آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

یکی از آرزوهای دیرینه بشر گسترش عدالت به معنای واقعی در سرتاسر گیتی است; و این امید و آرزو به شکل نوعی اعتقاد در ادیان الهی تجلی نموده است. در طول تاریخ کسانی که مدعی تحقق این ایده شدند، طرحها ریختند و چاره ها اندیشیدند، ولی، نتوانستند بشر خسته دل را امیدی بخشند. آری اندیشه ظهور مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها چراغ فروزانی است که می تواند تاریکیها و غبار خستگی را از انسان دور کند. روزی که او می آید و حکومت واحد جهانی تشکیل می دهد، انحراف و بی عدالتیها را محو می سازد و ابرهای خود خواهی و نفاق را کنار می زند تا بشر لذت و زیبایی زندگی واقعی را در سایه حکومت اهل بیت(ع) و پیاده شدن همه احکام الهی با تمام وجود احساس کند.
در آستانه این ظهور نورانی، حوادث شگفت انگیزی اتفاق می افتد که یکی از آنها بازگشت گروهی از مؤمنان واقعی برای درک و تماشای عظمت و شوکت جهانی اسلام خواهد بود. البته عده ای از کافران بدطینت نیز در این میان پیش از آخرت به دنیا بر می گردند تا به سزای پاره ای از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهی از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت رجعت نامیده می شود.
اعتقاد به رجعت یکی از اعتقادات مسلم «شیعه » است و سایر مذاهب اسلامی به چنین امری اعتقاد ندارند. از این روی پیوسته رجعت یکی از موضوعات کلامی مورد اختلاف شیعه و سنی بوده است.
اندیشمندان اسلامی کتب و مقالاتی گرانمایه در این موضوع نگاشته اند، که هر یک از سبکی ویژه برخوردار است. برخی به سبک روایی محض ، برخی دیگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...
معنای لغوی
الفاظ مختلفی برای بیان این اصل اعتقادی در قرآن مجید و روایات اسلامی به کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کره، رد، حشر ، که همه در معنای بازگشت مشترکند ولی در میان همه این الفاظ ، لفظ رجعت مشهورتر است. رجعت مصدر «مره است » (1) و بیانگر «یکبار بازگشت » است، چنانچه در «لسان العرب » (2) آمده است:
«رجعت مصدر مره از ماده رجوع است.»
در «اقرب الموارد» (3) در توضیح واژه رجعت ذکر شده: «رجع الرجل رجوعا و مرجعا ، و معه انصرف ... هو یومن بالرجعة ای بالرجوع الی الدنیا بعدالموت » . یعنی رجوع به معنای بازگشت است و فلانی به رجعت ایمان دارد یعنی او به رجوع به دنیا پس از مرگ اعتقاد دارد، پس واژه رجعت در لغت به معنای «یکبار بازگشت » است.
معانی اصطلاحی
رجعت همانند بسیاری از واژه ها علاوه بر معنای لغوی، در علوم مختلف در معانی گوناگونی به کار رفته، و با توجه به این معانی است که می توانیم تصویر و شناخت صحیحی از معنای مورد بحث داشته باشیم. لغتنامه دهخدا معانی اصطلاحی مختلفی برای رجعت بر شمرده است، که به اختصار آنها را نقل می کنیم:
1- اصطلاح فقهی: بازگردیدن مرد به سوی زن مطلقه خود در مدت قانونی و شرعی .
2- اصطلاح نجومی: رجعت نزد منجمان و اهل هیات عبارتست از حرکتی غیر از حرکت کوکب متحیره به سوی خلاف توالی بروج و آن را رجوع و عکس نیز می نامند.
3- اصطلاح عرفانی: نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و کال و نکال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال ، یا متکلم گفتاری سخیف از اقوال . (4)
4- اصطلاح جامعه شناسی:برخی جامعه شناسان به هنگام بحث از قانونمندی جامعه و تاریخ ،معتقدند که قوانین تطورات تاریخی در همه جوامع مشترک است و تاریخ سه مرحله ربانی و قهرمانی و انسانی را طی می کند و همیشه این ادوار تکرار می شوند و آنان این حرکت تاریخ را «ادوار و اکوار» و «رجعت » گویند. (5)
روشن است که هیچکدام از معانی چهارگانه مذکور مورد بحث ما نیست و آنچه در این تحقیق مورد توجه است اصطلاح کلامی است.
5 - اصطلاح کلامی: شیخ حر عاملی در بیان تعریف اصطلاحی رجعت می فرماید:
«بدان که رجعت در اینجا [کلام] همان حیات و زندگی بعد از مرگ و قبل از قیامت است، و این معنا از لفظ رجعت به ذهن سبقت می جوید، و همین معناست که مورد تصریح علما بوده که از موارد به کارگیری آن و نیز از احادیث استفاده می شود». (6)
این تعریف بیانگر معنای کامل اصطلاحی رجعت نیست ، زیرا مجرد زنده شدن بعد از مرگ ، قبل از قیامت ، نمایانگر معنای اصطلاحی رجعت نیست ، زیرا (همانطور که خواهد آمد) قرآن ماجرای عده ای را بیان می کند که پس از مرگ زنده شدند. مثل جریان زنده شدن عده ای از یاران حضرت موسی که می خواستند خدا را ببینندو ... روشن است که رجعت در اصطلاح کلام شیعه چنین رجوعی نخواهد بود (زنده شدن عده ای از مؤمنان خالص و کافران فاجر در زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افزون بر اینکه معنای لغوی رجعت در این تعریف لحاظ نشده است، چرا که رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ است نه زنده شدن ، به هر حال این تعریف گویای معنای اصطلاحی رجعت نیست.
تعریف دیگر تعریف شیخ مفید است. که گویای معنای واقعی رجعت بوده و دارای نواقص تعریف نخست نیست. ایشان در تبیین معنای اصطلاحی (کلامی) رجعت چنین می نویسد:
«ان الله یرد قوما من الاموات الی الدنیا فی صورهم التی کانواعلیها فیعز فریقا و یذل فریقا و المحقین من المبطلین و المظلومین منهم من الظالمین و ذلک عند قیام مهدی آل محمد علیهم السلام » (7)
«خداوند گروهی از اموات را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا بر می گرداند، و گروهی را عزیز و گروهی دیگر را ذلیل می کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده ، و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه می دهد، این واقعه هنگام ظهور ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رخ خواهد داد».
شرح تعریف
تعبیر «یرد» بسیار ظریف است و دقیقا انعکاس دهنده معنای لغوی رجعت و بازگشت است، بر خلاف «الحیوة بعد الممات » که در تعریف نخست آمده است. و نیز قید «قوما من الاموات » بیانگر این مطلب است که رجعت مختص به گروه خاصی بوده و عمومی نخواهد بود، کما اینکه در احادیث بدان اشاره خواهد شد، و آن گروه ، مؤمنان کامل و کافران بدطینت هستند.
تعبیر «فی صورهم التی کانواعلیها» بیان می کند که افرادی که رجوع می کنند، به همان صورت دنیوی و دارای جسم و خواص ماده خواهند بود. پس منظور از رجعت رجوع دولت حقه اهل بیت(ع) و امر و نهی آنها نیست ، بلکه رجوع اشخاص است ، کما اینکه در آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت. جمله «فیغز فریقا ... الظالمین » اشاره به فلسفه رجعت دارد و آن عزت مؤمنان و ذلت ظالمان است ، و بالاخره «عند قیام مهدی (عجل الله تعالی )» هم زمان رجعت را بطور اجمالی مشخص می کند که قبل از قیامت و در هنگام ظهور حضرت مهدی آل محمد(ص) خواهد بود. ان شاءالله تعالی .
جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه
اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پیش از قیامت، به دنیا ، از ویژگی خاصی برخوردار است و در منابع اسلامی اهمیت آن با بیانات گوناگونی مطرح شده است. در برخی روایات روز رجعت را یکی از روزهای الهی که عظمت و قدرت الهی در آن متجلی خواهد شد، برشمرده اند.
«عن ابی عبداله علیه السلام قال: ایام الله ثلاثة: یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم القیامة » (8)
امام صادق(ع) فرمودند: روزهای الهی سه تاست: روزی که قائم آل محمد(ع) قیام خواهد کرد، و روز رجعت و روز قیامت .
منظور از «روزهای خدا» چیست؟ مرحوم علامه طباطبائی در این زمینه می فرماید:
«اینکه ایام خاصی به خدا نسبت داده می شود با اینکه همه روزها متعلق به خداست ، نکته اش این است که در آن روزهای خاص، امر خدا چنان ظهوری می یابد که برای هیچ کس دیگری این ظهور پیدا نمی شود. مثل مرگ در آن موقعی که تمام اسباب دنیوی از تاثیر گذاری می افتد و قدرت و عظمت الهی ظهور و بروز می کند. ایشان در ادامه احتمال دیگری را در تفسیر «ایام الله » بیان می کند که ممکن است مقصود این باشد که نعمتهای الهی در آن روز ظهور خاصی می یابند ، که آن ظهور برای غیر او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهیم(ع) از آتش.
پس منظور از «ایام الله » روزهایی است که امر الهی اعم ازنعمت یا نقمت ، عزت و ذلت ظهور تام می یابد. (9)
آری رجعت و بازگشت انسانهایی که سالها پیش از دنیا رفته اند حکایت از قدرت و عظمت الهی دارد و در آن روز این عظمت و شوکت الهی برای همگان آشکار می شود (معنای اول) و یا در آن روز نعمتهای خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را برای مشاهده ظهور امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به این دنیا بر می گرداند ، و از طرفی هم با بازگشت کافران از سیه دل ، آنان را بر سر خاک ذلت و خواری خواهد نشاند (معنای دوم).
امام صادق(ع) یکی از ویژگیهای شیعه بودن را اعتقاد به رجعت شمرده و می فرماید: « لیس منا من لم یؤمن بکرتنا و لم یستحل متعتنا» (10)
یعنی از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد و نیز متعه ما را حلال نشمرد. چرا که در آن روزگار ، جعت یکی از معتقدات ویژه شیعه محسوب می شد، بطوری که سایر مذاهب آن را یکی از نقاط امتیاز شیعه از سایر مکاتب قلمداد می کردند.
امام صادق(ع) در حدیث دیگری ، یکی از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و می فرمایند:
«من اقر بسبعة اشیاء فهو مؤمن و ذکر منها الایمان بالرجعة » (11)
«هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد ، مؤمن است، و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر فرمودند». لازمه چنین سخنی آن است که ایمان کامل زمانی حاصل میشود که علاوه بر اعتقاد به توحید و ... ، اعتقاد به رجعت نیز وجود داشته باشد. بر این اساس بر هر شیعه ای این اعتقاد ضروری است، از سوی دیگر این امید را در دل خویش زنده نگه می دارد که اگر پیش از ظهور منجی عالم بشریت از دنیا برود خداوند وی را برای نصرت دین خویش و درک لقای آن حضرت ، به دنیا بر می گرداند.
حال سؤال این است که:اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب؟
قبل از پاسخ دادن به این سؤال می بایست نخست مفهوم و تصویر روشنی از آن دو واژه به دست آوریم تا بتوانیم به پاسخ سؤال فوق برسیم.
همانطور که می دانیم دین در یک تقسیم بندی به اصول دین و فروع دین تقسیم می شود و منظور از اصول دین ، در این تقسیم ، هر گونه اعتقاد معتبر دینی است که مربوط به بینش و شناخت خدا و جهان و انسان می شود، و فروع دین منظور احکام عملی است که وظایف فردی و اجتماعی پیروان آن دین را بیان می کند. به عبارت دیگر منظور از اصول دین، اساسی ترین و زیربنایی ترین امور اعتقادی است، در مقابل سایر امور اعتقادی که نسبت به آنها جنبه تبعی و فرعی دارند، آن اصول عبارت اند از: توحید ، نبوت و معاد - که ادیان الهی در سه اصل فوق مشترکند - که این اصول در حقیقت پاسخی به روشن ترین سؤالات فکری انسانند. و طبیعی است که انکار هر یک از این سه اصل موجب خروج از دین و اثبات کفر است.
اما اصول مذهب عبارت از این است که گاهی پیروان یک مکتب که در اصول بنیادی دین با یکدیگر مشترکند برداشتها و تلقیات مختلفی از دستورات و پیامهای دینی دارند، که موجب پیدایش روشهای مختلفی در دین می شود. این برداشتها و طرز تفکر خاص از مکتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراک - را اصول مذهب می گویند. عدم اعتقاد به این اصول موجب خروج از دین نمی شود ، بلکه موجب خروج از آن طرز تفکر و برداشت خاص می شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت ، که عدل از امور اعتقادی تابع توحید و امامت تابع نبوت است . از این روست که می بینیم مذاهب مختلفی پدید آمده همچون شیعه و سنی که هر کدام طرز تفکر خاصی نسبت به امامت دارند.
اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست و معتقد نبودن به آن هم موجب کفر و خروج از دین نیست ، بلکه از اصول مذهب امامیه است. بطوری که اعتقاد به اصل رجعت گروهی از مؤمنان و کافران ، به دنیا پیش از قیامت ، ضروری است . هر چند که باور داشتن جزئیات مسائلی که در رجعت اتفاق می افتد لازم و ضروری نیست.
به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و میزان است. مرحوم «شبر» در این باره می گوید:
اصل رجعت حق است ، و شبهه ای در آن نیست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شیعیان می شود. چرا که رجعت از امور ضروری مذهب شیعه بوده و روایاتی که در مورد صراط و میزان و غیر آن دو به دست ما رسیده است، از جهت تعداد و نیز صحت مدارک و وضوح دلالت ، افزونتر از روایات رجعت نیست .
با آنکه اعتقاد به صراط و میزان و جز آنها ضروری است، اما، باید توجه داشت که اختلاف و بینشهای متفاوت در جزئیات مساله رجعت ، ضرری به اصل آن نمی زند، همانطور که برداشتهای متفاوت در ویژگیهای صراط و میزان در اصل آن خدشه وارد نمی سازد» (13)
آنگاه ایشان ادامه می دهند که ایمان به رجعت بطور کلی واجب و لازم است.
نتیجه آنکه مساله رجعت از ضروریات مذهب و مکتب تشیع است، که اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئیات) ضروری است، هر چند اعتقاد به جزییات مانند اینکه چه کسانی رجعت می کنند و یازمان آن چه موقعی است و ... لازم نیست. ولی باید توجه داشت که اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحید و نبوت و معاد، نیست. در کتاب الشیعه والرجعة ، نویسنده خواسته است با استناد به یک حدیث، کفر کسانی را که اعتقاد به رجعت ندارند ثابت کند، ایشان نخست این آیه را مطرح می کند:
«فالذین لایومنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرة » . (13)
آنگاه در تفسیر و تبیین این آیه، حدیثی را از امام باقر(ع) نقل می کند که فرمودند: «فی قوله: الذین لایومنون بالاخرة، یعنی انهم لایومنون بالرجعة انها حق (قلوبهم منکرة) یعنی انها کافرة (و هم مستکبرون). (14)
این کلام خداوندکه می فرماید: «کسانی که به آخرت ایمان ندارند»معنایش این است که آنهابه حقانیت رجعت ایمان ندارندومرادازاین جمله که می فرماید: «قلبهای آنهاانکارکننده ست »این است که «آنهاکافرهستند»
وی در فهرست کتاب ، مطلب را چنین عنوان می کند:«معتقد نبودن به رجعت کفر است » آنگاه در جایگاه بحث یادشده ، به آن حدیث استناد می کند، چنانچه منظور ایشان آن است که همچنانکه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم کفر است و همتراز با توحید و نبوت و معاد، می بایستی به رجعت نیز معتقد بود طبق این برداشت ، با توجه به بیانات گذشته اشتباه آن مشخص می گردد، ولی چنانچه منظور آن باشد، کسانیکه قلوب آنها کافر است ، از پذیرفتن رجعت سرباز می زنند، یعنی قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت «کفر» را داشته اند و این کفر مانع پذیرش رجعت شده است، نه اینکه با عدم اعتقاد به رجعت کافر شده اند، این حرف قابل قبول است. و در حقیقت حدیث به ریشه روانی عدم پذیرش رجعت اشاره دارد.
احتمال دیگری در معنای حدیث است که دقیق تر به نظر می رسد، و آن اینکه منظور از اینکه قلوب آنها کافر است ، این نیست که آنها مثل کفار هستند و آثار و احکام کفار بر آنها مترتب می شود، بلکه بدین معناست که قلوب آنها در اثر عدم پذیرش رجعت به کفر متمایل شده نه اینکه واقعا کافر شده اند.
پی نوشتها:
1- در علم صرف بیان شده که مصدر دارای انواعی است. یک نوع آن «مره » است که برای وقوع فعل یکبار به کار می رود.
2- لسان العرب، ج 8 ، ص 114، ابن منظور چاپ نشر ادب الحوزه 1363 شمسی 1405 قمری)
3- اقرب الموارد ج 1 ، ص 2 - 391 (سعید الخوری الشرتونی . چاپ مؤسسه النصر)
4- لغتنامه دهخدا حرف راء ص 294 و 295 (علی اکبر دهخدا - چاپ دانشگاه تهران - 1342 تهران)
5 - برای مطالعه بیشتر به «جامعه و تاریخ » استاد مصباح یزدی ، چاپ سازمان تبلیغات اسلامی ، ص 14 رجوع شود.
6- الایقاظ من المجعة بالبرهان علی الرجعة ، چاپ دارالکتب العلمیه ، اسماعیلیان - قم ص 140 و 141
7- اوائل المقالات ص 89، شیخ مفید، ناشر مکتبه الداوری قم
8 - بحارالانوار ، ج 53 ، ص 63 ، چاپ مؤسسه الوفاء ، بیروت - لبنان و معانی الاخبار ص 366 ، چاپ جامعه مدرسین قم .
9- تفسیر المیزان ج 12 ، ص 18-19 . مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، - بیروت - علامه سیدمحمد حسین طباطبایی
10- بحارالانوار، ج 53 ، ص 92 و 121
11- همان منبع
12- حق الیقین ، ج 2، ص 35 ، چاپ منشورات اعلمی ، عبدالله شبر
13- الشیعه والرجعة ج 2 ، ص 107 . محمدرضا طبسی نجفی - چاپ اول ، مطبعه الحیدریه - النجف الاشرف 1375 ه ق

تبلیغات