آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

پیش از این گفتیم: در «ارتباط دختر و پسر» سه دیدگاه قابل فرض است: منع شدید، ارتباط افسار گسیخته و راه وسط. با مروری برآیات سوره قصص ارتباط دو جنس، در بُعد سخن گفتن با یکدیگر به طور اجمالی بررسی شد و درباره شرایط و زمینه‌های ذهنی و گفتاری ارتباط، سخن گفتیم.
اینک ادامه گفتار:
«فَسقی لهما ثُمَّ تَوَلّی اِلی الظِلّ…»
باز با همان جوان روبه‌رو هستیم. جوان پرشور امّا خسته و گرسنه. جوانی که از مصر گریخته و به «مَدْین» رسیده است. ذهن کنجکاوش و نگاه جستجوگر، امّا معصوم و پاکش در کنار چاه آب، او را به سوی دو دختر جوان می‌کشد. دخترانی که دور از انبوه چوپانان به انتظار ایستاده‌اند. پیش می‌رود و از آنان می‌پرسد: کارتان چیست؟ پاسخ می‌دهند: ما به گوسفندانمان آب نمی‌دهیم تا آنکه چوپانان آب بردارند و چاه را خلوت کنند. پدر ما پیر و سالخورده است. پس (جوان) گوسفندانشان ر آب داد، آن گاه سوی سایه رفت… در این آیات دقت کنیم. آیاتی که هرکلمه‌اش دنیایی از نکته‌های روشنگر را به همراه دارد. نکته‌هایی که می‌تواند انسان سرگشته و نسل سرگردان، امّا تشنه امروز را به شیوه جدیدی از زندگی در سایه قرآن رهنمون گردد.
در چشم انداز آیات، رفتار جوان نگاه‌مان را به خود می‌کشد. با اینکه او از اهل مدین نیست، بلکه یک پناهنده از ستم گریخته است؛ امّا حتی در شهر غریبِ مدین هم ستمی را که بردختران می‌رود برنمی‌تابد. در میان نگاه‌های نا باورانه مدینی‌ها ناگهان جلو می‌آید. آستین همت بالا می‌زند، به گوسفندان دختران آب می‌دهد، آنگاه با خاطری آسوده در سایه می نشیند.
اصل دوّمی که از این آیات به‌دست می‌آید این است که ارتباط دختر و پسر در بُعد مساعدت و یاری رساندن مورد نکوهش قرار نگرفته است. امّا آیا این اصل را به طور مطلق می‌توان پذیرفت؟ آیا دو جنس مخالف در هرشرایط (اجتماعی، فرهنگی، روحی) می‌توانند با تکیه براصل «مساعدت» با یکدیگر مرتبط شوند، به یاری هم بشتابند، در درس‌ها و مشکلات درسی به یکدیگر یاری رسانند، به خوابگاه و خانه یکدیگر رفته به بحث و گفتگوی درسی و غیر درسی بپردازند؟
پاسخ به این پرسش‌ها نیاز به بررسی مسأله «خلوت گزینی» و اختلاط «دختر و پسر» از دیدگاه قرآن است که در فرصت دیگری باید بدان پرداخت.
برای روشن شدن اصل مساعدت به قرآن باز می‌گردیم. در آیات سوره قصص، موسی را دیدیم که به کمک دختران شتافت؛ امّا نکته‌ای در ادامه آیه آمده که در خور تأمل فراوان است. قرآن می‌گوید: (موسای جوان) برای دختران آب کشید، آنگاه به سایه پناه برد. همین و بس. امّا پس از مساعدت به دختران، دیگر آنجا نایستاد، به رویشان لبخند نزد، از نام و نشانشان نپرسید، از آنها نخواست تا به او بگویند خانه‌شان کجاست، با که زندگی می‌کنند، اجازه می‌دهند تا در منزل همراهی‌شان کند یا نه. قرآن فقط می‌گوید: «فَسَقی لَهُما ثُمَّ تولّی الی الظِلّ؛ برایشان آب کشید، آن گاه به سایه رفت». «فَقال رَبِّ إنّی لِما اَنْزَلْتَ إلَی مِنْ خَیرٍ فَقیر؛ (دست به دعا برداشت) و گفت: پروردگارا؛ من به هرخیری (غذایی) که به سویم فرستی نیازمندم» (سوره قصص، آیه 24)
نمونه‌های فراوانی از قرآن، نشان از آن دارد که مردانی که انگیزه آنها از مساعدت، تنها یاری رساندن به نیازمندان بوده است، نه ایجاد پُلی برای رسیدن به غریزه‌ها و اشباع نا مشروع آنها، به یاری و مساعدت زنان شتافته، گرفتاری آنها را برطرف کرده‌اند. داستانِ «مردناشناس» یک نمونه از نمونه‌های فراوان است. در این داستان علی‌(ع) در راه به زنی برمی‌خورد، زن مشک آب را بردوش گرفته و نفس زنان به سوی خانه می‌رود. علی(ع) به کمکش می‌شتابد، مشک آبش را به دوش می‌کشد و تا خانه می‌برد، به این هم اکتفا نمی‌کند، به خانه باز می‌گردد و ما یحتاج زندگی زن و کودکانش را برای او می‌برد و حتّی با دست خویش هسته خرما را بیرون می‌آورد و کام کودکان یتیم را شیرین می‌کند.(*)
در نمونه دیگری، سلمان به دیدار خانواده علی‌(ع) می‌رود. اجازه می‌گیرد و پا در خانه می‌گذارد، از حال زهرا(س) جویا می‌شود. کار و زحمت زیاد، دست‌های او را مجروح کرده است. با اصرار از زهرا(س) می‌خواهد به او اجازه دهد در دستاس کردن به او یاری دهد. اجازه می‌گیرد و به مساعدت دختر پیامبر(ص) برمی‌خیزد.
*. استاد مرتضی مطهری، داستان راستان، ج1.

تبلیغات