آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

   با گسترش کشمکشهای قومی و افزایش اهمیت آن در سیاست بین الملل در طول دو ده ه 1980 و 1990 میلادی، شاهد بیتوجهی فزاینده نسبت به مسئله قومیت و ناسیونالیسم قومی در شاخه های گوناگون علوم اجتماعی بوده ایم. حاصل این توجه، در محافل آکادمیک و حکومتی انتشار کتابها و مقالات در مورد گروه های مختلف زبانی، مذهبی و نژادی در فعالیتهای سیاسی و نیز ناسیونالیسم قومی و تاثیر این فرایند بر امنیت ملی کشور و تهدیدات ناشی از آن میباشد.
    با توجه به انگیزش خواستهای قومی در گستره جهانی و دامن زدن به منابع قومی ناسیونالیسم چنین به نظر می رسد که در ده ه آینده کلیه کشورها به ویژه ایران با این مسئله مواجه خواهند شد.
    از آنجا که قومیت ناسیونالیسم قومی از شاخص های عمده در شناخت ظرفیت طبیعی کشورها برای نیل به ثبات و دوری از خشونت به حساب می آید، امنیت همه کشورها علی الخصوص ایران که در چهار راه تمدنی و قومی قرار دارد، بدون توجه به این بعد رقم نخواهد خورد.
    در جمهوری اسلامی ایران به نظر می رسد وجود یک قطب قومیتی و ناسیونالیسم مرتبط با آن در غرب و جنوب شرقی کشور و همراهی با دو گسست دینی و به ویژه اقتصادی و تحریکات بیگانگان میتواند خطر آفرین باشد. در نتیجه تضمین اهمیت ملی به عنوان مهمترین شاخصه های حکومت جمهوری اسلامی ایران در اینجا نمایان میشود و جلوگیری از تبدیل مشکلات قومی ـ فرقه ای و ادعای ناسیونالیسم قومی به چالش و در نهایت بحران نیازمندیها و انسجام درونی ضرورت پیدا میکند.()1
   
    بحث های نظری درباره مسئله قومیت و ناسیونالیسم قومی
    در مورد قومیت و ناسیونالیسم قومی دو قلمرو اساسی نظری وجود دارد؛ در یک قلمرو، مکاتب گوناگون فکری درباره ماهیت قومیت و ناسیونالیسم به چشم میخورد و قلمرو دیگر به بحثهای نظری در خصوص علل سیاسی شدن مسئله قومیت اختصاص دارد. بیشتر مباحث در خصوص موضوع مورد تحقیق؛ یعنی قومیت و ناسیونالیسم قومی را میتوان در دو مکتب کهن گرایی و ابزار گرایی یافت.
    الف: قومیت: پدیده ای کهن یا ابزاری؟
    محققان در مورد ماهیت قومیت و ناسیونالیسم قومی اختلاف نظر دارند، در حالی که کهنگرایان بر این امر تاکید دارند که قومیت یا ناسیونالیسم، پدیده هایی کهن هستند، ابزار گرایان (یا موقعیت گرایان و نوگرایان) معتقدند که این پدیده ها محصول دوران مدرن و به ویژه چند قرن اخیر هستند. از مفهوم کهن گرایی بیشتر برای توصیف ریشه ها و استحکام وابستگیهای قومی استفاده شده است. طرفداران مکتب کهن گرایی دو ادعای اساسی دارند: اول اینکه ملتها و ناسیونالیسم قومی پدیده هایی کهن هستند و دوم اینکه طبیعی و جهان شمول میباشند. کسانی که برجنبه های کهن قومیت تاکید میکنند و به وجود نوعی ارتباط میان قومیت و خویشاوندی و نیز روابط قومی ـ عاطفی میان مردمی که اجداد مشترک و گاه سرنوشت مشترک این جهانی برای خود تصور میکنند، اعتقاد دارند: هویت قومی در اینجا عنصر اساسی و محوری تحول شخصیت تلقی میشود که ارتباط نزدیکی با تصور «خود» مراحل اولیه جامعه پذیری ،آموزش زبان یا اعتقادات مذهبی و سیاسی دارد. کهن گرایان بیشتر بر جنبه های سیاسی قومیت به عنوان پدیده طبیعی حیات بشری تاکید میکنند و ناسیونالیسم قومی (شکل خاصی از ناسیونالیسم تلقی کرده و ضمن حمله شدید به طرفداران نظریه های نوگرایی و ارتباطات، الگوی غالب سیاست جهان معاصر را فرایند ملت پاشی (nation (destroying) می دانند تا ملت سازی (nation building). کهن گرایان معتقدند که قومیت و ناسیونالیسم پدیده ای مدرن نبوده و با تغییر و تحول شرایط موجود از بین نخواهد رفت. علیرغم آن که کهن گرایی تداوم هویت قومی را در طول زمان تبیین میکند، نمیتواند به این پرسش پاسخ دهد که چرا چنین هویتی در لحظه ای خاص در یک گروه واحد به طور متفاوت تجلی میکند.
    در مقابل، نوگرایان به ویژه موقعیت گرایان عقیده دارند که این نقیصه را میتوان از طریق توجه به موقعیتها و شرایط این هویت یا به عبارت بهتر، با توجه به شرایط و اوضاع و احوال تحول اجتماعی برطرف کرد.
    از نظر نوگرایان، نظریه های کهن گرا سرانجام ناسیونالیسم قومی یا علل گوناگون مؤثر در موفقیت و شکست آنها در کشورهای مختلف را تبیین نمیکند. رهیافت نوگرا عاری از کاستی های تحلیلی نیست. در حالی که این رهیافتها میتواند توضیح دهد که چرا مسئله قومیت در طول زمان پدید می آید و افول میکند کمتر قادر است پاسخ دهدکه چرا علیرغم فراز و نشیبهای زمانی، پدیده قومیت گاه در طول قرون متمادی دوام مییابد. به طور کلی ارزش تحلیلی و تبیینی هر دو رهیافت کهن گرا و نوگرا به لحاظ سودمندی جهت قومیت و ناسیونالیسم قومی در جهان معاصر دارای جایگاه قابل توجهی میباشند.
    با این توصیف برای تبیین گرایشات قومی محلی گرا در ایران، بهتر است که هر دو مکتب موجود در یکدیگر ادغام شود. به نظر می رسد در حالی که سابقه وابستگیهای نژادی، زبانی و مذهبی بشر به دوران ماقبل عصر مدرن باز میگردد، سیاسی شدن این وابستگیها، به ویژه اندیشه خلق دولت ـ ملت در گروه های اقلیت مذهبی، زبانی یا نژادی پدیده ای جالب توجه و مهم است و با ظهور نظم جهانی و محیط گفتمان سیاسی، آن که جای هویتها و نهادهای سیاسی جهان شمولتر را گرفت، همزمان میباشد و این فرایند ایران را به لحاظ تکثر قومی موجود در آن نیز در بر میگیرد.
    ب: چگونگی سیاسی شدن قومیت
    نظریه های بسیج قومی: در این مورد رهیافتهای گوناگونی وجود دارد که عبارتند از تاکید بر ساختارهای اجتماعی و توسعه اقتصادی به عنوان متغیرهای تبیینی اصلی که در آثار والرشتاین منعکس است، کثرتگرایی فرهنگی به عنوان یک متغیر اصلی عنوان شده در آثار نورینوال، رقابت بر سر منابع که در آثار بارت و اولزاک موجود است، نظریه رقابت نخبگان منعکس در آثار آنتونی اسمیت و سرانجام نظریه انتخاب حسابگرانه که در آثار جدید مایکل هشتر بر آن تاکید شده است. در همه این مکاتب نظری تلاش شده است علل و شیوه های سیاسی شدن وابستگیهای قومی کهن و بسیج قومی در دوران جدید تبیین شود.
    در حالی که اغلب نظریه های بسیج قومی در مقوله رهیافت نوگرایانه جای میگیرد، استدلال کهن گرایی این است که هویت و احساسات کهن در یک گروه باعث بسیج قومی میشود. اما صرف داشتن احساسات کهن برای سیاسی شدن قومیت کافی نیست.
    نکته مهم این است که ما باید میان تفاوتهای قومی در یک جامعه، نظیر تفاوت در زبان، مذهب، فیزیولوژی یا فرهنگ با بسیج قومی تمایز قائل شویم. تفاوتهای قومی پایگاه بالقوه بسیج قومی است، اما نفس وجود تفاوتهای قومی تضمین کننده بسیج قومی نمیباشد. تجربه ایران نشان که دیدگاه کهن گرا برای توضیح سیاسی شدن اختلافات زبانی ـ مذهبی در ایران وجود داشت، اما این دیدگاه تا اواسط قرن بیستم باعث سیاسی شدن این تمایزات نشد.
    سیاسی شدن این تفاوتها و ایجاد حرکتهای سیاسی مبتنی بر آن در ایران پدیده ای مدرن است، زیرا منافع ابزار گرایانه عامل اصلی سیاسی شدن علایق کهن زبانی ـ مذهبی بوده است.
    نظریه رقابت بر سر منابع: براساس این رهیافت ادغام سیاسی گروه های قومی در داخل یک دولت ـ ملت خاص، چهار چوبی فراهم میسازد که در آن رقابت بر سر منابع ـ به ویژه مشاغل دولتی ـ انگیزه عمده کشمکش میان قومی را به وجود می آورد. هویت یابی قومی به عنوان اساس اقدام جمعی زمانی تحقق میپذیرد و حفظ میشود که امتیازات آشکاری وجود داشته باشد که با تکیه بر هویت قومی بتوان برای دست یافتن به آنها با دیگران رقابت کرد این رقابت میان گروه های قومی عامل بسیج قومی است و منجر به تشکیل سازمانهای قومی و افزایش هویت های قومی میشود.
    تئوریهای مربوط به بسیج و رقابت بر سر منابع، مفهوم بندی سیال و موقعیت گرایانه ای از قومیت و مرزهای قومی و نهایتاً ناسیونالیسم قومی ارائه می دهند که آنها را قادر میکند تا پویایی اقدام جمعی قومی و افول آن را توضیح دهند که در چار چوب چنین رویکردی میتوان به لحاظ تهدیداتی که برای امنیت ملی یک کشور مثل ایران دارد آن را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
    نظریه انتخاب حسابگرانه (عقلانی): به عنوان یک رهیافتی که بیشترین امید را برای رسیدن به درجه بالاتری از اجماع نظری در زمینه مسئله قومیت و ناسیونالیسم قومی به وجود می آورد، مطرح است. از این لحاظ اعضای هر گروه قومی فقط زمانی در اقدام جمعی شرکت میکنند که به این نتیجه برسند که از این طریق نفع شخصی عاید آنها میشود. براساس رویکرد این نظریه، جنبش های قومی جمعی، زمانی شکل میگیرد که تعداد کافی از اعضای گروه برای مشارکت در آن توافق کنند و حسابگران و عاقبت اندیشان هنگامی تن به این کار می دهند که منافع مورد نظر آنها بیش از زیانهای احتمالی باشد.
    تاکید بر نقش عامل انسانی در برابر قید و بندهای ساختاری اعم از فرهنگی و یا اجتماعی و اقتصادی است. به نظر می رسد نظریه انتخاب حسابگرانه علیرغم این امتیاز که به نقش عوامل انسانی توجه میکند، این ضعف را هم دارد که برای تبیین مشارکت افراد در جنبشهای ناسیونالیستی قومی بر محاسبه سود و زیان چه اقتصادی و چه غیر اقتصادی تکیه میکند. از اشکالات جدی ناشی از کاربرد این رهیافت در کشورهای جهان سوم به ویژه خاورمیانه به این سبب است که مشارکت توده ای در جنبشهای جمعی از حسابگری مبتنی بر سود و زیان فراتر می رود.
    نظریه رفتار نخبگان :این نظریه از طرف نظریه پرداز مشهوری همچون «هانس کوهن» در خصوص نقش نخبگان در ناسیونالیسم قومی و جنبشهای مربوط به آن، مطرح شد که بر نقش روشنفکران شهری در جنبشهای ناسیونالیسی و اهمیت ویژه آن تاکید دارد.
    گسترش دامنه کنترل دولت و گرایش بیشتر به جانب تمرکز باعث ایجاد شرایط مناسب برای بسیج ایدئولوژیک توسط روشنفکران علمی شده است.
    نخبگان قومی نه تنها با استفاده از میراث فرهنگی گروه، هویت قومی متمایزی میسازند، بلکه در رقابت برای کسب قدرت سیاسی بین گروه های قومی نیز شکاف ایجاد میکنند.
    چهار چوب نظری براس که مبتنی بر نقش و اهمیت اشکال فرهنگی، ارزشها و اعمال گروه های قومی خاص میباشد برای تحلیل جنبشهای ناسیونالیستی محلی و رویکرد قومیت و ناسیونالیسم قومی در خاورمیانه به ویژه ایران مفید و مهم میباشد.
    اما در رهیافت کثرتگرایی فرهنگی به عنوان یک سنت نظری بر این نظر است که دولت ابزار آشکار اعمال قدرت و سلطه سیاسی است و دولت به عنوان یک متغیر مستقل گروه های قومی را تحت کنترل قرار داده و نیازهای مشروع آنان را پاسخ می دهد. این رهیافت برای ایران الگوی مناسبی نمیباشد؛ زیرا به لحاظ تاریخی یا حتی در عصر فعلی؛ یعنی در جمهوری اسلامی ایران دولت تحت کنترل کامل یک گروه قومی نبوده و نمیباشد. 1
    تشریح قومیت در چار چوب انسجام ملی
    متغیر انسجام ملی ـ سیاسی مشعر بر چگونگی صورتبندی نیروها و گروه های اجتماعی ـ سیاسی از جمله گروه های قومی است. این متغیر از نظر امنیت ملی مسئله ای حائز اهمیت تلقی میشود، لذا هر چه یک دولت ـ ملت منسجمتر و یکپارچه تر باشد وضعیت امنیتی آن ثبات بیشتری دارد و دولت ـ ملت نامنسجم زمینه بالقوه مناسبی برای بروز رفتارها و رخدادهای ضد امنیتی است. با توجه به رویکرد نرم افزاری به امنیت ملی که بر انسجام و یکپارچگی اجتماعی و کیفیت فرایند ملت سازی تکیه دارد، میتوان گفت در جوامع ضعیف و اجتماعات پاره پاره که میزان انسجام گروه های اجتماعی از جمله گروه های قومی در آنها ناچیز بوده و احتمال واگرایی و گریز از مرکز گروه های فرو ملی قابل ملاحظه است. قومیت در ارزیابی امنیت ملی متغیر بسیار مهم محسوب میشود، در این جوامع عوامل ذیل در تشدید تمایلات قومی ـ قومیت به عنوان متغیر امنیت ملی مؤثر است :
    ـ درجه پایین انسجام و یکپارچگی اجتماعی (دولت ضعیف)؛
    ـ ساختار غیر مشارکتی و اقتدارگرای قدرت سیاسی که پتانسیل آسیب پذیری نظام سیاسی را افزایش می دهد؛
    ـ استعداد بسیج گری و بسیج شده گی گروه های قومی؛
    ـ رابطه مرکز ـ پیرامون بین دولت و گروه های قومی.()2
   
     قومیت، هویت ملی و حقوق مرتبط به آنها
    واژه قومیت بیشتر استفاده کاربردی دارد و برداشتهای متفاوتی از آن صورت گرفته است. در این میان تعریف آنتونی اسمیت دارای کاربرد بالایی است: «قوم عبارتست از یک جمعیت انسانی مشخص با یک افسانه اجداد مشترک، خاطرات مشترک، عناصر فرهنگی، پیوند با یک سرزمین تاریخی با وطن و میزانی از حس منافع و مسئولیت است» که عناصر محوری هویت، اعتقاد، آگاهی و فرهنگ مشترک را دارا است.
    در هویت ملی یا حقوق شهروندی این سؤال مطرح است که فرد خود را عضو چه واحد سیاسی می داند و تا چه اندازه احساس بیگانگی او با واحد سیاسی عمیق است و افراد ساکن در یک جغرافیای سیاسی خاص و تحت حاکمیت قوانین حاکم بر آن، آیا از لحاظ روانی نیز خود را عضو آن واحد می دانند. هویت ملی دارای وجوهی است، از جمله با حقوق شهروندی و شهروند ملی رابطه نزدیکی دارد که به طور سنتی بر برابری انسانهایی که عضویت یک دولت ملی را پذیرفته اند تاکید شده است.
         برای این افراد به کنار از تمایزات نژادی و قومی، حقوقی هست که اهم این حقوق عبارتنداز:
    ـ برابری در فرصت دستیابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه؛
    ـ تساوی در حقوق و امتیازات قانونی؛
    ـ برابری در فرصت دستیابی به مقامات سیاسی و اداری جامعه؛
    ـ برابری در حقوق مربوط به مشارکت سیاسی و ظایف مرتبط با آن.
    اعضای یک ملت اگر احساس کنند که در دستیابی به حقوق مذکور موقعیتی برابر با یکدیگر دارند، هویت ملی بحران کمتری خواهد داشت، اما اگر اقوامی نتوانند در فرایند ملت سازی، ادبیات ملی، زبان رسمی، تعلیمات عمومی و مذهبی رسمی هماهنگ سازند به حد شهروند درجه دوم تنزل یافته و از حقوق محروم میشوند و به حاشیه رانده شده و احساس محرومیت کرده و موحب تقویت هویتهای مادون ملی مثل قومیت، نژاد، محله گرایی و... میشوند و محرکی برای دست زدن به اعمال سیاسی و خشونت میگردند. به خصوص در کشورهای با تفاوت قومی این مشکلات بیشتر مطرح میشود. برای مثال آنچه امروزه اقوام ایرانی مینامیم، قاعدتاً ایرانی هستند و تعریفی که از خود ارائه می دهند هم ایرانی است، یعنی هویت ملی آنها ایرانی است و هویت اجتماعیشان بلوچ، ترکمن،خراسانی، کرمانی، فارس، خوزستانی، آذری و... است.
        عوامل شکلگیری ناسیونالیسم قومی
    عوامل مؤثر بر شکلگیری یا تشدید ناسیونالیسم قومی در جوامع چند قومی به اقتضای خاص هر جامعه متعدد است از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
    ـ چگونگی ساختار توزیع منابع قدرت اعم از اقتصادی ـ سیاسی و فرهنگی در جامعه؛
    ـ وضعیت خود جنبش ناسیونالیسم با توجه به سه محور ایدئولوژی، ساز و کارها و شیوه های پیگیری مطالعات و پایگاه اجتماعی؛
    ـ تجربه تاریخی تعاملات و روابط اقوام که آیا سلطه گر و سلطهپذیر یا فدرالی یا خود مختاری بوده است؛
    ـ واکنش و حساسیت قدرتهای منطقه ای و جهانی به موضوع اقوام در یک کشور خاص؛
    ـ شرایط ژئوپلتیک یا جغرافیای ترکیب قومی در هر جامعه، نسبت جمعیت و سرزمین و همسانی قومی با کشورهای همسایه و نوع شکافهای موجود در جامعه؛
    ـ روند ملت سازی و دولت سازی در کشور که آیا دوران بحران را طی کرده یا خیر و در چه مرحله ای است؛
    ـ نوع نگرش و میزان گرایش اقوام به هویت ملی، منافع ملی و دولت ملی که آیا با دولت مرکزی موافق هستند یا با قوم مرکزی و ـ تبعیض که یکی از عوامل بروز مسائل قومی است.
    در چار چوب تشریح موضوع قومیت در ایران باید گفت که اگر همنوایی، همدلی و همزیستی مسالمت آمیز را قاعده کلی حاکم بر مناسبات اقوام ایرانی بدانیم در بره ههایی نیز بر این روابط سطوح مختلفی از تنش، منازعه و بحران حاکم شده است. وقوع منازعات قومی در کردستان، آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان و خوزستان پس از پیروزی انقلاب اسلامی از مهمترین چالشهای نظام جمهوری اسلامی ایران در ده ه اول بوده است که آثار و عواقب زیان باری را بر این مناطق و بر ساحت سیاسی کشور و نیز بر روابط و مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی اقوام وارد کرده است.()3
        جامعه شناسی اقوام در ایران
    ایران به عنوان سرزمینی که در مقوله تنوع زبانی و قومی در جهان با 24 درصد همانندی، در رتبه شانزدهم است، شناخته میشود. در ایران اگر چه فارسی زبانان با بیش از 60 درصد جمعیت، اکثر دارند، لیکن وجود شش قومیت عمده در دوران این واحد ملی و تاثیرات شگرف آنها بر سیرتحولات تاریخی واقعیتی انکار ناپذیراست و میتواند مبنای پیش بینی وضعیت آینده امنیتی کشور باشد.
    بزرگترین اقلیت قومی در ایران ترکها هستند که چهاراستان اردبیل، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی و زنجان حوزه اصلی سکونت آنها است که در مقایسه با منطقه محل سکونت قوم بلوچ و کرد منطقه بزرگی است. اما این قوم در مناطقی همچون همدان، قزوین، شمال خراسان، استان مرکزی، فارس و گیلان نیز پراکنده اند. با توجه به وضع نسبتاً خوب اقتصادی منطقه، عوامل ما دی عامل مسائل قومی در این منطقه وجود ندارد. ترکها از حس ناسیونالیستی بالایی برخوردارند که آنرا در قیام شیخ محمد خیابانی در سال 1298 هـ ش میبینیم که هیچ خواسته قومی نداشتند. ترکها احساس تعلق به آرمانهای ملی ـ مذهبی مثل مشروطه نیز از خود نشان داده اند وهمدوش سایر شهروندان تا مرحله درگیری با دولت مرکزی پیش رفته اند. البته جریاناتی مثل فرقه دموکرات پیشه وری در سال 1324 تابع ملاحظات بین المللی و اتحاد شوروی بود و تشکیل حزب خلق مسلمان نیز در سالهای اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در مقابل حزب جمهوری اسلامی موجب تنشهایی گردیده اما مسئله به سرعت خاتمه یافت.
    امروزه نشریات متعددی به زبان ترکی در چهار استان ترک زبان و خارج از استانهای مذکور و نشریات متعددی به زبان فارسی و آذری منتشر میشود و حدود یازده هزار کتاب نیز به زبان آذری چاپ شده است.
    اما کردها که بیشتر در آذربایجان غربی، کرمانشاه، همدان، کردستان و شمال خراسان ساکن هستند، ضریب پراکندگی کمتری نسبت به ترکها دارند این قوم زمینه مناسبتری برای فعال شدن گسست کرد ـ فارس دارند،
         از جمله این زمینه ها عبارتنداز :
    ـ تمرکز جمعیتی در یک منطقه کوچک و مشخص؛
    ـ امکانات اندک اقتصادی، بهداشتی وآموزشی؛
    ـ موقعیت جغرافیایی در کنار مرز دو کشور با تشابه قومی و محلی و اختفای مخالفان نظام و وضعیت کوها و راه ها؛
    ـ انزوای سیاسی و حضور سیاسی کمتر یا کمرنگ نخبگان سیاسی ـ اجتماعی در داخل نظام؛
    ـ ملاحظات مذهبی که اکثراً سنی مذهب میباشد که در مقابل کردهای شیعه مذهب شمال خراسان قرار دارند و از این حیث مشکلی ندارند؛
    ـ ملاحظات منطقه ای جمعیت کرد در شمال عراق، جنوب شرق سوریه که در نتیجه کردستان ایران از تنشها و گرایشهای سیاسی این قومیت در منطقه تاثیر میپذیرند. در حالی که کردهای شمال خراسان به دلیل دوری از این منطقه زندگی آرامتری دارند؛
    ـ زبان کردی گرچه شاخه ای از زبان ایرانی است و با پارسی باستان همانندیهایی دارد، لکن برای فارسی زبان امروز مفهوم نیست و گویشهای کردی مختلف مانع یک زبان سراسری واحد است امروز زبان کردی محور جنبشهای کردی است هر چند از لحاظ نژادی نمیتوانند اصل آریایی و ایرانی بودن کردها را منکر شوند.
    امروز در ایران نشریات متعددی به زبان کردی منتشر میشود حدود شصت و پنج سایت کردی وجود دارد.
    اما قوم لر در ایران تا حدود قرن ششم به علت نداشتن اتحاد و انسجام تحت سلطه سلجوقیان یا خلفای عباسی بودند و با ضعف قدرت مرکزی خود مختاری یافتند و به تاسیس لر بزرگ شامل چهار محال و بختیاری و کهکیلویه و بویر احمد و لر کوچک شامل لرستان فعلی و ایلام، دست زدند، این قوم از توان حکومتی خوبی برخوردارند. این قوم در دورانهای مختلفی از قبیل دوران حکومت قاجار، دوره ناصر الدین شاه، دوره مشروطیت تا دوره رضا خان در برابر حکومت مرکزی دست به تلاشهایی زدند.
    از سویی قوم بلوچ که عمدتاً در استان سیستان و بلوچستان ساکن هستند، سنی مذهب میباشند. شکافهای مذهبی و اقتصادی و همجواری با بلوچهای پاکستان و افغانستان تاثیر بسزایی در ظهور گرایشهای سیاسی گریز از مرکز دارد، اما در نهایت به لحاظ نژادی و زبانی فرهنگ آنان ایرانی است.
    عربها در جنوب غربی ایران ساکن بوده و در کنار بختیاریها، دزفولیها، شوشتریها، بهبهانیها و کولیها از ساکنان این منطقه به حساب می آیند. وقوع انقلاب اسلامی ایران و فضای انقلابی، موجب طرح گرایشهای ناسیونالیسم عربی و گسترش آن گردید. لکن جنگ تحمیلی مانع از آن شده و موجب انسجام ملی شده بهبود وضعیت اقتصادی اعراب و تعلقات دینی آنها که غالباً شیعه هستند موجب کاهش فعالیت گسست شده است و عموماً با نظام ملی همسو میباشند.
         آسیب پذیری این قوم متاثر از عوامل از قبیل :
    ـ همجواری با اعراب که تابع اصل گرایش اقلیت به اکثریت همسو هستند؛
    ـ عدم بازگشت اعراب سرمایه دار به خوزستان در پی جنگ تحمیلی که باعث شده است جمعیت موجود وضع مالی ضعیفتری داشته باشند؛
    ـ مشکلات ناشی از جنگ و بیکاری و جوان بودن جمعیت عربی در مقایسه با وضعیت اقتصادی اعراب منطقه میتواند موجب احیای گرایشهای ناسیونالیستی قومی در منطقه باشد، است.
    در نهایت قوم ترکمن مد نظر است که عمدتاً در شمال شرق کشور (عمدتاً در استان گلستان) و در همجواری ترکمنستان ساکن هستند. این قوم ناسیونالیسم قومی تحت عنوان ناسیونالیسم ترکمن را مطرح نکرده، لکن شورشهای مستمری علیه دولت مرکزی از جمله موارد ذیل داشته است :
    ـ همدستی با مخالفان مشروطه جهت سرکوب مشروطه خواهان؛
    ـ تاسیس شورای ده نفری در سال 1303 و فعالیت آشکار در مخالفت با حکومت مرکزی؛
    ـ همکاری ترکمنهای ایران و جمهوری ترکمنستان و تشدید برخورد با دولت مرکزی؛
    ـ سوء استفاده از فضای پس از انقلاب اسلامی و ظهور جنبش موسوم به خلق ترکمن که موجب درگیریهایی به ویژه در شهر گنبد کاووس در سال 1358 شد.()4
   
   
   
    شکافهای اساسی قومی در عصر پهلوی
    نوگرایی در ایران از عصر قاجار آغاز شد و در عصر انقلاب مشروطه و به ویژه در زمان حکومت پهلوی آهنگ آن شدت بیشتری یافت. نوگرایی در زمان رضا خان بر سه اصل مبتنی بود: سکولاریسم ،توسعه صنعتی در مرکز و وابستگی به بیگانگان .این اصول موجب شکافهای اساسی در ایران گردید. روحانیت و جناح مذهبی در مقابل اقدامات رضا خانی که موجب تهدید ارزشهای دینی و تعرض به حریم شرع مقدس شد به ستیزه برخاست، صنعتی کردن کشور هم که اساساً در پایتخت و مراکز استانها صورت پذیرفت، موجب نابرابریهای اقتصادی و تبعیض نژادی و قومی گردید و منشاء تحرکات سیاسی فراوان و متعددی گردید و ایران شاهد تکوین و بروز قیامهای قومی و نژادی متعددی شد. وابستگی به بیگانگان نیز موجب شکاف اقشار مختلف گردیدکه اعتقاد به هویت ملی داشتند.
    خواسته های گروه های اجتماعی بسیج شده که بیشتر رنگ مذهبی داشت قابل مذاکره و گفتگو نبودند، زیرا هیچ گروهی حاضر به مذاکره درباره هویت خود نیست، فلذا راه حلهای سیاسی به بن بست رسید و این شکافها به خشونت کشیده میشود.
        جامعه مدنی و گروه های قومی در ایران ؛ قبل و پس از انقلاب اسلامی
    قبل از استقرار دولت مدرن در ایران، تمایز دولت از اقوام آسان نبود، زیرا سران اقوام و قبایل در ساختار دولت حضور داشتند و دولت و اقوام ایرانی به یکدیگر وابسته بودند و نظام واحدی را تشکیل می دادند که هویت ایرانی بود. دولت برای بسیج سپاه و اخذ مالیات و عوارض و تامین امنیت مرزها متکی به گروه های قومی بود و گروه های قومی نیز در قدرت دولتی سهیم بودند و از آن منتفع میشدند و اگر تعادل میان آن دو به هم میخورد مجدداً این تعادل برقرار میشد. اقوام فارس، ترک، کرد، لر، بلوچ و... به یگانگی تاریخی پاس و ماد و به اسطوره مشترک قوم آریا می رسند. اختلاف زبانی به ویژه در گویشها و لهجه ها حاکی از آن اصل مشترک است. همراهی اقوام بختیاری در دوران مشروطه به اشتراک عقیده با ایرانیان شیعه و تاکید کردها بر اصالت ایرانی خود و همراهی ایلات قشقایی در جریان ملی شدن صنعت نفت حاکی از این وحدت ایران است.
    پس از انقلاب اسلامی ایران گروه های مخالف و تجزیه طلب در مناطق قومی نشین، بحرانهایی آفرید، اما در جریان جنگ تحمیلی با رهبری امام خمینی (ره) موجب همراهی اقوام برای دفاع از ایران گردید. در دوران باز سازی سعی در محرومیت زدایی و فعالیتهای عمرانی و گسترش زیر بناهای اقتصادی شد و پس از آن جامعه مدنی شکل گرفت.
    با مطالعه قانون اساسی میتوان زیر بناهای حقوق شهروندی را در اصول مختلف یافت که اقوام ایرانی با هویت ایرانی نیز درآن موضوعیت مییابند :
    ـ حق مشارکت در امور سیاسی در اصل هفتم؛
    ـ برخورداری از حقوق مساوی در اصل نوزدهم که با صراحت میگوید مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ و نژاد و زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود؛
    ـ برابری همگان در مقابل قانون دراصل بیستم؛
    ـ مصونیت جان و مال همگان در اصل بیست و پنجم؛
    ـ ممنوعیت تفتیش عقاید مردم دراصل بیست و سوم؛
    ـ برخورداری همگان از امنیت فکری در اصل بیست و پنجم؛
    ـ حق ابراز عقیده به طرز عمومی دراصول بیست و چهارم و بیست و هفتم ؛
    ـ آموزش و پرورش رایگان برای همه در اصل سی ام؛
    ـ برخورداری همگان ازمسکن مناسب با نیاز در اصل سی و یکم؛
    ـ برخورداری عموم مردم از امنیت قضایی و حقوقی در اصل سی و دوم؛
    ـ ابزارهای جامعه مدنی یا نهادهای میانجی دولت و مردم در اصل ششم و بیست و ششم آمده است که احزاب و جمعیتها و انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمنهای اسلامی با اقلیتهای دینی شناخته شده آزادند، مشروط بر اینکه اصول استقلال، آزادی، وحدت ملی، موازین اسلامی و اساسی جمهوری اسلامی را نقض نکنند؛
    ـ شوراها که در اصول هفتم و صدم تا یکصد و ششم آمده است و از ارکان تصمیمگیری و اداره امور کشور شمرده شده است؛
    ـ به رسمیت شناختن زبانهای محلی اقوام ایرانی در کنار زبان ملی، یعنی فارسی در اصل پانزده؛
    ـ لزوم رعایت حقوق ایرانیان غیرمسلمان در اصول سیزده و چهاردهم؛
    ـ آزادی فعالیت مطبوعات در اصل بیست و چهارم؛
    ـ حق تشکیل اجتماعات و راهپیماییها در اصل بیست و هفتم.
    لذا میتوان گفت آحاد ملت و کلیه شهروندان و اقوام ایرانی منهای تمایزات قومی و مذهبی صاحب حق هستند.()4
        قومیت در سند چشم انداز بیست ساله
    یکی از الزامات توسعه در جمهوری اسلامی ایران برای تحقق سند چشم انداز بیست ساله، تکیه بر همبستگی ملی و مشارکت عمومی و یافتن راهکارهای مناسب برای همگرایی قومیتها، مذاهب، اقلیتها و گروه های مختلف و هوشیاری لازم به تحرکات سازمان یافته دشمن و دسیسه ها و نقشه های آنها در جهت ایجاد تنش و بحران است.()5
        راهبردهای مناسب برای انسجام اجتماعی و جلوگیری از فعالیت گرایشهای قومی
    ـ ارائه طرح مفهوم شهروندی به جای ما، دیگری، قومیت و...؛
    ـ توسعه نهادهای مشارکتی و گشودن باب مذاکره؛
    ـ جلوگیری از بسط محرومیت در پستهای سیاسی، حمایتهای اقتصادی و...؛
    ـ نفی الگوی دولت معیوب و رسیدگی به همه کشور؛
    ـ خشکاندن فضای ذهنی محرومیت و محرومیت زدایی؛
    ـ جامعه پذیری سیاسی کار آمد و هدایت نهادهایی چون خانواده و مدرسه برای آموزش نسل جدید و رفع شکاف؛
    ـ عدم تحقیر در عرصه هنر و ادبیات و...؛
    ـ نفی صلح منفی و ایجاد صلح مثبت در برقراری نظام عادلانه و کسب رضایت افراد و پرهیز از خشونت ()6.
        پتانسیل تهدید اقوام علیه امنیت ملی کشور
    موقعیت جغرافیایی اقوام معادل امنیت ملی را پیچیدهتر کرده است. اقوام مختلف و اقلیتهای مذهبی در حساسترین حوزه های راهبردی کشور و جداره های مرزی اسکان یافته اند که عقبه آنان در ورای مرزها و بیرون از حوزه نفوذ و اثر گذاری حاکمیت ملی قرار دارد، متاسفانه شیب برخی از این حوزه ها به خارج از کشور است و از ابعاد ذیل موجب تهدید و آسیب شناسانه تلقی میشوند.
    به لحاظ ارتباط و پیوند حوزه ها به خارج از مرزها، هرگونه چالش و بحران بیرونی نیز به سادگی به داخل مرزها سرایت میکند و در نتیجه امکان نظارت و تعهد حاکمیت ملی به شدت تقلیل مییابد و نهایتاً دولت جمهوری اسلامی ایران را به صورت بالقوه با پدیده ایردنتیسم(IRRedentism) یا جنبش استقلال طلبانه ای که خواستار الحاق به نیمه جدا شده خویش در آن سوی مرز است، مواجه خواهد ساخت.
    امروزه بخشی از اقوام ترک، کرد، بلوچ و عرب در ایران و بخشی از آنها در مناطق دیگر کشورها ساکن هستند. هر چند وجود این اقوام در همسایگی ایران میتواند موجب نفوذ فرهنگی ایران شود، اما به صورت معکوس موجب دخالت بیگانگان در امور داخلی ایران شده است و معمولاً افکار ناسیونالیستی و تجزیهطلبی از همین مناطق وارد میشود. وجود کانونهای فعال بحرانهای قومی و مذهبی در جداره های همسایگان ایران مثل هندوستان، گرجستان، روسیه، لبنان، فلسطین اشغالی و دیگر نقاط خاورمیانه ممکن است کل منطقه را در شعله های آتش فتنه غوطه ور ساخته و به سرعت با بحرانهای واگرایی قومی ـ مذهبی مواجه سازد.
    ـ مسئله تکثر قومی و مذهبی کشور زمانی که با اهداف و مطامع استعماری بیگانه و دشمنان همراه شود از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار میشود و ناهمگونی فرقه ها و اقلیتهای قومی و مذهبی از مهمترین ابزارهای آنها محسوب میشود.
    ـ شکافها و تعارض گروه های متنوع نقش مهمی در میزان ثبات با ایجاد بی نظمی و نا امنی کشور دارد. این شکافها و تعارضات ممکن است متقاطع یا موازی، فعال یا غیرفعال، واحد یا متعدد باشند. تعداد گروه ها، موازی بودن آنها و فعال شدن شکافها موجب اختلاف با سایر مناطق و دولت مرکزی و در نتیجه بی ثباتی و نا امنی میگردد که در ایران قابل مشاهده است، زیرا در اغلب مناطق قومی نشین کشور، تضاد قومی و نژادی با تضاد زبانی و تفاوت مذهبی همراه است، بالطبع اگر این تضادها فعال شود و شکافها عمیق گردد موجب نا امنی خواهد گردید.
        پی نوشتها:
    1. حمید احمدی، قومیت و قوم گرایی در ایران از افسانه تا واقعیت، تهران؛ نشرنی، .1378
    2. اصغر افتخاری، ظرفیت طبیعی امنیت، فصلنامه مطالعات راهبردی،پیش شماره دوم 1377 .
    3. حسین عصاریان نژاد، امنیت و قومیت در جمهوری اسلامی ایران، ماهنامه دانشگاه عالی دفاع ملی، شماره 48 و 49، .1383
    4. جعفرحق پناه، جامعه مدنی و قومیتها در ج ا. ایران، فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره دوم، .1377
    5. مرتضی خسروی، الزامات فرهنگ سند چشم انداز 20 ساله، ماهنامه اطلاعات راهبردی، شمار .39
    6. حجت الله ایوبی، شکافهای قومی وخشونت در پیکارهای سیاسی، فصلنامه مطالعات راهبردی، پیش شماره اول، .1377

تبلیغات