آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

دستاویز مسیحیان براى الوهیت‏حضرت عیسى علیه السلام این بوده (و هست) که او بدون پدر به دنیا آمده است . قرآن مجید در این مثل، پندار آنان را بدین بیان رد مى‏کند که اگر نداشتن پدر، دلیل الوهیت کسى باشد، آدم به الوهیت اولویت دارد، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!؟ (بلکه آفرینش او ابتدائى و از خاک بوده است) .
«ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏» (1) .
«مثل عیسى در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش، او هم (طبق مشیت‏خدا) تحقق پذیرفت‏» .
جهان آفرینش جهان اسباب و مسببات است، مشیت الهى بر این تعلق گرفته که هر پدیده‏اى از سبب ویژه‏اى پدید آید، و در عین‏حال همه اسباب و مسببات، قائم به خدا بوده و تاثیرگذارى اسباب، و تاثیرپذیرى مسببات یکى از مظاهر اراده او است .
جهان امکانى درحالى که از یک رشته اسباب و مسببات تشکیل یافته و روابط پیچیده‏اى میان آنها حاکم است، ولى همگان یک کاسه، قائم به وجود الهى بوده و همه از او نیرو مى‏گیرند .
این مکتب همان مکتب «بین‏الامرین‏» است که عقل و نقل بر صحت آن متفقند . در مقابل این مکتب، دو نظریه دیگر هست که آنها را باید به افراط و یا تفریط توصیف کرد:
1 . نظریه اشاعره در تاثیرگذارى پدیده‏ها
یکى از این دو، نظریه «اشاعره‏» است که هر نوع رابطه طبیعى و یا على و معلولى در میان پدیده‏ها را نپذیرفته و در عالم هستى به یک علت‏بیش معتقد نیست و آن خداست . از نظر آنان خدا مستقیما اثرگذار در صفحه هستى است‏حتى اگر مثلا انسان دچار بیمارى مالاریا مى‏شود سبب بلاواسطه آن، خداست .
مسلما این نظریه برخلاف نظریه قرآن است زیرا قرآن به تاثیرهاى تبعى اشیاء در یکدیگر تصریح مى‏کند و ما، در بحث‏هاى عقایدى خود در این باره به صورت گسترده سخن گفته‏ایم (2) . اکنون تنها به نقل یک آیه بسنده مى‏کنیم . قرآن مجید مى‏فرماید:
«الذی جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون‏» (3) .
«آن کس که زمین را بستر شما و آسمان را همچون سقفى بالاى سر شما قرار داد و از آسمان آبى فرو فرستاد، و به وسیله آن، میوه‏ها را پرورش داد تا روزى شما باشد، بنابراین براى خدا همتایانى قرار ندهید درحالى که مى‏دانید» .
این آیه مبارکه به روشنى مى‏گوید: آب در پرورش گیاهان مؤثر است‏با این صراحت چگونه مى‏توان روابط على و معلولى میان پدیده‏هاى طبیعى را انکار کرد؟
توحید در خالقیت و ربوبیت این نیست که روابط على و معلولى میان اشیاء را انکار کنیم و در نتیجه به جنگ علم و دانش برویم، بلکه معنى آن این است که تمام تاثیرها و تاثرهاى مادى و طبیعى طبق مشیت الهى صورت گرفته و همگى در پرتو وجود و اراده او صورت مى‏گیرند .
2 . نظریه معتزله در تاثیرگذارى پدیده‏ها
در مقابل این نظریه، نظریه اعتزال است، این مکتب براى حفظ اصل عدل الهى، عمل انسان را مربوط به انسان مى‏داند و هرنوع ارتباط آن را با خدا انکار مى‏کند، سخن آنان هرچند درباره افعال انسان است، ولى در میان فواعل طبیعى، انسان خصوصیت ندارد، اگر فعل انسان را بریده از خدا بدانیم، باید تمام پدیده‏هاى جهان را مربوط به علل طبیعى آنها بینگاریم، و ارتباط آنها را با خدا قطع کنیم و این همان ثنویت و نوعى شرک خفى است .
در برابر این دو مکتب افراطى و تفریطى، مکتب واقع‏گرا همان مکتب «بین‏الامرین‏» است که در عین اعتقاد به روابط طبیعى، همه را قائم به خدا دانسته و بریده از آن نمى‏داند .
از آنجا که بحث در این موضوع دامنه گسترده‏اى دارد، در همین‏جا دامن سخن را کوتاه مى‏کنیم و یادآور مى‏شویم که این اصل یعنى تاثیر علل طبیعى، گاهى به خاطر یک رشته مصالح نادیده گرفته مى‏شود و پدیده بدون طى کردن علل طبیعى پدید مى‏آید و این در شرایطى است که پیامبرى، دست‏به اعجاز بزند و یا انسان والامقامى صاحب‏کرامت گردد .
در اعجاز پیامبران، پدیده طبیعى بدون طى کردن علل مادى به وجود مى‏آید و این حقیقت در تمام معجزه‏ها به چشم مى‏خورد، مانند عصاى موسى علیه السلام که در یک لحظه تبدیل به اژدها مى‏گردد، بیمارى‏هاى صعب‏العلاج که با کشیدن دست، بهبود پیدا مى‏کند، و همچنین .
البته اعجاز، به معنى پدیده بدون علت نیست، بلکه پدیده‏اى بدون علت طبیعى عادى و رایج است .
مثلا مشیت الهى بر این تعلق گرفته که حضرت مسیح علیه السلام به عنوان آیه و معجزه گام به پهنه هستى نهد و وجود او خود نشانه ارتباط او با عالم بالا باشد، چنان که مى‏فرماید:
«... و لنجعله آیة للناس و رحمة منا و کان امرا مقضیا» (4) .
«و تا او را براى مردم نشانه قرار دهیم و رحمت‏باشد از سوى ما و این امرى است پایان یافته‏» .
علت آیت‏بودن حضرت مسیح علیه السلام همان تولد غیر طبیعى اوست، تولدى که حتى مادر او نیز در امکان آن تردید مى‏کرد آنگاه که جبرئیل به او از تولد چنین فرزندى گزارش داد و او در پاسخ جبرئیل چنین گفت:
«قالت انى یکون لى غلام و لم یمسسنى بشر و لم اک بغیا» (5) .
«چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، درحالى که تاکنون انسانى با من تماس نداشته و زن آلوده هم نبودم‏» .
«قال کذلک قال ربک هو على هین ...» (6) .
«پروردگارت فرمود: مطلب همین است این کار براى من آسان است‏» .
و در آیه دیگر مى‏فرماید:
«و جعلنا ابن مریم و امه آیة و آویناهما الى ربوة ذات قرار و معین‏» (7) .
«ما فرزند مریم و مادر او را آیت و نشانه قرار دادیم و آنها را در سرزمین مرتفعى که داراى امنیت و آبى جارى بود، دادیم‏» .
در آیه دیگر، قرآن; وضع حضرت مریم را از دوران آبستنى تا دوران زایمان و مقدارى پس از آن شرح مى‏دهد که چگونه عیسى علیه السلام بدون تماس حضرت مریم با کسى، از مادر متولد شد؟ در پایان چنین مى‏گوید:
«ذلک عیسى بن مریم قول الحق الذى فیه یمترون‏» (8) .
«این است‏سرگذشت عیسى پسر مریم گفتار حق که در آن تردید مى‏کنند» .
شاعر معروف منوچهرى مى‏گوید:
این یکى گویا چرا شد، نارسیده چون مسیح
و آن دگر بى‏شوى چون مریم چرا برداشت‏بار حضرت محمد صلى الله علیه و آله آن پیامبر درس نخوانده و مکتب نرفته ولى آموزش دیده مکتب وحى، کیفیت تولد او را به بهترین تقریر از وحى الهى گرفته و بازگو نموده است ولى متاسفانه مسیحیان عصر رسالت که گویا بیشتر مردم سرزمین «نجران‏» بودند، کیفیت تولد مسیح را، نشانه فرزند بودن او مى‏گرفتند .
کیش مسیحیت، خدا را مرکب از سه اصل یا سه اقنوم مى‏داند، آن سه اصل عبارتند از: «خداى پدر; و خداى پسر; و خداى روح‏القدس: یعنى درحالى که مسیح را جزئى از الوهیت مى‏داند، با این وصف فرزند خدا نیز مى‏پندارد و این خود نوعى تناقض است، زیرا عیسى علیه السلام از یک طرف تشکیل دهنده الوهیت و خدایى است، و از طرف دیگر فرزند او است .
دستاویز آنان بر این که فرزند خداست، یک مطلب بیش نیست و آن این که وى بدون این که کسى با مادر او تماس بگیرد، متولد شده است .
منطق قرآن در رد این اندیشه
قرآن مجید در آیه 59 سوره آل عمران در رد این اندیشه از طریق تمثیل وارد مى‏شود، یک مساله عقلانى را در قالب حس مى‏ریزد تا از انسان‏هاى حق‏جو از محسوس، به معقول پى ببرند . و آن آفرینش آدم است، آدم به اعتقاد همه شرایع، آفرینش ابتدایى داشته است‏یعنى از پدر و مادرى آفریده نشده است، هرگاه نداشتن پدر نشانه فرزند بودن خدا باشد، حضرت آدم اولى به این مقام است، زیرا او بدون داشتن پدر و مادر گام به صفحه هستى نهاد .
در این تمثیل یک مشبه هست و یک مشبه‏به .
مشبه: تولد مسیح از مادر بدون پدر .
مشبه به: آفرینش آدم است‏بدون پدر و مادر .
هرگاه دومى را امر ممکن و آیت الهى مى‏دانید، آفرینش مسیح را نیز از همین راه تفسیر کنید، چنان‏که مى‏فرماید:
«ان مثل عیسى عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏» (9) .
«مثل عیسى در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او فرمود موجود باشد او هم (طبق مشیت‏خدا) تحقق پذیرفت‏» .
بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، دلیل بر فرزند بودن او نیست .
نکته ادبى
قرآن مجید در پاره‏اى از موارد، از آن جمله; آیه مورد بحث، جمله «کن فیکون‏» را بکار برده است مانند: «... و اذا قضى امرا فانما یقول له کن فیکون‏» (10) . «... و هنگامى که فرمان وجود چیزى را صادر کند، تنها مى‏گوید: «موحود باش!» و آن، فورا موجود مى‏شود» .
و در آیه مورد بحث «خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون‏» (11) .
اکنون سؤال مى‏شود که چرا در جمله جزائیه صیغه مضارع مانند «فیکون‏» بکار رفته است، بلکه لازم بود فعل ماضى مانند «فکان‏» بکار رود، زیرا مشیت الهى، مشیت نافذه است و تعلق آن بر تحقق چیزى ملازم با وجود آنى او است و نیازى به مرور زمان که جمله «فیکون‏» از آن حاکى است، ندارد .
پاسخ:
تعلق اراده خدا بر شى‏ء بر دو نوع است: گاهى اراده او بر وجود فورى شى‏ء تعلق مى‏گیرد، در این صورت مسلما بدون درنگ تحقق مى‏پذیرد چنانکه در مساله تبدیل عصاى موسى علیه السلام به اژدها از این قرار است آنجا که مى‏فرماید:
«فالقى عصاه فاذا هی ثعبان مبین× و نزع یده فاذا هی بیضاء للناظرین‏» (12) .
«موسى عصاى خود را افکند ناگهان اژدهاى آشکارى شد و دست‏خود را از گریبان بیرون آورد براى بینندگان درخشان بود» .
در این موارد به گواهى کلمه «فاذا» که معنى ناگهانى دارد، مشیت‏خدا بر وجود آنى و دفعى شى‏ء تعلق گرفته بود، و طبق مشیت تحقق یافت .
ولى گاهى مشیت‏خدا بر وجود تدریجى شى‏ء تعلق مى‏گیرد، مثلا مشیت او بر آفرینش آدم به صورت تدریجى با عبور از مراحل ثلاثه تعلق گرفته بود، در این صورت تحقق او به نحو تدریجى خواهد بود، این مراحل عبارتند از:
مرحله نخست: خاک متحول .
مرحله دوم: مرحله تصویر .
مرحله سوم: مرحله دمیدن روح .
و هر یک از این مراحل براى خود درجاتى دارد، مثلا خلقت آدم در همان مرحله نخست مراتب متعددى را طى کرد یعنى خاک، گل، گل چسبنده، گل تیره‏رنگ، چکیده گل، گل خشکیده به نام سفال .
از این بیان روشن مى‏شود که در آفرینش آدم و یا حضرت مسیح باید از کلمه «فیکون‏» بهره گرفت نه «فکان‏» و در دو آیه یادشده که یکى درباره حضرت آدم و دیگرى درباره حضرت مسیح وارد شده، کلمه «فیکون‏» رمز تدریجى بودن خلقت این شخصیت والا است .
×××
سرانجام مسیح مانند آغاز حیات او با اعجاز توام گردید، او از دیدگان دشمنان که مقدمات کشتن او را فراهم مى‏آوردند، پنهان گردید، و به گفته قرآن مجید «بل رفعه الله‏» به سوى جهان بالا برده شده .
تن رها کن تا چو عیسى بر فلک گردى سوار
ورنه عیسى مى‏نشاید شد، ز یک خر داشتن
پى‏نوشت:
1) آل عمران، 59 .
2) منشور جاوید، ج‏2 ص 250 - 251 .
3) بقره: 22 .
4) مریم: 21 .
5) مریم: 20 .
6) مریم‏21 .
7) مؤمنون: 50 .
8) مریم: 34 .
9) آل عمران: 59 .
10) بقره: 117 .
11) آل عمران: 59 .
12) اعراف: 107 - 108 .

تبلیغات