آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

زندگى دنیا، همچون باغ و بستان زیبا و خرم که در برابر حوادث و آفات، آسیب‏پذیر است; ناپایدار و گذرا است، اما بهشت موعود، جاودانه و محل امن و سلامت است .
«انما مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض مما یاکل الناس و الانعام حتى اذا اخذت الارض زخرفها و ازینت و ظن اهلها انهم قادرون علیها اتاها امرنا لیلا او نهارا فجعلناها حصیدا کان لم تغن بالامس کذلک نفصل الآیات لقوم یتفکرون‏» (1) .
«زندگى دنیا بسان آبى است که آن را از آسمان فرود آوردیم که بر اثر آن گیاهان گوناگونى روییده و مردم و چارپایان آن را مى‏خورند، تا زمانى که زمین، زیبایى خود را از آن گرفته و زینت‏یافته و مردم آن زمین مى‏اندیشند که مى‏توانند از آن تا مدتى بهره بگیرند، ناگهان فرمان ما شب یا روز فرود مى‏آید و آنها را [چنان] درو مى‏کند، که گویى هرگز نبوده‏اند، این چنین آیات خود را براى گروه متفکر، شرح مى‏دهیم‏» .
«و الله یدعوا الى دار السلام و یهدی من یشاء الى صراط مستقیم‏» (2) .
«خدا به سراى صلح و سلامت دعوت مى‏کند و هر کس را بخواهد، راه راست هدایت مى‏کند» .
لغات آیه
اختلاط در لغت عرب به معنى آمیزش است، و جمله «فاختلط به نبات‏الارض‏» را مى‏توان دو جور تفسیر کرد:
1 . «ب» در واژه «به‏» به معناى مصاحبت است، در این صورت معنى جمله این خواهد بود: آب باران با نباتات درهم آمیخته مى‏شود و آب در بافتها و سلولهاى آنها نفوذ مى‏کند .
2 . «ب» در واژه «به‏» به معنى سببیت است، در این صورت معنى آیه این خواهد بود که به وسیله آب باران، گیاهان رشد کرده و به هم مختلط گشته‏اند و در هم پیچیده‏اند .
جمله «اخذت الارض زخرفها وازینت‏» از بلاغت‏بسیار بالایى برخوردار است . این آیه، زمین را به عروسى تشبیه مى‏کند که در لباسهاى فاخر از هر رنگى مى‏پوشد و به انواع زینتها خود را آرایش مى‏کند . و معنى جمله این است که زمین زینتهاى خود را برگرفته و خود را با آن‏ها آراسته است .
جمله «قادرون علیها» به این معنى است که آنان فکر مى‏کنند که پیوسته مى‏توانند از این نباتات و چهارپایان بهره بگیرند، اما غافل از آنند که سنت الهى بر ناپایدارى آنها تعلق گرفته است .
جمله «اتاها امرنا» (فرمان ما به آنها مى‏رسد) کنایه از نزول آفاتى است که مزارع را مى‏خشکاند و سرانجام مایه مرگ و میر چهارپایان نیز مى‏شود .
جمله «کان لم تغن‏» به منزله این است که بگوید: «کان لم ینبت زرعها» (گویا اصلا گیاه و جانورى نبوده است) .
آیه دوم، بهشت را به عنوان دارالسلام معرفى مى‏کند که درست نقطه مقابل دنیاست . جهان ماده محور بلاها و گرفتاریها و مرگ و میرهاست، در حالى که آن جهان، سراپا سلامت و سازگارى است . تا اینجا با تفسیر جمله‏هاى آیه آشنا شدیم، اینک تبیین مثل آیه:
تفسیر مثل
در گذشته یادآور شدیم که هر تمثیلى داراى سه رکن است:
1 . مشبه: چیزى که درصدد تشبیه آن هستیم .
2 . مشبه‏به: چیزى که شى مورد نظر، به آن تشبیه مى‏شود .
3 . وجه شبه: چیزى که این دو را یکسان نشان مى‏دهد و مایه تشابه آن دو است .
نخست‏به توضیح مشبه به مى‏پردازیم تا فهم مشبه آسانتر باشد .
فرض کنید سرزمینى است که از نظر خاک آماده پرورش گیاهان و رشد درختان مى‏باشد، و در منطقه‏اى خوش آب و هوا قرار گرفته که در مواقع خاص از آب باران سیراب مى‏شود و آفتاب ملایم بر این سرزمین مى‏تابد و کشاورزان ماهر در حراست این باغ مى‏کوشند . چیزى نمى‏گذرد که این سرزمین به یک باغ زیبا تبدیل مى‏شود که دل را مى‏رباید، و زمین آن به صورت عروسى در مى‏آید که خود را با انواع گیاهان و گلها و میوه‏ها آراسته است . صاحبان باغ پیوسته از میوه‏ها و گلهاى معطر آن بهره‏مند شده و براى این باغ نوعى جاودانگى مى‏پندارند . در همین رفت و آمدها و نگاه‏هاى پرمعنا که عقل و هوش را از انسان مى‏رباید، ناگهان باغ دچار حادثه‏اى یا باد مسمومى مى‏گردد که همه چیز را از ریشه مى‏خشکاند و باغ به صورت یک مشت چوب خشک و برگهاى زرد در مى‏آید که مایه وحشت‏بیننده مى‏گردد .
این، حال مشبه‏به است و اما مشبه، این دنیاى فانى است که هر فردى به نوعى براى خود، آمال و آرزوهایى در سر مى‏پروراند، و بر جوانى خود اعتماد نموده و مال و فرزند را مایه قدرت و نیرو مى‏داند، ولى چیزى نمى‏گذرد که جوانى به پیرى تبدیل شده و قواى بدن کاهش یافته و انسان در آستانه مرگ قرار مى‏گیرد و اولاد و فرزندان، هریک به نقطه‏اى رفته، تو گویى آن اجتماع و آن زندگى پرطراوت وجود نداشت .
مؤید الدین اصفهانى معروف به طغرایى در لامیه خود که به نام «لامیة العجم‏» معروف است، وضع دنیا را چنین توصیف مى‏کند:
ترجو البقاء لدار لا ثبات لها
فهل سمعت‏بظل غیر منتقل
آیا براى خانه‏اى که جاودانى نیست، آرزوى پایدارى دارى؟
آیا هیچ شنیده‏اى که سایه‏اى جابجا نشود؟
روى این بیان، تمثیل وارد در آیه، تمثیل مرکب است، یعنى مجموع مشبه، به مجموع مشبه‏به تشبیه مى‏شود، نه اینکه هر جزئى از اجزاى مشبه; به جزئى از اجزاى مشبه‏به تشبیه شود .
اما مرحوم طبرسى با ارتکاب تکلفى، آیه را از قبیل تشبیه مفرد به مفرد گرفته و در این مورد بیان خاصى دارد ضمنا یادآور مى‏شویم که این تمثیل به گونه‏اى دیگر، در سوره کهف، آیه‏45 و سوره حدید آیه‏20 وارد شده که در جاى خود خواهند آمد .
آیه با این تمثیل، ما را از دنیاگرایى و دنیاپرستى و دنیاخواهى بى حد و حساب باز مى‏دارد و یادآور مى‏شود که به جاى دنیاخواهى، آخرت‏خواهى را پیشه خود قرار دهیم، این جهان، جهان بلاست و آخرت، خانه سلامت است . و در این مورد، از تعبیر «دارالسلام‏»: «خانه سلامت‏» ، بهره مى‏گیرد و مى‏فرماید: «و الله یدعوا الى دار السلام‏» (3) : «خدا به خانه امن و سلامت دعوت مى‏کند» ، نه به این دنیا که «دارالبلاء» است و زیبایى‏هاى آن ناپایدار مى‏باشد .
دوست عزیز، شاعر خاندان رسالت، آقاى حسان، در این مورد ابیاتى دارد که از نظر خوانندگان مى‏گذرد:
آثار پاینده
بر آب است، بنیان بنیادها
خرابى است، پایان آبادها
نه غمهاى پرشور پاینده است
نه لبخند شیرین دلشادها
نه این کلبه‏ها و، نه آن کاخها
نه در باغ، گلها و شمشادها
جوانى و پیرى و فقر و غنى
نپایند چون مهر و مردادها
غنیمت‏شمارید این عمر خویش
چو عمار و سلمان و مقدادها
همه، مال و مکنت که در دست ماست
غبارى است در معرض بادها
نماند بجز نام در این جهان
که آن هم رود آخر از یادها
مگر نام آن با خدا مردمى
که از قید نفسند آزادها
ز آثار نیکویشان باقى‏اند
چو دارند پاینده بنیادها
××× بشر سوزد از آتش کفر و جهل
ز هر سو بلند است فریادها
همه، تشنه دین و دانایى‏اند
همه، چشم در راه امدادها
یقین علم و دین، از میان مى‏برند
همه رنج و غمها و بیدادها ×××
بیایید گرد هم آییم ما
بکوشیم در راه ارشادها
که تقدیم قرآن و عترت کنیم
ز هر حوزه علم، استادها
«حسان‏» توشه برگیر تا فرصت است
که تقوا بود بهترین زادها امیر مؤمنان در ترسیم ناپایدارى دنیا، کلمات بس شیرین و زیبایى دارد که نمونه‏اى از آنها را یادآور مى‏شویم:
«دار بالبلاء محفوفة، و الغدر معروفة، لا تدوم احوالها، و لا یسلم نزالها» (4) .
«دنیا، خانه‏اى است پوشیده با بلا، و به حیله و مکر، مشهور است، اوضاع آن ناپایدار، ساکنان در آن، از بلا در امن نیستند» .
پى‏نوشت:
1) یونس: 24 .
2) یونس: 25 .
3) مجمع‏البیان: ج‏3، ص‏102 .
4) نهج‏البلاغه: خ‏226 .

تبلیغات