آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

مسئله مهم در دهه سوم، تشکیل حکومت دینى و راه‏کارى براى وحدت به مفهوم همدلى و همکارى دو نهاد علمى در کشور است . امروز براى ایجاد شکاف‏هاى مذهبى بین شیعه و سنى و شکاف‏هاى نژادى میان اقوام و نژادهاى مختلف در کشور، به خصوص شکاف‏هاى صنفى در راس آن تفرقه میان حوزه و دانشگاه برنامه‏ریزى و سرمایه گذارى کلانى انجام گرفته است و اگر کمى بى‏دقتى بکنیم و قضیه را ساده بگیریم، قافیه را خواهیم باخت . باید از دستاوردهاى آن ارواح پاک و آن‏ها که خون دل خوردند و خون دادند، حراست کنیم .

تلاش‏هاى نسل‏هاى اول و دوم حوزه و دانشگاه
تلاش‏هایى که به نسل اول حوزه و دانشگاه در زمان معاصر مربوط بوده عبارت است از: هدف گذارى براى ارتباط حوزه و دانشگاه، ایجاد تفاهم بیشتر درک متقابل در جهت رفع سوء تفاهم‏ها، آشنایى با روش‏هاى هم‏دیگر، آشنایى با علوم و محیط آموزشى یک‏دیگر و نزدیک شدن صفوف هم‏دیگر در مبارزه با استبداد و ستم و استکبار . این تلاش‏ها به ثمر نشست و حاکمیتى را برانداخت و حاکمیت جدیدى با اهداف و مبانى جدید به ثمر نشست .
اما نسل دوم حوزه و دانشگاه کسانى بودیم که در دو دهه گذشته زحماتى کشیدیم و سرمایه‏گذارى‏هاى کلانى کردیم و نسبتا موفق بودیم، گر چه ضعف‏هاى زیادى داشتیم و نتوانستیم بعضى از مسایل را طى دو دهه گذشته، یعنى در دو دهه آغاز حکومت دینى به درستى حل کنیم; هر چند مسائل مهمى را حل کردیم، ولى مسایل حل نشده مهمى هم باقى است . علت آن نیز روشن است ، چون نظام سازى از نظام براندازى به مراتب سخت‏تر است; چند بار انقلاب کردن از یک بار درست‏حکومت کردن آسان‏تر است .
امروز نوبت‏به نسل سوم حوزه و دانشگاه مى‏رسد که پس از این، کار خود را شروع خواهند کرد . باید گام سوم را در نهادینه کردن ارزش‏هاى انقلاب و تکمیل این پروژه بردارند . این گام گامى بسیار مهم است . اگر این گام به درستى برداشته نشود، همه زحمات نیم قرن گذشته و دو نسل گذشته بر باد خواهد رفت و عقب گرد بسیار وحشت‏ناکى خواهیم داشت . اگر ما شکست‏بخوریم و نتوانیم به تجربه ساختن جامعه دینى و وعده‏هایى که داده‏ایم، عمل کنیم و نتوانیم پروژه حکومت دینى را درست پیش ببریم، مطمئن باشید که چند صد سال دیگر باید طول بکشد و مجاهدت‏هاى بزرگى انجام پذیرد و تازه دوباره به اول خط برسیم . بنابراین، موضوع بسیار حساسى است . البته نوع برنامه‏ریزى و هدف گذارى براى نسل سوم حوزه و دانشگاه پیچیده‏تر و مهم‏تر است . هر چند اصول مشترکى میان این نسل و دو نسل قبلى وجود دارد، ولى شعار این دوره باید این باشد «ساده اندیشى نظرى و راحت‏طلبى عملى در حوزه و دانشگاه ممنوع است‏» .
مقایسه حوزه و دانشگاه امروز با قبل از انقلاب
آن وقت‏ها آرزو مى‏شد که طلبه‏ها اهل قلم و اهل تفکر اجتماعى باشند و مسایل زمانه را بشناسند . امروز ده‏ها مؤسسه تحقیقاتى و صدها فاضل روشن‏اندیش و اهل قلم و فکر در حوزه وجود دارد . دانشگاه امروز هم از دانشگاه سى سال پیش به مراتب دینى‏تر مردمى‏تر، زنده و دردمندتر است .
بهترین و پاک‏ترین استعدادها و بچه‏ها در همین نسل سوم، در دانشگاه‏ها حضور دارند که اگر به درستى با این‏ها ارتباط برقرار شود و درست گفت و گو شود، بهترین سربازان این نهضت‏خواهند بود که این گونه هم هستند .
از جهاتى این نسل از دو نسل قبلى مستعدتر هستند، زیرا در محیط گندآبى که نسل اول پیش از انقلاب رشد کرده‏اند، نبوده‏اند . وضعیت فعلى در نسل سوم به تیغ دو لبه‏اى مى‏ماند . این فرصتى «له‏» یا « علیه‏» ما، هر کس زودتر بجنبد و دقیق‏تر و صحیح‏تر عمل کند این فرصت «له‏» او خواهد بود، و اگر کسى غفلت کرد، این فرصت « علیه‏» او خواهد بود . بنابراین همه چیز به زحمات ما و شما بستگى دارد . نباید ترسید و مایوس شد و نباید خسته و مردد بود . اگر ما تجربه جامعه‏سازى جدید را بر اساس دین درست پیش ببریم، یعنى کارى کنیم که در دهه سوم و چهارم این نظام به آبرویى براى اسلام تبدیل شود، و اگر حوزه و روحانیت‏بتواند از عهده وعده‏هایى که به مردم داده و براساس آن مردم ده‏ها هزار نفر از جوانان خود را به جبهه‏ها فرستادند، به طور نسبى عمل کند، حتما آینده بسیار درخشانى در سطح جهانى و در کل جهان اسلام در انتظار ما است .
نقش حوزه و دانشگاه در تمدن سازى
واحد زمانى در تاریخ تمدن‏ها هر ده سال است و چند دهه طول مى‏کشد که یک تمدن و فرهنگ و جامعه جدید پى‏ریزى شود . براى برپایى تمدن غرب که امروز بر تمام دنیا حاکم است، دست کم پنج قرن وقت صرف شده است، این صرف وقت و زحمات از این طرف نیز باید کشیده شود . این پدیده انقلاب را مى‏توان به رنسانس اسلامى تبدیل کرد تا حوزه و دانشگاه هر کدام نقش خود را در این رنسانس ایفا نمایند . جرقه آن نیز دو سه دهه زده شده و شروع شده است و کوچک‏ترین اشتباه در حوزه و دانشگاه زیر ذره‏بین تاریخ قرار خواهد گرفت .
ملت‏هاى زیادى منتظر هستند که از روى دست‏شما نسخه بردارى کنند و جامعه جدیدى بر همین اساس بسازند . باید ترم آموزش جهانى را تکمیل کرد و درس حکومت و جامعه‏سازى را پس از درس انقلاب به درستى یاد داد و جامعه‏اى ساخت که از زیر فشار عادات و خرافاتى قدیم رها شود و در عین حال به دام آفات دنیاى مدرن غرب نیفتد .
امروزه مدیران کشور تقریبا همه آن‏ها از کرسى حوزه و دانشگاه وارد عرصه‏هاى حاکمیت‏شده و مى‏شوند . هیچ وقت‏حلقه نظر و عمل این قدر به هم نزدیک نشده بود و اگر یک فکر قوى در دانشگاه یا حوزه تولید بشود، به فاصله کوتاهى وارد حاکمیت مى‏شود و عملى مى‏گردد .
تولید فکر و علم
اگر حوزه و دانشگاه در پروژه تولید علم، هر کدام به تناسب خود و در تولید حرف‏هاى تازه و طرح‏هاى عملى شکست‏بخورند، حاکمیت نیز شکست‏خواهد خورد، زیرا حاکمیت چیزى از خود ندارد . چنانکه هم اکنون نیز در بعضى از جهات حاکمیت معطل مانده است; یعنى نمى‏دانند چه باید بکنند . به طورى که ده سال به نسخه‏هاى غربى عمل مى‏شود، و چند سالى به نسخه‏هاى شرقى، سپس یک سرى نسخه‏هاى جدیدى مى‏آید و به آن عمل مى‏کنند . علت آن هم این است که جاهایى که باید کار مى‏کردند، کم کار کرده‏اند; یعنى نظریه‏هاى بومى و خودى باید در حوزه و دانشگاه تولید مى‏شد و در اختیار حاکمیت قرار مى‏گرفت، ولى این نظریه‏ها تولید نمى‏شود .
بسیارى از اجتهادهاى ما اجتهادهاى سرگردانند و اجتهاد سرگردان، یعنى اجتهاد بدون هدف . به عبارتى تمام زحماتى که باید کشیده شود کشیده مى‏شود و با اخلاص هم تمام مصالحى که باید جمع‏آورى شود، براى ساختن یک بناى جدید صورت مى‏گیرد، اما این مصالح معمارى نمى‏شود و این مطالب کنار هم چیده نمى‏شود . از این رو ما مصالح زیاد داریم و انسان‏هاى زحمتکش هم زیاد هستند، ولى ساختمان نداریم .
حوزه و دانشگاه اتاق فرمان نهادهاى علمى کشور هستند; بعضى آنقدر استعداد دارند که مانند بمب استعداد هستند، ولى چون مدیریت نمى‏شود و چند سال مى‏گذرد، این استعداد سائیده مى‏شود و انرژى آن کم مى‏شود; انگیزه‏ها نیز با رفتن سن جوانى و نشاط و گرفتارى زندگى و فرزندان ضعیف مى‏شود . تولیداتى که در غرب صورت مى‏گیرد، حتى در حوزه‏ى الهیات، از تولید کل جهان اسلام ده‏ها برابر بیشتر است . این را نمى‏گویم که احساس حقارت و یا ترس کنیم، بلکه براى این است که به خودمان بیاییم . هم در حوزه و هم در دانشگاه باید یک کرسى آزاد براى مباحثه و طرح مباحث مختلف وجود داشته باشد که به صورت کنترل شده و با نظارت بزرگان، فضلاى حوزه و دانشجویان مستعد را به آن تشویق کنیم تا در حوزه‏هاى مختلف علمى با هم بحث و گفت و گو کنند، زیرا هیچ علمى بدون مباحثه جدى و غیر تشریفاتى رشد نمى‏کند .
چند پیشنهاد در همگرایى حوزه و دانشگاه
یکم . مواظب باشیم که بدنه اصلى حوزه و دانشگاه درگیر مسایل فرعى و حاشیه‏اى و دعواى جناحى نشود، زیرا وقت دانشجو و طلبه ارزش دارد و باید این انرژى را در راهى مصرف کرد که به کار مردم بیاید .
دوم . حوزه و دانشگاه به گونه‏اى عمل نمایند که در برابر غرب نه به دام سکولاریزم بیفتند و نه به دام طالبانیزم; به عبارتى راهى را نشان دهند که نه سلطنت از نوع شرقى است و نه از نوع دموکراسى غربى . راهى را انتخاب کنند که نه جامعه مدنى عقب افتاده است، و نه تکنولوژى بدون آرمان غربى; راهى که نه انزواى رهبانى باشد و نه شهوت پرستى و نفسانیت، نه فقر مفرط و فلاکت و نه سرمایه‏گذارى افسار گسیخته، نه تهجیر و قشرى‏گرى، بلکه راه خلاقیت، تولید، اجتهاد، نوع اندیشى و در عین اصول گرایى و اصالت‏خواهى و حفظ نصوص اسلام و ارزش‏هاى محورى و راه عمل‏گرایى بدون عمل‏زدگى .
سوم . وحدت باید به گونه‏اى فهمیده شود که در عین وحدت تنوع هم وجود داشته باشد; یعنى باید بتوانیم وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را طراحى کنیم و راه تفاهم و حسن ظن در عین حفظ نظر و بحث و اختلاف نظر، یعنى اگر صدایتان بالا رفت، کسى احساس نکند که در حال دعوا هستید .
چهارم . مباحث و نقد نظرهاى یکدیگر قاعده‏اى داشته باشد و قرائت‏هاى جدید و مسلمات را در پى نداشته باشد; مثلا قرائت جدیدى در توحید پیدا شود که خدا یکى نیست; نه یک عددى و نه یک غیر عددى . پس باید جلوى این گونه نواندیشى‏ها را گرفت، زیرا چنین کسى مانند دیوانه‏اى است که پشت فرمان ماشین مى‏نشیند . نواندیشى، طرح سؤال، مباحثه، فکر و نظر باید باز باشد; یعنى باید بابى در این زمینه باز شود که به نظر من، به حمایت‏بزرگان، مراجع و مدیریت‏حوزه نیاز دارد تا ان‏شاءالله این کار صورت بگیرد تا راه مردم‏گرایى و مردم‏سالارى بدون عوام‏زدگى و عوام‏فریبى باشد; راه آزادى بدون هوچیگرى و هرج‏ومرج‏طلبى، و دفاع از امنیت‏بدون سرکوب آزادى‏هاى مشروع باشد .

تبلیغات