آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

در خجسته ایام میلاد حضرت ختمى مرتبت، پیامبر بزرگ اسلام صلى الله علیه و آله و سلم و به مناسبت ایام هفته وحدت (12 - 17ربیع الاول)، جمعى از فضلا در محضر حضرت آیت الله سبحانى شرف حضور داشتند، سخن از وحدت اسلامى به میان آمد، و نظرهاى موافق و مخالف مطرح شد. هنگامى که سخن حاضران به پایان رسید ایشان زمام سخن را به دست گرفت و با قضاوت خاص میان موافق و مخالف چنین گفت:
اصولا باید «وحدت‏» اسلامى به صورت منطقى تحدید و تفسیر شود تا موضوع تعریف منطقى نداشته باشد نمى‏توان درباره‏ى آن نفیا و اثباتا داورى نمود.
متاسفانه منادیان وحدت یا مخالفان آن کمتر به این موضوع پرداخته‏اند و غالبا پیامدهاى خوب و بد آن را مطرح مى‏کنند بدون این که روشن کنند این پیامد از آن کدام تفسیر از وحدت است.
حضرت آیت الله سبحانى افزودند: در سالهاى 1327ه. ش مرحوم میرزا محمد تقى قمى که از پایه‏گذاران «دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة‏» قاهره بود، در مدرسه‏ى فیضیه پیرامون تقریب سخن گفت، و حقا که او موضوع را به صورت واضح بیان کرد. حاصل گفتار او این بود که تقریب و یا وحدت دو معنا دارد:
1. تمام فرق اسلامى را در یکدیگر ذوب کنیم و از همگان فرقه واحدى بسازیم و به عبارت روشنتر: شیعه را سنى و یا سنى را شیعه کنیم تا اختلاف از بین برود و وحدت تحقق پذیرد.
مسلما این تفسیر مورد نظر اعضاى دارالتقریب نبوده و در این اعصار این نظریه امکان پذیر نیست، زیرا علاقه و دلبستگى پیروان هر یک از دو گروه به مختصات و ویژگى‏هاى خود، آن چنان محکم و استوار است که حتى با نبرد خونین نمى‏توان جریان را یک طرفه ساخت تا چه رسد در پرتو مذاکره و گفتگو.
2. هر دو گروه مشترکات فراوانى در عقاید و احکام و اخلاق دارند، مشترکاتى که آنها را به صورت ملت واحدى در آورده، و در این 14 قرن تحت پوشش اسلام زندگى کرده‏اند،و در عین حال هر دو گروه داراى ویژگى‏هایى در عقاید و احکام مى‏باشند.
منادیان تقریب مى‏گویند: مشترکات دو گروه به قدرى فراوان است که مى‏تواند پیوند محکمى در میان پیروان هر دو گروه پدید آورد و در عین حال هر گروهى به مختصات خود علاقمند باشد و به عقیده‏ى مخالف نیز احترام بگذارد.
و به دیگر سخن: اختلاف در این ویژگیها مایه‏ى جنگ و خونریزى و مشاجره نباشد و آنها را در زندگى و یا جوامع بین المللى در مقابل یکدیگر قرار ندهد.
در گذشته اردوگاه شرق و غرب فاصله زیادى با یکدیگر داشتند، نظام حاکم بر یکى سوسیالیستى و حاکم بر دیگرى سرمایه‏دارى بود ولى در عین حال هر دو در مواضعى که با هم نفع مشترک داشتند وحدت رویه را از دست نمى‏دادند. و بسان تیغه‏هاى یک قیچى که از هم فاصله دارند در قطع یک ریشه مخالف با هم حرکت مى‏کردند و ریشه را مى‏زدند.
مسلما باید از وحدت و تقریب به شیوه یاد شده، پشتیبانى کرد، و این که امروزه شیعه در جهان به طور کامل شناخته نشده، یکى از عوامل آن، وجود بدبینى در طرف مخالف است. اگر این بدبینى از بین برود و هر دو گروه، هم دیگر را تحمل کنند شیعه در جهان به خوبى شناخته مى‏شود، و مشترکات به صورت روشن تجلى مى‏کند.
در اعصار گذشته خصوصا در ایام شکوفایى تمدن اسلامى همکارى میان دانشمندان دو گروه چشمگیر بود. یعنى شیعیان در حوزهى درس استاد سنى حاضر شده و از آن بهره مى‏گرفتند و همچنین سنیان از حوزه درس استاد شیعه استفاده مى‏کردند و در عین حال هر دو گروه با توجه به مشترکات، متمیزات خویش را حفظ مى‏نمودند.
در اینجا حضرت والد نمونه‏هاى تاریخى از همکارى دو گروه بیان کردند براى ارزشمند بودن آنها به تنظیم گفتار ایشان مى‏پردازیم:
1.ابن عساکر و نقل حدیث از کلینى
محمد بن یعقوب کلینى (متوفاى 329) کتاب شریف کافى را به مدت 20 سال نوشت و با نگارش آن دوره جدید جوامع حدیثى شیعه آغاز گشت. او در دهه سوم قرن چهارم(1320 - 1329) رى را به عزم اقامت در بغداد ترک گفت تا کتاب کافى را بر مشایخ حدیث در عراق و سوریه و لبنان عرضه کند.
ابن عساکر (متوفاى 571) مى‏گوید: وى وارد بعلبک شد و از مشایخ خود به نامهاى محمد بن على بن جعفر سمرقندى، و محمد بن احمد خفاف نیسابورى، و على بن ابراهیم بن هاشم نقل حدیث کرد. (1)
سپس ابن عساکر حدیثى را با سندى به پنج واسطه از کلینى نقل مى‏کند و مى‏گوید: کلینى نیز این حدیث را به سند خود از امیرمؤمنان نقل کرده است و آن حدیث این است : «اعجاب المرء بنفسه دلیل على ضعف عقله‏». (2)
2. شیخ مفید و حوزه کلامى بغداد
عصر شیخ مفید (336 - 413) عصر تضارب افکار و شکل‏گیرى مکتب‏هاى کلامى گوناگون بود، ولى قوت منطق و بیان شیرین شیخ به حدى بود که در حوزه تدریس او شخصیت‏هایى از سنیان حاضر شده و بهره مى‏گرفتند.
شیخ در دوران جوانى از اساتیدى مانند حسین بن على بن ابراهیم بصرى معروف به (جعل) فقیه معتزلى (293 - 369) و مفسر نیرومند على بن عیسى رمانى متکلم نحوى معتزلى (متوفاى 385) استفاده کرد و تشیع او مانع از آن نبود که در حوزه کلامى و فقهى آنان حاضر شوند همچنان که تسنن دیگران در آن عصر مانع از آن نبود که حوزه کلامى شیخ از این افراد موج زند.
ابن جوزى متوفاى 597 مى‏نویسد: خانه شیخ مفید به درب ریاح بود و در اینجا مجلس بحثى برپا مى‏شد که دانشمندان از همه مذاهب در آن شرکت مى‏نمودند و مفید با تمام آنان به بحث و گفتگو مى‏پرداخت. (3)
ابن کثیر در حوادث 413 مى‏نویسد: و کان مجلسه یحضره خلق کثیر من العلماء و سائر الطوائف. (4)
در مجلس بحث او انبوهى از دانشمندان از فرق اسلامى حاضر مى‏شدند.
در پرتو این همکارى نزدیک بود که گروه کثیرى به وسیله شیخ به تشیع مشرف شده و از چشمه زلال آن سیراب شدند، و روزى که شیخ درگذشت و در میدان «اشنان‏» بر جنازه او نماز گزاردند ، جا براى نمازگزاران فوق العاده تنگ شد و گریه نمازگزاران از هر طرف بلند بود. (5)
3. سید مرتضى و زعامت علمى حوزه بغداد
سید مرتضى(355 - 436) از علماى بزرگ شیعه در قرن پنجم هجرى است. او دست پرورده‏ى فقیه بزرگ، متکلمى عالى مقام مانند مفید بود،و در عظمت علمى او همین بس که ابن خلکان مى‏گوید: شریف، امام پیشوایان عراق بود. (6)
این جمله را درباره کسى مى‏گویند که دانشمندان همه‏ى فرق در برابر علم و دانش او سر تعظیم فرود آورده و به آن از دیده‏ى تعظیم مى‏نگرند.
کتاب امالى او که گاهى به آن «الغرر والدرر» نیز مى‏گویند، دروس کلامى و تفسیرى و ادبى اوست که براى جمع کثیرى از فضلاى بغداد از تمام فرق املا مى‏کرد و احیانا مناقشه‏هایى در اثناى تدریس انجام مى‏گرفت.
4. شیخ طوسى و زعامت علمى حوزه بغداد
شیخ طوسى (385 - 460) بسان مشایخ خود مفید و مرتضى از دانشمندان اهل سنت‏بهره گرفته و در عین حال گروهى از آنان از شمه زلال او سیراب شده‏اند، از اساتید غیر شیعى اوست ابوعلى بن شاذان، و ابو منصور سبکى. (7)
ولى در مقابل در حوزه درس شیخ در بغداد آنگاه که بر کرسى تدریس مى‏نشست گروه کثیرى از فرق اسلامى پاى منبر او گرد آمده و از او بهره مى‏گرفتند.
ابن جوزى مى‏نویسد: در سال 449 ه به خانه ابوجعفر طوسى در کرخ حمله کردند و دفاتر و کرسى تدریس او را به غارت بردند. (8)
5. ابن ادریس و همکارى با فقیه شافعى
ابن ادریس (5453 - 598) مى‏نویسد: یکى از علماى شافعى که با هم مانوس هستیم و نامه‏نگارى میان ما و او رد و بدل مى‏شود نامه‏اى براى من نوشته و از حکم سه طلاق در یک مجلس از دیدگاه ائمه‏ى اهل بیت‏سؤال کرده است. وى در پاسخ او، رساله‏ى گسترده‏اى نوشته و آن را در« السرائر» آورده است. (9)
6. منتجب الدین و رافعى قزوینى
متنجب الدین(504 پس از 585) از علماى نامى شیعه در قرن ششم هجرى و مؤلف «فهرست اسماء علما ء الشیعة ومصنفیهم‏» است. در عظمت علمى او همین بس که از 146 شیخ حدیث، روایت نقل کرده و یا اخذ علم نموده است، که در میان آنان حسن بن محمد بن احمد استرابادى حنفى و ابوبکر بن عبدالباقی بغدادى و غیره است، و او دوست نزدیک ابن عساکر در رى بوده و در سال 529 با هم، از استادى به استماع حدیث پرداخته‏اند.
رافعى شافعى یکى از تلامیذ اوست که در سال 585 ه نزد او درس خوانده، و او را چنین مى‏ستاید:
«شیخ ریان فى علم الحدیث‏سماعا و ضبطا و حفظا و جمعا، یکتب ما یجد و یسمع ممن یجد و یقل من یدانیه فی هذه الاعصار فی کثرة الجمع و السماع و الشیوخ الذین سمع منهم، و اجازوا له‏». (10)
7. همکارى در قرن هفتم
همکارى میان دو گروه در عصر خواجه و علامه حلى بسیار چشمگیر است، زیرا برخى از مشایخ هر دو را علماى اهل سنت تشکیل مى‏دهد، همچنان که گروهى از اهل سنت‏به افتخار تلمذ نزد آن دو شخصیت نایل آمده‏اند، و مطالعه زندگانى این دو شخصیت‏بزرگ این حقیقت را روشن مى‏کند.
8. فخر المحققین و فیروز آبادى
مجدالدین فیروز آبادى (729 - 827) نویسنده فرهنگ زبان عرب به نام «القاموس المحیط‏» در عراق از شخصیت‏هایى بهره گرفته که از میان آنان مى‏توان فخر المحققین فرزند علامه حلى را نام برد.
فیروز آبادى در اجازه‏اى که به ابن حلوانى داده به تلمذ خود نزد فخرالمحققین تصریح کرده و صورت اجازه، حاکى از عظمت فخرالمحققین نزد اوست.
او چنین مى‏گوید: وبعد یقول فقیر رحمة الله تعالى ابو طاهر محمد بن یعقوب بن محمد الفیروز آبادی الشیرازی سدد الله افعاله و اقواله و هداه من الامور لما هو ایقن و اقوى له.
اجزت للمولى الامام، الحبر الهمام، البحر الهلقام، زبدة فضلاء الایام فخر علماء الانام، عماد الملة و الدین عوض الفلک الابادی الشهیر بابن الحلوانی سقاه الله تعالى من الکلم الغر عذاب نطافها کما رزقه من اثمار العلوم لطاف اقطافها ان یروی عنی هذا الکتاب المسمى بالتکملة و الذیل و الصلة لکتاب تاج اللغة و صحاح العربیة بحق روایتی ایاه عن شیخى و مولاى علامة الدنیا بحر العلوم و طود العلى فخر الدین ابى طالب محمد بن الشیخ الامام الاعظم برهان علماء الامم، جمال الدین ابی منصور الحسن بن یوسف بن المطهر الحلی بحق روایته عن والده. (11)
پى‏نوشت‏ها:
1. تاریخ ابن عساکر:56/297; مختصر تاریخ دمشق:23/362.
2. المنتظم:8/11.
3. البدایة و النهایة:12/15.
4. رجال نجاشى: 2، شماره 1068; فهرست‏شیخ ، شماره 710.
عبارت شیخ چنین است: «وکان یوم وفاته یوما لم یر اعظم منه من کثرة الناس للصلاة علیه و کثرة البکاء من المخالف و الموافق.
5. وفیات الاعیان: 3/313.
6. علامه مجلسى در اجازه کبیر خود او را از مشایخ سنى شیخ معرفى کرده است.
7. مقدمه تبیان:52 - 53.
8. منتظم: حوادث سال 449ه.
9.السرائر:2/678
10. التدوین فی اخبار قزوین:3/377.
11. الجاسوس على القاموس، احمد فارسى افندى:129 و 130 جاپ قسطنطنیه، چاپ سال 1299 ه.

تبلیغات