آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

نویسنده دین را باستانی و حقوق بشر را پدیده‏ای نو و مبنای دین را عبودیت و مبنای حقوق بشر را انسان چونان انسان ذکر می‏کند و بدین جهت این دو را ناسازگار می‏داند و ادعای کسانی را که دین و حقوق بشر را سازگار معرفی می‏کنند گزاره‏ای سلیقه‏ای و گفتاری برمی‏شمارد که هیچ مستندی ندارد.

متن

ایران، 28 و 29/4/83
نکته نخست در مورد سازگاری یا ناسازگاری دین با حقوق بشر این است که دینها عمدتا باستانی‏اند، اما حقوق بشر پدیده‏ای است جدید. گسست شاخص عصر جدید، گسست از عبودیت است؛ باور به آزادی انسان و تلاش او برای به دست گرفتن سرنوشت خویش است. دین یعنی عبودیت و عبادت. عصر جدید، عصر گسست از دین است. مشخصه عمده این گسست دین‏ستیزی و دین‏زدایی نیست؛ بلکه دست‏گاری‏هایی در دین است تا باورهای دینی در کار انسان عصر جدید بی‏سامانی پدید نیاورند. حقوق بشر با اصل دین که عبودیت است، مشکل دارد.
موضوع حقوق بشر، انسان به منزله انسان است. در اعلامیه جهانی حقوق بشر مجموعه‏ای از آزادی‏ها برشمرده شده است که حق هر انسانی‏اند. ماده نخست اعلامیه با صراحت می‏گوید: «تمام افراد بشر آزاد زاده می‏شوند و از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند» و ماده دوم بر این مبنا قید می‏کند: «هر کس می‏تواند بی‏هیچ‏گونه تمایزی به ویژهاز حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیده دیگر و همچنین منشأ ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت یا هر وضعیت دیگر، از تمام حقوق و همه آزادی‏های ذکر شده در این اعلامیه بهره‏مند گردد». این بینش با نگرش دین، خاصه در نوع توحیدی آن ناسازگار است. از منظر این دینها، در دوره‏ای که هنوز عصر جدید آنها را وادار به همسازی با پی‏آمدهای ادراک آزادی نکرده است، نمی‏توان حکم کرد که همه انسان‏ها با هر دین و عقیده‏ای، «از لحاظ حیثیت و کرامت و حقوق با هم برابرند». بنابراین می‏توان گفت که دین اصیل سنتی، یعنی آن دین دست‏کاری نشده توسط عصر جدید، درکی از حقوق بشر نداشته است؛ زیرا حقوق بشر با گسست از عبودیت شکل گرفته است؛ اما آن‏دین بر بنیاد عبودیت بوده است. پس دین با حقوق بشر سازگار نیست.
«دین با حقوق بشر سازگار است». این سخن معمولاً بیش از آنکه بخواهد مدعی ثبت واقعیت در گزاره‏ای و آغازگر یک بحث نظری باشد، بیان یک خواست، آرزو، انتخاب و سلیقه است. چنین گزاره‏ای را در این مفهوم، گزاره گفتاری می‏نامیم و معنای آن‏را در گفتار جاری زیست ـ جهانی می‏جوییم.
زبان استراتژیک دینی
دین، همه‏گیر است و مقوله‏هایش مانند هر پدیده همه‏شمول دیگری، در گفتار همگانی تعریف می‏شود؛ تعریف نه در معنای مرزگذاری معرفتی، بلکه به صورت تشخص‏یابی در کاربرد. زبان تخصصی دین از نوع زبان نظری نیست؛ بلکه چیزی است در زمره گفتارهای استراتژیک هدف‏دار که ابزارهای آن فراهم می‏شود. یکی از این ابزارها می‏تواند مبهم‏گویی و ابهام‏آفرینی باشد. زبان عالمان دینی، زبان یک شغل است و آوازه‏گری‏هایشان، تبلیغ برای متاع معینی است.
دین، موضوع همیشگی تفسیر است. به تعداد مؤمنان، دین وجود دارد. اشتراک در یک فرهنگ دینی که قاموس، آداب، رسوم، منش اخلاقی و جهان‏بینی خاص خود را دارد، مجموعه‏ای را مشخص می‏کند که به صورت طبیعی - تاریخی شکل می‏گیرد. کسی‏که در جامعه‏ای با دینی خاص متولد شود، معمولاً به کیش آن جامعه درمی‏آید. این وجه طبیعی آن مجموعه است. اعتقاد دینی، اعتقاد یک مجموعه تاریخی است که اگر نباشد، آن اعتقادها نیز وجود ندارند. از این نظر، حکم‏های اعتقادی از نوع گزاره‏های میان‏نهادی استدلال پذیر نیستند و آن‏جایی که با استدلال پیش می‏روند، از منطق به صورت ابزاری برای سخنوری و آوازه‏گری استفاده می‏کنند.
اشاره
1. اندیشه جدایی حقوق از دین که اخیرا میان برخی روشن‏فکران مسلمان مطرح شده است، متأثر از این جدایی در اروپاست که از ناحیه غرب‏گرایان بر حقوق اسلامی تحمیل می‏شود.
2. هرچند اعلامیه حقوق بشر را می‏توان پدیده‏ای نو و تحولی در دنیای غرب قرون وسطی برشمرد، اما حقوق بشر و اینکه انسان‏ها دارای حقوقی هستند که باید رعایت شود و دولت‏ها موظف‏اند که اقدام به احقاق حقوق آنان نمایند مسئله‏ای است که همواره در دین الاهی و خصوص در دین کامل و خاتم یعنی اسلام بر آن تأکید شده است و این نکته را برخی متفکران غربی نیز اعتراف کرده‏اند.
3. هرچند گسست دوره جدید دنیای غرب از قرون وسطی با گریز از دین آغاز شد و بر انسان خودبنیاد و رها شده مبتنی گردید، اما تصور نویسنده محترم از عبودیت ناصواب است. عبودیت در فرهنگ دینی و الاهی که در اسلام تبیین شده است، به معنای رهایی از اسارت دیگران و حتی رهایی از اسارت نفس و آزادی در جهت رشد و تعالی انسان می‏باشد که چنین منزلتی با خلیفة‏اللّه‏ بودن و الاهی زیستن حاصل می‏شود. ازاین‏رو انسان در عصر جدیدِ دنیای غرب با گریز از دین و انحراف از جاده عبودیت که صراط انسانیت است به مرحله انسان، دنیوی و رفتن در جاده امیال و نفسانیات تنزل نمود.
4. از نکته‏ای که در گزینه قبل بیان شد روشن می‏گردد که هرچند بنیاد دین بر عبودیت می‏باشد، اما ازآن‏رو که نتیجه عبودیت نه نفع الاهی بلکه رشد انسانی است، می‏توان گفت که بنیاد دین بر انسانیت است، آن هم انسانیت در تمامی ابعاد مادی و معنوی و نه صرفا انسان مادی.
5 . نویسنده محترم از دو نوع گزاره یاد می‏کند: گزاره گفتاری که تنها بیان آرزو و سلیقه و نوعی آوازه‏خوانی را می‏رساند و گزاره نظری که مبتنی بر ادله و مستند ارائه می‏شود. ایشان از سخن کسانی‏که می‏گویند: «دین با حقوق بشر سازگار است» به عنوان گزاره‏ای گفتاری یاد می‏کند و «ناسازگاری دین با حقوق بشر» را گزاره‏ای نظری می‏نامند. حال آنکه می‏توان گفت: اگر سازگاری مطلق دین با حقوق بشر مراد است، گفتاری بودن آن درست می‏باشد؛ همچنین ناسازگاری مطلق دین با حقوق بشر نیز گزاره‏ای گفتاری خواهد بود. ازاین‏رو افراط و تفریط در این‏گونه مسائل، تلاشی غیرعلمی است و دین با اعلامیه حقوق بشر دارای سازگاری‏ها و ناسازگاری‏هایی است که انکار هر کدام به نظر نادرست و نامستدل خواهد بود.
6. تلقی مطلق‏انگاری از اعلامیه حقوق بشر و ناسازگار بودن دین با حقوق انسانی، تصوری غیرعلمی است.
7. استراتژیک دانستن زبان دین بر این مبناست که دین را جزو منابع معرفتی ندانستیم؛ درحالی‏که اگر دین را یکی از منابع معرفت‏زا بدانیم که در کنار سایر منابع معرفتی به انسان اعطا شده است، بدون شک زبان دین، زبانی معرفت‏زا خواهد بود و هدف داشتن با معرفت‏زایی منافاتی نخواهد داشت، درصورتی‏که هدف‏ها در جهت کمال انسانی باشد.
8 . هرچند تفسیرهای مختلف از دین می‏تواند وجود داشته باشد، ولی با پذیرش محکمات و نصوص دینی می‏توان بر وجود آموزه‏های قطعی دین تأکید کرد و اعتقاداتی که مبتنی بر چنین آموزه‏های قطعی باشد، اختصاص به تاریخ و جامعه‏ای خاص نخواهند داشت.

تبلیغات