آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

در بیش تر بلکه تمام قیامها و جنبشهایى که در سده هاى اخیر علیه سلطه قدرتهاى استعمارى در کشورهاى اسلامى پدید آمده روحانیت شیعه حضور داشته و با فتواهاى کارساز و بیانیه هاى روشنگر پیشاپیش مردم حرکت کرده و آنان را به رویارویى و مبارزه با تجاوزگران و دفاع از کیان اسلام و سرزمینهاى اسلامى فراخوانده است.
نقش کلیدى و با اهمیت حوزه هاى علمیه خاستگاه این خیزشها و انقلابها و دژ نیرومند نگاهبانى از دین و کیان اسلامى بر کسى پوشیده نیست. مطالعه در تاریخ پرفراز و نشیب کشور و دقت در رخدادهاى مهم سیاسى اجتماعى صد ساله اخیر بهترین گواه این سخن است.
روشن است که حرکتها و خیزشهاى روحانیت محدود به سرزمین و منطقه جغرافیایى ویژه اى نبوده و گستره آن فراتر از مرزهاى جغرافیایى و نژادى و زبانى و
ملیّتى بوده است. در هر جا به حوزه اسلام یورش مى شده و یا نشانه هاى ورود و حضور استعمار در سرزمینهاى اسلامى دیده مى شده است عالمان بیدار با واکنشهاى تند به رویارویى آنان بر مى خاسته اند. حوزه بزرگ دیرین سال نجف روى رخدادهاى ایران واکنش ویژه اى داشته است. این گونه واکنشها بدان معنى نیست که روحانیت شیعه و یا حوزه هاى دینى در برابر چنگ اندازى استعمار به دیگر کشورهاى اسلامى بى توجه بوده اند. حوزه هاى علمیه در مبارزه با استعمار و دفاع از کیان اسلامى فراملیتى و فرا منطقه اى مى اندیشیده و عمل مى کرده است.
نوشته اى که پیش روى دارید نگاهى است به دوخیزش و قیام حوزه نجف در برابر استعمار یکى بر ضد اشغالگران انگلیسى در عراق و دیگرى مبارزه با تجاوز ایتالیا به لیبى و تبیین نقش حوزه نجف در شناساندن چهره زشت استعمار به مسلمان جهان و هشدار دهى این بازوى مقدس به مسلمانان که دشمن با چهره هاى گوناگون در اندیشه چیرگى بر کشورهاى اسلامى است.
پیش از شناساندن و نمایاندن این نقش بزرگ و کارساز یادآورى چند نکته بایسته است:
1. جایگاه حوزه نجف
شهر نجف از دیرباز در کانون توجه مسلمانان بویژه شیعیان قرار داشته است. مرقد مطهر حضرت على(ع) و حوزه گسترده و تواناى نجف و وجود با برکت مراجع بزرگ تقلید در این حوزه از آغاز تأسیس آن به دست تواناى شیخ طوسى تاکنون شیعیان را بر آن داشته که روى به سوى این قبله دلها داشته باشند و هر حکم و دستورى را از سوى این مرکز بزرگ شیعى به جان و دل پذیرا باشند و درعمل بدان سر از پا نشناسند.
در آغاز قرن بیستم که در کشورهاى اسلامى حرکتهاى اصلاح طلبانه به
راه افتاد و مردم براى رهایى از استبداد حاکمان جور وغارتگرى کشورهاى استعمارگر قیام کردند و پرچم استقلال خواهى برافراشتند حوزه علمیه نجف اهمیتى فزون تر یافت; چه آن که دین و باورهاى مذهبى مسلمانان ریشه در اعماق وجود آنان دارد و به طور طبیعى حرکتهاى مردمى و انقلابهاى رهایى بخش بدون پشتوانه دینى هیچ گاه راه به جایى نمى برد; از این روى مصلحان بزرگ روى به سوى نجف داشته اند و از آن مرکز نور پرتو مى گرفته اند و به رهبرى مردم مى پرداخته اند.
به گواهى تاریخ حوزه دیرین سال نجف نیز هیچ گاه از هدایت و همراهى حرکتها و خیزشها ضداستعمارى و استبدادى کوتاهى نمى ورزیده و همه هنگام و در همه عرصه ها پیشاپیش انقلابیون نورافشانى مى کرده و کانون مبارزه را گرم نگه مى داشته است.
بسیارى از قیامها همانند جنبش تحریم تنباکو نهضت مشروطه و انقلاب اسلامى عراق از حوزه نجف رهبرى مى شدند. حوزه علمیه نجف در آغاز سده بیستم مهم ترین بلکه تنها مرکز مهم دینى در جهان تشیع بود و همه گروهها قومها و قبیله هاى شیعى مذهب در سراسر جهان چشم به رهنمودهاى حوزه نجف داشتند و فتواهاى نجف درهمه زوایا و شؤون زندگى آنان الزام آور بود. فتواهایى که از نجف صادر مى شد براى شیعیان مقدس و الزام آور بود و سرپیچى از آنها ناروا و نافرمانى دستور حق به شمار مى آمد. دریاى مردم با فتواها و بیانیه هاى عالمان بزرگ نجف به خروش مى آمد و موج مى آفرید و اوج مى گرفت.
حوزه نجف و جایگاه مرجعیت شیعه به همان اندازه که براى حرکتهاى اصلاح خواهى و استعمارستیزى مهم و کارساز بود براى قدرتهاى استعمارگر و کارگزاران مستبد آنان در داخل سرزمینهاى اسلامى ناگوار و نگران کننده بود. کشورهاى استعمارگر بویژه انگلیس از مدتها پیش به خاطر حضور و
نفوذى که در کشورهاى اسلامى داشتند از حاکمیت حوزه نجف بر دلها و نفوذ فتواهاى مراجع تقلید بر مردمان دیندار به خوبى آگاه بودند و از نزدیک بارها آثار آن را دیده بودند; از این روى با دقت رخدادهاى نجف را زیر نظر داشتند و تلاش مى ورزیدند با کمک و استفاده از حاکمان دست نشانده خویش در کشورهاى اسلامى و ستون پنجم در حوزه نجف نفوذ کنند و از آنچه در این مرکز مقدس مى گذرد آگاه شوند.1
در حقیقت استعمارگران در آن روزگار حوزه نجف و مراجع تقلید را بزرگ ترین مانع بر سر راه خود مى دانستند و با مخالفت آنان بهره گیرى از ذخایر و منابع سرشار کشورهاى اسلامى براى دولتهاى استعمارى ممکن نبود. استعمار انگلیس در فکر چاره افتاد و با برنامه ریزى کانون اصلى خیزشهاى مردمى را نشانه رفت. پس از انقلاب مشروطه که پاره اى تنشها و بگومگوهاى سیاسى در حوزه نجف به وجود آمد و گروهى مشروطه خواه بودند و گروهى ضدمشروطه گروهى هوادار این عالم و گروهى هوادار آن عالم و… بر نفوذ و تأثیرگذارى خود در حوزه نجف افزود و بسیار تلاش کرد که علماى بزرگ را باجوسازى و شبهه افکنى از چشم مردم بیندازد و با استفاده از بعضى روحانیان متحجر و بسته ذهن تفکر جدایى دین از سیاست را جابیندازد این تز را با تبلیغات گسترده بدبختانه در بدنه حوزه رسوخ دادند و شمارى را به دنبال گوساله سامرى خود کشاندند. و حوزه نجف که قرنها قلب دنیاى اسلام و کانون انقلابها و جریانهاى سیاسى بود کم کم از تپش باز ایستاد و از تلاشهاى سیاسى کناره گرفت و تا بدان جا این مسأله پیش رفت که روحانى که به کارهاى سیاسى مى پرداخت یا روزنامه مى خواند و رادیو گوش مى کرد از محفلها و مجلسها طرد مى شد و با چنین کسى برخوردهاى ناشایست مى شد و کار او گناه بزرگ شمرده مى شد.
امام خمینى که بارها از وضع نجف اظهار تأسف مى کرد اشاره به همین وضع ناخوش آیند داشت.2
2. حق پوشى دشمنان
دشمنان اسلام و قلم به دستان مزدور و تاریخ نگاران وابسته تلاش ورزیده اند مبارزه روحانیت و ایستادگى و رویارویى و حرکتهاى شجاعانه و حماسى حوزه نجف در برابر استعمار انگلیس را همچون بسیارى از حرکتها و حماسه هاى دیگر از اساس انکار کنند و آن را نادیده انگارند و یا دست کم خیزش قهرمانانه روحانیت و علماى نجف را در برابر انگلیس در حاشیه حرکتهاى مردمى یادآور شوند و آن را ناچیز و بى اهمیت جلوه دهند. تاریخ نگاران مزدور و ناسیونالیست در بررسیهاى تاریخى خود از قیام ضدانگلیسى مردم عراق چنان وانمود مى کنند که گویا حرکتهاى مردمى و قومى اساس و شالوده این قیام را تشکیل مى داده است و حوزه هاى نجف و کربلا در حاشیه بوده اند و دستى از دور برآتش داشته اند و در حقیقت روحانیان ناگزیر بوده اند در برابر این موج ضدانگلیسى براى این که از قافله مردم عقب نمانند و مردم آنان را از خود نرانند واکنشهایى نشان دهند.
شمارى از غرض ورزان پا را از این فراتر نهاده و تا آن جا پیش رفته اند که به عالمان شیعه تهمت همکارى و همدلى با نیروهاى اشغالگر زده اند که با گرفتن پول از استعمارگران و اشغالگران تن به سکوت داده اند!
به پندار اینان استعمارگران با این ترفند سران قبایل و زمین داران بزرگ عراق را بویژه درمناطق شیعه نشین رام کردند و با میانجى گرى علما و سپردن پستهاى محلى به آنان آنان را راضى نگه داشتند. افزون بر این حاکمان انگلیسى به علماى حوزه و سران قبیله ها وعده دادند که پس از چیرگى بر اوضاع و بازگشت آرامش به کشور بسیارى از پُستها را به آنان مى سپارند و آنان را در اداره کشور شریک مى کنند.3
سپسها که بعثیان در عراق به قدرت رسیدند به طور کلى نقش حوزه و عالمان دینى را درمبارزه با استعمار منکر شدند. این گروه که با اندیشه هاى
الحادى و تکیه بر ناسیونالیسم عربى حکومت خود را بنیان گذاشتند بسیار کوشیدند که نهادهاى دینى را ازعرصه سیاست خارج سازند و نفوذ آنان را به پایین ترین مرتبه و حداقل ممکن برسانند.
حاکمان بعثى تلاش داشته و دارند که در نشریه ها مطبوعات و حتى کتابهاى درسى دانش آموزان چنین بنمایانند که گویا خیزش و قیام علیه استعمار انگلیس به هیچ روى از نجف و کربلا سرچشمه نگرفته است بلکه از بغداد و از سوى روشنفکران چپ انجام گرفته و حرکتهاى پراکنده و محدود علماى نجف و شیعیان جنوب عراق پس از آن بوده است!
در حالى که به گواهى تاریخ و شاهدان قیام و اسناد به جاى مانده انقلاب علیه انگلیس از حوزه نجف و مناطق شیعه نشین آغاز شده و این جهاد مقدس را در جبهه هاى مختلف علماى بزرگ نجف سازماندهى و هدایت مى کرده اند و تا مدتها در صحنه درگیرى غیر از روحانیت شیعه و جمع زیادى از شیعیان که به فتواى مراجع نجف قیام کرده بودند کس دیگرى دیده نمى شده است. تنها در سالهاى آخر و پس از آن که با پایمردى و ایثارگرى عالمان شیعه و تقدیم صدها تن شهید ضربه هاى کارى بر نیروهاى متجاوز وارد شده بود در برخى نواحى مرکزى و شمالى حرکتهاى پراکنده علیه انگلیس صورت گرفت و درست به عکس آنچه غرض ورزان ادعا مى کنند عالمان شیعه نخستین کسانى بودند که در برابر انگلیس به رویارویى برخاستند و به مسلمانان اعلام جهاد کردند.
عبدالعزیز البدرى از علماى اهل سنّت با اعتراف به نقش بسیار مهم حوزه نجف و روحانیت شیعه در مبارزه علیه انگلیس مى نویسد:
(وقد شهد جمیع المؤرخین بلا استثناء سواء کان من المسلمین أم غیرهم انّ فتاوى العلماء الأعلام فى النجف وکربلا و بغداد و سامراء والکاظمین وغیرها التى اعلنت الجهاد و مقاتلة الإنگلیز.
لانّ الجهاد أصبح فرضاً على کل مسلم و مسلمة اذا احتل العدّو بلاد المسلمین.
نعم کانت هذه الفتاوى هى التى دفعت العشائر العراقیه الى القتال لتحریر ارض العراق من رجس الکفر والإستعمار ولم یکتف بعض العلماء بفتواهم هذه وانّما حملوا السلاح واشترکوا فى الحرب فقادوا المجاهدین فى بعض المعارک….)4
به گواهى همه تاریخ نگاران مسلمان و غیرمسلمان فتواى عالمان بزرگ شیعه در حوزه نجف و کربلا و بغداد و سامراء و کاظمین و دیگر شهرها بود که به روشنى بر ضد انگلیس اعلام جهاد کرد; زیرا به نظر آنان هنگامى که دشمن سرزمینهاى اسلامى را به اشغال خود درآورد بر هر مرد و زن مسلمانى مبارزه با آنان واجب است.
آرى همین فتواها بود که عشایر عراق را به جنگ با انگلیس واداشت تا سرزمین عراق را از آلودگى کفر و استعمار برهانند.
شمارى از عالمان تنها به دادن فتواى جهاد بسنده نکردند و خود سلاح بر دوش گرفته و به میدانهاى نبرد و جهاد شتافتند و خود فرماندهى مجاهدان را بر عهده گرفتند.
در حقیقت خیزش و قیام همه سویه مردم عراق علیه انگلیس انگیزه دیگرى جز دستور عالمان شیعه نداشت. درست است که شیخ الاسلام دربار امپراطور عثمانى و شمارى از روحانیان سنى در ترکیه و عراق همزمان و بلکه پیش از آنان فتواى جهاد داده بودند 5 ولى با اندک درنگى مى توان فهمید که فتواى آنان در قیام مسلمانان بویژه ساکنان مناطق جنوبى و مرکزى که بیش تر شیعه اند نقشى نداشته و یا نقش آن اندک و ناچیز بوده است. حتى سربازان و نیروهاى نظامى عثمانى نیز توان رویارویى با نیروهاى اشغالگر را نداشتند و کم ترین مقاومتى در
برابر آن نتوانستند بکنند. البته در سالهاى بعد ارتش عثمانى کم کم انسجام بهترى پیدا کرد و توانست تا حدودى جبهه ها را اداره کند. بر این اساس برخلاف آنچه دشمنان گفته اند حوزه هاى شیعه و عالمان دینى نه تنها در جریان مبارزات ضداستعمارى مردم عراق حضور داشته اند که پیشتاز و پیش قدم بوده اند و عامل اصلى و اساسى در قیام همگانى مردم علیه انگلیس بوده اند.
حوزه نجف در رویارویى با استعمار انگلیس
جنگ جهانى اول در 28 ژوئیه سال 1914م. برابر با ششم مرداد سال 1293 هجرى شمسى در پى کشته شدن ولیعهد اتریش در شهر سارایوو و اعلام جنگ آن کشور به صربستان آغاز شد.6 دامنه جنگ به این دو کشور محدود نماند و با ورود قدرتهاى بزرگ اروپا به پشتیبانى از دو سوى درگیرى دامنه جنگ گسترش یافت و بخشهاى زیادى از اروپا و دیگر کشورهاى جهان را فراگرفت.
در همان آغاز جنگ دولت استعمارگر انگلیس با تمام قوا از منطقه خلیج فارس به عراق حمله کرد و در ششم نوامبر 1914م. ـ شانزدهم آبان 1293. نخست (فاو) در دهانه اروند رود و سپس شهر بصره و روستاهاى پیرامون آن را اشغال کرد و بى درنگ از چند محور به سوى بغداد در مرکز و موصل و کرکوک در شمال عراق یورش برد.7
انگلیسیان گرچه خود را یکه تاز و قدرت مند مى دیدند و با توجه به غافلگیر شدن مردم بصره نیازى به توجیه کارهاى خویش نمى دیدند ولى با این حال احتیاط را از کف ندادند و بر آن شدند یورش خویش را به عراق توجیه کنند و افکار عمومى را به سود خود جهت بدهند; از این روى اعلام کردند: انگیزه ما در اشغال عراق از روى خیرخواهى و انسان دوستى است. ما مى خواهیم از نفوذ کشور آلمان که هم پیمان دولت عثمانى است جلو بگیریم و مردم ستم دیده عراق را از چنگ ستمگرانه ترکان و هم پیمان آنان آلمان آزاد سازیم و زمینه برقرارى دموکراسى و بهره مندى از ابزار جدید رفاهى را براى مردم فراهم سازیم.8
از همان ابتدا روشن بود که چنین سخنانى پایه و اساس درستى ندارد و این سخنان براى فریب و گمراه ساختن مردم و دور کردن آنان از صحنه مبارزه گفته مى شود و هدفى جز استعمار مردمان ندارند. استعمارگران انگلیسى که از سالیان پیش از دست اندازى به عراق در سرزمینهاى اسلامى بویژه در منطقه خلیج فارس دریاى عمان و دریاى سرخ حضور استعمارى داشتند و منابع و معادن کشورهاى اسلامى را تا اندازه اى شناسایى کرده بودند و به خوبى مى دانستند که یکى از بزرگ ترین منابع نفتى جهان در بخش جنوبى عراق و در نزدیک نینوا قرار دارد و چشم طمع به آن داشتند.
افزون بر این دشتهاى گسترده و حاصل خیز در دو سوى رودهاى بزرگ دجله و فرات که از موقعیت کم نظیر در جهان برخوردار بودند و به آسانى مى توانستند بزرگ ترین منبع تولید غلات و پنبه و سایر دستاوردهاى کشاورزى باشند و چراگاههاى پیرامون آن ملیونها دام را تغذیه کند از مدتها قبل حاکمان انگلیس را به دست اندازى به این منطقه وسوسه مى کرد.9
مهم تر از همه اینها به دو عامل دیگر نیز باید اشاره کرد: یکى موقعیت ویژه جغرافیایى و طبیعى عراق بود که حضور در آن جا دسترسى به دیگر کشورهاى اسلامى را براى استعمار آسان مى ساخت و دیگر سیطره بر حوزه هاى بزرگ نجف و کربلا بود. آنان به درستى دریافته بودند که بیش تر و بلکه همه جنبشهاى اصلاحى دنیاى اسلام از حوزه نجف هدایت مى شوند و مرکز مهم تصمیم گیرى و رهبرى انقلابها نجف است.
خشونت حاکمان ترک
کشور عراق در آن زمان بخشى از امپراطورى بزرگ عثمانى به شمار مى آمد و حاکمان آن از سوى امپراطورى گمارده مى شدند. بیش تر کارگزاران امپراطورى افرادى خشن سخت گیر و فاسد بودند و در شهرهاى مختلف عراق بازور اموال مردم را مى گرفتند و مالیاتهاى سنگینى وضع مى کردند و در گرفتن مالیات بر مردم بسیار سخت مى گرفتند تا آن جا که مردم ترجیح مى دادند اصل اموال خودرا بدهند و از شرّ مالیاتها راحت شوند.10
افزون بر این با رفتارهاى جاهلانه و حرکتهاى توهین آمیز مسلمانان عراق بویژه شیعیان را تحقیر مى کردند. نوشته اند:
(قائم مقام حکومت عثمانى در نجف بهجت بیک بود. وى فردى پست بى سیاست و بدون تدبیر بود و به مذهب هیج اعتقادى نداشت. انواع فشارها را بر مردم نجف وارد مى ساخت. با وضع مالیاتهاى سنگین اموال مردم را ضبط مى کرد و مردان شهر را بدون این که مرتکب گناهى شده باشند مورد تعقیب قرار مى داد….)11
دیگر شهرهاى عراق نیز کم وبیش وضعى همانند نجف داشتند و در آتش ستم حاکمان ترک مى سوختند. متأسفانه همه این حرکتهاى وحشیانه و زشت به نام اسلام و دین انجام مى گرفت و هرگونه انتقاد از رفتار حاکمان اعتراض به کارهاى ناشایست و ستمهاى آنان به عنوان مخالفت با خلیفه عثمانى تلقى مى شد و پیامدهاى ناگوارى را ممکن بود به بار آورد. در این میان طبیعى بود که شیعیان بیش از دیگر مسلمانان زیر فشار و در معرض تهمت باشند. در اساس از نظر حاکمان ترک بدرفتارى و زجر و شکنجه شیعیان عبادت و کار دینى به شمار مى آمد; از این روى به بهانه هاى گوناگون شیعیان را مى گرفتند و به زندان مى افکندند و یا به مناطق دور دست تبعید مى کردند و سرانجام بسیارى از آنان را مى کشتند:
(وذکر فى تاریخ السلطان سلیم العثمانى انه کان لایهتم بشیئ اکثر من اهتمامه باستئصال الشیعة وإبادتهم وانّه قتل بین
سامراء و بغداد فى العراق فى یوم واحد خمسة وعشرین ألف رجل من غیر ذنب سوى أنّهم شیعه.)12
در تاریخ سلطان سلیم عثمانى آمده است: وى به هیچ چیزى بیش تر از درماندگى و نابودى شیعیان اهتمام نداشت. او در بین شهرهاى سامراء و بغداد در کشور عراق تنها در یک روز 25 هزار نفر از شیعیان را به جرم این که شیعه اند کشت.
دیگر فرمانروایان عثمانى و کارگزاران آنان در عراق لبنان حجاز اردن و… دست کمى از سلطان سلیم نداشتند و زجر و شکنجه و آزار شیعیان براى آنان امرى عادى به شمار مى آمد.
خشونت و بدرفتارى ترکان عثمانى با شیعیان سبب شده بود که نیروهاى اشغالگر بپندارند که حوزه هاى علمیه و علماى بزرگ شیعه از یورش آنان به عراق استقبال خواهند کرد و یا دست کم در برابر این حرکت ساکت خواهند ماند.
آنان با اطلاعاتى که از فاسد بودن کارگزاران امپراطورى عثمانى و ستم پیشگى آنان داشتند بر این گمان بودند که روحانیت و حوزه هاى علمیه از ورود آنان به عراق استقبال خواهند کرد و آن را حرکتى در جهت برداشتن فرمانروایان زورگو هتاک و خشن ترک خواهند دانست.
برگزیدن دهانه اروند رود و ناحیه جنوب عراق که شیعیه نشین است به عنوان نقطه آغاز عملیات در همین راستا صورت گرفته است. بیانیه هاى فرماندهان نیروهاى انگلیسى که در همان روزهاى نخست ورود به عراق در همه جا پخش شده نیز سخن ما را تأیید مى کنند. در این بیانیه ها به فساد و ناشایستگى حکمرانان ترک اشاره شده و بر این نکته تأکید شده که ورود قواى انگلیس به سرزمین عراق تنها براى آزادسازى مردم از چنگ رژیم خون ریز و ددمنش ترک است. البته نیروهاى استعمارگر خیلى زود به نادرستى پندار خویش پى بردند. آنان در همان منطقه جنوب و در همان روزهاى نخست
گروههاى مسلحى را دیدند که با پیشتازى روحانیت و براساس فتواى مراجع نجف با همه توان به رویارویى با آنان برخاسته اند و این براى آنان غیرقابل پیش بینى بود. حاکمان انگلیسى از این نکته غفلت کرده بودند که در دیدگاه روحانیت شیعه و حوزه نجف گرچه کارگزاران ترک بسیار فاسد بودند و از اسلام به عنوان اهرمى براى پیشبرد هدفهاى استکبارى خویش سود مى جستند با این حال مسلمان بودند و مخالفت و مبارزه با آنان در مقایسه با تهاجم نیروهاى انگلیس امرى داخلى به شمار مى آمد. در نظر مراجع تقلید شیعه آن گاه که کافران به سرزمین اسلامى یورش برند بر همگان واجب است که به رویارویى برخیزند و از سرزمین اسلامى دفاع کنند.
فتواى جهاد
خبر اشغال بخشهایى از جنوب عراق به وسیله نیروهاى انگلیس در عراق از جمله شهرهاى نجف و کربلا نشر یافت و موجى از ناراحتى و نگرانى در مردم ایجاد کرد. شیعیان بصره و مردم مناطق جنوبى عراق به حوزه نجف روى آوردند و با فرستادن نامه هایى به وسیله واعظان بصره از مراجع تقلید و بزرگان حوزه نجف کسب تکلیف کردند. حوزه نجف بى درنگ واکنش نشان داد بسیارى از عالمان حکم جهاد صادر کردند13 و با فرستادن نامه هایى براى عشایر پیرامون بصره آنان را به ایستادگى در برابر دشمن تجاوزگر و دفاع از سرزمین اسلامى فراخواندند.
همزمان با حرکت عالمان شیعه شیخ الاسلام امپراطورى عثمانى نیز اعلام جهاد کرد14 و حاکمان ترک که حمله انگلیس را تجاوز به قلمرو خویش و دست اندازى به حوزه امپراطورى مى دانستند به بسیج مردم پرداختند ولى روشن بود که عامل اصلى در واداشتن مردم بویژه عشایر جنوب به ایستادگى در برابر نیروهاى متجاوز فتواى مراجع تقلید شیعه بود و تلاش امپراطورى و
فتواى شیخ الاسلام تأثیر چندانى در خیزش مردمى نداشت و سپاه دولت عثمانى که در شهر بصره و منطقه جنوب بودند نیز مقاومت چندانى نکرد و به زودى از هم پاشید و منطقه را ترک گفت.15
تنها شیعیان و علماى بزرگ در برابر پیشروى ارتش انگلیس ایستادگى و پایمردى کردند. و اگر ایستادگى و دلیرى مردم نبود در همان روزهاى اول نیروهاى انگلیس مناطق مرکزى و شمالى عراق را هم اشغال کرده بودند. با این همه در میان مردم افرادى بودند که با ورود نیروهاى انگلیس به خاک عراق مخالفتى نداشتند و در پاره اى موارد از آنان پشتیبانى نیز مى کردند. در نظر آنان ورود نیروهاى انگلیس راهى بود براى رهایى عراق از سلطه عثمانى که به شدت از آن متنفر بودند. البته افراد خود فروخته و فریب خورده اى هم بودند که با تهدید و تطمیع انگلیس جانب او را گرفته بودند.
پیدا بود که وجود چنین افرادى به یگانگى و پیوستگى و برادرى مسلمانان ضربه مى زد بویژه آن که دستگاه تبلیغاتى انگلیس نیز روى آن مانور مى داد و با آب و تاب نقل مى کرد. انتشار این اخبار در حوزه نجف بازتاب تندى را در پى داشت. علماى بزرگ با صدور فتواهایى ضمن تأکید بر لزوم مبارزه و جهاد با نیروهاى یورش گر هرگونه کمک به نیروهاى انگلیسى را در حکم مبارزه و جنگ با اسلام اعلام کردند.
متنِ حکم آیت الله سید مصطفى کاشانى در پاسخ به پرسشى در این باره چنین است:
(بسم الله الرحمن الرحیم. چنین کسى که به یکى از طرق مرقومه به کفار حربى مثل روس و انگلیس و ایطالى و فرانسه اعانت نماید از جمله محاربین با خدا و پیغمبر صلى الله علیه وآله محسوب و ساعى در محو دین خدا و خاموش کردن نور حق خواهد بود و گناه بسیار بزرگى است. قال الله تعالى: (انّ الذین ی
حادّون اللّه ورسوله اولئک فى الأذلین)16 بلکه دور نیست تقویت و مساعدت دول کافره محاربه به قلم و زبان اشد باشد از اعانت آنان به سیف و سنان. و واجب است بر هر مسلمانى که این طور اشخاص را از این اعمال شنیعه ردع و منع نمایند و اگر مرتدع نشود واجب است از ایشان تنفّر و تبرّى کنند هر چند پدر یا پسر یا برادر یا خویشاوندان او باشد. چنانکه خداوند حمید در قرآن مجید مى فرماید: (لاتجد قوماً یومنون بالله والیوم الآخر یُودّاون من حادّ الله ورسوله ولو کانوا آبائهم اَوْ ابنائهم اَوْ اخوانهم اَوْ عشیرتهم)17 اعاذنا اللّه وجمیع المسلمین من امثال هؤلاء الفجرة المفسدین.)18
صدور این فتوا و فتواهایى همانند آن از سوى دیگر مراجع بزرگ حوزه نجف بسیار کارساز افتاد به گونه اى که دیگر هیچ کس را یارا و جرأت آن نبود که دَم همراهى و همدلى با انگلیس بزند جز شمار اندکى که پنهانى به نیروهاى اشغالگر یارى مى رساندند و آنان نیز شناسایى و رسوا شدند.
مراجع بزرگ در میدان نبرد
علماى بزرگ شیعه روى هر راهى که ممکن بود از آن راه به دشمن ضربه زد و او را از پاى درآورد برنامه ریزى کردند: برانگیختن مردم اعلام این که مردم مى توانند زکات مال خود را در مبارزه با اشغال گران هزینه کنند19 و شرکت خود مراجع و علماى بزرگ درجبهه20 و….
خبر حرکت عالمان نجف براى جهاد به سرعت در میان مسلمانان منطقه پخش شد و در پى آن گروههاى بسیارى از مردم بویژه قبایل و عشایر ساکن در پیرامون دجله و فرات که بسیار شجاع و نیرومند بودند به میدانهاى نبرد با انگلیس رفتند.
سازماندهى نیروهاى مجاهد
حرکت داوطلبانه مردم به سوى میدانهاى نبرد ایجاب مى کرد که تشکیلاتى آنان را سازماندهى و گروه بندى بکند; از این روى آیات عظام: شریعت اصفهانى سید مهدى حیدرى سید مصطفى کاشانى شیخ عبدالکریم جزایرى شیخ جعفرراضى سید محمد سعید حبوبى و بسیارى از بزرگان حوزه هاى نجف و کربلا و کاظمین گردهم آمدند و هماهنگیهاى لازم را در امر سازماندهى مجاهدان و مواضع استقرار آنها به عمل آوردند. در همین جلسه تصمیم گرفته شد از سه محور نیروهاى تجاوزگر را مورد حمله قرار دهند و در هر یک از محورها شمارى از علما باشند تا فرماندهى و هدایت مستقیم نیروها را بر عهده گیرند. این محورها عبارت بودند از:
1. جبهه شعبیه: بخشى از نیروهاى داوطلب که شمار آنان را نزدیک به نود هزار نفر یاد کرده اند21 درجبهه شعبیه در نزدیکى بصره استقرار یافتند. فرماندهى این گروه را سید محمد سعید حبوبى بر عهده گرفت و در کنار وى شمارى دیگر از علما از جمله سید محسن حکیم که سپسها از مراجع تقلید شیعه شد و حیدرى و میرزا محمد فرزند آخوند خراسانى نیز حضور داشتند.
در این جبهه مرحوم حبوبى تلاش فراوان کرد تا نیروهاى اشغالگر را سرکوب کند و از پیشروى آنان جلو بگیرد ولى عقب نشینى سربازان ترک که درخط مقدم بودند بدون هماهنگى و اطلاع مجاهدان سبب شد که نیروهاى انگلیسى آنان را غافلگیر کند و به مجاهدان یورش برد. در اثر این یورش شمار بسیارى از مسلمانان به شهادت رسیدند و انسجام رزمندگان از هم پاشید. مرحوم حبوبى که بسیار ناراحت بوده به منطقه ناصریه بر مى گردد تا دوباره نیروها را سازماندهى کند ولى در اثر ناراحتى و فشار روحى شدید در همان جا چشم از جهان فرو مى بندد. مرحوم حبوبى به قدرى به جهاد با اشغالگران انگلیسى اهمیت مى داد که املاک و دارایى شخصى خویش را فروخت و خانه
مسکونى خود را به رهن گذارد و وجه به دست آمده از این راه را براى جهاد در اختیار رزمندگان قرار داد22.
2. جبهه القرنة: منطقه (القرنة) در محل برخورد دو رودخانه مهم دجله و فرات و بسیار حساس و با اهمیت بود. اگرنیروهاى انگلیسى بدان دست مى یافتند شرایط دفاع بسیار سخت مى شد و به آسانى مى توانستند از آن جا مناطق مرکزى را مورد حمله قرار دهند; از این روى گروهى از رزمندگان با هدایت و فرماندهى شمارى از علما از جمله حضرات آیات: شیخ مهدى خالصى شیخ محمد حسین کاشف الغطاء سید محمد حسین شاه عبدالعظیمى و شریعت اصفهانى به منطقه حساس و استراتژیک (القرنة) اعزام شدند و توانستند سد محکمى در برابر اشغالگران ایجاد کنند.
3. جبهه اهواز و بصره: گروهى دیگر از مجاهدان به منطقه بصره و اهواز اعزام شدند. هدایت و رهبرى این نیروها را نیز شمارى از علما از جمله حضرات آیات: سید على تبریزى و میرزا مهدى خراسانى بر عهده داشتند خوزستان در آن زمان تحت حاکمیت مطلق شیخ خزعل بود. علماى شیعه از وى خواستند که نیرو و توان خویش را در راه جهاد علیه انگلیس به کار گیرد و مجاهدان مسلمان را در هور و پیرامون آن یارى دهد. در نامه اى که با امضاى حضرات آیات: شریعت اصفهانى سید مصطفى کاشانى میرزا مهدى خراسانى و سید على تبریزى براى وى فرستاده شد آمده است:
(به اسم دین بر تو واجب است که هم صدا با سایر مسلمین براى مقابله با کفار و دفاع از بصره با مال و جان و هر آنچه در اختیار توست در قیام و نهضت شرکت کرده و این حکم و دستور دینى است و اختلافى بین ایران و عثمانى وجود ندارد.
با بذل مال و جان جهاد کنید. خداوند به حول و قوه خود شما را نصرت مى دهد. این حکم را به جمیع مسلمین ابلاغ کنید و ما را سریعاً از اقدامات خود مطلع گردانید.)23
از این نامه که به عنوان (حکم) مراجع تقلید براى شیخ خزعل ارسال شده چند نکته مهم استفاده مى شود:
1. از حمله انگلیسیان به عراق به عنوان (هجوم کفر به دارالایمان) یاد شده و ایستادگى در برابر آنان و دفاع با جان و مال وظیفه دینى و واجب شمرده شده است.
2. از شیخ خزعل خواسته شده است که فتواى علما را به اطلاع مسلمانان خوزستان و عشایر و قبایل پیرامون هور برساند.
3. از آن جا که احتمال مى رفته در آن منطقه بر اثر تبلیغات اشغالگران انگلیسى به اختلاف بین شیعه و سنى دامن زده شود و تجاوزگران انگلیسى خود را در نظر مردم پشتیبانان شیعه براى رهایى از ستم ترکان عثمانى معرفى کنند در این نامه به روشنى آمده که این یک حکم و دستور دینى است و بر همه مسلمانان چه شیعه و چه سنى واجب است و از این جهت هیچ اختلافى بین ایران و عثمانى و شیعه و سنى وجود ندارد.
شیخ خزعل عامل انگلیس
شیخ خزعل پسر حاج جابر رئیس قبیله بنى کعب در سال 1315 هجرى قمرى به اشاره انگلیس برادرش شیخ مزعل را که جانشین پدر بود مى کشد و خود رئیس طایفه و حاکم خوزستان مى شود; از این روى حاضر نبود با انگلیسان به مخالفت برخیزد. وى وقتى نامه علماى نجف را دریافت مى کند بهانه مى آورد که مقلد آیت اللّه عبدالکریم جزائرى است و امضاى وى در این نامه نیست.
علما براى این که این بهانه را نیز از دست وى بگیرند از مرحوم جزائرى خواستند که نظر خویش را اعلام کند. مرحوم جزائرى نامه اى براى شیخ خزعل فرستاد و ضمن تأکید بر واجب بودن جهاد از وى خواست که در جهاد علیه انگلیس شرکت بجوید و قبایل و عشایر تحت امر خود را به رویارویى با اشغالگران فراخواند. ولى وى به فتواى مرحوم جزائرى نیز توجهى نکرد و اعلام کرد: با انگلیسیها پیش از این پیمان بسته و نمى تواند پیمان خویش را با آنان بگسلد و خلاف آن عمل کند.
براى شیخ خزعل حفظ موقعیت و مقام خود بر هر چیز مقدم بود و این در صورتى تأمین بود که پشتیبانى انگلیس را پشت سر خود داشته باشد; از این روى به هیچ روى حاضر نبود کارى کند که انگلیس را خوش نیاید.
قیام علیه شیخ خزعل
مخالفت آشکار شیخ خزعل با فتواى مراجع نجف و روى بر تافتن از دستور علماى بزرگ سبب روى گردانى مردم از وى شد. عشایر بنى کعب از گستاخى خزعل رئیس قبیله در برابر فتواى مجتهدان نجف بسیار ناراحت شدند و علیه او دست به شورش زدند و به گونه آشکار وى را متهم به همکارى و همراهى با (کفّار) کردند. کم کم دیگر قبیله ها و عشایر منطقه نیز به مخالفان شیخ خزعل پیوستند و تنفر و انزجار خویش را از رفتار وى اعلام داشتند.
بارى سرپیچى خزعل از فتواى مراجع تقلید براى وى بسیار گران تمام شد و دردسرهاى فراوانى را براى وى پدید آورد. از پاره اى گزارشها بر مى آید مخالفت قبایل و عشایر مسلمان خوزستانى با شیخ خزعل سالها ادامه یافت در حقیقت عامل اصلى فروپاشى حکومت وى در زمان رضاخان همین شورشها و مخالفتهاى عشایر با او بود. گرچه رضاخان در بوق و کُرنا دمید که این من بودم فتنه شیخ خزعل را فرونشاندم و….
از ملاقاتى که ویلسون حاکم انگلیسى عراق با میرزاى شیرازى داشته استفاده مى شود که در آن زمان (سال 1338.هـ.ق.) حدود چهار سال پس از سرپیچى شیخ خزعل از فتواى مراجع نجف شورشها و مخالفتهاى عشایر خوزستان علیه وى همچنان ادامه داشته است.24 در این ملاقات ویلسون از میرزایى شیرازى مى خواهد که با فتواى خویش آنان را از مخالفت با شیخ خزعل باز دارد ولى مرحوم میرزا تقاضاى وى را رد مى کند و در پاسخ مى گوید:
(مخالفت مردم با حاکم خوزستان از مسائل داخلى ایران است و ربطى به مذاکره ما که در مورد اشغال عراق توسط نیروهاى انگلیسى است ندارد.)
واکنش آیت اللّه سید محمد کاظم یزدى در برابر استعمار
در روزگارى که نیروهاى استعمارگر انگلیسى به سرزمین اسلامى عراق وارد شده بودند مرجع تقلید بزرگ شیعه سید محمد کاظم طباطبائى یزدى بود. گرچه عالمان بزرگ و مراجع تقلید دیگرى نیز در حوزه هاى نجف و کربلا بودند که در جهاد علیه انگلیس شرکت داشتند و ما از آنان در بخشهاى پیشین یاد کردیم ولى در این میان مرحوم سید از دیگران معروف تر بود و مقلدان بیش ترى داشت و طبیعى بود که فتواى وى بیش از دیگران مى توانست کارساز باشد.
انگلیسیها که از مدتها پیش در مورد حوزه بزرگ نجف و نقش برجسته و مهم عالمان دین و مراجع تقلید آگاه بودند مى پنداشتند چون در انقلاب مشروطه ایران سید محمد کاظم طباطبائى یزدى دخالت نکرده بود و خود را از صحنه ها و عرصه هاى سیاسى کنار کشیده بود اکنون نیز واکنشى نشان نخواهد داد و در برابر ورود آنان به خاک عراق ساکت خواهد ماند.
ولى برخلاف پندار استعمارگران مرحوم سید این بار واکنش سختى نشان داد و حمله انگلیسیها به عراق را هجوم کفر به سرزمین اسلام دانست و
دفاع و ایستادگى در برابر آنان را امرى واجب شمرد و فتواهاى بسیارى در واجب بودن جهاد علیه متجاوزان صادر کرد. از جمله آنها فتوایى است که وى براى نماینده خود در کوفه مرحوم سید على قزوینى که نظر وى را در این باب خواسته بود فرستاده است:
(فتواى ما مبنى بر دفاع در مقابل هجوم کفار به بلاد مسلمین در همه جا پخش شده است. از آن جا که دشمن نزدیک شده و کار سخت بالا گرفته و مشکلات زیادى پدید آورده است بر هر کس لازم است که در عقب راندن قواى دشمن وسعى درحفظ حدود و ثغور اسلام باهمه امکاناتى که دارد غفلت نورزد. اگر اهل جنگ نباشد و یا عذرى داشته باشد وظیفه دارد که عشایر را با نصیحت و موعظه تشویق به جهاد کند; از این روى بر شما هم واجب است که آنچه را گفتیم به دیگران برسانید; زیرا حفظ اسلام بر هر فردى به هر صورت که امکان دارد واجب است. النصر من اللّه تعالى انشاء اللّه تعالى. محمد کاظم طباطبائى.)25
شهادت فرزند آیة اللّه یزدى
پیش از این یادآورد شدیم که بسیارى ازعالمان شیعه افزون بر فتواى جهاد خود نیز به میدانهاى نبرد شتافتند و در محورهاى گوناگون فرماندهى و هدایت نیروها را بر عهده گرفتند. سید یزدى به علت پیرى نمى توانست در جبهه حضور یابد فرزند خود آقا سید محمد را که از استادان و فاضلان رده اوّل حوزه نجف به شمار مى آمد روانه جبهه کرد. آقا سید محمد در کنار دیگر عالمان حوزه ماهها علیه نیروهاى تجاوزگر جنگید و سرانجام در یکى از جبهه ها به شهادت رسید.26
بر اساس گزارش سید اسماعیل دشتى که در خدمت آقا سید محمد فرزند سید یزدى در جبهه بصره و اهواز حضور داشته است در هنگام حرکت مبارزان به سوى دهانه فاو براى جلوگیرى از پیشروى انگلیسها به داخل عراق شیخ خزعل حاکم خوزستان کاروان رزمندگان را از حرکت بازداشت و اعلام کرد: هیچ کس حق ندارد از خوزستان و مناطقى که در تصرف وى قرار دارد به نیروهاى انگلیس یورش برد. افزون بر این بر سر راه مجاهدان که شمارى از عالمان از جمله: آقا سید محمد فرزند سید یزدى در میان آنان بود بازدارنده هایى به وجود آورد و شمارى از نیروهاى خود را در آن جا گمارد که از ورود آنان جلو بگیرند.
مجاهدان که خود را با این مشکل رو به رو دیدند پیش از آن که دست به کارى بزنند جریان را به اطلاع سید محمد کاظم یزدى رساندند و از وى کسب تکلیف کردند. مرحوم سید فتوا داد:
(سد را بشکنید و موانع ایجاد شده بر سر راه را کنار زنید.)
بدین ترتیب مانع بر طرف گردید و با یورش رزمندگان نیروهاى خزعل از هم پاشیدند.27
آغاز دوره جدید در مبارزه با انگلیس
فتواهاى پى درپى مراجع تقلید نجف علیه انگلیس و حضور جدى روحانیان در عرصه هاى پیکار کار را بر نیروهاى تجاوزگر مشکل کرد. حمله هاى نیروهاى اسلام در محورهاى گوناگون علیه اشغالگران ضربه هاى سختى را بر آنان وارد ساخت و افراد زیادى از قواى انگلیس به اسارت نیروهاى اسلام در آمدند. ماهها این وضع ادامه داشت و نیروهاى انگلیس هیچ توفیقى به دست نیاوردند.
جنگ جهانى اول با پیروزى متفقین بر متحدین28 در سال 1918م.برابر 1297هـ.ش. پایان یافت و انگلیس توانست بخش زیادى از نیروهاى خود را که درجاهاى دیگر درگیر جنگ با آلمان و متحدان آن بودند به جبهه عراق بیاورد و ساز و برگ بیش تر و سلاحهاى مدرن ترى را علیه مجاهدان به کارگیرد. از سوى دیگر شکت متحدین سبب شد که دولت عثمانى به کلى توان خود را از دست بدهد و ارتش آن از هم بپاشد. در چنین شرایطى استعمار انگلیس حمله ها و یورشهاى خود را علیه عراق شدت بخشید و از زمین و هوا و دریا به نیروهاى اسلام حمله ور شد. سپاه اسلام پس از آن که شمار بسیارى شهید و مجروح داد و گروهى از افرادش به اسارت دشمن درآمدند ناگزیر عقب نشینى کرد و در بسیارى از جبهه ها سپاه مجاهدان از هم گسست و نیروهاى انگلیس با پیش روى در خاک عراق بسیارى از شهرها و مناطق آن را اشغال کردند و ویلسون را به فرمانروایى بر عراق گماردند.
اقدامات فریبکارانه انگلیس
دیرى نپایید که انگلیس سراسر خاک عراق را در چنگ خود گرفت و نیروهاى عثمانى را که در گوشه و کنار کشور هنوز باقى بودند در هم کوبید و نیروى مجاهدان را با ضربه هاى پى درپى ناتوان ساخت. با این همه تا مدتها شهرهاى نجف و کربلا را مورد تعرض قرار نداد و اعلام کرد: اینها شهرهاى مقدسى هستند و ما احترام این مکانهاى مقدس و حوزه هاى علمیه را نگه مى داریم. افزون بر این ویلسون در یک حرکت نمایشى و فریبکارانه فرمانداران مسلمانى براى نجف و کربلا گمارد و دستور داد: سربازان هندى و انگلیسى وارد این دو شهر نشوند; زیرا احترام این دو شهر مقدس ایجاب مى کند که کافران به آنها وارد نشوند! مقر فرماندهى انگلیس را نیز در فاصله چند کیلومترى در بیرون نجف قرار داد.29 از این گذشته دستور داد: مسجد سهله مسجد کوفه و هر جایى از بقاع متبرکه و مدارس دینى نیاز به تعمیر دارد بى درنگ تعمیر شوند و روشنایى و نظافت آنها تامین گردد. به این منظور همه ماهه هزینه هاى جارى این مکانها و حقوق خادمان آن را مى پرداخت. در ماههاى محرم و صفر براى تأمین قند و
چاى و نفت و دیگر وسائل مورد نیاز تکیه ها و مجلسهاى روضه خوانى و حرکت دسته هاى عزادارى و… بودجه اى را اختصاص مى داد30 و از همه مهم تر محصول موقوفه (اود) هندوستان را که وقف حوزه بود در اختیار شمارى از عالمان ساده لوح و متحجر گذاشت تا بین طلاب تقسیم کنند.31
مجموعه این کارها و حرکتها مزورانه انگلیس در ذهن شمارى از علماى ساده لوح و طلاب ناآگاه تأثیر گذاشت و درگوشه و کنار نسبت به استعمار انگلیس روى خوش نشان مى دادند و حتى شمارى از آنان دعا هم مى کردند!
مرحوم آقا نجفى قوچانى با اشاره به عوام فریبیهاى استعمار انگلیس و اثرى که در برخى مقدس مآبها گذاشته بود مى نویسد:
(و از جمله شاهکارى که جلب قلوب خرمقدسین را نمود پشت اسلام را شکست این بود که در این اواخر محصول موقوفه که ماهى بیست و چهار هزار روپیه مى شد و از هند جهت خصوص مجتهدین تقسیم مى شد در نجف و کربلا آن را نصف کرده که مجتهدین به فقراء طلاب نمى دهند و من به دست خود تقسیم مى کنم اداره اى باز نمود مخصوص تقسیم این دوازده هزار روپیه. آنهایى که محض چهارشاهى دنیا لباس اهل علم را پوشیده بودند رفتند به وسایلى اسامى خود را در دفتر مالک دوزخ ثبت نمودند و به یک ذلت مالا کلامى در هر ماهى مى رفتند این دراهم معدود را از او مى گرفتند و ادعیه خالصانه خود را حضوراً و غیاباً تقدیم مى داشتند….)32
البته علماى بزرگ نجف و بسیارى از فاضلان و طالب علمان هرگز به انگلیس روى خوش نشان ندادند و فریب کاریهاى انگلیس در آنان تأثیرى نداشت ولى روشن بود که بى تفاوتى و یا حمایت شمارى از بسته ذهنان و کژاندیشان و فریب خوردگان از انگلیس چقدر زمینه حضور آنان را مساعد مى ساخت. وجود این افراد درحوزه نجف از یک سو از قدرت و هیمنه حرکت ضداستعمارى و همه سویه علما و مراجع تقلید مى کاست و از دیگر سوى آنان همچون سپر بودند که انگلیس در پناه آنان هدفهاى استعمارى و سیاسى خویش را دنبال مى کرد.
نابسامانى در حوزه نجف
چیرگى انگلیسیها بر عراق و شرایط ناگوارى که در اثر جنگ پدید آمده بود زندگى را بر حوزویان مشکل ساخته بود و بسیارى از طلاب با سختى راهى شهر و دیار خود شدند و حوزه نجف رونق پیشین خود را از دست داد. درسال 1338 که جنگ جهانى پایان یافته بود ناگهان حوزه نجف رو به رو شد با ورود افراد داوطلب تحصیل درحوزه و همه آنان همین که وارد حوزه مى شدند عبا و عمامه و لباس کامل روحانیت هم مى پوشیدند.
ورود انبوه داوطلبان تحصیل به حوزه نجف و لباس روحانیت پوشیدن اینان حدس و گمانهایى را پدید آورده بود. شمارى احتمال داده اند دستهاى استعمار در کار بوده و این افراد حساب شده و با نقشه هاى شیطانى انگلیس و براى نفوذ در روحانیت و حوزه و در پى مأموریتهاى جاسوسى به حوزه گسیل شده اند. سالهاى بعد جریانهایى پدید آمد که وجود افراد جاسوس را در حوزه و در میان روحانیت تقویت مى کرد.33
دوران مرجعیت میرزا محمد تقى شیرازى
در سال 1338هـ.ق. سید محمد کاظم یزدى چشم از جهان فروبست و مرجعیت شیعه به عهده مرحوم میرزا محمد تقى شیرازى قرار گرفته.
موضع گیرى میرزاى شیرازى در برابر انگلیس در مقایسه با مرحوم سید بسیار سخت تر بود از این روى با مرجعیت وى بار دیگر حرکتهاى ضدانگلیسى اوج گرفت و تلاش انقلابیون بیش تر شد. انگلیسیها که به درستى در جریان امور قرار داشتند و از نفوذ کلام میرزاى شیرازى در میان روحانیان و مردم و برخوودهاى تند ضدانگلیسى وى با خبر بودند بسیار تلاش ورزیدند تا به گونه اى با وى کنار بیایند و از تندى و شدت برخوردهاى وى بکاهند; از این روى ویلسون فرمانده نیروهاى انگلیسى معاون خویش سرهنگ هاول را مأمور ساخت تا با میرزاى شیرازى تماس بگیرد و نظر وى را به دست آورد. سرهنگ هاول ابتدا پیام تسلیتى به مناسبت درگذشت سید محمد کاظم طباطبائى یزدى براى وى فرستاد و در آن پس از تعریف و تمجید بسیار از مرحوم سید اظهار امیدوارى کرد که علماى حوزه و مراجع تقلید شیوه ملایم و مسالمت آمیز وى را در برخورد با انگلیس ادامه دهند.34
افزون بر این خود ویلسون نیز به کربلا رفت و با میرزا دیدار کرد. در این دیدار با شیطنت و نیرنگ به میرزاى شیرازى پیشنهاد کرد: فردى را براى کلیددارى و تولیت سامراء معرفى کند; زیرا کلیددار کنونى سنى است و دولت انگلیس علاقه دار این پُست در دست شیعیان باشد! میرزاى شیرازى بدون درنگ در پاسخ وى گفت:
(کلیددار سامرا شخص بسیار خوبى است و من با برکنارى وى موافق نیستم.)
ویلسون که قصد داشت از راه اختلاف بین شیعیان و سنیان وموافق نشان دادن خود با شیعیان دلِ میرزاى شیرازى را به دست آورد در نقشه خود ناکام ماند از این روى با کشاندن مسیر سخن به مسائل ایران از قرارداد وثوق الدوله و فایده هایى که از این رهگذر بهره ایران مى شد صحبت کرد و از میرزا خواست آن را تأیید کند.
میرزا پاسخ داد:
(ما درعراق هستیم و راجع به مسائل عراق صحبت مى کنیم نه مسایل ایران و در وقت لازم نظر خود را در مورد قرارداد وثوق الدوله خواهم گفت.)
ویلسون حرف آخر و اصلى خود را که درحقیقت براى همان به دیدار میرزاى شیرازى آمده بود مطرح ساخت. از میرزا خواست: براى جلوگیرى از خونریزیهاى بیش تر و گسترش دامنه جنگ از مردم بخواهد از حمله به نیروهاى انگلیسى دست بردارند. ولى این بار نیز با پاسخهاى تند و کوبنده میرزاى شیرازى روبه رو شد و دست خالى از دیدار وى بیرون رفت.35
دامن زدن به اختلافهاى شیعه و سنى
انگلیس بر مبناى سیاست همیشگى خویش: تفرقه بینداز وحکومت کن تصمیم گرفت به اختلاف میان شعیان و سنیان دامن زند و از این راه یگانگى و برادرى آنان را از هم بگسلد و حرکتهاى ضداستعمارى آنان را متوقف کند; از این روى نماینده انگلیس در عراق شخصى را به نام محمد حسین کابلى که منشى وى بود به نزد مرحوم خالصى فرستاد و پیغام داد:
(وى مى خواهد شیعیان را از ظلم و ستم حاکمان ترک نجات دهد و همه کارهاى حکومتى را در عراق به شیعیان بسپارد و انتقام آنان را از سنیان خشن که سالهاست حقوق شیعه را پایمال کرده اند بگیرد.)
در همان حال فرد دیگرى را نیز به نزد شیخ یوسف سویدى و شیخ احمد داوود و شیخ ابراهیم الراوى از عالمان برجسته اهل سنت عراق فرستاد و آنان را از خطر چیره شدن شیعیان بر عراق و دشمنى آنان با اهل سنت و جماعت پرهیز داد.
او به علماى اهل سنت گفت:
(مدارکى در دست دارد که نشان مى دهد شیعیان بر آنند امور عراق را در دست بگیرند و مى خواهند حکومتى شیعى تشکیل
دهند و اگر چنین چیزى رخ دهد پیامدهاى وحشتناکى براى سنیان بویژه عالمان آنها در پى خواهد داشت.)
آیة اللّه خالصى که از انگیزه شیطانى انگلیسیها از این گونه تلاشها آگاه بود بى درنگ اطلاعیه اى صادر کرد و اعلام داشت:
(انگلیسیان براى رهایى خود و نیز پوشش گذاشتن بر اعمال ضدبشرى خود مى خواهند بین شیعه و سنى اختلاف بیندازند. شیعیان و علماى شیعه در حوزه هاى علمیه نجف و کربلا هیچ هدفى جز مبارزه با اشغالگران و استعمارگران انگلیسى و بیرون راندن آنان از کشور ندارد و حاکم مسلمان را هر چند سنى هم باشد مى پذیرند.)
با انتشار این اطلاعیه نقشه تفرقه انگیز انگلیس نقش بر آب شد. و حربه اختلاف نیز کارگر نیفتاد.36
اوج انقلاب اسلامى عراق
دوران مرجعیت میرزا محمدتقى شیرازى را با توجه به برخوردهاى تند وى با استعمار انگلیس باید اوج حرکتهاى ضداستعمارى عراق به شمار آورد. او توانست دیدگاههاى علماى اسلام و حوزه هاى علمیه نجف و کربلا را که در اثر فریبکارى و تبلیغات و کارها و حرکتهاى مزورانه انگلیس تا اندازه اى از هم گسسته و پراکنده شده بود دوباره هماهنگ سازد و حیله ها و دسیسه هاى انگلیس را براى حوزویان و مردم آشکار سازد. افزون بر این میرزاى شیرازى اختلافهایى را که در اثر توطئه هاى انگلیس بین شیعه و سنى به وجود آمده بود و در سالهاى اخیر به آن دامن زده مى شد به زودى از بین برد و در برابر نیروهاى اشغالگر صف واحدى از مسلمانان به وجود آورد.
در همین راستا وى گروهى از بزرگان حوزه نجف را که در میان آنان شخصیتهاى علمى و فکرى کم مانندى همچون: میرزا محمد حسین نائینى میرزا احمد خراسانى فرزند مرحوم آخوند خراسانى شریعت اصفهانى و … به چشم مى خوردند به همکارى و مشاوره فراخواند و در تصمیم گیریها و موضع گیریها علیه نیروهاى انگلیس و نیز صدور بیانیه ها و فتواها از دیدگاههاى آنان سود مى جست.37
نیروهاى انگلیس که به شدت تحت فشار بودند و برخوردهاى تند میرزاى شیرازى شرایط را بر آنان سخت تر کرده بود دست به تبلیغات گسترده اى زدند و حرفهاى گذشته خویش را بار دیگر پراکندند که: انگلیس قصد بدى نسبت به عراق ندارد و ما براى فتح عراق نیامده ایم ما مى خواهیم مردم ستم کشیده عراق را از سلطه ستمگرانه ترکان آزاد سازیم. ما مى خواهیم حرم امامان شیعه را از متولیان سنى بگیریم و در اختیار شیعیان قرار دهیم و ….38
افزون بر این دولت انگلیس نیز در بیانیه مشترکى که با فرانسه همتاى استعمارگر خویش منتشر ساخت تأکید ورزید: به هیچ روى قصد استعمار عراق را ندارد و مردم عراق از این جهت آرامش خاطر داشته باشند.39
هدفها و برنامه هاى استعمارگرانه انگلیس به قدرى آشکار بود که این گونه تبلیغات و ترفندها اثر چندانى در سست کردن مردم نداشت و روز به روز بر دشواریهاى حضور نیروهاى انگلیس در خاک عراق افزوده مى شد.
در پى ناکامى ویلسون در پیوند با مراجع تقلید نجف بویژه میرزاى شیرازى انگلیس سرپرسى کاکس سیاست مدار کهنه کار و با تجربه خود را که با منطقه آشنا بود و مدتها به عنوان وزیر مختار انگلیس در ایران به سر برده بود به عنوان فرماندار جدیدعراق بر گمارد و براى حفظ ظاهر و مردم فریبى بر آن شد براى وى از مردم رأى بگیرد.40
گماردن فردى بیگانه و غیرمسلمان در رأس امور کشور اسلامى و اعلام رأى گیرى از مردم براى وى بار دیگر موجى از مخالفت در میان مردم و حوزه هاى علمیه به راه انداخت. حوزه نجف براى جهاد مهیا شد و مراجع شیعه بر ادامه جهاد علیه اشغالگران پاى فشردند.41
میرزاى شیرازى انتخابات را تحریم کرد و اعلام داشت:
(لیس لأحد من المسلمین ان ینتخب ویختار غیر المسلم للأماره والسلطنه على المسلمین.)42
هیچ مسلمانى حق ندارد غیرمسلمان را براى حکومت بر مسلمان برگزیند.
انتشار این فتوا که به امضاى هفده نفر دیگر نیز از بزرگان حوزه و مراجع تقلید رسیده بود در میان مردم بازتاب گسترده اى یافت و در قیام قبایل و عشایر عراق اثر ژرفى گذاشت.
افزایش تلاشهاى سیاسى
همزمان با تحریم انتخابات فرمایشى انگلیس و دعوت مردم به جهاد میرزاى شیرازى تلاشهاى سیاسى خویش را افزایش داد. او نامه اى براى وزیر مختار آمریکا در ایران فرستاد و در آن حرکتهاى ضدبشرى انگلیسى و ستم آنان را به مردم عراق بر شمرد و از وى خواست: دولت انگلیس را براى خارج ساختن نیروهاى خود ازعراق و پایان دادن به اشغال آن کشور زیر فشار قرار دهد. نامه دیگرى به وثوق الدوله نخست وزیر وقت ایران نوشت و از وى خواست: علما و مردم ایران را در جریان اوضاع عراق قرار دهد و براى طرح و بازتاب ستمهاى انگلیس در مجامع جهانى همراهى و کمکهاى لازم را انجام دهد.
همچنین وى با شریعت اصفهانى براى تئودور ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا نامه اى فرستادند و اوضاع اسف انگیز عراق و تجاوزگریهاى انگلیس را بیان کردند.43 میرزاى شیرازى با فرستادن چنین نامه هایى بر آن بود از نظر سیاسى جایگاه انگلیس را در مجامع جهانى سست کند و مانع از آن گردد که کشورهاى دیگر حاکمیت انگلیس بر عراق را بپذیرند. از نقطه نظر سیاسى
این حرکت سیاسى بسیار هوشیارانه و مهم بود هرچند خود میرزاى شیرازى نیز به درستى مى دانست اثر چندانى در بیرون راندن انگلیس از عراق نمى توانست داشته باشد; زیرا امریکا خود از انگلیس بدتر بود و ایران نیز نمى توانست علیه انگلیس کارى انجام دهد.
تلاشهاى سرّى
آماده سازى مردم براى جهاد ایجاب مى کرد که یک سرى تلاشهاى تبلیغى و نشستهاى مشورتى صورت گیرد ولى با توجه به این که نیروهاى انگلیسى در همه جا حاضربودند و به طور کامل تلاشهاى مجاهدان را زیر نظر داشتند ناگزیر باید به گونه پنهانى وسرّى تبلیغ مى شد و یا جزوه و اطلاعیه اى چاپ و پخش مى گردید.44
از باب نمونه آقاى کاشانى وقتى دید به گونه آشکار نمى شود کارى کرد دست به انتشار بیانیه اى زد که در آن هدفهاى استعمارگرانه انگلیس و مسؤولیت مسلمانان شرح شده بود. این بیانیه که به گونه مرتب مدتها انتشار مى یافت و در سراسر بغداد و کربلا و نجف و دیگر شهرهاى عراق پخش مى شد لحن بسیار تندى علیه انگلیس داشت. از این روى فرماندهان انگلیسى از پخش این بیانیه به شدت ناراحت بودندو تلاش بسیار کردند که اعضاى جمعیت اسلامى را که این بیانیه با نام آن منتشر مى شد شناسایى و دستگیر کنند. ستاد ارتش انگلیس مأموران و جاسوسان زبده خود را مأمور شناسایى این جمعیت کرد ولى با همه تلاشى که آنان کردند هیچ توفیقى در جهت شناسائى اعضاى جمعیت به دست نیامد.
واقعیت این بود که چنین جمعیتى وجود نداشت و آقاى کاشانى به تنهایى این بیانیه را صادر مى کرد و به این وسیله پیام حوزه وعالمان بزرگ نجف را به مردم مى رساند. به اعتقاد صاحب نظران این بیانیه آثار بسیار مهم و ارزنده اى در روشنگرى و افشاى چهره دشمن و آماده ساختن مردم براى جهاد علیه انگلیس داشته است.46
نمونه دیگر این گونه تلاشهاى سرّى جلسه هایى بود که زیر نظر میرزاى شیرازى درنجف و کربلا تشکیل مى گردید دراین جلسه ها افزون بر روحانیان بلند پایه و معروف حوزه هاى نجف و کربلا گروهى از سران عشایر و قبایل عراق نیزشرکت مى جستند و در مورد عملیاتى که لازم بود علیه انگلیسیان صورت گیرد تصمیم گیرى مى شد و حوزه کارى هر یک از افراد شرکت کننده در جلسه روشن مى شد. به موجب یکى از تصمیمهایى که در همین جلسه ها گرفته شد قرار شد نمایندگانى را به میان قبایل و عشایر و مناطق گوناگون اعزام دارند و از آنان بخواهند با شرکت در گردهماییها و تظاهرات خواستار خروج نیروهاى اشغالگر انگلیس از عراق شوند و در صورتى که انگلیس استقلال عراق را نپذیرد و حقوق ملت را پس ندهد براى جهاد و مبارزه آماده باشد.47
میرزاى شیرازى نیز بیانیه اى خطاب به عموم مردم عراق با عنوان: (الى اخواننا العراقیین) صادر کرد و در آن نوشت:
(ان اخوانکم فى بغداد والکاظمیه والنجف وکربلاء و غیرها اتفقوا على القیام بمظاهرات سلّمیه وقد قامت جماعات منهم بتلک المظاهرات طالبین حقوقهم المشروعه المنتجة لاستقلال العراق ان شاء اللّه بحکومةاسلامیة فعلیکم ان توفدوا مندوبیکم الى بغداد للمطالبة بهذه الحقوق وایّاکم بالأمن او التشاجر فیما بینکم واوصیکم بالمحافظه على جمیع الملل والنحل التى فى بلادکم….)48
برادران شما در بغداد و کاظمین ونجف و کربلا و دیگر شهرها بر آنند دست به تظاهرات مسالمت آمیز بزنند و شمارى از آنان این تظاهرات را آغاز کرده اند. آنان خواستار حقوق مشروع خویش اند که ان شاء اللّه نتیجه آن استقلال عراق و تشکیل حکومت اسلامى است; از این روى بر شما نیز لازم است که نمایندگان خویش را به بغداد اعزام دارید تا این حقوق را بخواهند. تلاش ورزید اختلافى بین شما پدید نیاید و به امنیت مردم زیانى نرسد. سفارش مى کنم: احترام همه فرقه ها و مذاهب دیگر را که در شهرهاى شما هستند نگهدارید و آنان را محترم بشمارید….
در روز چهارم شوال 1338.هـ.ق. به دعوت میرزاى شیرازى و با تبلیغ گسترده آقایان: کاشانى و خالصى اجتماع بزرگى در صحن حضرت سید الشهداء(ع) تشکیل گردید.49 در این اجتماع که افزون بر عشایر و قبایل پیرامون دجله و فرات گروه زیادى از علماى حوزه هاى نجف و کربلا نیز حضور داشتند مرحوم خالصى سخنرانى پرشورى ایراد کرد و ضمن تأکید بر شجاعت و غیرت مندى مسلمانان عراق بویژه عشایر ساکن در دو سوى رودهاى دجله و فرات از آنان خواست خود را مهیاى جهاد با کافران انگلیسى کنند.
این گونه اجتماعها و گردهماییها در شهرهاى نجف بغداد وکاظمین نیز برگزار شدو روحانیان در آن مجالس نیز مردم را با وظیفه هاى خویش آشنا ساختند و رهنمودهاى لازم را براى آمادگى و فداکاریهاى بیش تر دادند.
دراین مرحله از مبارزه و در شرایطى که نیروهاى انگلیسى فارغ از جنگ جهانى و پیروزمندانه بر سرتاسر خاک عراق چیره بودند مبارزه مسلحانه بسیار مشکل بود بویژه آن که انگلیسیها حضور خود را در عراق براساس تصمیم جامعه ملل قانونى مى دانستند و به طور مرتب تبلیغ مى کردند که قصد استعمار عراق را ندارند و مى خواهند سرنوشت مردم عراق را به خودشان واگذارند! طبیعى بود که میرزاى شیرازى ابتدا استیفاى حقوق عراقیان و بیرون رفتن قواى اشغالگر را به گونه مسالمت آمیز خواستار شود و در ضمن زمینه مبارزه مسلحانه را نیز در همین بین فراهم آورد. پس از آن که بر همه مردم روشن گردید: استعمارگران جز با توسل به زور از عراق بیرون نمى روند به مردم اجازه داد تا براى دفاع از خویش و به دست آوردن حقوق مشروع خود دست به اسلحه برند. او در یک بیانیه کوتاه اعلام کرد:
(مطالبة الحقوق واجبة على العراقیین ویجب علیهم فى ضمن مطالباتهم رعایة السلام والأمن ویجوز لهم التوسل بالقوه الدفاعیه اذا امتنع الإنگلیز عن قبول مطالبهم….)50
برعراقیها واجب است حقوق خویش را بخواهند و باید آنان در هنگام تلاشها وعملیات حق طلبانه خویش صلح و امنیت را نگهدارند. اگر دولت انگلیس از پذیرفتن خواسته هاى مشروع آنان سر باز زد جایز است مردم دست به اسلحه برند و به نیروى قهریه متوسل شوند.
با انتشار این فتوا در میان مردم مرحله جدیدى از مبارزه در برابر استعمار انگلیس آغاز شد و در شهرهاى گوناگون عراق بویژه در نجف کربلا و بغداد مردم آماده جهاد شدند.
حوزه نجف که کانون انقلاب و مبارزه بود با فتواى میرزاى شیرازى یک پارچه به حرکت درآمد و بسیارى از طلاب و علماى حوزه در حالى که شخص میرزاى شیرازى نیز آنان را همراهى مى کرد براى جهاداز نجف بیرون رفتند. بر اساس گفته مرحوم نجفى مرعشى که خوددر آن جهاد وظیفه سقایى و آب رسانى به نیروهاى رزمنده را بر عهده داشته است بسیارى از علماى بزرگ نجف و دیگر حوزه هاى علمیه عراق از جمله آیات عظام: میرزا محمد حسین نائینى محمد حسین نائینى سید ابوالقاسم کاشانى و میرزا رضا ایروانى در جبهه هاى گوناگون جنگ حضور داشته اند.51
در این جهاد یکى از گرفتاریها و دشواریهاى مهمى که نیروهاى رزمنده با آن دست به گریبان و روبه رو بودند نبود اسلحه مهمات و ساز و برگ نظامى بود. برابر گزارشهایى که از آن واقعه وجود دارد به جز سلاحهاى قدیمى و کهنه که به طور سنتى در میان عشایر بوده اسلحه دیگرى وجود نداشته و براى همان اسلحه هاى موجود نیز مهمات کافى در دسترس نبوده است. از طرفى با توجه به این که تمام راههاى ورودى عراق و مناطق مرزى در اختیار انگلیس بوده تهیه ساز و برگ نظامى از خارج عراق و راههاى عادى و طبیعى ممکن نبوده; از این روى رهبران جهاد تنها راه تامین اسلحه و مهمات مورد نیاز مجاهدان را یورش به مراکز نظامى نیروهاى انگلیس و به غنیمت گرفتن سلاحها و مهمات آنها مى دانند. در این راستا مبارزان اسلام در چند حمله حساب شده به مراکز نظامى و پادگانهاى انگلیسى و غافلگیر کردن نگهبانان آنها که بیش تر سربازان هندى بودند مقدار زیادى اسلحه و مهمات به دست آوردند. افزون بر این شمارى از مجاهدان قطارهایى را که حامل اسلحه و مهمات براى ارتش انگلیس بوده شناسایى مى کرده اند و با کمین بر سر راه و خراب کردن ریلها آنها را متوقف مى ساخته اند و ضمن ضربه زدن به نیروهاى دشمن اسلحه و مهمات و سایر ابزار و ادوات جنگى آنها را به غنیمت مى گرفتند.
از مرحوم کاشانى نقل شده که مى گفته است:
(در ابتداى جهاد با نیروهاى انگلیسى از نظر سلاح و مهمات بسیار در تنگنا بودیم تنها یک قبضه توپ داشتیم که توپچى آن هم یک نفر یهودى بود که با ما درنبرد بر ضد انگلیس همکارى مى کرد. جز همان یهودى فرد دیگرى از نیروهاى اسلامى با چگونگى استفاده از توپ آشنا نبود و اگر او به هر دلیل کنار مى رفت تنها قبضه توپ ما نیز از کار مى افتاد; از این روى به قدرى کار حساس و مهم بود که من همیشه پس از نماز صبح براى سلامتى او دعا مى کردم.)52
در این نبردها شمارى از علما مجروح و یا به شهادت رسیدند گروهى نیز از جمله میرزا محمد رضا فرزند میرزاى شیرازى به اسارت دشمن درآمدند و توسط نیروهاى انگلیسى به جزیره هنگام در خلیج فارس تبعید شدند.53
شور و هیجان پدید آمده در مردم براى جهاد با فوت میرزاى شیرازى در سیزدهم ذیحجه سال 1338هـ.ق کُند شد ولى هیچ گاه متوقف نگردید. این حرکت تا استقلال کامل عراق ادامه یافت و بحق چنانکه بسیارى از صاحب نظران گفته اند از میرزاى شیرازى به عنوان رهبر و عامل اصلى درانقلاب اسلامى عراق و کسب استقلال آن کشور باید یاد کرد.54
دوران زعامت شریعت اصفهانى
رحلت میرزاى شیرازى ایران و عراق را در ماتم عمیق فرو مى برد. به همان اندازه که حوزه هاى علمیه و مردم مسلمان از این ضایعه بزرگ ناراحت مى شوند و سر بر زانوى غم مى گذارند حاکمان انگلیسى خوشحال مى شوند. آنان مى پنداشته اند بارحلت میرزاى شیرازى انقلاب از حرکت باز خواهد ایستاد و یا حرکت آن رو به کُندى خواهد نهاد. حاکم انگلیسى عراق که خوشحالى خود را از این جهت پنهان نمى کرده و مى پنداشته با فوت میرزاى شیرازى پیوستگى وهمبستگى مجاهدان از هم گسسته و رزمندگان روحیه خویش را از دست داده اند از این روى تصمیم مى گیرد باب گفت وگو را با شریعت اصفهانى که با وفات میرزاى شیرازى به مرجعیت رسید بود باز کند و با جلب نظر وى موقعیت نیروهاى انگلیسى را استوار سازد. حاکم عراق با این پندار که شریعت اصفهانى در سن کهولت است و از نظر جسمى در شرایطى نیست که بتواند به هدایت رزمندگان بپردازد و سامان دهى امور جهاد را برعهده گیرد مى خواست شرایط را به سود خویش تغییر دهد; از این روى پیام تبریکى به مناسبت احراز مقام مرجعیت شیعه براى شریعت اصفهانى مى فرستد و اظهار اطمینان مى کند که با مرجعیت وى حرکتهاى انقلابى کنار گذاشته شود و موضع دشمنانه حوزه
نجف و روحانیت در برابر انگلیس برطرف گردد.
این نامه که بیش تر به اطلاعیه مانند بوده تا به نامه به جاى آن که توسط پیکى براى مرحوم شریعت اصفهانى ارسال گردد در هزاران نسخه تکثیر مى شود و با هواپیما در شهرها و روستاهاى گوناگون عراق فرو ریخته مى شود. محتواى نامه و نیز چگونگى پخش آن به خوبى نشانگر آن بوده که حاکم انگلیسى عراق مى خواسته با تهدید و به رخ کشیدن فزونى قدرت ارتش انگلیس حوزه و روحانیت را مرعوب سازد. در این نامه آشکارا از برخورد تند میرزاى شیرازى انتقاد شده بود و تمام رنجها و زحمتهایى که به پندار آنان از این رهگذر بر ملت مظلوم عراق وحوزه هاى علمیه و روحانیت شیعه وارد شده بود ناشى از افکار تند و سیاست وى در برابر انگلیس بوده است.
شریعت اصفهانى در پاسخ به نامه حاکم انگلیسى به شرح نامه اى نگاشت و ضمن ستایش و بزرگداشت میرزاى شیرازى بر ادامه راه او و تداوم مبارزه با اشغالگران تا رسیدن به استقلال کامل تأکید کرد:
(حضرت حاکم کل پادشاه انگلیس در بغداد
نامه شما که با هواپیما جاى جاى این کشور فرو ریخته شده بود به نظر ما رسید. افزون بر این در روزنامه عراق براى آگاه شدن ما از آن و پاسخ بدان چاپ شده بود. شگفت آن که پاسخ نامه شما پیش از آن که نوشته شود چندین بار از سوى ما اعلام گردیده است. ما بارها هشدار دادیم و گفتیم: بیایید پیش از آن که کار از دست ما خارج شود راه درمان آن را بیابیم. بى گمان مى دانید که تنها راه براى پایان دادن به این اوضاع دادن حقوق مردم عراق است حقوقى که آنان به گونه اى مسالمت آمیز از شما درخواست مى کنند و شما با زور تصمیم به غصب آن دارید. انگشتهایتان را درگوشهایتان فرو برده اید تا این حقایق را نشنوید. شما پس از این که از راه وعده به مردم وارد شدید دست به تهدید زدید و پس از این که ملت را امیدوار ساختید به فریبکارى دست زدید و به زورگویى و تجاوز متوسل شدید: تبعید کردید کشتید به زندان افکندید و بر همه جا وحشت و ترس را گستراندید و جان و مال مردمى را که تظلم کرده اند گرفتید.
و ما فرجام تمام این کارها و رفتارها را از پیش به شما گفته بودیم. من و سلف من مرحوم آیت اللّه شیرازى که شما در مقام تسلیت گویى به مناسبت فقدان روح پاک او مى خواهید مسؤولیت مصیبتها رنجها و گرفتاریهایى را که به ملت عراق وارد آمده است به آراى مقدس وى نسبت دهید. گویا شما نامه هاى ایشان را که به جاى جاى این مرز و بوم فرستادند و مردم را به آرامش فراخواندند و سفارش کردند: مردم به گونه اى مسالمت آمیز حقوق خویش را بخواهند فراموش کرده اید. شما با این نسبتها و تهمتهاى غیرصحیح عواطف مرا و عواطف همه مسلمانان راجریحه دار ساختید. شما قایقهاى جنگى را که مسلح به سلاحهاى ویرانگر و ابزار کشنده بوده ارسال کردید. ارتش خود را گسیل داشتید و ستونهاى نیروهاى نظامى را روانه کردید تا اراده این ملت ستم کشیده را درهم شکنید و حقوق او را غصب و غارت کنید.
در نامه خود آورده اید که حکومت انگلیس همواره پایبند به رحمت و عدل و تسامح دینى بوده است و امّا رحمت حکومت شما این بوده: هنگامى که ملت عراق درخواست استقلال کرد انبوه نظامیان خونریز شما مردم را کشتند عالمان و
نمایندگان و رهبران مردم را تبعید کردید و زنان و کودکان راهدف گلوله قرار دادید. خانه ها و اموال و کشتزارهاى کسانى را که قیمومت انگلیس را نپذیرفتند و خواهان کشور وحکومتى مستقل بودند به آتش کشیدید.
دارایى مردم را مصادره کردید و آبروى مؤمنان را بردید و شهرها را براى آن که ساکنان آنها را از گرسنگى بکشید محاصره کردید. و امّا عدالت حکومت شما قتل و نابودى افراد بدون هیچ جرم و گناه است و تبعید مردم به جرم استقلال خواهى و به زندان انداختن آنان به مجرد کم ترین شک و شبهه اى در مورد آنان و نپذیرفتن هیچ شکایتى از افرادانگلیسى است و کارها ورفتارهاى دیگرى که با عقل و منطق سازگار نیست و امّا تسامح دینى شما به کار بردن هواپیماهاى جنگى و زره پوشها براى تیراندازى به سوى مسجدها و کشتار زنان و اطفال و کسانى بود که مشغول عبادت بودند و تشکیل سرویسهاى امنیتى براى تعقیب کسانى که مجالس فضایل پیامبر(ص) و یا عزادارى امام حسین(ع) را تشکیل مى دهند بوده است. مردم را واداشته اید تا براى این امور از حکومت اجازه بگیرند و مراسم شناخته شده عیدهاى مسلمانان را تعطیل کرده اید که اگر بخواهیم به شرح آنها بپردازیم به درازا خواهد کشید.
شگفت تر از همه اینها شما بر آن شده ایدکه بر زخم مردم عراق مرهم نهید و آن را بهبود بخشید و مى گویید: مى خواهیم عراقیانى را که به گمان شما فساد مى انگیزند مجازات کنیم! مثل این که در عرف شما حقوق خواهى فسادانگیز است! در حالى که ما از این افراد چیزى نمى دانیم جز این که حق خود را خواسته اند و شما آنان را از حق خود محروم ساختید و زیر چرخ ماشین جنگى خود قرارشان دادید تنها به این گناه که از جان و مال و ناموس خود دفاع مى کردند. بى گمان اگر شما آنان را آزاد مى گذاشتید قطره خونى از شما و از مردم ریخته نمى شد. پس این شما هستید که این گونه به جامعه عراق ضربه زدید و بین مردم تفرقه انداختید که به هیج وسیله اى امکان ترمیم آن نیست. شما به وجود آورنده این اوضاع هستید و مسؤولیت بر دوش شماست و ما فکر مى کنیم که تنها راه درمان دادن استقلال کامل بدون کم ترین قید و شرط به مردم عراق است. و امّا این که مرا به گفت وگو دعوت کرده اید هدف شما براى من روشن نیست و من به فرجام این گفت وگو اعتماد ندارم. به هر حال این قضیه دقیق است و احتیاج به توضیح از طرف شما دارد و از خداوند حسن ختام امر را خواهانم. 3 محرم 1339شیخ الشریعه اصفهانى.)55
این نامه سند گویاى هوشیارى و مقاومت روحانیت شیعه و حوزه هاى علمیه در برابر استعمار است و در بر گیرنده نکته هاى بسیار دقیق و ارزشمند که جا دارد به گونه دقیق شرح شود و به عنوان سند گویا نشر یابد.
حاکمان انگلیسى عراق که انتظار چنین پاسخ کوبنده اى را نداشتند به طور کلى ناامید شدند و براى استوارسازى موقعیت نیروهاى خود دست به کارهاى دیگر زدند.
شریعت اصفهانى بى درنگ پس از فرستادن پاسخ نامه حاکم عراق بیانیه اى خطاب به مردم صادر کرد و در آن بر واجب بودن جهاد تا دست یافتن به استقلال کامل عراق و بیرون راندن نیروهاى بیگانه از کشور تاکید ورزید و از مردم خواست هشیار باشند همچنان به مبارزه خویش ادامه دهند. افزون بر این براى این که در امر جهاد کُندى و سستى پیش نیاید سید ابوالحسن اصفهانى را به نمایندگى خویش برگزید تا به منطقه درگیرى برود و از نزدیک هدایت جهادگران را بر عهده گیرد.
دوران مرجعیت شریعت اصفهانى بسیار کوتاه بود. در حالى که کم تر از پنج ماه از مرجعیت عامه وى نگذشته بود در ربیع الاخر سال 1339.هـ.ق. در 73 سالگى دار فانى را وداع گفت.56 پس از درگذشت وى زعامت حوزه و مرجعیت شیعه بر عهده آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانى میرزا محمد حسین نائینى و شیخ مهدى خالصى قرار گرفت. جانشینان مرحوم شریعت افراد ناشناخته اى براى انگلیس نبودند. مواضع تند و قاطع آنان را حاکمان انگلیسى از پیش مى دانستند; از این روى از این که بتوانند در رهبرى قیام خللى ایجا د کنند ناامید بودند.
اجتماع بزرگ در کربلا
حرکت مهم دیگرى که بر ناامیدى آنان افزود اجتماع بزرگى بود علیه حمله وهابیان به جنوب عراق که در کربلا شکل گرفت. در این اجتماع که به دعوت سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى و با شرکت شیخ مهدى خالصى برگزار شده بود بیش از سیصد هزار نفر از مردم شرکت جسته بودند که در میان آنان بیش از دو هزار و پانصد نفر از سران قبایل و عشایر عراق دیده مى شدند. در این گردهمایى بزرگ مردم عهد بستند که باهدایت و رهبرى مراجع علیه هرگونه حرکتى از سوى بیگانگان قیام کنند و تا دست یافتن به استقلال کامل از پاى ننشینند.57
گرچه هدف اصلى از تشکیل این اجتماع بزرگ اعتراض به وهابیان بود ولى در کنار آن مبارزه با اشغالگران انگلیسى نیز مورد توجه قرار داشت و بر ادامه آن تأکید گردید. حاکمان انگلیسى عراق در یک چرخش حساب شده بر آن شدند
سیاست خویش را تغییر دهند و در رأس حکومت عراق شخص عربى را قرار دهند; از این روى در حرکتى نمایشى فیصل فرزند شریف حسین شریف مکه را که پیوند تنگاتنگى با انگلیسیها داشت به عنوان پادشاه عراق برگماردند.
انگلیسیها تلاش ورزیدند بنمایانند اکنون که فردى مسلمان عرب و هاشمى بر عراق حاکم گردیده همه خواسته هاى علما برآورده شده است; زیرا عراق مستقل است و بیگانه بر عراق حکومت نمى کند; از این روى دیگر جنگ و مبارزه با نیروهاى انگلیسى موردى ندارد. روشن بود که این گونه تغییرها و برداشتن فردى و گذاشتن فردى دیگر به جاى آن در واقع امر هیچ دگرگونى به وجود نیاورده و عراق همچنان در قیمومت و تحت الحمایه استعمار انگلیس باقى بود با این همه بیم آن مى رفت که این گونه ظاهرسازیها وحرکتهاى نمایشى در مردم و نیز شمارى عالمان ساده لوح و ناآگاه از مسائل سیاسى و جهانى کارگر افتد و در کار جهاد و مبارزه ضد استعمارى سستى ایجاد کند; ازاین روى آیات ثلاثه: اصفهانى نائینى و خالصى پس از رایزنى بر آن شدند با سخنرانى و نشر بیانیه ذهن مردم و حوزویان را روشن سازند و آنان را از حیله ها و ترفندهاى استعمار آگاه سازند. در بیانیه هایى که به همین منظور منتشر شد به روشنى ابراز داشتند: جابه جایى ظاهرى مهرها به هیچ روى خواسته حوزه را بر آورده نمى سازد و همه مردم وحوزه هاى علمیه همچنان بایدبه حرکتها و مبارزه هاى ضداستعما رى خویش ادامه دهند و تارسیدن به هدف اصلى از پاى ننشینند.
تحریم انتخابات فرمایشى
فیصل حاکم دست نشانده انگلیس با اشاره انگلیسیها و به انگیزه این که موقعیت خود را استوار سازد و حکومت خویش را قانونى جلوه دهد مسأله انتخابات و تشکیل مجلس مؤسسان را مطرح کرد.58 او قصد داشت با این کار ضمن استوار کردن قدرت خویش حضور انگلیسیها درعراق و نیر
قراردادهاى مورد اختلاف را به گونه قانونى درآورد و چنین نشان دهد که گویا نیروهاى انگلیسى به درخواست دولت عراق در این جا مانده اند و کارهایى که انجام مى دهند براساس قرارداد است و هیچ انگیزه استعمارى در وراى آن نیست غافل از آن که دیگر حناى آنان رنگى نداشت و مردم مسلمان عراق بویژه حوزه علمیه نجف به خوبى از هدفهاى شوم آنان آگاه بودند از این روى در یک حرکت هماهنگ مراجع تقلید نجف انتخابات فرمایشى فیصل را تحریم کردند59 و از مردم خواستند براى این که اعتراض خود را نشان دهند و موقعیت دشمن را سست کنند کالاهاى انگلیسى را تحریم کنند.
فتواى مراجع تقلید اثرعمیق بر مردم عراق گذاشت. مردم آشکارا مى گفتند: شرکت در انتخابات پس از تحریم مراجع تقلید براى آنان غیرممکن است.60 گزارشهایى که از شهرهاى مختلف عراق مى رسید حاکى از آن بود که مردم علاقه ایى به شرکت در انتخابات ندارند و به فتواى علما آن را حرام و خلاف شرع مى دانند.
تعبید علما از نجف
با آن که در آغاز کار ملک فیصل و اربابان انگلیسى وى در ظاهر اهمیتى به فتواى تحریم انتخابات از سوى مراجع نمى دادند به زودى دریافتند که مخالفت حوزه را خیلى باید جدى بگیرند و دانستند که با مخالفت علماى نجف هیچ کارى از پیش نمى رود و برگزارى انتخابات فرمایشى آنان نیز غیر ممکن است; از این روى فیصل پس از رایزنى با انگلیسیها بر آن شد که شمارى از علماى اسلام را تبعید کند. او با این کار مى خواست عرصه را از مخالفان خالى کند و در نبود علماى بزرگ هرگونه حرکت ضدانگلیسى و مخالفتى را سرکوب کند. ابتدا شیخ مهدى خالصى و سپس فرزند وى شیخ محمد خالصى و سید محمد صدر را به ایران تبعید کرد. با این حال تبعید علماى رده اول: سیدابوالحسن اصفهانى و میرزا محمد حسین نائینى که درحوزه در میان مردم
عراق و ایران نفوذ بسیار داشتند کار آسانى نبود و ممکن بود مردم را برانگیزاند و شورش کنند; از این روى دستگاه حاکمه درحوزه هاى نجف و کربلا و کاظمین با سخت گیرى ها و کنترلهاى بى مورد و اخلال در امور حوزه و… شرایطى را به وجود آورد که علما ناگزیر به ترک عراق گردند.61
سید ابوالحسن اصفهانى و میرزاى نائینى به همراه جمعى دیگر از علما و بزرگان حوزه: سید جمال الدین گلپایگانى سید حسن بحرالعلوم رشتى سید حسن تهامى بیرجندى و میرزا اسداللّه زنجانى در اعتراض به تبعید علما بویژه مرحوم خالصى و سخت گیرى به حوزه ها عراق را به قصد ایران ترک گفتند.62
هجرت علماى اسلام گرچه به ظاهر به سود فیصل بود ولى به زودى مردم شهرهاى گوناگون عراق ایران و… از واقع امر آگاه شدند و دانستند که مراجع تقلید گرچه در ظاهر به میل خود عراق را ترک کرده اند ولى در حقیقت بر اثر ترفندها و دسیسه هاى کفار انگلیسى ناگزیر به هجرت بوده اند. عالمان باقیمانده در نجف با انتشار بیانیه هایى تبعید مراجع را به منزله اعلام جنگ با اسلام دانستند.63
با این حال فیصل حاکم دست نشانده انگلیس با این گمان که تدبیر وى کارگر افتاده بر آن شد انتخابات را برگزار کند.
همزمان با اعلام برگزارى دوباره انتخابات مطبوعات وابسته به دستگاه حاکم تبلیغات گسترده اى به سود فیصل و برنامه هاى وى به راه انداختند و شایع کردند که علما و مراجع تقلید نجف با انتخابات مخالفتى ندارند. آنان با دامن زدن به این شایعه و تأکید براین که علماى مهاجر خود از عراق رفته اند و هیچ محدودیتى از نظر حکومت براى آنان وجود ندارد تلاش مى ورزیدند افکار عمومى عراق را آماده سازند و در غیاب علما انتخابات مورد نظر خویش را برگزار کنند.
بیم آن مى رفت که پخش این گونه شایعه ها و نیز تبلیغات گسترده روزنامه ها اراده مردم را سست کند و آنان را نسبت به شرکت در انتخابات و یا دست کم
بى تفاوتى در برابر آن تشویق کند. از این روى گروهى از فضلاى حوزه نجف در نامه هایى به مراجع تقلید و بزرگان حوزه از جمله میرزاى نائینى و سید ابوالحسن اصفهانى که به ایران مهاجرت کرده بودند با ابزار نگرانى از آنچه در عراق در مدت نبود آنان رخ داده و گزارش از رویدادهاى عراق از آنان خواستند که دوباره راى و دیدگاه خود را درباره انتخابات مورد نظر ملک فیصل اعلام کنند.
علماى شیعه در پاسخ به این نامه ها رأى و فتواى خود را ابراز داشتند و فتواهاى پیشین خودرا: حرام بودن انتخابات تأیید کردند.64 از جمله میرزاى نائینى در پاسخ نوشت:
(بسم الله الرحمن الرحیم قد حکمنا سابقاً بحرمة الدخول فى الأمر الإنتخابات والإعانة فیه باى وجه کان على کل مسلم مؤمن باللّه والیوم الآخر. وهذا الحکم کما کان لم یتغیر موضوعه ولم یتبدل. هفدهم شوال 1413هـ.ق. الاحقر محمد حسین الغروى النائینى.)65
پیش از این ما حکم داده ایم: وارد شدن در امر انتخابات و کمک کردن به آن به هر گونه که باشد به هر فرد مسلمانى که به خدا و روز قیامت ایمان دارد حرام است. اکنون نیز این حکم به قوت خود باقى و هیچ تغییر در آن راه نیافته است.
انتشار این فتوا و فتواهاى همانند از سوى عالمان دیگر همه بافته هاى انگلیس را پنبه کرد و تبلیغات و شایعه هاى گسترده آنان را بى اثر ساخت و بار دیگر فیصل و مقامات انگلیسى را در باتلاق فرو افکند. در گزارشى که سفارت انگلیس در عراق به مقامات آن کشور داده میزان اثرگذارى این فتواها نمایانده شده است و به خوبى مشهود است:
(… آن فتواها اثرهاى فراوانى را بر انبوه مردم عراق گذاشت به طور نمونه گزارشهایى ازنجف و کوفه رسید که مردم آن
شهرها به وسیله نمایندگان خود به استاندار [قائم مقام] عراق ضمن پیامى یادآور شده بودند که شرکت آنان در انتخابات پس از تحریم رهبران مذهبى شان امکان پذیر نیست.)66
بازتاب تبعید علماى نجف در ایران
خبر هجرت اعتراض آمیز علماى نجف به ایران و تبعید مرحوم خالصى و شمارى دیگر به حجاز موجى از خشم و انزجار علیه استعمار انگلیس در بین مردم آفرید. در تهران و چندین شهر دیگر بازارها تعطیل شد و تظاهراتى بر ضدانگلیس و درحمایت از علماى نجف برپا گردید. کالاهاى انگلیسى تحریم شد و در اطلاعیه هایى که به همین مناسبت از سوى علماى ایران نشر یافت از دولت انگلیس به عنوان دشمن شماره یک مسلمانان نام برده شد.
حکومت انگلیس از رضاخان نخست وزیر وقت ایران که باحمایت و دخالت مستقیم انگلیس تازه روى کار آمده بود خواست که مراجع مهاجر را از مخالفت با انگلیس بازدارد و آنان به هرگونه که صلاح مى داند از برگشتن به عراق باز دارد و دست کم تا هنگامى که انتخابات فیصل برگذار نشده آنها را در ایران نگهداردو تلاش ورزد به آنان بپذیراند که از دادن فتوا درباره انتخابات خوددارى ورزند.
رضاخان دست به کار شد و دستور داد: دولت در هنگام ورود علماى نجف به ایران از آنان استقبال کند. افزودن بر این وزیر خارجه وقت دکتر محمد مصدق مأموریت یافت تلگرامى به علما بزند ورود آنان را به ایران خوش آمد گوید.67
خود وى نیز بى درنگ به دیدار علماى تبعیدى در قم شتافت و با سید ابوالحسن اصفهانى میرزا محمد حسین نائینى و حاج شیخ عبدالرکریم حائرى که ریاست حوزه علمیه قم را در آن زمان بر عهده داشت دیدار کرد و تلاش ورزید از آنان دلجویى کند.
برابر گزارشى دولت ایران به لوزان وزیر مختار انگلیس در تهران قول مى دهد که همه توان خویش را به کار خواهد گرفت که از بازگشت علما به نجف تا سپرى شدن انتخابات فیصل جلو بگیرد ولى باید فیصل هم اعلام کند: جلوگیر بازگشت مراجع نیست و آنان هرگاه بخواهند مى توانند به عراق برگردند.68
برابر این گزارش نامه نگاریهایى در این باره بین سفارت انگلیس در تهران و بغداد با وزارت خارجه آن کشور صورت گرفته است که همگى بیانگر نگرانى انگلیس از این واقعه است.
پذیرش استقلال عراق
تلاشهاى هماهنگ رضاخان و فیصل که با هدایت مستقیم انگلیس صورت مى گرفت تا حدود زیادى بر سیر جریان انقلاب عراق اثر گذارد و حرکت علما را با دشوارى روبه رو ساخت. رخدادهاى جهانى و منطقه اى نیز دشواریهایى را براى استقلال طلبان عراق پدید آورد. با این همه جهاد پیاپى و حرکت پى گیر مردم نیروهاى انگلیسى را فرسوده کرد و رهبران انگلیسى را به این نتیجه رساندکه پافشارى آنان بر تحت الحمایگى عراق بى ثمر است و با توجه به ریشه هاى حرکت مردم که بر مبناى پیروى از مراجع تقلید و رهبرى و هدایت حوزه نجف استوار است هیچ گاه انگلیس نخواهد توانست به طور کامل این خیزشها و قیامها را سرکوب کند.
سرانجام پس از چندبار جابه جایى مهره ها و عوض کردن حاکمان عراق فرماندهى نظامى انگلیس از در آشتى و مصالحه درآمد و در بیانیه اى خطاب به مردم عراق اعلام کرد:
(در خواست استقلال حق مشروع عراق است و حکومت بریطانیا استقلال عراق را به رسمیت خواهد شناخت و حاضر است روابط دوستانه با کشور مستقل عراق برقرارکند….)69
پس از نشر این اطلاعیه بى درنگ گفت وگو بین نمایندگان مجاهدان و
نیروهاى انگلیسى آغاز شد و پس ازگفت وگوهاى بسیار در برابر پذیرش استقلال کامل عراق ازسوى انگلیس و پى گیرى نکردن انقلابیون مجاهدان تعهد دادند اسراى انگلیسى را که در اختیار داشتند آزاد کنند و حاکمیت ملک فیصل را به رسمیت شناسند.
البته در این مورد بین مجاهدان و علماى حوزه نجف اختلاف نظر بود ولى نفس پذیرش استقلال کامل عراق از سوى انگلیس که سالها براى اشغال آن جنگید و تلاش ورزید و بودجه عظیمى را صرف کرد و هزاران افسر و سرباز خود چه انگلیسى و چه هندى را از دست داد براى نیروهاى اسلام و حوزه نجف بسیار ارزش مند بود بویژه آن که به اعتراف دوست و دشمن عامل اصلى در این ستیزهاى ضد استعمارى که سالها ادامه داشت موضع گیرى روشن حوزه نجف و مراجع تقلید شیعه در این قیام بود و بیش از هر عامل دیگرى استقلال عراق وامدار حوزه نجف و علماى شیعه است.
موضع حوزه نجف در برابر اشغال لیبى
انقلاب صنعتى در اروپا آزمندى کشورهاى اروپایى را به گسترش هرچه بیش تر استعمار و افزون بر سرزمینهاى تحت نفوذ خویش بیش تر کرد. اوضاع آشفته جهان در پایان قرن نوزدهم و دهه هاى نخستین قرن بیستم که با پیشرفت صنعت و رشد چشمگیر تکنولوژى در غرب همراه بود از یک سو زمینه نفوذ دولت هاى استعمارگر را بیش از پیش فراهم ساخت; و از سوى دیگر روحیه فزونخواهانه و بهره کشانه استعمارگران را به رقابت شدید بر سر تصاحب کشورها کشاند.
در حقیقت یکى از انگیزه هاى مهم بروز جنگ جهانى اول مبارزه براى در چنگ گرفتن کشورهاى اسلامى بود. این ستیزها مبارزه ها و رقابتها به طور طبیعى در مناطقى از جهان که از نظر استراتژیکى و داشتن منابع زیرزمینى بویژه نفت اهمیت بیش ترى داشت شدیدتر بود. در آستانه جنگ جهانى اول
درست به همین خاطر بودکه قدرتهاى استعمارگر اروپایى با آزمندى چشم به منطقه خاورمیانه و شمال افریقا دوخته بودند; از این روى در آغاز جنگ هر یک از کشورهاى متخاصم سعى داشتند بخشى از این منطقه را در تصرف گیرند. آلمان در صدد بود سرزمین متحد خود ترکیه را که مناطق وسیعى از خاورمیانه را در کنترل خود داشت زیر نفوذ در آورد. انگلیس افزون بر مصر که پیش از این به تصرف خود در آورده بود به کشورهاى فلسطین و عراق نیز نظر داشت. فرانسه هم تلاش مى کرد دست کم کشورهاى سوریه و لبنان را از قلمرو عثمانى جدا سازد و به تصرف خویش درآورد.70
حکومت ایتالیا که احساس مى کرد در این رقابت از رقباى استعمارگر خویش واپس مانده و سهم وى نسبت به فرانسه و انگلیس ناچیز است بر آن شد مناطقى از خاورمیانه و شمال آفریقا را به تصرف خویش درآورد. ضعف و از هم پاشیدگى امپراطورى عثمانى بهترین موقعیت را براى عملى ساختن مقاصد استعمارى ایتالیا پدید آورد. از این روى به بهانه این که منطقه شمال آفریقا نیاز به کمک دارد و ایتالیا علاقه مند است لیبى را از مواهب تمدن برخوردار سازد در تاریخ 28 سپتامبر سال 1911 میلادى برابر با چهارم شوال سال 1330هـ.ق. اولتیماتومى به دولت عثمانى تسلیم کرد که در آن از ترک ها خواسته شده بود: در برابر نیروهاى ایتالیا که آهنگ حرکت به سوى لیبى و تصرف آن را دارند مقاومت نکنند و با برنامه هاى باصطلاح خیرخواهانه و مترقى و حرکت مشروع ایتالیا مخالفت نورزند که چنین امرى مى تواند پیامدهاى بسیار بدى را براى امپراطورى در پى داشته باشد.
حاکمان ترک در آغاز از خود واکنش نشان دادند و به بپندار این که کشورهاى اروپایى بویژه دولت متحد آنها آلمان در برابر تجاوز آشکار ایتالیا ساکت نخواهند نشست بى درنگ از آنها درخواست کمک کرد ولى برخلاف انتظار با پاسخهاى سرد و گاه با بى اعتنایى آنها روبه رو شدند و به زودى دریافتند که کشورهاى اروپایى هر یک به دلایلى ویژه با یورش ایتالیا به لیبى مخالفتى ندارند.
در حقیقت بریتانیا که از رقابت فرانسه و آلمان به شدت در هراس بود ترجیح مى داد در همسایگى مصر که در آن زمان تحت الحمایه انگلیس بود قدرت ضعیف و ناتوانى مانند ایتالیا حاکم باشد تا فرانسه و آلمان. کشورهاى آلمان و اتریش نیز با این که متحد ترکها بودند ولى به خاطر شرکت ایتالیا در اتحاد سه گانه آنها نمى خواستند شریک خودرا برنجانند. آنها همچنین درنظر داشتند دربرابر این سکوت خویش پاداش مناسبى دریافت کنند. از این روى به دولتمردان ایتالیا فهماندند که انتظار دارند ایتالیا نیز نسبت به دست اندازیهاى آنها به دیگر نواحى آفریقایى و آسیایى ساکت بماند و از مخالفان سرزمینهاى اشغالى حمایت سیاسى و مالى نکند.
فرانسویها نیز که در همان زمان کشور مراکش را در تصرف خویش داشتند به مصلحت نمى دیدند با دست اندازیها ى ایتالیا در لیبى ناسازگارى کنند; زیرا با توجه به این که مراکش نزدیک تر به قلمرو ایتالیا بود و اگر ایتالیاییها مخالفت مى کردند دردسرهاى فراوانى براى آنها پدید مى آمد از این روى قاعده (بده وبستان) در عرف سیاسى ایجاب مى کرد که فرانسویان اشغال لیبى را ندیده بگیرند و همکار استعمارگر خویش را نرنجانند.
از این گذشته فرانسویان بر این باور بودند که ایتالیاییها پنهانى با متحدان خویش: آلمان و اتریش مخالف هستند و اتحاد آنها با دولتهاى یادشده صورى و ظاهرى است و این نکته مهمى بود که فرانسویها روى آن حساب مى کردند و از این جهت نیز رنجش ایتالیاییها را به صلاح خویش نمى دیدند. قدرت دیگر اروپا روس نیز ترجیح مى داد با ایتالیا مخالفت نکند; زیرا ایتالیا به دولتمردان روس اطمینان داده بود که تنگه (داردانل) و تنگه (بسفر) که دریاهاى سیاه و مرمره را به دریاى مدیترانه پیوند مى دهد و براى روسیه دو آبراه بسیار حیاتى بشمار مى آمدند براى استفاده روسها بازخواهد ماند و در درگیرى بر سر استفاده آنها از دولت روسیه پشتیبانى کند.71
از این گذشته حاکمان ترک در داخل سرزمینهاى امپراطورى نیز با مخالفتها و شورشهاى فزاینده روبه رو بودند و ساکنان سرزمینهاى تحت تصرف امپراطورى به خاطر برخورد خشن و رفتار بسیار بد کارگزاران ترک با آنها به هیچ روى حاضر نبودند در حمایت از دولت مرکزى قدمى بردارند; از این روى امپراطورى عثمانى چاره کار را در آن دید که در برابر تهدید ایتالیا تسلیم گردد و آشکارا از بخش مهمى از امپراطورى چشم بپوشد و با لحنى ملایم به اطلاع دولت ایتالیا رساند که با برنامه هاى مترقیانه آن کشور براى لیبى مخالفتى ندارد به شرط آن که منافع ترکیه هم در نظر گرفته شود.
ایتالیا از سستى و در ماندگى امپراطورى عثمانى و از سکوت همه قدرتهاى جهانى استفاده کرد و با سرعت در روز 29 سپتامبر سال 1911 به لیبى یورش برد و به زودى بخشهاى مهمى از آن کشور را به اشغال خویش درآورد72 و آرزوى دیرینه خویش را تحقق بخشید.
سرزمین لیبى ویژگیهایى داشت که براى دولتمردان ایتالیا سخت وسوسه انگیز بود و از دیرباز چشم طمع به آن دوخته بودند و افزودن آن را به خاک ایتالیا یک خواست عمومى و آرزوى ملى مى دانستند. از جمله مهم ترین این ویژگیها قرار گرفتن لیبى برکرانه هاى دریاى مدیترانه و موقعیت ویژه جغرافیایى آن بود که آن کشور را همچون دروازه اى براى ورود به قاره سیاه براى ایتالیاییها درآورده بود. افزون بر این گستردگى سرزمین لیبى و منابع غنى و سرشار آن و نیز همسایگى آن با کشور مصر براى ایتالیاییها مهم به شمار مى آمد.
شاید بدین خاطر بود که ایتالیاییها مقدمات لشکرکشى خود را بسیار سرّى تدارک دیده بودند و با بیش از یکصد و بیست هزار نفر در قالب چند لشکر و تیپ به لیبى یورش بردند. ابتدا شهر طرابلس و سپس بن غازى را در منطقه (سرنائیک) به اشغال خود درآوردند و آن گاه به دیگر جایها حمله ور شدند. نیروهاى ایتالیایى در مناطق یاد شده با مقاومت و واکنش چندانى از سوى نیروهاى محلى روبه رو نشدند ولى در دیگر منطقه ها مردم دلیر لیبى سخت مقاومت کردند و ضربه هاى هولناک و وحشت انگیزى به نیروهاى ایتالیایى وارد آوردند.73
واکنش دنیاى اسلام در برابر اشغال لیبى
دست اندازى ایتالیا به کشور اسلامى لیبى واکنشهاى تندى را از سوى مسلمانان سراسر جهان در پى داشت. روزنامه ها و مجله ها در کشورهاى مختلف اسلامى با نگاشتن مقاله ها و چاپ گزارشهایى از سفاکیها و جنایتهاى ارتش ایتالیا و دربه درى و قتل و غارت مردم لیبى گامهایى در برانگیختن مردم مسلمان و آگاهاندن آنان برداشتند. امّا از آن جا که شمار روزنامه ها و مجله ها در کشورهاى اسلامى بسیار اندک و همان اندک هم دیر به دست مردم مى رسید و متأسفانه خواندن روزنامه و مجله فراگیر نبود و همگان سواد استفاده از آنها را نداشتند مطبوعات در آن دوره چنانکه باید و شاید اثر گذار نبودند. در کشورهاى اسلامى در آن دوره آنچه بیش از همه اثرگذار بود و نقش آفرین بود و انگیزاننده سخنرانى و اعلام مواضع عالمان دین بود که آنان از سر وظیفه و مسؤولیت گامهاى بلندى را در این راه برداشتند و موجى از بیدارى آفریدند.
علامه اقبال لاهورى فیلسوف و شاعر نامدارجهان اسلام با سرودن اشعار زیبا و مهیج درمرثیه شهیدان لیبیایى مسلمانان را به هوشیارى و قیام در برابر تجاوزگران استعمارگر فراخواند.
علامه سید امیر على از علماى بزرگ هند تجاوز ایتالیا را به لیبى بازگشت به دوران بربریت نامید و از همه صلح دوستان و آزادى خواهان درخواست کرد که به ایتالیا اعتراض کنند.
در ترکیه شیخ الاسلام کل ممالک عثمانیه تجاوز ایتالیا را محکوم کرد و فتواى جهاد علیه دولت ایتالیا داد.74
واکنش تند حوزه نجف و علماى شیعه
عالمان شیعه در آن روزگار به شدت گرفتار اوضاع ایران بودند. انقلاب مشروطه ایران تازه به پیروزى رسید بود و این نگرانى وجود داشت که مبادا این نهضت عظیم که با فداکارى مجاهدتهاى علماى بزرگ و با رهبرى مستقیم روحانیت و مراجع تقلید نجف به پیروزى رسیده بود به کژ راهه کشانده شود و با افتادن قدرت به دست نااهلان تلاشها و زحمتهاى آنان هدر رود. از سوى دیگر توطئه ها و دخالتهاى پیاپى دولتهاى روس و انگلیس در امور داخلى ایران ایجاب مى کرد که عالمان شیعه با هوشیارى اوضاع ایران و گماردنها و برکنار کردنهاى دولتمردان سیاستمداران و جاه مندان و آمادگیهاى لازم را براى رویارویى با هرگونه دخالت استعمارگران و ایادى مستبد آنان داشته باشند افزون بر این گرفتاریها و دشواریها نبود امنیت و کمبود مواد غذایى بود که سخت عالمان و بزرگان دین را نگران و آشفته خاطر ساخته بود. روزى نبود که اخبار ناگوارى از قتل و غارت ایادى حکومت در ایران به حوزه نجف نرسدو از مراجع و زعماى دینى استمداد و کسب تکلیف نشود.
با این همه عالمان شیعه براى رسالتى که در نگهدارى و پاسدارى از کیان دین و عزت و شرف مسلمانان داشتند از موضع گیرى در برابر تجاوز آشکار ایتالیا به سرزمین اسلامى لیبى غافل نماند. ابتدا مراجع تقلید حوزه نجف و در پى آن علماى دیگر حوزه هاى علمیه عراق و ایران و… با صدور بیانیه هایى با مردم مظلوم و مسلمان لیبى همدردى کردند و انزجار و تنفر خویش را از هجوم ایتالیا به لیبى اعلام داشتند و این حمله را حمله کفر به سرزمین اسلام شمردند.
افزون بر این عالمان رده اوّل حوزه هاى علمیه: آخوند خراسانى شیخ عبداللّه مازندرانى شیخ الشریعه اصفهانى و… در کاظمین گردآمدند و پس از گفت وگوهاى بسیار فتوایى به این شرح صادر کردند:
(عن علماء النجف الأشرف الى کافة المسلمین الموحدین و ممن جمعتنا وایّاهم جامعة الدین والإقرار بمحمد سید المرسلین.
السلام علیکم ایها المحامون عن التوحید والمدافعون عن الدین والمحافظون لبیضة الاسلام. لایخفى علیکم ان الجهاد لدفع هجوم الکفار على بلاد الاسلام وثغوره مما قام اجماع المسلمین و ضرورة الدین على وجوبه قال اللّه سبحانه: (انفرو اخفافاً و ثقالاً وجاهدوا بأموالکم و انفسکم فى سبیل اللّه)75 هذه کفرة ایتالیا قدهجموا على طرابلس الغرب التى هى من اعظم الممالک الاسلامیة واهمّها فخربوا عامرها وابادوا ابنیتها وقتلوا رجالها و نسائها و اطفالها. مالکم تبلغکم حرم فلاتجیبون وتوافیکم صرخة المسلمین فلاتغیثون. اتنتظرون ان یزحف الکفار الى بیت اللّه الحرام والنبى والائمه علیهم السلام. و یمحوا الدیانة الأسلامیه عن شرق الارض و غربها و تکونوا معشر المسلمین اذل من قوم سبا فاللّه اللّه فى التوحید اللّه اللّه فى الرسالة اللّه اللّه فى نوامیس الدین وقواعد الشرع المبین فما بعد التوحید الاّ التثلیث ولاّ بعد الاقرار بمحمد(ص) الاّ عبادة المسیح ولابعد استقبال الکعبة الاّ تعلیق الصلیب ولابعد الاذان الاّ قرع النواقیس. فبادروا الى ما افترضه اللّه علیکم من الجهاد فى سبیله واتفقوا ولاتفرقوا واجمعوا کلمتکم وابذلوا اموالکم وخذ وا حذرکم (واعدّوا لهم ما استطعتم من قوة ومن رباط الخیل ترهبون به عدوّا اللّه وعدوّکم)76. لئلا یفوت وقت الدفاع وانتم غافلون وینقضى زمن الجهاد وانتم متثاقلون. (فلیحذر الذین یُخالفون عن أمره
ان تصیببهم فتنة او یصیبهم عذاب الیم.)77
خادم الشریعة المطهرة محمد کاظم الخراسانى الاحقر الجانى عبداللّه المازندرانى الجانى شیخ الشریعة الاصفهانى الاقل على رفیش اقل خدام الشریعة محمد حسین القمشه الاقل الجانى مصطفى الحسینى الکاشانى الراجى عفو ربّه محمد آل آلشیخ صاحب الجواهر قدس سره الراجى عفو ربّه الغفور محمد جواد الشیخ مشکور قدس سرّه الاحقر جعفر بن المرحوم الشیخ عبدالحسین قدس سره. بسم اللّه الناصر المعین انا وکل مسلم نستعین الاقل محمد سعید الحبوبى.)78
از عالمان نجف اشرف به همه مسلمانان یکتاپرست و آنان که در اعتقاد به دین و رسالت حضرت محمد(ص) با ما در پیوندند و هم عقیده.
درود بر شما اى حامیان وحدت و اى مدافعان دین واى نگهبانان اساس اسلام. بر شما پوشیده نیست که جهاد براى دفع تجاوز کافران به سرزمینهاى اسلامى و مرزهاى آن از امورى است که همه مسلمانان بر آن اتفاق دارند و واجب بودن آن از ضروریات دین است. خداى سبحان فرموده است:
(به جنگ بروید خواه بر شما آسان باشد و خواه دشوار. و در راه خدا با جان و مال خویش جهاد کنید. خیر شما در این است اگر بدانید.)
اینک ایتالیاییهاى کافر بر طرابلس غرب که از بزرگ ترین کشورهاى اسلامى است هجوم آورده آبادى آن را خراب و بناهاى آن را ویران کرده. و مردان وزنان و بچه هاى آن را کشته است. چه شده که… صداى استغاثه مسلمانان را مى شنوید و
جواب نمى دهید؟ آیا منتظرید که کافران به مکه معظمه و حرم حضرت رسول و امامان(ع) حمله کنند و دین اسلام را از شرق و غرب عالم براندازند؟ و شما خوارتر از قوم (سبا) بشوید؟ خدا را خدا را درتوحید [وحدت] خدا را خدا را در رسالت خدا را خدا را در حفظ پایه هاى شرع مبین و ناموس اسلام. پس نیست بعد از توحید مگر گرفتار تثلیث و سه گانه پرستى شدن و نیست بعد از اقرار به محمد(ص) مگر پرستش مسیح و نیست پس از رویکرد به کعبه مگر آویختن صلیب و نیست پس از اذان مگر صداى ناقوس! پس پیشى گیرید در آنچه خداوند بر شما واجب کرده که همانا جهاد در راه خداست. یگانه شوید و از پراکندگى بپرهیزید و هماهنگ باشید. مالهاى خویش را ببخشید سلاح خویش را بردارید: (و تا آن جا که مى توانید نیرو و اسبان سوارى آماده کنید تا دشمنان خدا و دشمنان خود را بترسانید.) مبادا هنگام دفاع سپرى شود و شما غافل بمانید و زمان جهاد بگذرد و سنگین در خانه نشسته باشید:
(پس باید آنان که از فرمان او سرپیچى مى کنند بترسند که مبادا به آنان فتنه اى یا عذابى درد آور برسد.)
خادم شریعت مطهره محمد کاظم خراسانى کوچکترین و گنهکار عبداللّه مازندرانى گناهکار شیخ الشریعه اصفهانى کمترین على رفیش اقل خدام شریعت محمد حسین قمشه اى کوچکترین و گنهکار مصطفى الحسینى الکاشانى امیدوار عفو پروردگارش محمد آل الشیخ صاحب جواهر قدس سره امیدوار عفو پروردگار بخشنده محمد جواد مشکور قدس سره الاحقر جعفر فرزند مرحوم شیخ عبدالحسین قدس سره محمد سعید الحبوبى.
افزون بر این علماى شیعه تلگرافى به سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانى مخابره کردند و ضمن اعلام نظر حوزه مقدسه نجف ومراجع تقلید شیعه بر واجب بودن جهاد بر مسلمانان براى بیرون راندن تجاوزگران استعمارگر از لیبى از موضع ضعیف ترکیه در این باره ابراز نگرانى کردند و از وى خواستند که به مقتضاى شریعت و شأن خلافت دست به کار شود و آنچه لازم است انجام دهد.79
تلگراف دیگرى نیز در این باره به روزنامه ها و جراید شهر اسلامبول مرکز امپراطورى عثمانى مخابره گردید در این تلگراف که به امضاى پنج نفر از مراجع تقلید و بزرگان حوزه نجف آیات عظام: محمد کاظم خراسانى شیخ الشریعه اصفهانى محمد حسین حائرى مازندرانى شیخ عبداللّه مازندرانى و سید اسماعیل صدرالدین عاملى رسیده بود افزون بر اعلام نظر مراجع شیعه انگیزه هاى دولتهاى استعمارگر از این تاخت وتازها و تجاوزگریها بیان شده و از پیامدهاى ناگوارى که امکان دارد در اثر سستى و بى تفاوتى مسلمانان و حاکمان آنان به بار آید هشدار داده شده است.80
نکته مهمى که در تلگراف علما به مطبوعات به چشم مى خورد در کنار تجاوز ایتالیا به لیبى از تجاوز روسیه به ایران نیز یاد گردیده است. گویا مراجع نجف با این کار بر آن بوده اند دو نکته را به مردم و رهبران ترک یادآور شوند:
1. این که دولت عثمانى و علماى سنى دربارى شایع کرده و هیاهو راه انداخته اند: رهبران دینى و حوزه هاى علمیه شیعه نسبت به هجوم کفار به سرزمینهاى اسلامى بى تفاوتند پایه و اساسى ندارد و نسبتى است ناروا و شیعیان نیز همراه و دوشادوش دیگر مسلمانان بلکه جلوتر از آنان براى دفاع از اسلام و کیان اسلامى آماده اند.
2. در ضمن از واکنش نشان ندادن امپراطورى عثمانى در برابر تجاوز روسها به ایران اسلامى و بازتاب نیافتن این قانون شکنى و حرکت ضدانسانى روسیه در مطبوعات ترکیه انتقاد کنند.
در بخشى ازاین تلگراف که براى روزنامه ها و مجله هاى: اقدام طنین ترجمان علمدار شمس یکى العدل والحضارة و مدیران: جمعیت ژون ترک81 و آژانس عثمانى ارسال شده آمده است:
(… بر همه کس آشکار شده است و امروز مسلم است که اگر خداى نکرده استقلال شرافت قومیت و ملیت ایران دچار محو و اضمحلال شود ضربه مهلکى بر عالم اسلامیت خواهد بود. لیکن این دو دولت بدخواه [ایتالیا و روس] اگر چه در مقام تقطیع و پارچه پارچه نمودن ممالک اسلامى هستند ولى استظهاراً به حقیقت دیانت مقدسه اسلامیه امیدواریم که خائباً و خاسراً مراجعت نمایند. بنابراین ما که علماى اسلامیه هستیم به این صفت محض استخلاص ایران و محافظه حقیقت دیانت و شرافت ملیّه اسلامیه به عموم مسلمانان ایران حکم وجوب دفاع اعلان و به واسطه جراید ملّیه شما به عموم مسلمانان کره أرض ابلاغ و بیان مى نمائیم که مسلمانان بدانند که ما به همان صفت مذکوره به ریختن آخرین قطره خون خود در مقام حفظ اسلام و وطن اسلامى حاضرهستیم….)82
تلگرافهاى دیگرى نیز به مراکز مهم اسلامى و شهرهاى مسلمان نشین از جمله: شهرهاى لکنهو کلکته لاهور بمبئى در هندوستان تبت در چین و پاره اى از شهرهاى ایران و لبنان مخابره کردند.83 در این تلگرافها اوضاع جهان اسلام را نمایاندند و درباره لشکرکشى کافران و استعمارگران به کشورهاى
اسلامى هشدار دادند و وظیفه هر فرد مسلمان را به روشنى بیان کردند:
(هجوم روس بر ایران و ایتالیا بر طرابلس موجب ذهاب اسلام و اضمحلال شریعت و قرآن است. بر عموم اسلامیان واجب است اجتماع نموده و از دولت متبوعه خود رفع تعدیات غیرقانونى روس و ایتالیا را جداً بخواهند. و تا رفع این غائله عظمى نشود آسایش و استقرار را بر خود حرام و این حرکت اسلام پرورانه را جهاد فی سبیل اللّه مثل مجاهدین بدر و حنین شناسند. محمد کاظم خراسانى اسماعیل بن صدرالدین عاملى عبداللّه مازندرانى شیخ الشریعه مازندرانى.)84
سید محمد کاظم طباطبائى یزدى مجتهد و مرجع بزرگ شیعه که در آن زمان از علماى رده اول نجف به شمار مى آمده کم تر در مسائل سیاسى دخالت مى کرده است; از این روى در این فتنه بزرگ جهانى علیه اسلام و مسلمانان درابتدا حاضر نمى شود تلگرافها و فتواهایى را که عالمان بزرگ نجف صادر کرده بودند تأیید کند و یا خود جداگانه فتواى جهاد بدهد. براساس گزارشى که در آن زمان از کنسول گرى دولت ایران در عراق به وزارت امورخارجه مخابره شده هنگامى که نماینده دولت عثمانى براى گرفتن حکم جهاد از علماى شیعه به نجف مى رود سید محمد کاظم طباطبائى براى این که فتوایى در این باب ندهد از شهر خارج مى شود و به کوفه مى رود و تا هنگامى که نماینده عثمانى درنجف به سر مى برد به نجف بر نمى گردد:
(… در نجف اشرف هم در صحن مطهر از آقایان حجج اسلامیه ملاقات کردند. [اخبار] جنگ عثمانى و ایتالیا [و] روزنامه جات را ارائه دادند که آقایان هم در مساعدت و همراهى اهالى را ترغیب و تحریص فرمایند و حکم به جهاد و اعانه و غیره هم از طرف آقایان حجج اسلامیه جز حضرت حجة الاسلام آقاى سید کاظم یزدى دامت برکاته شرف صدور یافته است. تا زمان توقف والى پاشا در نجف حضرت حجة الاسلام آقا سید کاظم در کوفه تشریف برده بودند که یک فرسخ تا نجف مسافت دارد….)85
سکوت سید کاظم طباطبائى به درازا نکشید و پس از آن که از گزارشهایى که از ایران و عثمانى مى رسید به طور کامل اطمینان پیدا کرد که عزّت و مقدسات اسلامى مورد تهدید قرار گرفته است به جمع دیگر علماى نجف پیوست و با صدور فتوایى مسلمانان را به جهاد علیه کافران صلیبى و تجاوزگران ایتالیایى و روسى و انگلیسى فرا خواند:
(… امروزاروپاییها به حمله نظامى به کشورهاى اسلامى سرگرم هستند. ایتالیا طرابلس [لیبى] را و روس و انگلیس به ترتیب شمال و جنوب ایران را مورد تاخت و تاز قرار داده اند و اسلام رو به نابودى مى رود. بنابراین بر همه مسلمانان چه عرب و چه عجم واجب است که آماده دفاع از سرزمینهاى اسلامى باشند.
مسلمانانان باید در راه بیرون راندن سربازان ایتالیایى از طرابلس و نیروى نظامى روس و انگلیس از ایران جان و دارایى خود را فدا کنند. اکنون بزرگ ترین وظیفه مسلمانان این است که ایران و عثمانى را از شرّ این کفار صلیبى اشغالگر برهانند.)86
واکنش دیگر عالمان شیعه
بازتاب انتشار تلگرافها و فتواهاى جهاد از حوزه نجف در شهرهاى مختلف ایران و کشورهاى: لبنان هند و… بسیارگسترده بود. عالمان شیعه
در شهرهاى مختلف با استناد به فتواى مراجع نجف مردم را به آمادگى براى جهاد با جان و مال فرا خواندند.
شیخ محمد تقى نجفى معروف به آقا نجفى از علماى بزرگ حوزه علمیه اصفهان و گروهى از عالمان تلگرافى به شیخ الاسلام دربار عثمانى مخابره کردند و در آن خواستار جهاد علیه استعمارگران شدند:
(مقام حضرت مستطاب قدسى مآب ریاست روحانیه شیخ الاسلام کل ممالک عثمانى دامت برکاته.
حکم جامعه اسلامیه که از صدر اسلام موجب ارتقاء مسلمانان و مصدق (الاسلام یعلوا و لایعلى علیه)87 گردید در این وقت که به حملات ایتالیا بر طرابلس غرب [لیبى] و روس و انگلیس بر ایران مصداق (سیعود غریباً)88 شده روح اسلام به تشدید روابط اتحاد مسلمانان مترصد اقدامات شخص مقدس را صمیمانه تمنّا داریم. خادم مذهب جعفرى محمد تقى نجفى و سایر علماى اصفهان.)89
روحانیت شیعه با همان شور و هیجان و دغدغه خاطر که در برابر فتنه هاى شوم و لشکرکشیهاى انگلیس و روس در ایران و شهرهاى شیعه نشین برخورد داشتند در برابر تجاوز ایتالیا به لیبى نیز از خود واکنش نشان دادند و به اندازه توان خویش در این راه تلاش مى ورزیدند. گاه دربرخوردها و واکنشها و مخالفتها علیه استعمارگران از کسانى که داعیه شیخ الاسلامى باب عالى را داشتند تندتر و بُرّا تر و قاطع تر بودند.
مرحوم خالصى که از نزدیک در جریان خیزش حوزه نجف بوده و از کمکهاى مالى شیعیان و سنیان به مردم لیبى در نبرد با ایتالیا آگاهى داشته کمکهاى مالى و جانى شیعیان را از سنیان بیش تر مى داند.90
امدادگرى در جبهه هاى نبرد
مصلح بزرگ شیعه در هند سید امیرعلى از شاگردان و مریدان سید جمال الدین اسدآبادى در راه بسیخ مردم و جمع آورى کمکهاى مالى آنان بسیار تلاش مى کرده است.
وى بر این باور بوده: درروزگارى که از هر سو استعمار به سرزمینهاى اسلامى هجوم آورده باید از حکومت عثمانى با همه ناراستیهایى که دارد پشتیبانى کرد تا سر پا بماند. به همین انگیزه به شهرهاى گوناگون هند سفر مى کند و در جمع مسلمانان به سخنرانى مى پردازد و از نقشه هاى شوم استعمارگران پرده بر مى دارد.
وى آن گاه که با خبر شد جمعیت صلیب سرخ جهانى بیش تر توجه را به سربازان ایتالیایى داردو تنها مجروحان آنان را درمان مى کند و به مراکز درمانى مى رساند به سرعت دست به کار شد و با ایراد چند سخنرانى پرشور و حماسى از این خیانت بزرگ پرده برداشت و وضع غم انگیز مسلمانان را در لیبى براى خیل مسلمانان هند شرح داد و این حرکت سبب شد مردم احساس مسؤولیت کنند و در رنج و مهنت مردم لیبى با کمکهاى خود و شرکت در گروه بزرگ امدادبراى اعزام به جبهه لیبى شرکت جویند.
به همت و پشتکار دارى این عالم بزرگ گروه امداد تشکیل شد و به جبهه لیبى اعزام گردید و این حرکت بزرگ افزون بر کمک به مجروحان جبهه مرهمى بود بر زخم مردم دلیر لیبى.
پس شیعه و عالمان بزرگ شیعى آن جا که خطرى جهان اسلام را تهدید مى کرده و فتنه اى بر پا بوده قهرمانانه در پیشاپیش جبهه حق قرار مى گرفته و از کیان اسلام و عزت مسلمانان دفاع مى کرده است.
پى نوشتها:
1. مجلّه (حوزه) شماره 46/41.
2. (صحیفه نور) رهنمودهاى امام خمینى ج59/2 ارشاد اسلامى.
3. (تاریخ عرب در قرون جدید) لوتسکى ترجمه پرویز بابائى 579/ انتشارات چاپار.
4. (الإسلام بین العلماء و الحکام) عبدالعزیز البدرى244/ مکتبة العلمیة مدینة.
5. (ایران در جنگ بزرگ) احمد على سپهر مورخ الدولة70/ چاپخانه بانک ملى 1336.
6. یک تروریست صرب به نام (گاوریللوپرین زیب) در روز هیجدهم ژوئن 1914 ولیعهد اتریش: (ارشیدوک فرانسیس) را در شهر سارایو پایتخت کنونى کشور بوسنى هرزگوین به قتل رساند.
7. (تاریخ معاصر ایران) شماره 10/1 بهار سال 1376.
8. مجله (کیان) شماره 34/4 اسفند 1370.
9. (تاریخ عرب در قرون جدید) 490/.
10. مجله (رسالة الاسلام) سال 6 شماره 54/1 دارالتقریب بین المذاهب الامامیه قاهره.
11. (ماضى النجف وهاضرها) جعفر الشیخ باقر آل محبوبه ج342/1 دارالأضواء بیروت 1989.
12. مجله (رسالة الإسلام) سال 6 شماره 54/1 مقاله آیت اللّه خالصى.
13. (نقباء البشر فى القرآن الرابع عشر) شیخ آغا بزرگ تهرانى ج818/2.
14. (ایران درجنگ بزرگ) 70/.
15. (تاریخ معاصر ایران) شماره 16/1 بهار 76; (ماضى النجف و حاضرها) ج342/1.
16. سوره (مجادله) آیه 20.
17. همان مدرک22/.
18. (ایران در جنگ بزرگ) 73/.
19. (نگاهى به انقلاب اسلامى 1920 عراق) محمد صادقى6/.
20. (ثورة النجف) حسن الأسدى90/ ـ 91 دارالحریة للطباعة بغداد 1975; (نقباء البشر فى القرن الرابع عشر ج818/2.
21. (نقباء البشر) ج818/2.
22. (الثورة العراقیة الکبرى) عبداللّه فیّاض ج153/2; مطبعة دارالسلام بغداد (تاریخ معاصر ایران) شماره 13/1.
23. (نگاهى به انقلاب اسلامى عراق) 15/ به نقل از (مجله آفاق عربیه) 38/.
24. (همان مدرک15/ 26.
25. (نهضت روحانیون ایران) على دوانى ج24/1. بنیاد فرهنگى امام رضا(ع).
26. مجله (رسالة الاسلام) سال 6 شماره 56/1.
27. (شهداى روحانیت در یکصدساله اخیر)142/.
28. (متفقین) به کشورهاى انگلستان فرانسه روسیه آمریکا و یاران آنها در جنگ بین الملل اول گفته مى شود و در برابر آنها (متحدین) هستند که به کشورهاى آلمان اتریش و ترکیه اطلاق مى شود. ر.ک (فرهنگ معین) محمد معین ج1899/6 ـ 1900 امیرکبیر تهران.
29. (سیاحت شرق) سید محمد حسن نجفى معروف به آقا نجفى582/ امیرکبیر.
30. همان مدرک577/.
31. مجله (حوزه) شماره 35/41 مصاحبه با آقاى واعظ زاده.
32. (سیاحت شرق) 577/.
33. همان مدرک667/; مجله (حوزه) شماره 41/41.
34. (الحقایق الناصعة فى الثورة العراقیه) فریق المزهر آل فرعون139/ ـ 143 مطبعة الحاج بغداد.
35. (نگاهى به انقلاب اسلامى عراق)26/.
36. (مجله رسالة الاسلام) سال 6 شماره 57/1.
37. (تشیع و مشروطیت) عبدالهادى حائرى169/ امیرکبیر.
38. ویلسون فرمانده نیروهاى انگلیس در عراق در بیانیه اى که به همین منظور بیرون داد با اشاره به تصمیم متفقین درباره مقررات معروف به (سان رمو) که به موجب آن بخشهاى زیادى از امپراطورى عثمانى بین فرانسه و انگلیس تقسیم شده بود کوشید تا معناى مورد نظر خویشرا از قیمومت براى مردم توضیح دهد آنان را مطمئن سازد که منظور از قیمومت انگلیس بر عراق استعمار آن نیست بلکه ازادى دموکراسى و اهداف مترقیانه و انسان دوستانه مورد نظر است ولى توفیقى در جلب نظر مردم حاصل نکرد. ر.ک: لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث على الوردى ج105/5.
39. (انقلاب اسلامى عراق)21/.
40. همان مدرک44/; (لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث) ج105/5.
41. (تشیع و مشروطیت)170/.
42. (العراق بین الماضى و الحاضر والمستقبل) تهیه شده توسط مؤسسة الدراسات الإسلامیه847/ مؤسسة الفکر الاسلامى بیروت.
43. همان مدرک852/ - 854.
44. (الثورة العراقیة الکبرى) سید عبدالرزاق حسینى162/ دارالشئون الثقافیه العامه بغداد.
45. (نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى عراق)35/.
46. همان مدرک38/ 39.
47. (الأعلام) خیرالدین زرکلى ج63/6 دارالعلم للملایین بیروت.
48. همان مدرک; (ثورة العراقیة الکبرى)165/; (لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث) ج183/5.
49. (العراق بین الماضى والحاضر والمستقبل)869/.
50. (نقباء البشر فى القرن الرابع عشر) ج263/1.
51. (تشیع و مشروطیت)169/.
52. (نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى عراق)62/.
53. (نهضت روحانیون ایران) ج216/1; (لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث) ج197/5.
54. (نقباء البشر فى القرن الرابع عشر) ج262/1; (الأعلام) ج63/6.
55. (الثورة العراقیة الکبرى)210/; (لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث) ج331/5 ـ 333.
56. (ریحانة الأدب) میرزا محمد على مدرسى ج206/3 خیام تهران.
57. (تشیع و مشروطیت)173/; (لمحات اجتماعیه من تاریخ العراق الحدیث) ج205/5.
58. (تشیع و مشروطیت)98/ 173.
59. (العراق بین الماضى والحاضر والمستقبل)883/.
60. (تشیع و مشروطیت)174/.
61. (تاریخ بیست ساله ایران) حسین مکى ج342/2 ـ 353; (نهضت روحانیون ایران) ج218/1.
62. مجله (حوزه) شماره هاى 76 ـ 75/77.
63. (تشیع و مشروطیت)175/.
64. همان مدرک.
65. مجلّه (حوزه) شماره 76 ـ 204/77.
66. (تشیع و مشروطیت) 174/.
67. (تاریخ بیست ساله ایران) ج348/2 ـ 352.
68. (تشیع ومشروطیت)177/.
69. (نگاهى به تاریخ انقلاب اسلامى عراق) 109/.
70. (تاریخ عرب در قرون جدید)548/.
71. همان مدرک464/.
72. (تشیع و مشروطیت)164/.
73. (تاریخ قرن نوزدهم) آلبرماله ترجمه میرزا حسین فرهودى ج94/7.
74. (تشیع و مشروطیت) 163/.
75. سوره (توبه) آیه 41.
76. سوره (انفال) آیه 60.
77. سوره (نور) آیه 63.
78. (اسنادى درباره هجوم انگلیس و روس به ایران) محمد ترکمان481/ دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى.
79. همان مدرک484/.
80. همان مدرک485/.
81. جمعیت ترکهاى جوان.
82. (اسنادى درباره هجوم انگلیس و روس به ایران) 485/ به نقل از (هجوم روس به ایران) ناظم الدین زاده48/ ـ 46.
83. (تشیع و مشروطیت)164/.
84. اسنادى درباره هجوم انگلیس و روس به ایران) 486/.
85. همان مدرک481/.
86. (تشیع و مشروطیت)161/.
87. (وسایل الشیعه) شیخ حر عاملى با تصحیح عبدالرحیم ربانى ج376/17 داراحیاء التراث العربى بیروت.
88. اشاره به این سخن از امیرالمومنین(ع) است که فرمود: (الاسلام بدأ غریباً و سیعود غریباً کما کان فطوبى للغرباء). ر.ک: (بحارالانوار) محمد باقر مجلسى ج12/8 مؤسسه الوفاء بیروت.
89. (حکم نافذ آقا نجفى) موسى نجفى124/ انتشارات اسلامى قم.
90. مجله (رسالة الاسلام) سال 6 شماره 55/1.
91. (بیدارگران اقالیم قبله) محمد رضا حکیمى87/ دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

تبلیغات