آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

از مکان هاى مهم زیارتى و از بقاع متبرکه در مدینه منوره، «مشربه امّ ابراهیم» است. پیشوایان و ائمه(علیهم السلام) به زیارت آن توصیه و تأکید کرده اند و همه مسلمانان در گذشته و در طول تاریخ، این مکان مقدس را با اهمیت تلقّى کرده و مدینه شناسان در معرفى آن مطالبى نوشته اند.
ولى پس از تسلّط وهابیان بر حجاز، مشربه امّ ابراهیم نیز مانند حرم ائمه و سایر بقاع متبرّکه، منهدم گردید و پیرامون آن را با بلوک هاى سیمانى دیوار کشیده، درِ آهنى گذاشتند تا مانع ورود زائران شوند و
امروزه آن را به گورستان تبدیل کرده اند و دیگر اثرى از مشربه و محلّ مسکن پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مسجد آن دیده نمى شود و این اثر مهم اسلامى، مانند آثار مذهبى فراوان دیگر در مکه و مدینه، به فراموشى سپرده شده و کمتر مسلمانى است که از وجود این اثر تاریخى ـ مذهبىِ مهم، آگاه شود و شنیدن نام مشربه براى وى تازگى نداشته باشد.
اکنون در این مقاله، تا آنجا که فرصت اجازه مى دهد، مطالبى درشناساندن و بیان اهمیت و تاریخ مشربه امّ ابراهیم، که بخشى از تاریخ زندگى پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى باشد، در اختیار خوانندگان عزیز قرار مى دهیم:
1 ـ مشربه در لغت 2 ـ مشربه چگونه به تملّک پیامبر(صلى الله علیه وآله) در آمد. 3 ـ مشربه در گفتار و توصیه ائمه(علیهم السلام) 4 ـ امّ ابراهیم کیست؟ 5 ـ ابراهیم دردانه رسول الله(صلى الله علیه وآله) 6 ـ انتقال ماریه به مشربه 7 ـ تبدیل مشربه به مسجد و گورستان 8 ـ مشربه یا مقبره مادر حضرت رضا(علیه السلام)
* مشربه در لغت:
فیروز آبادى مى نویسد: مشربه (به فتح و ضم راء) به زمین نرمى گفته مى شود که همیشه سر سبز است.
و همچنین به معناى غرفه و محلّ مرتفع و به صفّه و سکّو نیز گفته مى شود.(1)
احمد عباسى، مدینه شناس معروف مى نویسد: مشربه به معناى غرفه است و به مناسبت وجود غرفه امّ ابراهیم در داخل نخلستان، به مجموع این باغ «مشربه» گفته اند.(2)
سمهودى مى نویسد: مشربه، محلّ مرتفعى بوده در داخل باغ خرماى متعلق به پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مى افزاید: این معنا مى تواند مناسب ترین معنا در نامگذارى مشربه امّ ابراهیم، که غرفه آن، در نقطه مرتفع قرار داشت باشد.(3)
گفتنى است، همانگونه که سمهودى گفته است، در این نقطه که از صخره ها و تخته سنگ هاى طبیعى بهوجود آمده (و امروز هم مشهود است) چون از سطح نخلستان مرتفع و از جریان آب و نفوذ رطوبت در امن بود، غرفه و اتاقى و بعدها مسجدى بنا گردید.
مشربه چیست؟
مشربه، در لغت به هر معنا آمده باشد، آنگونه که از گفتار سمهودى به دست مى آید، «مشربه امّ ابراهیم» در میان مردم به باغ خرمایى اطلاق شده که در خارج از شهر مدینه بوده و به رسول الله(صلى الله علیه وآله) تعلّق داشته است و در نقطه مرتفعى از این باغ، غرفه اى بوده که پیامبر آن را براى زندگى کنیز خود «ماریه قبطیه» اختصاص داد و او را به این محل منتقل کرد و ابراهیم، فرزند آن حضرت در همین محل از ماریه متولد شد و از دنیا رفت. ماریه، پس از رسول خدا نیز تا پایان عمرش در مشربه به زندگى اش ادامه داد و در همان غرفه از دنیا رفت.
موقعیت مشربه امّ ابراهیم
مشربه امّ ابراهیم در منطقه عوالى مدینه منوره و در شمال مسجد بنى قریظه واقع شده که در گذشته به این منطقه عالیه، «نُسخ» (بضم سین) گفته مى شد و محل زندگى قبیله «بنى الحارث» ابن «خزرج» بود و ابو بکر هم در این منطقه خانه اى داشت که یکى از همسرانش بنام «حبیبه» دختر «خارجه» در آن خانه زندگى مى کرد و ابوبکر در همین خانه بود که از رحلت
1 . القاموس المحیط ، ماده «شرب».
2 . عمدة الاخبار فی مدینة المختار، ص173
3 . وفاء الوفا، ج3، ص826
---------------------------------------------------
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) آگاه شد و خود را به سرعت به مدینه رسانید.
مشربه امّ ابراهیم، پس از احداث بیمارستان «الزهرا» و «مستشفى الوطنى» در میان این دو بیمارستان قرار گرفت و فاصله آن با «مستشفى الزهرا»، در خیابان على بن ابى طالب، حدود 500 متر مى باشد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) چگونه مالک این نخلستان شد؟
این باغ پیش تر از آنِ شخصى یهودى، به نام «مخیریق» بود و با وصیت او، به رسول الله(صلى الله علیه وآله)منتقل شد. این واقعه و رخداد چنین بوده است مخیریق،(1) که از یهودیان بنى نضیر مدینه
و از عالمان و ثروتمندان آن ها بود، به هنگام جنگ اُحد، اقوام و عشیره خویش را جمع
کرد و به آنان گفت: اى یهودیان! شما مى دانید که محمد همان پیامبرى است که ما و پدرانمان در انتظار ظهورش به سر مى بردیم و اکنون نصرت و یارى او برهمه واجب است. پس به پا خیزید و از وى در مقابل دشمنانش دفاع کنید. گفتند: امروز یوم سبت و شنبه است (که به عقیده آن ها در این روز جنگ جایز نبود). مخیریق در پاسخ آنان گفت: واى بر شما! دیگر
سبتى نیست و دین یهود با آمدن پیامبر اسلام منسوخ گردید. او وقتى دید دعوت و
موعظه اش در هم کیشانش مؤثر واقع نمى شود، خود آماده جنگ با مشرکان مکه شد و به هنگام حرکت به اُحد اینگونه وصیت کرد که: «اِن اُصِبتُ فما لی لمحمّد یصنع فیه ما شاء»;
«اگر من در این جنگ کشته شدم همه ثروتم از آنِ محمد است و هر گونه صلاح بداند تصرّف خواهد کرد.» او سرانجام در جنگ اُحد به شهادت رسید و پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از شهادتش فرمود: «مُخَیرِیق
خَیرُ یَهُود».(2)
بدینگونه، املاک و باغ هاى «مخیریق» که هفت قطعه و از جمله مشربه امّ ابراهیم
بود، در اختیار رسول الله(صلى الله علیه وآله) قرار گرفت و آن حضرت این باغ ها و نخلستان ها را، که در تاریخ به عنوان «حوائط(3) سبعه» معروف شده است(4) ، از سال سوم هجرت متصرّف گردید و همین حوائط بود که پس از رحلت آن حضرت، همراه با فدک ـ که مورد ادعاى حضرت زهرا(علیها السلام) و مورد انکار خلیفه اول بود ـ در اختیار دختر پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرار گرفت. البته فدک به جهت اهمیتى که داشت، بیش از حوائط هفتگانه مورد توجه بود و از آن، بیشتر سخن به میان
آمده است.
1 . بضم اول و فتح ثانى به صیغه تصغیر.
2 . سهیلى، الروض الأُنُف، ج5 ، ص12 ; وفاء الوفا، ج3، ص988
3 . حوائط ، جمع حائط ، باغ خرما، مختار الصحاح.
4 . این حوائط به میثم، صائقه، حسنى، برقه، عوّاف، کلاء و مشربة نامیده شده اند.
---------------------------------------------------
مشربه امّ ابراهیم در گفتار ائمه(علیهم السلام)
به طورى که پیش تر اشاره شد، ائمه هدى(علیهم السلام) به زیارت مشربه امّ ابراهیم بسیار اهتمام داشتند و آن را پس از مسجد قبا، مهم ترین مکان زیارتى و حتى مقدم بر زیارت شهداى اُحُد و قبر عموى پیامبر (حمزه سید الشهدا) مى دانستند. و شیعیان خود را به اهمیت این جایگاه مقدّس متوجّه ساخته اند و ما در این راستا به نقل چند روایت بسنده مى کنیم:
1 . معاویة بن عمّار مى گوید: امام صادق(علیه السلام) خطاب به من فرمود:
«لاَ تَدَعْ إِتْیَانَ الْمَشَاهِدِ کُلِّهَا مَسْجِدِ قُبَاءَ فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِی أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَى مِنْ أَوَّلِ یَوْم وَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ وَ مَسْجِدِ الْفَضِیخِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ مَسْجِدِ الاَْحْزَابِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ».(1)
«رفتن به مشاهد مدینه را ترک مکن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا، که اساس آن از نخستین روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهیم و...»
2 . عقبة بن خالد گوید از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: ما مساجدى را که پیرامون مدینه هستند، زیارت مى کنیم، از کدامین مسجد آغاز کنیم بهتر است؟ فرمود:
«اِبْدَأْ بِقُبَا فَصَلِّ فِیهِ وَأَکْثِرْ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَسْجِد صَلَّى فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) فِی هَذِهِ الْعَرْصَةِ ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَصَلِّ فِیهَا وَهِیَ مَسْکَنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله)وَمُصَلاَّهُ».(2)
«از مسجد قبا آغاز کن و در آن زیاد نماز بخوان; زیرا آن نخستین مسجد در این منطقه است که رسول خدا در آنجا نماز خواند. پس از آن، به مشربه امّ ابراهیم برو و در آنجا نماز بگزار; زیرا آنجا مسکن دوم پیامبر خدا و محل نماز او است.»
3 . صفوان بن یَحْیى از امام صادق(علیه السلام) نقل مى کند که فرمود:
«هَلْ أَتَیْتُمْ مَسْجِدَ قُبَا أَوْ مَسْجِدَ الْفَضِیخِ أَوْ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَمْ یَبْقَ مِنْ آثَارِ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) شَیْءٌ إِلاَّ وَ قَدْ غُیِّرَ غَیْرُ هَذَا».(3)
«آیا به مسجد قبا یا مسجد فضیخ و یا مشربه امّ ابراهیم رفته اید؟ عرض کردم: آرى. فرمود: از آثار رسول الله چیزى نمانده جز این که آن را تغییر داده اند، مگر این ها.»
1 . الکافى، ج4، ص560 ، کتاب الحج باب اتیان المشاهد و قبور الشهدا.
2 . همان.
3 . وسائل الشیعه، ج14، ص355 ، باب استحباب إتیان المشاهد کلها.
---------------------------------------------------
امّ ابراهیم کیست؟
از این روایات برداشت مى شود که ائمه(علیهم السلام) توصیه و تأکید بر زیارت مشربه امّ ابراهیم داشتند و آن را به عنوان مسکن و مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) شناسانده اند. از آنجاکه لازمه مسکن و مصلاّ بودن مشربه حضور ممتد و نوعى تردّد دائمى را ایجاب مى کند و با زندگى ماریه و جناب ابراهیم، فرزند پیامبر ارتباط و پیوند دارد، لازم است شرح حال این مادر گرامى و فرزند گران قدرش، جناب ابراهیم را در اختیار خوانندگان ارجمند قرار دهیم تا مسکن و مصلا بودن مشربه، که امام صادق(علیه السلام) آن را عنوان کرده است، بیشتر و بهتر روشن شود.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در ذى قعده سال ششم هجرت، پس از مراجعت از حدیبیّه، نامه هایى به برخى از سلاطین و سران کشورهاى مختلف فرستاد و آن ها را به توحید خداوند و پذیرش اسلام فرا خواند; از جمله نامه اى بهوسیله یکى از اصحابش، به نام «حاطب بن ابى بلتعه» به «مقوقس» پادشاه اسکندریه فرستاد و در این نامه او را به قبول اسلام دعوت فرمود.
مقوقس گرچه اسلام نپذیرفت، لیکن احترام و ادب کامل نسبت به نامه پیامبر خدا و پیک آن حضرت را مراعات کرد و هنگام دریافت نامه گفت: از این پیام عطر خیر و نیکى استشمام مى شود. آنگاه فرمان داد آن نامه در صندوقى از عاج حفظ شود و به همراه پاسخ این نامه
---------------------------------------------------
هدایایى(1) براى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرستاد و از جمله این هدایا کنیزى بود به نام «ماریه، دختر شمعون» و کنیز دیگر به نام «سیرین» خواهر او.(2)
پس از ورود این دو خواهر به شهر رسول الله (مدینه)، آنها را به بانویى به نام امّ سلیم تحویل داد و در خانه او به دیدارشان رفت و آن ها را به اسلام دعوت کرد و هر دو خواهر، که از آگاهى بالایى نسبت به مذهب و عقیده خود برخوردار بودند، در همان خانه اسلام را پذیرفتند و در تاریخ، از بانوان با فضیلت و متعهّد صدر اسلام به حساب مى آیند. پیامبر(صلى الله علیه وآله)سیرین را به حسّان بن ثابت، شاعر خویش هدیه کرد و حسان از وى داراى فرزندى به نام عبدالرحمان شد وماریه را براى خود نگهداشت و از وى داراى فرزندى به نام ابراهیم شد. بنابراین، زندگى ماریه با پیامبر(صلى الله علیه وآله) از اواخر سال ششم و یا اوایل سال هفتم تا رحلت آن بزرگوار به مدت تقریبى پنج سال ادامه داشت.
فوت ماریه: ابن کثیر از واقدى نقل مى کند که ماریه در محرم سال پانزده هجرت، در دوران خلافت عمربن خطاب از دنیا رفت و عمر بر پیکر او نماز خواند و در بقیع، در کنار قبر فرزندش ابراهیم به خاک سپرده شد.(3)
محبت شدید پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) به ماریه
از آنجا که ماریه بزرگ شده در محیط اجتماعى اسکندریه، متمدن ترین کشور آن روز و تربیت یافته دربار مقوقس و داراى جمال ظاهرى و کمال معنوى و اخلاقى بود و نسبت به رسول خدا ادب و احترام فوق العاده داشت و از یک کشور بیگانه آمده بود و مانند میهمان در خدمت رسول خدا بود، لذا از آغاز ورود به مدینه، مهر و محبت رسول خدا را به سوى خود جلب کرد و از عطوفت و لطف خاص آن حضرت برخوردار شد; به طورى که موجب حساسیت و حسادت بعضى از همسران آن حضرت گردید و این در حالى بود که پیامبر(صلى الله علیه وآله) با هر یک از همسرانش داراى عادلانه ترین رفتار و نرم ترین مماشات بود و در تأمین حقوق و خواسته هاى هر یک از آنان کمال مراقبت را داشت تا کوچکترین رنجش و ناراحتى در آنان بهوجود نیاید، ولى به هر حال، این محبت و احترام و اظهار علاقه از سوى پیامبر نسبت به ماریه در زندگى آن حضرت بى تأثیر نبود و موجب مسائلى گردید که به توضیح آن ها خواهیم پرداخت.
1 . متن نامه پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پاسخ آن از سوى مقوقس و معرفى هدایاى او در مکاتیب الرسول، ج2، ص217 و 423 آمده است.
2 . البدایة و النهایه، ج4، ص272 ; سیره حلبیه، ج3، ص282 ; تاریخ ذینى دحلان، ج3، ص71 ; تاریخ الخمیس ج2، ص182
3 . البدایة والنهایه، ج5 ، ص305
---------------------------------------------------
چرا ماریه به مشربه منتقل شد؟
پیش از آن که شرح حال ابراهیم، فرزند رسول الله(صلى الله علیه وآله) را مطرح کنیم، لازم است به این پرسش پاسخ دهیم که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) چرا و به چه انگیزه اى کنیز مورد علاقه خود، ماریه را از همسایگى بانوان و همسرانش جدا کرد و او را از زندگى در داخل مدینه و قرب جوار خویش و از کنار مسجدش محروم ساخت و در محلى دور از مسجد النبى و در خارج مدینه، در میان نخلستان و محیط زندگى مردمانى که داراى روحیه و فرهنگ اعراب بادیه نشین بودند، جاى داد که این نوع زندگى هم براى کنیز تازه وارد سخت بود و هم تحمّل این دورى براى خودِ آن حضرت، با علاقه زیادى که نسبت به ماریه و پس از آن، نسبت به فرزندش ابراهیم داشت مشکل و ناگوار بود.
رفتن به مشاهد مدینه را ترک مکن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا، که اساس آن از نخستین روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهیم و...
گذشته از این که، این اقدام پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى توانست بهانه و دست آویزى براى منافقان باشد که پیوسته در صدد گرفتن ایراد و اشکال و نیز خدشه وارد کردن نسبت به شخصیت پیامبر اسلام بودند و راهى بود از سوى دشمنان براى ایجاد تزلزل در دل مسلمانان ضعیف الایمان.
پس به یقین، یک عامل قوى و انگیزه مهم در این تصمیم وجود داشت که موجب شد آن حضرت همه این ناراحتى ها را بر خود هموار کند و کنیز مورد علاقه اش را به منطقه اى دور دست انتقال دهد.
شیوه زندگى رسول خدا با همسرانش
در پاسخ این پرسش مى گوییم: بررسى آیات و احادث و تاریخ زندگى پیامبر خدا در چگونگى معاشرت و تعامل آن حضرت با همسرانش، بیانگر این حقیقت است که آن حضرت هر گاه مى دید همسرانش خواسته هایى از روى رقابت و حسادت دارند و یا احیاناً، خواسته هاى سلیقه اى و خارج از مقررات از شخص رسول خدا طلب مى کنند، آن بزرگوار در
اینگونه موارد به گونه اى تصمیم مى گرفت و اقدام عملى مى کرد که هم موجب رفع اختلاف و هم عامل جلب رضایت خاطر آنان مى گردید و این اقدام از سوى آن حضرت گاهى ایثار و مقدم داشتن خواسته هاى آنان نسبت به خواسته خود آن حضرت را به همراه داشت و در یک جمله رسول خدا براى جلب رضایت و آرامش خاطر همسرانش، گاهى از حق خویش اغماض و صرف نظر مى کرد و بدین گونه نارضایتى و اختلاف آنان را به سکونت دل و آرامش خاطر مبدّل مى ساخت.
براى روشن شدن این بُعد از زندگى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و به عنوان نمونه، یک مورد از عملکرد آن حضرت با همسرانش را نقل مى کنیم:
مى دانیم که رسول الله(صلى الله علیه وآله) دهه آخر ماه مبارک رمضان را اعتکاف مى کرد و با افراشتن چادرى در مسجد و قطع ارتباط با همسرانش، به عبادت و تهجّد مشغول مى گردید و بر این عمل اهتمام زیاد مىورزید.
ولى طبق مضمون روایتى که در صحیح بخارى از عایشه نقل شده که آن حضرت در یک ماه رمضانى تصمیم به انجام اعتکاف گرفت، عایشه از آن حضرت خواست که اجازه دهد او هم خیمه اى در کنار خیمه رسول الله به پاکند ومشغول عبادت و اعتکاف شود. پیامبرخدا درخواست عایشه را قبول کرد، چون چشم حفصه به خیمه عایشه افتاد، او هم از وى خواست تا رضایت رسول الله را براى برافراشتن خیمه بر وى جلب نماید. رسول خدا بر او نیز اجازه داد. زینب بنت جحش چون این دو خیمه را در کنار خیمه رسول خدا دید، براى خود خیمه اى در کنار آن ها برافراشت. پیامبر پس از اقامه نماز که مى خواست داخل خیمه خود شود چشمش به این خیمه ها افتاد، پرسید: این ها چیست؟ گفتند: اینها خیمه هاى سه تن از همسران شما مى باشد.
رسول خدا فرمود: «لا اَلله أردن بهذا ما انا بمعتکف»;(1) «آن ها براى خدا چنین کار را نکرده اند، من هم نمى خواهم معتکف شوم.» آنگاه مسجد را ترک کرد و به خانه اش بازگشت و بر خلاف سال هاى گذشته، پس از عید فطر ده روز از ماه شوال را به اعتکاف پرداخت.
به طورى که اشاره شد، پیامبر خدا با اهتمام ویژه اى که به اعتکاف دهه آخر ماه رمضان داشتند، چون رقابت و هم چشمى را در میان بانوان خود دید، با حالى شگفت زده پرسید: آیااین کار واقعاً براى خدا انجام گرفته یا جنبه رقابتى دارد و لذا از حق خویش و انجام دادن عبادت مورد علاقه اش صرف نظر کرد و در عین حال، به گونه اى اقدام نمود که براى هیچ یک
1 . صحیح بخارى، ج2، کتاب الاعتکاف، ح1940
---------------------------------------------------
از این بانوان جاى گله و ناخوشنودى بهوجود نیامد.
و اکنون بر مى گردیم به پاسخ پرسش یاد شده، که چرا رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ماریه دختر شمعون و کنیز مورد علاقه خود را به بیرون مدینه برد و مسکن او را به جاى داخل شهر، در میان نخلستان قرار داد؟!
پاسخ این پرسش این است که در روزهاى اول ورود ماریه به مدینه که رسول خدا او را در منزل حارثة بن ابى نعمان،(1) که در همسایگى مسجد قرار داشت، سُکنى داد بعضى از همسران آن حضرت نسبت به این بانوى جوان و میهمان تازه وارد، حسادت ورزیدند و تحمل این بانو و تردّد مکرر رسول خدا به خانه او سخت مى نمود و با ظاهر شدن اثر حمل در وى این حالت شدیدتر و این اظهار ناراحتى بیشتر گردید و لذا پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) براى حفظ توازن در میان همسران و ایجاد آرامش در داخل زندگیش مصلحت دیدند که ماریه را على رغم علاقه فوق العاده اى که نسبت به وى داشتند، از همسایگى همسرانش جدا و به خارج شهر منتقل نمایند. از این رو، ماریه در میان بستان و نخلستانى که متعلق به پیامبر در میان قبیله بنى مازن در نزدیکى مسجد قبا قرار داشت، سکنى گزید که این محل بعدها به نام «مشربه امّ ابراهیم» معروف شد و پس از چند ماه، جناب ابراهیم در این محل متولد گردید.
مورّخان انتقال ماریه به مشربه را این چنین نقل کرده اند:
«و غار نساء رسول الله واشتدَ عَلَیْهِنَّ حین رزق منها الولد».(2)
«همسران پیامبر نسبت به ماریه حسد ورزیدند و این حسادت آنگاه شدت یافت که پیامبر از وى داراى فرزند شد.»
و باز در طبقات مى گوید:
«ان رسول الله حجب ماریة و قد ثقلت على نساء النبىّ(صلى الله علیه وآله) و غِرْنَ علیها ولا مثل عائشة».(3)
«پیامبر خدا ماریه را از محیط زندگیش دور ساخت زیرا تحمل او براى همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وى حسد ورزیدند اما نه مثل عایشه.»
و باز در منابع تاریخ از عایشه نقل شده است که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) روزى ابراهیم را در
1 . وفاء الوفا، ج3، ص826
2 . طبقات ابن سعد، ج1، ق1، ص68 ; البدایة والنهایه، ج5، ص304 ; تاریخ یعقوبى، ج2، ص87 ; کامل ابن، اثیر، ج2،ص 186
3 . طبقات ابن سعد، همان، ص86
---------------------------------------------------
آغوش گرفته بود و به من فرمود: «عایشه ببین این طفل چه قدر به من شبیه است!» گفتم: هیچ شباهتى به تو ندارد. فرمود: «مانند من، چه قدر سفید و چاق است!» گفتم: طفلى که شیر گوسفند بخورد چاق و سفید رنگ مى شود.(1)
این ها نمونه هایى از برخورد بعضى از همسران پیامبر با ماریه و فرزندش ابراهیم و بیانگر حسادت آنان نسبت به این مادر و فرزند مى باشد.
محبت پیامبر(صلى الله علیه وآله) نسبت به فرزندش ابراهیم در دوران زندگى و به هنگام وفاتش
جناب ابراهیم در میان قبیله بنى مازن، در مشربه متولّد شد و سلمى همسر ابو رافع مامایى او را به عهده گرفت. از این رو، نخستین کسى که مژده ولادت او را به رسول خدا داد، ابو رافع بود و رسول خدا غلامى را به عنوان مژدگانى به او هدیه داد. پیامبر خدا در روز هفتم ولادت ابراهیم گوسفندى عقیقه کرد و شخصى به نام ابو هند، موى سر آن طفل را تراشید و پیامبر به وزن موهاى او، نقره صدقه داد و سپس موها در خاک دفن گردید و در همین روز پیامبر(صلى الله علیه وآله) نام ابراهیم را بر وى نهاد و فرمود: جبرئیل بر من نازل گردید و گفت: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَبا إِبْراهِیْم» من هم نام جدّم ابراهیم را بر وى نهادم.(2)
پس از تولد ابراهیم، هریک از همسران انصار درخواست کردند که پیامبرخدا وظیفه پرستارى و شیردادن بر ابراهیم را به وى واگذارد، تا این که سرانجام این افتخار نصیب بانویى به نام «امّ برده» همسر «ابو سیف» شد که شغل آهنگرى داشت و در همسایگى مشربه مى زیست. امّ برده ابراهیم را نزد ماریه در مشربه و به حضور رسول الله در مدینه مى برد و پس از دیدار آنان، به خانه خویش بر مى گرداند و گاهى نیز رسول خدا خود به دیدار ابراهیم و مادرش مى رفت.
انس بن مالک، خدمتگزار پیامبر مى گوید: من کسى را مهربان تر از رسول خدا نسبت به فرزند ندیده ام. هنگامى که امّ برده ابراهیم را پرستارى مى کرد، رسول خدا گاهى آن فاصله دور تا خانه وى را مى پیمود و فرزندش را در آغوش مى گرفت و او را مى بوسید و آنگاه به دایه اش تحویل مى داد.
روزى رسول خدا باز قصد خانه امّ برده را داشت که من نیز همراه آن حضرت بودم، چون به خانه ابو سیف رسیدیم، دیدم خانه پر از دود است و من به سرعت و پیش از پیامبر
1 . طبقات، همان ; البدایة والنهایه ج5 ، ص305 ; تاریخ یعقوبى، ج3، ص87
2 . طبقات، همان، ص87
---------------------------------------------------
وارد خانه شدم و او را از ورود رسول خدا آگاه ساختم و او هم بى درنگ دست از کار کشید و کوره آهنگرى را خاموش کرد تا دود فضاى خانه، آن حضرت را نیازارد ولى رسول خدا با همان وضع و بدون توجه به دود خانه وارد شد و فرزندش را به سینه چسبانید.(1)
در مرگ ابراهیم
علاقه و محبّت پیامبر(صلى الله علیه وآله)نسبت به ابراهیم را مى توان به هنگام مرگ وى و در مراسم غسل و دفن او، به صورت واضح و آشکارا دید و این علاقه و عاطفه، یکى از دو عامل و انگیزه اى بود که آن حضرت را به مشربه مى کشاند و موجب حضور مکرّرش در این نخلستان مى گردید.
ابراهیم مریض شد و در روز سه شنبه، یازدهم ربیع الاول، سال دهم هجرت، در حالى که هجده ماه و به قولى شانزده ماه داشت، از دنیا رفت.
پیامبر خدا ماریه را از محیط زندگى اش دور ساخت; زیرا تحمل او براى همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وى حسد ورزیدند اما نه مثل عایشه.
در منابع حدیثى متعدّد نقل شده که در دقایق آخر عمر ابراهیم و آنگاه که او در حال نزع بود، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در کنارش نشسته بود و در حالى که اشک از دیدگانش جارى بود، چنین فرمود:
«تدمع العین ویحزن القلب و لا نقول الاّ ما یرضى به الرّب و إنّا بک لمحزونون».(2)
«قلبم اندوهگین و چشمم گریان است و چیزى به جز رضاى حق نمى گویم، اى ابراهیم اکنون در فراق تو به شدت اندوهگینم.»
و در حدیث دیگرى آمده است که:
«ففاضت عینا رسول الله فقال سعد ما هذا؟ قال: انّها رحمة وضعها الله فی قلب من یشاء و إنّما یرحم الله من عباده الرحماء».(3)
«چون سعد اشک پیامبر را دید، عرض کرد: اى پیامبر خدا، این گریه چرا؟ حضرت فرمود: این رحمت و عاطفه است و خداوند در دل کسانى که مى خواهد قرار مى دهد. خداوند از میان بندگانش بر کسانى رحم مى کند که در دلشان رحم باشد.»
1 . اسد الغابه، ج1، ص49
2 . صحیح بخارى، ج1، کتاب الجنائز، ح1241 ; صحیح مسلم ج2، کتاب الفضائل، ح2315 ; سنن ابن ماجه، ج1، کتاب الجنائز، ح1589
3 . سنن ابن ماجه، کتاب الجنائز.
---------------------------------------------------
انتقال پیکر ابراهیم(علیه السلام) براى دفن
پس از مرگ ابراهیم، وقتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرسیدند: «أین ندفنه»; «پیکرش را در کجا دفن کنیم.» فرمود: «ألحقوه بسلفنا الصالح، عثمان بن مظعون» و طبق این دستور پیکر او به داخل مدینه حمل گردید.(1)
ابن کثیر مى گوید: آنگاه که ابراهیم از دنیا رفت، پیامبر(صلى الله علیه وآله)امیر مؤمنان(علیه السلام)، را در مشربه نزد ماریه فرستاد و آن حضرت پیکر ابراهیم را در تابوتى در بالاى اسب به مدینه نزد رسول خدا منتقل نمود.(2)
غسل پیکر ابراهیم
مشهور آن است که مراسم غسل ابراهیم(علیه السلام) به وسیله فضل بن عباس انجام گرفت و رسول خدا و عمویش عباس در گوشه اى نشسته، بر این مراسم نظاره مى کردند.(3)
گریه پیامبر(صلى الله علیه وآله) هنگام کفن کردن ابراهیم
ابن ماجه در سنن خود از انس بن مالک نقل مى کند که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) هنگام کفن کردن جسد ابراهیم(علیه السلام) فرمود: «بر کفنش نپیچید تا براى آخرین بار او را ببینم، آنگاه بر روى پیکر ابراهیم خم شد و گریست.»(4)
ابن کثیر این جمله را چنین نقل کرده است: «فبکى حتّى اضطرب لحیاه و جنباه»;(5)«رسول الله آن چنان گریست که شانه ها و چانه اش از شدّت گریه تکان مى خورد.»
نماز بر پیکر ابراهیم
ابن ماجه همچنین نقل مى کند که:
«لمّا مات إبراهیم بن رسول الله(صلى الله علیه وآله) صلّى علیه رسول الله وقال: إنّ له مرضعاً فی الجنة»(6)
«چون ابراهیم فرزند رسول خدا از دنیا رفت، خود پیامبر بر پیکر او نماز خواند و فرمود: در بهشت کسى است که به وى شیر مى دهد.»
1 . ابن شبه، تاریخ المدینه، ج1، ص100 ; استیعاب، ج 3، ص85 ; اسد الغابه، ج3، ص387
2 . البدایة والنهایه، ج5 ، ص311
3 . طبقات، ج1، ق1، ص92 ; اسد الغابه، ج1، ص40
4 . سنن ابن ماجه کتاب الجنائز، ح1475
5 . البدایة والنهایه، ج5 ، ص310
6 . سنن ابن ماجه کتاب الجنائز باب ماجاء فی الصلاة على ان رسول الله(صلى الله علیه وآله) .
---------------------------------------------------
در سنن ابى داود هم آمده است: «صلّى علیه فی المقاعد»;(1) «رسول خدا نماز او را در میدان عمومى اقامه کرد.»
چگونگى دفن ابراهیم
ابن کثیر مى نویسد: «هنگام دفن ابراهیم، امیر مؤمنان داخل قبر شد و کف قبر را هموار و آماده ساخت، آنگاه او را دفن نمود; «فدخل علیٌ فی قبره حتّى سوّى علیه و دفنه».(2)
گریه پیامبر و مسلمانان در کنار قبر
ابن کثیر به مراسم دفن جناب ابراهیم اشاره مى کند و مى گوید: در این هنگام بود که:
«بَکى رسول الله و بکى المسلمون حوله حتّى ارتفع الصوت ثمّ قال تدمع العین و یحزن القلب ولا نقول ما یغضب الربّ و انّا علیک یا ابراهیم لمحزونون»(3)
«رسول خدا گریست و مسلمانان در اثر گریه آن حضرت آن چنان گریستند که صدایشان به گریه بلند شد آنگاه آن حضرت فرمود...»
پس از دفن
صاحب طبقات نقل مى کند که پیامبر دستور داد مشک آبى آوردند و به روى قبر ابراهیم ریخت و آنگاه فرمود قطعه سنگى آوردند و بر قبر او نصب کرد.(4)
1 . سنن ابى داود، ج2، کتاب الجنائز.
2 . البدایة والنهایه، ج 5 ، ص310
3 . همان.
4 . طبقات، ج1، ق1، ص91
---------------------------------------------------
نتیجه:
این بود رفتار رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مورد فرزندش ابراهیم و عاطفه و محبت آن حضرت نسبت به وى در حال حیات و پس از مرگش. همانگونه پیش تر اشاره شد، این مهر و محبت و این عاطفه و علاقه پیامبر به فرزندش، گذشته از علاقه آن حضرت نسبت به کنیز خود ماریه عامل مهمى بود در جذب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به مشربه امّ ابراهیم و بر حضور آن بزرگوار در این مکان، در هر فرصت و فراغتى که مى یافت.
این رفت و آمد به مدت پنج سال یعنى از زمان انتقال ماریه به مشربه تا آخر عمر پیامبر ادامه داشت. اینجا است که امام صادق(علیه السلام) از مشربه امّ ابراهیم با تعبیر مسکن و مصلاّى رسول خدا یاد مى کند و زیارت آن را، حتّى قبل از زیارت قبر عموى پیامبر، حضرت حمزه و سایر شهدا به یارانش توصیه مى نماید.
اقامت یک ماهه رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در مشربه
افزون بر آنچه در باره حضور رسول خدا در مشربه و در کنار جناب ابراهیم و مادرش گفته شد، آن حضرت در یک جریان و پیش آمدى خاص تصمیم گرفت به مدت یک ماه از خانه خویش و از زندگى با همسرانش فاصله بگیرد و این مدت را، طبق فرمان الهى و به عنوان تنبیه و مجازات آنان، در مشربه و در کنار ماریه سپرى کند.
و این جریان نیز، که موجب آزردگى خاطر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گردید، در اثر رقابت و حسادت بعضى از همسران آن حضرت بهوقوع پیوست که در ضمن پنج آیه اول از سوره مبارکه سوره تحریم مطرح شده است.
با توجه به ارتباط کامل این جریان قرآنى با تاریخ مشربه و سکونت یک ماهه پیامبر اسلام در این مکان، ترجمه و توضیح این آیات شریف را در اختیار خوانندگان عزیز قرار مى دهیم و این بحث را با ذکر چند نکته به پایان مى بریم:
جریان از اینجا آغاز مى شود که در داخل خانه پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله)، مانند هر خانه دیگر، موضوعى ساده و عادى رخ مى دهد. زمانى که «حفصه» در خانه پدرش بود و هم زمان ماریه براى دیدار پیامبر و یا براى این که آن حضرت فرزندش ابراهیم را ببیند، مشربه را به قصد خانه پیامبر ترک کرده و نزد آن حضرت به سر مى برده است. در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) با ماریه هم بستر مى شود و حفصه با مراجعت به منزل اثر غسل را در سر و صورت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)مى بیند و از این ماجرا به شدت برآشفته و با رسول خدا آنچنان به تندى رفتار مى کند و آن بزرگوار را آن چنان تحت فشار قرار مى دهد که رسول خدا، همانگونه که روش زندگى او ایجاب مى کرد، براى رفع ناراحتى وى به او وعده مى دهد که دیگر بار ماریه را نزد خود راه ندهد. آنگاه براى اطمینان خاطر حفصه و جلب رضایت وى، بر این تصمیم خود سوگند یاد مى کند و ضمن این معاهده و تصمیم به حفصه توصیه مى کند که این موضوع یک تصمیم سرّى و پنهانى است و نباید در نزد کسى فاش شود; «زیرا در صورت فاش شدن، دیگران خیال مى کنند که این یک قانون الهى است و ناگزیر مى شوند که از عملکرد رسول خدا پیروى نمایند و یا احیاناً در صورت فاش شدن موجب رنجش خاطر ماریه مى شود و یا به علت هاى دیگر.»
ولى على رغم تأکید پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر سرّى بودن این تصمیم، حفصه آن را افشا کرد و بلافاصله عایشه را از تصمیم و از سوگند آن حضرت آگاه ساخت و خداوند هم پیامبر را از این افشاى راز حفصه آگاهانید و چون رسول خدا او را به بخشى از سخنانى که با عایشه در میان گذاشته، مورد نکوهش قرار داد، او پرسید: چه کسى تو را بر افشاگرى من آگاه نمود؟ رسول خدا فرمود: خداوند دانا و آگاه مرا بر این افشاگرى خبر داد.
در اینجا بود که آیه به رسول خدا نازل گردید که: «چرا آنچه را که خداوند بر تو حلال کرده، به جهت جلب رضاى همسرانت خود را از آن محروم مى کنى، این خداوند است که باید رضایتش جلب شود و با دادن کفاره مى توانى مشکل سوگند خود را هم برطرف سازى و از آنچه بر تو حلال است بهره مند شوى.»
آنگاه آن دو بانو (حفصه و عایشه) را که موجب ایذاى پیامبر شده بودند، مخاطب ساخته، مى فرماید:
«شما هم اگر از این که به سوى گناه میل کردید و موجب ایذاى پیامبر شدید، توبه کنید، به نفع شما است و اگر باز هم در ایذاى او دست به دست هم بدهید کارى از شما ساخته نیست; زیرا خداوند یار و پشتیبان او است و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان، پشتیبان اویند و اگر او شما را طلاق دهد امید است به جاى شما همسرانى بهتر از شما براى او قرار بدهد.»
گرچه مطالب بالا خلاصه و مفهوم آیات سوره تحریم است ولى براى تیمن و تبرک و از جهت اهمیت موضوع، متن و ترجمه تحت اللفظى همان آیات را در اینجا مى آوریم:
} یَا أَیُّهَا النَّبِىُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکَ تَبْتَغِی مَرْضَاةَ أَزْوَاجِکَ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ * قَدْ فَرَضَ اللهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ وَاللهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ{ .
«اى پیامبر، چرا چیزى را که خدا بر تو حلال کرده، به خاطر رضایت همسرانت بر خود حرام مى کنى و خداوند آمرزنده و رحیم است. خداوند راه گشودن سوگندهایتان را روشن ساخته و او مولاى شما و دانا و حکیم است.»
} وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِىُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِی الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ{ .
«به خاطر بیاورید هنگامى را که پیامبر یکى از رازهاى خود را به بعضى از همسرانش گفت ولى هنگامى که وى آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتى از آن را براى او بازگو کرد و از قسمت دیگر خوددارى نمود. همسر رسول خدا پرسید چه کسى تو را از این افشاى سرّ آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت.»
} إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلاَئِکَةُ بَعْدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ{ .
«اگر شما دو تن (همسران پیامبر) از کار خود توبه کنید، (به نفع شماست; زیرا) دل هایتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهید (کارى از پیش نخواهید برد; زیرا) خداوند یاور او است و همچنین جبرئیل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتیبان اویند.»
} عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ أَنْ یُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَیْراً مِنْکُنَّ مُسْلِمَات مُؤْمِنَات قَانِتَات تَائِبَات عَابِدَات سَائِحَات ثَیِّبَات وَأَبْکَاراً{ .
«امید است که اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش به جاى شما همسرانى بهتر براى او قرار دهد. همسرانى مسلمان، مؤمن، توبه کار، عابد، هجرت کننده، زنانى غیر باکره و باکره.»
نکاتى در باره این حادثه
اکنون به بیان چند نکته در باره این ماجرا و توضیح این آیات و تبیین آن حادثه مى پردازیم:
1 . مضمون بعضى از روایات دیگر، که به صورت یکى از دو احتمال، در تفاسیر شیعه
و اهل سنت در وقوع این حادثه نقل شده، چنین است: آنچه را که رسول خدا خود را از آن محروم ساخت و بر آن سوگند یاد کرد، حضور آن حضرت در حجره سوده یا زینب و استفاده کردن از عسلى بود که او مهیّا کرده بود و عایشه و حفصه با هم توطئه کردند تا رسول خدا دیگر در نزد سوده توقف طولانى نکند و از عسلى که او مهیّا ساخته میل ننماید. و قرارشان بر این شد که هریک از آنان وقتى با پیامبر مواجه مى شود، بگوید، اى پیامبر خدا، از دهان تو بوى بدى استشمام مى شود; بویى که از استفاده کردن زنبوران عسل از گیاهان بد بو، به وجود مى آمده است! و چون رسول خدا همیشه خود را معطر مى ساخت و از بوى بد گریزان
بود، این تصمیم را گرفت و سوگند یاد کرد که دیگر به نزد سوده نرود و از آن عسل استفاده
نکند و...
ولى گفتنى است که عمل رسول خدا و حضور آن حضرت در کنار ماریه، این وجه دوم را مردود مى داند زیرا لازمه وجه دوم این بود که رسول خدا براى اجراى فرمان خداوند در شکستن سوگند خویش و تنبیه همسرانش مجدّداً به خانه سوده رفته و در نزد او توقف کند و از عسلى که او آماده کرده بود میل نماید. پس، حضور آن حضرت در کنار ماریه، آن هم به مدت یک ماه، شأن نزول را که ما نقل نمودیم تأیید مى کند، گرچه بعضى از کتب تفسیر مانند تفسیر نمونه، وجه دوم را مرجّح دانسته اند.
2 ـ تأدیه کفاره:
طبق مضمون و دستور آیه شریفه } قَدْ فَرَضَ اللهُ لَکُمْ تَحِلَّةَ أَیْمَانِکُمْ{ بنابر نقل منابع تفسیرى، رسول خدا براى برگشت از سوگند خویش و حضور در کنار ماریه، دستور داد غلامى خریدارى کنند و آن را به عنوان کفاره یمین خود آزاد کرد.(1)
1 . تفسیر در المنثور و فخر رازى.
---------------------------------------------------
3 ـ شایعه طلاق
یکى دیگر از مسائلى که با انتقال رسول خدا به مشربه اتفاق افتاد و در میان مسلمانان مدینه، بهویژه در میان همسران آن حضرت و اقوام و عشیره آنان موجب اضطراب و نگرانى گردید، شایعه طلاق این بانوان از سوى پیامبر بود; زیرا آن ها تصمیم بى سابقه رسول خدا در جدایى و دورى از همسرانش را طلاق تلقّى نموده و همه عزّت و افتخار خویش را بر باد رفته تصور مى کردند و لذا حالت بهت توأم با ناراحتى در آنان بهوجود آمده بود و هر یک از همسران و صحابه پیامبر در این مورد به گونه اى اظهار نظر مى کردند و واکنش نشان مى دادند که بعضى سکوت اختیار نموده و بعضى دیگر گریه سر مى دادند و... و این شایعه با نزول آیه تهدید آمیز } عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ{ تقویت مى گردید و بر اضطراب ها و نگرانى ها مى افزود.
4 ـ وقوع و عدم وقوع طلاق
در بعضى از روایات اهل سنت تصریح شده است که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در ابتدا حفصه را، که عامل این رخداد بود، طلاق داد لیکن پس از آن رجوع کرد.(1) در متن یکى از روایات اهل سنّت آمده است: در آن موقعیت حساس که پیش آمده بود، عمر به حجره دخترش حفصه وارد شد و دید که او گریه مى کند، از وى پرسید: آیا درست است که رسول خدا شما را مطلّقه کرده؟ حفصه پاسخ داد: نمى دانم ولى به هر حال، آن حضرت خانه را ترک نموده و در مشربه به سر مى برد. اینجا بود که عمر او را مخاطب قرار داد و گفت: «لو کان فی آل الخطّاب خیر ما طلّقک»; «اگر در خانواده خطّاب خیرى وجود داشت، پیامبر تو را طلاق نمى داد.»
ولى در متن بعضى دیگر از این احادیث، باز از عمربن خطاب آمده است که این شایعه او را وادار کرد تا در مشربه به حضور پیامبرخدا برسد و وقوع و عدم وقوع طلاق را از خود آن حضرت استفسار نماید و چون پیامبر وقوع طلاق را نفى کرد، عمر این خبر را با خوشحالى به مدینه آورد و موجب خوشحالى در داخل شهر گردید.
چون متن این خبر که در صحیح بخارى(2) و دیگر منابع حدیثى از عمر نقل شده طولانى است، خلاصه اى از آن را در اینجا مى آوریم:
«عمربن خطاب مى گوید: وقتى به من خبر رسید که امر عظیمى اتفاق افتاده و رسول خدا همسرانش را طلاق داده است، پیش خود گفتم این حفصه بود که بدبخت شد و من
1 . تفسیر روح البیان، فخر رازى، بغوى وبیضاوى در ذیل آیه شریفه.
2 . کتاب النکاح، ح4895
---------------------------------------------------
وقوع آن را پیش بینى مى کردم; «خابت حفصة وخَیرَت قد کنت أظنّ هذا یوشک
ان یکون»، آنگاه نزد حفصه رفتم و دیدم که او گریان است. پرسیدم: چرا گریه مى کنى، آیا تو را از چنین پیشامدى نترسانده بودم، مگر پیامبر شما را مطلقه نموده؟ آنگاه وارد مسجد شدم، دیدم گروهى در کنار منبر نشسته اند و در موضوع طلاق با همدیگر گفتگو مى کنند و از این پیش آمد کاملا متأثرند; به طورى که بعضى از آنها گریه مى کردند. از شدّت ناراحتى تصمیم گرفتم به مشربه رفته و چگونگى ماجرا را از رسول الله جویا شوم. به نگهبان مشربه که غلام سیاهى بود، گفتم: از رسول خدا براى ورود من اجازه بگیر. او نزد رسول خدا رفت و برگشت و گفت: پیام تو را به حضرت رساندم ولى او سکوت کرد و جوابى نداد. عمر مى گوید این رفت و برگشت من به مشربه سه بار تکرار شد و در هر سه دفعه جواب من منفى بود. دفعه سوم که مأیوسانه برگشته بودم، غلام از پشت سر مرا صدا کرد و گفت: رسول خدا اجازه ورود داد. چون وارد مشربه شدم و به آن حضرت سلام کردم، در حالى که هنوز ننشسته بودم، پرسیدم: اى پیامبر خدا، آیا همسرانت را طلاق داده اى؟ آن حضرت نگاهى به من کرد و فرمود: نه. من از سر شوق تکبیرى گفتم، سپس از آن حضرت براى نشستن و مأنوس شدن اجازه خواستم و گفتگو در میان ما آغاز شد...»
عمر بن خطاب در این روایت علت کناره گیرى پیامبر از همسرانش را توضیح مى دهد که انگیزه آن، افشاى سرّ رسول خدا، على رغم تأکید آن حضرت بر عدم افشاى آن از سوى حفصه بوده است و همچنین یاد آور مى شود که علّت مراجعت پیامبر به میان همسرانش، در کمتر از یک ماه، به جهت بیست و نه روز بودن این ماه بوده است.
دعوت به توبه
نکته مهم دیگر در آیه شریفه این است که دو تن از همسران پیامبر به صورت تهدید و نکوهش مورد خطاب قرار گرفتند و به جهت این که دل هایشان به سوى گناه و ایذاى رسول خدا میل کرده، به توبه و بازگشت از این لغزش دعوت شده اند; } إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا{ ، آنگاه به آنان توصیه شده است که اگر توبه نکنید و باز در ایذاى پیامبر دست به دست هم دهید، کارى از پیش نخواهید برد; زیرا خداوند یار و پشتیبان او است; } وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ و...{ .
این دو بانو، کدامین همسران پیامبر بودند؟
چون در این آیه شریفه، با صراحت نامى از کسى نیامده، ممکن است براى بعضى از خوانندگان مورد ابهام و یا مورد سؤال واقع شود که این دو بانو، کدام یک از همسران رسول خدا بوده اند که این چنین مورد تهدید و نکوهش قرار گرفته اند و آیا ممکن است در میان همسران آن حضرت، کسانى باشند که کار خلافى انجام دهند که از طرف خداوند مورد ملامت قرار گیرند و نیازمند توبه باشند! حتّى این عملکرد آنان به صورت وحى و تا قیامت در قرآن کریم و در هر شب و روز تلاوت شود و نقطه ضعف آن ها بر ملا گردد؟!
پر واضح است همانگونه که عامل اصلى حادثه، که در این آیات آمده، دو تن از همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) ; یعنى حفصه و عایشه بوده اند و مخاطب در این آیه نیز، آن دو بانو مى باشند و تمام مفسّران و محدّثان اهل سنت و شیعه بر این معنى اتفاق نظر دارند و آن را از مسلّمات مى دانند و حتى احتمال وجود معنا و مصداق دیگر، از هیچ یک از علما مطرح نشده است.
براى وهابّیان قابل تحمّل نبود که هر سال زائران شیعى بر اساس توصیه امامان و پیشوایان خود، مشربه را زیارت کنند و حادثه انتقال ماریه به این مکان و نقطه ضعف اخلاقى و رفتارى دو تن از همسران پیامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگى رسول خدا و خاطره «إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا» را تجدید نمایند
گفتنى است این مطلب در زمان نزول آیه شریفه و در حال حیات این دو بانو، از حساسیت بیشترى برخوردار بوده و پرس و جو در باره آن، بیش از دوران هاى بعد انجام مى گرفته که با روى کار آمدن بنى امیه و بر اساس سیاست آنان و بعضى از حکومت هاى دیگر، در طول تاریخ طرح و معرفى مصداق آیه کم رنگ شده است; مثلا عبدالله بن عباس مى گوید: من مشتاق بودم از شخص عمربن خطاب درباره این دو بانو که قرآن به آن ها فرموده است: } إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا{ سؤال کنم، تا این که با او راهى سفر حج شدیم. در میان راه، او براى تطهیر، خود را به کنار کشید، من هم از قافله جدا شدم و آبى مهیا کردم. در
همان حال که آب را به دست او مى ریختم، به یاد سؤالى که در ذهنم بود افتادم و پرسیدم: آن دو زن، که آیه } إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ...{ خطاب به آنان نازل شده، کدامین همسران رسول خدا بودند؟ عمر رو به من کرد و گفت: اى ابن عباس، من از تو در شگفتم، مگر نمى دانى که آن دو، عایشه و حفصه بودند; «قال واعجباً لک، یا ابن عباس، هما عائشة و حفصة».(1)
نکته دیگر و حساس تر از } إِنْ تَتُوبَا{ و } إِنْ تَظَاهَرَا{ آیه شریفه: } «عَسَى رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَکُنَّ...{ است که خداوند در این آیه، این دو بانو را بدینگونه مورد تهدید قرار داده است که اگر پیامبر آن ها را طلاق دهد، خداوند براى پیامبرش همسران بهترى را جایگزین آنان خواهد کرد که داراى این اوصاف هفتگانه مى باشند; مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده، غیر باکره و باکره.
و در اینجا این پرسش مطرح مى شود که طبق مفهوم این آیه شریفه، این دو بانو فاقد این خصوصیات و اوصاف هفتگانه بودند. آیا واقعاً این چنین بوده؟! یا احیاناً این کلمات و واژه ها داراى معنا و مفهومى عمیق تر از آنچه از ظاهر آن ها مى فهمیم مى باشند.
7 ـ نگهبانى مشربه
آخرین نکته درباره مشربه امّ ابراهیم این است که: هنگام انتقال ماریه به مشربه، با این که این نخلستان داراى در و دیوار و «حائط» بوده، ولى در عین حال رسول خدا غلام خود به نام «رباح» را به عنوان نگهبان این محل تعیین نمود و او پیوسته مراقبت و پاسدارى مشربه را به عهده داشت; به طورى که حتّى از ورود نزدیکترین یاران رسول خدا بدون اجازه آن حضرت ممانعت مى نمود و این موضوع در نکته چهارم این بحث، در گفتار عمر آمده است که او براى ملاقات با رسول خدا سه بار به مشربه رفت ولى چون رسول خدا اجازه ملاقات نداد، این غلام از ورود او ممانعت به عمل آورد.
بناى مسجد در مشربه امّ ابراهیم
از روایات چنین برداشت مى شود که تا زمان حیات امام صادق(علیه السلام) (148 ق.)، مشربه به همان وضع پیشین حفظ شده و تغییرى در آن صورت نگرفته است. ازاین رو، در گفتار آن حضرت مشربه امّ ابراهیم عنوان شده است. لیکن پس از این دوران، که تاریخ دقیق آن براى ما روشن نیست. محلّ غرفه و جاى زندگى ماریه و به تعبیر امام ششم(علیه السلام) مسکن و مصلاّى پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله)به مسجد تبدیل شده که در میان مردم و نویسندگان به تدریج، با نام
1 . صحیح بخارى، کتاب النکاح، ح4895
---------------------------------------------------
«مسجد مشربه» معروف گردیده است.
نخستین کتاب موجود در مدینه شناسى، تاریخ المدینه ابن شبه (262 ـ 173 ق.) است که یکى از مساجد موجود در مدینه را مسجد مشربه معرفى مى کند.(1) پس از وى نیز تا سال هاى اخیر، اکثر مدینه شناسان در شمار مساجد مدینه، از این مسجد یاد نموده و گاهى مساحت آن را هم مشخص کرده اند. اکنون براى رعایت اختصار، به بعضى از آن ها اشاره مى کنیم، از جمله آنها است: ابن نجار (643ق.)،(2) سمهودى (م911ق.)،(3) عباسى (م1035ق.).(4)
سمهودى مى نویسد: مساحت این مسجد، از جنوب تا شمال، یازده زرع و از مشرق تا مغرب، چهارده ذرع مى باشد. او نقل مى کند که این مسجد هم مانند بعضى از مساجد در مناطق گرم سیرى، داراى سقف نیست، بلکه به دور آن دیوارى از سنگ سیاه کشیده اند.(5)
این وضع در دوران سلاطین عثمانى هم، که ظاهر آثار موجود در حرمین شریفین را حفظ مى کردند، ادامه داشته و در مسجد مشربه تغییرى بهوجود نیامده بود و لذا در میان پیروان مکتب خلفا و در عرف مردم و در کتاب ها و تألیفاتشان این مکان به عنوان «مسجد مشربه» معروف شده و اهمیت خود را که به عنوان «مسکن رسول خدا» داشت، از دست داده است و اگر احیاناً از میان آنان زائران و دیدار کنندگانى داشت، با نگاه «یکى از مساجد قدیمى مدینه» بوده نه به عناوین و خصوصیات دیگر و بدین سان سیاست حکام، که به فراموشى سپردن تاریخ این مکان مقدس بود و حوادثى که موجب پیدایش آن گردید، تأمین شده است; زیرا
1 . تاریخ المدینه، ج1، ص69
2 . اخبار مدینة الرسول، ص116
3 . وفاء الوفا، ج3، ص826
4 . عمدة الأخبار، ص173
5 . وفاء الوفا، همان.
---------------------------------------------------
سیاست پیروان و حکام مکتب خلفا این بوده که درباره همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) نباید کوچکترین نقطه ضعف و مطلبى که موجب کسر شأن آن ها است مطرح شود، بلکه تا آنجا که ممکن است، در میان جامعه اسلامى فضایل و مناقب و مراتب معنوى و علوّ شأن آن ها ـ ولو جعلى و ساختگى هم باشد ـ مطرح و منعکس شود تا شخصیت آنان در انظار، هر چه بیشتر و بزرگتر جلوه کند و اشتباهات آن ها تحت الشعاع این فضایل قرار گیرد.
تبدیل مشربه به گورستان
پس از روى کار آمدن وهابیان، که سیاست تخریب و انهدام آثار مذهبى و حرم ها; بهویژه آثارى که نمادى از شیعه و اهل بیت بود را در پیش گرفتند. مسجد مشربه نیز مانند دیگر آثار، تخریب و به گورستان تبدیل گردید. پیرامون این مکان، با بلوک هاى سیمانى دیوار کشى شد; زیرا براى وهابّیان قابل تحمّل نبود که هر سال زائران شیعى بر اساس توصیه امامان و پیشوایان خود، مشربه را زیارت کنند و حادثه انتقال ماریه به این مکان و نقطه ضعف اخلاقى و رفتارى دو تن از همسران پیامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگى رسول خدا و خاطره «إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا» را تجدید نمایند و به ساختگى بودن بعضى از فضایل درباره آنان، که در طول تاریخ نقل گردیده و منابع حدیثى اهل سنت مشحون از آنها است، پى ببرند و این پرسش برایشان پیش آید که این حوادث کجا و این فضایل کجا؟!
سید احمد یاسین (م 1380 ق.) پس از شناساندن مسجد مشربه، مى نویسد:
«امروز این مکان با بلوک هاى سیمانى دیوارکشى شده و داخل این محیط و اطراف محلّ مسجد به گورستانى براى این محله تبدیل گردیده است.»(1)
1 . تاریخ معالم المدینة المنورة قدیماً وحدیثاً، ص122
---------------------------------------------------
از نویسندگان اخیر، پس از احمد یاسین، محمد الیاس عبد الغنى (1419 ق.) پس از بیان تاریخ مسجد مشربه در قرنهاى گذشته، مى نویسد:
«مناسب است بگوییم که در سال هاى اخیر، بعضى از مردم، این محل را به صورت گورستانى براى دفن اموات خود در آورده اند و مسؤولان حکومتى هم براى حفاظت گورستان و محل مسجد، این مکان را دیوار کشى کرده اند!»(1)
مشربه امّ ابراهیم یا مقبره مادر حضرت رضا(علیه السلام)
سپاس خداى را که در سال هاى اخیر، بر زائران حرمین شریفین افزوده شده و مسلمانان براى حج تمتّع و انجام عمره مفرده، بیش از پیش به سرزمین وحى سفر مى کنند و در این میان، این توفیق نصیب هموطنان عزیز ما گردیده است که ضمن سفر به آن دیار مقدس و انجام مناسک حج، از مشربه امّ ابراهیم به عنوان مقبره مادر حضرت رضا(علیه السلام) دیدار مى کنند و به زیارت این مکان، در کنار دیگر مشاهد و مساجد مدینه منوره، مى شتابند. آنان طبق برنامه و اعلان قبلى، به صورت دسته جمعى و در پیشاپیش آنان روحانى گروه، به عقیده خویش، به دیدار قبر مادر حضرت رضا حرکت مى کنند و در پشت دیوار مشربه زیارتنامه و دعا مى خوانند.
نگارنده، در مراجعات و پژوهش هاى خود در مورد این مطلب، به هیچ دلیل تاریخى و روایى و هیچ قرینه و شاهدى دست نیافتم و نتوانستم دلیل انتقال پیکر مادر حضرت رضا(علیه السلام) به این مکان را ـ با وجود قبرستان بقیع، که به دستور رسول خدا احداث گردید و از نظر قداست و احترام نخستین گورستان مسلمانان است ـ به دست آورم; قبرستانى که علاوه بر چهار امام بزرگوار، همه اقوام و عشیره پیامبر اسلام در آنجا آرمیده اند، حتى پیکر ماریه، که تمام عمر خویش را در مشربه سپرى کرده بود، به بقیع منتقل گردید.
ممکن است افرادى با مشاهده وضع موجود در مشربه امّ ابراهیم، چنین تصوّر کنند که شاید این گورستان پیشینه تاریخى داشته و در زمان فوت مادر حضرت رضا(علیه السلام) یکى از گورستان هاى اطراف مدینه بوده است و احتمالاً مادر حضرت رضا را به اینجا منتقل نموده اند. در صورتى که ملاحظه کردید این مکان مقدس پس از گذشت سیزده قرن و سیر مراحل مختلف در نیم قرن اخیر، به گورستان تبدیل شده است.
1 . المساجد الأثریة فی المدینة المنوره، ص220
---------------------------------------------------
ماریه امّ ابراهیم یا نجیّه امّ ابراهیم؟!
آنچه در پیدایش و اشاعه مقبره مادر حضرت رضا(علیه السلام) به جاى مشربه امّ ابراهیم متصوّر است، این است که ظاهراً بعضى از افراد کم اطلاع و نا آگاه پنداشته اند از آنجا که یکى از کنیه هاى حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام) به مناسبت نام یکى از فرزندانش ابو ابراهیم است، پس کنیه همسر آن حضرت هم امّ ابراهیم خواهد بود; یعنى مادر ابراهیم و چون ابراهیم با حضرت رضا برادر بودند، پس امّ ابراهیم مادر حضرت هم مى باشد.
در حالى که اولا: مطالب تاریخى و حدیثىِ گذشته، خیالى بودن این پدیده نوظهور را به اثبات مى رساند و ثانیاً: فرزندان حضرت موسى بن جعفر(علیهما السلام) که تعداد آن ها را بیش از سى تن نوشته اند، اکثراً از کنیزان و امّ ولدهاى متعدد زاده شده اند.
در میان آن ها نام مادر حضرت رضا(علیه السلام) نجمه خاتون، کنیه اش امّ البنین و لقب وى تُکتَم و اَروى و سمانه بوده ولى مادر جناب ابراهیم کنیزى بوده از آفریقا به نام «نَجیّه» که در تاریخ براى او کنیه و لقبى ذکر نشده است. بنابراین، اگر به فرض محال، مشربه مقبره امّ ابراهیم باشد، این بانو مادر ناتنى حضرت رضا است، نه مادر او!
چه فرقى میان این امّ ابراهیم و آن امّ ابراهیم
ممکن است برخى بر مقبره بودن مشربه اصرار ورزند و بدون توجه به حقایق موجود، که نقل کردیم، بگویند: چه فرق است میان آن «امّ ابراهیم» یا این «امّ ابراهیم» آن «مشربه» یا این «مقبره»؟! در پاسخ آن ها باید گفت: تبدیل کردن مشربه به مقبره، داراى سه مسؤولیت و اشکال مهمّ شرعى است; زیرا اولا: این بینش و این تحریف موجب مى شود که موضوعى خیالى جایگزین یک حقیقت مسلّم قرآنى و حدیثى و تاریخى شود و این عمل دانسته یا ندانسته اغراء به جهل و یک جعل و کذب تاریخى است که در اختیار عده اى قرار مى گیرد و مسلماً در آینده، توسعه و گسترش یافته و مانند بعضى از موضوعات بى پایه و بدون تحقیق، به پاره اى از نوشته جات به عنوان «مى گویند» وارد گردیده و سند سازى خواهد شد.
ثانیاً: این تحریف موجب مى شود که توصیه و تأکید امام صادق(علیه السلام) بر حضور در مشربه، به بوته فراموشى سپرده شود که فرمود: «ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ فَصَلِّ فِیهَا وَ هِیَ مَسْکَنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مُصَلاَّهُ».
همانگونه که امروز در برنامه ها و اعلان هاى زیارت اماکن مقدس، به جاى اجراى دستور امام ششم و دعوت زائران به حضور در مسکن و مصلاّى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تبیین و توضیح تاریخ این مکان، به زیارت قبر مادر حضرت رضا(علیه السلام) فراخوانده مى شود و از تأکید و توصیه امام ششم(علیه السلام)هیچ حرف و سخنى به میان نمى آید.
ثالثاً: و مهمتر این که این تحریف نوعى هماهنگى با بنى امیه و مخالفان اهل بیت و تأمین خواسته و سیاست آن ها است; زیرا اگر آن ها خواسته اند با حذف فیزیکى مشربه، بخشى مهم و حسّاس از تاریخ زندگى رسول خدا و همچنین نقش و دخالت بعضى از همسران پیامبر اسلام در تحوّلات زندگى داخلى آن بزرگوار را محو نمایند و دیگر با دیدن مشربه، آیه } إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللهِ...{ که بعضى از همسران آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و آن ها را از گناه ایذاى رسول الله دعوت به توبه نموده است، تداعى نکند و آیه شریفه } وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیْهِ...{ به بوته فراموشى سپرده شود. تحریف مورد بحث از راه فرهنگى و با مطرح کردن موضوعى بى اساس و خیالى هدف این مخالفین را تأمین نموده است ولذا امروز در دیدار مشربه، از این مطالب هیچ حرف و سخن به میان نمى آید، گویا نه آیه اى در این باره نازل شده و نه روایتى نقل گردیده و نه تاریخى از این حوادث خبر داده است؟! آرى تأمین هدف مخالفان اهل بیت، بهوسیله پیروان اهل بیت!
به یقین هیچ شیعى مؤمن و آگاه، حاضر به پذیرش چنین تحریف و تبعات آن نخواهد بود. بر این اساس، بر متولّیان امر و روحانیون محترم حج و زیارت لازم است زائران عزیز را در این مورد توجیه و آن ها را در جریان امر قرار دهند و در عمل از اشاعه این فکر پیش گیرى به عمل آورند. «و الله ولیّ التّوفیق».

تبلیغات