آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

تفسیر قرآن مجید
(بر اساس تفسیر موضوعى)
آخرین پرسش که در مورد عدل الهى مطرح است، مساله جزا وکیفرهاى اخروى است و پرسش به نحو یاد شده در زیر مطرح مى‏شود.
انگیزه از کیفر یا تشفى خاطر است‏یا عبرت‏گیرى دیگران و جایگاه‏هر دو زندگى دنیوى است، و در سراى دیگر هیچ‏یک از دو ملاک وجودندارد توضیح این که:
انتقام از قاتل در زندگى دنیوى جنبه تشفى دارد چنانکه‏مى‏فرماید:
(...ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لولیه سلطانا فلا یسرف فى القتل‏انه کان منصورا) (1) .
«هرکس که بى‏گناه کشته شود، براى ولى او حق قصاص قرار دادیم‏اما در قتل اسراف نکند چرا که او مورد حمایت است‏».
درباره عبرت‏گیرى دیگران از کیفر مجرمان چنین مى‏فرماید:
(الزانیه والزانى فاجلدوا کل واحد منهما ماءه جلده و لاتاخذکم بهما رافه فى دین الله ان کنتم تومنون بالله و الیوم‏الاخر و لیشهد عذابهما طائفه من المؤمنین) (2) .
«هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید، و نبایدرافت(ومحبت کاذب) نسبت‏به آن دو، شما را از اجراى حکم الهى‏مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید، و باید گروهى ازمومنان مجازاتشان را مشاهده کنند».
پاسخ این سؤال این است که یکسان‏نگرى به مجرم و مطیع، خود; یک‏نوع ظلم و ستم است و اگر گنهکاران که در این دنیا مجازات‏نمى‏شوند، در آخرت نیز کیفر نبینند، نتیجه آن یکسان بودن عاصى‏و مطیع است.
قران مجید مى‏فرماید:
(افنجعل المسلمین کالمجرمین ما لکم کیف تحکمون) (3) .
«آیا مومنان را همچون مجرمان قرار مى‏دهیم، شما را چه مى‏شود؟
چگونه داورى مى‏کنید؟».
ممکن است گفته شود: در رفع این محذور کافى است که تنها مطیعان‏زنده شوند و مجرمان برانگیخته نگردند ولى یک چنین پیشنهاد ازیک اندیشه خامى سرچشمه مى‏گیرد زیرا مفاد آن این است که آفرینش‏مجرمان بى‏هدف باشد درحالى که حیات اخروى غایت فعل خدا است وفعل پیراسته از غایت و هدف، جز لغو و عبث چیزى نیست و ساحت‏قدس الهى از آن مبرا مى‏باشد. چنانکه مى‏فرماید:
(اءفحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لا ترجعون) (4) .
«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده‏ایم، و به سوى ما بازنمى‏گردید؟».
کیفرهاى اخروى لازمه وجود ما است
در اینجا جواب علمى‏تر و بالاتر نیز هست که تنها اهل معرفت ازآن بهره مى‏گیرند و آن این که: هر عملى که انسان در این جهان‏انجام مى‏دهد، در جهان دیگر با وجود متناسب با آن جهان خود رانشان مى‏دهد. تو گوئى کردار انسان برونى دارد و درونى و آنچه‏براى ما در این جهان ملموس است، وجود دنیوى است ولى در آخرت‏با وجود اخروى ظاهر و آشکار مى‏گردد.
مثلا احتکار طلاها و نقره‏ها در این جهان همان صورتى دارد که‏مى‏بینیم ولى درسراى دیگر به صورت آتش خود را نشان مى‏دهدچنانکه مى‏فرماید:
(...والذین یکنزون الذهب والفضه و لا ینفقونها فى سبیل الله‏فبشرهم بعذاب الیم یوم یحمى علیها فى نار جهنم فتکوى بهاجباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما کنزتم لانفسکم‏فذوقوا ما کنتم‏تکنزون) (5) .
«کسانى را که طلا و نفره گنجینه مى‏سازند و در راه خدا انفاق‏نمى‏کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده، در آن روز که آن را درآتش جهنم گرم و سوزان کرده و با آن صورتها و پهلوها وپشتهایشان را داغ مى‏کنند(وبه آنها مى‏گویند) این همان چیزى است‏که براى خود اندوختید (و گنیجنه ساختید) پس بچشید چیزى را که‏براى خود مى‏اندوختید!».
جمله (هذا ما کنزتم) مى‏رساند که آتش، وجود اخروى طلا و نقره‏گنج زده است، تو کوئى براى آن طلا و نقره دو نوع ظهور است،ظهورى در دنیا و به صورت فلز زرد و سفید و ظهورى در آخرت به‏صورت آتش.
هرگاه به این مطلب مقدمه دیگرى افزوده شود و آن این که این‏اعمال از لوازم وجود ما به شمار مى‏رود به گونه‏اى که تفکیک‏میان ذات و این افعال امکان‏پذیر نیست، در این صورت سؤال پیشین(چرا خدا کیفر مى‏دهد) سؤال بى‏موردى خواهد بود زیرا هرگاه ذات‏و فعل تفکیک‏پذیر بود، جا داشت که از چنین(کیفردهى) سؤال شود واما اگر از لوازم وجود مجرمان و گنهکاران باشد، قهرابرانگیختن آنان با برانکیختن اعمال آن نیز همراه خواهد بود، وشاید آیات یادشده در زیر موید این گفتار باشد.
1 - (کل انسان الزمناه طائره فى عنقه و تخرج له یوم القیامه‏کتابا یلقاه منشورا) (6) .
«هر انسانى اعمالش را بر گردنش آویخته‏ایم روز قیامت کتابى‏براى او بیرون مى‏آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى‏بیند».
(یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا) (7) .
«روزى که هرکس آنچه را از کار نیک انجام داده حاضر مى‏بیند وآرزو مى‏کند میان او و آنچه که از اعمال بد انجام داده، فاصله‏زمانى زیادى باشد، خداوند شما را از نافرمانى خودش برحذرمى‏دارد و در عین حال خدا نسبت‏به همه بندگان مهربان است‏».
(و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا یظلم ربک احدا) (8) .
«کتاب «نامه اعمال‏» در آنجا گذارده مى‏شود پس گنهکاران رامى‏بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى‏گویند: اى‏واى بر ما این چه کتابى است که هیچ عملى کوچک و بزرگ را فرونگذاشته مکر این که آن را به شمار آورده است. و در این حالت‏است که همه اعمال خود را حاضر مى‏بیند و پروردگارت به هیچ کس‏ستم نمى‏کند».
(علمت نفس ما احضرت) (9) .
«آرى در آن هنگام هرکس مى‏داند چه چیزى را آماده کرده است‏».
(یا بنى انها ان تک مثقال حبه من خردل فتکن فى صخره او فى‏السموات او فى الارض یات بها الله...) (10) .
«پسرم اگر به اندازه سنگینى دانه خردلى کار نیک یا بد باشد ودر دل سنگى و یا در گوشه‏اى از آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن را در قیامت مى‏آورد. خداوند دقیق و آگاه است‏».
این آیات همگى گواهى مى‏دهند که اعمال نیک و بد انسان در آن‏جهان به صورت‏هاى پاداش کیفر مجسم مى‏شود و این جز از طریق تلازم‏بین ذات و فعل امکان‏پذیر نیست.
پاسخ سوم: در اینجا پاسخ دیگرى نیز هست و آن این که نفس‏انسانى در این جهان بر اثر طاعت و عصیان، ملکه‏هاى گوناگونى‏تحصیل کرده و در روز قیامت‏با همین ملکه‏ها محشور مى‏شود و هرنفسى مطابق روحیات خود صورى را مى‏آفریند و این صور گاهى مایه‏نشاط و شادمانى و گاهى دیگر مایه ایذاء و ناراحتى مى‏باشند.
و خلاقیت نفس در جهان اخروى خلاقیت طبیعى است و اگر پاداش‏ها وکیفرها همین صور غیبى باشند قهرا سؤال پیشین ساقط است زیرااین خود مجرم است که خواسته و ناخواسته این صور را که مایه‏سرور و یا حزن است، مى‏آفریند به گونه‏اى که یک لحظه آرام‏نمى‏گیرد.
از اینجا پاسخ سؤال دیگرى نیز روشن مى‏شود و آن این که: کفرکافران و نفاق منافقان در این جهان بسیار محدود بوده ولى عذاب‏آنان در آخرت جاودان است و اگر قانون(کیفر به مقدار جرم)پذیرفته شود، این قانون در این مورد به هم خورده و کیفرهزاران برابر گناه است.
پاسخ این سؤال نیز روشن است: هرگاه کیفرهاى اخروى جنبه جعلى‏و قراردادى بود، این سخن مورد داشت ولى اگر کیفرها معلول خودوجود انسان باشد و گنهکار در سایه ممارست گناه به پایه‏اى‏مى‏رسد که متناسب روح خود صورى را ایجاد کند، این صور مربوط به‏خود گنهکار خواهد بود.
پى‏نوشت:
1- اسراء/33.
2- نور:/2.
3- قلم: /35،36.
4- مومنون: 115.
5- توبه: 34، 35.
6- اسراء:13.
7- آل عمران: 30.
8- کهف:49.
9- تکویر: 14.
10- لقمان:16.

تبلیغات