آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

عمل کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى‏کنند، همچون باغى در نقطه‏اى مرتفع است که با ریزش باران درشت، دو برابر ثمر دهد .
«و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله و تثبیتا من انفسهم کمثل جنة بربوة اصابها وابل فآتت اکلها ضعفین فان لم یصبها وابل فطل والله بما تعملون بصیر» (1) .
«و کار کسانى که اموال خود را براى خوشنودى خدا و تثبیت ملکات انسانى در روح خود انفاق مى‏کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد و بارانهاى درشت‏به آن برسد (و از هواى آزاد و نور آفتاب به حد کافى بهره گیرد) و میوه خود را دو چندان دهد (که همیشه شاداب و باطراوت است) و اگر باران درشت‏به آن نرسد، بارانى نرم به آن مى‏رسد و خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، بیناست‏» .
تفسیر واژه‏ها
«ربوة‏»: مفرد، و جمع آن «ربى‏» است، و به نقطه بلند از زمین گفته مى‏شود .
«وابل‏»: باران درشت .
«طل‏»: باران ریز .
اخلاص در عمل یا انقلاب ارزشها
اخلاص در عمل و یا کار براى خدا از اصولى است که اسلام به آن دعوت کرده و مایه انقلاب ارزشها شده است، و اگر این اصل در جامعه پیاده شود، فضاى زندگى جامعه را شفاف و خندان خواهد گردانید و بسیارى از کشمکشها و خودخواهى‏ها پایان مى‏پذیرد .
مسلما کار، بدون انگیزه صورت نمى‏پذیرد و کار بدون انگیزه نوعى خطا و غفلت‏بشمار مى‏رود . چیزى که هست محرک و انگیزه در امور فردى، نوعا سود شخصى مى‏باشد . مثلا آنجا که انسان احساس نیاز مى‏کند، براى رفع نیاز خود دست‏به تلاش مى‏زند، یک چنین کار در چهارچوب کارهاى فردى بسیار مستحسن و ستوده است .
ولى آنجا که کار، آهنگ اجتماعى پیدا مى‏کند، انگیزه باید دگرگون گردد و رضاى الهى و یا علاقه به انسانها محرک انسان باشد، اگر انگیزه کار انحراف پیدا کرد، خودخواهى و «غیر خود نخواهى‏» محرک انسان شده، کار; تظاهرى بیش نبوده و دیرى نخواهد پائید .
قرآن در تبیین عقیم ماندن کارهاى ریایى و در مقابل، ثمربخش بودن کارهاى توام با اخلاص از دو تمثیل بهره مى‏گیرد که با تمثیل نخست در شماره قبل آشنا شدیم، اکنون به تبیین تمثیل دوم در مورد کارهاى همراه با اخلاص مى‏پردازیم .
کشاورزى، زمین مناسبى را در یک نقطه بلندى براى احداث باغ اختصاص مى‏دهد، نقطه‏اى که هم از تابش آفتاب بهره مى‏گیرد و هم از بارانهاى فصلى; اعم از درشت و ریز، او نهالها را در دل زمین کاشته و هماهنگ با شرایط جوى به پرورش آنها همت مى‏گمارد، چیزى نمى‏گذرد که نهالها به صورت درخت‏برومند درآمده و دوچندان میوه مى‏دهد .
شگفت آنجا است که باران درشت گاهى مایه تباهى زراعت مى‏گردد چنانکه در مثل قبلى بیان گردید، در حالى که در این تمثیل باران درشت مایه پرورش نهالها و درختان مى‏گردد، چطور شد که یک عامل در شرایطى ویرانگر و در شرایطى دیگر نعمت پرور است؟
علت آن این است که در تمثیل نخست کشاورز بدون آگاهى از شرایط زمین دانه بر خاک ضعیفى که روى سنگ را پوشانیده بود، افشانده بود . طبعا در چنین شرایطى بوته در دل زمین ریشه نمى‏دواند و باران درشت‏خاک و بوته را مى‏شوید و به رودخانه مى‏ریزد .
در حالیکه در تمثیل دوم، نهالهاى کشاورز پنجه در دل زمین افکنده و در قشرى از زمین پنهان شده است، باران نه تنها درخت را از جاى برنمى‏کند، بلکه در دل زمین نفوذ کرده و ریشه‏ها را آبیارى مى‏کند .
با توجه به این امر، موقعیت مرد ریاکار با انسان مخلص کاملا روشن مى‏گردد، مثل ریاکار مثل آن کشاورز بذرافشان است که بر خاک ضعیفى که بر روى سنگ قرار گرفته بذر مى‏افشاند، اگر دانه در این حالت در دل زمین ریشه نمى‏دواند، عمل ریاکار نیز بر روح و روان انسان ریشه ندوانیده و جز ظاهرسازى چیزى نمى‏باشد .
از این بیان روشن مى‏گردد که چرا اعمال ریاکاران پس از اندى مى‏خشکد و از حرکت‏باز مى‏ماند ولى کارهاى مردان خدا دور از ریا صدها سال، نعمت و برکت مى‏دهد .
بى‏ریشه بودن کار ریایى، هم مورد تایید وحى الهى است و هم مشاهدات اجتماعى، آن را تایید مى‏کند .
جمله «و تثبیتا من انفسهم‏» به این معنى است که انفاق کنندگان با اخلاص نه‏تنها در انفاق، خواهان تحصیل رضاى خدا هستند، بلکه پیوسته خود را آماده مى‏سازند که در آینده آن را با منت‏باطل نسازند .
این جمله مى‏تواند اشاره به مطلب دیگرى باشد و آن اینکه افراد با ایمان، با انفاق در راه خدا به نفس و روان خود ثبات و آرامش مى‏بخشند . و انفاق مایه آرامى روح آنان مى‏گردد زیرا (الا بذکر الله تطمئن القلوب): «دلها با یاد خدا آرام مى‏گیرد» .
کمال اخلاص
اخلاص براى خود مراتب مختلفى دارد که مرحله اتم آن از آن اولیاى خدا است .
در دوران نوجوانى از استادى شنیدم: بعد از درگذشت والد «شریف مرتضى‏» و «شریف رضى‏» قرار شد اثاث خانه تقسیم شود پس از تقسیم همه اثاث، قرآنى در وسط باقى ماند، مقسم تصمیم گرفت آن را به یکى از دو برادر بدهد .
مقسم گفت: قرآن را آن‏کس بردارد که از زمان تکلیف تا به حال گناهى را مرتکب نشده است، ناگهان هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که تاکنون مکروهى را مرتکب نشده، هر دو برادر دست روى قرآن نهادند .
مقسم گفت: این قرآن را کسى بردارد که هیچوقت مباحى را مرتکب نشده باشد .
در این موقع مرتضى دست روى قرآن نهاد و رضى از نهادن دست روى قرآن خوددارى کرد .
مقسم پرسید: چگونه هیچ مباحى را مرتکب نشدى؟
مرتضى گفت: من از دوران تکلیف به این طرف همه کارهاى خود را از خواب و خوراک براى خدا انجام مى‏دهم، تا در سایه انجام امور مباح بتوانم در خدمت‏خدا و اطاعت او باشم! .
ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
مولوى در مثنوى داستانى را از اخلاص حضرت على علیه السلام نقل مى‏کند که به حق آموزنده است زیرا انسان از نظر اخلاص به پایه‏اى مى‏رسد که خشم خود را در برابر دشمنى که به او پیروز شده، فرو مى‏برد و پس از فروکش کردن خشم براى خدا، به زندگى دشمن خاتمه مى‏بخشد زیرا در حال خشم از آن واهمه دارد که کشتنش براى خشم خویش باشد نه براى خدا، چنانکه مى‏فرماید:
از على‏آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
در «غزا» بر پهلوانى دست‏یافت
زود شمشیرى برآورد و شتافت
او خدو انداخت‏بر روى على
افتخار هر نبى و هر ولى
او خدو انداخت‏بر رویى که ماه
سجده آرد پیش او در سجده‏گاه
در زمان انداخت‏شمشیر آن على
کرد او اندر غزایش کاهلى
گشت‏حیران آن مبارز زین عمل
از نمودن عفو و رحم بى‏محل
گفت: بر من تیغ تیز افراشتى
از چه افکندى مرا بگذاشتى
آن چه دیدى بهتر از پیکار من
تا شدى تو سست در اشکار من
تا اینکه مى‏گوید على علیه السلام پاسخ گفت:
گفت من تیغ از پى حق مى‏زنم
بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گواه (2)
قرآن و دعوت به اخلاص
قرآن به صورتهاى گوناگون به اخلاص در عمل دعوت مى‏کند و تحت عناوین یادشده در زیر، این حقیقت را بیان مى‏کند:
1 . مرضات الله
قرآن آن گروه را مى‏ستاید که کار را براى تحصیل رضا و خشنودى خدا، انجام دهند آنجا که مى‏فرماید:
«و من الناس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد» (3) .
«برخى از مردم با جان خود رضاى الهى را مى‏خرند، خدا به بندگان مهربان است‏» .
2 . وجه الله .
در بسیارى از آیات، انگیزه را وجه الله معرفى مى‏کند و مى‏فرماید:
«... و ما تنفقون الا ابتغاء وجه الله ...» (4) .
«انفاق نمى‏کنید مگر براى تحصیل رضاى خدا»
کلمه «وجه‏» در این موارد به معنى ذات خداست چنانکه مى‏فرماید:
«و یبقى وجه ربک ذوالجلال و الاکرام‏» (5) .
«گواه بر اینکه وجه به معنى ذات است اینکه در این آیه، ذوالجلال وصف «وجه‏» است، نه وصف «رب‏» زیرا اگر وصف «رب‏» بود، لازم بود بفرمائید: (ذى الجلال والاکرام) مسلما آنچه که داراى جلالت و عظمت است، ذات حق تعالى است .
3 . رضوان الله
سومین واژه‏اى که قرآن در دعوت به این اصل به کار مى‏برد، واژه «رضوان‏» است که در نزد اهل معرفت جذبه و کشش خاصى دارد، و براى اهل کمال لذتى بالاتر از تحصیل آن نیست و نهایت آرزوى هر عارف این است که اعمال بدنى و قلبى او مظهر رضاى حق باشد . قرآن این لفظ را به صورتهاى «رضوان الله‏» ، «رضوان من‏الله‏» ، «رضوانه‏» ، «رضوان‏» و «رضوانا» به کار مى‏برد، از باب نمونه «تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا من الله و رضوانا» (فتح/29)، پیامبر و یاران او را در حال رکوع و سجود مى‏بینى که خواهان کرم خدا و خشنودى او مى‏باشند .
پى‏نوشت:
1) البقرة/265 .
2) مثنوى: 1/97 - 98، دفتر اول .
3) بقره/207 .
4) بقره/272 .
5) رحمان/27 .

تبلیغات