آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵

چکیده

متن

بزرگترین چالش در تحلیل و تفسیر تاریخ، نگاه یک‏سویه و از زاویه خاص به رویدادهای تاریخی است و عمق آن در نگاهی نشأت گرفته از پیش‏فهم‏هایی است که به تصرف و تحریف تاریخی می‏انجامد.
این چالش در برخورد تحلیلی از رویدادهای تاریخی مرتبط با ادیان، به دلیل نقش تعیین‏کننده آن به مراتب بیشتر، پیشتر و پیچیده‏تر از دیگر رخدادها به چشم می‏خورد.
در این میان، پاره‏ای از این رویدادها از جایگاهی بالاتر، والاتر، فراگیرتر و تأثیرگذارتر و به همان نسبت، از تکثر تفسیری متنوع‏تری برخوردار بوده و به همان اندازه با چالشهای گوناگون پیچیده‏تری روبرو گردیده است.
حادثه بی‏نظیر قیام امام حسین علیه‏السلام در تاریخ اسلام به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد خود، به لحاظ شرایط زمانی و مکانی، عِدّه و عُدّه طرف مقابل، جناحهای متخاصم، هویّت دینی، سیاسی و مردمی، نبرد بی‏همانند فراعصری و فراملّی، ماهیّت فراموش‏ناشدنی و جاودانگی و درآمیختن آن با سراسر وجود اقیانوس عظیم توده‏های بی‏شمار مردم در طول تاریخ حیات فردی و جمعی خویش به عنوان بزرگترین موضوع بحث زمان در هر عصری، صدر جدول کاوشها، تفسیرها و گفتمانهای متقابل را به خود اختصاص داده است.
پرداختن به همه این دیدگاههای گوناگون و تفسیرهای متفاوت مجال بیشتری را طلب می‏کند؛ از این‏رو، در این گفتار تنها، به بیان اجمالی چند دیدگاه رایج و یک جمع‏بندی کوتاه بسنده می‏کنیم.
دیدگاههایی که در این گفتار مورد ارزیابی قرار می‏گیرند، عبارتند از:
الف ـ کسانی که هدف قیام کربلا را تنها شفاعت از امّت می‏دانند.
ب ـ گروهی که معتقدند واقعه روز عاشورا، دعوا بر سر قدرت بوده است.
ج ـ عده‏ای که برآنند قیام امام حسین علیه‏السلام به منظور براندازی نظام حاکم و تشکیل حکومت اسلامی صورت گرفته است.
د ـ دسته‏ای که برای قیام صبغه‏ای دموکراتیک باور دارند.
ه ـ گروهی که قائلند حرکت امام حسین علیه‏السلام قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام بوده است.
الف ـ قیام برای شفاعت امّت
گروهی بر این باورند که قیام اباعبداللّه‏ علیه‏السلام برنامه‏ای است از پیش تعیین شده، منحصر به شخص معصوم و با هدف شفاعت از همه گناهکارانی که نام شیعه را بر خود نهاده‏اند. شهید مطهّری درباره این برداشت می‏گوید:
«نمی‏دانم که ما این فکر را از دنیای مسیحیت گرفته‏ایم یا نه؟ یکی از اصول معتقدات مسیحیت مسأله به صلیب کشیدن مسیح است، برای این که فادی باشد، فادی لقب مسیح است. از نظر مسیحیت این جزء متن مسیحیت است که عیسی بر دار رفت تا کفاره گناهان امّت باشد؛ یعنی گناهان خودشان را به حساب عیسی می‏گذارند.»1
در نقد این دیدگاه، اشکالات زیر کاملاً وارد است:
1 ـ در این دیدگاه قیام عاشورا نه عقلانیت مشخص دینی دارد و نه قانون شناخته شده علمی آن را همراهی می‏کند؛ تعبّد محض، توجیه این حرکت سترگ و حادثه بی‏نظیر در تاریخ است.
2 ـ آموزه‏ای برای دیگران نداشته، الگویی حتی برای زندگی شیعیان او ارائه نمی‏دهد.
3 ـ نقش اصلاحی نداشته و بلکه به دلیل تنها هدف شفاعتی تحریف‏شده آن، مجرم را در ارتکاب جرم جری‏تر نموده، به گسترش فساد کمک می‏کند.
4 ـ بیدارگر نیست، بلکه مخدر است.
5 ـ در درون خود دچار تناقض است. از یک‏سو با جرم می‏ستیزد و از سوی دیگر از مجرم شفاعت و به تعبیر دیگر حمایت می‏کند.
ب ـ مخاصمه بر سر قدرت
از این منظر، حادثه عاشورا تنازع و مخاصمه دو رقیب بر سر قدرت است. از نگاه برخی حق با نظام حاکم است که از امنیت و نظم و آسایش مردم دفاع، و از آشوب، ناامنی و هرج و مرج جلوگیری می‏کند و از نگاه عده‏ای، حق با رقیب آن است که ستم و فساد نظام حاکم او را وادار به عصیان نموده است و از دید بعضی نیز حق و باطلِ آن شناخته شده نیست و خداوند بین آنها داوری خواهد کرد.
اشکالات وارد بر این دیدگاه، عبارتند از:
1 ـ در این نگاه که مبنایی سکولاریستی دارد، نه خود قیام از هویت دینی برخوردار است و نه رهبری آن از عصمت الهی.
2 ـ شاخصه آن رقابت در قدرت است و عقلانیت آن نیز در یک نگاه «الحق لمن غلب» و در نگاه دیگر «عصیانگری» و در نگاه سوم هاله‏ای از ابهام، حقیقت را در خود فرو برده است.
3 ـ گونه‏ای از این نگاه برخاسته از تعصّب، گونه دیگر آن نشأت گرفته از تجدد و گونه بعدی آن زاییده تحجّر مقدس‏مآبانه است.
4 ـ در گونه‏های مختلف این نگاه هیچ تکیه‏گاهی از واقعیتها و شرایط موجود، ویژگیهای دو سوی منازعه (به تعبیر یاد شده) و بویژه دین‏ستیزی نظام حاکم و دین‏محوری رهبر قیام به چشم نمی‏خورد و نیز هیچ مستندی از منشور حرکت نداشته و مبتنی بر پیش‏فهم‏های نشأت گرفته از تعصب، تفکر سکولار یا تحجّر می‏باشد.
5 ـ در این نگاه، هیچ آموزه و الگوی الهی وجود ندارد و تنها تحلیلهای دور از معرفت وحیانی جایگاه سیاسی و اجتماعی آن را تعیین می‏کند.
ج ـ براندازی نظام موجود و تشکیل حکومت اسلامی
در گونه‏ای از این دیدگاه، هدف قیام براندازی نظام فاسد و تشکیل حکومت حق است، اما وضعیت موجود درست ارزیابی نشده و دریافت صحیحی از قدرت حاکم، توان خود و وضعیت فکری، سیاسی و روانی جامعه صورت نگرفته‏است. ابن خلدون با چنین دیدگاهی می‏گوید:
«(امام) حسین دید که قیام بر ضدّ یزید تکلیف واجبی است؛ زیرا او متجاهر به فسق است و بویژه این امر بر کسانی که قادر بر انجام آن می‏باشند لازم است و گمان کرد خود او به سبب شایستگی و داشتن شوکت و نیرومندی خانوادگی بر این امر توانا است، اما درباره شایستگی همچنان که گمان کرد، درست بود، بلکه بیش از آن هم شایستگی داشت، ولی درباره شوکت اشتباه کرد.»2
گونه‏ای دیگر از دیدگاه یاد شده معتقد است حتی همه چیز درست برآورد گردیده بود، اما موانعی غیرمنتظره پیش آمد که در هر حرکتی انتظار آن دور از ذهن نمی‏باشد.
در این‏باره نویسنده شهید جاوید می‏گوید:
«بدیهی است که چون امام حسین علیه‏السلام خلافت یزید را به رسمیت نشناخت مورد تجاوز دستگاه حکومت واقع شد و به دنبال آن برای تشکیل حکومت و برگرداندن خلافت اسلامی به مرکز اصلی خود اقدام کرد.3... عوامل پیروزی نظامی برای امام حسین علیه‏السلام فراهم بود و در آن شرایط می‏توانست در پناه قدرت ارتش خویش اسلام و مسلمانان ضربت‏خورده و اسیر شده را نجات دهد.»4
در ردّ این دیدگاه نیز باید گفت:
1 ـ در این نگاه حقّ شکست خورده و توأم با شبهاتی است که در گونه اول آن، گناه این شکست به عهده رهبر قیام و در گونه دوم آن، موانع پیش‏بینی نشده‏ای است که در مسیر هر حرکت، احتمال پیشامدِ آن دور از انتظار نیست.
2 ـ هدف در این نگاه بریده از مبدأ و منتهای آن ارزیابی گردیده و روح حاکم بر همه مراحل قیام یعنی «حق‏محوری» که در منشور آن به صورت شفاف تبیین گردیده، نادیده گرفته شده است.
3 ـ این نگاه به گونه دوم آن از این جهت به درستی نزدیکتر است که محوریت قیام یعنی حق‏محوری در همه مراحل آن از بیعت تا شهادت به گونه‏ای با نفی حاکمیت موجود و مجاهدت در مسیر حاکمیت حق درآمیخته است.
4 ـ آموزه وحیانی این نگاه توأم با شبهاتی است که از شفافیت و الگوپذیری آن می‏کاهد.
د ـ حرکتی دموکراتیک در پاسخ به خواست مردم
در این تفسیر، قیام ماهیتی دموکراتیک داشته و پاسخ مثبت به دعوت مردم است تا زمانی که مردم به دعوت خویش وفادار بوده‏اند و آن‏گاه که مردم از دعوت خود صرف‏نظر کرده‏اند، رهبری قیام خود پیشنهاد ترک مخاصمه و رفع تشنج نموده است.
مهندس بازرگان از این نگاه می‏گوید:
«خروج سیدالشهدا علیه‏السلام از مدینه بنا به اصرار سران و مردم کوفه بود و عهده‏دار شدن زمامداری آنان دعوتی بود صددرصد دموکراتیک و تا حضرت، مسلم بن عقیل را برای بررسی و اطمینان اخذ بیعت نفرستاد، تصمیم به اجرای قطعی آن کار خطرناک علی‏رغم نصیحت برادرش و بعضی از آگاهان علاقه‏مند پیش نگرفت و چون در مواجهه با حرّبن یزید از عهدشکنی کوفیان آگاه شد، واقعا و رسما قصد انصراف کرد.
حسین بن علی امامی است که نهضت و شهادت او را غالبا و بویژه در نیم قرن اخیر به منظور سرنگون کردن یزید و تأسیس حکومت و عدالت اسلامی در جامعه آن روز مسلمانان برای الگو شدن آیندگان می‏دانند، در حالی که اولین حرف و حرکت امام حسین امتناع از بیعت با یزید نامزد شده از طرف پدرش بود.»5در نقد این دیدگاه موارد زیر درخور تأمّل است:
1 ـ در این نگاه مانند نگاه پیشین به منشور قیام و مبدأ و منتهای آن توجه نگردیده و بدون نگریستن به مبادی و غایات قیام، مورد ارزیابی قرار گرفته است.
در این‏باره شهید مطهّری می‏گوید:
«هنوز شاید کوفه خبر نشده بود که معاویه مرده است، از امام حسین تقاضای بیعت کردند، امام حسین (به استناد و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید) امتناع کرد، حاضر نشد (بیعت کند). دو سه روز باز به همین منوال گذشت، مردم می‏آمدند، گاهی با زبان نرم و گاهی با خشونت؛ تا حضرت مدینه را رها کرد. در بیست‏وهفتم رجب امام حسین از مدینه حرکت کرد و در سوم شعبان به مکه رسید. دعوت مردم کوفه در پانزدهم رمضان به امام حسین رسید. یعنی بعد از آن که یک ماه و نیم از تقاضای بیعت و امتناع امام گذشته بود و بعد از این که بیش از چهل روز بود که امام اساسا در مکه اقامت کرده بود. (و به روشنگری و ایستادگی ادامه می‏داد). بیعت نکرد. قبل از آن که اصلاً تقاضای کوفیها درمیان باشد و فرمود، من بیعت نمی‏کنم، ولو در همه روی زمین مأوا و ملجئی برای من باقی نماند.»6
2 ـ دین و دنیای مردم دو مقوله جدا از یکدیگر تلقی شده، قیام امام تنها به دنیای مردم و مربوط به شؤون سیاسی ـ اجتماعی او به عنوان یک شخصیت دموکرات می‏شود.
3 ـ این نگاه از یک زاویه بسته به قیام نگریسته، هیچ تحلیلی از مجموعه مراحل گوناگون قیام و نیز منشور آن ارائه نمی‏دهد.
4 ـ آموزه آن وحیانی نبوده و صرفا سکولار و قابل هر نوع دخل و تصرف و تحلیل مثبت و منفی روشنفکرانه می‏باشد.
ه ـ قیامی الهی در دفاع از کیان اسلام
از این منظر، نهضت عاشورا ماهیتی الهی داشته و در راستای دفاع از کیان اسلام و قوانین قرآن، آگاهانه و مسؤولانه صورت گرفته است.
در ارزیابی این نگاه، نکات زیر مورد توجّه است:
1 ـ با چنین تفسیری قیام عاشورا از ماهیتی کاملاً وحیانی برخوردار بوده و برمبنای حق‏محوری تکیه زده و شاخصه حقانیت آن، جامع‏نگری دینی، واقعیتهای شناخته شده، سیره عملی و منشور بی‏ابهام امام می‏باشد.
2 ـ از آموزه‏ها و الگوهای الهی، فراگیر و شفاف برخوردار است.
3 ـ هویت قیام و منشور آن به همه شبهات دگراندیشان برون‏نگر و کج‏اندیشان درون‏نگر بآسانی پاسخ می‏دهد.
شاخصه شناخت
بزرگترین مشکل برداشتهای پیشین، دخالت دادن پیش‏فهم‏های خاص در تحلیلها و مراجعه نکردن به متن حادثه و منشور رهبر حرکت و نیز ندیدن نقشه شفاف و جامع معمار آگاه این حماسه شکوهمند و جاودانه است. حل این مشکل در گرو دست یافتن به شاخصه شناخت و رجوع به متن منشور حماسه است.
از نگاه ما این حادثه قبل از این که ماهیتی سیاسی و اجتماعی داشته باشد، ماهیتی دینی دارد و یک‏سونگریهای یاد شده یا برخاسته از نگاههای سیاسی ـ اجتماعی محض و به یک معنا سکولار نسبت به این پدیده و یا برخاسته از دیدگاههای یک‏سونگرانه و تک‏بعدی در حوزه معرفت دینی است. برای دست یافتن به درک درست قبل از هر چیز باید دانست که حرکت امام حسین علیه‏السلام بر مبانی معرفتی خاصّی تکیه داشته است که گروههای یاد شده از درک آن ناتوانند و این مبانی را باید شناخت.
رؤوس کلّی مبانی معرفتی قیام عاشورا در محورهای زیر خلاصه می‏شود:
الف) جهان‏بینی توحیدی: جهان و همه اجزای آن بر محور حق حرکت می‏کند و درستی و نادرستی هر حادثه بر این مبنا سنجیده می‏شود. مبارزاتی الهی است که بر پایه حق شکل گرفته باشد، از هر نوع که باشد: اعتقادی، سیاسی و یا نظامی و زیستن و شهادت در این مسیر فرقی نمی‏کند.
ب) جامعیت و کمال دین: دین، اندیشه‏ای الهی، راهی کامل، برنامه‏ای همه جانبه و نظامی فراگیر برای زندگی انسان است و هرگونه تحلیل و تفسیر یک پدیده دینی تنها در ذیل چنین تعریفی معنی می‏یابد.
ج ـ امامت: امامت استمرار رهبری الهی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جهت پاسداری از دستاوردهای مکتب، تبیین و تفسیر آن، حفظ حاکمیت دین بر جامعه و ایستادگی در برابر هرگونه تحریف و انحراف بوده، تمامی اعمال و حرکات امام علیه‏السلام در هر میدان و به هر شکلی بر این پایه قابل بررسی است.
د ـ حکومت: حکومت، نظامی است الهی که در راستای حاکمیت حق بر همه شؤون زندگی انسان شکل گرفته و تربیت انسانی کامل و ارزشی را سمت و سوی همه قوانین و مقررات و تلاشهای همه جانبه خود قرار می‏دهد. در این‏گونه حکومت، دین و دنیا با یکدیگر گره خورده، هر نوع تلاش و مبارزه در این مسیر جز حرکت در مسیر کلی حق هویت دیگری ندارد.
ه ـ امر به معروف و نهی از منکر و جهاد: از نصیحت و خیرخواهی تا برخورد قهرآمیز با هرگونه فساد و تبهکاری، تحریف و انحراف به عنوان یک وظیفه شناخته شده و تعریف شده دینی و پیروزی و شهادت در اندیشه توحیدی، دو فرد از یک کلی است. انسان موحّد به زندگی و مرگ به عنوان هدف نمی‏اندیشد و نگران هیچ‏یک از آن دو نیست؛ تنها به حق می‏اندیشد، تنها نگران آن است و فقط برای آن جهاد می‏کند.
با این بررسی اجمالی پیرامون شاخصه شناخت، در یک نگاه کلی می‏توان گفت: برداشتهای یک‏سونگرانه (بجز برداشتهای خصمانه و غیرمنصفانه) در یک مجموعه مرتبط با اصل کلی «حق‏مداری» پذیرفتنی است و هیچ مشکل دینی، سیاسی و اجتماعی ندارد؛ اما هر یک بتنهایی شبهات فراوانی از علم امام تا هدف، شیوه و... به همراه خواهد داشت و بر این اساس ماهیت قیام را در یک جمله می‏توان خلاصه کرد: جهادی است تکلیفی، که هدف آن دفاع از کیان اسلام، حفظ دستاوردهای مکتب و شکستن طلسم سکوت و سکون می‏باشد؛ به هر جا و هر چه که بینجامد. شاهد این مدعا التزام حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام به مبانی یاد شده در سیره عملی خویش می‏باشد. توجه به منشور قیام اباعبداللّه‏ علیه‏السلام ما را در دریافت این امر یاری می‏کند.
منشور قیام
منشور قیام، مجموعه رهنمودهای شفاف و روشن امام علیه‏السلام از آغاز برخورد با فرماندار مدینه تا نیل به لقاءاللّه‏ در میدان نبرد و قتلگاه را در برمی‏گیرد.
بررسی مجموعه این منشور بویژه با تأمل در سیر جهادی آن حضرت و همراهان بزرگوار او فراتر از این مقال می‏باشد. بنابراین، ما به گوشه‏هایی از آن که ناظر بر مراحل عمده قیام است بسنده می‏کنیم:
الف) دعوت به بیعت: امام علیه‏السلام در پاسخ به درخواست بیعت می‏فرماید:
«و علی‏الاسلام السلام اذ قد بلیت الامّة الاسلامیّة براع مثل یزید.»7
باید با اسلام وداع نمود، هنگامی که امّت اسلامی به حاکمی همچون یزید، گرفتار شده است.
از کلام امام دریافت می‏شود که محور مخالفت و امتناع از بیعت، «اسلام» است.
ب) در آغاز حرکت: امام علیه‏السلام هنگام خروج از مدینه در وصیتنامه‏ای به برادرش محمد حنفیه می‏نویسد:
«فمن قبلنی بقبول الحق فااللّه‏ اولی بالحق...»8
هر آن کس مرا در راه حقی می‏داند، پس خداوند برای حق بودن شایسته‏تر است.
در این رهنمود، محور حرکت «حق» معرفی شده است.
ج) در پاسخ به مردم کوفه: امام در پاسخ به مردم کوفه نامه‏ای می‏نویسد که در بخشی از آن آمده است:
«فلعمری ما الإمام الا الحاکم بالکتاب، القائم بالقسط، الدّائن بدین الحقّ، الحابس نفسه علی ذات اللّه‏.»9
به جانم سوگند، امام آن کسی است که براساس کتاب خدا حکم کند، دادگری ورزد، پیرو دین حق باشد و در راه طاعت خداوند، نفس خود را مهار سازد.
در این پاسخ، سخن از حکومت برمبنای مقررات دینی به میان آمده است.
د) هنگام برخورد با حرّ: حضرت در بخشی از سخنرانی خود فرمود:
«ان رسول اللّه‏ قال من رأی سلطانا جائرا مستحلاً لحرم اللّه‏ ناکثا لعهد اللّه‏، مخالفا لسنّة رسول‏اللّه‏ یعمل فی عباد اللّه‏ بالاثم والعدوان، ثمّ لم یغیّر علیه بقول ولا فعل، کان حقاً علی اللّه‏ ان یدخله مدخله.»10
همانا رسول خدا فرمود: هر آن کس سلطان ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده، پیمانهای الهی را شکسته، مخالف شیوه رسول خداست، در میان مردم به گناه و ستمگری فرمان می‏راند و در برابر او با سخن یا عملی موضع نگیرد، سزاوار است بر خداوند که او را در جایگاهی همانند قرار دهد.
در این بخش از منشور، بر تکلیف بودن مبارزه در برابر نقض مقررات دینی و انحراف عملی از مسیر الهی تأکید شده است.
ه ) برخورد با عمر سعد: امام ضمن ردّ بیعت و امتناع از تسلیم فرمود:
«لا اجیب ابن‏زیاد الی ذلک ابدا فهل هو الا الموت فمرحبا.»
در این امر هرگز پاسخ موافقی را نخواهم داد، آیا نتیجه چنین موضعگیری جز مرگ است؟ پس خوشا به مرگ.
و ) هنگامه نبرد: حضرت در هنگامه نبرد در بخشی از سخنان خود فرمود:
«الاوان الدعیّ بن الدعیّ قد رکز بین اثنتین، بین السلّة والذلّة و هیهات منّا الذلّة، یأبی اللّه‏ ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و حجور طابت و طهرت و نفوس أبیّة عن ان نؤثر طاعة اللّئام علی مصارع الکرام.»11
بدانید که زنازاده پسر زنازاده، بین دو امر مخیرم ساخته، میان کشته شدن و پذیرش ذلّت و دور است از ما پذیرش خواری. خداوند چنین شیوه‏ای را از ما نپسندیده و نیز پیامبرش و مؤمنان و دامنهای پاک و ناآلوده، که ترجیح دهم اطاعت فرومایگان را بر شیوه پاکان.
در این بخش از منشور بر تکلیف بودن مقاومت تا سر حدّ شهادت تأکید شده است.
ز) هنگامه شهادت: فرمود: «بسم اللّه‏ و باللّه‏ و علی ملّة رسول‏اللّه‏.»
به نام خدا و با تکیه بر خدا و بر شیوه فرستاده خدا، (زندگی را پایان می‏برم).محور قیام او «اللّه‏» تکیه‏گاه فکر و دل او «اللّه‏» و مسیر آسمانی او سیره رسول اللّه‏ معرّفی و با خون سرخ او و یارانش بر تارک تاریخ به ثبت رسیده است
والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا.
پی‏نوشتها
12 . شهید مطهّری، حماسه حسینی، ج1، ص76.
13 . مقدمه ابن‏خلدون، ترجمه محمّد پروین گنابادی، ص415.
14 . نعمت‏اللّه‏ صالحی نجف‏آبادی، شهید جاوید، ص23.
15 . کیان، سال پنجم، ش 28، ص48.
16 . حماسه حسینی، ج2، ص362-361.
17 . بحارالانوار، ج44، ص326.
18 . همان مأخذ، ص329.
19 . همان مأخذ، ص334.
20 . الإرشاد، ص2.
21 . بحارالانوار، ج44، ص382.
22 . بلاغة الحسین، ص89.

تبلیغات