آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

جریان شعر فارسی، در ربع آغازین سده بیستم میلادی زیر نگین گویندگانی قرار داشت که کلام شعری خود را به آرمان‌های انقلاب مشروطه معطوف کرده بودند: اشرف‌الدین نسیم شمال، عارف قزوینی، ملک‌الشعرای بهار، میرزاده عشقی، فرخی‌یزدی، ابوالقاسم لاهوتی. رومانتیسیسم شعر آنان رومانتیسیسمی بود تجددخواه که از یک سوگوشه چشمی به سوسیالیسم یا سوسیال‌دموکراسی داشت و از دیگر سو با آغوشی گشاده به استقبال ناسیونالیسم می‌شتافت. این شاعران سودازده، اغلب، عمر درازی نیافتند.
 
اما ایرانیان، چه مخاطبان خاص، چه مخاطبان عام، در سراسر سده گذشته، هیجان‌های آزادی‌خواهانه و ایران‌دوستانه آنان را مرور کرده‌اند و با بخش‌هایی از آن زیسته‌اند. البته، می‌دانیم که شاعران مشروطه ارزش‌‌های زیبایی‌شناختی خویش را از سلسله حس‌ها و احساس‌های اجتماعی و سیاسی روزگار به دست آورده‌اند؛ گاه، تنها احساس بود و گذرا ، گاه حس بود و ماندگار. با این همه، این گویندگان در هر موقعیتی از وقوف ادبی، کم‌وبیش، نیاز انسان ایرانی را به نوشدن دریافته بودند. اما علاوه بر این نیاز، خواهان ایرانی آزاد و آباد نیز بودند. آنان، هر یک به قدر مرتبه خویش، به تعبیر ابوسعید ابوالخیر، در زمره «راست‌بازان و پاک‌بازان»(1) قرار داشتند.
 
از این رو، همان گونه که یکی از ایشان، عشقی، گفته است، به «سلامتی وطن» از نوشیدن «شراب مرگ» (ص198) چهره برنمی‌تافتند. محمد علی سپانلو (متولد 1319)، شاعری نوگرا و شناخته شده در نسل دوم شاعران نیمایی(2)، که تاریخ و جغرافیای ایران در بخشی از سروده‌هایش بازتابی عاطفی دارد(3)، در چهار شاعر آزادی(4) به دیدار چندتن از این شاعران رفته است. نویسنده، عارف و عشقی و بهار و فرخی را «نمونه‌های معرف و تیپ‌های متنوع روزگارشان» (ص 15) می‌داند و به درستی، تاکید می‌ورزد که «در شرایط خاص اجتماعی و تاریخی یک هنرمند بخشی از هنر خود به شمار می‌آید. از این رو هنگام ارزیابی کارنامه او باید خودش را به آثارش، افزود.» (ص 192). اما این «ارزیابی»، به تعبیر سپانلو، «از راه شهود شاعرانه، از درون آن آثار» و «به دلالت اشاره‌ها و علامت‌ها به چشم‌اندازهای ندیده و اتفاق‌های نگفته و ننوشته». (صص 16-15)
 
صورت گرفته است، به بیانی دیگر، باز از همو، این تحلیل تخمینی است از روحی که در جوهر شعری آن شاعران وجود داشته است.(5) روایت نویسنده مجموعه جست‌وجو و برداشت او است از زندگی و آثار شاعران مشروطه. اما زبان این جست‌وجو و برداشت، چنان که خود نیز به طور ضمنی گفته است، از زبان متعارف در «تحقیق ادبی و تاریخی» بیرون است. البته، بخشی از استنتاج‌های نویسنده نیز جنبه پژوهشی ندارد. در واقع، سپانلو در اثر خویش به تفرجی همدلانه در زندگی و آثار گویندگان آرمان‌خواه و میهن‌دوست ایران در دهه‌های آغازین سده بیستم میلادی پرداخته است.
 
از این‌رو، آن را می‌توان گزارشی دانست از انبوهه تلاطم‌های روحی و معنوی آن شاعران در زمینه‌ای از دگرگونی‌های سیاسی و اجتماعی پرشتاب. سپانلو در شناسایی و تحلیل سیمای رومانتیک و رنجور آنان، به زبانی شاعرانه، گرم، گیرا و پرکشش رسیده است و استفاده‌اش از تخیل و تصویرپردازی‌های شاعرانه، اغلب، همراه است با اعتدال. آزادی‌خواهی، برابری طلبی و راز و نیاز با ایران در شعر عارف و عشقی و بهار و فرخی ویژگی‌هایی است پس عمده و این همه در قلم سپانلو به اثری جذاب و خواندنی تبدیل شده است.

نویسنده لاهوتی را «شاعری دو هوایی» نامیده است و در یکی از دو پیوست کتاب از او یاد کرده است (صص510 -491). البته، نیمی از زندگی این شاعر در اتحاد شوروی (پیشین) گذشت. اما دست‌کم، بخشی از شعرهایش، هم‌چنان، در تداوم آرمان‌های مشروطه باقی ماند. ناله‌هایش در فراق از میهن فراموش‌شدنی نیست. از این‌رو، شاید، تحلیل زندگی و شعر لاهوتی می‌توانست برای خود تفصیلی یابد و در متن قرار گیرد، و بخشی از حاشیه نباشد. حیات ادبی نیما یوشیج هم از اواخر دوره مشروطه آغاز شد. اما او، چه به لحاظ معنا و چه از نظر صورت، شاعر این دوره نیست. جای او، حتی در دومین پیوست (صص529 -515)، چندان ضروری به نظر نمی‌آید.
 
شاید می‌شد به مناسبت مکالمه‌ها و دوستی‌هایش با عشقی، سخن از او را به اجمال، به بخش مربوط به عشقی انتقال داد. گذشته از لاهوتی و نیما، نویسنده، چنان‌که از یکی از اشاره‌هایش برمی‌آید (ص433) عقیده‌ای به اشرف‌الدین نسیم شمال نداشته است. اما به نظر می‌آید که نسیم شمال را باید آوای توده‌ها دانست و از همین‌رو، در خور تحلیل و بحث. سرگذشت روحی‌اش نیز از عارف و عشقی و دیگران چندان جدا یا دور نیست. «احمدا»ی او را باید در حد خودش به جا آورد. به سبب خصلت اثر، استفاده سپانلو از منابع مکتوب، گسترده نیست. از فهرست منابع و ماخذ نیز، به احتمال، به همین دلیل، چشم پوشیده است. درمقابل، بهره‌وری‌اش از منابع شفاهی، مانند هادی حائری: کورش (ص35) یا مهرداد بهار (ص350) و چند تن دیگر، امتیازی است در خور توجه در این اثر. نمی‌توان از چهار شاعر آزادی همان تقیدی را سراغ گرفت که در آثار پژوهشی می‌یابیم: ساختار اثر سپانلو ساختاری است در مجموع، آفرینش‌گرانه.
 
با این همه، به نظر می‌آید که در چند مورد، قلم نویسنده، اندکی زیاده از حد، رنگ شخصی به خود گرفته است (ص316، زیرنویس؛ ص343، سطرهای 3-2). صاحب این قلم، نگاه روشنفکرانه انسانی – ایرانی سپانلو را در اثر مورد بحث، در خور اهمیت و احترام می‌داند. بدبختانه، در مقابل، دست‌کم، گروهی از روشنفکران ادبی ما، به دلیل‌هایی چند، از اینکه حتی بخش‌هایی بسیار اندک از آثارشان چارچوب و تعریفی ایرانی به خود بگیرد، واهمه دارند یا از آن شانه خالی می‌کنند. باز خدا پدر اینان را بیامرزد. زیرا، برخی دیگر حتی نسبت به آنچه به ملیت و میهن‌شان مربوط است، کلبی مسلکی در پیش گرفته‌اند و کسانی حتی افق وطن خود را به آناتولی یا منطقه‌های دیگر انتقال داده‌اند. البته، آن یک از بی‌سعادتی است و این یک از بی‌بصری.
 
یکی نان ایران را خورده است و حلیم خود را هم می‌زند؛ دیگری حلیم دیگران را. چهار شاعر آزادی یادآوری عام و عمده دیگری را هم در خود پنهان دارد. آن را از زبان نویسنده در پایان کتاب چنین می‌شنویم: «میراث از یاد رفتگان در ذهن دیگران می‌زید. پس در دور بعدی، آنان حضور دارند؛ شاید در حیاط خلوت حافظه‌ای یا در راهروهای جنبی رویایی، آهسته نفس می‌کشند و می‌سرایند، می‌آموزند و حکمت می‌پراکنند؛‌می‌گریانند و می‌خندانند و در کدورت‌های صاعقه‌آسا می‌درخشند» (ص513). بیش از این سخن برای گفتن ندارم و تنها، اگر اجازه داشته باشم، خوانندگان این سطرها را به مطالعه کتاب سپانلو دعوت می‌کنم.

پی‌نوشت:
1. اسرارالتوحید فی‌مقامات‌الشیخ ابی‌سعید (محمدبن منور، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، آگاه، چ3، 1376، ج1، ص216). / 2. به نظر می‌آید که نوعی تلقی و تجربه کلامی سپانلو در شعر نیمایی، هم خاص است و هم مخصوص به خود او. این تلقی و تجربه، البته، از پسند بخشی از شعردوستان و شعرشناسان دور است. بازتاب آن را می‌توان در برخی از منتخب‌ها و آثار تحلیلی و انتقادی مربوط به شعر معاصر دید. البته، بخشی از این بازتاب به آرای ادبی و فرهنگی شاعر نیز مرتبط است. چه، سپانلو در طرح این آرا از جدل و جدال‌گریزان نیست؛ حتی، گاه به بی‌باکی می‌گراید. برای آشنایی با برخی از آنها می‌توان به تعلق و تماشا (مجموعه گفتارها و نقدها و گفت‌وگوهای سپانلو، قطره، 1379) و مجله جشن کتاب (در دوره سردبیری وی، 1383) نگریست.
 
/ 3. ر.ک: رودی تلخ‌اندیش از اعماق ایران:‌نگاهی به وطنیه‌های سپانلو (عابدی، شوکران، س2، ش7، اردیبهشت 1382، صص13-11؛ تجدید چاپ در: برگ‌هایی از تاریخ بی‌قراری ما، عابدی، نشر ثالث،‌در دست انتشار.) / 4. چهار شاعر آزادی (جست‌وجویی در سرگذشت و آثار عارف، عشقی، بهار، فرخی‌یزدی، نگاه، 1369، 533+7) تصور می‌کنم میان سال انتشار این اثر (1369) و سال پخش آن (1377) فاصله‌ای وجود دارد. صاحب این قلم، نخستین بار، در این سال، کتاب را در کتابفروشی‌ها دید و خرید و خواند. / 5 – سهراب‌سپهری: شاعر- نقاش (به کوشش لیلی گلستان، امیرکبیر، 1359، ص38).

تبلیغات