آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

نویسنده، در این نوشتار، به تبیین فرهنگ اثرگذار پرسش گری و پاسخ‏گویی پرداخته، در آغاز آن را امری طبیعی تلقی نموده که از آغازین روزهای حیات بشری به وجود آمده و تا آخرین لحظات حیات تداوم دارد.
پرسش گری را در قالب‏های گونه گون ارائه نموده و به تناسب آن پاسخ‏گویی را هم در همان سطوح رده بندی نموده است. در عرصه‏ی حکومت، مقوله‏ی پرسش گری و پاسخ‏گویی را به گونه‏ای مطرح نموده که سبب جلب اعتماد سیاسی، بالارفتن ضریب مشارکت ملی، همیاری و همکاری شده و مانع ظهور استبداد گردد و از خطاها و نابهنجاری‏ها جلوگیری نماید، اما در راستای این امر، موانعی را برشمرده، همچون خلط در مقوله‏ی گزارش کار و پاسخ به سؤال‏ها؛ یعنی مدیران، صرفاً به گزارش کارهای انجام شده می‏پردازند، بدون اینکه به کارهای انجام ناشده و ضروری اشاره کنند.
شعار زدگی و شعارگرایی، آسیبی دیگر در حوزه‏ی پاسخ‏گویی و پاسخ دهی تلقی می‏گردد، به گونه‏ای که کارهای انجام شده کوچک را فوق‏العاده بزرگ جلوه می‏دهند.
از جمله آسیب‏ها، متهم نمودن پرسش گر می‏باشد، برای فرار از پاسخ دهی، سیاسی شدن بیش از حد نیاز متولیان و کارگزاران، فضایی را به وجود می‏آورد که میدانی برای فرهنگ پرسش گری و پاسخ‏گویی باقی نمی‏گذارد.
برای گذر از این آسیب‏ها باید روی آوردهایی باشد نظیر نظارت مستمر عقل جمعی و نهادینه شدن فرهنگ پرسش گری. عملکرد مثبت اهرم‏های تأثیرگذار و مطلوبیت مکانیسم عمل، از جمله روی آوردهایی‏اند که قادر می‏باشند، فرهنگ فوق را از حالت آسیب زدگی گذر داده و به عنوان یک امر رایج آن را نهادینه نمایند.
پرسیدن را امری ذاتی و طبیعی دانسته‏اند، که از نخستین روزهای عمر انسان و با کوچک‏ترین پرسش‏ها - که گاه نه با زبان بلکه با نگاه و لمس پرسش‏گرانه - آغاز می‏شود و تا آخرین لحظه‏ی حیات استمرار می‏یابد. بدیهی است که البته نه همه‏ی پرسش‏ها از یک گونه‏اند و نه فرایند ورود و خروج آنها به یک سان، پرسش‏هایی داریم از سر نادانی‏های بسیط، پرسش‏هایی پس از آگاهی، پرسش هایی برای زدودن شک، پرسش هایی نسبی گرایانه و ایده‏آلیستی برای تقویت و تحکیم شک، پرسش‏هایی برای اثبات جهل طرف مقابل و به اصطلاح مچ‏گیری، پرسش‏هایی از سر بی‏کاری و بافتن، پرسش هایی برای از حقیقت سر برتافتن و پرسش‏هایی برای یافتن(1)؛ یافتن، پیمودن، بالارفتن و رشد کردن. در این میان، هر چند طریق پاسخ‏گویی به هر یک از پرسش‏ها متفاوت است، اما نه می‏توان مانع پرسش گری شد و نه می‏توان همه‏ی پرسش‏ها را متهم به غرض کرد و از پاسخ طفره رفت.
ارائه‏ی پاسخ‏های متین و منطقی به پرسش‏ها می‏تواند امنیت خاطر و آرامش فردی و اجتماعی و تعادل و نشاط را به همراه آورد ؛ روابط اجتماعی و حتی ضریب اعتماد سیاسی را افزایش دهد و تقویت کند و استمرار بخشد؛ و با کارامدی و گاه مشروعیت حاکمان را تثبیت و تحکیم کند؛ شور و شعور همکاری و همیاری و هماهنگی برانگیزد و استعدادهای فردی و جمعی را شکوفا سازد. هم از همین سیاق است که البته پرسش گری و پاسخ‏گویی صحیح منجر به تقویت نظارت همگانی و کاهش خطاها و مفاسد حقیقی و حقوقی مدیران و سیستم‏ها، و اعمال خرد جمعی به جای تشخیص‏های سلیقه‏ای فردی - که گاه رنگ استبداد می‏گیرد - می‏شود و پرسش گران را در سود و زیان و صحت و خطای روش‏ها و نتایج شریک می‏کند، تا آنجا که پرسش گر خود در مقام پاسخ‏گو و توجیه گر می‏نشیند و نسبت بین پرسش‏های ذهنی و پاسخ‏های عینی معتدل و منطقی می‏شود.(2) البته تمام این‏ها مشروط به بهره‏گیری صحیح و روشمند از مقوله‏ی مفید پرسش گری و پاسخ‏گویی است؛ مقوله‏ای که، هر چند از قدیم، در فرهنگ دینی حضور داشته است.
در اینجا، به اختصار، نگاهی آسیب شناسانه به موانع پرسش گری‏های سازنده و گریز گاه‏های پاسخ‏گویی مفید خواهیم داشت.
1 ) خلط در مقوله گزارش کار و پاسخ به سؤالات:
بسیاری از مسؤولان، آگاهانه یا از سر ناآگاهی، به جای پاسخ دادن به سؤالات مستقیم و غیرمستقیم مردم، صرفاً، به ارائه‏ی گزارش‏هایی از خدمات و فعالیت‏های چشم‏گیر خود می‏پردازند! گزارش هایی که گاه هیچ ارتباطی با سؤالات شهروندان از آنان ندارد. در این شیوه، در واقع یک مدیر، مقام مسؤول (به معنای کسی که مورد سؤال است) را ندارد، بلکه فقط به عنوان یک مدیر با تکیه بر کارهای انجام شده در قلمرو مدیریتش و بدون اشاره به کارهای انجام نشده و اشتباهات و مفاسد محتمل در کارهای انجام پذیرفته، گزارش کار می‏دهد. این کار بدان می‏ماند که دانش آموزی خود در جلسه‏ی امتحان برای خویش سؤال طرح کند و از خودش گزارش تحصیلی بخواهد و سپس به خودش نمره بدهد. تفاوت این نمره با نمره‏ای که نتیجه‏ی طرح سؤال توسط معلم باشد، روشن است.
2 ) گاه کار از مقام گزارش دادن هم افول می‏کند و به حضیض شعار دادن فردی می‏غلطد. اگر گزارش دادن، سطح آگاهی را افزایش می‏داد و حداقل به برخی پرسش‏ها پاسخ می‏گفت، در شعار دادن هیچ منفعتی و مصلحتی دیده نمی‏شود، حرف‏های کلی زدن، از ادبیات کلیشه‏ای بهره گرفتن، شانتاژ کردن و کار کوچک را بزرگ و ضعف بزرگ را جزیی و نادیده گرفتن و گناه خطا و فساد خویش را به گردن دیگران انداختن، رایج‏ترین روش‏های مسؤولان شعارگرا است.
3 ) یکی از راه‏های فرار از پاسخ‏گویی، متهم کردن پرسش گر است. اصولاً کسانی که ظرفیت تحمل انتقاد که نه، حتی سؤال را ندارند، به گونه‏ای با سؤال و سؤال کننده برخورد می‏کنند که پرسش گر از سؤال کردن پشیمان می‏شود. وقتی برای شهروندان سؤال پیش می‏آید - حتی اگر این سؤال را دشمنان وارد کرده باشند - پاسخ به آن و آگاهی بخشی پیرامون جزئی و کلی آن ضرورت دارد. یعنی به دلیل آن که این سؤال را دشمنان طرح کرده‏اند، نمی‏توان گفت پس جواب نمی‏خواهد. سؤال از جنس جهل است و کنار شبهه می‏نشیند، و اگر به آن توجه نشود شک و زیغ و اعوجاج به بار می‏آورد(3). در واقع دشمن تنها طرح سؤال نمی‏کند، بلکه با پاسخ غلط به آن پرسش غلط شبهه را تقویت می‏کند و فضا را تیره و مبهم می‏سازد.
4 ) مشکل دیگر فرهنگ پرسش گری و پاسخ‏گویی، در سال‏های اخیر، سیاسی شدن بیش از حد نیاز فضای جامعه است. این فضا، که در سال‏های اخیر به شدت دو قطبی شده، موجب می‏شود بسیاری از مدیران که باید به سؤالات پاسخ بگویند، ابتدا به خاستگاه‏های سیاسی و جناحی پرسش و پرسش‏گر توجه کنند، آنگاه اگر پرسش از جانب طیف مقابل است، فرض بر مشکوک بودن و بوی توطئه استشمام کردن نهاده می‏شود، طبعاً فرض دیگر هم این است که از مدیران همسو و هم جناح که نباید انتقاد و سؤال کرد و به اصطلاح آنان را زیر سؤال برد. مضافاً آن که آنان را در مظان پرسش قرار دادن باعث تضعیف مدیران خدمت گزار می‏شود و این خیانت است.
مقام معظم رهبری که خود به جوانب مختلف این مسأله عنایت داشتند، در سخنرانی خود، در نوروز 1383 در مشهد مقدس، تأکید کردند که «قوای سه گانه و هیچ یک از دستگاه‏ها نباید خود را از انتقاد و نقد منصفانه مصون بدانند.» تا آنجا که ایشان علاوه بر «مجموعه‏های تحت نظر دولت» از دیگر مجموعه‏ها که حتی می‏توانند زیر نظر رهبری باشند (همچون صدا و سیما) نام بردند که باید به مردم توضیح دهند مثلاً «به منظور مقابله با تهاجم فرهنگی و بارور کردن فرهنگ انقلابی و اسلامی و عمومیت بخشیدن به آن چه اقداماتی انجام داده‏اند؟». ایشان حتی به نمایندگان مجلس هفتم تذکر دادند که «باید بدانند مردم با نمایندگان عقد اخوت نبسته‏اند و آنان از نماینده‏ی خود انتظار کار، تلاش، ابتکار، مشارکت در کارها و لوایح مهم و عمل براساس اهداف اسلامی را دارند.»
سیاسی کردن بستر بحثِ اصالتاً فرهنگیِ پرسش و پاسخ، آسیبی جدی‏تر نیز وارد می‏کند؛ سؤالات و مسائل عمیق و پیچیده را سطحی و ساده می‏سازد و آنگاه به زعم خود پاسخی سطحی‏تر نیز برایش می‏یابد. مثلاً وقتی پرسیده می‏شود چرا به زعم موفقیت‏های فراوان اقتصادی، فاصله‏ی طبقاتی بیشتر شده، یا چرا نسلی که پس از انقلاب اسلامی به دنیا آمده، و در مدارس و دانشگاه‏های جمهوری اسلامی آموزش و پرورش یافته، دچار آسیب شدید تهاجم فرهنگی شده، پاسخ داده می‏شود که به دلیل حاکمیت فلان جناح. روشن است که لابد راه حل پیشنهادی هم برای حل زیربنایی مشکل، به حکومت رسیدن جناح دیگر است. در این فضاست که اصل مسأله فراموش می‏شود و یافتن راه‏حل‏های اساسی و کارشناسانه مورد کم توجهی و تحت تأثیر فشار هیاهوهای سیاسی قرار می‏گیرد.
5 ) استناد به آمار و ارقام و نظرسنجی‏های متفاوت و گاه متناقض میزان جرائم، تعداد معتادان، وضعیت بیماری‏های مسری چون ایدز و هپاتیت، نرخ بیکاری، نرخ تورم، نرخ رشد ناخالص ملی، میزان رضایت مندی مردم از دستگاه‏ها، میزان جمعیت زیرخط فقر، عدد خط قرمز فقر و... از این شمارند.
* * *
اینک مناسب است قدری دقیق‏تر و عمیق‏تر سراغ زمینه‏های فرهنگی - اجتماعی مشکلات پرسش گری و پاسخ‏گویی در کشورمان برویم. واقعیت این است که در فرهنگ جامعه، نظارت مستمر عقل جمعی رواج ندارد و نهادینه نشده است. عده‏ای در صف نانوایی ایستاده‏اند و می‏بینند که نانوا نان را بی‏کیفیت ارائه می‏کند؛ آنان بین خود انتقاد می‏کنند، اما هیچ یک به نانوا تذکر نمی‏دهند. همه در اتوبوس نشسته و از نیامدن راننده عصبانی هستند، اما به راننده‏ای که بی‏خیال کنار اتوبوس ایستاده و سیگار می‏کشد، تذکر نمی‏دهند.
می‏دانیم که اگر به این افراد بگوییم چرا از حقتان دفاع نمی‏کنید و تذکر نمی‏دهید، معمولاً، می‏گویند فایده ندارد. این در حالی است که بسیار از آنان حتی یک بار امتحان نکرده‏اند که ببینند فایده دارد یا خیر. تذکر معمولاً با یک نفر و یک بار نتیجه نمی‏دهد و نیاز به تکرار دارد؛ ضمن آن که تذکر، راه‏های متعدد رسمی و غیررسمی دارد که در صورتی که درست انجام شود، در اکثر موارد به نتیجه می‏رسد. اما متأسفانه این فرهنگ تقویت نشده، کاری که از مهم‏ترین وظایف رسانه‏ای فرهنگی عمومی است. در نظرسنجی انجام شده در سال 1382 در شهر مشهد، گفته شد که کمتر از 10 درصد مردم حتی اسم نمایندگان خود در مجلس را می‏دانند، چه برسد به آن که با نماینده‏ی خود ارتباط داشته باشند، او را مورد پرسش قرار دهند و مطالبات خود را، چه از مجلس و چه از دیگر دستگاه‏ها، از طریق او منتقل و پیگیری کنند.
میزان اهمیت و کارکرد و مکانیسم عمل اهرم‏های نظارتی و دولتی برای اکثر مردم ناشناخته است.
در پایان پیشنهاد می‏شود برای گریز از تشریفاتی شدن پیام‏های نوروزی مقام معظم رهبری و توجه جدی به سال‏نام‏هایی که از سال 1378 به این سو توسط معظم له اعلام می‏شود و انتظار آن است که منشور کلی آن سال و منطق و انضباط مستمر سال‏های آینده باشد، بلافاصله پس از اعلام نظر رهبری، فرد یا نهاد یا دفتر ویژه‏ای پیگیری و تحقق فرمایشات ایشان را برعهده بگیرد و در آخر سال خود نیز یکی از مهم‏ترین نهادهای پاسخ‏گو به رهبری و ملت باشد، تا به روشنی معلوم شود خواسته‏های برحق ملت و رهبری تا چه حد مورد توجه عملی مدیران بوده است.
همچنین از هم اینک، باید تذکر داد که نزدیک شدن به روزهای پایانی سال پاسخ‏گویی، نباید برخی مدیران را ذوق زده کند که سال پاسخ‏گویی هم به خیر و خوشی تمام شد! حافظه‏ی تاریخ چندان ضعیف نیست و قضاوت آیندگان ننگ و عار یا عزت و افتخار ابدی می‏آورد؛ همچنان که پرونده‏ی عدل الهی سنگینی «ذرّه» را می‏سنجد، و حساب و کتاب و عقاب بس جدی است. ضمن آن که امید است با تقویت سیستم‏های نظارتی در درون نظام نیز حساب و کتاب و میزان و قسط، در کنار تقدیر و تشکر، با جدیت تمام بر پا شود.
پی‏نوشت‏ها
______________________________
1 ) در این باره نگاه کنید به سخن لطیف حضرت امام علی علیه‏السلام در نهج البلاغه، (ترجمه دکتر سید جعفر شهیدی)، حکمت 320).
2 ) می‏دانیم که در برخی از نظام‏های سیاسی به اصطلاح دموکراتیک به جای سرکوب یا حذف اپوزسیون منتقد او را وارد چرخه‏ی همان سیستمی می‏کنند که بدان منتقد است. به تدریج هم منتقد کوتاه می‏آید و هم اگر طرحی اصلاحی دارد اجرا می‏کند و هم از این پس باید پاسخ‏گو و مدافع همان سیستم باشد. البته این کار بسیار خطیر و ظریف است، نه به آن آسانی که برخی گمان کردند می‏توان یک شبه معاند را موافق کرد. گاه معاند می‏آید تا موافقین را نیز مخالف کند، نه آنکه از مواضعش کوتاه بیاید و سیستم را بپذیرد.
3 ) امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در آسیب‏شناسی ظهور و رشد خوارج می‏فرماید: «انها اصبحنا نقاتل اخواننا فی الاسلام علی ما دخل فیه من الزیغ و الاعوجاج و الشبهه و التأویل» امروز پیکار ما با برادران مسلمانی است که دودلی و کجبازی در اسلامشان راه یافته است و شبهت و تأویل با اعتقاد و یقین دربافته است. (نهج‏البلاغه، همان، خطبه 122).

تبلیغات