چکیده

متن


در نقشه جغرافیائی سیاسی امروزه، سرزمین اوستیا در منـطقه کوهستانی بین خاک روسیه و گرجستان واقع شده است. بخشی از خاک این ملت به نام «اوستیای شمالی» (که نسبتاً آباد تر است) جمهوری خود مختار فدراسیون روسیه بوده و بخش دیگر آن به نام «اوستیای جنوبی» در خاک جمهوری گرجستان قرار دارد. با توجه به موقعیت حساس استراتژی این سرزمین که در واقع پلی بین قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی محسوب می شود، این کشور پیوسته تحت تاثیر قدرتهای بزرگ زمان بوده است و حتی تا به امروز در تشخیص هویت واقعی خود مباحث بسیاری را مطرح می کند. زمانی خاک اوستیای امروزه بخشی از ایران باستان را تشکیل می داده است و سپس در این سرزمین ساسانیان، امپراطوری بیزانس، اعراب ، مغول ها، گرجی ها و حتی برخی ملیت های بومی حکومت کرده اند. چند سده آخر در مثلث ژئوپلیتیکی ایران ـ روسیه ـ ترکیه عثمانی، سرزمین آلان ها نقش ابزار مهم و کارایی را ایفا کرده است. اما مهم این است که اوستین ها حتی در سده بیست و یکم نیز خود را ایرانی می شمارند. مؤلف در این مقاله بیشتر وقایع تاریخی گرجستان را شرح می دهد که احتمالاً بدلیل کمبود منابع تاریخی صرفا مربوط به آستینها می باشد. البته با توجه به موقعیت جغرافیایی تقریبا یکسان این دو ملت، تاریخ آن ها شباهت زیادی دارد.
    اوستیا دارای ارتباط تاریخی با ایران می باشد چه در دوره قبل از اسلام و چه پس از آنکه اسلام در این کشور رایج شد. مناسبـات بین آلانها ( اوستها ) و همنژادهای اسکیفی آنها یعنی ایرانیان مدتها قبل از رسالت حضرت محمد (ص) آغاز شده بود.ایران در اجرای سیاست خود در رابطه با قفقاز بارها سعی کرده است که یا اوستینها را به عنوان متحدین خود جذب کند و یا اینکه با زور اسلحه این ملت را مطیع خود نماید .حتی تا دهه های اول قرن نوزده میلادی ، تعدادی از اوستینها به گرایش خود به ایران ادامه دادند. به تدریج پس از تحکیم نهایی روسیه در منطقه قفقاز، تماس های اوستینها با ایران به میزان حداقل رسید. اوستینها تنها ملیتی در قفقاز شمالی می باشند که زبان آنها از خانواده زبانهای هند و اروپایی است.
     به عقیده دانشمند بزرگ اوستینی و. ای. آبایف «اصطلاح آ..هوپ از نظر فونتیکی ویرایش بی خدشه و سرزنش ناپذیر آهواوپ آسوری ایران باستان است.» اوستینها خود را «اِرون آدم» می نامند که به معنای «ملت ایرانی» است. آنها کشورشان را ایرِستان می نامند. تاریخ نویسان روس از این ملت به نامهای آلان ها و یاسوها یاد کرده اند. اوستینها از پنج گروه اصلی تشکیل شده اند که رسم و رسوم و لهجه های متفاوتی دارند: دیگوریها (که به لهجه دیگوری صحبت می کنند)، آلاگیرها، کورتاتینها، تاگواورها (که همه آن به لهجه ایرانی صحبت می کنند) و اوستینهای جنوبی. به احتمال قوی قبل از پذیرش اسلام از طریق گرجستان و همچنین قفقاز شمال شرقی، ایرانیان ادیان میترایسم (دین ایران و هند باستان که رقیب سر سخت مسیحیت بوده) و زردشـت را در قومـهای اوستین که از از خانواده ایرانی محسوب می شد، رایج کرده بودند. بسیار جالب است که پس از آشنایی با اسلام اوستینها حضرت محمد (ص) را به نام (خورو فورت) یعنی پسر خورشید نامیدندکه این نام پیغمبر (ص) تا اواخر قرن 19 میلادی در بین اوستینها رایج بود.
    در ابتدای استیلای اعراب، خاک گرجستان شرقی، سرزمین امروزه آذربایجان و بخش عمده ای از ارمنستان به کشور ایران ساسانی تعلق داشت. در گرجستان غربی و ارمنستان غربی، امپراطوری بیزانس حکومت میکرد. هجوم اعراب به قفقاز باعث جابجایی قدرتهای سیاسی در این منطقه شد. بین خلیفه عرب و امپراطوری بیزانس پیمانی به امضا رسید که بر اساس آن، بخشی از خاک گرجستان به تصرف خلیفه معاویه در آمد. عربها آلان ها را «کافران بی دین» می دانستند. معمولاً ایرانیان اوستینها را همچون همفکر و همدین خود می شناسند.
    در اوایل قرن 17 گرجستانِ «مسیحی» مدت طولانی سعی کرد که اجازه ندهد کشورش تحت پوشش ایران «مسلمان» قرار گیرد ولی شاه عباس به بهانه جزئی به پادشاهی کاختی حمله کرد. در تاریخ داغستان آورده شده است که شاه عباس نتوانست ازطریق دره دریال به کاباردی برود چونکه راه را پیدا نکرد ولی در داستان های ملی خلق اوستین آورده شده است که شاه عباس هم در دره آلاگیر و هم در دره کورتاتین بوده است. در بسیاری از اماکن اوستیای کوهی طی چند قرن اخیر برجستگیهای سخره ها را «شاهناد» یعنی جای پای شاه می نامند.
    شاه عباس پسر عموی تیمور، از- ایزا خان را که دین اسلام را پذیرفته بود به سمت حاکم کاختی تعیین کرد. شاه عباس دستور داد که شهر ها، قلعه ها، کلیسا ها و صومعه ها را ویران کنند. در تمام کشور بر روی ویرانه های کلیساهای مسیحیان مسجد ساختند. ایرانی ها در قفقاز تمام کلیساها را خراب نکردند. ولی ایرارشی کلیساها موظف بودند ضمن هر گونه تاکید وفاداری و تابعیت، همه گامهای خود را با حاکمان ایرانی هماهنگ کنند
    در آن زمان روسیه هنوز ضعیف تر از آن بود که بتواند با ایران و ترکیه وارد جنگی بزرگ شود، اما ایرانیان از تاثیر روز افزون امپراتوری روسیه در قفقاز بسیار نگران بودند. تاریخ منطقه سرشار از مناسبات ایران و اوستیا تحت زاویه مبارزه ایران با روسیه بر سر قفقاز می باشد. ایران توانست تأثیر خود در قفقاز و گرجستان را تقریباً صد سال دیگر حفظ کند.در آخرین سالهای حکومت صفویان،گرجستان (و همچنین اوستیای همسایه این کشور) در رابطه با تفکر مذهبیشان، هیچ گونه فشاری احساس نمیکردند. دوره کوتاه حکومت امپراتوری عثمانی ـ که توانسته بود ایرانی ها را از گرجستان بیرون راندـ بسیار خشن تر بود. نادر شاه عثمانی ها را از گرجستان بیرون راند و کارتالینیی الکساندر باگراتیونیی را به عنوان پادشاه گرجستان پذیرفت و مجدداً «نظم ایرانی» برقرار شد. بعد از مرگ نادرشاه «حکومت ایرانیان ضعیف شد و گرجستان به استقلال دست یافت.» تصویب نهایی حکمرانی روسیه در گرجستان در سالهای 1784ـ 1801 باعث ناخوشنودی ایرانیان گردید. و پس از آن توجه ایران بیشتر به سمت ملیت های مسلمان قفقاز شمالی به ویژه به اوستینها و کاباردیها جلب شد. در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19 روسیه به تسلط کامل در قفقاز دست یافت و اکنون ایران و ترکیه، به ویژه عرصه منافع این دو کشور در گرجستان، مورد توجه خاص روسیه قرار گرفت. این مهم ترین مثلث ژئوپلیتیکی بود زیرا « سایر حاکمان و ملت ها تا حدی تحت تأثیر یکی از این سه قدرت حرکت می کردند.»
    روسیه کمتر نگران ترکیه عثمانی بود زیرا این کشور شدیداَ درگیر حل مسایل زیاد و مبرم داخلی خود بود. بدین ترتیب در اوایل قرن 19 در مناسبات روسیه با اوستیا، ترکیه عملاً هیچ تاثیری نداشت. اما در رابطه با ایران شرایط کاملاً متفاوت بود. فتحعلی شاه (که نزدیکانش او را باباخان خطاب می کردند) سی سال در ایران حکومت کرد. روسها این شاه را بعنوان فردی ملایم میشناختند که «قادر نبود اقدامات مهمی انجام دهد.» پس از پیوستن به روسیه، خاندان شاهان گرجستان ضعیف شده بودند. زمینداران و فئودالهای بزرگ گرجی طرفداران عمده روسیه بودند. پدیده ای که در گرجستان در زمان استیلای مغول ها نیز بوجود آمده بود.
    در فرامین پادشاهان قاجار وعده داده میشد که بزودی لشکر شاهنشاهی به گرجستان میاید و «روسهای کافر را به قتل میرساند در آن زمان ایران برای جنگ با روسیه آماده می شد و در پی ایجاد ائتلاف ضد روسیه بود.» در یکی ازگزارشهای نظامی روسیه نوشته شده است: کیستینها، اوستینها، دیگوریها و دیگران بین خود هیچ اتحادی ندارند و نمی توانند به گرجستان صدمه مهمی برسانند اما بخشی از تاگااورها که با روسها سازش نکرد احتمالاً می توانست به مدت طولانی تری مقاومت کند، اگر در ماه اکتوبر 1803 سرزمین تاگااورها گرفتار بیماری طاعون نمی گردید. مسلمانانی که از حج به روستاهای تاگااور بازگشته بودند این بیماری را همراه خود از مکه آورده بودند. برخی که مایل نبودند ترک وطن کنند گروه ـ گروه و روستا ـ روستا هلاک می ‍ شدند.
    اوستینها چندین بار به نفع ایران شورش و مخالفت خود را با سیاست روس ها در قفقاز اعلام کردند و اعتقاد قوی به اسلام و خیانت نکردن را حفظ و مایل بودند به دربار شاه ایران با صداقت خدمت کرده و خط مقابله روسیه با ایران را به تدریج به عرصه مبارزه با روسیه ـ قفقاز شمالی تبدیل کنند. ولی ایران دیگر نمی توانست تحولات سیاسی در قفقاز را که به سود برتری روسها صورت می گرفت «متوقف کند.»
    با توجه به دلایل تاریخی، اوستین ها مذهب شیعه (به اصطلاح «سلام ایرانی») را نپذیرفتند. ولی با وجود این در شهر ولادی قفقازمسجدی ساخته شد که به نام «شیعیان» یا «ایرانی ها» در بین اهالی مشهور شد. این مسجد تا به امروز به عنوان یادگاری حضور تعداد زیادی ایرانیان در شهر ولادی قفقاز قبل از سال 1917 میلادی حفظ شده است.
   
    * این مطلب خلاص های است از مطلبی که خانم ایمیلیانوا استاد مؤسسه شرق شناسی آکادمی علوم مسکو برای مؤسسه ایراس تهیه نموده است.

تبلیغات