آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

اراده در برابر کراهت وصف موجود قادر مختار؛ و آخرین جزء علت تامه فعل.
«اراده» مصدر باب افعال از ریشه‏ی «رود» به مفهوم خواستن، قصد کردن و عزم است.(1)
در آثار کلامی هم از اراده‏ی الاهی و هم از اراده‏ی بشری بحث شده است. محور بحث در این مقاله اراده‏ی الاهی است؛ امّا به عنوان مقدمه، آراء متکلمان و فلاسفه درباره‏ی اراده انسان نیز بیان خواهد شد. «اراده» از صفات ثبوتیه خداوند و «مرید» از اسمای الاهی است. گفت و گو پیرامون حقیقت اراده‏ی الاهی، وصف ذات یا فعل بودن، قدیم یا حادث بودن، ارتباط اراده با دیگر صفات الاهی، گستره‏ی آن و نیز بحث درباره‏ی گوهر اراده‏ی انسان، چگونگی ربطش به اراده الاهی در کلام و فلسفه‏ی اسلامی سابقه‏ای دیرین دارد و در منابع اصلی معارف اسلامی مورد توجه شایان قرار گرفته، تا آن جا که لفظ اراده و مشتقات آن 137بار در قرآن آمده و کانون سخنان فراوانی از امامان معصوم‏علیهم السلام قرار گرفته است.(2)
متکلمان و فیلسوفان مسلمان اراده‏ی
_______________________________
1.الفروق اللغویه، مادی «رود»؛ اقرب الموارد، ماده‏ی «رود».
2.اصول الکافی، ج1، ص 148؛ مرآة العقول، ج2، ص23؛ توحید صدوق، ص146.
_______________________________
انسان را از شئون نفس و در زمره‏ی کیفیات یا افعال آن دانسته و درباره‏ی گوهر آن به گفت و گو پرداخته‏اند: «جمهور اشاعره» آن را صفتی دانسته‏اند که مرجِح یا مخصّض یکی از دو طرف فعل و ترک است و آن را وصفی مغایر با علم و قدرت به حساب آورده‏اند(1)شمار زیادی از «معتزله» آن را از سنخ ادراک به شمار آورده، آن‏گاه اراده را به «اعتقاد نفع» و کراهت را به «اعتقاد ضرر» تفسیر کرده‏اند.(2) برخی آن را «شوق» و کسانی «شوق موءکد» دانسته‏اند.(3) دسته‏ای از حکیمان آن را به «عزم» تعریف کرده و سپس در مقام فرق‏گذاری میان «عزم» و «شوق»، عزم را «میل اختیاری» و شوق را «میل طبیعی» دانسته‏اند، با این استدلال که: گاه اراده‏ی انسان به انجام دادن کاری تعلق می‏گیرد که به آن شوق ندارد بسان خوردن داروی تلخ و زمانی کاری را که به آن اشتیاق دارد، ترک می‏کند بمانند ترک کردارهای لذت بخش حرام از سوی موءمنان .(4)
فعل ارادی مبادی و مراحلی دارد که در شماره و ترتیب آن‏ها اختلاف است:
از یک نظر گاه مبادی فعل ارادی عبارت‏اند از: علم، اراده، شوق و میل. «علم» همان تصور امر ملایم با طبع و تصدیق به سودمندی آن است. با نظر دقّی مرحله‏ی «علم» ترکیبی از «تصور فایده» و تصدیق آن است مرحله‏ی تصدیق به فایده، «داعی» نام دارد ؛ مرحله‏ی «اراده» همان آهنگ انجام دادن کار یا ترک آن است و پس از آن در بیش‏تر موارد مرحله‏ی «شوق» و سپس میل نفسانی به وجود می‏آید.(5)
طبق دیدگاه دیگری حرکت ارادی در بردارنده‏ی مراحلِ: تصور، شوق، اراده(عزم) و انجام دادن یا ترک کار
_______________________________
1. شرح المواقف، ج8، ص 81.
2. شرح المواقف، ج6، ص 84؛ کشف المراد، ص 288.
3. قواعد المرام، ص 88؛ کشف اصطلاحات الفنون، ج1، ص 552.
4. گوهر مراد، ص 250؛ شرح الاشارات، ج3، ص 411.
5.الحکمة المتعالیة، ج6، ص 342.
_______________________________
است.(1) کسانی نیز اراده را همان داعی دانسته‏اند.(2)
بسیاری از عارفان «اراده» را نخستین منزل سلوک و حالتی در نفس عارف می‏دانند که از سنخ شوق و میل مفرط به پرواز است. با پیدایش این حالت در سالک باطن وی آهنگ عالم قدس می‏کند تا به فیض اتصال نایل آید. تا زمانی که عارف در این منزل هست به او «مرید» گفته می‏شود.(3) از دید برخی عارفان، «اراده» به ترک اراده و خود را در برابر خدا ندیدن و به هیچ انگاشتن تفسیر شده؛ بدین سان «مرید» کسی است که در خدا «فانی» و از خود فارغ شده است.(4)
اراده به هیچ یک از معانی بر خداوند منطبق نیست؛ زیرا با تغییر، تدریج و زوال همراه است که بر خدا روا نمی‏باشند. با این حال در اطلاق نام «مرید» بر خداوند و اتصاف وی به صفت «اراده» اختلافی نیست.
در قرآن کریم آیات بسیاری بر مرید بودن خدا دلالت دارند از جمله :«انّما أمره إذا أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون»(5)فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند به آن می‏گوید«باش» آن نیز بی‏درنگ موجود می‏شود؛ «اِنّ الله یفعل ما یرید»(6) : خداوند هر آن چه را اراده کند، انجام می‏دهد.
روایات زیادی نیز اصل صفت ارده را برای خداوند اثبات می‏کند، برای نمونه در خلال حدیثی از امام رضاعلیه السلام آمده است:«الارادة من الخلق الضمیر وما یبدو لهم بعد ذلک وامّا من الله فارادته احداثه لا غیر ذلک...» یعنی: اراده خلق همان تصور فعل است و آن چه که در پی او واقع می‏شود(اعتقاد نفع، تصدیق، شوق و
_______________________________
$. شرح الإشارات، ج2، ص 411.
$. الأربعین فی أصول الدین، ص 145؛ کشف المراد، ص 401.
$. اشارات، ج3، ص 378.
$. الفتوحات المکیة، ج2، ص 521 522؛ منازل السائرن، ص 112.
$. سوره یس، آیه82.
$. سوره حج، آیه14.
_______________________________
حرکت)، ولی اراده خداوند ایجاد فعل است فقط.(1)
افزون بر آن چه که در متون مقدس اسلامی درباره‏ی اراده الاهی آمده است، استدلال‏های عقلانی نیز از سوی متکلمان و فیلسوفان برای اثبات اصل صفت اراده اقامه شده است از جمله آن که: خداوند به همه‏ی ممکنات علم دارد و قدرت وی به گونه‏ای یکسان به همه تعلق می‏گیرد؛ با این حال برخی از ممکنات ایجاد می‏شوند و برخی ایجاد نمی‏شوند و به بیانی دیگر، بعضی ممکنات در زمانی خاص ایجاد می‏شوند نه پیش از آن زمان و نه پس از آن و این در حالی است که در هر یک از این زمان‏ها ایجاد آن امکان پذیر بوده است. بنابراین، باید صفتی غیر از علم و قدرت باشد که مرجح و مخصص وجود ممکنات در زمانی خاص باشد و آن چیزی نیست جز «اراده».(2)
در استدلال دیگری آمده که خداوند تبارک و تعالی، خطاب دارد، تکلیف می‏کند وامر و نهی دارد و همه‏ی این‏ها فرع وجود «اراده»ی انجام فعل یا ترک کاری از مکلفان است.(3)
هر چند متکلمان و حکیمان مسلمان در توصیف خداوند به «اراده» و اطلاق نام «مرید» بر وی هم داستانند؛ ولی در تبیین حقیقت آن آراء مختلفی دارند:
به باور برخی هم چون شیخ مفید «اراده‏ی الاهی» نسبت به افعال خویش، نفس همان افعال و نسبت به افعالِ خلق، امر به ایجاد آن‏ها است؛(4) به گمان گروهی اراده‏ی الاهی ابتهاج و رضایت او به فعلش است؛(5)
بعضی اراده‏ی خدا را به رضا و غضب او تفسیر کرده‏اند .(6)در دید برخی اراده‏ی
_______________________________
1. الوافی، ج1، ص 455.
2. کشف المراد، ص 402؛ ارشاد الطالبین إلی نهج المسترشدین، ص 203؛ الاقتصادفی الاعتقاد، ص 128.
3. المغنی، ج5، ص 104.
4. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی أصول الاعتقاد، ص 63.
5. بحوث فی الاُصول، ص 9؛ الالهیات، ص171.
6. تمهید الأوائل وتلخیص الدلائل، ص 47.
_______________________________
خداوند، علم او به مصلحت فعل یا همان «داعی» است(1) برخی اراده را امری عدمی دانسته و آن را به مکره نبودن و مغلوب نبودن خدا معنا کرده‏اند(2)گروهی اراده‏ی خداوند به فعل خویش را داعی و علم به مصلحت، و اراده‏ی خدا به فعل غیر را امر به آن فعل دانسته‏اند.(3)
بیش‏تر حکیمان اراده‏ی خدا را علم او به نظام اصلح و عین قدرت و علمش در مرتبه‏ی ذات دانسته‏اند.(4)
درباره‏ی صفت ذات یا صفت فعل بودن و نیز قدیم یا حادیث بودن «اراده‏ی الاهی» نیز دیدگاه‏های متفاوتی ارایه شده است: همه فیلسوفان و متکلمانی که اراده را به علم ذاتی خداوند تفسیر کرده‏اند آن را صفت ذاتی می‏دانند. اشاعره نیز با این که اراده را غیر از علم و قدرت دانسته‏اند از صفات ذات و قدیم می‏دانند؛ زیرا حادث بودن «اراده» اراده‏ی دیگری را می‏طلبد و به دور یا تسلسل می‏انجامد؛(5)برخی از «معتزله» اراده را امری حادث و قائم به ذات خود می‏دانند، نه قائم به ذات خداوند؛(6) و برخی دیگر از معتزله آن را صفت ذات دانسته و معتقدند اراده‏ی متعلق به حادثات، حادث است؛(7) «کرّامیه» آن را حادث و با این حال قائم به ذات خداوند دانسته‏اند.(8)
«علاّمه طباطبایی» بر آن است که تفسیر اراده خداوند به علم ذاتی او نادرست است؛ زیرا مفهوم علم با مفهوم اراده مغایر است و از طرفی هرگاه اراده به معنای بشری آن را از صفات نقص پیراسته نماییم، چیزی که بتوان آن را صفت ذات دانست باقی نمی‏ماند. طبق این دیدگاه اراده پس از
_______________________________
1. شرح المقاصد، ج4، ص 134؛ کشف المراد، ص 401.
2. شرح المقاصد، ج4، ص 129.
3. انوار الملکوت، ص 76.
4. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 316 و 333؛ انوا رالملکوت، ص 67.
5. الابانة عن اصول الدیانة، ص 122.
6. شرح الاصول الخمسة، ص 440؛ المغنی، ج6، ص 3؛ شرح المقاصد، ج4، ص 132.
7. اوائل المقالات، ص 58؛ قواعد العقائد، ص 56.
8. شرح المواقف، ج8، ص 81 86؛ الارشاد إلی قواطع الأدلة فی اُصول الاعتقاد، ص 94.
_______________________________
پیرایش آن از نواقص، صفت فعل خداوند می‏شود، درست همانند «خلق» و «ایجاد» که از مقام فعل انتزاع می‏شوند.(1) این نظریه با ظاهر روایاتی که از پیشوایان معصوم‏علیهم السلام در این باره نقل شده هماهنگ است. در این روایات تصریح شده که اراده صفت فعل الاهی است ومرید بودن ازلی خداوند انکار شده است(2) چنان که عینیت اراده با علم خداوند نیز مردود دانسته شده است(3) و نیز مشیت خداوند حادث به شمار آمده است(4)به باور برخی هم چون «فیض کاشانی» اراده هم از صفات ذات خداوند است و هم از صفات فعل؛ آن چه از صفات ذات الاهی است اختیار ذاتی او است و آن چه از صفات فعل الاهی است ایجاد و احداث است. ایشان معتقد است که روایات یاد شده ناظر به معنای اخیر است و با این حال معنای ذاتی آن (اختیار ذاتی) را نفی نمی‏کند. (5)
ملاصدرا در توجیه این روایات به نقل از استادش میرداماد می‏گوید: اراده الاهی همانند علم وی مراتبی دارد و به همین مناسبت دو کاربرد دارد؛ گاهی اراده به معنای مصدری و در مفهوم احداث و ایجاد به کار می‏رود، که در حقیقت معنای مرید بودن را افاده می‏کند. در این کاربرد اراده صفت ذات است و گاهی به معنای اسم مصدری و مفهوم «فعل حادث متجدد» استعمال می‏شود که در حقیقت اراده به معنای طرد بودن است. در این کاربرد اراده حادث است و از مقام فعل خداوند که به ممکنات تعلق می‏گیرد، انتزاع می‏شود.(6)
به اعتقاد برخی محققان «اراده» دست کم به دو معنا به کار می‏رود: یکی خواستن، و دیگری تصمیم گرفتن. اراده
_______________________________
1. نهایة الحکمة، ص 299؛ الحکمة المتعالیة، ج6، ص 115 117.
2.توحید صدوق، باب55، ص 329.
3.اصول کافی، ج1، ص 85.
4. اصول کافی، ج1، ص 86.
5. الوافی، ج1، ص 447 448.
6. الحکمة المتعالیة، ج6، ص 453 454.
_______________________________
به معنای خواستن در نفوس حیوانی و انسانی از سنخ کیف نفسانی است ولی معنای تجربه شده‏ی آن قابلیت انتساب به خدای متعال را دارد، بنابراین اراده به این معنا از صفات ذات الاهی و حقیقت آن همان حُب الاهی و عین ذات او است. امّا اراده به معنای تصمیم‏گرفتن در انسان از کیفیات نفسانی یا افعال نفس و امری حادث در نفس و مسبوق به تصور، تصدیق و شوق است و ساحت الهی از آن منزه و مبرا است. با این حال می‏توان آن را در قالب صفت فعلی و اضافی(مانند خلق، رزق و تدبیر) برای خدای متعال در نظر گرفت که از مقایسه‏ی میان افعال و مخلوقات با ذات الاهی از آن حیث که حب به خیر و کمال دارد انتزاع می‏شود و چون یکی از دو سوی اضافه، قیود زمانی و مکانی دارد، می‏توان چنین قیودی را برای اراده‏ی الاهی به لحاظ متعلقش در نظر گرفت.(1)
فیلسوفان و متکلمان درباره نسبت اراده با قدرت سخن گفته‏اند و در تفاوت آن دو گفته‏اند: قدرت به معنای مبدئیت فاعل حی مختار برای افعالش به هر دو سوی فعل مقدور به شکل یکسان تعلق می‏گرد؛ ولی اراده تنها با یکی از دو طرف فعل مقدور پیوند دارد ووقوع آن را به وجوب بالذات در مورد خداوند و به وجوب بالغیر در مورد غیر خدا واجب می‏کند(2) قدرت الاهی نامتناهی است و دامنه‏ی شمول آن هر ممکنی را پوشش می‏دهد؛ ولی مقدور بودن چیزی وقوع آن را لازم نمی‏کند و تنها اموری در خارج پدیدار می‏شوند که اراده‏ی الاهی به آن‏ها تعلق گیرد.
در این که اراده‏ی انسان وصفی مغایر با قدرتش است نزاعی نیست امّا همان گونه که به اشارت گذشت در این که صفت اراده الاهی عین قدرت وی است، اختلاف شده؛ بسیاری از حکیمان و متکلمان آن دو را یکی دانسته‏اند؛ امّا برخی آن‏ها را مغایر می‏دانند.(3)
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 422.
2. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 317.
3. الحکمة المتعالیه، ج6، ص 115 117 و 314؛ کشف المراد، ص 314؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص 88.
_______________________________
مسئله‏ی دیگر درباره اراده، مقایسه آن با اختیار است: اختیار در نظر آوردن دو طرف فعل مقدور و ترجیح یکی بر دیگری است؛ و اراده انجام دادن یکی از آن دو بر اساس ترجیح عقلانی است. با این حال، باید توجه داشت که «اختیار» کاربردهای مختلفی دارد: گاهی در مقابل «جبر محض» قرار می‏گرد؛ به این معنا که فاعل با شعور بر اساس خواست خود بی آن که مقهور دیگری باشد کاری انجام دهد؛ کاربرد دیگر اختیار جایی است که فاعلی دو نوع گرایش متضاد داشته و یکی را بر دیگری ترجیح دهد؛ در این کاربرد اختیار مرادف اراده و ملاک تکلیف، پاداش و کیفر است. مفهوم دیگر اختیار آن است که کاری مطابق گرایش درونی فاعل انجام گیرد، بی آن که از خارج فشار و تهدیدی متوجه او شود. در این کاربرد«فعل اختیاری» مقابل «فعل اکراهی» است. معنای دیگر آن که کاری در اثر محدودیت امکانات و در تنگنا قرار گرفتن فاعلِ آن انجام نشود که در تقابل با «فعل اضطراری» است. بر این اساس، کسی که در زمان قحطی برای ادامه زندگی‏اش ناچار به خوردن گوشت مردار شود، کارش اختیاری نیست، هرچند با اراده آن را انتخاب و انجام داده است.(1) اختیار مراتبی دارد، بالاترین مراتب آن در خداوند متعال و سپس در مجردات تام ونازل‏ترین آن در نفوس متعلق به ماده وجود دارد. افزون بر آن ، افعال اختیاری انسان نیز از نظر مرتبه‏ی اختیار متفاوت‏اند.
اراده‏ی الاهی به لحاظی به تکوینی و تشریعی تقسیم شده است، به این بیان که: فعل یا ترک فعل مورد نظر مُرید در خارج به دو گونه محقق می‏شود. گاهی مرید خود مستقیم و بی واسطه برای تحقق خواسته‏اش اقدام می‏کند و برای مثال برای رفع تشنگی‏اش آب می‏نوشد. و گاهی کسی را برای تحقق خواسته‏اش روانه می‏کند و برمی‏انگیزاند، برای مثال به او امر می‏کند که برایش آب بیاورد. اراده‏ی نوع اول را «تکوینی» و اراده نوع دوم را «تشریعی» نام نهاده‏اند. بدین سان، تعلق
_______________________________
1. آموزش فلسفه، ج2، ص 95 96؛ شرح المواقف، ج8، ص 85.
_______________________________
اراده‏ی خداوند به افعال خویش را اراده تکوینی و امر ونهی‏اش را نسبت به کار اختیاری فاعل مختار دیگر را اراده‏ی تشریعی گویند.(1)
درباره نسبت میان اراده‏ی الاهی و اراده‏ی انسان گفته شده: اراده انسان در طول اراده و اختیار الاهی قرار دارد و استناد فعل واحد به اراده‏ی دو فاعل هنگامی محال است که هر دو فاعل در عرض یکدیگر، موءثر در انجام آن فرض شوند و به اصطلاح فاعل جانشین باشند؛ امّا اگر هر دو فاعل در طول یکدیگر باشند استناد فعل به هر دوی آن‏ها درست است. استناد به دو فاعل طولی تنها به این معنا نیست که اصل وجودِ «فاعل بی واسطه» مستند به «فاعل با واسطه» است؛ بلکه تمام شئون وجودش مستند به فاعل هستی بخش است. و حتی در انجام کارهای اختیاری‏اش هم بی‏نیاز از او نیست و دمادم وجود و همه‏ی شئون وجودش را از او دریافت می‏دارد.(2)
_______________________________
1. شرح عقاید نسفی، ص 105؛ جبر و اختیار، ص 78؛ بحوث فی الاُصول ، ص 12.
2. آموزش فلسفه، ج2، ص 445؛ گوهر مراد، ص 250.

تبلیغات