آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن


در سه چهار دهه گذشته, تصحیح انتقادى ـ علمى دیوان حافظ همچون دیگر زمینه هاى حافظ پژوهى, یکى از گرمترین بازارهاى تحقیق و پژوهش بوده است, چه تصحیح هایى که از روى یک یا چند دستنوشته معیّن و معتبر فراهم آمده, مانند تصحیح هاى قزوینى, جلالى نائینى, افشار و… و چه تصحیح هایى که بر مدار ذوق انجام گرفته و گاه دستکاریها و دخالتهایى در شعر حافظ را نیز در پى داشته, مانند تصحیح هاى انجوى, پژمان و شاملو, و چه تصحیح هایى که به گونه سنجشى و گزینشى از میان چندین نسخه معتبر خطّى فراهم شده, مانند تصحیح هاى خانلرى, نیسارى و سایه.
دیوان حافظ به سعى (سایه) که یکى از آخرین و بهترین تصحیح هاى دیوان حافظ است, پس از چندسال انتظار, اینک چندماهى است به بازار آمده است.
دیوان حافظ به سعى سایه از روى سى دستنوشته قرن نهم با دقّت و درستى به شیوه سنجشى و گزینشى فراهم آمده است; شیوه اى که بنا به توضیح زیر, در تصحیح دیوان حافظ استوارترین و پسندیده ترین شیوه است:
به گواهى نسخه هاى خطّى فراوانى که از دیوان حافظ برجاى مانده, دیوان او بیش از دیوان هر شاعر دیگرى دستخوش تغییر و دیگرگونى گشته است. برخى از این دگرگونیها که شناخت آنها در بیشتر موارد دشوار هم نیست, بى گمان پى آمد خطاى سمعى, بصرى و ذهنى کاتبان و نسخه برداران بوده که در همه متون دستنویس نمونه هاى فراوانى دارد. امّا بسیارى از آنها بویژه آنجا که مصرع یا بیتى سراسر دگرگون مى شود به گونه اى است که نمى توان آنها را غلط انگارى و خطاى کاتبان دانست و همین گونه نسخه بدلها و دگرگونیهاست که امروزه حافظ پژوهان را به این باور درست رسانده که حافظ به قصد افزون سازى آراستگى هنرى و کمال کیفى شعر خویش و یا به دلیل تحوّل و تکامل سلیقه ها و پسندهاى هنرى و ادبى, همواره شعر خویش را حتّى پس از انتشار و دست به دست شدن, دستکارى و بازبینى مى کرده و تغییر و دگرگونیهایى را در آن روا مى داشته است و انتشار همین صورتهاى تغییر یافته همراه با شکلهاى دیگرگونه و نشریافته پیشین, سبب مى شده تا نسخه هاى اشعار او این همه متفاوت و دگرگون باشند. افزون بر این خود به عذر (ناراستى روزگار و غدر اهل عصر) سروده ها و اشعار خویش را در دفتر و مجموعه اى تنظیم و تدوین نکرد تا مأخذ مورد اعتمادى براى کاتبان و نسخه نویسان باشد. به این دو دلیل استوارترین و کم لغزش ترین شیوه تصحیح متون دستنویس, یعنى تکیه بر کهن ترین نسخه یا نسخه ها در تصحیح دیوان او, نمى تواند شیوه اى استوار و پسندیده باشد, بویژه اینکه تاریخ کتابت نسخه هاى دستنویس و معتبر دیوان او نیز بسیار به هم نزدیک و نسخه مادر و مأخذ آنها نیز ناشناخته است. بنابراین براى تصحیح دیوان او راهى جز این نمى ماند که نسخه هاى گوناگون دیوان او بویژه نسخه هاى قرن نهم باهم سنجیده شود و از میان آنها آنچه با سبک و سیاق و ذهن و زبان حافظ همخوانى بیشترى دارد, به گزین گردد. این شیوه درست که آن را شیوه سنجشى ـ گزینشى مى نامیم همان است که پیشتر خانلرى, نیسارى و… آن را آزموده اند و سایه نیز تصحیح آراسته و پیراسته خود را برهمین پایه بنیاد نهاده است.
پیداست که در این شیوه, ذهن و ذوق ادبى و هنرى مصحّح, آشنایى او با شعر فارسى به طور عموم و با شعر حافظ و شیوه و شگردهاى شاعرى او به طور خصوصى, نیز آگاهى و آشنایى او با مسائل ادبى و بلاغى, همه و همه زمینه هایى هستند که کیفیّت کار مصحّح و چگونگى گزینش او در گرو آنهاست; و همینهاست که گزینشهاى خانلرى, نیسارى, سایه و… را با اینکه همه از یک راه رفته اند, در جاهاى بسیارى چندگانه و متفاوت نموده است و راه را براى دیگران باز گذاشته است.
***
بى گمان کسى چون سایه که ذهن و ذوق ادبى و هنرى اش سخت پرورده و آزموده است, با شعر و شگرد حافظ نیز آشنایى و انسى پنجاه ساله دارد و با شخص او نیز همدید و یکدله است ـ هم از آن روست که غزلهاى او چنین رنگ و بوى غزلهاى حافظ را دارد ـ شعر و ادب فارسى را نیز به خوبى مى شناسد, موسیقى شناس و موسیقى کار نیز هست. براى فراهم آوردن متنى آراسته و پیراسته از دیوان حافظ, چیزى کم ندارد, بویژه اینکه در طول تصحیح از همراهى و همرأیى فرزانه فرهیخته اى چون استاد شفیعى کدکنى نیز برخوردار بوده است, و همینهاست که موجب شده تا حاصل کار او ـ که روشمند و به آیین نیز هست ـ یکى از بهترین بلکه پسندیده ترین و بایسته ترین شیوه ها در تصحیح دیوان حافظ باشد. همچنین یکى دو جا گره هاى ناگشوده اى از شعر حافظ را باز گشاید, مثلاً بیت زیر را:
گر جان به تن ببینى مشغول کار او شو
هر قبله اى که بینى بهتر ز خود پرستى
که مصرع نخست آن مغلوط و بى معنى مى نماید, با تصحیح حدسى دکتر شفیعى به این گونه مقبول و معقول درآورده است: (گر خود بتى ببینی…)
با این همه, چون از یک سو در این شیوه تصحیح ذوق و سلیقه و دید و دریافت شخص, آخرین حلقه و دست کم یکى از حلقه هاى اصلى زنجیره اى است که گزینش مصحح را ازپى مى آورد و از دیگر سو ذوق و سلیقه ها و دید و دریافتهاى افراد, گوناگون و دیگرسان است, ناگزیر همه گزینشهاى جناب سایه با پسند و سلیقه همگان هماهنگ نخواهد بود و بى گمان کسانى بسى از نسخه بدلها و ضبطهاى دیگر را بر آنچه ایشان برگزیده, برتر خواهند شمرد. از این رو مقبول ترین دیوان حافظ, دیوانى خواهد بود که با همرأیى, همذوقى و همفکرى گروه قابل توجّهى از حافظ پژوهان خوش ذوق و خوش فکر فراهم آید. بارى این جانب که خود نیز در تصحیح دیوان حافظ کارکى کرده ام و آن را بااینکه ماهها پیش به انجام رسیده بود, تا یافتن کار سایه و سنجش با آن, از دست نهادم, بر مواردى از گزینشهاى ایشان ـ که کم هم نیستند ـ نظرهایى دارم. با این امید که گامى باشد اگرچه کوتاه در راه دستیابى به شیواترین شکل سخن خواجه شعر فارسى. پیشاپیش بجا مى دانم از جناب سایه و همه کسانى که در این راه گامهاى استوارى برداشته اند, قدردانى و سپاسگزارى نمایم.
1ـ در بیت:
صبر کن حافظ به سختى روز و شب
عاقبت روزى بیابى کام را
(تلخى) از (سختى) بهتر مى نماید, زیرا هم با (صبر) که به معنى گیاهى تلخ مزه نیز هست, ایهام تناسب دارد و هم اضافه شدن آن به (روز و شب) با استعاره و تصویر همراه است.
2ـ در بیت:
هرکه زنجیر سر زلف پرى رویى دید
دل سودازده اش بر من دیوانه بسوخت
(پریشان تو) از (پرى رویى) شیواتر مى نماید, از این روى که هم (تو) با (من) مصرع دوّم تقابل زیبایى مى سازد و هم (پریشان) مى تواند ایهامى و دو معنایى باشد: 1) آشفته; 2) پرى شان و پرى وار (= آنکه شأن و شان پرى دارد).
3ـ در بیت:
صراحیى و حریفى گرت به چنگ افتد
به عقل نوش که ایّام فتنه انگیز است
(به هوش نوش) از (به عقل نوش) گویا بهتر باشد, هم (هوش) و (نوش) جناس و ازدواج دارند, هم موسیقى آن زیباتر است و هم تلفّظ آن روانتر و هموارتر.
4ـ در بیت:
به مشک چین و چگل نیست بوى گل محتاج
که نافه هاش ز بند قباى خویشتن است
محتاج بودن (بوى گل) به مشک تعبیرى درست و دست کم شیوا نیست, از این روى هریک از دو نسخه بدل: (حسن گل) و (چین گل) بر آن ترجیح دارند.
5ـ در بیت:
باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
تصویر مصرع نخست پسندیده نمى نماید, زیرا باغبان نسیم را از در خویش نمى راند. از این رو اینک نسخه بدل (باغبانا به ستم از در باغم مرمان) را بیشتر مى پسندم. آیا هم شکلى (بستم) (= به ستم) و (نسیمم) زمینه ساز این تغییرها نبوده؟
6ـ در بیت:
گناه اگرچه نبود اختیار ما حافظ
تو در طریق ادب باش گو گناه من است
به جاى (باش گو), (کوش و گو) را بیشتر مى پسندم, چراکه تناسب موزیکى و آوایى (کوش) با (گو گناه) بیشتر است. بودن (واو) نیز هم موسیقى سخن را هموارتر مى سازد و هم پیوند آن را استوارتر.
7ـ در بیت:
به نیم جو نخرم طاق خانقاه و رباط
مرا که مصطبه ایوان و پاى خم طنبى است
(رواق) از (رباط) که تقریباً با (خانقاه) هم معنى و حشو گونه است, بهتر مى نماید. افزون بر اینکه با (طاق) تناسب آوایى و معنایى زیبایى دارد, نیز سبب مى شود تا برابرى طاق و رواق با ایوان و طنبى پیوند معنایى و تصویرى دو مصرع را استوارتر دارد.
8ـ در بیت:
کوه اندوه فراقت به چه حیلت بکشد
حافظ خسته که از ناله تنش چون نال است
(طاقت) از (حیلت) بهتر مى نماید, هم با (فراقت) تناسب موزیکى بیشترى دارد و هم با کشیدن کوه اندوه, تناسب معنایى بیشترى.
9ـ در بیت:
دلبر آسایش ما مصلحت وقت ندید
ورنه از جانب ما دل نگرانى دانست
بر پایه قانون (لطف خفى) و به قول خود حافظ (لطف به انواع عتاب آلوده) و اینکه (پیر ما هرچه کند عین عنایت باشد) نسخه بدل (لطفش) از (دلبر) شیواتر و خوش معنى تر مى نماید, موسیقى زیباترى نیز دارد.
10ـ در بیت:
مطرب چه پرده ساخت که در حلقه سماع
بر اهل وجد و حال درهاى وهو ببست
(ره هاى وهو) از این رو که هم ایهام پذیر است [زیرا (ره) به معنى آهنگ و نوا نیز هست و در این معنى با واژه هاى موسیقیایى بیت ایهام تناسب دارد] و هم با افزون سازى صداى (ه) هاى و هوى حلقه سماع را بیشتر و بهتر تصویر مى کند, از (درِهاى وهو) بهتر مى نماید.
11ـ در بیت:
آن سیه چرده که شیرینى عالم با اوست
چشم میگون لب خندان دل خرّم با اوست
گویا (رخ خرّم) از (دل خرّم) بهتر باشد, از این روى که هم با (چشم) و (لب) تناسب بیشترى دارد و هم با فضاى معنایى بیت که شرح زیباییهاى معشوق است سازوارتر است. با بافت حروفى و موزیکى مصرع نیز بیشتر مى خواند.
12ـ در بیت:
زبان ناطقه در وصف شوق نالان است
چه جاى کلک بریده زبان بیهده گوست
(مالال) از (نالان) شیواتر و بهتر است, هم موسیقى روانتر و هموارترى دارد و هم مقصود, یعنى وصف ناپذیرى شوق را با تأکید بیشترى بیان مى کند. تناسب (لال) با (زبان ناطقه) و (کلک بریده زبان) نیز امتیاز دیگرى است, دور نیست که (نالان) تحریف و پى آمد بدخوانى و بدنویسى کاتبان باشد.
13ـ در بیت:
پیوند عمر بسته به مویى است هوش دار
غمخوار خویش باش غم روزگار چیست
(گوش دار) از این رو که ایهامى و دو معنایى است: 1) آگاه باش; 2) مراقب باش, پاس دار (گوش داشتن به معنى پاسدارى و مراقبت در دوره هاى پیشین کاربردى رایج داشته است) از (هوش دار) شیواتر مى نماید, بویژه که معنى دوّم آن با فضاى معنایى بیت پیوند استوارى دارد, زیرا آنچه به مویى بسته است, به پاسدارى و مراقبت نیاز دارد.
14ـ در بیت:
هرگه که دل به عشق دهى خوش دمى بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست
(هردم) از (هرگه) بهتر مى نماید, چراکه هم با بافت حروفى و موزیکى مصرع همخوانتر است و هم ساختار سخن خواستار این است که نهاد و مسندالیه (خوش دمى بود), (هردم) باشد.
15ـ در بیت:
مباش در پى آزار و هرچه خواهى کن
که در شریعت ما غیر از این گناهى نیست
(باش) از (کن) شیواتر است, از این رو که هم با (مباش) آغاز بیت تضادّ و تکرار زیبایى دارد. هم مصرع را با صنعت هم آغاز و پایانى (گونه اى (ردّ الصدر)) همراه مى سازد و هم مفهومى گسترده تر به سخن مى بخشد. افزون بر اینها ساختار سخن نیز خواستار (باش) است نه (کن).
16ـ در بیت:
حافظ تو این دعا ز که آموختى که یار
تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
(این سخن) از (این دعا) شیواتر است, زیرا هم با فضاى مفاخره اى بیت همخوانتر است و هم غرض از (این سخن) که همان شعر باشد, آشکار است, امّا (این دعا) معلوم نیست چه دعایى است.
17ـ در بیت:
دلم مقیم در تو است حرمتش مى دار
به شکر آنکه خدا داشته است محترمت
(مقیم غم) از (مقیم در) شیواتر است. هم تصویر و ترکیبى نو و بدیع است و هم موسیقى و هماوایى بسیار زیباترى دارد.
18ـ19ـ در بیت:
خون شد دلم به یاد تو هرگه که در چمن
بند قباى غنچه گل مى گشاد باد
(هردم) از (هرگه) شیواتر است, زیرا هم با بافت حروفى و موزیکى مصرع همخوانتر است و هم با (خون) ایهام ترادف و با (باد) ایهام تناسب دارد. در همین بیت (برگشاد) از (مى گشاد) شیواتر است, (مى گشاد) که ماضى استمرارى است با (خون شد) مصرع نخست که ماضى مطلق است همخوانى خوبى ندارد, مگر اینکه در مصرع نخست نیز نسخه بدل (دل خون شدى) را که ماضى استمرارى است, بپذیریم.
20ـ در بیت:
دیر است که دلدار پیامى نفرستاد
ننوشت کلامى و سلامى نفرستاد
به جاى (دیر است), (دیرى است) که هم آهنگى زیباتر دارد و هم (ى) آن مى تواند بیانگر تفخیم و تاکید باشد, شیواتر است.
21ـ در بیت:
سر و زر و دل و جانم فداى آن محبوب
که حقّ صحبت مهر و وفا نگه دارد
(حقّ صحبت مهر و وفا) تعبیرى آشکار و شیوا نمى نماید و جز با تکلّف معنى درستى نمى پذیرد, امّا نسخه بدل (حقّ صحبت و عهد وفا…) هم شیوا و آشکار است و هم قرینه سازى میان دو ترکیب اضافى (حقّ صحبت) و (عهد وفا) خود لطفى دارد.
22ـ در بیت:
طوطیى را به خیال شکرى دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد
(سیل اجل) که با (نقش امل) قرینه سازى زیبایى دارد و موسیقى مصرع را بس گوشنواز مى سازد, از (سیل فنا) شیواتر و زیباتر است.
23ـ در بیت:
همى رویم به شیراز با عنایت دوست
زهى رفیق که بختم به همرهى آورد
نسخه بدل و دیگر سروده مصرع نخست, یعنى (نسیم زلف تو شد خضر را هم اندر عشق) را بهتر مى پسندم و چنین مى پندارم که حافظ نخست به مناسبت بازگشت از سفرى به شیراز, بیت را به گونه اى که در متن سایه آمده, سروده, بعدها آن را به گونه اى که آوردیم, تغییر داده تا مفهومى فراگیرتر و گسترده تر بیابد. این فراگیرسازى و گسترش, بخشى از عواملى است که حافظ بارها بدان قصد, سروده هاى خویش را دستکارى و دگرگون کرده است.
24ـ در بیت:
ساقى حدیث سرو و گل و لاله مى رود
وین بحث با ثلاثه غسّاله مى رود
(قـصّه) از (بحث) شیـواتر مـى نماید, هم موسیقى روانتر و هموارترى دارد و هم با (غسّاله) هماغازى و هماوایى زیبایى مى سازد, با (حدیث) نیز تناسب معنایى بیشترى دارد.
25ـ در بیت:
از بهر بوسه اى ز لبش جان همى دهم
اینم همى ستاند و آنم نمى دهد
(نمى ستاند) را نسبت به (همى ستاند) بیشتر مى پسندم, از این رو که با ناز و بى نیازى معشوق و بى اعتنایى او به جان عاشق که از بنیادهاى شعر عاشقانه و عارفانه است, سازوارتر است. تقارن ادبى و هنرى آن با (نمى دهد) نیز دست کمى از تضاد (همى ستاند) و (نمى دهد) ندارد.
26ـ در بیت:
معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبى خوش است بدین وصلتش دراز کنید
که سالهاست یکى از بحث انگیزترین بیتهاى حافظ است, (قصه) از (وصلت) سایه و (وصله) خانلرى, شیواتر مى نماید, هم در بافت موزیکى مصرع خوشتر مى نشیند و هم از آنجا که (قصّه) به معنى طرّه و زلف نیز هست, ایهامى ظریف نیز مى پذیرد. (ر.ک: شفیعى کدکنى, موسیقى شعر, ص449)
27ـ در بیت:
به یمن دولت منصور شاهى
عَلَم شد حافظ اندر نظم اشعار
(رایت) از (دولت) شیواتر مى نماید. از این رو که هم با (علم) ایهام تناسب ظریفى مى سازد و هم با (علم شدن) پیوند معنایى استوارترى دارد.
28ـ در بیت:
این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
(دولت دیدار) از آنجا که ترکیبى هماغاز و موسیقى زیبایى دارد و حاوى ترکیب و تصویرى نوتر و بدیع است, از (مهلت دیدار) شیواتر و هنریتر مى نماید.
29ـ در بیت:
گرچه از کوى وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفت دور قمر از جان و تنش
(دوردار) از (دورباد) شیواتر مى نماید, از این رو که هم (دار) با (دور) جناس و هماوایى زیبایى دارد و هم با (یارب) بیت قبل: (یارب آن نوگل خندان که سپردى به منش…) همخوانى بیشترى.
30ـ در بیت:
ساقى به صوت این غزلم کاسه مى گرفت
مى گفتم این سرود و مى ناب مى زدم
(به قول) از (به صوت) بهتر مى نماید, از این رو که هم با (غزل) ایهام تناسب دارد, هم تصویرى استعارى و هنرى است و هم در بافت موزیکى مصرع خوش مى نشیند.
31ـ در بیت:
اگر ز خون دلم بوى مشک مى آید
عجب مدار که همدرد آهوى ختنم
تعبیر و تصویر (بوى مشک از خون دل عاشق آمدن) چندان پسندیده و استوار نمى نماید. امّا نسخه بدل (بوى شوق) استوار و پسندیده است. اگر از خون دل عاشق بویى بیاید, بوى شوق خواهد بود نه بوى مشک.
32ـ در بیت:
اى مه صاحب قران از بنده حافظ یاد کن
تا دعاى دولت آن حسن روز افزون کنم
(نامهربان) از این رو که با (مه) ایهام تناسب دارد, مفهوم بیت را نیز گسترده تر مى سازد و از (صاحب قران) بهتر مى نماید. چنین مى نماید که حافظ خود (صاحب قران) را که خطاب به شاه یا وزیرى بوده به (نامهربان) تغییر داده تا از محدودیّت مدح بیرون آید.
33ـ در بیت:
از نامه سیاه نترسم که روز حشر
با فیض لطف او صد از این نامه طى کنم
(فضل) که با (فیض) جنـاس و هماوایى دارد و ترکیب زیبـا و خوش آهنـگى مـى سـازد, از (لـطف) شیـواتر و زیباتر است.
34ـ در بیت:
بى ناز نرگسش سر سودایى از ملال
همچون بنفشه بر سر زانو نهاده ایم
(زلف سرکش) که با (سر سودایى), (بنفشه) و (سر به زانو نهادن) پیوندهاى هنرى استوار و آشکارى دارد, از (ناز نرگس) که هیچ یک از این پیوندها را ندارد, جز تناسب ساده (نرگس) با (بنفشه), هنریتر و شیواتر مى نماید.
35ـ در بیت:
سرم خوش است و به بانگ بلند مى گویم
که من نسیم حیات از پیاله مى جویم
گمـان مـى کنم که نسخه بدل (مى بویم) از (مى جویم) بهتر باشد, زیرا هم با بافت حـروفى و آوایى مصرع بیشتر مى خواند, هم با (نسیم) تناسب معنایى دارد, هم تکرار قـافیه را جـلو مى گیـرد و هـم معنى ظریفترى مى پذیرد, بـدین گونه که (مى جویم) تنـها بیانگر طلب و جستـجوسـت و از آن برنـمى آید که آنچه را مى جوید, یافته است, امّا (مـى بویم) بیانگر یـافـتن و رسـیدن اسـت و پیـداسـت کـه این دوّمى با باده ستایى که مقصود شاعر است, سازوارى بیشترى دارد.
36ـ در بیت:
من اگر خارم و گر گل چمن آرایى هست
که از آن دست که او مى کشدم مى رویم
(من اگر خارم اگر…) از (من اگر خارم و گر…) هم روانتر و هموارتر است و هم تکرار (اگر) خالى از لطف نیست. در مصرع دوم نیز (مى پروردم) از (او مى کشدم) هم روانتر است, هم خوش معنى تر و هم با دیگر واژه هاى بیت متناسبتر.
37ـ در بیت:
در انتظار رویت ما و امیدوارى
در عشوه وصالت ما و خیال و خوابى
به صورت:
در انتظار رویت ما و امید روزى
در عشوه وصالت ما و خیال خوابى
بیشتر مى پسندم, زیرا هم (روز) با (روى) جناس و هماوایى زیبایى دارد و هم ترصیع و تقارن دو ترکیب اضافى (امید روزى) با (خیال خوابى) بیت را هنریتر و موسیقى آن را گوشنوازتر مى سازد.
38ـ در بیت:
تا کى غم دنیاى دنى اى دل دانا
حیف است ز خوبى که شود عاشق زشتى
(دنیى) را از دنیا بیشتر مى پسندم, از این رو که با شکل مصغّرگونه اش, کوچک شمارى دنیا را بیشتر نشان مى دهد. هم شکلى و هماوایى آن با (دنى) نیز امتیاز دیگرى است.
در بیتهاى دیگر نیز همین حکم صادق است مانند:
نه عمر بماند و نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دیناى دون مکن درویش
و
ساقى به مژدگانى عیش از درم درآى
تا یک دم از دلم غم دنیا بدر برى
39ـ در بیت:
بس دعاى سحرت مونس جان خواهد بود
تو که چون حافظ شب خیز غلامى دارى
نسخه بدل (حارس) به جاى (مونس) شیواتر و درست تر مى نماید. هم با (سحر) جناس و هماوایى دارد و هم با (حافظ) ایهام ترادف, با فضاى معنایى بیت نیز همخوانى آشکارى دارد, برخلاف (مونس) که با حال و هواى معنایى بیت نمى خواند.
40ـ در بیت:
چون من شکسته اى را از پیش خود چه رانى
کم غایت توقّع بوسى است یا کنارى
(با کنـار) را از (یا کنـار) شیـواتر مـى دانم از این رو که طنـز و خـلاف آورى و رنـدانگى (غایت توقّع) را بس پررنگتر و دلچسـب تر مى سازد. خلاف آورى و طنز این است که خواننـده از حـال و هواى بیت از آغاز تا (غایت توقع) چنین مى پندارد که گوینده توقّعى اندک دارد, امّا چون به پایان بیت مى رسد, برخلاف انتظار توقّع او را بالاترین حدّ توقع (= بوس و کنار) مى بیند و همین خلاف انتظار بودن که محور صنعتهایى چون (مدح شبیه به ذمّ) و (ذمّ شبیه به مدح) نیز هست, سبب مى شود که لطف و گیرایى سخن افزون گردد و بیشتر و بهتر بر دل بنشیند, همین طنز رندانه در این بیت عربى حافظ نیز آمده:
(نَهانى الشَیبُ عَن وَصلِ العذرا
سِوى تَقبیل وجهٍ و اعتناقى)
(= پیرى مرا از وصل زیبارویان باز مى دارد. جز بوسى و کنارى) و نشان مى دهد که چنین مضمونى با ذهن رندانه حافظ همخوانى دارد.افزون بر این هماغازى (بوس) و (با) نیز امتیاز دیگرى است.
41ـ در بیت:
هزار جهد بکردم که یار من باشى
مرادبخش دل بى قرار من باشى
(قراربخش) از (مرادبخش) شیواتر مى نماید, چراکه هم با (بى قرار) پیوند هنرى و معنوى دارد و هم از موسیقى روانتر و هموارترى برخوردار است.
42ـ در بیت:
حافظ دگر چه مى طلبى از نعیم دهر
مى مى خورى و طرّه دلدار مى کشى
(مى چشى) از (مى خورى) گویا شیواتر باشد, زیرا هم با (مى کشى) سجع و جناس زیبایى دارد و هم در بافت موزیکى مصرع خوشتر مى نشیند.
43ـ در بیت:
روزه هرچند که مهمان عزیز است اى دل
صحبتش موهبتى دان و شدن انعامى
(آمدن) از (صحبتش) شیواتر است, چراکه هم موسیقى روانتر و هموارترى دارد و هم با (شدن) تناسب لفظى و معنوى زیبایى.
44ـ در بیت:
بر مهر چرخ و شیوه او اعتماد نیست
اى واى بر کسى که شد ایمن ز مکر وى
(عشوه) را از (شیوه) شیواتر مى بینم, زیرا هم با (او) و (اعتماد) هماغـازى دارد, هم معنى زیباترى مى پذیرد و هم با (مهر) مصـرع نخسـت و (مـکر) مصرع دوم متناسبتر است. خواجه جاى دیگرى نیز گفته: (که هرکه عشوه دنیا خرید واى به وى).
45ـ در بیت:
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتى, بکش چنانکه تو دانى
(حـدیث تیـغ) از (خیال تیغ) شیواتر و استوارتر مى نمـاید. (خیـال تیغ) اصــلاً در بـافت معـنایى بیـت خــوش نمى نشینـد و بیـت با آن مفهـوم درستـى نمـى پـذیرد. ساختار بیت نیز خواستار این است که نهاد و مـسنـدالـیه (حـدیث تـشنـه و آب), (حــدیث تیـغ) بـاشــد نه (خیال تیغ).
46ـ در بیت:
دریغا عیش شبگیرى که درخواب سحر بگذشت
ندانى قدر وقت اى دل مگو وقتى که درمانى
نسخه بدل مصرع دوم: (بدانى قدر وقت اى دل ولى وقتى که درمانى) از این رو که هم با طنزى ظریف همراه است و هم هماوایى (ولى) با (وقتى) و (درمانى) موسیقى زیباترى دارد, شیواتر مى نماید.
47ـ در بیت:
دردمندان بلا زهر هلاهل دارند
قصد این قوم خطا باشد هان تا نکنى
(خطر باشد و هان) از (خطا و باشد هان) بهتر مى نماید, (خطر) با حال و هواى زنهارى بیت سازوارتر است و (واو) پس از آنکه از گونه هاى (واو) حذف و ایجاز است و به معنى (بنابراین), هم موسیقى مصرع را هموارتر مى سازد و هم پیوند دو سوى آن را استوارتر.
48ـ در بیت:
چوگان حکم در کف و گویى نمى زنى
باز ظفر به دست و شکارى نمى کنى
(چوگان کام) را از (چوگان حکم) بیشتر مى پسندم, زیرا هم با حال و هواى معنایى بیت سازوارتر است و هم موسیقى روانتر و زیباترى دارد. جناس وارگى (گان) و کام) نیز خالى از لطف نیست.
49ـ در بیت:
ره میخانه بنما تا بپرسم
مآل خویش را از پیش بینى
(مآل حال خود) به دلیل جناس و هماوایى زیباى (مآل) و (حال) از (مآل خویش را) زیباتر مى نماید, البتّه جناس و هماوایى (خویش) و (پیش) نیز زیباست, اگر مصرع به این صورت مى بود:
(مآل حال خویش از پیش بینى)
لطف هر دو را مى داشت.
50ـ در بیت:
شکر آن را که دگر باز رسیدى به بهار
بیخ نیکى بنشان و گل توفیق ببوى
نسخه بدل (دگر باره) از (دگر باز) روانتر و هموارتر است, دور نیست که (باز) تحریف (بار) باشد و اگر چنین باشد از هر دو ضبط دیگر, شیواتر و زیباتر است, بویژه اینکه (بار) با (بهار) سجع و هماوایى زیبایى مى سازد.
*

تبلیغات