آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در طول تاریخ اسلام چهار گونه دیدگاه و برخورد با قرآن کریم را می‌توان شناخت و آثار و شواهد آن‌را در فرهنگ اسلامی و حوزه‌های مرتبط با قرآن کریم مشاهده نمود. هر یک از این چهار برخورد به گونه‌ای خاص به سراغ قرآن رفته‌اند و هر کدام با قرآن شناسی مخصوص به خود، نظامی خاص را برای «ارتباط با قرآن» و «استفاده» از آن پیشنهاد کرده‌اند که عبارتند از: الف) اصالت کمیت ب) اصالت کیفیت ج) کمیت گرایی د) کیفیت گرایی.
الف) اصالت کمیت: در این دیدگاه، قرآن پدیده‌ایست که تلاوت آن مایه اجر و ثواب است و اساساً برای این نازل شده است که افراد آن‌را بخوانند و به «ثواب و اجر» قرائت قرآن نایل شوند. در این دیدگاه، راه ارتباط با قرآن، قرائت آن می‌باشد و تنها حاصل آن، اجر و ثواب مترتب بر آن است. کسی که با این دیدگاه به سراغ قرآن می‌رود، انتظاری جز کسب ثواب ندارد و تصوّری غیر از این‌که قرآن خواندن، مستحب مؤکّد و موجب اجر «کثیر» است، در ذهن او نیست؛ بنابراین کاملاً طبیعی است که در این دیدگاه خواندن زیاد قرآن مورد تشویق است و هر چه بیشتر بتوان قرآن خواند، بیشتر از آن استفاده شده است و ختم قرآن نیز کمال مطلوب شمرده می‌شود.
این دیدگاه با نزول وحی شکل گرفته است و در عهد نبوی نیز ملاحظه می‌شود که عده‌ای از صحابه، خواندن زیاد قرآن را کمال مطلوب می‌انگارند و به گونه‌ای جدّی اصرار می‌کنند که حتی در کمتر از هفت یا سه روز، قرآن را ختم کنند که با برخورد جدی پیامبر اکرم(ص) مواجه می‌گردند.1
در سالها و دهه‌های بعد هم این‌گونه برخوردها با قرآن کریم کاملاً مشهود است و بیشتر و جدی‌تر دیده می‌شود. از جمله نقل شده است که: علقمه ـ‌شاگرد ابن‌مسعود‌ـ قرآن را در پنج روز ختم می‌نمود و قرآن را در کنار کعبه در یک شب ختم کرد.2 و یا سعید‌بن جبیر قرآن را در یک رکعت نمازش در کنار کعبه ختم کرد و گفته شده است که در هر دو شب، یک ختم قرآن داشته است.3 از ابوبکر، شعبة‌بن عیاش نقل شده است که حدود 40 سال، هر روز و هر شب، یک ختم قرآن انجام می‌داده است.4
ب) اصالت کیفیت: این دیدگاه نقطه مقابل دیدگاه اصالت کمیت است. در این دیدگاه، خواندن زیاد قرآن امری ممدوح و نیک تلقّی نمی‌شود و هیچ تشویقی در جهت تلاوت حجم زیادی از قرآن و یا ختم قرآن صورت نمی‌گیرد. در این دیدگاه، قرآن «جلوه خدا» ست که یک آیه نیز، مظهر کامل این تجلّی است و می‌توان در آیینه تنها یک آیه، جمال دوست را دید و کمال رب را کشف و شهود کرد. این دیدگاه با دیده تحقیر و نقد، به دیدگاه پیشین می‌نگرد و هیچ‌گاه توصیه نمی‌کند که زیاد قرآن بخوانید و این تصور را که قرآن برای نیل به ثواب نازل شده است، تصوری قشری می‌شمارد و انتظاری جز ثواب، از تلاوت قرآن نداشتن را نگرشی کودکانه و جاهلانه می‌پندارد. آنچه در این دیدگاه قابل توجه است، این است که: «کمیتش ابداً و اساساً اهمیت ندارد و برای ارتباط با قرآن حتی می‌توان روزها و هفته‌ها و ماهها، تنها و تنها به یک آیه اکتفا کرده و یا تنها یک سوره را برگزید و آن‌را خواند و بدین وسیله به جلوات الهی و عالم غیب متصل گردید و از آن بهره برد.
در این دیدگاه، مهم نیست که کسی، هیچ‌گاه قرآن را ختم نکند و یا تنها با معدودی آیات آشنا باشد و به همین آیات اکتفا کند؛ بلکه این مهم است که بتوان به بطون آیات رسید؛ بنابراین در این دیدگاه هیچ تشویق و توصیه‌ای بر یادگیری آیات بیشتر و انس با تعداد بیشتر آیات، نمی‌توان یافت. این دیدگاه را می‌توان در آرا و افکار برخی متصوفه و عرفا مشاهده کرد.
ج) کمّیت‌گرایی: این برخورد، رایج‌تر از بقیه برخوردها و دیدگاههاست. در این دیدگاه، کیفیت نیز، امری مهم و معتنابه شمرده می‌شود و در استفاده از قرآن و ارتباط با کلام اللّه مورد توجه و توصیه است؛ ولی همه این توجه‌ها و توصیه‌ها در مرحله تئوری و نظری باقی می‌ماند و در مرحله عمل آنچه که «فدا» می‌شود و عملاً بدان توجهی نمی‌شود «مسأله کیفیت» است.
در این دیدگاه، تدبر در قرآن؛ فهم قرآن؛ عمل به آن؛ آشنایی با فرهنگ آن؛ با قرآن زیستن و… شعارهایی هستند که بر آنها تأکید می‌شود و خواسته‌ها و تمنّیاتی هستند که آرزوی رسیدن به آنها در سر پرورانده می‌شود؛ ولی آنچه «عملاً» صورت می‌پذیرد؛ «کمیت‌گرایی» است و آنچه محصول این برخورد است، «کمیت صرف» بدون کیفیت است، خواندن قرآن بدون کیفیت، امری کاملاً رایج است و تلاوتهای رنگارنگ، حفظ قرآن، جلسات تلاوت قرآن و ختم آن و… اموری بسیار رایج است که در ورای آنها اثر و تذکر و تأثّر و هدایت و نورانیت و… خیلی کم مشاهده می‌شود. مفسّران نیز، کلمه «امانی» را در آیه «وَ مِنْهُمْ أُمیون لا یعْلَمُونَ الْکِتاب اِلاّ اَمانِی وَ اَن هُمْ اِلاّ یظنُّونَ» (سور بقره، آی 78) ناظر به همین مطلب می‌دانند.5
این دیدگاه، «تدبر» را امری ممدوح و لازم می‌شمارد و به آن تشویق نیز می‌نماید، ولی عملاً «خواندن قرآن» او را به راهی نمی‌برد که در آن «تدبّری» حاصل آید و یا فهمی به‌دست آید؛ دیگر چه رسد به این‌که به «عمل به قرآن» منتهی گردد. به عبارت دیگر، در این دیدگاه، تعلیم و تلاوت قرآن (که بُعد کمّی مسأله است) یک چیز است و آشنایی با قرآن، فهم معارف قرآن، آشنایی با فرهنگ قرآنی و… (که بُعدِ کیفی مسأله است) چیز دیگری است که علی الاصول با هم تلازمی ندارند و در دو فضا باید دنبال گردد. از آنجا که این دیدگاه، کیفیت را نیز در استفاده از قرآن معتبر و مهم می‌داند، به علت «نادرستی روشها و شیوه‌ها»ی برخورد با قرآن و استفاده از کلام الهی، همیشه نوعی نقص و کمبود در آن محسوس است، به‌گونه‌ای که چون آشنایی با معارف قرآن، در کنار تعلیم و تلاوت قرآن امری مهم شمرده می‌شود، خود تعلیم و تلاوت، چنین نیست که فرد را به آشنایی با معارف قرآن برساند؛ خلأ وجود آن همیشه احساس می‌گردد و برای جبران این کمبود که در حقیقت باید در متن آموزش قرآن تدارک شود، جلساتی نیز در کنار جلسات آموزش و تلاوت قرآن، برگزار می‌شود تا این کمبود اساسی را برطرف کند که البته نتیجه رضایت بخش و مطلوبی، ندارد.
د) کیفیت‌گرایی: این دیدگاه و برخورد، تنها در مکتب اهل بیت(ع) مشاهده می‌شود و می‌توان همه دیدگاهها و برخوردهای سه گانه پیش را انشعاب و انحرافی از این مکتب اصلی، که «صراط مستقیم» است، دانست. روشها و شیوه‌هایی که در تعلیم و تلاوت قرآن توسط این مکتب ارائه می‌شود، به‌گونه‌ای است که در آن، هم کمیت و هم کیفیت لحاظ شده است و از افراط و تفریط در کمیت و کیفیت خبری نیست؛ ولی آنچه مهم‌تر است و گرایش روشها و اسوه‌های این مکتب به سمت و سوی آن است، «گرایش به کیفیت» است، نه کمیت. به عبارت دیگر؛ در مکتب اهل بیت(ع) کمیت نیز، جایگاهی بس مهم دارد و بدان توصیه و تشویق هم می‌گردد، ولی همیشه این «کیفیت» است که «محور» آن روشها، اسلوبها و اسوه‌ها و توصیه‌هاست و «کمیت» تا آنجا مورد توصیه و توجه است که «کیفیت» نیز موجود باشد و اگر قرار است که یکی از کمیت و کیفیت فدا شود؛ این «کمیت» است که فدای «کیفیت»می‌گردد.
1ـ ن. ک. علوم القرآن عند المفسرین. مرکز الثقافة و المعارف القرآنیة. قم: مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، ج2، ص 326، 327، 330، 331
2ـ معرفة القراء الکبار، محمد بن احمد ذهبی. بیروت: موسسة الرسالة، چاپ دوم، ص27
3ـ همان، ص 38.
4ـ همان، ص 83.
5ـ مجمع البیان فی تفسیر القرآن. ابو علی فضل‌بن حسن طبرسی. تهران: انتشارات ناصر خسرو، ج 1، ص 290.

تبلیغات