آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

جمله «قل لا اسألکم علیه اجراً الا المودّة فى القربى»، که به آیه مودّت موسوم است از آیاتى است که بر فضیلت اهل بیت پیامبر(علیهم السلام)و موقعیت ویژه آنان دلالت دارد. تمام مفسران شیعه و جماعتى از مفسران اهل تسنن «القربى» در این آیه را به خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله)تفسیر کرده و این آیه را از فضائل اهل بیت(علیهم السلام) آن حضرت به شمار آورده اند. روایات شیعه و سنّى گویاى آن است که منظور از «القربى» در این آیه، چهارنفر على و فاطمه و حسن و حسین صلوات اللّه علیهم است. و در برخى روایات به نُه امام معصوم(علیهم السلام)پس از ایشان نیز تطبیق شده است که مى توان گفت آن چهار نفر تنزیل و مصادیق زمان نزول آیه و آن نُه امام تأویل و مصادیق آینده آیه بوده اند. بر این اساس، این آیه دلیل وجوب مودّت آن چهارده نفر بر عموم مؤمنان است. البته، فایده این مودّت به خود مؤمنان عاید مى شود; زیرا این مودت زمینه ساز هدایت آنان و مصون ماندن آنان از هر نوع ضلالت است. برخى، وجوه دیگرى را در معناى مستثناى این آیه بیان کرده اند که آن وجوه هم با مفردات و ظاهر آیه کریمه مخالف است و هم با روایاتى که در تفسیر «القربى» وارد شده، ناسازگار است.
آیه مودّت
«قُل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فِى القُربى» (شورى: 23)
بگو: بر این ]رساندن پیام[ از شما مزدى درخواست نمى کنم، جز دوستى با خویشانم.
این جمله بخشى از آیه 23 سوره «شورى» است که به لحاظ اشتمال آن بر کلمه «المودّة»، آیه «مودّت» نامیده مى شود; از جمله آیاتى است که بر فضیلت اهل بیت پیامبر و موقعیت ویژه آنان دلالت دارد و برخى آن را یکى از ادّله امامت امیرمؤمنان على(علیه السلام)به شمار آورده اند.
علّامه حلّى1 در نهج الحق عنوان «آیة المودّة» را در مورد این آیه به کار برده و آن را چهارمین آیه دالّ بر امامت حضرت على(علیه السلام)قرارداده و در ذیل آن فرموده است: جمهور (اهل تسنّن) در صحیحین (صحیح بخارى و صحیح مسلم) و احمد بن حنبل در مسندش و ثعلبى در تفسیرش از ابن عباس نقل کرده اند که فرمود: وقتى آیه «قُل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّةَ فِى القُربى» نازل شد، گفتند: اى رسول خدا، خویشانى که مودّتشان بر ما واجب است چه کسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و حسن و حسین(علیهما السلام). و وجوب مودّت مستلزم وجوب اطاعت است.2
گرچه تمام مفسّران شیعه و جماعتى از مفسّران اهل تسنّن «القربى» در این آیه را به خویشان پیامبر(صلى الله علیه وآله) تفسیر کرده و این آیه را از فضایل اهل بیت آن حضرت به شمار آورده اند و دلالت آن بر وجوب مودّت با اهل بیت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آشکار و غیرقابل انکار است، ولى از آن جا که برخى وجوه دیگرى را نیز در تفسیر آن ذکر کرده اند و ممکن است براى برخى منشأ تردید در دلالت آیه گردد، لازم مى نماید در قسمت مستثناى آیه پژوهشى انجام گیرد و با دقّت در مفردات آیه و خصوصیات آن و با توجه به روایاتى که در تفسیر آن وارد شده، معناى آیه تبیین و وجوهى را که در معناى آن ذکر کرده اند، بررسى شود.
بررسى وجوه مستثناى آیه مودّت
وجوهى را که در معناى مستثناى این آیه ذکر کرده اند عبارت است از:
1. «بر این تبلیغ مزدى از شما درخواست نمى کنم، جز دوستى با خویشاوندان نزدیکم.» این وجه از امام على بن الحسین و امام محمدباقر و امام جعفر صادق(علیهما السلام)و سعید بن جبیر و سدّى و عمرو بن شعیب نقل شده و تمام مفسّران شیعه و جماعتى از مفسّران اهل تسنّن آن را اختیار کرده اند.3
2. «مزدى از شما درخواست نمى کنم، جز دوست داشتن تقرّب به خدا; یعنى دوست داشته باشید که با انجام عمل صالح و اطاعت فرمان خدا، به خدا تقرّب بجویید» این وجهى است که گروهى آن را از حسن بصرى نقل کرده اند.4
3. «مزدى از شما نمى خواهم، جز دوست داشتن من به خاطر قرابتى که بین من و شما وجود دارد.» این وجهى است که از ابن عباس، قتاده، مجاهد، سدّى، ضحّاک، ابن زید و عطاء بن دینار نقل شده است.5
4. «هر سه وجه مزبور در معناى آیه کریمه صحیح است.» این وجهى است که از کلام میبدى استفاده مى شود; زیرا پس از ذکر سه وجه یاد شده، گفته است: «والمعنى الصحیح فى الایة ما ذکرناه من اقاویل السّلف.»6
5. «از شما بر این تبلیغ مزدى نمى خواهم، جز این که بعضى از شما بعضى دیگر را دوست بدارد و با خویشاوندانتان صله و ارتباط داشته باشید.» این وجه را شیخ طوسى با عنوان «قال بعضهم» ذکر7 و ابو حیّان و آلوسى از عبدالله بن قاسم نقل کرده اند.8
6. «از شما مزدى نمى خواهم، جز این که با عمل صالح و اطاعت ها به خدا تقرّب بجویید.» این معنا گرچه به معناى دوم نزدیک است، ولى غیر آن است و از این رو، شیخ طوسى آن را غیر از معناى دوم به شمار آورده و از آن با تعبیر «قال آخرون» یاد نموده9 وآلوسى آن را از عبد بن حمید از حسن نقل کرده است.10
معناى صحیح آیه مودّت
معناى صحیح آیه کریمه همان وجه اول است; زیرا این معنا، هم با ظاهر مفردات آیه کریمه سازگار است و هم با روایاتى که در بیان معناى «القربى» در کتاب هاى شیعه و سنى آمده، هماهنگ مى باشد. بر این مدعا، از دو طریق مى توان استدلال کرد:
الف. استظهار از آیه کریمه
«المودّة» به نظر برخى از لغت دانان، مصدر11 و به نظر برخى از آنان، اسم مصدر است12 و به معناى «محبت»13 و «دوست داشتن»14 آمده و براى بعضى از همخانواده هاى آن مانند «ودادة» و فعلى که از آن اشتقاق مى شود، معناى تمنّى و آرزوى چیزى را داشتن نیز ذکر شده است.15 به نظر مى رسد به لحاظ آن که در متعلّق این آیه کریمه، «فى» وجود دارد، اسم مصدر و به معناى محبت و دوستى است و الف و لام آن نیز الف و لام جنس است; زیرا اصل در الف و لام، جنس بودن است، مگر این که قرینه اى بر خلاف آن باشد که در این جا وجود ندارد.
کلمه «فى» از حروف جارّه است و معانى متعددى همچون ظرفیت، مصاحبت، استعلا، تعلیل، معناى باء، معناى «الى»، معناى «من»، مقایسه، تعویض و تأکید براى آن ذکر شده.16 البته معناى غالب آن ظرفیت است، ولى ممکن است به لحاظ مناسبت متعلّق و مدخول آن گفته شود: در این جا، به معناى مصاحبت یا «الى» است، ولى با توجه به آنچه زمخشرى در این مورد اظهار داشته بعید نیست که در این جا نیز به همان معناى ظرفیت باشد، وى مى گوید: اگر بگویى چرا گفته نشده است: «الاّ مودّة القربى» یا «الاّ المودّة للقربى» و معناى «الاّ المودّة فى القربى» چیست، مى گویم: آنان مکان براى مودّت و مقرّى براى آن قرار داده شده اند; مثل این که بگویى: «لى فى آل فلان مودّة»; براى من در فلان خانواده مودّتى است. باز در توضیح گفته است: «فى» مانند لام در «المودّة للقربى» متعلّق به مودّت نیست، متعلّق به محذوف است و تقدیر آن «الاّ المودّة ثاتبة فى القربى و متمکنة فیها» است;17یعنى جزآن که درخواست مى کنم مودّتى را که ثابت در نزدیکان من و مکان یافته در آن ها باشد.
فیّومى در مصباح، «قُرْبى» و «قُرْبَة» و «قَرابت» و «قُرْب» را مصدر «قَرُب» دانسته است و سپس در بیان فرق این کلمات مى گوید: قُرْب در مورد مکان گفته مى شود و قُرْبت در مورد منزلت و «قُرْبى» و «قَرابت» در مورد رَحِم و خویشاوند به کار مى رود18 و در جمهره نیز «قریب شخص» به نزدیک وى از لحاظ نسب مادرى یا پدرى معنا شده است19 و در منتهى الارب نیز به «نزدیک» و «خویش» ترجمه گردیده است.20
از آنچه نقل شد، نتیجه گرفته مى شود که «قُرْبى» مصدر است و به معناى نزدیکى در نسب و رحم مى باشد. پس در صورتى که به معناى خویشاوند و شخص نزدیک در نسب به کار رود، نیاز به تقدیر دارد و همچنین براى افاده معناى جمع یعنى خویشاوندان و نزدیکان نیاز به تقدیر پیشوندى مانند «اوُلوُ» دارد تا به کمک آن، معناى جمع را افاده نماید، ولى ابن منظور به نقل از تهذیب در جمع «قریب»، در مورد زنان، «قرائب» و در مورد مردان، «اقارب» را ذکر مى کند و مى گوید: اگر «قربى» گفته شود نیز جایز است.21 از این گفته، استفاده مى شود که بدون تقدیر نیز ممکن است به معناى نزدیکان و خویشاوندان باشد، ولى چون معنایى است غیر مشهور، نیاز به قرینه دارد.
الف و لام در «القربى» نیز با قطع نظر از روایات، ظهور دارد که الف و لام جنس است، ولى با توجه به روایاتى که «القربى» را به افراد خاصّى مخصوص مى کند، ممکن است گفته شود: الف و لام آن عهد است و اشاره دارد به افرادى که بین خداى متعال و نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) معهود و شناخته شده بوده اند و ما براى شناختن آن افراد باید به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و یا سخنان آن حضرت مراجعه نماییم. البته این در صورتى است که روایات بر اختصاص و انحصار «القربى» به افراد خاص دلالت داشته باشد و در غیر این صورت، منافاتى ندارد که الف و لام جنس باشد و آیه مطلق نزدیکان حضرت را شامل شود و روایات هم افراد برجسته اى از آنان را یادآور گردد.
در جمله اى که مشتمل بر استثنا باشد، فعل متعلق به آنچه پس از استثنا آمده همان فعلى است که پیش از آن وجود دارد، با این تفاوت که از نظر نفى و اثبات، عکس یکدیگرند. بنابراین، فعل متعلق به «المودّة» همان فعل «اسألکم» است که در جمله مستثنا منه به صورت منفى آمده و به قرینه این که گوینده این کلام و درخواست کننده مودّت، نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) است، به مناسبت حکم و موضوع، استظهار مى شود که مقصود از «القربى» خویشاوندان و نزدیکان آن حضرت است; زیرا مودّت آنان مناسبت دارد که اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد، هرچند استثنا منقطع باشد و اجر، هم اجر مجازى باشد که نفعش به آن حضرت باز نگردد. اما مودّت هر کس با خویشاوندان خود که به اصطلاح، «صله رحم» نامیده مى شود مناسبتى ندارد که اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد.
با بیان مزبور، آیه کریمه ظهور پیدا مى کند در این که مورد درخواست، مودّت به نزدیکان نسبى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) باشد، اما این که مقصود مطلق نزدیکان نسبى آن حضرت است یا افراد خاصى از آن هاست، مطلبى است که پس از مراجعه به روایات، مى توان درباره آن نظر داد. بلى، با قطع نظر از روایات اطلاق، آیه شریفه شامل همه خویشاوندان نزدیک آن حضرت مى شود.
ب. روایات
روایات فراوانى از طریق شیعه و سنّى در معناى این آیه کریمه و بیان مقصود از «القربى» در بسیارى از کتاب هاى حدیث و تفسیر وجود دارد که توجه به آن روایات هرگونه شبهه و تردیدى را نسبت به مفاد آیه کریمه برطرف مى کند. مرحوم آیة اللّه سید شهاب الدین مرعشى نجفى(رحمه الله) در تعلیقه بر کتاب احقاق الحق، از 46 نفر از بزرگان اهل سنّت که روایات مربوط به این آیه کریمه را با سندهاى متعدد در کتاب هاى خود آورده اند نام مى برد.22 محدّث خبیر، سید هاشم بحرانى(رحمه الله)، نیز در کتاب غایة المرام، هفده روایت از طریق عامّه و 22 روایت از طریق خاصه در این مورد نقل کرده است.23 عالم بزرگ اهل تسنّن، ابوالقاسم حاکم حسکانى، در کتاب شواهد التنزیل 22 روایت را در ذیل این آیه کریمه گردآورده است که 16 حدیث آن مناسب با معناى اول است; زیرا «القربى» را به خویشاوندان نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)معنا و بر آن ها تطبیق داده است و در 7 حدیث به نام على و فاطمه و حسن و حسین(علیهما السلام)تصریح شده24 و در پاورقى آن نیز 25 روایت در این مورد ذکر گردیده است. در تفسیر نورالثقلین نیز 22 روایت از کتاب هاى خاصه جمع آورى شده است25 که همه آن ها با مضامین گوناگون دلالت مى کند بر این که مقصود از «القربى» اقرباى نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)است و معناى صحیح در تفسیر آیه کریمه، همان معناى اول است. اینک سه نمونه از این روایات ذکر مى شود:
1. روایت ابن عباس: احمد بن حنبل با سند متصل از ابن عباس چنین روایت مى کند: زمانى که «قل لا اسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فى القربى» نازل شد، گفتند: اى رسول خدا، قرابت «خویشان نزدیک» تو، که مودّت آنان بر ما واجب شده است، چه کسانى هستند؟ فرمود: على و فاطمه و پسرانشان.26
از این روایت به خوبى نمایان است که براى مسلمانان آن زمان معلوم بوده مقصود از «القربى» در این آیه کریمه، قرابت (خویشان نزدیک) نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) است و سؤال آنان از تعیین افراد آن بوده است و از این که حضرت در پاسخ سؤال آنان در مقام بیان افرادى از خویشاوندان خود، که در این آیه منظورند، فقط همان چهار بزرگوار را نام مى برد، معلوم مى شود که در این آیه از خویشاوندان حضرت در آن زمان خصوص آن چهار نفر مراد بوده اند و به اصطلاح، روایت، به اطلاق مقامى دلالت مى کند که جز آن چهار نفر هیچ یک از خویشاوندان حضرت که در آن زمان موجود بوده اند مشمول این آیه کریمه نبوده اند; زیرا اگر غیر از آنان شخص دیگرى از افراد موجود در آن زمان مراد مى بود، پیامبر(صلى الله علیه وآله)نام او را نیز ذکر مى فرمود و با توجه به این بیان دلالت روایت بر صحت معناى اول آشکار مى باشد.
ب. روایت اسماعیل بن عبدالخالق: شیخ کلینى(رحمه الله) با سند صحیح از اسماعیل بن عبدالخالق چنین روایت مى کند: ابوعبدالله (امام جعفر صادق(علیه السلام)) در حالى که من مى شنیدم، به ابوجعفر احول فرمود: از بصره آمدى؟ گفت: بلى... فرمود: اهل بصره درباره آیه «قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فى القربى» چه مى گویند؟ گفتم: فدایت شوم! آن ها مى گویند که این آیه براى اقارب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است. فرمود: دروغ گفته اند; در خصوص ما اهل بیت (على و فاطمه و حسن و حسین، اصحاب کساء(علیهم السلام)) نازل شده است.27
این روایت را حمیرى در قرب الاسناد نیز بدون لفظ «خاصة» ذکر نموده است28 و دلالت آن بر حصر از روایت پیشین آشکارتر است; زیرا با صراحت، شمول آیه از سایر اقارب نفى شده و تصریح به نام «اصحاب کساء» به دنبال ضمیر «نا» و کلمه «اهل بیت» مانع شمول آن دو کلمه نسبت به سایر امامان(علیهم السلام) است.
ج. روایت عبدالله بن عجلان: محمدبن یعقوب کلینى(رحمه الله) با سند متصل از عبدالله بن عجلان روایت کرده است: ابوجعفر (امام محمد باقر(علیه السلام)) در مورد قول خداى تعالى (قل لا أسألکم علیه أجراً إلاّ المودّة فى القربى) فرمود: ایشان همان امامان هستند.29
احمد بن محمد برقى(رحمه الله) در کتاب محاسن، این روایت را چنین آورده است:... ایشان همان امامانى هستند که صدقه نمى خورند و براى آنان حلال نیست.30
مقصود از امامان در این دو حدیث، امامان معصوم(علیهم السلام)هستند و این دو روایت با صراحت، تعمیم «القربى» به سایر امامان معصوم(علیهم السلام) را اثبات مى کند. جمع بین این روایات و روایاتى که بر حصر «قربى» در چهار نفر (على، فاطمه، حسن و حسین(علیهم السلام)) دلالت مى کرد، به این صورت است که در زمان نزول آیه شریفه، خصوص آن چهار بزرگوار مصداق آیه کریمه بوده اند، ولى پس از آن آیه کریمه بر امامان دیگر نیز تطبیق و تأویل شده و به اصطلاح تنزیل آیه کریمه خصوص آن چهارنفر و تأویل آن سایر امامان معصوم(علیهم السلام)است.
به هر حال، از این روایات و سایر روایاتى که در این مورد وجود دارد، به خوبى استفاده مى شود که مقصود از «القربى» در این آیه کریمه، امامان معصوم(علیهم السلام) است و مودّت آنان بر همه مسلمانان واجب مى باشد.
بخارى و مسلم هر دو در صحیح خویش نقل کرده اند که سعید بن جبیر «القربى» را به قرباى آل محمد(صلى الله علیه وآله)تفسیر و تأویل کرده است.31
در تفسیر ثعلبى و الفصول المهمه مالکى و المناقب ابن مغازلى نقل شده که ابن عباس در ذیل این آیه کریمه فرموده است: مودّت براى آل محمد(صلى الله علیه وآله)است.32
مقصود از کلمه «آل» در کلام این دو مفسّر نیز همان امامان معصوم(علیهم السلام)است; زیرا در غیر این صورت، کلام آنان مخالف با روایاتى است که دلالت بر اختصاص آیه کریمه به آنان دارد.
با توجه به این روایات، یقین حاصل مى شود که معناى صحیح آیه کریمه همان وجه اول است که مفسرّان شیعه اختیار کرده اند و سایر وجوهى که در کتاب هاى تفسیر در معناى آیه کریمه ذکر شده همه ناصحیح است. براى تکمیل بحث، وجوه دیگر بررسى و نادرستى آن ها بیان مى گردد:
نادرستى وجه دوم
معنایى که در وجه دوم از حسن بصرى نقل کرده اند، با توجه به موارد ذیل بطلانش آشکار است و نمى توان آیه کریمه را بر آن حمل نمود:
1. «قربى» در لغت، به معناى نزدیکى در نسب است و استعمال آن به معناى «قریب به خدا» مخالف معناى لغوى آن است. فیّومى در مصباح گفته است: «قرب» در مورد مکان گفته مى شود و «قُرْبت» در مورد منزلت و «قُربى» و «قرابت» در مورد رَحِم به کار مى رود.33 در قرآن کریم نیز سیزده مورد کلمه «قُرْبى» همراه با پیشوندهایى از قبیل «ذى»، «ذوى»، «اولوا» در مورد خویشاوندان و نزدیکان نسبى به کار رفته34 و در مورد نزدیکى و تقرّب به خدا هیچ استعمال نشده است. در مورد تقرّب و نزدیکى به خدا، کلمه «قُربة» و «قُرُبات»، که جمع آن است، به کار رفته35 و اگر در این آیه نیز مقصود، تقرّب و نزدیکى به خدا مى بود، کلمه «قربة» با «قُرُبات» به کار مى رفت.
2. در صورتى که «قربى» به معناى تقرّب باشد، «مودّت» نیز باید به معناى مصدرى باشد تا به دوست داشتن تقرّب به خدا معنا شود و در این صورت، وجه مناسبى براى کلمه «فى» وجود ندارد; زیرا براى بیان دوست داشتنِ تقرّب در زبان عربى به حرف ربط «فى» نیازى نیست و دوست داشتن در تقرّب به خدا نیز معناى مناسبى نخواهد بود، مگر این که گفته شود: منظور دوست داشتن یکدیگر است در تقرّب به خدا و انجام اعمالى که موجب قرب به خداست. این معنا را هرچند بعضى گفته اند، ولى مناسب با کلمه مودّت نیست و در این صورت، مى بایست کلمه «التوادّ» به کار مى رفت.
3. دلیل دیگر بر نادرستى این تفسیر وجود روایات فراوانى است که در معناى «قُرْبى» و تفسیر آن به «آل محمد» و به خصوص حضرت على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) از طریق عامّه و خاصّه نقل شده است.
نادرستى وجه سوم
معنایى که در وجه سوم براى آیه کریمه بیان گردیده است و به ضحّاک و مجاهد و سدّى و برخى دیگر نسبت داده شده عبارت است از این که پیامبر(صلى الله علیه وآله)به مشرکان بفرماید: من بر تبلیغ خود مزدى از شما درخواست نمى کنم، جز این که مرا به سبب قرابتى که بین من و شما هست، دوست بدارید و این معنا از جهاتى مرجوح، بلکه غیرقابل قبول است:
1. طبق این معنا مخاطب در آیه کریمه، خصوص مشرکان قریش و کسانى هستند که یک نحوه قرابت نَسَبى با نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) دارند، در صورتى که این مطلب خلاف ظاهر خطاب عام آیه کریمه و تخصیص بلامخصّص است; زیرا شأن نزول و روایتى که در تأیید این معنا ذکر شده مستند معتبرى ندارد.
2. بنابراین معنا، کلمه «فى» باید به معناى سببیّت و تعلیل باشد و این نیز مجاز و خلاف ظاهر است و نیاز به دلیل و قرینه دارد و قرینه و دلیل معتبرى بر آن وجود ندارد.
3. در فرضى که مشرکان ایمان نیاورده اند و دعوت و تبلیغ پیامبر(صلى الله علیه وآله)را نه تنها خیرى براى خود به شمار نمى آورند، بلکه آن را شرّ مى پندارند و وجود مبارک آن حضرت را مزاحم خود تلّقى مى کنند، مناسبتى ندارد که حضرت بفرماید: «لا اسألکم علیه أجراً»; از شما پاداش نمى خواهم، طرح این مطلب در جایى مناسبت دارد که عملى از سوى درخواست کننده به نفع مخاطبان انجام گرفته باشد، مخاطبان هم آن را قبول داشته باشند. در غیر این صورت، طرح این کلام با تمسخر و استهزاى مخاطبان مواجه مى شود و با لحنى خنده آمیز خواهند گفت: مگر بنا بوده ما اجر و مزدى به تو بدهیم! تو چه کرده اى که استحقاق مزد داشته باشى؟!
4. درخواست مودّت از مشرکانى که به حضرت کافرند، هرچند به لحاظ قرابت باشد، امرى است غیرمعقول و حاکى از ضعف و ذلّتى براى درخواست کننده که ساحت مقدس نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)اجل و اشرف از آن است.
5. این معنا با روایات فراوانى که در معناى «قربى» و در شأن نزول آیه کریمه در کتب عامه و خاصه وجود دارد، ناسازگار است.
نادرستى وجه چهارم
همان گونه که بیان شد. ظاهر عبارت میبدى آن است که وى هر سه معنا را براى آیه کریمه صحیح مى داند و این نظر علاوه بر اشکالاتى که در ابطال معناى دوم و سوم بیان شد، اشکال دیگرى را به خود متوجّه مى سازد و آن این که چگونه ممکن است هر سه معنا از آیه کریمه اراده شود و حال آن که بین آن ها مباینت کامل وجود دارد؟ بلى، اگر هر سه از مصادیق یک معناى عام و جزئیات یک معناى کلى بودند، دلالت آیه بر هر سه معنا ممکن بود، ولى چنین نیست; بنابر معناى اول، مراد از «قربى» اقربا و نزدیکان خاص نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)است و کلمه «قربى» یا با تقدیر پیشوند «اولوا» و «ذوى» و یا به لحاظ این که جمع قریب است به معناى وصفى استعمال شده و بنابر معناى دوم «قربى» به معناى تقرّب و نزدیک شدن به خداست و به معناى مصدرى مى باشد و بنابر معناى سوم، به معناى قرابت و خویشاوندى مشرکان با نبى اکرم و به معناى مصدرى یا اسم مصدرى است و این سه معنا کاملاً باهم مباینت دارند و اراده هر سه معنا از کلمه «قربى» مستلزم استعمال لفظ در بیش از یک معنا مى باشد که بنابر بعضى از مبانى، غیرممکن و بنابر بعضى از مبانى، غیر متعارف است. همچنین مراد از «مودّت» در معناى اول، دوستى مسلمانان با اقرباى ویژه نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) و در معناى دوم، دوست داشتن قرب به خدا یا اعمال موجب قرب به خدا و در معناى سوم، دوستى مشرکان با نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)است و از این نظر نیز جمع بین این سه معنا ممکن نیست.
نادرستى وجه پنجم
در این وجه، «المودّة فى القربى» به دوستى مؤمنان با یکدیگر و ارتباط نیکو داشتن با خویشاوندانشان معنا مى شود. این معنا اولاً، با ظاهر آیه کریمه، که درخواست کننده، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و سخن از اجر تبلیغ اوست سازگارى ندارد. مناسبت حکم و موضوع اقتضا مى کند که منظور از «قربى» خویشاوندان و نزدیکان پیامبر(صلى الله علیه وآله)باشد; زیرا مودّت آنان است که مناسبت دارد اجر تبلیغ آن حضرت قرار گیرد، نه مودّت هر کسى با خویشاوندان خود که «صله رحم» نامیده مى شود.
ثانیاً با روایاتى که «قربى» را به خویشان نزدیک پیامبر(صلى الله علیه وآله)(على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام)) تفسیر کرده ناسازگار است.
نادرستى وجه ششم
وجه ششم (جز این که با عمل صالح و اطاعت ها به خدا تقرّب بجویید) نیز معنایى کاملاً بیگانه از لفظ آیه کریمه (الاّ المودّة فى القربى) است; کلمه «المودّة»، که در لفظ آیه ذکر شده، در این معنا، نادیده گرفته شده «قربى» در این وجه، به «تقرّب» معنا شده و حال آن که نه در لغت چنین معنایى براى آن بیان شده و نه در قرآن کریم در چنین معنایى به کار رفته است. در این معنا، کلمات عمل صالح، اطاعت ها، به خدا وجود دارد و حال آن که هیچ کدام در لفظ آیه نیست. آنچه در این وجه ذکر شده، معناى «الاّ أن تتقرّبّوا الى الله بالطاعات و العمل الصالح» است، نه معناى «الاّ المودّة فى القربى». افزون بر بیگانه بودن از لفظ آیه، این وجه با روایات تفسیر کننده «قربى» نیز مخالفت دارد.
بنابراین، حق همان معنایى است که در وجه اول بیان شد; زیرا تنها این معناست که با ظاهر آیه کریمه و روایات مفسر آن موافق است و این، معنایى است که تمام مفسرّان شیعه و جماعتى از مفسران اهل تسنن نیز آن را صحیح دانسته اند.
طبق این معنا، مودّت على، فاطمه و حسن و حسین و سایر امامان معصوم(علیهم السلام)بر همه مؤمنان واجب است; زیرا پیامبر(صلى الله علیه وآله)به فرمان خداى متعال، آن را به عنوان اجر تبلیغ و رسالت خویش مطالبه نموده. البته با توجه به آیه «قل ما سألتکم من اجر فهو لکم» (سباء: 47) (بگو آن مزدى را که از شما خواسته ام به نفع خود شماست) و آیه «قل ما أسألکم علیه من اجراً الاّ من شاء أن یتّخذ الى ربّه سبیلاً» (فرقان: 57) (بگو بر این ]تبلیغ[ مزدى نمى خواهم، مگر از کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش در پیش گیرد)، معلوم مى شود که اولاً، در این درخواست اجر، نفع پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خویشاوندان آن حضرت موردنظر نبوده نفع خود مؤمنان در آن بوده است. ثانیاً، این درخواست براى این بوده است که مؤمنان از راه خدا منحرف نشوند و مودّت با خویشان ویژه پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنان را از گم راهى بیمه کند; زیرا مودّت با آنان موجب مى شود که از راه آنان که همان راه مستقیم است جدا نشوند به عقاید آنان معتقد شوند و از اخلاق ورفتار آنان پیروى نمایند.
این بیان نیز دلیل دیگرى است بر این که در این آیه، مطلق خویشاوندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) مراد نیست، خویشاوندان معصوم آن حضرت مراد است; زیرا مودّت با خویشاوندان معصوم آن حضرت است که افراد را از گم راهى بیمه مى کند و از انحراف مصون مى دارد و بر این اساس، عصمت افرادى که در روایات از مصادیق این آیه به شمار آمده اند نیز ثابت مى شود.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشت ها
1حسن بن یوسف بن على بن مطهّر حلّى(رحمه الله)، متوفّاى 726
2حسن بن یوسف حلّى، نهج الحق و کشف الصدق، مؤسسة دارالهجرة، 1407 ق، ص 175
3شیخ طوسى فرموده است: «فقال على بن الحسین(علیه السلام)و سعید بن جبیر و عمرو بن شعیب معناه "ان تودّوا قرابتى" و هوالمروىّ عن ابى جعفر و ابى عبداللّه(علیهما السلام)» و پس از ذکر دو وجه دیگر در معناى آن فرموده است: «والاوّلُ هوالاختیار عندنا و علیه اصحابنا.» (التبیان فى تفسیر القرآن، ج 9، ص 158 و 159) آلوسى، یکى از مفسرّان معروف اهل تسنن، گفته است: «و ذهب جماعة الى ان المعنى لا اطلب منکم اجراً لا محبّتکم اهل بیتى و قرابتى و فى البحر (البحرالمحیط فى التفسیر) انّه قول ابن جبیر و السدّى و عمرو بن شعیب» (روح المعانى، ج 25، ص 31) أبوحیان اندلسى پس از ذکر این معنا، گفته است: على بن حسین بن على بن ابى طالب این معنا را فرموده و در هنگام اسیرى به شام به این آیه استشهاد کرده است و این، سخن ابن جبیر، سدّى و عمرو بن شعیب است. (البحرالمحیط فى التفسیر، ج 9، ص 334 و 335) ابوالفتوح رازى گفته است: عبدالله بن عباس و سعید بن جبیر و عمروبن شعیب وابوجعفر وابوعبدالله(علیهما السلام) گفتند:معناآن است که من از شما هیچ مزد طمع ندارم، الاّ آن که اهل البیت و خویشان مرا دوست دارید. (رَوْح الجِنان و روُح الجَنان ج 10 ص 48);
4ـ 5ر. ک. به: البحرالمحیط فى التفسیر / روح المعانى / روح الجنان و روح الجنان / التبیان فى تفسیر القرآن.
6ر. ک. به: ابوالفضل رشیدالدین میبدى، کشف الاسرار، ج 9، ص 23 و 24
7ر. ک. به: التبیان فى تفسیر القرآن
8ر. ک. به: البحرالمحیط فى التفسیر / روح المعانى
9ر. ک. به: التبیان فى تفسیر القرآن
10روح المعانى
11خلیل بن احمد فراهیدى، العین، ج 8، ص 99 / عبدالرحیم صفى پور، منتهى الارب، ج 4، ص 1305
12احمدبن محمّد فیّومى، المصباح المنیر، ص 653 / محمد ابن منظور، لسان العرب، ج 3، ص 453
13احمد ابن فارس، مقاییس اللغة، ج 6، ص 75، العین / المصباح المنیر
14منتهى الارب
15مقاییس اللغه، ج 6، ص 75 / مفردات راغب، ص 516
16ر. ک. به: احمد معصومى، مهذب مغنى اللبیب، ص 99
17محمودزمخشرى،الکشاف، ج 4، ص 219
18فیّومى، پیشین، ص 49
19محمد بن درید، جمهرة اللغة، ج 1، ص 324
20صفى پور، پیشین
21ابن منظور، پیشین، ج 11، ص 84
22آن افراد نامبردگان ذیل مى باشند:
1. احمد بن حنبل (متوفاى 241) در فضائل الصحابه; 2. بخارى (متوفاى 253 یا 256) در صحیح; 3. محمدبن جریر طبرى (متوفاى 310) در تفسیر ش، ج; 4. حاکم نیشابورى (متوفاى 405) در مستدرک; 5. زمخشرى (متوفاى 528) در کشاف; 6. خوارزمى (متوفاى 568) در مقتل الحسین(علیه السلام); 7. ابن اثیر (متوفاى 606) در جامع الاصول; 8. فخر رازى (متوفاى 606) در تفسیر ش; 9. ابن بطریق (متوفاى قرن ششم) در العمدة; 10. محمدبن طلحه شافعى (متوفاى 654) در کتاب مطالب السؤول; 11. محمدبن یوسف گنجى در کفایة الطالب; 12. بیضاوى (متوفاى 683) در تفسیر ش; 13. محب الدین طبرى (م 694) در ذخائرالعقبى; 14. علامه نسفى (م 701) در تفسیر ش; 15. حموینى (م 722) بنابر نقل کفایة الخصام; 16. صاحب مناقب فاخره; 17. نظام الدین قمى نیشابورى (م 728) در تفسیر ش; 18. ابوحیان (م 724) در بحرالمحیط; 19. ابن کثیر (م 774) دمشقى در تفسیر ش; 20. هیثمى (متوفاى 807) در مجمع الزوائد; 21. علاءالدین کوکنى (متوفاى 835) در تفسیر ش و تبصیرالرحمن; 22. ابن حجر عسقلانى (متوفاى 835) در الکاف الشاف; 23. ابن صباغ مالکى در فصول المهمه; 24. سیوطى (متوفاى 911) در الدرالمنثور; و الاکلیل، و احیاء المیت; 25. غیاث الدین خواندمیر (متوفاى 942) در حبیب السیر; 26. ابن حجر هیثمى (متوفاى 974) در الصواعق المحرقه; 27. خطیب شریینى (متوفاى 977) در تفسیر سراج المنیر; 28. العلامة البرکوى (متوفاى 981) در شرح اربعین حدیث; 29. میر محمد صالح کشفى در مناقب مرتضوى; 30. حمیدبن احمد محلى در حدائق الوردیه; 31. مولى حسین کاشفى در روضة الشهداء و در مواهب; 32. محمدبن عامر شبراوى (متوفاى 1172) در الاتحاف; 33. شیخ محمدصبان (متوفاى 1206) در اسعاف الراغبین; 34. شوکانى (متوفاى 1250) در فتح القدیر; 35. سید محمود آلوسى (متوفاى 1270) در روح المعانى; 36. صاحب کتاب ارجح المطالب، ص 62; 37. شیخ سلیمان قندوزى در ینابیع المودّة; 38. جمال الدین برزندى بنابر آنچه که در فلک النجاة است; 39. طبرانى; 40. ابن ابى حاتم در تفسیرش; 41. حاکم در مناقب; 42. واحدى نیشابورى در الوسیط; 43. الحقانى 44. شبلنجى در نورالابصار; 45. علامه سید صدیق حسن خان در هدایة السائل فى ادلة المسائل; 46. شهاب الدین حسینى الشافعى حضرمى در رشفة الصادى; 47. محمد محمود حجازى در تفسیر الواضح; 48. عبدالکافى حسنى تونسى در سیف المسلول; 49. علامه علوى در کتاب قول المفصل; (ر.ک. به: نوراللّه شوشترى، احقاق الحق، ج 3، ص 2ـ 18)
23. سیدهاشم بحرانى، غایة المرام، ط قدیم، ص 306 310
24عبیدالله بن عبدالله حاکم حسکانى، شواهد التنزیل، ج 2، ص 189 196، حدیث 822 تا 828 و احادیث 835 و 836 و 837 و 838 و 840 و 841 و 842 و 843 و 844 نیز مناسب با معناى اول است.
25عبدعلى بن جمعه حویزى، نورالثقلین، ج 4، ص 570 تا 578، احادیث 59، 61، 62، 63، 64، 65، 66، 67، 68، 69، 70، 71، 72، 73، 74، 75، 76، 77، 78، 79، 80، 81، 82، 83، 84، 85
26غایة المرام، ط قدیم، ص 306 حدیث اول به نقل از: مسند احمد بن حنبل; این روایت در تفسیر ثعلبى، فرائد السمطین حموینى، حلیة الابرار ابونعیم، الفصول المهمة مالکى، والمناقب المفاخرة فى العترة الطاهرة از کتاب هاى اهل تسنّن و مجمع البیان طبرسى(رحمه الله) نیز با اندک تفاوت لفظى نقل شده است. ر. ک. به: غایة المرام، ص 306 حدیث چهارم و ص 307 حدیث دهم و سیزدهم و چهاردهم و هفدهم و ص 310 حدیث نوزدهم.
27محمدبن یعقوب کلینى، روضه کافى، ترجمه رسولى محلاتى، ص 134، حدیث 66
28غایة المرام، ص 307، حدیث 3 به نقل از قرب الاسناد
29غایة المرام، ص 307، حدیث اول
30غایة المرام، ص 309، حدیث 13 به نقل از المحاسن برقى
31محمدبن اسماعیل بخارى، صحیح بخارى، ج 6، ص 37 / غایة المرام،ص 306، حدیث 2 به نقل از صحیح بخارى و صحیح مسلم / تفسیر طبرى، ج 25، ص 16 / الدرالمنثور، ج 6، ص 5
32غایة المرام، ص 306، حدیث 6، ص 307، حدیث 15 و 16 به نقل از تفسیر ثعلبى، فصول المهمه مالکى، المناقب ابن مغازلى
33المصباح المنیر، ص 653
34سوره هاى بقره: 83 و 177; نساء: 8 و 36; مائده: 106; انعام: 152; توبه: 113; نحل: 90; اسراء: 26; نور: 22; روم: 38; فاطر: 18; حشر: 7
35توبه: 99

تبلیغات