آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۸۳

چکیده

متن

 
یکى از بزرگترین شارحان حکمت متعالیه حکیم ملاعلى نورى است. وى حکمت و عرفان را از حکیم آقا محمد بیدآبادى (1192ق) فراگرفت و خود در طول پنجاه سال با همتى والا و تتبّعى ژرف به تدریس فلسفه و عرفان همت گماشت. او در احیاى فلسفه و بخصوص حکمت صدرایى سهمى بسزا دارد و از میان معاصران او, کسى به اهمیت وى در این زمینه سراغ نمى توان گرفت.
هدف از ارائه این مجموعه معرفى آثار حکیم نورى و تحقیق در باب رسائل مستقل وى است, که بیشتر به صورت تعلیقه و حاشیه بوده اند. این پژوهش تمام رسائل مستقل عربى و فارسى حکیم ملا على نورى را دربر دارد. این رسایل عبارتند از:
1ـ حجة الاسلام ملقب به برهان الملة (فارسى)
این اثر در ردّ فصل سوم از کتاب (میزان الحق) هانرى مارتین مسیحى است که وى آن را در خدشه بر اساس اسلام نگاشته است. نام آوران بسیارى به وى پاسخ داده و کتاب او را نقد کرده اند که از میان آنها (مفتاح النبوة) محمدرضا همدانى و (سیف الامه) ملا احمد نراقى از اهمیت بسزایى برخوردارند. فصل سوم این کتاب در بیان و نقد اعجاز قرآن است که حکیم ملا على نورى متکفّل جواب آن گردیده است.
2ـ رساله امامت (فارسى)
این رساله گفتارى است کوتاه در تحلیل مسأله امامت از دیدگاه کلام و عرفان. نسخ این رساله بسیار کمیاب است.
3ـ اجوبة المسائل (فارسى)
این رساله پاسخى است به بیش از سى پرسش در زمینه معارف اسلامى و بخصوص تحلیل مسائل کلامى چون علم امام, تجرد روح و غیره بیشتر این پرسشها توسط اصولیِ بزرگ میرزاى قمى طرح گردیده است.
4ـ شرح مثنوى معنوى (فارسى)
اثر فوق شرح منظوم 25 بیت از مثنوى مولوى است که حکیم ملا على نورى هر بیت را با پنج بیت شرح نموده و به استقبال آن رفته است.
5ـ الرقیمة النوریة فى قاعدة البسیط الحقیقة (عربى)
این رساله یکى از آثار کم نظیر وى در تشریح قاعده فوق الذکر است. مؤلف در این رساله با دیدگاه ژرفکاو خود به تحلیل مبانى و طرح این قاعده پرداخته است. این اثر در دو مرحله تکمیل گشته که در این مجموعه تحریر دوّم آن, ارائه خواهد گردید.
6ـ شرح حدیث زینب عطاره (عربى)
این اثر یکى از مفصلترین نگاشته هاى وى است که در شرح حدیث زینب عطاره در بیان معرفت عوالم غیرمادى به رشته تحریر درآمده, و از این رو حاوى مسائل دقیق عرفانى و شرح احادیث مأثوره است.
7ـ شرح حدیث نوانیت (عربى)
این رساله در تحلیل و شرح حدیث فرق است که در جوامع خاصّ روایى چون (مشارق انوار الیقین) برسى آمده است. رساله مذکور بیانگر مسأله امامت و سرّ ولایت است.
8ـ شرح حدیث (هل رأیت رجلاً فى الدنیا…) (عربى)
این اثر به بررسى حدیث مفصل فِرَق پرداخته که در پاره اى از متون روایى آمده است.
9ـ السراج المنیر فى الکشف عن وحدانیة الکبرى (عربى)
رساله اى مفصل در تفسیر سوره توحید, و نگرشى عرفانى ـ عقلى بدان است.
مجموعه این رسائل که تکمله اى بس شایسته براى اتمام (منتخبات آثار حکماى الهى ایران) از استاد سید جلال الدین آشتیانى خواهد بود, چندى دیگر در دسترس اهل معرفت قرار خواهد گرفت.
***
کشف الأسرار عن غوامض الأفکار
افضل الدین محمد بن ناماور بن عبدالملک الخونجى
تحقیق: حسن ابراهیمى

(کشف الأسرار عن غرامض الأفکار) از جمله آثار مهم و ارجمند منطقى است که تاکنون چاپ نشده و همچنان غبار فراموشى را برچهره دارد. کشف الأسرار را یکى از سرآمدان, حکیمان, منطقیان و پزشکان تدوین کرده که جایگاه والایى در سیر تطوّر منطق در حوزه فرهنگ اسلامى دارد. مؤلف آن افضل الدین محمد بن ناماور بن عبدالملک الخونجى, مکنى به ابوعبدالله است. وى از حکماى قرن هفتم هجرى است که در جمادى الأولى سال 590هـ ق به دنیا آمد1, و در سال 646هـ ق در قاهره درگذشت2. تحصیلاتش را در ایران به انجام رسانیده است3 و از جمله کسانى بود که درپى حمله مغول, ترک وطن گفت و راهیِ دیار مصر گردید. تاریخ دقیق ورود او به مصر معلوم نیست, امّا قدر مسلم از سال 632 تا پایان عمرش سال 646 در مصر بوده است; چراکه ابن ابى أصیبعه مى گوید در سال 632هـ ق قسمتى از کلیات قانون ابن سینا را نزد او در مصر خوانده است.4
بسیارى از شرح حال نگاران منزلت علمى و مرتبت دانش و پژوهش وى را ستوده اند:
ابن کثیر گوید: (الحکیم المنطقى البارع فى ذلک جید السیرة فى احکامه.)5
و ابن ابى أصیبعة نوشته است: (هو الامام العالم, الصدر الکامل, سید العلماء و الحکماء, أوحد زمانه, و علامة أوانه.)6
و ابن خلدون از آثار وى چنین یاد کرده است: (و على کتبه معتمد المشارقة لهذا العهد.)7
خونجى علاوه بر کشف الأسرار, آثار گرانبهاى دیگرى در منطق و طب از خود به جاى گذاشته است. آنچه در منطق نگاشته است به قرار زیر است:
1ـ الجمل فى مختصر نهایة الأمل فى المنطق.8
2ـ الموجز فى المنطق.9
3ـ مختصر الجمل.10
خونجى در موارد متعددى در کشف الأسرار خود ادعا کرده است که کتاب دیگرى در شرطیات نگاشته است, لیکن هیچ یک از منابع شرح حال نگار,, یادى از این اثر نکرده اند.
در میان آثار منطقى خونجى, کشف الأسرار از اهمیت بیشترى برخوردار است. ابن خلدون در العبر درباره آن گوید: کتاب طویلى است در منطق, و طاش کبرى زاده در مفتاح السعادة آن را جزء کتابهاى بزرگ منطقى مى آورد.
این کتاب در دوبخشِ منطق تصورات و منطق تصدیقات تنظیم یافته و مشتمل بر ده فصل است:
فصل اول در مقدمات بحثِ تعریفات.
فصل دوم در تعریفات.
فصل سوم تا هفتم در خصوص قضایا که مقدمه مبحث استدلال است.
فصل هشتم درقیاس.
فصل نهم در مختلطات.
فصل دهم در قیاسات شرطیه.
شیخ در منطق اشارات و نجات و به تبع او فخر رازى و افضل الدین خونجى دست به تغییراتى در منطق ارسطویى زده اند. از جمله اینکه بحث از مقولات را حذف کرده اند. تغییرات دیگرى صورت گرفته که ابن خلدون در شرح آنها مى گوید: (آنگاه متأخران پدید آمده اند و اصطلاح منطق را تغییر دادند و به بحث کلیات خمس, ثمره آن را ملحق کردند که عبارت از بحث درباره حدود و رسوم است و این مسائل را از کتاب برهان بدین کتاب نقل دادند و کتاب مقولات را حذف کردند, زیرا نظر منطقى درباره آنها عرضى است نه ذاتى, و به کتاب عبارت بحث درباره عکس را ملحق کردند. سپس درباره قیاس از حیث انتاج آن براى مطالب بطور عموم به بحث پرداختند نه بر حسب ماده آن, بلکه بحث درباره ماده آن را که عبارت از کتب پنجگانه برهان, جدل, خطابه, شعر و سفسطه بود, حذف کردند. ممکن است گاهى بعضى از آنها قسمت اندکى از این مباحث پنجگانه را مورد توجه قرار دهند ولى بطور کلى چنان این مباحث یاد کرده را از یاد برده اند که گویى وجود نداشته است.) سپس ابن خلدون مى افزاید: (نخستین کسى که بدین روشها رفتار کرد [یعنى تغییرات مذکور را در منطق ارسطویى و نُه بخشى بوجود آورد] امام فخرالدین رازى بود و پس از او افضل الدین خونجى از روش وى پیروى کرد.)11
البته همانطور که دکتر ملکشاهى یادآورى کرده اند: تقسیم منطق به دو بخش عمده, منطق تعریفات و منطق حجت, توسط شیخ در اشارات و نجات عملى گردیده است و در واقع امام فخر و خونجى در این خصوص پیرو او بوده اند.12
خونجى در عین تأثیر پذیرفتن از شیخ و امام فخر رازى نظرات خاص و نوآوریهایى در منطق دارد که این مقال جاى گفتگو از آن نیست. کشف الأسرار بویژه بر ارموى و کاتبى قزوینى تأثیر بسزایى داشته است, تا آنجا که هرکدام از آنها شرحى بر کشف الأسرار نگاشته اند. کتاب شریفِ (بیان الحق بضمان الصدق) اُرموى در واقع شرح وتقریر کشف الاسرار است, اگرچه ارموى خود به این مطلب در بیان الحق تصریح ننموده است, امّا با تأمل اندکى در بیان الحق وى و مقایسه آن با کشف الاسرار این نکته بخوبى روشن مى گردد.
حاجى خلیفه به شرح کاتبیِ قزوینى اشاره کرده است13. گویا علاّمه حلّى شرح کاتبى را در نزد او خوانده است; این مطلب را مى توان از (الخلاصة) علاّمه دریافت. در کتاب یادشده در ضمن اجازه معروفه بنى زهره, درباره کاتبى نوشته اند: (کان من فضلاء العصر, واعلمهم بالمنطق, وله تصانیف کثیرة, قرأت علیه شرح الکشف الاّ ما شذّ…)14.
تصحیح و تحقیق (کشف الأسرار عن غوامض الأفکار) خونجى براساس سه نسخه موجود از آن در حال انجام است, که عبارتند از:
1. نسخه اسکوریال اسپانیا, کتابت اسماعیل بن ابراهیم بن طاسى بن یعقوب در چاشت روز پنجشنبه 16رجب659, در 125برگ 25سطرى. با توجه به اینکه استنساخ این نسخه, سیزده سال پس از فوت مؤلف بوده , از اهمیت بسزائى برخوردار است.
2. نسخه دیگر نسخ سده هشتم و نهم است و آغاز و انجام ندارد. این نسخه در 119برگ 23سطرى است.
3. نسخه دار الکتب المصریه, که در ضمن مجموعه اى است مشتمل بر چهار کتابِ منطقى. این نسخه به خط محمود بن فقیه محمد بن شرفشاه از شاگردان کاتبى قزوینى است و کتابت آن به سال679هـ بوده است. این نسخه نسبت به دو نسخه دیگر از سلامت بیشترى برخوردار است.
هرسه نسخه, در مجموعه نسخ عکسى کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران مندرجند. اینجا لازم مى دانم از مسؤولان آن کتابخانه گرانقدر, که مساعدت نموده و اجازه عکسبردارى از هر سه نسخه را به بنده دادند, تشکر کنم. بحمدالله تاکنون در حدود یک سوم کار انجام گرفته است و تصحیح و تحقیق مابقى آن به یارى خداوند منان و مساعدت یکى از دوستان صورت عمل خواهد پذیرفت.
پاورقى:
1ـ درخصوص محل تولد او احتمالات متعددى داده اند, برخى او را اهل خونج, از توابع آذربایجان (میان مراغه و زنجان) دانسته اند (درخصوص خونج ر.ک: شهاب الدین ابى عبدالله یاقوت الحموى, معجم البلدان, دار صادر لطّباعة و النّشر, دار بیروت للطباعة و النشر, بیروت 1357هـ ق, ص407) و عده اى دیگر او را به خنج لار منسوب داشته اند. (ر.ک: احمد اقتدارى: (لارستان کهن, تحقیقى درباره لارستان قدیم) تهران آذرماه 1334 ص158 ـ 156.) و عبدالله جیورى در تحقیق طبقات الشافعیه, جمال الدین عبدالرحیم الاسنوى, خونجى را منسوب به خونجان از قراى اصفهان دانسته است (رک جمال الدین عبدالرحیم الأسنوى, طبقات الشافعیة, تحقیق عبدالله الجبورى, بغداد 1390, چاپ اول, ص502.)
2ـ ر. ک: تاج الدین ابى نصر عبدالوهاب السبکى, طبقات الشافعیة الکبرى, تحقیق عبدالفتاح محمد الحلو و محمود محمد الطّناجى, چاپ اول, جزء هشتم, ص105.
ـ جلال الدین سیوطى, حسن المحاضرة فى أخبار مصر و القاهرة, ص131.
ـ صلاح الدین بن ایبک الصّفوى, الوافى بالوفیات, تحت نظر س. دسدرینغ, چاپ دوم, بیروت 1401, جزء پنجم, ص108.
ـ طاش کبرى زاده, مفتاح السّعادة و مصباح السّیادة فى موضوعات العلوم, چاپ اول, حیدرآباد دکن, هند ج1 ص246.
ـ جمال الدین عبدالرحیم الأسنوى, طبقات الشافعیه, جزء اول, ص502.
ـ ابن کثیر, البدایة و النّهایة, تحقیق احمد ابو ملحم و جمعى دیگر, دارالکتب العلمیة, بیروت لبنان, مجلد سوم, جزء سیزدهم, ص187.
ـ ابن ابى اصیبعة, عیون الأنباء فى طبقات الأطباء, شرح و تحقیق نزاررضا, منشورات دارالمکتبة الحیاة, بیروت 1965م, ص586.
3ـ ابى الفلاّح عبدالحیّ بن العماد الحنبلى, شذرات الذّهب فى أخبار من ذهب, بیروت, لبنان, مجلد سوم, جزء پنجم, ص236.
4ـ ابن ابى اصیبعة, همان کتاب, ص585.
5ـ ابن کثیر: همان, جزء سیزدهم ص187.
6ـ ابن ابى اصیبعة, همان, ص586.
7ـ ابن خـلدون, کتاب العبر و دیـوان المبتدأ و الخـیر فى أیام العرب و العجم و البریر, منشورات دارالکتاب اللبنانى للطاعة و النّشر, 1956, مجلد اول, قسم پنجم, ص885.
8ـ حاجى خلیفه, کشف الظنون, ج1, ستون602.
9ـ مأخذ پیشین, ج2, ستون1901.
10ـ ابن خلدون, العبر, ج5, ص886.
11ـ مأخذ پیشین, ج5, ص885.
12ـ حسن ملکشاهى: (ترجمه و شرح اشارات و تنبیهاتِ ابن سینا, جلد دوم, بخش منطق, ص14.
13ـ حاجى خلیفه, کشف الظنون, ج2, ستون1486.
14ـ محمد تقى مدرس رضوى, احوال و آثار نصیرالدین, انتشارات بنیاد فرهنگ ایران, 1354, ص226.
*

تبلیغات