آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۵

چکیده

کِندی نخستین محصول مهمّ دوران گذار از کلام به فلسفه بود که با اتّکا به آثار مکتب ارسطویی تلاش کرد جهان شناسی قابل دفاعی در برابر اندیشه های وارداتی به عالَم اسلام عرضه کند. او فلسفه ی اولی را اشرف علوم به شمار می آورد و علوم مبتنی بر برهان را مفید یقین می دانست.کِندیبا بهره گیری از مفهوم «ابداع» در تبیین آغاز آفرینش، به نظریّه ی خلق از عدم، تناهی حرکت، متناهی بودن زمان و مکان و در نتیجه، حدوث عالَم و ماسوی الله اعتقاد داشت. به باور وی، دو نوع حرکت انتقالی وجود داشت: دَوَرانی و مستقیم؛ او حرکت افلاک را از نوع اوّل و حرکت عناصر اربعه را از نوع دوّم می دانست. نظریّه ی عناصر چهارگانه در منظومه ی فکری کِندی، به ویژه در میان علوم طبیعی، از جایگاه خاصی برخوردار بود.این نظریّه نه تنها در علوم طبیعیاز محوریّت خاصّی برخوردار بود، بلکه کِندی حتّی سعی کرد آن را به علوم تعلیمی هم تسرّی دهد و میان این عناصر و موسیقی هم ارتباط برقرار کند. او همین محوریّت عناصر و ویژگی های آنها را در نورشناسی هم حفظ کرد و وجود عنصر غیرشفّاف و کدر خاک را موجب وجود رنگ های مختلف در عالَم طبیعت دانست. او تمایل عناصر از خاک و آب گرفته تا جرم اقصی را به کره (کامل ترین شکل) می دانست و جهان را کروی شکل تصوّر می کرد که کره ی زمین در وسط آن جای داشت، فلک ثوابت در این کیهان شناسی آخرین افلاک بود و ورای آن هیچ چیز وجود نداشت.

تبلیغات