آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

در مقالهء حاضر مفاهیم تنفر، حقارت، عشق در آثارلرما نتف مورد بررسى قرا ر گرفته و دیدگاه خاص نویسنده در رابطه با این واژگان بیان مى شود. ابتدا این مفاهیم به طور مختصر در آثار منظوم مثل "شاعر" و "اندیشه ها"،و سپس به صورت مفصل در آثار منثور لرمانتف مثل رمان "وادیم"وداستانهاى، "شاهزا ده مرى "،"شا هزا ده لیگؤفسکایا "ورمان "قهرمان دورا ن ما") بررسى مى گردند. همچنین سعى شده شکل گیرى و تکامل جهان بینى قهرمانان آثار لرمانتف از زاویهء این مفاهیم نشان داده شوند، که نتیجهء این تکاملى تغییر انسان از موجودى عامى و خودخواه به موجودىو الاو اخلاقى مى باشد. جمع بندى جنبهء اخلاقى، فلسفى این مساله به صورت زیر مى باشد: زندگى انسان ها در حقارت موجب عدم درک تفاو ت بین تنفر/ نیستى و عشق/ هستى مى گردد. به همین دلیل انسانى که در حقارت زندگى مى کند، به نظر مى رسد تاثیرگذار نیست و به عبارت دیگر او حق انتخاب، له " یا "علیه" را ندارد.

تبلیغات