آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۴

چکیده

متن

مقاله حاضر بخشى از ترجمه کتاب «المعالم الأثیره» تألیف محمد محمد حسن شرّاب است که نویسنده در آن به معرفى آثار و اماکنى که در کتب حدیثى از آنها نام آمده، مىپردازد و از این رو در واقع یک فرهنگ جغرافیایىِ تخصّصى حدیثى است. شناخت این اماکن و آثار از لحاظ تاریخى و موقعیت جغرافیایى به دلایل زیر داراى اهمیت است:
1 ـ شناخت گذشته درخشان مسلمانان و تمدّن آنان.
2 ـ فهم و درک بهتر حدیث و مسائل فقهی.
3 ـ شناخت پیشینه تاریخی، باستانی و جغرافیایی سرزمین های اسلامی، به خصوص حرمین شریفین.
بدین ترتیب نویسنده محقّق، بار زحمت تحقیق را از دوش پژوهندگان حدیث برداشته و جای خالی چنین کتابی را در میان میراث فارسی حوزه و دانشگاه تا حدود زیادی پر کرده و به این نیاز پاسخ داده است:
الف
آبار المدینة النبویّة: نک : «بئر». همچنین درباره چاه هایی که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله از آن ها آب نوشیده، است نگاه کنید به واژه «بئر» یا نام هریک از چاه ها.
آطام: جمع «اُطم»، نام دژهایی است که در عصر جاهلی در مدینه وجود داشته اند و تعداد آن ها زیاد بوده است. در حدیث آمده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله از ویران کردن آطام اهل مدینه نهی کرد و فرمود: این ها زیور مدینه هستند. نک : «اُطم».
اَبْطَح (به فتح اول و سکون باء و فتح طاء): به معنای هر سیلگاهی است که در آن شن و سنگریزه باشد. ابطح و بطحاء، همچنین، به معنای شن و سنگریزه گسترده بر روی زمین آمده است.
ابطح به مکه و منا، هر دو، نسبت داده می شود؛ زیرا فاصله ابطح با این دوجا یکی است، و شاید به منا نزدیک تر باشد. یاقوت می گوید: ابطح همان مُحَصَّب یا خَیْف بنی کنانه است. ابورافع که عهده دار حمل بار و بنه پیامبر صلی الله علیه و آله بود، می گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله به من دستور نداد که در ابطح باراندازم اما من خیمه حضرت را برپا کردم و ایشان هم در آن جا فرود آمدند.
در حال حاضر، ابطح جزو مکه است.
اَبواء: وادیی است در حجاز که در آن چاه های فراوان و مزارع آبادی وجود دارد.
قسمت های مزروعی آن امروزه به نام «خُرَیبة» مصغّر «خَربة» (خرابه، ویرانه) خوانده می شود و در فاصله بیست و هشت کیلومتری شرق شهر «مستوره» واقع است. مسافت اَبواء تا «رابغ» چهل و سه کیلومتر می باشد. گفته می شود که آرامگاه آمنه، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در ابواء است. نخستین غزوه پیامبر صلی الله علیه و آله غزوه ابواء بود که، دوازده ماه پس از ورود آن حضرت به مدینه، با بنی ضَمْره و بنی بکر بن عبدمناة بن کنانه به وقوع پیوست.
ابوقبیس: کوهی است که از جانب مشرق بر کعبه مکرّمه مشرف می باشد و امروزه پوشیده از ساختمان است. ابوقبیس یکی از دو کوه مکه را تشکیل می دهد.(1)
نقل شده است که از ابوحنیفه ـ بنیانگذار مذهب حنفی ـ سؤال شد اگر مردی با ضربه سنگ مردی را بکشد آیا قصاص می شود؟ گفت: نه. «وَلَوْ ضَرَبَهُ بِأَباقُبیس»حتی اگر«به أباقبیس» بر او بزند.
بعضی ها خیال کرده اند ابوحنیفه در این مورد دچار لحن یا خطای اعرابی شده است؛ زیرا می بایست بگوید: «بِأبی قبیس». اما در توجیه سخن او گفته اند که استعمال اسماء خمسه مانند اسم مقصور که همواره با الف می آید یکی از لغات و گویش های عرب است که اعراب آن تقدیری می باشد. مطلب دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست این است که گفته اند: کسی که بر بالای ابوقبیس بایستد «طائف» را می بیند. بدیهی است که مراد از «طائف» در این جا شهر طائف نیست چراکه چنین چیزی غیرممکن است، بلکه مقصود از آن طواف کننده برگرد کعبه است.
اَتَمَة (به فتح همزه و تاء و میم): یکی از وادی های نقیع است که رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را قرقگاه قرار داد. بلادی می گوید: امروزه به نام «یَتَمه» خوانده می شود و روستایی است آباد واقع در راه میان مدینه و مکّه (همان راه هجرت) و هشتاد و پنج کیلومتر با مدینه فاصله دارد.
أثافیّ البُرْمة: اَثافیّ، جمع اُثْفیَّة، عبارت از سه سنگی است که زیر دیگ قرار می گیرد. «بُرْمه» دیگ. مقصود از «اثافی البرمة» در این جا سه سنگی است که وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به جنگ «العُشَیْرة» می رفت، در بطحای ابن ازهر در زیر دیگی قرار دادند که غذای آن حضرت را در آن پختند. نک : «بطحاء ابن اَزهر».
اثایة (به ضمّ همزه و فتح و کسر آن روایت شده است): در راه رسول خدا صلی الله علیه و آله به مکه که با احرام رهسپار آن جا شد از این اسم یاد شده است... از اثایه به نام های آبارالاثایه و «شرف الاثایه» یاد می شود... و امروزه در میان مسافران و بومیان به نام «شُفیّه»، مصغّر «شفه»، معروف است. بلادی محل آن را در سی وچهار کیلومتری بعد از مسیجید (منصرف) تعیین کرده است. مسیجید در راه شوسه مدینه به بدر قرار دارد (نک : نقشه رویثه و اثایه).
اَثرب: تعبیردیگری است از «یثرب».
اَجْرد: در راه هجرت نبوی از این محل نام برده شده است. محققان گفته اند: این کلمه تحریف شده است و آن جایی که در راه هجرت واقع شده «اُجَیْرد» ـ به صورت مصغّر ـ است. اما «اجرد» نام کوه بزرگی است در غرب مدینه که وادی اِضَم از شرق و شمال، آن را در میان گرفته است و هفتاد و پنج کیلومتر با مدینه فاصله دارد... و با راه هجرت فاصله زیادی دارد. اجرد: اُطُم یا دژی است در مدینه و همان است که به چاه آن «بصّة» می گویند و متعلق به گروهی از خزرجیان و بلکه از آنِ مالک ابن سنان پدر ابوسعید خدری بوده است.
اَجْیاد: دو درّه (شِعْب) است در مکه که یکی به نام «اجیادالکبیر» خوانده می شود و دیگری به نام «اجیادالصغیر». این دو درّه امروزه دو محلّه از محله های مکه هستند.
در اخبار و روایات آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: موسی در حالی که چوپان بود به پیامبری مبعوث شد و داوود نیز در حالی که شبانیِ گوسفندان را به عهده داشت مبعوث شد و من هم زمانی که گوسفندان خانواده ام را در اجیاد می چراندم به پیامبری برانگیخته شدم.
اُجَیْرد: مصغّر «اَجْرَد»، درّه ای است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در سفر هجرت خود از آن جا عبور کرد. (نک : طریق الهجرة).
اَحْجار الثُّمام: احجار جمع «حَجَر» است و ثمام نام گیاهی است.(2) به گفته یاقوت: احجارالثمام همان صُخَیْرات الثمام است که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام رفتن به بدر در آن جا فرود آمد و نزدیک فَرْش و ملل واقع است... (نک : صخیرات الیمام).
اَحْجار الزَّیْت: جایی است در مدینه نزدیک زوراء. رسول خدا صلی الله علیه و آله هرگاه می خواست نماز طلب باران بخواند به آن جا می رفت. در غرب مسجد نبوی، یعنی همان جایی که در صدر اسلام محل بازار مدینه بوده، واقع است.
اَحجارالمَراء: جایی است در مکّه... در حدیث آمده است: پیامبر صلی الله علیه و آله در محل احجارالمَراء جبرئیل را دیدار کرد. این قولی است که بکری آن را نقل کرده است، اما سمهودی به نقل از مجاهد گفته است که احجارالمراء در قُبا، از توابع مدینه، قرار دارد.
اُحُد: (به ضمّ اول و دوم): کوهی است مشهور در شمال مدینه که جنگ مشهور احد در محل آن به قوع پیوست.
اَحْزاب: یاقوت می نویسد: مسجد احزاب از مساجد معروف مدینه است که در عهد رسول خدا صلی الله علیه و آله ساخته شدند. این مسجد امروزه به نام «مسجدالفتح» خوانده می شود و یکی از مساجد هفتگانه به شمار می آید و در دامنه غربی کوه سَلْع جای دارد. در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز جنگ احزاب (خندق) در مسجد فتح سه بار به درگاه پروردگار دعا کرد و بار سوم دعایش مستجاب شد.
اَحیاء: سمهودی گوید: نام آبی است پایین تر از ثَنیَّة المَرَة (در رابغ) که عبیدة بن حارث بن مطلب، هشت ماه بعد از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا با ابوسفیان بن حرب جنگید.
اَخاشِب: جمع «اَخْشَب» است و اخشب در لغت به معنای کوه سخت و ستبر یا کوهی است که بالارفتن از آن غیر ممکن باشد. از همین رواست که به کوه های مکه «اخاشب» و به دو کوه سمت راست و چپ مسجدالحرام؛ یعنی قُعَیقِعان و ابوقبیس، اَخْشَبان می گویند. به دو کوه مِنا نیز اخشبان گفته می شود. به دو کوهی که حاجیان در شب کوچ از عرفه (عرفات) از میان آنها می گذرند نیز اخشبان می گویند و این دو کوه حدّ عرفه تا مزدلفه می باشند.
اَخْشَبان: تثنیه «اَخْشَب» (کوه) است. این نام بر دو کوهی که در جاهای متعددی از مکّه و حرم آن، روبه روی هم واقع شده اند اطلاق می شود. مانند:
اخشبان مکه، که عبارتند از ابوقبیس و قعیقعان. اخشبا مِنا، که عبارتند از صابح و قابل. دو کوه یا اخشبان دیگر نیز وجود دارد که به آن ها «مَأزِمان» هم می گویند. این دو همان کوه هایی هستند که حجاج هنگام حرکت از عرفات از میان آن ها می گذرند و حدّ شرقی مزدلفه را تشکیل می دهند.
اَخْضَر: منزلگاهی است نزدیک تبوک که در میان تبوک و وادی القری واقع شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در مسیر خود به تبوک در این منزل فرود آمد. در آن جا مسجدی است که نمازگاه پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و در پنجاه کیلومتری جنوب تبوک واقع شده است.
اُخَیْضرات: (جمع مصغّر «اَخْضَر») کوه هایی است که راه مکه ـ مدینه از کناره شرقی آن ها می گذارد. در این کوه ها درختی است که مردم عوام آن را زیارت می کنند و تکه هایی از پارچه به آن می آویزند و از آن تبرک می جویند! اخیضرات در راه هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دارد.
اِدام: یکی از وادی های مکه و در فاصله 57 کیلومتری جنوب آن قرار دارد و جاده یمن آن را قطع می کند. میان وادی بیضاء و وادی یَلَمْلَم واقع شده است.
اَذاخِر: در کتب سیره و حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه از ثنیّه یا گردنه اذاخر وارد مکّه شد... اذاخر جایی است در مکه اما در تعیین محل آن اختلاف است.
اَراک: در کتاب اخبار مکه از آن نام برده شده است... عباس گوید: بر قاطر سفید رسول خدا صلی الله علیه و آله سوار شدم و به راه افتادم تا این که به اراک رسیدم... تا بلکه هیزم فروشی را پیدا کنم... ممکن است این جا همان جایی باشد که درخت اراک در آن وجود دارد... .
بکری نقل کرده است که: اراک محلی است در عرفه. وی از مالک روایت می کند که عایشه، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، در عرفه، در نمره، فرود می آمد و سپس به «اراک» می رفت. او می گوید: بنابراین اراک از مواقف عرفه از ناحیه شام است و نمره از مواقف عرفه از ناحیه یمن.
اَرْما (به فتح همزه و سکون راء): چاهی است که غزوه ذات الرقاع در نزدیکی آن به وقوع پیوست.
اَروان: نام چاهی است در مدینه منوّره که به نام «ذروان» و «ذواروان» نیز خوانده شده است. نک : حرف «ذال» و نیز «اوران».
اَریس: چاهی است که به آن «بئرالخاتَم» نیز می گویند؛ زیرا خاتم (انگشتر) پیامبر صلی الله علیه و آله از دست عثمان در آن چاه افتاد. پژوهشگران معتقدند اریس در غرب مسجد قبا، حدود 42متری دَرِ مسجد قدیم، قرار داشته است.
اَزرق: وادیی است. در حدیث آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به وادیی رسید، پرسید: نام این وادی چیست؟ عرض کردند: وادی ازرق... .
بکری می نویسد: وادی ازرق یک میل پس از اَمْج به مکه قرار دارد.
اِساف: نام یکی از بت های مکّه بوده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه آن را شکست.
از این بت همواره در کنار بتی دیگر به نام «نائله» اسم برده می شود.
اَسَد: (بنی اسد) بن خُزیمه: قبیله ای عدنانی است که زیستگاه آنان بعد از کرخ، از سرزمین نجد و در همسایگی طیّ بود.
اَسْلَم: قبیله ای است از خُزاعه. یکی از روستاهای آنان «وَبْرَه» است که روستایی است دارای نخلستان ها و از اعراض و توابع مدینه می باشد و در وادی فرع واقع شده است. نک : «وبره».
اَسْواف: (بر وزن اَفعال): جایی است از حرم مدینه که در سیره و حدیث از آن زیاد اسم برده شده است. گفته اند: اسواف در شمال بقیع در جایی که به نام شارع (خیابان) ابوذر و مانند آن خوانده می شود واقع بوده و مسجد اسواف، که امروزه به نام مسجد ابوذر خوانده می شود و در انتهای خیابان قرار گرفته، در آنجاست.
اَشْجَع: نام یکی از قبایل عرب است که در حومه مدینه می زیسته اند و هم پیمان خزرج بوده اند. از جمله مراکز آن هاست: مروراة، صهباء، خُبیت، و جَرّ.
اَشطاط (غدیر): جایی است که در حدیث حدیبیّه از آن نام برده شده و نزدیک عُسفان است و در راه مکه و مدینه واقع شده و دو مرحله با مکه فاصله دارد.
اَشْمَذانِ (به لفظ تثنیه): به قولی: دو کوه است میان مدینه و خیبر که قبایل جُهَینه و اشجع در آن جا سکونت داشته اند و به قولی نام دو قبیله است که شهرتی ندارند. در شعری از این نام یاد شده است.
اَصافِر: یاقوت می نویسد: اصافر گردنه هایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در هنگام رفتن به بدر از آن ها عبور کرد.
بکری می نویسد: کوه هایی است نزدیک جُحفه واقع در جانب راست جاده مدینه به مکّه. در داستان عمرو بن اُمیّه ضمری که ابوداود آن را روایت کرده از اصافر نام برده شده است.
گفته اند: اصافر حدود بیست و پنج کیلومتری شمال شرقی رابغ واقع شده است. بنابراین رابغ و اصافر دو جای متفاوت هستند.
اَضافِر: به گفته سمهودی: اضافر جمع «ضفیره» است به معنای ریگ دراز کج. نام گردنه هایی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله بعد از ترک ذَفْران به جانب بدر، آن ها را پیمود. ذوالأضافر: تپه هایی هستند در دو میلی هَرشی که به این تپه ها نیز اضافر می گویند.
جاسر می گوید: اضافر همان اصافر پیشگفته است و عبارت است از تپه های سرخ رنگ آمیخته به سفیدی ـ و از این رو به رنگ زرد دیده می شود ـ که در فاصله بیست و چهار کیلومتری رابغ به مدینه واقع شده اند.
اَضاة بنی غفار: بکری می گوید: اضاة واحد اِضاء است. یاقوت آن را به صورت «اَضاءَة» با همزه، آورده است.
بکری می نویسد: اضاة بنی غفار جایی است در مدینه. او این حدیث ابوداوود را آورده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در اضاة بنی غفار بود که جبرئیل بر آن حضرت فرود آمد و گفت: «إنّ اللّه َ تَبارک وَ تَعالی یَأمُرُکَ أنْ تُقْرِی ءَ أُمَّتَکَ الْقرآن عَلی حَرفٍ» (خداوند تبارک و تعالی به تو دستور می دهد که قرآن را بر امت خود با یک حرف [لهجه و لغت] بخوانی.)
یاقوت می نویسد: جایی است نزدیک مکه واقع در بالای سَرِف نزدیک تناضب، و در حدیث مغازی از آن نام برده شده است.
ازرقی در «اخبار مکه» می نویسد: اضاة بنی غفار که در حدیث وارد شده،در مکه،در مکان موسوم به«حَصْحاص» است که محل گورستان مهاجرین می باشد.
اَضاءة به معنای آبی است که از سیل یا جز آن در یک جا جمع شود. به قولی: برکه کوچک یا مسیل آب به برکه است. و غفار نام قبیله ای از کنانه می باشد. به احتمال قوی این مکان در مدینه بوده؛ زیرا اولاً اختلاف لهجه های عرب در واقع پس از هجرت بروز کرد. ثانیاً حدیث پیشگفته به یک طریق. از ابیّ بن کعب انصاری روایت شده است.
اَضْوَج (به فتح اول و سکون ضاد و فتح واو): جایی است نزدیک اُحد در مدینه. در شعر کعب بن مالک که در سوگ حمزة بن عبدالمطلب رضی اللّه عنه سروده، از این مکان نام برده شده است.
اَطْحَل: طَحْله در لغت به معنای رنگ خاکستری است. یاقوت می نویسد: اطحل کوهی است در مکه و ثور بن عبدمناة به آن جا نسبت داده می شود و می گویند: ثور اطحل. سفیان ثوری، متوفای سال 161 ه . ق . در بصره، نیز منسوب به همین ثور اطحل است.
بکری گفته است: ثور اطحل همان است که در حدیث آمده: «پیامبر صلی الله علیه و آله میان عیر تا ثور را حرم قرار داد». و این یک اشتباه است، زیرا «ثور اطحل» در مکه است و آن چه در این حدیث آمده، در مدینه قرار دارد.
اُطُم: (به ضم اول و دوم): به معنای دژ و قلعه است و بیشتر به دژهای مردم مدینه در زمان جاهلیت گفته می شود. هریک از قبایل انصار (اوس و خزرج) برای خود اُطُم (دژ) یا آطام (دژهایی) داشته اند که در مواقع جنگ از آن ها استفاده می کرده اند.
از جمله آطامی که در سیره و حدیث از آن ها یادشده، عبارتند از: اُطم بنی ساعده، که بلاذری در داستان زنی جونی (از بنی جون) که به همسری رسول خدا صلی الله علیه و آله درآمد از آن اسم برده است. بنی ساعده نزدیک مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله ، در اطراف «بضاعه»، زندگی می کردند، و «سقیفه بنی ساعده» در شمال غربی حرم قرار داشت.
در صحیح مسلم ذیل عنوان «فی حدیث ابن صیّاد» آمده است که وی را نزد اُطم «بنی مَغاله» یافت. عیاض گوید: بنومغاله: هرگاه در آخر بلاط رو به روی مسجد پیامبر بایستی بنی مغاله در سمت راست تو قرار می گیرند.
اُطم بنی اُنیف: بنی انیف تیره ای از اوس بوده اند و اطم یا دژ آنان در قبای مدینه منوره قرار داشته است.
اُطم سعد بن عباده: در سمت قبله بئر بضاعه، بعد از بازار مدینه، قرار داشته است.
اَطْلاح (ذات): یا «ذات اطلح» و یا «ذات ابطح».
یاقوت می نویسد: ذات اطلاح از پشت وادی القری تامدینه را شامل می شود که رسول خدا صلی الله علیه و آله در ماه ربیع الاول سال هشتم، کعب بن عُمیر غفاری را به جنگ آن فرستاد. در وادی العربه فلسطین مکانی است به نام «وادی الطلاح». دباغ می نویسد: به احتمال زیاد«ذات اطلاح»که کعب بن عمیرصحابی در آن جا به شهادت رسید، همین وادی الطلاح باشد (بلاد فلسطین، ص643).
اَعْشار: یکی از وادی های عقیق است. سمهودی نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غار اعشار در عقیق فرود آمد، (نک : وادی عقیق).
اَعْواف: یکی از صدقات (اوقاف) پیامبر صلی الله علیه و آله بوده که از دارایی های مخیریق یهودی به آن حضرت رسید. چاه اعواف در آن جا قرار دارد، و در منطقه بالای مدینه (عوالی) واقع شده است.
اَعْواف: چاهی است در صدقه رسول خدا صلی الله علیه و آله . این صدقه که به نام اعواف خوانده می شود در منطقه عوالی مدینه قرار دارد.
اَلاء: جایی است که با تبوک پنج مرحله فاصله دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله در آن جا مسجدی داشته است.
اَلال: به قولی همان جبل الرحمه است در عرفات. و به قولی: کوهی شنی است در عرفات که امیرالحاج بر بالای آن می ایستد. وجه تسمیه آن به «اَلال» این است که حجاج وقتی آن را می بینند به شتاب حرکت می کنند (اَلُّوا فی السیر = یعنی در حرکت شتاب کرد) تا به موقف برسند. در شعری منسوب به ابوطالب از این محل اسم برده شده است.
اَلَمْلَم: تعبیر دیگری است از «یَلَمْلَم». کوهی از کوه های تهامه که از آن تا مکه دو شب راه است و میقات مردم یمن می باشد.
اُمّ اَحراد: یکی از چاه های قبایل قریش در مکه در روزگار پیش از اسلام بوده و امروزه جای آن معلوم نیست.
اَمَج (به فتح اول و دوم): قریه ای است نزدیک مکّه که بعد از خُلیص به طرف مکه قرار دارد. برخلاف آن چه برخی نقل کرده اند، اَمَج از توابع مدینه نیست. این قریه جزو آبادی هایی که در مسیر راه هجرت پیامبر قرار داشته اند ذکر می شود.
اُمّ العیال: روستای آبادی است در وادی فرع از منطقه مدینه.
اَنْصاب الحَرَم: نشانه هایی بوده که از سنگ ساخته و آن ها را گچ اندود کرده و بر کناره های راه هایی که از مکه خارج می شود نصب کرده بودند. ماورای آن ها منطقه حلّ و آزاد بود و طرف داخلشان منطقه حرم. گفته اند: این حدود، از عهد قریش به ارث رسیده بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم آن ها را تأیید کرد و مسلمانان این حدود را حفظ کردند.
اَنْقاب المدینه: انقاب جمع «نَقْب» است به معنای راه تنگ و باریک. و مراد از انقاب المدینه راه های مدینه منوره است.
اَنْمار: نام قبیله ای است که در سراة، واقع درجنوب طائف، می زیسته اند. اُنی: (به ضم اول): بروزن «هُنا». بعضی هم آن را به فتح اول، بر وزن «حَتّی» گفته اند.
ابن اسحاق می نویسد: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله نزد بنی قریظه رفت در کنار چاهی از چاه های آنان فرود آمد و مردم به آن حضرت ملحق شدند.
این چاه «اُنا» نام داشت، و بنی قریظه در عوالی مدینة النبی سکونت داشتند.
اَنواط (ذات): درخت سرسبز تنومندی بوده است نزدیک مکه که در زمان جاهلیت مردم همه ساله به زیارت آن می رفتند و سلاح های خود را به آن می آویختند و در پای آن قربانی می کردند. بعضی گفته اند: مردم هنگامی که برای حج می آمدند رداهای خود را به آن می آویختند و به احترام کعبه بدون ردا وارد حرم می شدند. به همین دلیل به نام ذات انواط خوانده شده است. چه، نَوط در لغت به معنای آویزان کردن است. در حدیث آمده است که چون رسول خدا صلی الله علیه و آله و تنی چند از اصحاب آن حضرت از آن درخت که میان مکه و حنین است عبور کردند یکی از ایشان گفت: ای رسول خدا، برای ما نیز مانند آن ها ذات انواطی قرار ده.
اُوارة: جایی است در اطراف «فدک». در هنگام صحبت از «یوم نخله» از ایام جنگ فجار که رسول خدا صلی الله علیه و آله به همراه عموهای خود در آن شرکت داشتند، از اُواره یاد شده است. بعضی گفته اند: اواره همان آب دُوَیْن الجریب می باشد که متعلق به بنی تمیم بوده است.
اوْدیة المدینة (وادی های مدینه): عبارتند از بحطان، قناة و عقیق.
وادی بُطْحان: ابن شبّه از براء و عایشه با حذف بعضی از روات حدیث نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بطحان بر روی دری از درهای بهشت قرار دارد».
سیل بطحان ـ بطحان وادیی است که خانه های مدینه آن را در میان گرفته است ـ از ذی الجَدْر سرچشمه می گیرد و پس از عبور از حرّه به جفاف می ریزد و سپس به فضای بنی خمطه و اعوص می رسد و آن گاه از بستر وادی بحطان عبور می کند و سرانجام در زغابه می ریزد.
ابن زباله می گوید: سیل بحطان از حلأتین، حلأتی صَعْب، واقع در هفت میلی مدینه می آید و سپس به جفاف در شرق قبا می رسد و در آن جا، از طرف مصلی، وادی رانونا به آن می پیوندد.
مطری می گوید: ابتدای بُطحان، ما جشونیه است و انتهای آن مساجدالفتح (مساجدسبعه).
وادی مهزور: بنابه گفته ابن زباله، این وادی از حرّه شوران شروع می شود و از املاک بنی قریظه می گذرد و سپس به مدینه می آید. این وادی از مسجد نبوی صلی الله علیه و آله می گذشته است. سیل بنی قریظه در فضای بنی خطمه به مذینب می پیوندد. بنابراین، این دو وادی یکی می شود و در اموال یادشده از هم جدا می گردد و از تمامی صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله به جز مشربه ام ابراهیم، می گذرد و سپس به الصَّوْران، نزدیک قصر مروان بن حکم می رسد و آن گاه با پیمودن بطن وادی از کنار قصر بنی یوسف می گذرد و بقیع را در می نوردد و سپس به دیار بنی حُدیله می رسد. مسجد نبوی در بطن وادی مهزور واقع است. وادی مهزور به کومه (تپه خاکی) ابوالحمراء منتهی می شود. وادی مهزور در سال یکصدو پنجاه و شش (یا هشت)، در زمان خلافت منصور، چنان طغیانی کرد که صدقات پیامبر صلی الله علیه و آله را زیر آب برد و در برقه، آب تا کمر درختان خرما رسیده بود. مردم نگران خراب شدن مسجد شدند و به طرف آن حرکت کردند و با راهنمایی پیرزنی در برقه نقطه ای از زمین را کندند و به سنگ منقوشی برخوردند و آن را از جا درآوردند و آب به طرف آن حفره سرازیر شد و فروکش کرد.
زبیر بن بکار می گوید: سیل عقیق و رانونا و ذاخر و ذوصلب و ذوریش و بطحان و معجب و مهزور و قناة در زغابه به هم می رسند. این سیل های منطقه عوالی، پیش از پیوستن به عقیق، به یکدیگر می پیوندند و سپس مجموعاً در زغابه در زمین سعد بن ابی وقاص؛ یعنی بالای وادی اِضم، به عقیق وصل می شوند. (وجه تسمیه وادی اِضم آن است که این سیلاب ها در آن جا به یکدیگر منضّم می شوند) این سیلاب ها، پس از پیوستن به یکدیگر، در سمت راست الصورین، واقع در پایین زغابه پیش می روند و سپس وادی نعمی و وادی نعمان به آن ها می پیوندند و همچنان پیش می روند و آن گاه وادی ملل در ذی خُشُب و سپس وادی برمه از شام و بعد وادی حجر و وادی جزل که سقیا در آن واقع شده است به آن ملحق می گردد، و آن گاه وادیی به نام سفیان، در محل کوهی که به آن اراک می گویند، به آن می پیوندد و سپس از سه نقطه به نام های یعبوب و نبیحه و حقیب به دریا می ریزد.
ـ از عبداللّه بن ابی بکر(3) از پدرش روایت شده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله درباره (نحوه استفاده از آب) وادی مَهْزور و مُذَیْنیب چنین حکم فرمود که آب را نگه می دارند تا به اندازه برآمدگی پشت پاها برسد، آن گاه جلوی آن را باز می کنند تا به زمین ها و باغ های پایین تر برود.
ـ حیان بن بشر از یحیی بن آدم، از ابومعاویه، از محمد بن اسحاق، از ابومالک ابن ثعلبة بن ابی مالک، از پدرش حدیث کرد ما را که: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تقسیم (آب وادی) مهزور و وادی بنی قریظه چنین داوری کرد که: آب تا پاشنه پا بالا بیاید و سپس رها شود تا به اراضی و باغ های پایین تر برود.
ـ یحیی از حفص از جعفر از پدرش حدیث کرد ما را که: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره سیل مهزور حکم کرد که برای صاحبان نخلستان ها تا پاشنه پا و برای صاحبان مزارع تا بند کفش است و سپس آب را رها کنند تا کسانی که پایین تر از آنان هستند استفاده کنند.
ـ ابوعاصم از محمد بن عماره از ابوبکر بن محمد برای ما روایت کرد که: پیامبر صلی الله علیه و آله درباره سیل مهزور چنین حکم و داوری کرد که زمین ها و باغ های بالاتر آب را نگه می دارند تا به اندازه برآمدگی پشت پاها و جدر(4) برسد سپس رها شود تا پایین ترها از آن استفاده کنند. از این آب برای آبیاری باغ ها استفاده می شد.
اَوران: بکری می نویسد: چاهی است معروف در ناحیه مدینه. در خبر مربوط به جادو شدن پیامبر صلی الله علیه و آله از این چاه نام برده شده است. به نام های «اروان» و «ذروان» نیز روایت می شود.
اَوْساط: سمهودی از این مکان نام برده و روایت کرده است که پیامبر صلی الله علیه و آله در اوساط، در خانه سعد بن عباده، در مدینة النبی برای تشییع جنازه ای حاضر شد.
اَوطاس: وادیی است در سرزمین هوازن. در همین جا بود که این قبیله و قبیله ثقیف برای جنگ با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روز حنین، اردو زدند... بقایای هوازن پس از شکست به اوطاس گریختند. در همین محل بود که پیامبر صلی الله علیه و آله غنایم حنین را تقسیم کرد. گفته می شود: رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی که حلیمه سعدیه دایگی آن حضرت را به عهده گرفته بود در این ناحیه در میان بنی سعد به سر می برد.
اِهاب: (بر وزن کتاب) جایی است نزدیک مدینه. در حدیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به محل چاه اهاب آمد و فرمود: زود باشد که ساختمان ها به این مکان برسد...
سمهودی می نویسد: این چاه در حرّه غربی قرار دارد و ظاهراً همان چاهی است که امروزه ـ در زمان سمهودی ـ به «زمزم» معروف است.
بعضی هاآن رابه صورت «یِهاب» ـ به کسر یاء ـ و بعضی به صورت «نِهاب» ـ با نون ـ روایت کرده اند.
«ب»
بئر اَنَس: منظور انس بن مالک صحابی است. این چاه در مدینه قرار دارد و در جاهلیت «برود» خوانده می شد و مردم هرگاه در محاصره قرار می گرفتند از آب این چاه می نوشیدند.
بئر بُصَّة: ابن نجّار می نویسد: این چاه نزدیک بقیع، در سر راه کسی که به قبا می رود و بین نخلستانی واقع شده است.
بئر بُضَّة: روایت دیگری است از «بُصّه» پیشگفته.
بئر جاسوم: از چاه های مدینه در عهد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است.
بئر جُشَم: از چاه های ناشناخته مدینه بوده است. به نظر می رسد که منظور از جُشَم، جشم بن خزرج باشد. این چاه در غرب وادی رانونا بوده و در موطأ از آن یاد شده است.
بئر جَمَل: فیروزآبادی می نویسد: این چاه در ناحیه جُرْف در انتهای عقیق بوده است... البته این تعیین محل مورد اتفاق نیست.
بئر حاء: عبارت بوده از یک چاه و یک بستان. در ضبط این کلمه میان علما اختلاف است: آیا دو کلمه است، یعنی «بئر + حاء»؟ یا یک کلمه واحد یعنی «بیرحا»، به فتح باء و کسر آن؟... گفته اند: برخی محدّثان برای تحقیق ضبط درست کلمه «بئرحاء» حتی یک کتاب مستقل نوشته اند. تعیین محل فعلی آن کار دشواری است؛ زیرا کلیه آثار و اماکنی که بتوان بر اساس آن محل «بئرحاء» را معلوم ساخت، در آخرین توسعه ای که پیرامون مسجدالنبی صلی الله علیه و آله صورت گرفته از بین رفته اند. این چاه و باغ در ناحیه موسوم به باب المجیدی قرار داشته اند.
بئر حُلْوه: در احادیث نبوی از این چاه یاد شده، اما از محل آن کسی اطلاع ندارد. بئر حلوه یکی از چاه های مدینة النبی صلی الله علیه و آله بوده است.
بئر خارجه: در صحیح مسلم این عبارت آمده است: «وارد باغی از بئر خارجة (با تای مربوطه) می شود». به صورت «بِئرٌ خارِجُه»، یعنی بیرون از باغ، نیز روایت شده است. بنابراین، اگر «بئر خارجة» مضاف و مضاف الیه باشد معلوم نیست خارجة، صاحب چاه، چه کسی بوده است؟! و اگر صفت و موصوف باشند در این صورت مکان و محل چاه دانسته نیست، در هر حال، این چاه یکی از چاه های مدینة النبی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله از آن آب نوشیده است.
بئر خَطَمه: یکی از چاه های مدینه بوده که محل آن معلوم نیست؛ این چاه در محله بنی خطمه، از قبیله اوس، که در منطقه عوالی مدینه می زیستند قرار داشته است.
بئر ذَرْع: چاهی بود در مدینه و همان چاه بنی خطمه پیشگفته است.
بئر ذَرْوان: این ضبط از بخاری است اما در مسلم به صورت «ذواَروان» و در روایتی نیز «ذواوان» آمده است. نقل است که لبید بن اعصم رسول خدا صلی الله علیه و آله را با چند دندانه از شانه و لاخ مویی از آن حضرت جادو کرد و آن ها را در چاه ذروان قرار داد. گمان می رود که این چاه در اطراف بقیع در مدینة النبی بوده است.
بئر رومة: بعضی آن را به صورت «رؤمه» ـ با همزه ـ گفته اند. به این چاه بئر عثمان و «قلیب مزنی» نیز گفته می شود. چاهی است که امروزه در عقیق مدینه معروف است. در کتاب خود به نام «اخبارالوادی المبارک» عقیق، به تفصیل از این چاه سخن گفته ایم. علاقه مندان به آن مراجعه کنند.
بئر زمزم: چاهی است در مدینه که در سمت راست کسی که به سمت «آبارعلی» می رود قرار می گیرد. سمهودی می نویسد: ممکن است همان چاه اِهاب باشد که در کناره حرّه غربی قرار دارد. علت نام گذاری این چاه به «زمزم» آن است که مردم مدینه به آن تبرّک می جویند و آب آن، همچون آب زمزم مکه، برای تبرک به اطراف و اکناف برده می شود.
بئر سُقیا: چاهی است در مدینه. در احادیث از این چاه نام برده شده، اما در تعیین محل آن اختلاف نظر است. این سقیا با «سَقیا» که در حرف سین خواهد آمد و در وادی فرع واقع شده است فرق می کند. بعضی گفته اند: چاه سُقیا در جنوب شرقی ایستگاه راه آهن مدینه قرار دارد و جاده میان چاه و ایستگاه فاصله انداخته است. این چاه به مرور زمان پر شده است.
بئر عَقَبة: از چاه های مدینه بوده و در احادیث از آن یاد شده است.
بئر ابی عِنبه: در اخبار مربوط به غزوه بدر، از جمله روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در کنار چاه ابی عِنبه، واقع در یک میلی مدینه، اردو زد و از یاران خود سان دید و سپاه مسلمانان را آرایش داد و کسانی را که کم سن و سال و نابالغ بودند به مدینه برگرداند.
بئر قُرَیْصة: از چاه های مدینه است که رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن آب نوشیده است.
بئر مَرْق: چاهی است در مدینه که در اخبار از آن یاد شده است.
بئر یُسْره: چاه بنی امیة بن زید و یکی از چاه های مدینه بوده است. نام قبلی این چاه «عُسره» بود و پیامبر صلی الله علیه و آله آن را «یُسره» نامید. در طبقات ابن سعد آمده است که چاه یادشده به نام «عبیره» موسوم بوده است؛ اما احتمال می دهم تصحیف باشد.
بَأَلی: یکی از مسجدهای رسول خدا صلی الله علیه و آله در راهش به غزوه تبوک بوده است.
باب جبریل: یکی از باب های مسجد شریف نبوی است.
باب الرحمة: یکی از باب های غربی مسجدالنبی است که قبلاً به آن باب عاتکه، منسوب به عاتکه عمّه رسول خدا صلی الله علیه و آله می گفتند.
بدائع: جایی است از کوه احد که رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از جنگ احد در آن جا فرود آمد.
 
بَدْر: نام چاهی است که جنگ معروف بدر در محل آن به وقوع پیوست.
بدر در حال حاضر شهری بزرگ و
آباد است و حدود 150 کیلومتر با مدینه منوره فاصله دارد.
در گذشته هرکس به حج می رفت از بدر عبور می کرد؛ زیرا در راه مدینه به مکه قرار داشت اما پس از افتتاح اتوبان (جاده هجرت) دیگر کسی از آن نمی گذرد. در این جا مراحلی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در راه خود به غزوه بدر پیموده است نام می بریم (نک : نقشه جنگ بدر):
بَذَّر: نام چاهی است که هاشم بن عبدمناف آن را حفر کرد. محل آن در مکه معلوم نیست.
بَرْثان: مجد می نویسد: وادیی است میان محلل و اولات الجیش. پیامبر صلی الله علیه و آله در راه خود به بدر از این جا گذشته و در آن فرود آمده است.
سمهودی می نویسد: احتمال دارد شکل تصحیف شده «تربان» باشد.
بُرقه: جایی است در مدینه و از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که مقداری از مخارج خانواده خود را از آن تأمین می کرده است (نک : صدقات النبی).
بِرْک: جایی است نزدیک مدینه. بعضی گفته اند: روبه روی شُواحِط از نواحی مدینه قرار دارد و دارای گیاه و سَلَم فراوان است و آب های زیادی در آن جای است. به قولی: نقبی بوده به عرض حدود چهار میل که از ینبع به مدینه می رفته و آن را مبرک می گفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله در حق آن دعا کرد. بلادی می نویسد: «مبرک» هنوز هم به همین نام خوانده می شود.
بَرَکَه: چشمه ای است در وادی ینبع النخل که به جهینه تعلق داشته است. جاسر می گوید: از چشمه های «عُشیره»، محل یکی از غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله است.
بَرود: جایی است در وادی فُرُع که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن جا نماز خواند.
بُساق: این کلمه به صورت بصاق ـ با صادـ نیز گفته می شود. کوهی است در عرفات، و به قولی: وادیی است میان مدینه و جار (بندری قدیمی نزدیک ینبع). در خبر اسلام آوردن «مغیرة بن شعبه»، که پس از دیدارش با مقوقس و بازگشتش از مصر روی داد، از قول وی آمده است که: چون به «بُساق» رسیدیم... احتمال دارد که همین «بُساق» باشد که از آن سخن می گوییم و شاید هم «بَشاق» باشد که ذیلاً از آن یاد می شود. اما به احتمال قوی تر همین بساقی باشد که میان مدینه و جار، در مسیر آمد و شد کنندگان به مصر، قرار دارد؛ چرا که مغیره هنگام بازگشت از مصر همسفران خود را به قتل رساند و راهی مدینه شد و اسلام آورد. ماجرای او را در طبقات ابن سعد: 4/285 ببینید.
بُصّه: چاهی بوده واقع در باغی معروف به همین نام، و بر سر راه کسی قرار داشته که از شارع العوالی، از مرکز مدینه به قبا و قربان می رفته است. به نام «بوصه» نیز از آن یاد شده است. این محل حدود 220 متر با بقیع فاصله دارد.
بُضاعه: چاهی است در محله ای که امروزه به همین نام موسوم است و نزدیک سقیفه بنی ساعده در مدینه قرار داشته است.
گفته اند: بضاعه، خانه بنی ساعده در مدینه بوده و چاه آن معروف است. درباره همین چاه بود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فتوا داد که: آب تا زمانی که تغییر نکرده باشد پاک است.
1 ـ نَقْب المدینه
2 ـ عقیق
3 ـ ذوالحلیفه
4 ـ ذات الجیش
5 ـ تُرْبان
6 ـ مَلَل
7 ـ غمیس الحمام
8 ـ مرّیَیْن
9 ـ صُخیرات الیمام
10 ـ سَیاله
11 ـ فجّ الرَّوحاء
12 ـ شنوکه
13 ـ عِرْق الظبیة
14 ـ سجیح
15 ـ مُنصرف (مُسَیْجید)
16 ـ نازیه
17 ـ رَحْقان
18 ـ مضیق الصفراء
19 ـ صفراء
20 ـ ذَفِران
21 ـ اصافر
22 ـ دَبَّة
23 ـ حنّان
24 ـ بدر
در این فرهنگ از کلیه این اماکن نام برده شده است، بنابراین، برای دیدن هریک به محل خاص آن مراجعه شود.
بَذَّرَ: نام چاهی است که هاشم بن عبدمناف آن را حفر کرد. جایگاه آن در مکّه معلوم نیست.
بَرْزَتان: سمهودی می نویسد: این دو از منابع در آمد و تأمین هزینه زندگی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و گمان می کنم همان برزه و بُریزه معروف باشند که در منطقه العالیه هستند و جزء اموال بنی نضیر بودند.
بُرْقه: جایی است در مدینه و از صدقات رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده که مقداری از مخارج خانواده خود را از آن تأمین کرده است (نک : صدقات النبی).
پی نوشتها:
________________________________________
1 ـ کوه دیگر آن «احمر» است و این دو کوه را «اَخْشَبان» می گویند. اَخْشَب در لغت به معنای کوه درشت و بزرگ و ستبر است ـ م.
2 ـ گیاهی علفی و وحشی و زراعتی از تیره گندمیان که انواع بسیار دارد. یز (فرهنگ فارسی لاروس) ـ م.
3 ـ این چهار حدیث از تاریخ المدینه ابن شبه نقل شده اند.
4 ـ جدر: به قولی به معنای بیخ یاپای درخت است، وبه قولی دیواره هایی است که دور درختان خرما درست می کرده اندتا آب درآن جمع شود،وبه قولی به معنای«پَل»می باشد. (وفاءالوفاء:3/1079، محیی الدین).

تبلیغات