چکیده

متن

عنوان مقاله: إزالة الأوهام شیخ ابوالقاسم خویی

نویسنده : حسینی اشکوری، سید صادق

معرفى نسخه

إزالة الأوهام شیخ ابوالقاسم خویى

سیّد صادق حسینى اشکورى

زبانِ گفتار یا نوشتار ، از مهمترین وسائل ایجاد ارتباط بین فرهنگها وتمدنهاى گوناگون بوده است . ادب ، فرهنگ ، دین و باورهاى ما در صورتى اصالت خود را حفظ کرده و بى جهت رنگ نمى‏پذیرد که بگونه‏اى صحیح عرضه گردد . البته شرایط « صحیح عرضه کردن » خود گفتگویى تخصصى مى‏طلبد که از عهده نگارنده خارج است ، لیکن مى‏توان از جمله این شرائط به « درست نویسى » و « درست گفتارى » اشاره کرد .

البته ساختار غلط نگارى وغلط گفتارى‏ها مختلف بوده ، گاهى به صورت اشتباهات املائى و صرفى جلوه مى‏کند ، گاه به صورت دستورى ونحوى(1) به گونه استعمال نادرست یا بکارگیرى ترکیبهاى غلط ، گاه در گرته بردارى

______________________________

1 . همین استعمالات نحوى نابجا یا ناهنجار در زبان عربى سبب شده که علم نحو در زبان عربى ـ با تمام گستردگى و پیچیدگى آن ـ مشکلتر وپیچیده‏تر بنماید ، و صفحات زیادى از کتابهاى نحوى استدلالى را جهت دفع یا رفع این اشکالات و اغلاط بخود اختصاص دهد .

وترجمه لفظ به لفظ ترکیبات بیگانه و وام واژه‏ها ، گاه به صورت تصحیفات(1) .

وبرخى از اوقات نیز اصلاً غلطى در بین نیست ، و با مراجعه لغوى ، ذهن انسان بدین نکته دست مى‏یابد که هر دو یا سه واژه مدّ نظر وى صحیح است(2) . .

به هرحال غلط بهر گونه‏اى که تصور شود دامن گیر زبان شده ودر گفتار یا نوشتار ملتهاى مختلف خلل ایجاد نموده است .

از طرفى سیر سریع تحول جامعه‏ها و اختراعات واکتشافات هر روزه بشر ونیازهاى جدید او ، ونیز مبارزه آگاهانه یا ناآگاهانه عده‏اى که خواسته‏اند انسان را از تاریخ ودین گذشته‏اش جدا کنند ، دامنگیر زبانهاى زنده گشته وآنها را متحول نموده است .

تحولات زبانى گاهى بسیار مثبت بوده و در واقع ارمغانى علمى محسوب مى‏شود ، ولى گاهى نیز گرایشهاى عوامانه‏اى است که در واقع به هویت تاریخى وفرهنگى زبان لطمه وارد مى‏کند . قشر عوام جامعه نیز قبل از خواص دستخوش قبول وگسترش غلط‏ها وتحولات هستند .

این است که مرزداران فرهنگ و ادب ، در طول تاریخ سعى نموده‏اند غلطهاى گفتارى ونوشتارى ـ وحتى املایى ـ را گوشزد نموده و از گسترش آن جلوگیرى نمایند .

______________________________

1 . گفتگو در تصحیفات ، بخصوص تصحیفاتى که در اسماء وضبط آنها بوده ، بخش مهمى از کتابهاى رجالى را بخود اختصاص داده ، وتصحیفاتى که در الفاظ شده کتابهایى تحت عنوان « تصحیفات المحدثین » ، « المؤتلف والمختلف » ، « المشتبه » یا نظائر آن را بوجود آورده وبخشى از کتابهاى غریب الحدیث را نیز بخود وابسته نموده است .

2 . صحت وجوه مختلف خصوصا جواز سه وجه ، « مثلث نویسى » را در زبان عربى بوجود آورده است که از کتب مهم آن مى‏توان به المثلث قطرب والمثلث ابن سید بطلیوسى اشاره کرد .

درباره مفهوم مثلث وکتابهاى تألیف شده در این موضوع به کتاب المثلث بطلیوسى ج1،ص47 به بعد ، تحقیق صلاح مهدى على فرطوسى ( چاپ دار الرشید ـ عراق ، 1401 هـ ) رجوع شود .

مقاله حاضر چون درباره کتاب إزالة الأوهام مى‏باشد ، واین کتاب به زبان عربى نگاشته شده و غلطهاى عربى را مورد بررسى قرار داده ، لذا بعنوان پیشگفتار به کتابهاى عربى که در موضوع « لحن‏شناسى » نگاشته شده اشاره مى‏نماییم تا اهمیت این موضوع بیشتر نمایان گردد ، و آن گاه به معرفى اجمالى کتاب مى‏پردازیم .

ناگفته نماند در زبان فارسى نیز اهتمامهایى به لحن‏شناسى عوام یا خواص شده ، که فقط به چند مورد اشاره مى‏رود :

1 ـ « غلط مشهور » ، عبدالرسول خیامپور(1) .

2 ـ « غلط ننویسیم » ، فریدون‏کار ، بعضى از غلطهاى مشهور ورایج را بیان کرده است(2) .

3 ـ « غلط ننویسیم » ، ابوالحسن نجفى(3)

4 ـ « غلطهاى فاحش فرهنگهاى فارسى » ، حسن عمید(4) .

5 ـ « فرهنگ غلطهاى رایج » ، حسن عرفان(5) .

6 ـ « هنجار گفتار » ، سید نصراللّه‏ تقوى(6) .

علاوه بر این کتابها مقالات ونیز گفتارهایى در لابلاى کتابهاى دستورى زبان فارسى به چشم مى‏خورد .

______________________________

1 . نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، از سال 1 ، شماره 1 (فروردین 1327 ) تا سال 2 ، شماره 2 ـ 3 ( مهر وآبان 1328 ) .

2 . نشر بنگاه مطبوعاتى گوتنبرک تهران ، 1333 ه . ش ، 167 صفحه .

3 . مرکز نشر دانشگاهى ، تهران ، 1371 ه . ش ، چاپ چهارم .

4 . تهران ، 152 صفحه .

5 . دفتر نشر اندیشه‏هاى اسلامى ( دنا ) ، قم ، 1372 ه . ش .

6 . فرهنگسراى اصفهان ، 1363 ه . ش .

کتب تألیف شده در موضوع « لحن العامة »(1) به ترتیب تاریخى(2) :

1 ـ ما تلحن فیه العوام(3) ، ابوالحسن على بن حمزه کسائى ( ت 189 ) . این کتاب قدیمى‏ترین کتابى است که در این باره تألیف شده وبه دست ما رسیده است .

2 ـ البهاء فی ما تلحن فیه العامة ، ابوزکریا یحیى بن زیاد فراء ( ت 207 ) . این کتاب اگر چه بدست ما نرسیده ، لیکن کتاب فصیح ثعلب مطالبى را از آن گردآورده ، وابن جوزى از منابع کتاب خود تثقیف اللسان از آن استفاده جسته است .

3 ـ ما یلحن فیه العامة ، ابوعبیده معمر بن مثنى ( ت 208 ) .

4 ـ ما یلحن فیه العامة ، عبدالملک بن قریب ( ت213 ) . از موادّ کتاب تثقیف اللسان ابن جوزى بوده وبدست ما نرسیده است .

5 ـ ما خالفت فیه العامة لغات العرب ، ابوعبید قاسم بن سلام ( ت 224 ) ، از منابع ابن منظور افریقى است که در لسان العرب از آن بهره برده ، واثرى از آن بجاى نمانده است .

6 ـ ما یلحن فیه العامة ، ابونصر احمد بن حاتم باهلى ( ت 231 ) .

______________________________

1 . در این کتابها گاهى به لحنهاى خاصه نیز اشاره شده است ، یعنى اشتباهاتى که خواص بجهت عدم توجه یا آگاهى ، بدان دچار شده است . بعضى از کتابها نیز فقط درباره اشتباهات خواص نگاشته شده است ، و از موضوع گفتار ما خارج است ، وفقط به دو نمونه از آن اشاره مى‏رود :

1 ـ « درة الغواص فی اوهام الخواص » ، ابومحمد قاسم بن على حریرى . ( چاپ بغداد ، مکتبة المثنى )

2 ـ « الجاسوس على القاموس » تألیف احمد فارس شدیاق .( چاپ قسطنطنیه ، مطبعة الجوائب ، 1299 ) . البته اشکالات شدیاق بر فیروزآبادى از جهات مختلف است از جمله : جهات صرفى ، ادبى ، اشتباه در مواد اصلى کلمات وجابجا نقل کردن آنها ، وجوه اشتقاق وفقه اللغة وجز آن .

2 . البته در این مقال از ذکر کتابهایى که درباره تصحیفات لغوى یا روایى ( حدیثى ) نگاشته شده خوددارى کردیم ، چرا که خود بحثى مفصل ومستقل مى‏طلبد . لازم به ذکر است : کتاب « ازالة الاوهام » که به معرفى آن پرداخته‏ایم ، در بسیارى از ابحاث آن ، به تصحیفات محدثین یا تصحیفات عامه در الفاظى که از محدثان منقول است ، اشاره دارد .

3 . تحقیق عبدالعزیز میمنى ، نشر المطبعة السلفیة ، قاهره ، سال 1344 ضمن مجموعه‏اى تحت عنوان « ثلاث رسائل » .

7 ـ اصلاح المنطق(1) ، ابویوسف یعقوب بن اسحاق سکیت ( ت 244 ) . ابوابى از این کتاب مشهور ، درباره اغلاط عامه مى‏باشد .

8 ـ ما یلحن فیه العامة ، ابوعثمان بکر بن محمد مازنى ( ت 248 ) .

9 ـ لحن العامة ، ابوالحاتم سهل بن محمد سجستانى ( ت 255 ) .

10 ـ أدب الکاتب(2) ، ابومحمد عبداللّه‏ بن مسلم ابن قتیبه دینورى ( ت 276 ) در بابى از این کتاب با عنوان تقویم اللسان کلمات فصیحى که عوام در آن به اشتباه رفته‏اند را با وجه صحیح آن بیان کرده است .

11 ـ لحن العامة یا ما یلحن فیه العامة ، ابوحنیفه احمد بن داود دینورى ( ت 282 یا 290 ) .

12 ـ فصیح ثعلب(3) یا ما یلحن فیه العامة ، ابوالعباس احمد بن داود ثعلب ( ت 291 ) . البته این کتاب مشتمل بر اخطاء خاصه نیز مى‏باشد .

13 ـ ما یلحن فیه العامة ، ابوالهیذام کلاّب بن حمزه عقیلى ( ت 300 ) .

14 ـ اللحن الخفى ، هشام بن احمد حلبى ( ت 377 )

15 ـ لحن العامة ، ابوبکر محمد بن حسن زبیدى اندلسى ( 379 )(4) .

16 ـ تمام فصیح الکلام ، احمد بن فارس ( ت 395 ) ، تعلیقى است بر فصیح ثعلب(5) .

17 ـ ذیل فصیح الکلام ، ابوفؤاد محمد بن على غزنوى ، تألیف سال 442 .

______________________________

1 . دار المعارف ، مصر ، 1375 ( چاپ دوم ) ، تحقیق احمد محمد شاکر وعبدالسلام محمد هارون . ابوالبقاء عکبرى ( ت 616 ) به ترتیب کتاب پرداخته با نام « المشوف المعلم فی ترتیب الإصلاح على حروف المعجم » ، وبه تحقیق یاسین محمد السواس در جامعة أم القرى ـ عربستان ، سال 1403 بچاپ رسیده است .

2 . مصر ، تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید .

3 . چاپهاى متعدد از جمله ، به همت محمد عبدالمنعم خفاجى ، المطبعة النموذجیة ، قاهره ، سال 1949م .

4 . کویت ، 1970م ، تحقیق عبدالعزیز مطر ؛ مصر ، دار المعارف ، 1981م .

5 . مجله المجمع العلمى العراقى ، ش 21 ، 1971م ، تحقیق ابراهیم سامرائى .

18 ـ تثقیف اللسان وتلقیح الجنان ، ابوحفص عمر بن خلف مکى صقلى ( ت 501 )(1) .

19 ـ لحن العوام(2) ، ابوبکر محمد بن حسن زبیدى اندلسى . این کتاب مختص اشتباهات عوام در اندلس ـ سرزمین مؤلف ـ بوده است .

20 ـ ما تلحن فیه العامة ، سلامة بن غیاض بن احمد کفرطابى نحوى ( 533 ) .

21 ـ تکملة اصلاح ما تغلط فیه العامة(3) یا ما یلحن فیه العامة یا تکملة ما تغلط فیه العامة ، ابومنصور موهوب بن احمد جوالیقى ( ت 539 ) .

22 ـ المدخل إلى تقویم اللسان وتعلیم البیان ، ابوعبداللّه‏ محمد بن هشام لخمى ( ت 577 ) . درباره اشتباهات مردم اندلس(4) .

23 ـ تقویم اللسان ، ابن جوزى ( ت 597 ) ، در لحن عامه بغداد در سده ششم هجرى که به خواص نیز منتقل شده با ذکر وجه صحیح آنها(5) .

24 ـ المغرب فى ترتیب المعرب ، ناصرالدین بن عبدالسید مطرزى ( ت 610 )(6) .

25 ـ ذیل الفصیح ، موفق عبداللطیف بغدادى ( ت 629 )(7) .

26 ـ لحن العوام فی ما یتعلق بعلم الکلام(8) ، محمد بن خلیل تونسى ( ت 716 ) .

27 ـ ناظر إنسان عین المعانى ، محمد بن احمد بن جامع ( ت 727 ) .

______________________________

1 . قاهره ، 1966م ، تحقیق عبدالعزیز مطر .

2 . نشر رمضان عبدالتواب ، مصر ، سال 1964م .

3 . تحقیق عبداللّه‏ تنوخى ، در شماره 14 مجله مجمع علمى عربى دمشق چاپ شده است .

4 . چاپ در مجله المورد ، ج 10 و11 ، عراق ، تحقیق حاتم صالح الضامن .

5 . قاهره ، 1966م ، تحقیق عبدالعزیز مطر .

6 . حیدرآباد دکن ، 1328 ؛ حلب ، 1979م ، تحقیق محمود فاخورى وعبدالحمید مختار .

7 . همراه با کتاب « التلویح فى شرح الفصیح » ، ابوسهل محمد بن على هروى ( ت 433 ) چاپ شده است .

8 . نسخه‏اى مخطوط از این کتاب در کتابخانه برلین به شماره 2037 موجود است .

28 ـ لحن العامة ، محمد بن على ابن هانى بستى ( ت 733 ) .

29 ـ الفوائد العامة فی ما تلحن فیه العامة ، ابوالقاسم محمد بن احمد بن جزى کلبى ( ت 741 ) .

30 ـ ایراد اللآل من إنشاء الضوال ، ابن خاتمة انصارى ( ت 775 )(1)

31 ـ غلطات العوام(2) ، جلال الدین عبدالرحمن سیوطى ( ت 911 ) .

32 ـ التنبیه على غلط الجاهل والنبیه ، احمد بن سلیمان ابن کمال پاشا ( ت 940 )(3) .

33 ـ خیر الکلام فی التفصّی عن أغلاط العوام(4) ، على بن بالى قسطنطینى ( ت 992 ) .

34 ـ الجمانة فی إزالة الرطانة ، ابن الإمام ، از علماى قرن نهم(5) .

35 ـ سهم الالحاظ فی وهم الألفاظ ، رضى الدین محمد بن ابراهیم معروف به ابن حنبلى ( ت 971 )(6) .

36 ـ غلطات العوام(7) ، مصطفى بن محمد خسروزاده ( ت 1000 ) .

لحن نویسى معاصر :

در سده اخیر ، توجه نسبتا خوبى به « لحن نویسى » شده ، وکتابهایى در این زمینه نگاشته شده ، از آن جمله است :

______________________________

1 . ضمن کتاب « نصوص ودراسات عربیة وافریقیة » ، ابراهیم سامرائى بچاپ رسیده است .

2 . نسخه‏اى از آن در دار الکتب المصریة موجود است .

3 . دمشق ، 1925م ، تحقیق عبدالقادر مغربى .

4 . بیروت ، مؤسسة الرسالة ، 1983م ؛ نیز بیروت ، 1987م ، تحقیق حاتم صالح الضامن ، ضمن مجموعه‏اى باعنوان « أربعة کتب فی التصحیح اللغوی » .

5 . قاهره ، 1953م ، تحقیق حسن حسنى عبدالوهاب .

6 . بیروت ، 1987م ، ضمن « اربعة کتب فی التصحیح اللغوى » ، تحقیق حاتم الضامن .

ابن حنبلى در مقابل کتابى در فصیح عامه نیز تألیف کرده با نام « بحر العوام فى ما اصاب فیه العوام » ، که توسط مجمع علمى دمشق بسال 1937م تحقیق عبداللّه‏ تنوخى بچاپ رسیده است .

7 . مخطوط است .

37 ـ إزالة الأوهام عن اشتباهات العوام فی الأسماء والأعلام ، شیخ ابوالقاسم خوئى ( ت 1365 ) . کتابى که در این مقال به معرفى آن پرداخته ایم .

38 ـ الاستدراک على کتاب قل ولا تقل ، صبحى بصّام(1) .

39 ـ دفع الهجنة فی ارتضاخ اللکنة ، معروف رصافى ( ت 1364 )(2) .

40 ـ دفع الهوام ، عبدالرحمن بن سلام بیروتى ( ت 1360 )(3) .

41 ـ ردّ الشارد إلى طریق القواعد ، جرجى شاهین عطیة(4) .

42 ـ قل ولا تقل ، تألیف مکتب تنسیق التعریب فی الجامعة العربیة(5) .

43 ـ قل ولا تقل ، مصطفى جواد(6)

44 ـ لحن العامة فی ضوء الدراسات اللغویة الحدیثة ، عبدالعزیز مطر(7) .

45 ـ لسان غصن البان فی انتقاد العربیة العصریة ، شاکر شقیر لبنانى ( ت 1313 )(8) .

46 ـ لفط القماط على تصحیح بعض ما استعملته العامة من المعرب والدخیل والمولد والأغلاط ، صدیق بن حسن قنوجى ( ت 1307 )(9) .

47 ـ معجم الأخطاء الشائعة ، محمد عدنانى(10) .

48 ـ معجم الأغلاط اللغویة المعاصرة ، محمد عدنانى(11) .

______________________________

1 . بغداد ، مطبعة المعارف ، 1977م .

2 . آستانه ، مطبعة صداى ملت ، 1912م .

3 . بیروت ، المطبعة الادبیة ، 1899م .

4 . بیروت ، مطبعة القدیس جاورجیوس ، 1921م .

5 . رباط ، المکتب الدائم لتنسیق التعریب ، 1963م .

6 . بغداد ، مطبعة الایمان ، 1969م ، چاپ اول ؛ بغداد ، مطبعة أسعد ، 1970 ، چاپ دوم .

7 . قاهره ، 1966م .

8 . بعبدا ( لبنان ) ، 1891م .

9 . بهوبال ( هند ) ، المطبع الصدیقى ، 1878م .

10 . بیروت ، مکتبة لبنان ، اول 1980م ، دوم 1993م .

11 . بیروت ، مکتبة لبنان ، اول 1984م ، دوم 1989م .

49 ـ معجم الخطأ والصواب فی اللغة ، امیل یعقوب(1) .

50 ـ مغالط الکتاب ومناهج الصواب ، جرجى جنن بولیسى(2) .

51 ـ نظرات فی اخطاء المنشئین ، شیخ محمد جعفر کرباسى(3) .

ما در این گزیده مقال ، در صدد شمارش تمامى کتابهاى « لحن شناسى » نیستیم ، وکتابهایى که برشمردیم مهمترین ومشهورترین کتابهاى این موضوع بوده‏اند ، که از جمله آنها کتاب إزالة الأوهام عن اشتباهات العوام فی الأسماء والأعلام مى‏باشد . مؤلف این کتاب نیز به بررسى وضبط دقیق لغات واصطلاحاتى همت گماشته که در ضبط گفتارى یا نوشتارى آنها ، گروهى به اشتباه رفته‏اند .

البته این کتاب با کتابهاى « لحن‏شناسى » که برشمردیم دو فرق عمده دارد :

1 ـ بیشتر کتابهاى سابق الذکر در موضوع خاصى گام برداشته‏اند ، مثلاً به غلطهاى رایج لغوى پرداخته‏اند یا غلطهاى املایى مد نظر آنان بوده ، ولى مؤلف ازالة الاوهام ، با اضافه نمودن قید « فی الأسماء والأعلام » حتى غلطهایى که در اسماء رجال سندهاى حدیثى وارد شده است را نیز مورد بحث و گفتگو قرار داده است مانند بحث در ضبط معاذ ، رشید هجرى ، حجر بن عدى ، مصعب ، وجز آن ، ویا ضبط اسماء دیگر که در کتابهاى مختلف از آنها یاد شده است مانند ضبط « شمنى » صاحب حاشیه بر مغنى اللبیب ، « ترمذى » صاحب کتاب السنن ، « میبدى » صاحب شرح الشمسیة و موارد بسیار دیگر .

2 ـ « لحن شناسى » موضوعى است که در کتابهاى متداول این باب محور اصلى وبلکه تمامى کتاب را تشکیل مى‏دهد ، ولى در کتاب إزالة الأوهام ، این

______________________________

1 . بیروت ، دار العلم للملایین ، 1983م .

2 . حریصا ( لبنان ) ، المطبعة البولیسیة ، بدون تاریخ .

این کتاب ترتیب الفبائى مجموعه تخطیئات ابراهیم یازجى ( ت 1324 ) است که در مجله « الضیاء » با عنوان « لغة الجرائد » چاپ کرده بود .

3 . نجف ، مطبعة الآداب ، 1403 ، در سه جزء .

مطلب تحت الشعاع قرار گرفته و در حقیقت لحن عامه بهانه‏ایست براى ابراز قدرت قلم وجارى کردن مطالب دقیق درباره آن لفظ . بطور مثال در توضیح « ابن آوى » مؤلف کسر «واو» را غلط دانسته ومى گوید : فتح «واو» صحیح است ، وچند شاهد لغوى بر آن مى‏آورد . تا اینجا مطلب خاتمه مى‏یابد ، لکن پس از آن بحث صرفى دقیقى مطرح کرده و درباره جمع « ابن آوى » ونظائرش گفتگو مى‏کند ، سپس الفاظ دیگرى که به معناى « ابن‏آوى » هستند برشمرده وکنیه ابن آوى را متذکر مى‏شود ، آنگاه به خصوصیات ابن آوى پرداخته وپس از مباحثى نسبتا مفصل ، به خواص اجزاء ابن‏آوى مى‏رسد ومطالبى پزشکى مطرح مى‏نماید . این مطالب از صفحه 188 نسخه شروع شده و به صفحه 207 خاتمه مى‏یابد .

مؤلف « إزالة الأوهام » :

مؤلف این کتاب شیخ ابوالقاسم بن عبداللّه‏ خوئى است . بهترین شرح حالى که از این ادیب فقیه یافتیم ، ترجمه‏اى است که برادر زاده مؤلف ، شیخ جابر فاضلى خوئى ، در مقدمه همین کتاب ، نگاشته است که آن را عینا درج مى‏نماییم :

« کان رحمه اللّه‏ أدیبا فقیها عارفا بالرجال والحدیث والتفسیر وبعض العلوم العربیة ، وکان حسن السیرة محمود السریرة جیّد التحریر بیّن التقریر عظیم الحافظة مفید المحاضرة صاحب القریحة القویمة والسلیقة المستقیمة ، وکان من أعیان أهل الفضل والکمال .

تولّد - رحمه اللّه‏ - فی بلدة خوی من بلاد آذربایجان فی سنة 1305 ه ، ثم هاجر مع أبیه إلى العتبات فی سنة 1313 ، وتوقف فی الحائر الحسینی ولم یبلغ سنین [ کذا ] عمره عشر سنة ، فاشتغل بتحصیل المقدمات العربیة والأدبیة وتکمیل السطوح ، ثم حضر دروس الأساتید فاستفاد منهم استفادات کاملة ففاز مرتبة الإجتهاد واعتزل عن الناس وکان همّه التدریس والتألیف ، ویصلّی مع الجماعة فی مسجد [ . . . (1)] ولم یحضر سواها فی الإجتماعات .

وکان زاهدا عابدا مبتلیاً بضیق المعاش وکانت له مکتبة جیّدة کبیرة مشتملة على أنواع الکتب الخطیة والمطبوعة اشتراها بأسرها بعد وفاته الآیة العظمى السید أبو الحسن الإصفهانی .

وتوفی بغتةً فی اللیلة الحادیة عشر من شهر صفر فی سنة 1365 ، ودفن فی الرواق الحسینی » .

قابل به ذکر است که بنا به گفته سلمان هادى طعمه در مخطوطات کربلا ، فقط قسمتى از کتابخانه مؤلف ، پس از وى به آیة اللّه‏ اصفهانى رسیده ، وبقیه پراکنده شده است ، وى در شمارش کتابخانه‏هاى از بین رفته مى‏نویسد(2) : الثامن : مکتبة الشیخ أبوالقاسم الخوئی ، وهی من المکتبات البائدة العائدة للشیخ أبی[ کذا ]القاسم بن الشیخ عبداللّه‏ الخوئی المدرس فی مدرسة الصدر الأعظم النوری بکربلاء المتوفى 14 صفر سنة 1364(3) . اشتملت على کتب نفیسة ومخطوطات ومطبوعات نادرة ثمینة ، وقد بیعت بعد وفاة صاحبها بالمزاد العلنی وتفرقت . اقتنى قسما منها السید أبوالحسن الاصفهانی الموسوی وعثر على قسم من مخطوطاتها فی إیران .

تا اینکه در صفحه 27 مى‏گوید : ولا یعرف مآل هذه المخطوطات حالیا إلا کتاب واحد وهو من تألیف صاحب المکتبة ویعرف بـ « الألفاظ المستعملة خطأ فی اللغة العربیة » ، وهو الیوم فی حوزة الأستاذ محمد حسین الأدیب بکربلاء .

ظاهرا مراد وى از این کتاب ، نسخه حاضر مى‏باشد .

______________________________

(1 . نام مسجد در نسخه اصل نیامده وسفید مانده است .

2 . مخطوطات کربلا 1/26 عند عدّه لخزائن الکتب البائدة .

3 . این تاریخ با آنچه شیخ جابر فاضلى نقل کرده متفاوت است ، باید در صحت هر یک تحقیق شود .

خصوصیات علمى کتاب :

کسى که به مطالعه کتاب إزالة الأوهام بپردازد ، پى به تتبع بسیار وفضل مؤلف مى‏برد . کتابخانه غنى ومتنوعى که مؤلف داشته از سویى ، ومراجعه وى بدان از سویى دیگر ، بدو امکان بخشیده تا یک اثر همیشگى وماندگار بجاى بگذارد .

مؤلف با مراجعات مکرر به کتابهاى مختلف در علوم گوناگون ، تشکیل یک دائرة المعارف کوچک را داده است . تاریخدان ، ادیب ، مفسر ، محدث ، رجالى ، اصولى ، فقیه ، نجومى ، لغت دان وآشنا به علوم غریبه ، هریک مطالب بسیارى که عالمانه و دقیق نگاشته شده در این کتاب مى‏یابد . لذا بهتر است موضوع کتاب را دائرة المعارف چند دانشى بنامیم چرا که در آن از علوم و موضوعات بسیارى مطلب نقل شده است از جمله : ادبیات ، صرف ، نحو ، تفسیر ، فقه ، تراجم ( شرح حال ) ، رجال ، تاریخ ، نجوم ، رمل و اسطرلاب ، حدیث ، علوم غریبه ، کیمیا ( شیمى ) ، جغرافیا ، شعر ، لغت ، اخلاق ، اعتقادات وکلام ، فلسفه ، منطق ، فهرستنگارى ، حکایات وجز آن .

مؤلف تمامى مطالب نقل شده را مستندا با ذکر منبع مى‏آورد وحتى گاهى صفحه یا جلد کتاب را نیز متذکر مى‏شود . در بین مراجعات مؤلف ، رجوع به کتابهاى بیگانگان نیز حائز اهمیت است . وى علت مراجعه خود بدین کتب را در حاشیه صفحه 112 نسخه چنین مى‏نگارد :

« لا یخفى أنّنا کثیرا نستشهد بقول جرجی زیدان أو بعض آخر من العلماء الأجانب لا اعتزازا بهم أو اطراء لآرائهم أو اتخاذا لهم أعلاما للدین بل غرضنا أن یکون کلامنا أبلغ فی الحجة وألصق بمقابل الخصم المعاند ، فإن حجة من یستشهد صاغرا أدفع من حجة من یستشهد بأخیه أو ابن عمه . وعلى هذا الأسلوب جرى أسلافنا فکل التفاسیر وکل کتب السیرة المحمدیة مستشهدة بأقوال المشرکین وغیرهم ممن شهدوا القرآن بالإعجاز والبلاغة والحکمة » .

از دیگر خصوصیات کتاب حاضر این است که مؤلف به موضوعى که در صدد تحقیق وبیان آن مى‏باشد از جهات مختلف به بررسى پرداخته و به کتابهاى بسیارى مراجعه نموده است بگونه‏اى که بحث کامل باشد ، مثلاً در بحث از « جابر بن حیان » وکسانى که به وجود وى تصریح کرده‏اند از ابوتمام حبیب بن اوس نام برده وسپس در ضبط کلمه « تمام » گوید :

« لم أعثر بتصریح بتشدید المیم أو تخفیفها فیما حضرنی من الکتب التاریخیة کمرآة الجنان والکامل والوفیات والروضات ومروج الذهب وأعیان الشیعة والأعلام وشذرات الذهب ودائرة المعارف وأمل الآمل وأخبار البشر [ و [کتب الرجال والفهرست لابن الندیم . وکما سمّی تَمّام کشَدّاد کذلک سمّی أیضا تَمَام کسَحَاب ، وکما صرح فیه بتشدید المیم فی سفینة البحار والکنى والألقاب کذلک صرح بتخفیف المیم کما فی تنقیح المقال ، وقال : وزعم بعضهم أنّها بالتشدید . انتهى . وأیضا لم یتعرض له فی کتب اللغة من القاموس ولسان العرب وتاج العروس ومجمع البحرین وغیرها . نعم ؛ یظهر مما قاله الحسن بن وهب فی رثاء أبی تمام أنه بتشدید المیم . .

همچنین در بیان « سور مفصل قرآن » به نقل 12 قول با تصریح به ناقلان آنها در کتابهاى مختلف پرداخته است(1) .

هنگامى که درباره واضع « شطرنج » به گفتگو مى‏پردازد از کتابهاى تاریخ تا فهرست را مورد بررسى قرار داده ، چون شطرنج بازى ماهر به توضیح قطعات آن پرداخته وانگاه حکم شطرنج را با مراجعه به آیات و روایات ، کتب تفسیر ، حدیث وفقه بگونه‏اى استدلالى و زیبا بیان مى‏کند(2) .

کاربرد علم رجال وحدیث در إزالة الأوهام :

______________________________

1 . از صفحه 386 تا 388 نسخه مخطوط .

2 . صفحه 12 تا 29 نسخه خطى .

رجال احادیث : مؤلف ، گاهى مستقلاً به ضبط کلماتى که در سلسله اسناد روایى بکار رفته واستعمالى غلط دارند همچون تمام یا مصعب ـ که بدان اشاره رفت ـ پرداخته ، ونیز بحث درباره ضبط معاذ که به فتح میم مشهور است وصحیح ضم میم مى‏باشد ، مطالبى که در این بخش نقل مى‏کند واقعا دیدنى و در خور توجه است . این بحث از صفحه 208 نسخه شروع شده وتا صفحه 227 ادامه مى‏یابد .

گاهى نیز مؤلف در ضمن نقل مطالبى دیگر ، به ضبط دقیق کلمات با تفحص کامل مى‏پردازد . هنگامى که سخن از هشام بن حکم وفرستاده یحیى بن خالد پیش مى‏آید ، به تتبعى وسیع پرداخته و مى‏گوید : نام این رسول و فرستاده سَلْم است آنگونه که در دو نسخه مصحح از فهرست ابن ندیم موجود است ، نه سلمان که در کشف الظنون وأخبار الحکماء آمده ، ونه مسلم ، که در نسخه مغلوط رجال کشى وبحار الانوار درج شده ، ونه سالم که در نسخه‏اى دیگر از رجال کشى وارد است ، ونه ابو سلم ، چنانچه در فهرست کتاب عصر المأمون ذکر شده .

کاربرد احادیث :

از نکات بسیار جالب و عمیق کتاب ، کاربرد متنوع مؤلف از احادیث مرویه از پیامبر وائمه معصومین علیهم‏السلام از طریق عامه و خاصه است .

مؤلف فقط به نقل احادیث نمى‏پردازد ، بلکه پس از نقل هر حدیث یا یک گروه از احادیث ، به تحلیل و بررسى آن مى‏پردازد . بارى حدیث را جهت اثبات تاریخ بکار مى‏برد وبارى دیگر جهت اثبات اعتقادات ، وگاهى نیز صرف استدلال به آن جهت اثبات وقوعى مطلب وبعنوان شاهد . همچنین جهت تقارن آیات و روایات از احادیث مرویه ، بسیار کمک گرفته است .

بطور مثال : درباره اقدام هارون به قتل امام رضا علیه‏السلام وجریانات مربوطه چنین پیش مى‏رود :

نقل عبارت مرآة الجنان یافعى در شأن حضرت ، اراده قتل حضرت بنقل از الفصول المهمة ، وتأیید آن بنقل از إثبات الوصیة مسعودى ، ونور الأبصار شبلنجى ، صرف نظر هارون ومعجزه حضرت با نقل حدیثى از حمیرى ، وروضه کافى ، وچون در سند کافى نام محمد بن سنان بمیان آمده به تمییز مشترکات پرداخته ووى را مشخص مى‏نماید ، سپس به نقل روایات در وجوب حبّ آل محمد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله از فخر رازى در تفسیر کبیرش وزمخشرى در کشاف وابن حجر در الصواعق المحرقة پرداخته و با تحلیلى مناسب ، به نقل حدیث ومطلبى از کتاب الشفاء بتعریف حقوق المصطفى پرداخته است ، آنگاه اشعارى در محبت اهل بیت از شافعى آورده بنقل از نور الأبصار وإسعاف الراغبین والصواعق وینابیع المودة وجز آن . . تا بنقل حدیثى از حلیة الاولیاء وتفسیر ثعلبى مى‏پردازد بدین مضمون که « الحسنة حبّنا والسیئة بغضنا » . در سند این حدیث ابى عبداللّه‏ عُبَید جدلى واقع شده که به ضبط وشرح حال وى وتوثیقش از کتاب‏هاى رجالى پرداخته با نقلهایى از خلاصه علامه حلى ، تقریب ابن حجر ، خلاصة الکمال خزرجى وسنن ابى داود .

سپس به تفسیر حسنه پرداخته وروایاتى بنقل از فیروزآبادى در تفسیرش ( تفسیر ابن عباس ) ، تفسیر رازى ، غرر الحکم آمدى ، تاریخ نسائى ، شرف المصطفى و الصواعق مى‏پردازد .

در جایى دیگر به توضیح لفظ « حوامیم » پرداخته ، ابتدا اقوال لغویها را بیان کرده وسپس به بررسى تفاسیر آن از طریق روایات پرداخته است بنقل از : الکشاف زمخشرى ، الإتقان سیوطى ، الدر المنثور ، کنوز الحقائق منادى ، مسند الفردوس دیلمى ، سنن الدارمى ، ثواب الأعمال شیخ صدوق ، مجمع البیان طبرسى ، بحار الأنوار مجلسى ، مصباح الأنوار ، الکافى کلینى ـ و در ضمن به توثیق ذرّ بن حبیش بنقل از الخلاصة ، رجال ابن داود ، الاصابة ، الاستیعاب ، خلاصة الکمال ، مختصر الذهبى ، اسد الغابة پرداخته است ـ ، منهج الصادقین کاشانى ، البرهان بحرانى ،

در توضیح « السبع الطوال » ، الطِوال را غلط دانسته و« طُوَل » را صحیح مى‏داند ، در بررسى این واژه ومصداق آن ، هم به کتب حدیثى تمسک نموده وهم به کتابهاى لغت و ادب . این کتابها بترتیبى که مؤلف ذکر کرده عبارتند از : سنن دارمى ، الوافى ، الصافى ، القاموس ، درة الغواص ، الجامع الصغیر ، الاتقان ، اصول کافى ، الشفاء قاضى عیاض ، شرح الشفاء ملا على قارى ، التوضیح ابن هشام ، التصریح ازهرى ، لسان العرب ، السامى ، مجمع البیان ، المعجم الکبیر ، شعب الایمان ، تاج العروس ،

در صفحه 315 معنایى درباره قارع از روایات استفاده مى‏شود که در کتابهاى لغت ذکر نشده است وفقط مجمع البحرین آن را متذکر شده است . مؤلف گوید : ولو لم یذکره صاحب المجمع أیضا بهذا المعنى لکفى فی إثبات کون قارع بهذا المعنى وروده فی هذه الروایة لأن الألفاظ التی استعملها الأئمة الهداة علیهم‏السلام فی کلماتهم ومحاوراتهم حجة على مشرب الأدباء خصوصا الصادقین علیهماالسلام فصاعدا لکونهم فی طبقة المهرة الذین یحتج بأقوالهم مثل الکمیت ومعاصریه ، وما رواه رواة الأخبار فیما یرجع إلى معانى الألفاظ لا یقصر فی الإعتبار عن قول الأصمعی وأبی عبیدة وغیرهما .

سپس احتمال داده لفظ فارغ باشد ـ بالفاء ـ واز دیگر کتب حدیثى براى آن شاهد آورده است .

از دیگر مطالب حدیثى این مجموعه بدین موارد ، فهرست وار اشاره مى‏شود :

احادیث شیعه در حکم شطرنج « ص 22 » ، الأخبار الواردة فی المسوخ « ص 45 ـ 46 » ، حدیث ابن حجر العسقلانی والبحث فیه « ص 67 » ، مثل ذر غبا تزدد حبا از پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله « ص 211 ـ 214 » ، بحثى درباره اخبار متشابهات وآثار معضلات « ص 502 » ، اخبار المساجد « ص 517 » ، تحقیق لفظ مفطر « ص 594 ـ 597 » ، مبطلات صوم « ص 598 » ، اخبار در مذمت مراء « ص 608 » ، نزول قرآن بحرف واحد « ص 654 » ، اخبار در اتباع قراءات مشهوره « ص 655 » ، ودهها بحث دیگر .

خصوصیات نسخه :

این نسخه ، از کتابهاى خطى مرکز احیاء میراث اسلامى ـ قم به شماره ( 68 ) مى‏باشد . نسخه عکسى آن نیز در همین مرکز به شماره ( 887 ) معرفى شده است . به خط مؤلف ، ونوع خط آن نستعلیق ، اشعار عربى را به خط نسخ نگاشته ، داراى 882 صفحه ( 441 برگ ) ، سطرهاى مختلف بین 19 یا 24 سطر ، داراى جلد مقوایى معمولى ، به ابعاد 21×13 سانتیمتر ، عطف تیماج قرمز ، اوراق شطرنجى و خط‏دار ، در برگى قبل از کتاب تقریظ آیة اللّه‏ نجفى مرعشى دیده مى‏شود .

شیخ جابر فاضلى خویى ، فرزند برادر مؤلف ، این یادداشتها و اوراق را در سفر کربلا به سال 1371 بین کتابهاى مؤلف یافته ، واز بین آنها برگزیده ، سپس براى آن مقدمه‏اى نگاشته که در آن زندگى نامه مختصر عموى خود را نیز آورده است ، وفهرستى اجمالى از مطالب آن نگاشته است . فاضلى این فهرست را در اسلامبول منزل آقاى رحیم بیک زرافشان بتاریخ سلخ صفر 1371 نوشته است .

الف ـ خط مؤلف ، مهمترین ویژگى نسخه حاضر این است که به خط مؤلف آن مى‏باشد . اهمیت این امر براى محققان و کسانى که با کتابهاى خطى سروکار دارند پوشیده نیست ؛ چرا که اشتباهات در نسخه خط مؤلف به اقل حد ممکن تصور مى‏شود . البته این نسخه بصورت اوراق پراکنده بوده و گاهى در آن اشتباهاتى نیز دیده مى‏شود(1) . این اشتباهات انگشت شمار ، نسبت به چنین تألیف گسترده‏اى ، نه تنها از معایب بشمار نمى‏آیند ، بلکه دلالت بر دقت مؤلف در تألیف خود مى‏نمایند .

شاید گمان رود این نسخه پیش نویس مؤلف بوده است بدو علت :

1 ـ عدم تنظیم الفبائى یا ترتیب خاص دیگر .

2 ـ صفحات سفیدى که در لابلاى نسخه آمده است .

لکن نظم دقیق مطالبى که گاه بیش از ده صفحه را در یک موضوع ، بخود اختصاص داده ، بدون خط خوردگى وحک و اصلاح ـ مگر در موارد اندک ـ ، این نظر را رد مى‏نماید ؛ وچنین بنظر مى‏رسد که مؤلف در هر موضوع پس از انجام تحقیقات لازم ، آنها را در اوراقى مشابه بطور منظم مى‏نگاشته ، وبراى موضوعاتى که احتمال مى‏داده مطالبى بعدا اضافه شود صفحه یا صفحاتى سفید قرار مى‏داده است ، وگاه اضافات را در حاشیه یا بین سطرها ـ غالبا بخطى ریزتر ـ مى‏نگاشته ، ولى بهرحال موضوعات ومطالب ترتیب خاصى نداشته ، ومؤلف بنا داشته در آخر آنها را منظم نماید که عمرش کفاف نداده و پسر برادر مؤلف آنها را کنار هم چیده و فهرستى راهنما در آغاز آن نگاشته است .

______________________________

1 . در اینجا به چند مورد از خطاهایى که در نسخه ملاحظه مى‏شود اشاره مى‏کنیم :

1 ـ در صفحه 10 گوید : نَسَبَه یَنْسِبُه بکسر السین من المضارع ، والصواب ضمها من باب طَلَبَ ، یقال : نَسَبه یَنْسُبه بضم الباء نسباً بفتح وسکون .

صحیح : بضم السین .

2 ـ در حاشیه صفحه 52 مى‏گوید : ویدل على عدم اختصاص بالحیوان المحلل .

صحیح : عدم اختصاصه .

3 ـ در توضیح رصد حاکمى گوید : وکان علیه تعویل المسلمین مدة مدیدا ثم أعید بناء هذا المرصد . .

صحیح : مدة مدیدة .

4 ـ در جایى دیگر مى‏گوید : کما أن للرواقین من الحکماء رأی سخیف أیضا . .

صحیح : رأیا سخیفا .

ب ـ مراجعه مجدد وتصحیحات و اضافات ، مؤلف پس از تألیف مطالب هر واژه وتحقیق درباره آن ، بارى دیگر بدان مراجعه نموده و آن را تصحیح نموده و بسیارى از اوقات اضافاتى دارد . اضافاتى که مؤلف بر نسخه دارد بدو گونه است :

1 ـ تصحیحاتى که مؤلف نموده و در آخر علامت ( صح ) نهاده است .

2 ـ اضافاتى که با تحقیقات و مراجعات جدید بدست آمده و مؤلف آنها را در حاشیه نسخه ودر بعضى از موارد بین سطرها افزوده تا جزئى از کتاب باشند .

البته تصحیحاتى که مؤلف نموده ودر انتهاى آن رمز ( صح ) نگذاشته باشد بندرت بچشم مى‏خورد .

ج ـ نقل مطالب فارسى ، مؤلف در استشهاد به کلمات دیگران براى اثبات مطالب ، گاهى به کتابهاى فارسى نیز مراجعه نموده و نص عبارت آنها را نقل مى‏نماید ، ویا به ترجمه مضمونى آن کفایت مى‏نماید . بعضى از کتابهاى فارسى که مؤلف عبارت آنها را نقل کرده است عبارتند از : زیج خاقانى ، برهان قاطع ، روضة الصفا ، ناسخ التواریخ ، جلاء العیون مجلسى ، تاریخ وصاف وجز آن(1) .

د ـ تقریظ : مرحوم آیة اللّه‏ سید شهاب الدین نجفى مرعشى در ابتداى نسخه تقریظى نگاشته‏اند که نص آن این است :

بسمه تعالى ، للّه‏ دره من کتاب أزال الأوهام عن الأسماء والأعلام ، أغنى الصیرفى الناقد عن المراجعة إلى الدرة وکشف الغرة

______________________________

1 . در صفحه 121 بنقل از زیج خاقانى مى‏گوید : وهمچنین در مقارنات بعض کواکب تقدیم وتأخیر بود بقدر وسع . .

نیز در مواضع مختلف مطالبى از برهان قاطع نقل مى‏کند از جمله در حاشیه صفحه 114 : وکذا فی البرهان القاطع وقال : زیک بکسر اول وسکون ثانى تارهائى باشد . .

ص 107 بنقل از تاریخ وصاف : وقال ما لفظه : اما در استخراج طالع سال از زیج خانى بنسبت مستخرجات . .

در همین صفحه بنقل مضمونى پرداخته وگوید : وقال المورخ . . . فی روضة الصفا : وقد ظهر التفاوت الفاحش . . . انتهى ترجمة ما قال فیه .

والعثرات وغیره مما ألف فی هذا الشأن . ألا وسقى اللّه‏ ثرى ناسق هذه الدرر أَلِیفنا الوفیّ وخلیلنا الصفی ونرجو من کرمه تعالى أن یدیم أیام ناشره الأکرم الغطریف الألمعی فخر الأفاضل ، عین أقرانه والأماثل وجزاه عن الخدمة بالعلم والادب خیرا وأناله الأجر شفعا ووترا آمین آمین بالنبی وآله المیامین . حرّره الراجی شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفیکان اللّه‏ له ، لاربع بقین من شوال 1377 ببلدة قم المشرفة حرم الأئمة .

آخر سخن اینکه : خصوصیات مهم این نسخه و ویژگیهاى در خور توجه آن ، نگارنده این سطور را ، از همان برخورد اولیه با نسخه ، برآن داشت تا در امر تصحیح و تعلیق آن همت بگمارد . بى‏بضاعتى علمى از سویى ، وکثرت منابعى که مؤلف از آن بهره جسته است از سویى دیگر ، کار را دشوار مى‏نمود ، ولى بهرحال یک گام برداشتن در جهت احیاء میراث غنى اسلامى ، اگر چه کم باشد ولى مؤثر خواهد بود ، لذا قسمت مهمى از این کار تابحال انجام شده که به خواست خداوند بزودى به اتمام خواهد رسید . از خداوند منّان توفیق طبع و ارائه آن به دوستداران علم و ادب را خواستارم ، وما توفیقنا إلاّ باللّه‏ .

 

تبلیغات