آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۴

چکیده

متن

شیعه، مذهبی که علی‏[ع‏]و اهل بیت پیامبر[ص‏] را تقدیس می‏کند، در کوفه برآمد. * این مذهب، تا زمانی بعد از برافتادن قیام شیعیان کوفه به رهبری مختار با هواداری از محمد بن حرکتهای فرقه‏ای که از درون این قیام برآمد، اولین فرقه شیعی بود که پیام انقلابی خویش را در ایران منتشر ساخت.تا پایان دوره اموی، امواج انقلابی تشیع کیسانی در ایران طنین افکنده و کسان زیادی را به دنبال خود کشاند.
پس از پیروزی انقلاب، با تأسیس دولت عباسی و چرخش خلفای بنی‏عباس به سمت مذهب تسنن، این فرقه با همان سرعتی که برآمده بود فرو نشست، گرچه برخی از افکار و آرمانهای آن در میان«خرمیه» ماندگار شد.ویژگیهای مردمی آن در داستان ابو مسلم، قهرمان شهید آن 1 ، که تا قرن یازدهم هجری باقی مانده بود * هنوز می‏توانست عکس العمل خشمناکی (*)این مقاله از کتاب زیر گرفته شده است:
W. Modelnng Religious Treuds in Early Islamic Iran 9791)Bibiotheca persica(. coulumbia Lec tutes on Iranin Studies Number4.P}
(*)در اینکه کوفه از مراکز اصلی تشیع بوده تردیدی وجود ندارد، زیرا محل حکومت امیر المؤمنین(ع)و مجمع شیعیان از اصحاب وی بوده است.در واقع تشکل اجتماعی شیعه نیز در دوران حکومت آن حضرت بوده‏است.اما این مطلب منافاتی با آنچه شعیه از شواهد تاریخی درباره اصل نظریه امامت از زمان رسول خدا(ص)مطرح کرده و کسانی از صحابه بدان معتقد بودند ندارد.ما بخشی از این شواهد را در در تاریخ سیاسی اسلام تا سال چهلم هجری ص 427-438 آورده‏ایم.(مترجم)P}
(*)این مطلب اشاره به بحثهای گسترده‏ای دارد که در عهد صفوی درباره شخصیت ابو مسلم جریان یافت.
در قصه‏های عامیانه، ابو مسلم جایگاه والایی داشت.کسانی از صوفیه عامی نیز از وی به بزرگی یاد کرده، حتی او را به تشیع منسوب می‏ساختند.برخی از علما در رد شخصیت او کتاب نوشتند و مجموعا در حدود هیجده کتاب در این باره تألیف شد.گزارشی از این جریان و تألیفات باقی مانده از آن را در کتاب دین و سیاست در دوره صفوی، ص 234-238 آورده‏ایم.(مترجم)P} را در میان عالمان شیعی ایرانی که هیچگونه احساس همدردی نسبت به آن تفکر کجروانه نداشتند، برانگیزاند. 2
دو فرقه شیعی بعدی نیر که ریشه در کوفه داشت، در حوزه ایران وارد گردید.
مرحله جدید توسعه شیعه با آموزه‏های نواده امام حسین‏[ع‏]، یعنی محمد بن علی باقر[ع‏]آغاز شد.در دوره‏ای که مذاهب فقهی اهل سنت شروع به شکل‏گیری نمود، شیعیان منزوی کوفه نیز برای حل مسائل فقهی و دیگر امور مذهبی خود به سراغ وی آمدند تا تحت رهبری عالم‏ترین فرد اهل بیت درآیند. بدینسان امام باقر[ع‏]بنیادگذار فقه شیعی گردید.
چند سال پس از رحلت امام باقر[ع‏]در حدود سال 117 هجری، شیعیان کوفه درباره حمایت از قیام برادر او زید بن عالم(م 122)به دو گروه تقسیم شدند. پیروان تند رو امام باقر[ع‏]به دلیل آنکه زید حاضر نشد به صراحت دو خلیفه نخست را به عنوان غاصب حق امام علی‏[ع‏]در حکومت، محکوم کند، دست از حمایت او برداشتند. * آنان با پذیرفتن امامت امام صادق‏[ع‏]بدو پیوستند، کسی که امامیان تحت رهبری او به عنوان یک جامعه مذهبی با فقه و کلامی متمایز، تشخص یافت.
از آنجا که کیسانیه و شاخه‏های مختلف آن، پس از روی کار آمدن عباسیان از هم فروپاشید، امامیه در آموزه‏های تند روانه شیعی، وارث آن گردید.
امام صادق‏[ع‏]آراء فقهی پدر خویش را تا حد یک سیستم فراگیر وسعت بخشید.همانطور که عقاید او درباره امامت، قوام بخش جامعه امامیه شد. ** . پایه این اعتقاد بر آن بود که هر فرد انسانی، در هر زمانی نیازمند به یک رهبر الهی‏[معین شده از طرف خداوند]، هدایتگر و آگاه به همه موضوعات و مسائل مذهبی دارد.او صریحا تأکید کرد که دنیا حتی برای لحظه‏ای نمی‏تواند بدون چنین رهبری باشد.این رهبر، برای انکه بطور کامل به وظیفه الهی خویش عمل کند، لازم است تا از هر اشتباه و خطایی مصون باشد.
آنگاه که عصر نبوت با حضرت محمد[ص‏]خاتمه یافت، امامان، به عنوان وارثان او، رسالتش را در هر زمینه جز ارائه وحی جدید و طبعا کتاب جدید ادامه می‏دهند.بدین ترتیب امامت در امتداد نبوت قرار می‏گیرد.رد، عدم اطاعت و یا غفلت نسبت به هر امام الهی، در واقع، برابر با رد خود پیامبر[ص‏]است. بنابراین بخش بزرگی از اصحاب پیامبر[ص‏]به دلیل رد حکم الهی در تعیین امام علی‏[ع‏]توسط پیامبر [ص‏]به عنوان وصی و جانشین او و پذیرش خلافت ابو بکر از دین برگشتند و بدن ترتیب بخش عمده‏ای از جامعه اسلامی در این دوره، در وضعیت ارتداد قرار گرفتند. ***
پس از امام علی‏[ع‏]، مسیر اصلی امام از فرزندان وی حسن و حسین‏[ع‏]گذشته، به اخلاف امام حسین‏[و از آنجا تا]به امام صادص‏[ع‏]به عنوان ششمین امام رسید.این امر به طور حتم تا آخر الزمان از پدر به پسر خواهد رسید.
گرچه در این ایده، امامان، تنها حاکمان مشروع جامعه اسلامی به شمار می‏آمدند اما امامت آنان بسته به حکومت کردن رسمی و یا تلاش برای به دست آوردن آن نبود.امام صادق‏[ع‏]به دنبال به دست (*)در این باره اختلاف نظر در میان منابع و نیز دیدگاههای عالمان شیعی وجود دارد.آنچه در بالا نقل شده بر اساس گزارش منابع رسمی فرق و مذاهب است.در میان عالمان شیعه از ابتداء این عقیده رواج داشته که قیام زید و یا حداقل شخصیت زید مورد تأیید بوده است.اما آنچه مسلم است تفرقه تاریخی میان زیدیه و امامیه است که حتی اگر در قیام زیدیه نیامده باشد، بلافاصله پس از قیام زید مطرح شده است.(مترجم)P}
(**)نسبت دادن این عقاید در باب امامت به امام صادق(ع)اگر به معنای تبیین‏کلامی گسترده نظریه‏ای است که از حدیث غدیر برگرفته شده اشکالی ندارد، اما اگر به معنای ابداع آن از سوی امام صادق(ع) باشد با توجه به شواهد فراوان تاریخی و روایی قابل قبول نیست.(مترجم)P}
(***)بارها توضیح داده شده که از نظر فقیهان شعیه این ارتداد نباید به معنای فقهی آن گرفته شود.در واقع اکثریت جامعه اسلامی، به دلایل سیاسی، از نص پیامبر(ص)روگردان شدند.(مترجم)P} آوردن حکومت نبوده و پیروان خویش را نیز از ورود در فعالیتهای انقلابی به شدت منع می‏کرد.او چنین اظهار می‏کرد که امامان در صدد به دست آوردن موقعیت مشروع خود نیستند.مگر یکی از آنان که سرانجام به عنوان«قائم»قیام خواهد کرد و بر جهان حکومت خواهد نمود.این نگرش سکوت گرایانه غیر انقلابی با عمل به«تقیه»یعنی احتیاط در نمودن عقاید دینی که امام صادق‏[ع‏]به عنوان یک وظیفه اساسی ایمانی که در آن شرایط بر پیروان خود واجب کرد، به سرعت تقویت گردید.
این عناصر در آموزه‏های او تا حدود زیادی موضع تند آنها را در نفی نهاد خلافت به بی‏طرفی کشاند، و بدینسان موقعیت ماندگاری آنها را در آن محیط خصومت آمیز جامعه اسما اسلامی که مناسبات آن به کلی از نظر آنها محکوم بود، بهبود می‏بخشید.
اکثریت قاطع پیروان امام صادق‏[ع‏]کوفی بودند. ولی تشیّع امامی در حیات وی در قم-قدیمی‏ترین و استوارترین پایگاه خود در ایران-انتشار یافت.شهر قم، از شهرهای پیش از اسلام ایران بود که در حوالی سال 23 ه.ق به دست اعراب و با فرماندهی ابو موسی اشعری فتح گردید.پس از گذشت شصت سال این شهر و اطراف آن توسط قبیله اشعری که از کوفه بودند به عنوان پناهگاه ایمن برگزیده شد و آنها از ترس حجاج، حاکم بنی امیه در عراق، از کوفه به عنوان پناهگاه به سوی قم آمدند.
براساس یک گزارش، فرزندان سعد بن مالک بن عامر اشعری یعنی عبد الله الاحوص، عبد الرحمن، اسحاق و نعیم در شورش بزرگ عبد الرحمن بن اشعث، شرکت داشته و پس از سقوط آن از عراق به ایران گریختند. آنها در برخی روستاها در اطراف قم به زور و با کشتن تعدادی از مردم سکونت گزیدند.
گزارش دیگری زمان ورود آنها را ده سال بعد، در سال 94 هجری یاد کرده و سکونت آنان را صلح گونه توصیف می‏کند. 3
فرزندان سعد بن مالک اشعری از افراد یک قبیله اشرافی، از اعراب جنوب ساکن در کوفه بوده و روشن است که همراه آنها تعداد زیادی از بستگان آنان نیز بوده‏اند.در طول سه قرن بر قم تفوق داشتند.
زمانی که آنها برای نخستین بار در قم سکونت گزیدند ضد بنی امیه بودند گرچه به نام شیعه شناخته نمی‏شده و یا حداقل به معنای فرقه‏ای کلمه، شیعه نبودند.در جریان انقلاب بنی عباس، آنان به قحطبة بن شبیب فرمانده عباسیان در گرگان پیوستند تا او را در سرنگونی دولت منفور بنی امیه حمایت کنند 4 آنان پس از گذشت چند دهه به گونه‏ای استوار شیعه امامی شدند.
گفته شده‏است که اولین فرد از میان آنان که پیرو امام صادق‏[ع‏]شد، فرزند عبد الله بن سعد بن مالک و به احتمال زیاد عیسی بن عبد الله بوده است.در کتب رجالی شیعه از عیسی به عنوان راوی امام صادق‏[ع‏]و فرزند او امام کاظم‏[ع‏]یاد شده و نیز کسی که سؤالاتی برای امام رضا[ع‏]فرستاده است. 5 به نظر می‏رسد که دیگر اعضای فامیل وی نیز از او پیروی کرده باشند اما این گونه نبود که همه اعقاب وی شیعه شده باشند.
ابن سعد از دو محدث سنی قمی از میان این خاندان یاد کرده:اشعث بن اسحاق بن سعد و یعقوب بن عبد الله، برادر عیسی.گفته شده که جزیر بن عبد الله قاضی ری و محدث متعصب سنی، زمانی که یعقوب را می‏دید، می‏گفت:این مؤمن آل فرعون است. 6
روشن است که دیگر اعضای این قبیله، تا پیش از مرگ یعقوب‏[بن عبد الله‏]در سال 174 هجری شیعه شده‏اند.تا حوالی پایان قرن دوم هجری، قم همچون کوفه بطور خالص شیعه، اما بر خلاف کوفه، شیعه امامی بود.
شیعیان کوفه عمیقا به جناحهای رقیبی تقسیم شده بودند.کتابهایی که به بیان فرق شیعه پرداخته‏اند آنان را بر شمرده‏اند.شیعیان کوفه بیشتر تمایل به مذهب زیدی داشتند تا امامی.
شیعیان امامی پس از درگذشت امام صادق‏[ع‏] بطور جدی درگیر انشعاب شدند.گروهی از پیروان وی، مرگ آن حضرت را انکار کرده و انتظار بازگشت او را داشتند؛در حالی که برخی دیگر محمد بن اسماعیل، یعنی بزرگترین پسر امام صادق‏[ع‏]را امام مشروع می‏دانستند.
توده شیعیان کوفی طرفدار وی، در آغاز بزرگترین فرزند باقی مانده او یعنی عبد الله افطح را به عنوان جانشین وی پذیرفتند اما زمان که پس از گذشت چند ماه او بدون جانشین درگذشت، آنان امامت موسی بن جعفر[ع‏]، هفتمین امام شیعیان اثنا عشری را پذیرفتند، با این حال، بسیاری از آنها براین باور بودند که عبد الله امام به حق، پیش از موسی به جعفر[ع‏]به شمار می‏آید؛اینان را«فطحیه» می‏گفتند و فرقه قابل ملاحظه‏ای را تا قرن چهارم در کوفه تشکیل می‏دادند.
در قرن سوم بسیاری از محدثان مهم شیعی در کوفه همچون بنو فضال، فطحی بودند.حسن بن علی بن فضال(م.ح 220)از موالی بنی تیم الله یکی از راویان بزرگ موسی بن جعفر[ع‏]به شمار می‏آمد. 7 گرچه ادعا شده که او در وقت مرگ خود امامت عبد الله افطح را انکار کرد، اما فرزند وی احمد (م 260)نیز که محدث و مؤلف فطحی بوده آنرا رد کرده‏است. 8P}
نجاشی، علی فرزند جوان‏تر حسن را به عنوان «فقیه اصحابنا بالکوفه و وجههم وثقهم و عارفهم بالحدیث»شناسانده است این در حالی است که او فطحی بوده و کتابی در اثبات امامت عبد الله افطح نگاشته است. 9P}
در میان اصحاب امام کاظم‏[ع‏]پس از اینکه وی در زندانی در بغداد به سال 183 در گذشت اختلاف بیشتری پدیدار شد.بسیاری مرگ آن حضرت را انکار کرده با نسبت دادن ویژگیهای خاصی به او ادعا کردند که به عنوان مهدی و هفتمین امام باز خواهد گشت؛آنها امام رضا[ع‏]امام هشتم شیعه اثنا عشری را به عنوان امام پس از وی نپذیرفتند، گرچه برخی از آنها او و امامان بعدی را به عنوان خلیفه وی در دوران غیبت پذیرفتند.
بسیاری و شاید اکثر محدثان امامی کوفه در قرن سوم متعلق به این گروه که«واقفیه»نام داشتند بودند.مشهورترین آنها«بنو سماعه»یعنی محمد بن سماعة بن موسی، فرزندان او حسن(م 263)، ابراهیم و جعفر، و نواده او معلی بن حسن بودند. 10
در کنار این فرقه، امامی مذهبان کوفه گرفتار فعالیت غالیان مشهور خود بودند، کسانی همچون: مفضل ین عمر، 11 محمد بن سنان(220) 12 محمد بن علی صیرفی 13 .این آخری به دلیل تکفیر شدنش توسط امام گریخت.
شیعیان قم در وفاداری نسبت به امامت دوازده امام باقی ماندند، و هیچ گونه انشقاق فطحی، یا واقفی در میان تعداد بی‏شمار محدثان امامی این شهر یاد نشده است.رهبران اشعرهای شهر که با حمایت حاکم عباسی آنجا را در کنترل داشتند ایضا به عنوان پاسداران امامی مذهبان عمل کردند.
پس از عیسی بن عبد الله بن سعد، فرزند وی ابو علی محمد، از سوی نجاشی به عنوان شیخ قمی‏ها، رئیس اشاعره و«متقدم عند السلطان»توصیف شده است.او امام رضا[ع‏]را دیده و از فرندش محمد جواد[ع‏]روایت نقل کرده است. 14 پس از وی، فرزندش ابو جعفر احمد بن محمد بن عیسی بن عبد الله، رهبری را بدست گرفت.او نیز براساس گفته نجاشی شیخ قمی‏ها، و فقیه بلا منازع آنان و نیز رئیس، یعنی: شخصیت موجه شهر که با حاکم دیدار ارد، بوده است.
احمد بن محمد بن عیسی با امام رضا، محمد جواد و علی الهادی‏[علیهم السلام‏]ملاقات کرده است. 15 برخورد او با محدثانی که تمایلات غلو آمیز داشتند قاطعانه بود.بنابر این او از حسن بن فرزاد محدث قمی که در اواخر عمر به غلو گرایش پیدا کرد، روایت نکرد. 16 او بر ضد سهل بن علی رازی به عنوان غالی و جعال شهادت داده و او را از قم به زادگاه او در ری تبعید کرد. 17 محمد بن علی صیرفی غالی کوفی برای مدتی در قم نزد وی سکونت‏ داشت.اما زمانی که آموزه‏های غلات شیوع یافت، او به اجبار مخفی شده و به همراه احمد بن محمد از شهر تبعید گردید. 18
احمد بن محمد بن خالد برقی محدث امامی و مؤلف پرکار که از اهالی«برق رود»در نزدیکی قم بود، به وسیله احمد بن محمد بن عیسی از قم تبعید شد. دلیل آن، روایت وی از راویان ضعیف بود.
اما مدتی بعد به وی اجازه داد تا به شهر بازگشته و از وی عذرخواهی کرد.زمانی که برقی در سال 274 یا 280 در گذشت، احمد بن محمد بن عیسی با پای و سربرهنه در تشییع جنازه او شرکت کرد. 19
بدین ترتیب قم به عنوان مرکز عمده حدیث امامی در قرن سوم درآمد.در این شهر احادیث امامان که ابتدا در کوفه روایت می‏شد و بعدا در جاهای دیگر، مورد تهذیب قرار گرفته و گردآوری می‏شد.یک بررسی از سلسله طرق حدیث در مجموعه‏های قابل قبول جمع آوری شده حدیثی شیعه دوازده امامی، شاهد خوبی براین امر است 20 در یکی از مشهورترین این کتابها، یعنی کتاب الکافی کلینی، بیش از هشتاد درصد از احادیث توسط راویان قمی روایت شده است.اگر احادیثی که وی از عالمان همشهری خود-که ارتباط تنگاتنگی با راویان قمی داشته‏اند- نقل کرده، به آنان ضمیمه کنیم، تناسب مذکور به نود درصد می‏رسد.ابن بابویه صدوق که خود از چهره‏های مبرز مکتب حدیثی قم به شمار می‏آید تقریبا تمامی احادیث«کتاب من لا یحضره الفقیه»او از طریق محدثان همشهری‏اش روایت شده است.
کمک قم در رشد شیعه امامی، هم به لحاظ پناهگاه اصلی دانشمندان محدث امامی و هم به دلیل پیروی بی‏شائبه از امامان مؤثر بوده است.بدون چنین کمکی شاید شیعه اثناعشری هرگز نمی‏توانست شکل و قالب تشیع را داشته باشد.
اما این امر باید مورد توجه قرار گیرد که قم و دانش امامی آن در این دوره توسط اعراب به ویژه اشعری‏ها شکل یافته است.بخش اعظم محدثان قمی، بویژه چهره‏های برجسته آن عرب بودند، در حالی که بخش اعظم محدثان امامی کوفه از موالی به شمار می‏آمدند.احمد بن محمد بن عیسی رئیس قم و دانشمندان قمی، عربی بود که به عربیت خود افتخار کرده و کتابی در«فضایل عرب»نگاشت(کتاب فضائل العرب). 21
پس از رحلت امام محمد جواد[ع‏]در سال 220، وی ابتداء از تأیید جانشینی امام علی هادی‏[ع‏] خودداری کرد.این انکار وقتی بود که اعلان جانشینی از سوی یک ایراین با نام خیرانی صورت گرفت و این در حالی بود که احمد بن محمد خود در خفا رازدار این امر بوده و از آن آگاهی داشت.وقتی بین او و خیرانی در این باره منازعه شد، او پذیرفت که از جانشینی آگاه بوده و افزود که او آرزو داشت تا افتخار اعلام این امر برای شخصی عرب باشد نه عجم. 22
در طول قرن چهارم مکتب قم تحت الشعاع برآمدن مدرسه کلامی امامی در بغداد قرار گرفت.مکتبی که از کلام عقلی و روش منطقی در برابر پیروی بی‏چون و چرای از حدیث، حمایت می‏کرد. 23
شیخ مفید(م 413)نخستین رهبر این مکتب، به گونه‏ای آشکار در برابر شیخ صدوق رهبر برجسته مکتب قم و استاد خود قرار گرفت و کتابی در تصحیح [کتاب‏]اعتقادات او نگاشت.او مکتب قم را مذهب حشوی(نامی تحقیرآمیز که به اهل حدیث سنی اطلاق می‏شد)در میان شیعه نامید و ادعای نگاهبانی تشیع اصیل امامی را از سوی آنها منتفی دانست.
شاگرد و جانشین وی، شریف مرتضی علم الهدی(م 436)عقل گرایی را یک قدم جلوتر برده و همانند معتزله تنها براین امر تأکید می‏کرد که عقل بدون استمداد از وحی می‏بایست اصول مذهب را به دست آورد.تندی او نسبت به دانشمندان قمی بیش از مفید بود؛وی با استثناء کردن صدوق، بقیه را اهل تشبیه و جبری مذهب دانسته و معتقد بود که او نمی‏خواهد دیگر عقاید بدعت‏آمیز آنان را بیان کند.بنابراین آنها نیز به عنوان محدث، همانند همتایان سنی خود غیر قابل قبول هستند.در واقع کتابهای آنها مملو از احادیث جعلی آشکار است.
سید مرتضی حتی کتاب کلینی را که غالبا به عنوان جامع‏ترین مجموعه حدیثی شیعه اثنا عشری شناخته می‏شود، از این قضاوت ویرانگر خود استثنا نکرده است.وی برای گریز از اعتماد بر احادیث اشکال پذیر راویان امامی بر آن است تا فقه امامی را بریایه اصل اجماع بنا کند.نتیجه چنین امری آشکارا قانع کننده نبود و تنها چند نفر از عالمان امامی از آموزه فقهی او پیروی کردند در حالی که آموزه‏های کلامی وی تا آغاز شاگرد نزدیک سید مرتضی، شیخ الطائفه طوسی(م 460)چنین استدلال کرد که گرچه بسیاری از احادیث راویان امامی مذهب از اخبار آحاد به شمار رفته و نسبت به اصول عقلی قابل قبول نیست، اما مسایلی که در واقع به وسیله اجماعات پوشش داده شده اجماعاتی است که بطور کلی توسط جامعه امامی در زمان حضور ائمه و با تصویب آنها بکار گرفته شده است.
بنابر این طوسی مکتب قم را حداقل تا حدودی تجدید و ترمیم کرد.احادیثی که از امامان در قم روایت و گردآوری شده بود هنوز شکل نهایی تألیف را نداشت بلکه آنها مواد منبع اولیه فقه منظم شیعه امامی بودند که طوسی آنها را براساس روش فقهی سامان داد.شیخ طوسی در کلام به طور قطعی از آموزه‏های عقلی سید مرتضی پیروی کرد.
مکتب قم در قرن پنجم از هم فروپاشید.دیدگاه حدیثی برای مدتی مانند آتش زیر حاکستر باقی ماند، تا آنکه بعدها وسیله محمد امین استرآبادی بنیانگذار مکتب اخباری در قرن یازدهم به صورت قوی احیا شد.
مرکز اصلی مکتب دوازده امامی از بغداد به نجف منتقل شد و این زمانی بود که شیخ طوسی به دلیل احساس نا امنی از محیط خصومت آمیز مرکز خلافت عباسی عازم نجف شد.در قرن ششم شهر حله، واقع در مسیر راه بغداد-کوفه که مرکز اصلی مکتب امامی شده بود، به صورتی گستردته برپایه کارهای شیخ طوسی بنا شده و تا عصر مغول و پس از آن نیز دوام آورد.
اکنون شیعه دوازده امامی به طور گسترده‏ای در ایران پراکنده شده بود، گرچه این گسترش بیشتر در جوامع اقلیت بود.ریشه برخی از این جوامع تا زمان حضور امامان یعنی نیمه نخست قرن سوم هجری و یا حتی زودتر امتداد می‏یافت.آنها ظاهرا بیشتر تحت تأثیر و راهنمایی قم بوده‏اند تا کوفه.هیچ شاهدی بروجود جریانات بدعتگزار«فطحی»و«واقفی»در هیچ کجای ایران به شکل قابل توجهی که در عراق موجود بود، در دست نیست.تنی چند محدث امامی در همان دوره متقدم، در اهواز فعال بودند. *
جامعه امامی ری و حاشیه آن نیز به همین دوره بازمیگردد.کانون اصلی آن برخاسته از مقبره و پس از مدتی آستانه سید عبد العظیم حسنی‏[ع‏]بود.او از اصحاب امام جواد[ع‏]و امام هادی‏[ع‏]بود که در اواسط قرن سوم هجری به این شهر درآمده و در آنجا به نشر علم پرداخته و همانجا در گذشت. 24
در خارج از قم، شهر ری، به احتمال، جوامع اصیل امامی را در ایران در طول دوره آل بویه و سلجوقی در خود جای داده بود.آوه در کنار ساوه نیز از همان عهد در تشیع سرسخت بود.تشیع امامی نیشابور با فعالیت (*)گزارش شده که عبد الله بن عثیم نجاشی، حاکم اهواز در دوره خلافت منصور وجد نجاشی مؤلف«الرجال»راوی رساله امام صادق‏[ع‏]به اوست‏[که به نام«رسالة عبد الله بن النجاشی» شهرت دارد](الرجال، النجاشی، ص 79، 156[ج زنجانی، ص 110 و 123].حسین به سعید بن حمدان بن مهران اهوازی و برادرش حسن در نیمه اول قرن سوم به عنوان کسانی شناخته شده‏اند که سی کتاب با یکدیگر تألیف کرده‏اند(الرجال، النجاشی ص 46-48، الفهرست، الطوسی، ص 104 و 105).عبد الله بن محمد بن الحسین بن الاهوازی راوی«المسائل»است که آنها را نزد امام رضا[ع‏]فرستاده بوده است(الرجال، النجاشی، ص 168، الفهرست الطوسی، ص 95).علی بن مهزیار اهوازی از امام رضا[ع‏]و امام جواد[ع‏]روایت کرده و تعداد زیادی کتاب نوشته است.(الرجال، النجاشی ص 191 و 192، الفهرست، الطوسی، ص 231 و 232).(مؤلف)P} فضل بن شاذان(م.ح 260)رشد قابل ملاحظه‏ای کرد.وی یک محدث امامی برجسته، فقیه، متکلم، نویسنده‏ای پرکار با دیدگاههای خاص خود بود.او بویژه به دلیل بکارگیری عقل در فقه و کلام مورد توجه و نیز انتقاد قرار داشته است.
کتابهای متعدد وی و نیز آموزه‏هایش به وسیله شاگردش علی بن محمد بن قتیبه نیشابوری انتقال یافته است. 25 در قرن چهارم دیدگاه غیر اصل(غیر ارتدوکس)جامعه شیعه نیشابور مجددا مورد تأیید قرار گرفت و این زمانی بود که آنها از ابو علی بن‏جنید استقبال و احترام کردند، فقیهی که از سوی عالمان بغداد و قم به دلیل بکارگیری قیاس و رأی در فقه محکومیت عمومی یافته بود. 26
در آن سوی شرق، در ماوراء النهر، مذهب امامی در امتداد یک جریان گردید، درست بعد از شروع محدود آن دراواخر قرن سوم توسط محمد بن مسعود عیاشی که مردی تشخیص، ثروتمند و نومذهبی * فعال دردهه‏های نخست قرن چهارم هجری بود.وی پیش از آنکه به مذهب تشیع بگرود، آن زمان که هنوز جوان بود، اندوخته گستره ای از حدیث سنی داشت.
اندکی بعد، او به موازات تشکیل مجلس حدیث برای اهل سنت، مجالسی نیز برای شیعیان برقرار کرد.کتابهای متعدد وی در شمال شرق ایران پراکنده بود؛اما، بطور کلی از نظر عالمان امامی مذهب عراق و غرب ایران، به دلیل روایت او از راویان ضعیف مطرود بود. 27 به احتمال، این راویان ضعیف در قیاس با افراد وابسته به جناحهای ساختگی در تشیع یا افراد وابسته به فرقه‏های صرفا شیعی که محدثان امامی اصیل از آنان روایت نمی‏کردند، ضعیف‏تر نبودند.
یکی از شاگردان بی‏شمار عیاشی، ابو عمرو محمد بن عمرکشی-یا کشی-از شهر«کش»در ماوراء النهر بود.کتاب وی درباره محدثان شیعی، می‏بایست توسط شیخ طوسی، با حذف مدخلهایی که اندکی بعد از عامه شناخته شدند مورد تهذیب قرار می‏گرفت تا این کتاب بتواند از جمله چهار کتاب رجالی اصلی شیعه دوازده امامی اصیل درآید. 28
یکی دیگر از شاگردان عیاشی، ابو نصر احمد بن یحیی سمرقندی است که بنا به گفته طوسی، وی برای عامه‏[که محتملا در اینجا، مقصود از آن حنفیان هستند]بر مذهب آنان و برای حشویه و شیعه نیز براساس مذهبشان فتوامی داد 29 روشن نیست که مدرسه عیاشی تا چه زمانی دوام آورده است.
حضور شیعه از آغاز قرن سوم به کمک القاب محدثان و متکلمان امامی منسوب به بلخ، کاشان، قزوین، گرگان و آمل طبرستان توسط محدثان اولیه امامی مشخص می‏شود.شهر طوس به ظن قوی، پایگاه برای جامعه امامی بوده آن هم از زمانی که امام هشتم علی الرضا[ع‏]در سال 203 در آنجا مدفون شد. اما این حضور البته تا قرن چهارم چندان قابل توجه نبوده است.حضور جامعه امامی در بیهق(سبزوار) به همین قرن باز می‏گردد اسامی شهرهای دیگری که اهمیت کمتری برای تاریخ متقدم شیعه شیعه دارد می‏تواند به آنها افزوده شود.
اولین سلسله دوازده امامی ایرانی، «باوندیان» حاکم در مازندران در دوره سلجوقی بودند که به عنوان حمایت کننده و پناه دهنده به عالمان امامی عمل می‏کردند.حداقل برخی از افراد این سلسله در قرن چهارم، زمانی که حاکمیت آنان محدود به مناطق کوهستانی بود، شیعه دوازده امامی بوده‏اند، در حالی که در آغاز آن قرن، این سلسله، سنیان راسخی بودند. 30
برخی مواقع، آل بویه به عنوان نخستین سلسله شیعه دوازده امامی ایرانی به شمار می‏آیند، کسانی که در آغاز بیشتر زیدی بوده و بعد از مدتی در صدد حمایت از معتزله و شیعه برآمدند، بدون آنکه با شاخه خاصی از آنها بیعت کنند.بدین ترتیب تشیع دوازده (*)عیاشی در اغاز سنی بوده و پس از آن به تشیع گروش پیدا کرد.(مترجم).P} امامی تا پیش از پیروزی مغولان در بیشتر سرزمین ایران بخوبی استقرار یافته بود.البته غلبه آن بسیار محدود بوده و جز قم، تنها در شهرها و مناطق بسیار کوچک تسلط داشت.
روی هم رفته، شیعه اقلیتی را دریک کشور سنی تشکیل می‏داد.این وضعیت در دوره مغول و نیز دوره تیموری با وجود توسعه محدود محلی تشیع تغییر جوهری نیافت.در زمان برآمدی صفویان، مشهد، مقدس ترین آستانه شیعی در ایران بطور غالب شهری سنی به شمار می‏رفت. 31 سرانجام تشیع دوازده امامی به وسیله اراده حکومتی بر ایران حاکمیت یافت. این مذهب با عمومی شدن او انتشارش در میان مردم، خود را برحکومت تحمیل نکرد.
[زیدیه‏]
فرقه دیگر شیعه که برخاسته از قیام زید بن علی(م 122)در کوفه بود، اندکی بعد، ایران را تحت نفوذ خود قرار داد، و در قیاس با مذهب امامیه بیشتر در حاشیه قرار داشت.زیدیان، پشتیبانان قیام وی، به ضرورت سیاست نظامی خود را حفظ کردند، اما در بعد مذهبی موضع میانه روی مسلطی در میان شیعیان کوفی متقدم وجود داشت.آنها نظریه‏ای را درباب امامت پروریدند که در جهاتی با نظریه امامیه متفاوت بود.
زیدیه به نظریه خط وراثتی را در میان امامان پذیرفتند و نه نظریه عصمت الهی آنان را در مصون بودن از خطا و گناه.افزون بر این، معتقد بودند که هر فردی از سادات حسنی یا حسینی که بر اساس آموزه‏های مذهبی شایستگی داشته باشد، می‏تواند با قیام برضد حاکمان نامشروع، ادعای امامت کند؛ در این صورت می‏توان با او بیعت کرده و مورد حمایت مؤمنین قرار گیرد.بنابراین می‏تواند دوره‏ای طولانی وجود داشته باشد که امام مشروع زیدی در آن حضور ندارد.در زمانی که فرد علوی مدعی امامت و دارای شایستگی بالایی از لحاظ دانش مذهبی وجود نداشته باشد، زیدیان بیشتر از حاکمان علوی صرفا به عنوان داعی حمایت می‏کنند.کسی که به وسیله یک نظریه قانونی متأخر به عنوان امامی با شایستگی محدود شناسانده شده است. 32
در مسأله محکوم کردن جامعه اسلامی در مقیاس اکثریت، زیدیه در قیاس با امامیه افراط کمتری دارند.در حالی که اکثریت آنها با این مسأله موافقت دارند که پیامبر منصب امامت را به علی، حسن و حسین‏[علیهم السلام‏]اعطا کرده، اما در عقیده به نص و اینکه نصی واضح و غیر مبهم درباره امامت آنان وجود دارد، با امامیه مخالفتند، علاوه بر این، این نص مخفی می‏توانسته فقط با تحقیقی روشن شود.
بنابر این آنان گناه صحابه و مسلمانان نخستین را در غفلت از این امر و حمایتشان از خلفای پیش از امام علی(ع)به حداقل می‏رسانند.به هر روی حرکات انقلابی تند آنان، آنها را به خوارج نزدیک کرده و تهدید فوری بیشتری را از سوی آنان نسبت به خلافت و آرامش جامعه، در قیاس با آرامترین نوع، امامیه مطرح می‏کرد.بدین جهت آنان در معرض سرکوبی خشن‏تری بوده و همانند خوارج، موفقیت آنان در مناطق غیر قابل دسترسی و دور از مرکز قدرت خلافت بود.
گرچه برخی از جنبشهای ناموفق زیدی در خاک ایران رخ داد، اما فرقه زیدیه تا حدود یک قرن پس از قیام زید بن علی(122)در ایران نفوذ نکرد.از آن پس یحیی، فرزند زید، که از نظر زیدیه از ائمه زیدی به شمار می‏آید، طرفداران و حامیانی در خراسان یافت، جایی که وی پس از فرویش شورش پدرش در کوفه که خود همراه او بود، در آن سر برافراشت.او در حالی که تحت تعقیب حاکمان اموی بود، در مناطق متعددی پناه گرفت، ولی عاقبت دستگیر شده و به سال 125 در نزدیکی جوزجان به قتل رسید.
به هر روی حامیان محلی زید اکثرا توسط دعوت عباسی هماهنگ شدند.دعوتی که از نام یحیی و پدرش برای تحریک احساسات ضد اموی بهره برد، بدون آنکه هواداری جدی نسبت به اهداف آنان داشته باشد.
پنج دهه بعد، در دوره آغازین حکومت هارون الرشید، یحیی بن عبد اللّه حسنی که خود در قیام حسین بن علی حسینی در حجاز شرکت کرده بود، در رودبار دیلمان و منطقه کوهستانی آن، با حمایت شاه جستانی دیلمان پناهی به دست آورد.عده‏ای از زیدیان کوفی نیز وی را همراهی می‏کردند.
دیلمی‏ها در آن زمان هنوز به اسلام نگرویده بودند، شواهدی نیز وجود ندارد که اقامت کوتاه وی تا قبل از تسلیم شدن به فضل به یحیی منطقه را به روی نفوذ زیدیه گشوده باشد.در سال 219، اندکی پس از آغاز خلافت معتصم، محمد بن قاسم حسنی-در حالی که گروه کوچکی از زیدیان کوفی وی را همراهی می‏کردند-به طالقان خراسان آمده و شورشی را رهبری کرد که به سرعت سرکوب شد.شاهدی وجود ندارد که هیچ یک از حامیان محلی او بستگی به فرقه زیدیه داشته باشند.
آموزه‏های زیدی نخستین باز در ایران، توسط برخی از پیروان امام قاسم بن ابراهیم رسی حسنی(م 246) آغاز شد، کسی که در کوه رس واقع در شرق مدینه زندگی کرده و تدریس داشت. 33 در شمار تألیفات وی مجموعه پاسخ به سؤالاتی است که مردم طبرستان در مسائل مذهبی برای وی فرستاده‏اند.
یکی از مهمترین منتقل کنندگان آموزه‏های فقهی او، جعفر بن محمد نیروسی طبری است، زادگاه او نیروس واقع در کوههای غرب طبرستان در فاصله چند مایلی تشرق رود چالوس قرار داشت.
غرب طبرستان، منطقه رویان، کلار و چالوس، نخستین مرکز زیدی در ایران شد.در سال 250، چهار سال پس از مرگ قاسم بن ابراهیم، مردم این منطقه برضد حاکم ظاهری شوریده و با مشورت یک علوی محلی، حسن بن زید علوی را از ری دعوت کردند تا رهبری آنان را به دست گیرد.حسن به زودی کنترل تمامی طبرستان را به دست آورده و تحت عنوان مذهبی«الداعی الی الحق»به حکومت پرداخت.او مرکز حکومت خود را در آمل در نزدیک منطقه‏ای که اکثریت حامیانش از آن بودند قرار داد.برادر و جانشین وی محمد بن زید در نبرد با سامانیان در سال 287 کشته شد، سامانیانی که دوباره حاکمیت تسنن را به طبرستان بازگرداندند.
حسن بن زید در سیاست مذهبی خود، رسوم [شیعی‏]، فقه و کلام معتزلی را به صورت رسمی اعمال می‏کرد.محمد نیز به طور روشنی از وی پیروی کرده و دو شخصیت برجسته معتزلی:ابو القاسم بلخی و ابو مسلم اصفهانی را به عنوان منشیان خود استخدام کرد، ابن ندیم آثاری در فقه و امامت از حسن بن زید یاد کرده، با این حال این آثار برجای نمانده و ذکر یا نقلی نیز از آنها در ادبیات متأخر زیدی نشده است.
بعلاوه هیچکدام از این دو برادر در دوره بعدی به عنوان امام زیدی شناخته نشده و بویژه از سوی پیروان نواده ابراهیم بن قاسم، یعنی یحیی الهادی الی الحق بنیادگذار امامت زید در یمن، متهم یعنی یحیی الهادی الی الحق بنیادگذار امامت زیدی در یمن، متهم به بیدادگری شدند.الهادی اندکی قبل از ظهورش در یمن، در دوره حکومت محمد بن زید از آمل دیدار کرده بود. زمانی که او به پیروانش اجازه داد تا او را به عنوان امام خطاب کنند او مورد بدگمانی حاکم قرار گرفته و مجبور شد تا به سرعت آنجا را ترک کند.
زیدیان متعلق به مدرسه قاسم بن ابراهیم در طبرستان به گونه روشنی به نواده او به عنوان مرجع خود در امور مذهبی می‏نگریستند، حتی اگر آنها از حکومت حسن و محمد حمایت می‏کردند.تعدادی از طبریهای زیدی، پس از روی کارآمدن الهادی در یمن طبریهای زیدی، پس از روی کار آمدن الهادی در یمن به وی ملحق شده و به صورت برخی از بهترین حامیان وفادار او درآمدند.
حکومت علویان طبرستان در سال 301 برای بار دیگر به وسیله حسن بن علی اطروش‏[ملقب به‏] الناصر الی الحق احیاء شد.او از سادات حسینی و از اهالی مدینه بود که در دوره حکومت حسن بن زید به طبرستان آمده و در جنگی که محمد بن زید در آن کشته شد شرکت داشت.او به ری گریخت و بزودی دعوتی از سوی شاه جستانی دیلمان برای وی فرستاده شد که حمایت خود را برای فتح مجدد طبرستان به وی وعده داد.
پس از شکست دو عملیات مقدماتی در طبرستان، ناصر برای تغییر آیین دیلمانی که تا آن زمان آرمانهای زیدی را نپذیرفته و نیز ترویج اسلام در شرق گیلان و سفید رود در آنجا ماندگار شد.
آموزه‏های مذهبی او در برخی موارد با اندیشه‏های قاسم بن ابراهیم متفاوت بود گرچه او قاسم را یکی از مراجع مذهبی خود به شمار می‏آورد، بویژه بیشتر در زمینه فقهی تحت تأثیر آموزه‏های امامیه بود تا قاسم و الهادی.
بدین ترتیب او در زمینه احکام مربوط به طلاق وارث و نیز مسح پا موافقت با مذهب امامیه داشت.نتیجه این تفاوتها آن بود که نو مؤمنان او در شکلی از جامعه زیدی وارد شدند که بعنوان ناصری مذهب شناخته می‏شد؛و متمایز از قاسمیه، یعنی پیروان مکتب قاسم بود که در رویان و شرق دیلمان شایع بود.ناصر با پیروان جدید خود در گرفتن طبرستان از دست سامانیان توفیق یافت.او سه سال بعد در سال 304 در گذشت و در آمل مدفون شد. جایی که آستانه او بعنوان یارتگاهی برای زیدیان درآمد.آنها تعلق خاطر جدی خود را نسبت به اعقاب او حفظ کرده و آنان را در شایستگی برای امامت بر دیگر علویان ترجیح دادند.
حضور دو مدرسه زیدی در ایالت طبرستان و سرعت نزاعهای متعصبانه‏ای را در میان آنان به همراه آورد.بدیهی بود که این نزاعها بوسیله درگیریهای نژادی سنتی در میان دیلمیها و گیلها رو به تزاید می‏گذاشت، در حالی که اکثریت دیلمیها تاربع مذهب قاسمیه بودند، تمامی گیلهای شرق سفید رود ناصری مذهب شدند.پیچیدگی بیشتر این موقعیت با توجه به پیوند قاسمیان با زیدیه یمن بود که در عقاید و پذیرش برخی از ائمه زیدی بعنوان امام با آنان توافق داشتند، در حالی که ناصریه به ایالیت جنوبی دریای خزر محدود بود.در گرماگرم رقابت افراطیون در هر دو سوی کار به جایی رسید که طرفداران هر طرف، طرف دیگر را کافر و بدعتگزار به شمار آوردند.
در حدود میانه قرن چهارم، امام ابو عبد اللّه المهدی که شخصا پیرو«قاسمیه»بود اما در هوسن(رود سر فعلی)مرکز ناصریها حکومت می‏کرد، کوشید تا با اعلام تساوی اعتبار هر دو مذهب به لحاظ قرار داشتن آنها بر پایه اجتهاد مشروع امامان از حرارت این تعصبات بکاهد.در حالی که این امر به صورت یک دیدگاه در میان زیدیان ایالت جنوبی خزر بطور عموم مورد قبول واقع شد، اما اختلاف را به طور کامل از میان نبرد.
ادامه حضور این دو مدرسه آمیخته شده با دیدگاههای قوم گرایانه و میهین پرستانه سبب شدت و ضعف اختلافات سیاسی ثابت جامعه زیدی این منطقه می‏گردید.حکومت علوی پس از، از میان رفتن حکومتش در طبرستان و استقرار بیشتر در نقاط دورتر غرب، در بیشتر اوقات به دو گروه دیلمی وگیل تقسیم می‏شد.
زیدیه در دوره آل بویه به اوج خود رسیدند.بویهیان دیلمیانی از لاهیجان بودند که نخست بار با خدمت در لشگر الناصر الی الحق و برادرش حسن بن قاسم داعی به فرماندهی دست‏یافتند، آنان گرچه بعدا بعنوان حاکم، به دلایل فوری سیاسی از خلافت عباسی پشتیبانی کردند، اما از علویان زیدی و بیشتر از آن، از علویان حاکم در ایالت خود حمایت و هواداری می‏کردند.ابو عبد اللّه المهدی، فرزند حسن بن قاسم، داعی و امام زیدی بعدی، مورد احترام فراوان معز الدوله بویهی بود و بعنوان نقیب علویان با امتیاز فوق نپوشیدن لباس رسمی سیاه، رنگ رسمی عباسیان، و عدم حضور در دربار خلیفه، تعیین شد. گفته شده که معز الدوله شخصا از او به عنوان امام خود یاد می‏کرده است.
دو دانشمند بسیار مشهور در میان امامان زیدی‏ ایالت جنوب خزر پس از الناصر، دو برادر با نامهای احمد بن حسین المؤید بالله(م 411)و ابو طالب یحیی الناطق بالحق، از خاندان بطحانی بودند که هر دو مدت زمانی در حلقه وزیر بویهیان صاحب بن عباد درری و قاضی القضاة معتزلی او عبد الجبار همدان بسر می‏بردند.هر دو برادر در آمل از پدری امامی بودند که تحت تأثیر استاد خود ابو العباس حسنی چهره برجسته گرایش الهادی در طبرستان به مذهب زیدی گرویدند. 34
آنان اعتزال را در بغداد در نزد عبد اللّه بصری فرا گرفتند کسی که استادی ابو عبد اللّه المهدی را نیز بر عهده داشت.
ابو عبد اللّه بصری، پیش از قاضی عبد الجبار، رهبری مکتب معتزله بصره را عهده دار بوده و توسط او سه تنه از ائمه زیدی، کلام معتزله بصره را پذیرفتند، در حالی که الهادی وابسته به مکتب معتزله بغداد بود. بدین ترتیب آموزه‏های معتزله بصره از مشخصات زیدیه ایالت جنوبی خزر درآمده و از آنجا در یمن انتشار یافته و در برابر گرایش محلی که وفادار به کلام الهادی بود، قرار گرفت.
المؤید نیز دو کتاب فقهی نگاشت که برپایه آموزه‏های فقهی الهادی بود.کتاب دیگری نیز با نام «کتاب الافاده»نگاشت که دیدگاههای خود را در آن عرضه کرد.براساس اصول خاص او است که به عنوان بنیادگذار مدرسه فقهی زیدی متمایزی تحت عنوان«المؤیدیه»شناخته می‏شود، گرچه دیگران «المؤیدیه»را گرایشی از«القاسمیه»به شمار می‏آوردند.بدیهی است که اختلاف میان آنها نسبتا اندک است.
پس از سقوط بویهیان در قرن پنجم و نیمه اول قرن ششم هجری، ری همچنان مرکز مهمی برای دانش زیدی است.احتمالا در همین جاست که الموفق باللّه، ابو عبد اللّه حسین بن اسماعیل شجری جرجانی حسنی، یکی از شاگردان قاضی عبد الجبار و از اصحاب المؤید، تدریس کرده است.او مؤلف کتاب الاحاطه است که در آن به شرح کلام معتزلی مدرسه قاضی عبد الجبار و عقیده زیدی درباب امامت پرداخته است.نسخه این کتاب موجود است.
فرزند او المرشد باللّه(م 477)دانشمند برجسته ری است که دانش کلام معتزلی، فقه ریدی، سیرت و نسب طالبی را با هم پیوند داده بود.وی در سال 446 بطور محدودی در میان دیلمان ادعای امامت کرد و بعد از آن درری با عنوان کیایحیی و به عنوان امام شناخته شد.راویان سنی نیز مکرر نزد او می‏آمدند. 5P3
اسماعیل بن علی سمان(م.ح 447)محدث معتزلی مشهور در ری، به همان مقدار متخصص در فقه زیدی بود که در فقه حنفی و شافعی.در حدود میانه قرن ششم هجری، ابو العباس احمد ابن ابی الحسن کنی به عنوان یک دانشمند زیدی و استاد در ری و زادگاه خود«کن»در کوههای نزدیک آن، فعالیت می‏کرد.او عمدتا به عنوان منتقل کننده بخش بزرگی از کتابهای مؤلفان زیدی ایالت جنوبی خزر به قاضی جعفر بن ابی یحیی یمنی شناخته می‏شود، کسی که چندی نزد وی به تحصیل پرداخته و این کتابها را در یمن عرضه کرد.
یکی دیگر از مراکز علمی زیدیان ایران در خارج از منطقه ایالت جنوبی خزر، شهر بیهق بود. برپایه گزارش ابن فندق، ابو القاسم علی بن محمد بن حسین، رئیس بیهق، چهار مدرسه را که باید اندکی قبل از جمادی الاولی 414 باشد، برای چهاردسته تأسیس کرد:حنفیان، شافعیان، کرامیه، سادات و پیروان آنان معتزله(عدلیون)و زیدبه. 36
بدیهی است که علویان شهر با زیدیه و کلام معتزلی همراهی می‏کرده‏اند.رئیس بیهق توسط سلطان محمود غزنوی به غزنه فرا خوانده شد و احتمالا به دلیل ساختن مدرسه برای شیعیان، مورد غضب قرار گرفت.ابن فندق در این باره که آیا این مدارس مجاز به فعالیت بوده‏اند یا نه، یاد نمی‏کند.
بعد از آن در طول همان قرن، ابو سعد المحسن بن محمد بن کرامه که با عنوان حاکم جشمی(م 494) شهرت دارد، در منطقه بیهق تدریس کرد، وی معتزلی حنفی با تعلق خاطر قوی نسبت به زیدیه بود که در اواخر عمرش بدان پیوند خورد.آثار معدد وی در کلام، تفسیر قرآن و، دفاعیه نویسی زیدی و معتزلی و شرح حال نگاری، مرجعیت و عمومیت قابل ملاحظه‏ای را در میان زیدیان ایالت جنوبی خزر و پس از آن در یمن به دست آورد.
آموزه‏های او به وسیله فرزندش فصل در بیهق ادامه یافت.ابو الحسین زیدبن حسن بیهقی در جمع شاگردان او بود.وی در سال 541 به یمن آمده و به مدت دو سال در آنجا تدریس کرد.حاکم آنجا امام المتوکل علی الله احمد بن سلیمان کلام و اصول فقه را نزد وی فرا گرفت و کتابهای او تأثیر زیدیان ایالت جنوب خزر را در آنجا منعکس ساخت.
در میان دیگر شاگردان بیهقی، قاضی جعفر سابق الذکر است که وی را در وقت ترک یمن همراهی می‏کرد.پس از درگذشت بیهقی در تهامه، او راه خود را به سمت عراق ادامه داد، با این هدف که میراث ادبی زیدیه را گرد آوری کرده و به یمن انتقال دهد.در این عهد مذهب زیدی در عراق و ایران و با توجه خصائص خود، روبه اضمحلال بوده و در مناطق خارج از دسترسش در رویان دیلمان و گیلان از میان رفت.
حتی همین مقدار از متصرفات نیز با تجاوزات سنیان و اسماعیلیان محدود شد.به هر روی جامعه زیدی کوچکی از هر دو شاخه ناصریه و مؤیدیه باقی ماند 37 و سبب بقای محدود آموزه‏های زیدی تا اوایل دوره صفوی شد.در حکومت شاه طهماسب و در حدود سال 933 بقایای زیدیان ایالت جنوبی خزر به مذهب امامیه گرویدند.
یادداشتها
(1). See I.Melikottle Porte-hache du Khoiasan la tradition epique turco-iranienne. P}
(2)-ابو مسلم خراسانی، غلامحسین یوسفی، مقدمه.P}
(3)-معجم الادباء، یاقوت حموی، ج 4، ص 175 و 176، تاریخ قم، حسن بن محمد بن حسن قمی، تحقیق:جلال الدین طهرانی، ص 242.P}
(4)-تاریخ قم، ص 260.P}
(5)-الرجال، النجاشی، ص 228:فهرست کتب الشیعه، الطوسی، تحقیق‏ A.sprenger و مولوی عبد الحق، ص 228.P}
(6)-طبقات الکبری، ابن سعد، ج 7، قمس 2، ص 110 و 111؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج 1، ص 350، ج 11، ص 390 و 391.P}
(7)-الرجال، النجاشی، ص 26-28 الفهرست، الطوسی، ص 93 و 94.P}
(8)-الرجال، النجاشی، ص 62-63، الفهرست، الطوسی:25 و 26.P}
(9)-الرجال النجاشی، ص 195 و 196 الفهرست الطوسی، ص 216.P}
(10)-الرجال، النجاشی، ص 252 و 253، 32 و 33، 92، الفهرست، الطوسی، ص 97 و 98.P}
(11)-الرجال، الجاشی، ص 326؛ H.Halm, Das Buchder Schatten in Der Islam, LV, pp.422 ff P}
(12)-الرجال، النجاشی، ص 251 و 252؛ Halm Das Buchder schatten pp.632 ff. P}
(13)-الرجال، النجاشی، ص 255، 256؛ Halm Das Buschder schattin pp 141-242 P}
(14)-الرجال، النجاشی، ص 261.P}
(15)-الرجال، النجاشی، ص 64 و 65، الفهرست الطوسی، ص 26 و 27.P}
(16)-الرجال، النجاشی، ص 35-64.P}
(17)-الرجال، النجاشی، ص 140.P}
(18)-الرجال، النجاشی، ص 255؛الفهرست الطوسی، ص 302.P}
(19)-رجال العلامة الحلی، این مطهر حلی، تحقیق:محمد صادق بحر العلوم، ص 14 و 15.P}
(20)-رک‏ The sources of Ismaili Law,, P:13 P}
(21)-الرجال، النجاشی، ص 64.P}
(22)-الاصول فی الکافی، الکلینی، تحقیق:علی اکبر غفاری، ج 1 ص 324.P}
(23)-رک:. Imama is m an Mvtazilite The Plogy,, pp. 12 ff P}
(24)-مقاله عبد العظیم الحسنی در دائرة المعارف، ویراسته دوم.P}
(25)-الرجال، النجاشی، ص 255 و 256، 197؛الفهرست، الطوسی، ص 254 و 255.P}
(26)الرجال، النجاشی، ص 299-302، الفهرست، الطوسی، ص 267-269، مفید، و المسائل السرویه:همان مأخذ، ص 222-225.P}
(27)-الفهرست، ابن ندیم، تحقیق:فلوگل، ص 194 و 195، الرجال، النجاشی 270-273، الفهرست، الطوسی، ص 317-320.P}
(28)-مقاله«الکشی»در E.Ir (دائرة المعارف اسلام).P}
(29)-الفهرست، الطوسی، ص 439-520.P}
(30)-رک:مقاله«آل باوند»در E.lr P}
(31)-این مطلب از ابن ابی جمهور احسایی که از مناظراتش در مشهد با یک عالم سنی از هرات در سال 878 حکایت می‏کند ظاهر است.(الرسالة الموسومة بالمباحثه بین المحق و المبطل-مناظرة الهروی، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش 3246، ص 137).P}
(32)- R. Strothmann, Das staatsrecht der Zaiditen, pp. 49 ff, Der Imam al-Qasim, pp. 451-651. P}
(33)- Der Imam al-Qasim, pp.68ff. P}
(34)- Der Imam al-Qasim, pp. 771-181. P}
(35)- Der Imam al-Qasim, pp. 5810481.
لسان المیران، ابن حجر، ج 6، ص 247 و ج 6، ص 248 و 249، دوبار از وی یاد کرده‏است.المنتظم ابن الجوزی، ج 9، ص 35، منتقلة الطالبیه، ابن طباطبا تحقیق:الخرسان، ص 156.P}
(36)-تاریخ بیهق، ابن فندق، ص 194 و 195.P}
(37)- Der Imam al-Qasim, p.821 مجموعه اسناد و مکاتبات تایخی شاه طهماسب صفوی، عبد الحسین نوایی، ص 108 و 109.P}
*راه خرده‏گیری بردانشمندان را آن کس پوید که از بزرگداشت مردم نسبت به اهل علم به سوگ نشیند و از مکانت آنان در دل بندگان خدای به خشم درآید و بکوشد که گرایش به علم و دانش را بمیراند.
دانشمندان اگر دوست دارد که با دیده حرمت و عظمت بدو بنگرند باید که قناعت و پارسایی را قرین علم خویش سازد و در این صورت است که فروغ تابناکی در ظلمات شبهه خواهد بود.او باید با همه مقام علمی خود با همنشینان چنان رفتار کند که گویی تکیه بردانش خویش ندارد.با آنان گشاده رویی کند و از منت گذاری و خود برتر بینی بپرهیزد، چرا که آن کس که تحت تأثیر دانش خویش گرفتار خودپسندی شود، تکبر و غرور ورزد و هدف دشمنی و کین توزی قرار گیرد.
-دانشمندان را بهترین شیوه آن است که به مایه امتیاز خود هیچ غره نشوند و فخر نفروشند.
-وانگهی، هیچ کس از دست مردم نخواهد رست، چرا که عیب جویان همواره بلای جان نکوکاران بوده‏اند.
-آدمی نسبت به عیب دیگران، از حیوان ردنده نسبت به شکار خود شتابزده‏تر است.
-هیچ کس از آنکه کاوش می‏کند تا زشتی و نکوهیدگی را از لابلای نیکیها و زیباییها بیرون کشد، پست‏تر و فرومایه‏تر نیست.
ابو الحسن عامری، الاعلام بمناقب الاسلام، ترجمه فارسی.

تبلیغات