چکیده

متن

 

سیر تاریخی روابط فرهنگی ایران و کشورهای آسیای مرکزی در سه مرحله مورد بررسی قرار می گیرد: دوران پیش از اسلام، دوران پس از اسلام، و دوره پس از روی کار آمدن دولت شیعه صفوی. نوع روابط فرهنگی منطقه نیز از طریق این تفکیک تاریخی قابل بررسی می باشد. همچنین در این مقاله برخی شاخص های فرهنگی که میان ایران و جمهوری های این منطقه وحود دارد نظیر: زبان، نژاد و دین مورد بررسی قرار می گیرد.
   
    مشترکات تاریخی روابط فرهنگی ایران و منطقه
    آسیای مرکزی از بعد تاریخی، بخشی از مغولستان، ایالت سین کیانگ، افغانستان، کشمیر، بخشی از پاکستان، تبت شمالی و بخش های شمالی ایران (خراسان و مازندران) می باشد. تاریخ روابط فرهنگی ایران و آسیای مرکزی مسیر پرپیچ و خمی را پشت سر گذاشته است. مراحل ابتدایی شکل گیری این روابط به دوران پیش از اسلام و ایران باستان باز می گردد. ایران با تمدن یکجانشین که اغلب از سوی قبائل چادرنشین این مناطق مورد هجوم واقع می شد و با ورود اسلام به ایران و سپس انتشار آن از طریق ایرانیان به این مناطق شاهد نوعی فرهنگ پذیری مشترک در این مناطق هستیم. البته ناگفته نماند که در این هنگام نیز در مناطق شمالی ماوراء النهر هنوز قبائلی بودند که اسلام نیاورده بودند و دست چپاول و غارت منـاطق متـمدن مـی زدند. بـا حـمله مغـول کـه به سقـوط خلافت خلفای عباسی انجامید و نیز باعث ویرانی، و از بین رفتـن بسیـاری از دستاوردهای فرهنگی منطقه گردید، باز شاهد حضور چشمگیر ایرانیان در بازسازی فرهنگی منطقه می باشیم. با روی کار آمدن دولت شیعه مذهب صفویه در ایران جدایی ایران غربی و مرکزی از ایران شرقی و شمال شرقی اتفاق می افتد و با تسلط روس ها بر این مناطق به طور کلی ارتباطات فرهنگی موجود از بین می رود. در دوران اتحاد جماهیر شوروی نیز باتوجه به اهتمام کمونیست ها برای از بین بردن تمامی جنبه های مذهبی موجود در فرهنگ منطقه شاهد نوعی رخوت و سرخوردگی در بین ملل منطقه هستیم. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوری و خلاء فرهنگی ناشی از 300 سال سلطه روس ها بر این مناطق، بازگشت به باورهای فرهنگ و دینی درحال شکل گیری می باشد.
   
    الف ـ روابط فرهنگی ایران و آسیای مرکزی پیش از اسلام
    اقوام آریایی که حدود 2600 سال پیش به سوی سرزمین های کنونی ایران، عراق و ماوراء النهر کوچ کردند. در مطقه بین النهرین تحت تأثیر دولت های متمدن قرار گرفته و به تدریج به یکجانشینی روی آوردند و به تدریج حکومت هایی را شکل دادند. اقوام ساکن در ماوراء النهر که همچنان کوچ نشین باقی مانده بودند خانات شرقی را از منطقه چین امروزی و خانات غربی در آسیای مرکزی کنونی روسیه و قسمت هایی از اروپا پایه گذاری نمودند. البته همچنان به صورت قبایل کوچ رو زندگی می کردند. سکاها و سازمان ها که اقوان ایرانی هستند در قرون پنج و شش قبل از میلاد در این منطقه می زیستند. در قرون سه و چهار قبل از میلاد ماساژت ها که جزء اقوام ایرانی به شمار می آیند و تحت تأثیر فرهنگ ایرانی قرار داشتند بر منطقه حاکم بودند.امپراطوری گوگ ترک تقریباً به صورت اتحادیه ای از اقوام چادرنشین اداره می شد. اهمیت این امپراطوری که اولین حکومت سیاسی ترک از 67 سال پیش از هجرت تا سال 123 هجری بوده است و مرزهای آن در امتداد شمالی مغولستان و چین و در غرب تا دریای سیاه کشیده شده بود و در جلوه گر شدن آن به مثابه اولین نمود تماس بین اقوام بدوی و تمدن های یکجانشین جنوب یعنی بنای سازمان دولت و فکر بنیاد نهادن سلسله است. نخستین و بدیهی ترین راه نزدیک شدن دو فرهنگ، نخست برخورد نظامی بود که یکجانشینان با ایجاد دژها و استحکامات نظامی در برابر این اقوام جادرنشین ایستادگی می کردند. و دوم داد و ستد و تجارت که چادرنشینان نیازهای خود را از یکجانشینان تأمین می کردند. راه دیگر، فعالیت تبلیغی کشورهای تثبیت شده در دعوت اقوام کوچ نشین کافر بدوی به آئین خود و «متمدن کردن» آنان بود. زرتشتیان از ایران عهد ساسانی، عهده دار چنین رسالتی بودند، می باشند.
   
    ب ـ روابط فرهنگی ایران و آسیای مرکز پس از اسلام
    با سقوط سلسله ساسانی، ایران و آسیای برای مدت حدود دو قرن تحت سیطره خلفای اموی و عباسی بودند که با تشکیل سلسله طاهریان، نواحی خراسان، طبرستان، کرمان و ماوراء النهر از زیر سلطه خلفا خارج شدند. شهرهای مرو، سمرقند، بخارا، سغد و بلخ در آن زمان بزرگ ترین مراکز علمی و ادبی جهان اسلام بودند. ویژگی های جغرافیای سیاسی باعث شده بود که این مناطق مسلمان نشین آسیای مرکزی ارتباطی پیوسته با دیگر نقاط جهان اسلام داشته و در برخی سده ها تحت حاکمیت سلسله های یکسان باشند و زمانی که در این مناطق حکومت های واحد وجود نداشت، همکاری اقتصادی و تجاری و فرهنگی، از طریق جاده ابریشم که از این مناطق عبور می کرد برقرار می شد.
   
    ج ـ دوره تأسیس سلسله صفویه
    با روی کار آمدن سلسله صفویه، و رونق و ترویج مذهب شیعه و رسمیت یافتن آن مدم این سوی ایران (ایران غربی و مرکزی) از مردن آن سوی ایران (ایران شرقی) دور شدند. هرچه زمان گذشت، تضادهای مذهبی (شیعی و سنی) و سیاسی (حکومت صفوی و خانات و امیران خراسان و ماوراء النهر) مردمانی که قرن ها در یک فرهنگ و تمدن «متنوع» هم زیستی داشتند از یکدیگر دور شدند. با قدرت یافتن روس ها، بسیاری از مناطق جدامانده که خود اسیر منازعات داخلی ملوک الطوایفی بودند، یکی پس از دیگری زیر سلطه تزاریسم رفتند و پس از چندین دهه استیلاء پذیری ناخواسته، با برپایی نظام بلشویکی و قرارگرفتن در مجموعه «اتحاد جماهیر شوروی» بر پایه نطام حاکم، چندین دهه دیگر به کلی از داشتن هذ نوع پیوند با سرزمین های پیرامونی خود و مردم و فرهنگ آن ها منقطع شدند.
    نظام حاکم در دوران کمونیستی به ویژه در دوره استالین کوشید تمامی پیوندهای فرهنگی تاریخی این منطقه را با ملیت سازی «خاموش» و قومیت گرایی «مسکن» از میان ببرد. جاذبه های فرهنگی «ایرانی» و «اسلامی» و زبان و ادب فارسی محجور و ناتوان گردید و درعوض فرهنگ روسی با تعابیر کمونیستی جایگزین آن شد تا جایی که خواهان تأسیس «ملت شوروی» گردید.
   
    روابط فرهنگی موجود بین ایران و آسیاس مرکزی
    الف ـ تلاش برای تأثیر گذاری فرهنگی
    در دوران پیش از اسلام ایرانیان متمدن و یکجانشین برای در امان ماندن از هجوم های وحشیانه قبائل جادرنشین منطقه، به ایجاد دژ و استحکامات ، ایجاد سپاه و مدیریت نطامی اقدام نمودند. و در کنار این اقدامات با اشاعه فرهنگ یکجانشینی و تمدن در بین اقوان چادرنسین سعی در کنترل اقدانات هجومی آن ها در چنین موقعیتی بود که چادرنشینان در طی سفرهای خود برای داد و ستد و تجارت به مراز تمدن قدم گذاشت و به خدمت یکجانشینان درآمده و در مقام محافظ یا سپاهی در حکومت های یکجانشین به از گرفته شدند.
    طوری که در طول خلافت عباسیان در دوران پس از اسلام ایت افراد به مفام های بالایی در دستگاه خلافت رسیده و تعدادی از آن ها در نواحی مرزی امپراطوری رو به زوال عباسی، حکومتی بنا نهادند. از جمله این مردمان قراخانیان بودند که بعد از سقوط دستگاه خلافت حکومت قراختائیان را بنیان نهادند.
   
    ب ـ تلاش برای سلطه فرهنگی
    فعالیت تبلیغی کشورهای تثبیت شده در دعوت از اقوام کوچ نشین کافر بدوی به آئین خود و «متمدن کردن» آنان رسالتی بود که برعهده زرتشتیان عهد ساسانی از ایران، مانویان سغد، بودائیان چین و مسلمانان از سوی بین النهرین قرار گرفته بو. در طول حکومت سلسله های هخامنشی و اشکانی امثر مردمان این منطقه به دین مانوی گرویده بودند. و در دوره ساسانی که اوج تقابل یکجانشینان با اقوام چادرنشین می باشد. زرتشتیان نیز در این منطقه به تبلیغ پرداخته و توانستد تا حد زیادی آن ها را به دین خویش فرا خوانند. با سقوط ساسانیان و ورود اسلام به ایران طی جنگ هایی که بین خلفای اموی و عباسی با ساکنان این مناطق روی داد و در حدود چهار دهه اسلام توانست بر بخشهای زیادی از منطقه سلطه یافته و اقوام چادرنشین را به پذیرش دین اسلام وادارند. نقش ایرانیان در اشاعه دین اسلام در بین اقوام چادرنشین نیز نقش قابل توجهی می باشد.
   
    ج ـ تأثیر پذیری مشترک فرهنگی
    با ورود اسلام به ایران و اشاعه آن از طریق ایرانیان در بین ساکنان این مناطق تا حدود قرن هفتم هجری نوعی تعادل در روابط فرهنگی در این منطقه روی می دهد شکل گیری سلسله های ایرانی طاهریان، صفاریان، سامانیان، آل بویه، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان مردمان این منطقه را به همراه ایرانیان در درون یک دولت واحد قرار داده و باعث شکل گیری هویت مشترک در بین مردمان این مناطق گردیده چنان چه امروزه نخبگان سیاسی این مناطق برای رهایی از بحران هویت شکل گرفته در سرزمین هایشان و برای کسب وجهه مردمی، بخشی از نهادهای تمدن ایرانی را که در محدوده جغرافیایی و فرهنگی خود یافته اند، در انحصار ملت خود قرار می دهند. «قزاق خواندن فارابی و خوارزمی، ازبک دانستن امیر علیشیر نوایی و آذربایجانی نامیدن نظامی گنجوی از جمله این تلاش ها می باشد.»
   
    د ـ انفکاک و محجوریت فرهنگی
    با هجوم مغول که به ویرانی تمدن و فرهنگ منطقه انجامید و با روی کار آمدن سلسله صفویه و ترویج مذهب شیعه که به جدایی ایران مرکزی و غربی از ایران شرق و شمال شرقی انجامید. به تدریج با سلطه تزارها بر این مناطق شاهد محجوریت فرهنگی بین این مناطق هستیم. در دوران نظام بلشویکی حاکم در این منطقه که بعد از انقلاب اکتبر 1917 بر منطقه سلطه یافت تلاش هایی برای تخریب فرهنگی منطقه صورت گرفت که از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود:
   
    الف ـ تشکیل کمیته های دینی برای کنترل حرکت های دینی و آئین های مذهبی در دوره حکومت شوروی که هنوز هم دارای فعالیت می باشند.
   
    ب ـ تغییر خط به خط سیریلیک برای از بین بردن زبان های موجود در این منطقه.
   
    ج ـ تبلیغ شعارهای مارکسیستی هم چون «دین افیون توده هاست» یا «دین عملکرد ارتجاعی دارد و ابزار ستم علیه توده های کارگر است».
   
    د ـ قتل و عام مبلغان مذهبی و سوزاندن صدها هزار قرآن وکتاب های مذهبی.
   
    مشترکات فرهنگی در روابط فرهنگی ایران و آسیای مرکزی
    خلاء معنوی شدیدی که پس از 74 سال دین زدایی در این منطقه احساس می شد برای رشد هر دینی حداقل به طور موقت موقعیت بسیار خوبی فراهم آورده بود. تمایل به اسلام و روی آوردن مردم به سمت دین اسلام باعث گردید تا طرح مبارزه با «وهابیزم» برای جلوگیری از این خیزش اسلام خواهی مردم به اجراء درآید. در تاجیکستان که بعد از استقلال موجی از اسلام خواهی به پا خواسته بود و می رفت تا حکومت اسلامی را در این کشور تأسیس کند به شدیدترین صورت ممکن سرکوب گردید و موضوع مهمی که بعد از این سرکوب سراسر منطقه آسیای مرکزی را تحت تأثیر قرارداد تبلیغ وسی ادیان دیـگر بود که از سوی کشور های خارج از منطقه هدایت می شد.بودائی ها، هندوها، ایاگه ها (که مذهب روح گرا است) فعال شدند، کلیساها برپا شـد و کتاب هـای با تیـراژ بـالا و توزیع رایگان مسیحیت را ترویج کرد و می کند. این گروه ادیان به واسطه فقر فرهنگی حاصل از حکومت کمونیست ها و فقر مالی که بعد از استقلال گریبان مردم این منطقه را گرفته بود شروع به فعالیت نموده و با ساختن بیمارستان، ورزشگاه، هنرکده و دانشگاه عقیده خود را ترویج می کنند و تا حدود زیادی نیز در کار خود موفق بوده اند. بهایی فراری از ایران نیز که زمانی از این منطقه رانده شده بودند. در این برهه از زمان با ترویج عقاید خویش در بین قشر تحصیل کرده همچون اساتید دانشگاه، دانشجویان و بازیگران و هنرمندان توجه عده ای را به خود جلب کرده اند. در زمینه اخلاقی نیز پس از استقلال، مراکز کاباره، مراکز قماربازی و ... راه اندازی شد و در بین اقشار شهرنشین این منطقه رسوخ نمود و البته روستاها تا حدودی مصون مانده اند.
   
    شاخص های موجود در روابط فرهنگی
    1ـ ریشه های تاریخی و تمدن ساز
    روابط عمیق و گسترده فرهنگی ایران و آسیای مرکزی که ریشه در گذشته های دور و دوره های مختلف تاریخی دارد. هم بستگی و خویشاوندی دیرینه ای بین ملت های ایران و آسیای مرکزی به وجود آورده است. آباء و اجداد و نیای مشترک دو منطقه با توجه به این که اقوام آریایی در هر دو منطقه پراکنده شده و سال ها زندگی در حکومت های یکسان باعث پدید آمدن ریشه های تاریخی مشترک در منطقه گردید.
    نقش ایران به عنوان احیاء کننده فرهنگ و سنت های آسیای مرکزی همواره مورد توجه بوده و فضای مناسبی برای هم زیستی متقابل، رشد و توسعه و تحکیم فرهنگی فراهم آورده است. فرهنگ غنی دینی و مناسبات آئینی اسلام در بین مسلمانان ایران و آسیای مرکزی وجوه مشترک ارزشمندی است که در کنار آیین های ایرانی از جمله نوروز می تواند ما را به یکدیگر نزدیک سازد. ترویج دیگاه گفتگوی بین اقوام و نژادها و فرهنگ ها و زبان ها باعث رونق درباره تعامل و هم کاری ایران با مردم منطقه آسیای مرکزی می گردد.
   
    2ـ مسائل قومی
    با توجه به این که مردم منطقه همواره مورد هجوم اقوام صحراگرد قرار داشته و به طور مداوم سالیان دراز اقوام مختلفی را در خود جای داده است. و همواره در طول تاریخ شاهد جابجایی مراکز قدرت در منطقه می باشیم به طوری که «ساکنان شرقی دریای خزر یا مردم آسیای مرکزی (ماوراء النهر و خراسان) آریایی های گوناگون منطقه هستند که در لوای ملت و قوم های آسیایی با ادغام در تیره ها و قومیت های گوناگون، فرهنگ ها و تمدن های باروری را در تاریخ پدید آورده اند.»
    از قوم های اصیل ایرانی، سغدیان، بلخیان و خوارزمیان، کاسپین ها، دهیوها، هیرکانی ها، تبورها؛ و از قوم های غیر ایرانی هیاطله ها (هفتالیت ها و هون ها) از شهرت بیشتری در تاریخ برخوردار بوده اند. از سده های چهارم و پنجم میلادی ترکان جای پاره ای از قوم های یاد شده را گرفتند و قدرت سیاسی نظامی چشمگیری پدید آوردند و شعبه هایی از آنان به نام خزران در سده های هفتم و هشتم میلادی به سوی ولگا و حتی روسیه مهاجرت کردند. غزها که در گذشته این نام را نداشتند، از چین تا خراسان را زیر سیطره خود گرفتند، ماساژت ها که با ایرانیان جنگ داشتند، اما متکلم به زبان ایرانی بودند و نیز سیت ها (وسکاها) بخش دیگری از آریایی های صحراگردی بودند که در دوران اسلامی با نام قراختائیان در پهنه آسیای مرکزی قدرت نمایی کردند.
    در قرن نوزدهم شماری از ایرانیان به آسیای مرکزی راه یافتند. در میان ایرانیان مهاجر اخلاف فارس زبان های ساکن مرو، فرزندان سپاهیان نادر شاه، سربازان فراری شاهان قاجار، پیشه وران، بازرگانان و اخلاف اشراف که به هنگام تاخت و تاز در نواحی مرزی ایران اسیر شده بودند، به چشم می خورند. در ربع پایامنی قرن نوزدهم میلادی، کشاورزان، دام داران، و بازرگانان از نواحی شمال ایران از جمله گیلان، خراسان، آذربایجان و کردستان به تدریج گروه جدیدی را در آسیای مرکزی شکل دادند که کـم کم تبدبل به پرشمارترین گروه مهاجر ایرانی شدند چنان که در سال 1890 میلادی، 29 درصد جمعیت غیربومی آسیای مرکزی را ایرانیان مهاجر، ارتباط خود را با ایران قطع نمی کردند، همواره روابط پرجنب و جوشی بین ایرانیان آسیای مرکزی با ایرانیان داخل ایران وجود داشت. تا پیش از آغاز قرن بیستم میلادی، هنگام عبور ایرانیان، از آن ها گذرنامه درخواست نمی شد.
   
    3ـ زبان
    وجود واژگان پرشمار ترکی در زبان و ادبیات فارسی و هم چنین واژگان پرشمار فارسی در ادبیات ترکی نشان دهنده عمق روابط بین ایرانیان و ترکان است. آشنایی ترکان با فرهنگ و تمدن ایرانی در وهله اول از آمیزش آنان با یکدیگر و سپس یادگیری زبان فارسی آغاز شد. زبان فارسی به همراه زبان عربی به زبان دینی ترکان که از سده های هفتم میلادی به بعد به اسلام گرویده بودند، تبدیل شد. نشر اندیشه ها از طریق ترجمه متون و انتشار ادبیات و فرهنگ مکتوب یک ملت به ملت دیگر بارور می شود و دوستی در روابط بین ملت ها را به دنبال می آورد. معمولاً آشنایی مردم یک کشور با مردم کشورهای دیگر از طریق زبان و ادبیات صورت می گیرد. اقوام ترک پیش از اسلام نیز از طریق سغدها با ترکان ارتباط داشته اند. سه قوم ترک، ایرانی و عرب، سهم به سزایی در تمدن اسلامی داشته اند و بدین ترتیب معلوم می شود تداخل واژه های ترکی و فارسی در یکدیگر به مدت ها پیش تر برمی گردد. با گشایش سفارت ایران در 18/10/1370 در دوشنبه و متعاقب آن گردهمایی فرهنگی با اجرای برنامه های شب شعر، نمایش، موسیقی و بخش های مختلف راه را برای همکاری فرهنگی گشود. مردم تاجیکستان به فرهنگ و ادب فارسی خود می بالند و به فرهنگ ایرانی و تمدن کهن سال آن عشق می ورزند و در آرزوی روزی هستند که مرزهای صوری برچیده شود.
    گرچه شعر و ادب فارسی در ایران، تاجیکستان و و افغانستان آشناتر به نظر می رسد اما شعر فارسی در مناطق دیگر آسیای مرکزی به ویژه در ازبکستان جایگاه ویژه ای دارد. گرچه در طول تاریخ و به خصوص در دوران حکومت سخت شوروی ها این مجال رشد و تعالی نیافت ولی امروزه با تشکیل محافل ادبی نظیر محیط ادبی تاشکند، محیط ادبی سمرقن، محیط ادبی سرخان دریا، فرغانه، بخارا شاعران سرشناسی را مطرح نموده است.زمان شعر و ادب نوین معاصر ماوراء النهر اگرچه در سر ساحت واژگان، دستور، تلفظ با فارسی ایرانی دارای تفاوت های آشکاری است اما سیطره و سلطه شعر کلاسیک بر ضمایر شاعران این مرز و بوم همچنان باقی است و شعر فارسی افق روشنی را در خاستگاه پدر شعر فارسی ـ رودکی ـ پیش رو دارد.
    گرچه در حال حاضر در کشور ترکمنستان تعداد کسانی که به زبان فارسی سخن می گویند کمتر از کسانی است که به زبان ترکمنی و روسی سخن می گویند اما به دلیل اهمیت تاریخی زبان فارسی در زمینه های فرهنگی و فراوان بودن واژه های فارسی، نوعی احساس هم دلی و هم زبانی بین مردم دو کشور وجود دارد.
   
    4ـ دین
    در آسیای مرکزی امروزه آنچه که به عنوان اسلام سنتی شناخته شده ترکیبی از بسیاری از عناصر مذاهب پیش از اسلام و مقدساتی همچون شمنیسم، آنیمیسم، زرتشت گرایی، پرستش اجداد و تقدس طبیعت می باشد. آنچه هنوز در باور روزمره ساکنان این منطقه بدیهی است، ایمان به یک فلسفه عالم وجودی می باشد که مدل همگرا از جهان آمیخته ار انسان ها، گیاهان، جانوران و دیگر عناصر طبیعت را ارائه می دهد. تقدس طبیعت از سنت های قدیمی ترکی و نیز قبائل سیبری و مغول ناشی می گردد. قدرتمندترین رب النوع در دوران پیش از اسلام تانگری، خدای آسمان که برای وی حیوانات را قربانی می کردند، اگرچه نانگریسم تقریباً فراموش شده ولی هنوز رسوبات آن باورها در زمینه قدرت آسمان باقی است (برای مثال از خدای آسمان جهت بخشش یا عذاب یک فرد استمداد می شود.) مضمون تانگریسم عبارت است از اندیشه و تصوری مقدس که با زمین، خورشید و ماه و ستارگان مأنوس شده منطبق می گردند. اومای انه رب النوع دیگر مورد احترام مردم آسیای مرکزی که اومای مادر و به معنی رحم مادرمی باشد و مورد احترام مغول ها بوده است. مردم این منطقه معتقد هستند که او حافظ خانه، نماینده مام وطن و ناجی زنان و نوزادان است. روح او الهام بخش اموری چون دور نمودن چشم شیطان از کودکان و محشور شدن با مناسبات های شادی بخش هم چون برداشت محصول می باشد. در این باور بقایای افکار جامعه قدیم مادرسالاری مردمان ترک ملاحظه می شود. با توجه به رسوخ این باورها در زندگی روزمره مسلمانان منطقه ملاحظه می گردد که اسلام در این منطقه آمیخته با خرافات و عقاید و باورهای سنتی می باشد. همچنین مسلمانان منطقه حنفی مذهب می باشند و اسلام صوفی گرایانه در بین مـردم منطـقه رواج دارد. شیـعیان اسـماعـیلیه نیـز در منـطقه طرفدارانی پیدا کرده است. و عده ای به واسطه تبلیغ وهابیت از سوی کشورهای عربستان و پاکستان وهابی شده اند. شیعیان که جزء اقلیت های مذهبی منطقه به حساب می آیند. اغلب ایرانیان مهاجر در طول سده های اخیرمی باشند.
   

تبلیغات