آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹۷

چکیده

متن

تربیت‏سیاسى کارگزاران در مدرسه امام على علیه السلام
محمد احسانى
فارغ‏التحصیل کارشناسى ارشد علوم تربیتى از مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینىرحمه الله
چکیده:
نهج‏البلاغه پس از قرآن کریم، سرچشمه زلال معارف الهى است. گذشته از معارف الهى، بسیارى از مسائل سیاسى، اجتماعى و حوادث تاریخى نیز در آن بیان شده و معیارهاى اخلاقى و راه‏کارهاى عملى فراوانى براى حل مشکلات اجتماعى و رفع بحران‏هاى سیاسى در این کتاب شریف ارائه گردیده است. این مجموعه همچنین با گفته‏هاى آن حضرت، تصویرى از حکومت جائر مخالفان نظام علوى مى‏نمایاند که اشراف شهوتران و طغیانگر در آن ایفاى نقش مى‏کردند. علاوه بر این، نهج‏البلاغه، اصول و روش‏هاى تربیتى را نیز به تصویر مى‏کشد. عهدنامه امام‏علیه السلام به مالک اشتر نخعى برنامه مدونى است از یک نظام اسلامى در همه ابعاد آن; سیاست را هم‏گام با اخلاق، دیانت و ارزش‏هاى دینى ارائه کرده و این در اصلاح رفتارهاى سیاسى مدیران و فرمانروایان نقشى بسزا دارد.
این نبشتار به نوبه خود، تلاشى است درباره نمایاندن جلوه‏هایى از تربیت‏سیاسى کارگزاران و زمامداران اسلامى که بر اساس اندیشه‏هاى سیاسى حضرت على علیه السلام تدوین یافته است.
مفهوم «تربیت‏سیاسى‏»
گرچه ارائه تعریف جامع و مانعى از «تربیت‏» و «سیاست‏» و نیز «تربیت‏سیاسى‏» دشوار است، ولى با مراجعه به معانى لغوى این واژه‏ها و تعاریف گوناگونى که براى آن‏ها ذکر شده، مى‏توان تا حدى مفهوم «تربیت‏سیاسى‏» را به دست آورد. «تربیت‏» در لغت، به معناى پرورانیدن یا پرورش دادن و بارآوردن; (1) یعنى به فعلیت رساندن نیروهاى بالقوه متربى است. در اصطلاح، تعاریف متعددى از آن ارائه شده که در عین تعدد، همگى در این زمینه توافق دارند که تربیت فرایندى است که نتیجه‏اش تغییر رفتار فرد - اعم از فردى و اجتماعى - و کسب هنجارهاى مورد قبول‏مى‏باشد.
«سیاست‏» نیز در لغت‏به معناى اصلاح امور خلق، اداره کارهاى مملکت، حکم راندن بر رعیت و ریاست کردن (2) آمده،
اما در اصطلاح، تعریف‏هاى مختلفى از آن شده‏است که این موضوع‏به‏اختلاف فکرى و نظرى صاحب‏نظران سیاسى بازمى‏گردد. با این وجود، تقریبا همه اندیشمندان سیاسى بر این نکته اتفاق نظر دارند که منظور از «سیاست‏» مدیریت و تدبیر امور جامعه در مسیر زندگى معقول همراه با عزت و رفاه عمومى است.
با توجه به آنچه گفته شد، مى‏توان گفت: «تربیت‏سیاسى‏» فرایندى است فراگیر و تدریجى که در جهت تربیت‏شهروندان مسؤول و وظیفه‏شناس و نیز پرورش کارگزاران کاردان و شایسته براى اداره امور جامعه صورت مى‏گیرد.
این مفهوم از «تربیت‏سیاسى‏» از مجموع فرمان‏ها و دستورالعمل‏هاى سیاسى - اخلاقى مندرج در خطبه‏ها، نامه‏ها و حکمت‏هاى نهج‏البلاغه به دست مى‏آید. بدین‏روى چنین تربیتى در این مقال، داراى ویژگى‏هاى ذیل است:
1. فرایندى است فراگیر و دایمى; بدین معنا که براى عموم افراد بوده و در هر زمانى قابل اجراست و اختصاص به زمان خاصى ندارد.
2. تحقق چنین چیزى تدریجى است و نیاز به زمان دارد; به صورت دفعى قابل حصول نیست.
3. ارتباط عمیقى با باورها و ارزش‏هاى دینى دارد.
4. به تامین نیازهاى مادى و معنوى جامعه - هر دو - توجه دارد.
اهمیت تربیت‏سیاسى
تربیت‏سیاسى مهم‏ترین نوع تربیت است که در تحقق هدف‏هاى مادى و معنوى جامعه نقش اساسى دارد. هر ملتى بر اساس اصول و معیارهاى مورد قبول خود، از زندگى، یک سلسله هدف‏هایى در نظر مى‏گیرد و در تحقق آن‏ها مى‏کوشد. اما دست‏یابى به این اهداف، تامین نیازها و پیشرفت جامعه در همه ابعاد، مستلزم وجود فرهنگ سیاسى قدرتمندى است که متناسب با اوضاع و احوال سیاسى - اجتماعى روز باشد. وجود چنین فرهنگى مبتنى بر اندیشه‏هاى دینى، در میان نسل جوان جامعه از اهمیت‏خاصى برخوردار است. از این‏روست که تربیت‏سیاسى براى آگاه ساختن مردم، به ویژه جوانان و نوجوانان، از مسائل سیاسى، اجتماعى و اندیشه‏هاى اساسى نظام حاکم ضرورت دارد; زیرا تربیت‏سیاسى فرایندى است که طبقات گوناگون جامعه را با معیارها و اصول بنیادین حکومت آشنا ساخته، فعالیت‏هاى سیاسى و اجتماعى را چنان به هم نزدیک مى‏سازد که هیچ‏گونه اصطکاک و برخوردى بحران‏زا روى ندهد. (3)
تربیت‏سیاسى در جامعه اسلامى ما، با توجه به قشر عظیم جوان آن از اهمیت‏بیش‏ترى برخوردار است.
اما متاسفانه نظام آموزش کنونى کشور جوابگوى این مهم نیست و برنامه‏هاى آموزشى - تربیتى متناسب با سطح نیازهاى فرهنگى و اجتماعى جامعه نمى‏باشد. بنابراین، بر تمام دست‏اندرکاران نظام آموزشى کشور لازم است که به ربیت‏سیاسى نسل جوان توجه نموده، شرایط لازم را براى تربیت نیروهاى شایسته و کاردان براى اداره هرچه بهتر جامعه فراهم سازند. بى‏توجهى به این موضوع، دست‏کم دو پیامد منفى در پى خواهد داشت:
1. بى‏اعتنایى جوانان نسبت‏به سرنوشت کشور.
2. آسیب‏پذیرى آنان که ممکن است فریب دشمنان را بخورند و آلت دست‏بیگانگان قرار گیرند. (4)
هدف تربیت‏سیاسى
هدف از تربیت‏سیاسى متناسب با هر مکتبى متفاوت است; هر مکتب سیاسى بر معیار اصول و مبانى نظرى خود، هدف‏هاى خاصى را در تربیت‏سیاسى دنبال مى‏کند. مکتب اسلام که به همه ابعاد زندگى - دنیا و آخرت، فرد و اجتماع، حکومت و سیاست، اقتصاد و فرهنگ - توجه دارد، از منظر خاصى به سیاست و حکومت مى‏نگرد; چون حکومت‏به عنوان اساسى‏ترین نهاد اجتماعى مورد عنایت اسلام بوده و از این‏رو، قوانین عادلانه‏اى براى اداره جامعه و اجراى حدود الهى تشریع کرده است. (5)
ازآن‏جا که هدف از برقرارى حکومت دراسلام، اجراى احکام الهى و تامین نیازهاى مادى و معنوى جامعه است، تربیت‏سیاسى نیز دقیقا در همین زمینه انجام مى‏گیرد. در نظام اسلامى، باید افرادى را براى اداره امور سیاسى - اجتماعى‏کشورتربیت کرد که هنگام تصدى منصب، اولا، خوددیندار وپایبند ارزش‏هاى دینى و اخلاقى باشند و ثانیا، بتوانند دستورات اسلام را در جامعه اجرا کنند.
بنابراین، هدف از تربیت‏سیاسى در اسلام، نخست تربیت‏شهروندانى آگاه، متعهد و مسؤول است، به گونه‏اى که در قبال مسائل‏سیاسى -اجتماعى جامعه بى‏تفاوت نبوده، احساس وظیفه کنند، در مرحله بعد، پرورش کارگزارن در دو بعد علم و عمل مورد نظر است; زیرازمامدار کارآمد از یک سو، به علم و دانش - دینى و فنى - نیازمند است. ازسوى دیگر، به رفتار و برخورد مناسب با مردم، اگر این دو جنبه باهم‏تلفیق‏گردد، امورجامعه‏اصلاح‏مى‏شود.
در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام، دانش و تقوا و تلفیق این دو در عمل، از شروط لازم براى مدیریت و زمام‏دارى است; چرا که مدیر و حاکم ناآگاه و بى‏تقوا جامعه را به‏گم‏راهى و فسادمى‏کشاند. حضرت‏على‏علیه السلام در این زمینه مى‏فرماید: «نباید نادان بر ناموس و جان مسلمانان حاکم شود، وگرنه آن‏هارابه گم‏راهى مى‏برد» (6) باز مى‏فرماید: «حکومت و اداره جامعه بر اساس تقوا و پرهیزگارى نه به کسى آسیب مى‏رساند و نه کشتزار قومى را از بین مى‏برد» ; (7) زیرا تقوا خانه‏اى است چون دژ استوار (8) که انسان را از هر گناه و سرکشى نگه مى‏دارد.
بر این اساس، مى‏توان گفت: هدف از تربیت‏سیاسى در اسلام تربیت عموم مردم، به خصوص سیاستمداران و زمامداران اندیشمند و متقى، بر اساس اصول و اخلاق اسلامى است; زیرا هرگاه زمامدار جامعه کاردان و متقى باشد، تقواى او مانع استبداد و انحراف وى از ارزش‏هاى اسلامى مى‏شود. دراین صورت، علاوه بر رعایت احکام و حقوق اسلامى، عدالت اجتماعى نیز برقرار و مردم هدایت و سعادتمند خواهند شد.
قلمرو تربیت‏سیاسى
تعیین قلمرو تربیت‏سیاسى بسیار مشکل است و نمى‏توان حد و مرز دقیق آن را به آسانى مشخص کرد; چون هیچ جنبه‏اى اززندگى‏فردى و اجتماعى انسان نیست که با تربیت و سیاست در ارتباط نباشد و دراین دو قلمرو قرار نگیرد. با این وجود، شناخت مرزهاى تربیت‏سیاسى به شناخت‏حوزه‏هاى تربیت و سیاست‏بستگى دارد که وجه اشتراک آن دو، قلمرو تربیت‏سیاسى را معین مى‏کند.
از یک سو، تربیت داراى حوزه‏هاى وسیعى است که سراسر زندگى انسان را در برمى‏گیرد. از سوى دیگر، زندگى بشر با سیاست عجین است. پس تربیت و سیاست‏به نحوى همه افراد، گروه‏ها و طبقات گوناگون را فرا مى‏گیرد و مردم چه بخواهند و چه نخواهند، تحت تاثیر آن قرار مى‏گیرند. (9) اما از دیگر سو، سیاست‏به هر مفهومى که باشد، یکى از حوزه‏هاى مهم آن مدیریت جامعه و راهبرد امور عمومى در جهت‏خیر و صلاح مردم است. تربیت‏سیاسى - به مفهومى که ذکر شد - در همین قلمرو قابل تطبیق و اجراست.
بنابراین، تربیت‏سیاسى در حوزه سیاست قرار مى‏گیرد و قلمرو آن محدود به دامنه رفتار سیاسى است. اگر رفتار سیاسى را با هرگونه فعالیت‏سیاسى برابر بدانیم، قلمرو تربیت‏سیاسى توسعه مى‏یابد; (10) چون شامل همه حرکت‏هاى سیاسى در سطح جامعه مى‏شود. ولى اگر دامنه رفتار سیاسى را به رفتار سیاستمداران حاکم در جامعه محدود کنیم; قلمرو تربیت‏سیاسى نیز به همان اندازه محدود مى‏گردد.
آنچه از خطبه‏ها، نامه‏ها و کلمات نهج‏البلاغه برمى‏آید معناى اول را تایید مى‏کند. این گفته‏ها معمولا در مجامع عمومى ایراد شده وطرف‏خطاب‏امام‏علیه السلام عموم‏مردم بوده است. به همین دلیل، در بسیارى از سخنان آن حضرت، عباراتى همچون «ایها الناس‏» و «عبادالله‏» وجود دارد که همه انسان‏ها را دربرمى‏گیرد. براى مثال، درباره تقوا و دورى از دنیا مى‏فرماید: «بندگان خدا، شما را به تقوا و پرهیز از دنیا سفارش مى‏کنم. » (11) «اى مردم، زهد یعنى کوتاهى آرزو و شکر در برابر نعمت و پارسایى در برابر گناهان. » (12)
با این حال، دستورالعمل‏هاى سیاسى نهج‏البلاغه مثل نامه‏ها، بیش‏تر متوجه کارگزاران و مدیران جامعه است; چون فرمان‏ها غالبا به مدیران ارشد نظام اسلامى که منصوبان حضرت بوده‏اند و براى اجراى هر چه بهتر برنامه‏ها صادر شده است. از این‏رو، قلمرو تربیت‏سیاسى از منظر نهج‏البلاغه در قالب رفتار سیاسى موجود در جامعه، اعم از شهروندان و کارگزاران، تعیین مى‏گردد. بدین‏روى، ربیت‏سیاسى همه افراد جامعه را در بر مى‏گیرد و باید براى بالا بردن سطح فکرى آنان به صورت فراگیر در اجتماع اجرا شود، به خصوص در مورد کارگزاران و سیاستمداران که به دلیل موقعیت اجتماعى آن‏ها، اجراى تربیت‏سیاسى از همیت‏خاصى برخوردار است. از این‏رو، سفارش‏ها و دستورات گوناگون آن حضرت‏به کارگزاران نشان‏دهنده‏اهتمام ایشان به اجراى عدالت اجتماعى‏است که درحقیقت، محصول تربیت زمامداران مى‏باشد.
عوامل تربیت‏سیاسى
تربیت‏سیاسى یکى از شاخه‏هاى تربیت و تحت تاثیر عواملى است که بر تربیت مؤثر واقع مى‏شود. منظور از «عوامل تربیت‏سیاسى‏» عناصرى است که به نحوى در نگرش، اندیشه و رفتار سیاسى فرد تاثیر مى‏گذارد و خط مشى سیاسى او را شکل مى‏دهد. عوامل ربیت‏سیاسى در نهج‏البلاغه متعدد است و این از فرازهاى گوناگون کلمات امام على‏علیه السلام برمى‏آید. هر چند بررسى همه این عوامل در این مختصر نمى‏گنجد، ولى به عنوان نمونه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
1- دین و ایمان
مهم‏ترین عامل تربیت در کلام امام على علیه السلام، به خصوص نهج‏البلاغه، دین و ایمان به محتواى دینى است. دین و برنامه‏هاى عملى آن از جهات گوناگون بر شکل‏گیرى شخصیت، افکار و رفتار انسان تاثیر مى‏گذارد; به گونه‏اى که فرد تمامى برنامه‏هاى زندگى‏اش را از دین و الگوهاى دینى فرا مى‏گیرد; همان‏گونه که بینش‏هاى دینى رفتار فردى و خانوادگى را تحت تاثیر قرار مى‏دهد و گرایش‏هاى سیاسى - اجتماعى را نیز هدایت مى‏نماید. امروزه بسیارى از کشورهاى جهان در شرق و غرب بیش‏تر برنامه‏ها و سیاست‏هاى کلى‏شان برخاسته از سوابق دینى آن‏هاست. اگر دین حق باشد و از قواعد فطرى و الهى تبعیت نماید، بر خط مشى انسان تاثیر ثبت‏خواهد گذاشت، وگرنه تاثیرات منفى از خود بر جاى مى‏گذارد.
دین عامل بسیار مهم مهار قدرت و جلوگیرى از فساد سیاسى - اجتماعى است. در بیانات و فرمان‏هاى حضرت على‏علیه السلام، بر رعایت احکام و دستورات خداوند و پیروى از دین مقدس اسلام مکرر تاکید شده است. آن حضرت در خطبه 189 نهج‏البلاغه، ضمن ارائه توصیف جامع از دین اسلام، همگان را به پیروى از آن دعوت مى‏کنند: «پس آن (دین اسلام) را محترم و بزرگ داشته، از آن پیروى نمایید و حق آن را ادا کنید. » (13) این از آن روست که عمل به احکام اسلام موجب سعادت دنیا و آخرت انسان است. اگر زمامدار و رئیس کشور، مؤمن و متدین به آیین اسلام باشد، ایمان و تدین او مانع استبدادش مى‏گردد. اسلام بر تربیت اخلاقى، تقوا و خودسازى زمامداران و مدیران جامعه تاکید بسیار دارد; چون ابزارهاى قدرت و فرمان‏روایى بیش‏تر در اختیار حاکمان قرار دارد و از این‏رو، نیاز آن‏ها به تربیت اخلاقى و سیاسى نیز افزون‏تر است.
همچنین حضرت على علیه السلام در نامه‏اى خطاب به عمرو عاص، او را از استفاده نامناسب از دین و پیامدهاى زیان‏بار آن آگاه نموده، مى‏فرمایند: «پس تو (اى عمروعاص) ، دین خود را تابع دنیاى کسى (معاویه) قرار دادى که گم‏راهى او آشکار و پرده‏اش دریده است. تو دنبال چنین کسى رفتى و بخشش او را خواستى. پس دنیا و آخرت خود را به باد دادى و اگر به حق چنگ مى‏زدى، آنچه (از دنیا و آخرت) مى‏خواستى به آن مى‏رسیدى. » (14)
نقش دین در تربیت
الف - فردى:
ایمان به خدا، که یکى از ارکان مهم دین است، در تقویت اراده و اعتماد به نفس انسان، به خصوص حاکمان و مدیران جامعه، تاثیر فراوان دارد. یاد خدا و اعتقاد به او موجب آرامش روحى و اطمینان خاطر فرد شده، او را در برابر حوادث و گرفتارى‏ها قوى مى‏سازد: «آگاه باشید که تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش مى‏یابد. » (رعد: 28) از این‏جاست که افراد مؤمن در انجام وظیفه و خدمت‏به مردم، هرگز احساس خستگى نمى‏کنند، بلکه با جدیت تمام، به کارهاى سودمند خود براى اجتماع ادامه مى‏دهند و با سرمایه ایمان است که آن‏ها مى‏توانند کارهاى شایسته انجام دهند. حضرت على‏علیه السلام درباره ایمان و نقش آن در انجام کار خیر و نیل بشر به سعادت مى‏فرماید: «راه ایمان روشن‏ترین راه است و درخشنده‏تر از چراغ. پس به وسیله ایمان و اعتقاد به خدا، مى‏توان بر انجام کارهاى نیک‏هدایت‏شد. » (15) بنابراین، دین و ایمان عامل قوى در تقویت اراده زمامداران است، به نحوى که آنان مى‏توانند در اثر تبعیت از دین و تقویت ایمان بر خواسته‏هاى نفسانى خویش غالب آیند و در راه خدا و خدمت‏به خلق خدا گام بردارند. رهبران دینى و سیاستمداران واقعى در طول تاریخ چنین بوده‏اند.
ب - اجتماعى:
دین از نظر اجتماعى، وحدت‏آفرین و مهم‏ترین عاملى است که مى‏تواند گروه‏هاى پراکنده را گرد هم آورد. در بسیارى از آیات قرآن به این مساله اشاره شده و دین اسلام به عنوان «صراط مستقیم‏» و یگانه محور اجتماع مردم معرفى گردیده است. خداوند مى‏فرماید: «و این [دین] راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید و از راه‏هاى پراکنده (و انحرافى) پیروى ننمایید که شما را از طریق حق دور مى‏سازد» (انعام: 153) حضرت على‏علیه السلام نیز در موارد متعددى از نهج البلاغه، با توصیفى جامع از دین اسلام، آن را عامل وحدت و موجب نجات جامعه از بدبختى مى‏دانند و در این زمینه مى‏فرمایند: دین نور و روشنى است‏براى کسانى که بخواهند در راه راست قدم بردارند و از ضلالت و گمراهى نجات یابند; عامل نجات و رهایى از عذاب براى کسانى است که به آن تصدیق و اعتراف کنند. » (16)
ج - اخلاقى:
مهم‏ترین نقش تربیتى دین و ایمان، اصلاح اخلاق و رفتار مردم است; زیرا اصلاح رفتارهاى فردى و اجتماعى تنها در سایه گرویدن به دین و تبعیت از دستورات آن امکان‏پذیر است. انبیا و اولیاى الهى، که همگان مبلغان دینى و فرستادگان خدا بودند، هر یک به نوبه خود مردم را به رفتار نیکو و اخلاق حسنة دعوت مى‏کردند; به خصوص پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله که در این زمینه، بسیار تلاش کردند تا توانستند عرب‏هاى دوره جاهلیت را با دین توحید و اخلاق اسلامى آشنا سازند. در روایت معروفى از آن حضرت نقل شده است که فرمودند: «من مبعوث شده‏ام تا مکارم اخلاق را به حد کمال برسانم. » (17) قرآن درباره اخلاق پیامبرصلى الله علیه وآله مى‏فرماید: «تو ملکات اخلاقى بس بزرگى دارى. » (قلم: 40) و با همین اخلاق بود که ایشان توانست‏بر مشکلات فایق آید و مردم را هدایت کند. بنابراین، یکى از نقش‏هاى مهم دین نقش تربیتى آن است و با پیروى از ارزش‏هاى دینى، مى‏توان به کمالات اصیل انسانى نایل گردید.
2- خانواده
کانون خانواده در نظام تعلیم و تربیت، از جایگاه خاصى برخوردار است و کارشناسان امور تربیتى همواره بر اهمیت آن تاکید کرده‏اند; زیرا خانواده نخستین محیطى است که کودک در آن قدم مى‏گذارد و تحت تاثیر کنش‏ها، نگرش‏ها و عملکرد اعضاى خانواده، به خصوص پدر و مادر قرار مى‏گیرد. زیربناى شخصیت انسان در دامان پدر و مادر پى‏ریزى شده، به مرور زمان شکل مى‏گیرد. کودک در محیط خانه، از چگونگى روابط انسانى آگاه مى‏شود و مى‏آموزد که چگونه باید با دیگران ارتباط برقرار کند. اندیشه‏هاى سیاسى - اجتماعى فرد بیش از همه برایند نگرش‏ها و گفتارهایى است که در محیط خانه به او تلقین مى‏شود.
امام على علیه السلام در نهج‏البلاغه به تاثیر مثبت و منفى خانواده بر رفتار سیاسى فرد اشاره دارند. ایشان در نامه‏اى به معاویه، بى‏لیاقتى او را در زمامدارى به دلیل سوابق بد خانوادگى‏اش یادآور شده، مى‏فرمایند:
«اى معاویه، شما (بنى امیه) کى لیاقت‏حکم‏رانى بر رعیت و زمام‏دارى مسلمانان را داشته‏اید; بدون سابقه خیر و نیکو و دارا بودن بزرگوارى و ارجمندى در میان مردم؟» (18)
یعنى پیش از این، هیچ‏گونه برترى و امیتاز خانوداگى نداشته‏اى که موجب شود ادعاى خلافت و زمام‏دارى نمایى. همچنین حضرت در نامه دیگرى خطاب به منذر ابن جارود عبدى، که بر بعضى از شهرهاى فارس از جانب آن حضرت حکم‏رانى داشت و مرتکب خیانت و فساد مالى شد، به تاثیر خانواده بر رفتار سیاسى فرد اشاره مى‏کنند و مى‏فرمایند: «نیکى پدرت مرا فریب داد و گمان کردم که توهم از روش او پیروى مى‏نمایى و به راه او حرکت مى‏کنى. پس ناگاه به من خبر رسید که خیانت کرده از سیره پدر و خانواده‏ات عدول نموده‏اى. » (19)
روشن است که نقش خانواده در تربیت و رفتار سیاسى فرد از نظر امام على‏علیه السلام مسلم بوده و حضرت به این موضوع اذعان داشته‏اند، وگرنه اشاره به عدم شایستگى معاویه در تصدى خلافت مسلمانان به لحاظ سوابق بد خانوادگى و فامیلى و اشاره به حسن رفتار پدر منذر ابن جارود و تاثیر آن در انتخاب منذر به عنوان والى و حکمران یکى از شهرهاى فارس از جانب آن حضرت، معنا ندارد. بنابراین، مى‏توان گفت: خانواده یکى از عوامل مهم در تربیت‏سیاسى است و اندیشه‏هاى سیاسى فرد بیش‏تر تحت تاثیر جهت‏گیرى‏ها، نگرش‏ها و رفتارهاى سیاسى - اجتماعى خانوادگى وى قرار دارد.
حضرت على علیه السلام در یکى از خطبه‏هاى نهج‏البلاغه از سوابق خانوادگى، مقام و منزلتش نزد رسول خداصلى الله علیه وآله و چگونگى ارتباطش با آن حضرت سخن مى‏گوید. ایشان در این بخش از سخنان خود، به بیان نحوه زندگى خویش با رسول خدا صلى الله علیه وآله و آموزه‏هاى اخلاقى و رفتارى، که از آن حضرت فراگرفته است، مى‏پردازد و در این زمینه مى‏فرماید:
«شما مقام و منزلتم را نزد رسول الله صلى الله علیه وآله به سبب خویشى نزدیک و مقام بلند و احترام خاصى که نزد آن حضرت داشتم، مى‏دانید. زمان کودکى مرا در کنارش پرورش داد و تربیت کرد و به سینه‏اش مى‏چسبانید، در آغوش مى‏گرفت و تنش را به من مى‏مالید و بوى خوشش را به من مى‏بویانید و خوراکى جویده در دهان من مى‏نهاد، و من به دنبال او مى‏رفتم; مانند رفتن بچه شتر دنبال مادرش و در هر روز از اخلاق خود برایم ظاهر مى‏کرد و مرا به پیروى از آن امر مى‏نمود. من در حراء نزد او بودم; جز من کسى آن حضرت را نمى‏دید. نور وحى و رسالت رامى‏دیدم وبوى نبوت و پیغمبرى را مى‏بوییدم. » (20)
همان‏گونه که از این کلمات حضرت به روشنى برمى‏آید، شخصیت آن حضرت از دوره کودکى کاملا تحت تاثیر رفتار و گفتار پیامبرصلى الله علیه وآله قرار داشته و در حقیقت، او محصول تربیت‏هاى مؤثررسول‏اکرم‏صلى الله علیه وآله است. افکار و اندیشه‏هاى سیاسى - اجتماعى امام على‏علیه السلام برخاسته از همان اندیشه‏هاى الهى رسول الله‏صلى الله علیه وآله مى‏باشد که در دوران‏کودکى‏به اوآموخت و براساس آن‏تربیت کرد.
امروزه نیز آثار تربیت‏خانوادگى و فضاى حاکم بر آن در جهت‏گیرى‏ها، نگرش‏ها و برخوردهاى سیاسى زمامداران و سیاستمداران به خوبى نمایان است. فرمانروایانى که خانواده‏هاى‏شان تحت تاثیر فرهنگ غرب قرار گرفته‏اند و فضاى حاکم بر آن‏ها فضاى غیردینى است‏به شدت گرایش ضددینى دارند و طرفدار برقرارى رابطه نزدیک با امریکا هستند. این عده، که فریفته ظواهر تمدن غرب شده‏اند، در واقع، از سیاست‏هاى معاویه‏گونه سردمداران استکبار غرب پیروى مى‏کنند و از حکومت عادلانه على‏علیه السلام که نمونه آن در جهان امروز، نظام جمهورى اسلامى و حاکمیت ولایت فقیه است، دورى مى‏جویند. در مقابل، سیاستمدارانى نیز هستند که در اثر تربیت درست‏خانوادگى و فضاى دینى حاکم بر آن، با تمام توان پشتیبان اسلام مى‏باشند و از ارزش‏هاى دینى کاملا حمایت مى‏کنند. به هر حال، خانواده یکى از عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار در تربیت‏سیاسى است. از این‏رو، لازم است تربیت‏سیاسى به صورت برنامه‏اى فراگیر به محیطهاى خانوادگى نیز راه یابد و سیاست‏هاى کلى نظام اسلامى به افراد آموزش داده شود.
3- ارزش‏هاى مورد قبول جامعه
عامل دیگرى که خواه ناخواه بر نگرش‏ها و گرایش‏هاى سیاسى افراد تاثیر مى‏گذارد، ارزش‏ها و سنت‏هاى مورد قبول جامعه است. تجربه نشان داده است که انسان تحت تاثیر محیط و فضاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى حاکم بر آن قراردارد، به گونه‏اى که نمى‏توان شخصیت علمى و سیاسى افراد را جدا از شرایط زیست - محیطى آن‏ها تجزیه و تحلیل کرد. از این‏رو، ارزش‏ها و سنت‏هاى رایج در اجتماع به عنوان عاملى مؤثر در تربیت‏سیاسى حاکمان شناخته مى‏شود. رهبران سیاسى جهان نمى‏توانند بدون در نظر گرفتن هنجارهاى اجتماعى و ارزش‏هاى موجود در جامعه برنامه‏ریزى کنند و یا طرحى را اجرا نمایند. بر این اساس، تربیت‏سیاسى در هر جامعه، باید هماهنگ با ارزش‏هاى دینى و فرهنگى آن جامعه انجام گیرد. به عنوان نمونه، ارزش‏هاى‏حاکم در نظام اسلامى ایران، ارزش‏هاى دینى و اسلامى است. بدین‏روى، تربیت‏سیاسى فرمانروایان و سیاستمداران این نظام باید بر اساس اصول و معارف اسلامى باشد.
امام على‏علیه السلام در عهدنامه مالک اشتر در این زمینه مى‏فرماید: «هرگز سنت نیکى را که پیشتازان این امت‏به آن عمل نموده‏اند، مشکن; سنتى که موجب انس و لفت‏بین مردم گردیده و ملت‏بر اساس آن به زندگى شایسته‏اى دست‏یافته‏اند. » (21)
از این دستور امام‏علیه السلام برمى‏آید که سنت‏ها و ارزش‏هاى مورد پذیرش جامعه در صورتى که هماهنگ با ارزش‏هاى دینى باشد، باید حفظ گردد; چون این‏گونه ارزش‏ها، به خصوص ارزش‏هاى دینى، محور وحدت ملت و مانع تفرقه و جدایى آن‏هاست. امروزه به روشنى مشاهده مى‏شود در جامعه‏اى که ارزش‏هاى اسلامى حاکم است مردم آن آزاد و مستقل وبه‏صورت‏متحدزندگى‏مى‏کنند. به عکس، جوامعى که به ارزش‏هاى دینى چندان اهمیت نمى‏دهند و تعهدى نسبت‏به انجام احکام الهى ندارند، دچار تفرقه و پراکندگى شده، از وضعیت‏مناسبى‏برخوردار نیستند. بنابراین، هر مدیر و سیاستمدارى که در راس قدرت قرار مى‏گیرد، حق ندارد نسبت‏به ارزش‏هاى دینى بى‏اعتنایى نشان دهد، بلکه موظف است مردم را به التزام و تعهد نسبت‏به ارزش‏ها دعوت نماید و خود نیز عامل بدان باشد.
روش‏هاى تربیت‏سیاسى
آنچه در مباحث تربیتى به ویژه تربیت‏سیاسى، اهمیت دارد و لازم است مورد بررسى قرار گیرد روش‏هاى تربیت است تا مربى بتواند با استفاده از آن‏ها افراد شایسته‏اى پرورش دهد.
امروزه، روش‏هاى گوناگونى در فرایند تربیت‏به وجود آمده و مورد استفاده مربیان قرار مى‏گیرد که عمده‏ترین آن‏ها عبارت است از: روش الگودهى، پند و اندرز، عبادت و انجام فرایض، مراقبت، و تحسین وتشویق. اگرچه در سخنان امام على‏علیه السلام به این روش‏ها تصریح نشده است، ولى با دقت در سیره و کلام ایشان، مى‏توان این روش‏ها را استنباط کرد. در این‏جا، به برخى از روش‏هاى تربیت‏سیاسى در کلام امام على‏علیه السلام از نهج‏البلاغه اشاره مى‏شود:
1- الگودهى
به نظر صاحب‏نظران تربیتى، مؤثرترین و عملى‏ترین روش در تربیت فرد با تمام ابعاد - دینى، اخلاقى، سیاسى - آن ارائه الگو مى‏باشد. بى‏تردید، ارائه الگوى مناسب و سرمشق زنده به افراد، بر تربیت آن‏ها از جنبه‏هاى گوناگون تاثیر مى‏گذارد. از این‏رو، خداوند همه انبیاعلیهم السلام به خصوص رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله را به عنوان «اسوة حسنه‏» و سرمشق نیکو براى مردم معرفى کرده است; مى‏فرماید: «به راستى شما را در (خصلت‏ها و روش) پیامبر خدا نمونه و سرمشق نیکو و پسندیده‏اى است. » (احزاب: 21) پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله در تمام ویژگى‏هاى انسانى و در همه زمینه‏ها، اعم از اخلاق، سیاست و امثال آن الگوست. در سیاست چنان بود که از اقوام و طوایف پراکنده ملتى واحد ساخت و نخستین حکومت اسلامى را در مدینه بنیان نهاد. در واقع، خداوند پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله را برانگیخت تا سرمشقى براى تمام بشریت‏باشد تا روز قیامت.
على‏علیه السلام نیز با پیروى کامل از رسول خداصلى الله علیه وآله، ایشان را به عنوان بهترین الگو براى عموم مردم، به خصوص اصحاب و یارانش معرفى کردند. بدین‏روى، هنگام ملاقات با طلحه و زبیر و رد پیشنهادهاى آنان فرمودند: «پس از رسیدن خلافت‏به من، بدانچه در قرآن کریم آمده است عمل مى‏کنم و از هرچه پیامبر سنت نهاده است پیروى مى‏نمایم و به‏نظرات شما احتیاجى ندارم. » (22) همچنین‏آن‏حضرت‏خطاب‏به‏عموم مردم فرمودند: «به راه‏و رسم پیامبرتان‏اقتدا کنید که بهترین راه و رسم‏هاست. رفتارتان رابا روش پیامبر تطبیق دهید که هدایت کننده‏ترین روش‏هاست. » (23)
از این سفارش‏هاى حضرت على‏علیه السلام به مسلمانان، به ویژه اصحاب آن حضرت، به خوبى معلوم مى‏شود که ایشان در تربیت دینى، سیاسى و اخلاقى مردم از شیوه الگودهى استفاده کرده و رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله را به عنوان بهترین سرمشق زندگى به آنان معرفى نموده است. زندگى پیامبرصلى الله علیه وآله در همه شؤون آن، مناسب‏ترین روش براى الگوگیرى است; به گونه‏اى که پیروى از آن موجب سعادت دنیا و آخرت انسان مى‏باشد. امام على‏علیه السلام در نامه‏ها و دستورات خود به کارگزاران و احیانا توبیخ آنان در برخى موارد، خود را به عنوان الگوى رفتارى آنان معرفى کرده‏اند. در همین زمینه، به عثمان بن حنیف، استاندار بصره، مى‏فرماید: «آگاه باش! هر ماموم و پیروى امام و پیشوایى دارد که باید به او اقتدا کند و از نور دانشش بهره گیرد. بدان که امام و رهبر شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. آگاه باش! شما توانایى آن را ندارید که چنین باشید، اما مرا با ورع، تلاش، عفت، پاکى و پیمودن راه صحیح یارى دهید. » (24)
بنابراین، یکى از کارامدترین روش‏هاى تربیت، به ویژه تربیت‏سیاسى، روش «الگودهى‏» است.
2. پند و اندرز یا موعظه حسنه
پند و اندرز یا موعظه حسنه، که از روش‏هاى مؤثر در تربیت است، امروزه نیز بر استفاده از آن در تربیت افراد توصیه مى‏شود; چون در نفس انسان، گرایش‏هایى فطرى وجود دارد که احتیاج به ارشاد و تهذیب دارد و این کار با پند و اندرز قابل تحقق است. موعظه‏اى که از دل و جان پاک برخیزد، جان‏هاى ره گم کرده را هدایت مى‏کند و دل‏هاى سخت را نرم نموده، تسلیم حق مى‏نماید. امام على‏علیه السلام به فرزندش، امام حسن مجتبى‏علیه السلام، وصیت مى‏کند: «دلت را با موعظه زنده کن‏» ; (25) زیرا موعظه حسنه دل‏هاى غافل را بیدار نموده، به حرکت مى‏آورد.
موعظه حسنه از روش‏هاى قرآنى است که خداوند براى تربیت آدمیان بدان سفارش نموده و همه انبیاعلیهم السلام نیز آن را به کار برده‏اند; چنان که خداوند به پیامبر فرمان مى‏دهد: «با شیوه حکیمانه و موعظه حسنه مردم را به راه پروردگارت بخوان. » (نحل: 125) حضرت لقمان‏علیه السلام نیز از این روش در تربیت فرزندش استفاده کرده است: «آن‏گاه که لقمان پسر خویش را موعظه کرد و گفت: اى پسرک من، به خدا شرک نورز; به راستى که شرک ستمى بزرگ است. » (لقمان: 13) بدین روى، پند و اندرز به عنوان یک روش قرآنى همواره مورد استفاده پیامبران‏علیهم السلام بوده و آن‏ها در طول تاریخ، براى تربیت انسان‏ها از آن بهره گرفته‏اند. پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله نیز به عنوان مربى نمونه، بارها در تربیت و پرورش افراد، این روش را به کار بردند. آن حضرت در برخورد با مشرکان و یا اهل کتاب با زبان بسیار نرم و محبت‏آمیز، آن‏ها را به اسلام دعوت مى‏کردند و همین روش موجب جذب افراد مختلف مى‏گردید تا این‏که به زودى قلمرو کشور اسلامى گسترش یافت. خداوند نیز در این باره مى‏فرماید: «به برکت رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگ‏دل بودى، مردم از اطراف تو پراکنده مى‏شدند. » (آل عمران: 159)
حضرت على‏علیه السلام‏نیز از روش پند و اندرز در هدایت مردم، به خصوص تربیت کارگزاران، استفاده کرده، آن را به عنوان «حق ملت‏برحاکم‏» معرفى نموده‏اند: «اى مردم، براى من‏و شما حقوق متقابلى است: از من بر شما و از شما بر من. اما حق شما بر من نصیحت، خیرخواهى و موعظه شماست. » (26) باز مى‏فرماید: «برامام و زمامدار اسلامى نیست جز آنچه از ناحیه پروردگار به عهده او واگذار شده است: کوتاهى نکردن در موعظه و کوشیدن در نصیحت. » (27)
بنابراین، از منظر امام على‏علیه السلام، نصیحت، حق مردم بر حاکم و زمامدار است که باید در مسیر تربیت و هدایت انان به کار گرفته شود;همان‏گونه‏که خود آن حضرت در تربیت کارگزاران و مدیران، بلکه در تربیت عموم مردم از این روش به خوبى بهره مى‏گرفتند.
3. نظارت و مراقبت
تربیت‏به کمک نظارت و مراقبت از رفتار و بازپرسى و حساب‏رسى شیوه رایج در تعلیم و تربیت و به ویژه در قلمرو سیاست و اداره امور اجتماعى است. این شیوه در تربیت افراد، اعم از کارگزاران حکومتى و غیر آن‏ها، بسیار مؤثر است و نقش اساسى در اصلاح رفتار فرد دارد. از آن‏جا که نوع آدمى نیازمند مراقبت و نظارت است و انسان باید احساس کند که ناظران و مراقبانى از بیرون بر اعمال و رفتار و عملکرد او نظارت دارند و نسبت‏به کارهاى گذشته باید مورد بازپرسى قرار گیرد، از این‏رو، روش مراقبت در تربیت فرد اهمیت‏بسزایى دارد. خداى متعال توجه انسان را به مراقبان بیرونى جلب مى‏کند و مى‏فرماید: «اى پیامبر، به مردم بگو: هرگونه عمل کنید خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى‏بینند و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانده مى‏شوید و شما را به آنچه عمل مى‏کردید، خبر مى‏دهد. » (توبه: 105)
امام على‏علیه السلام در تربیت‏سیاسى کارگزاران، از روش نظارت و مراقبت‏به خوبى استفاده مى‏کردند. ایشان در نامه عتاب‏آمیزى به عثمان بن حنیف مى‏فرماید: «اى پسر حنیف، به من گزارش رسیده که یکى از جوانان اهل بصره تو را به خوان مهمانى‏اش دعوت کرده و تو نیز بدان‏جا شتافته‏اى، خوردنى‏هاى نیکو برایت آورده و پى در پى کاسه‏ها پیشت نهاده‏اند. گمان نمى‏کردم چنین مهمانى‏اى را بپذیرى. » (28) هر چند کارى که عثمان بن حنیف مرتکب‏شد فقطشرکت دریک مهمانى - به اصطلاح - اشرافى بود، نه چیزى بیش از آن، اما در عین حال، امام على‏علیه السلام او را توبیخ کردند; زیرا این کار را در شان کارگزار خود نمى‏دیدند. حاکم منصوب از جانب على‏علیه السلام‏باید اوراالگوى‏خویش قرار دهد و مثل وى رفتار کند و در مجالسى که فقرا بدان راه ندارند شرکت ننماید.
در موارد متعدد دیگرى نیز امیرمؤمنان‏علیه السلام هر جا تعدى و انحرافى مى‏یافتند، فورا خطاکار را بدون هیچ ملاحظه‏اى تنبیه مى‏کردند; چنان که وقتى به امام‏علیه السلام خبر رسید که یکى از پسرعموهایش - عبدالله بن عباس - دست‏به تعدى در اموال مردم گشوده است، در نامه‏اى، سخت او را تهدید و سرزنش کردند: «پس از خدا بیم‏دار و مال‏هاى این مردم را برگردان و اگر چنین نکنى و خدا مرا یارى دهد تا بر تو دست‏یابم، کیفرت مى‏دهم و با شمشیرى تو را بزنم که کسى را بدان نزدم جز آن‏که به آتش جهنم وارد شد. » (29)
نمونه‏هایى از این دست‏حاکى از آن است که امام على‏علیه السلام سخت مراقب کارگزاران خودبودند و برکارهاى‏ایشان کاملا نظارت داشتند و به صورت پنهان و آشکار، عملکرد کارمندان را ارزیابى مى‏کردند. در همین زمینه، امام‏علیه السلام به مالک اشتر چنین فرمان مى‏دهند: «کارهاى کارگزارانت را وارسى کن و افراد شایسته داراى صداقت و وفا را بر رفتار آنان مراقب ساز; زیرا بازرسى پنهان در کار آنان، آن‏ها را به امانت‏دارى و نرمى با مردمان وادار مى‏سازد. » (30)
به هر حال، به کارگیرى شیوه مراقبت روش معمول در نظام حکومتى امام على‏علیه السلام براى تربیت‏سیاسى - اجتماعى کارگزاران بوده است و بر اساس نامه‏هاى ایشان به حاکمان، این روش بهترین راه در حفظ امانت و رعایت‏حقوق مردم مى‏باشد.
4- روش عبادت و انجام فرایض
یکى از روش‏هاى تربیتى موجود در نهج‏البلاغه، که در تربیت دینى، اخلاقى، سیاسى و اجتماعى نقش بسزا دارد، روش عبادت و انجام واجبات الهى است. این روش را مى‏توان از سیره عملى امام على‏علیه السلام به زمامداران استنباط کرد. همان‏گونه که على‏علیه السلام نمونه کاملى از یک انسان وارسته و الهى بوده و در تمام فضایل و کمالات معنوى سرامد و ممتاز است، در عبادت و بندگى خدا نیز از همگان‏پیشى گرفته; عبادت‏هاى شبانه و راز و نیازهاى عاشقانه او چنان بود که حتى دشمنان را به شگفتى واداشت تا آن‏جا که به این موضوع اعتراف مى‏نمودند و از وى ستایش مى‏کردند.
على علیه السلام گذشته از این‏که خود دلباخته عبادت بود و در بحران‏هاى زندگى از آن کمک مى‏گرفت، زمامداران و کارکنانش را نیز بدان دستور مى‏داد. در نخستین فرمانش به مالک فرمود:
«اطاعت و عبادت خدا را بر همه چیز مقدم بدار و آنچه را در قرآن کریم آمده است از فرایض و مستحبات الهى بدان عمل کن; چون هیچ کس به سعادت نمى‏رسد جز با پیروى از دستورات خداوند. » (31) همچنین به مالک سفارش مى‏کنند: «براى اصلاح نفست، ما بین خود وخدایت‏بهترین و با عظمت‏ترین اوقات را قرار بده‏» ; (32) یعنى وقتى را براى حضور در بارگاه خداوندى انتخاب کن که بتوانى همه توجهت را به خدا جلب کنى و در آن اوقات خاص از او مددگیرى.
على‏علیه السلام به همه کارگزارانش به انجام هرچه بهتر فرایض، به خصوص نماز، دستور مى‏دادند و اهمیت نماز را براى آنان بیان مى‏داشتند. به محمد ابن ابى بکر فرمودند: «نماز را در وقتى که براى آن تعیین شده است‏به جاى آر و بدان هر یک از اعمالت پیرو نماز تواست‏» ; (33) یعنى اگر نماز را نیکو به جا آورى، کارهاى دیگر تو نیز نیکو خواهد بود و اگر نماز را ضایع کنى، اعمال دیگرت نیز ضایع خواهد بود. به دیگر سخن، نماز اساس دین است; اگر نماز نزد خدا قبول شد، اعمال دیگر نیز قبول‏است، وگرنه‏هیچ یک‏ازعبادات‏پذیرفته نمى‏شود. به طور کلى، ایشان مى‏فرماید: «هر که ارتباط خود با خدا را درست کند و از غیرخدا چشم بپوشد، خداوند رابطه او را با مردم درست مى‏کند و مردم را نسبت‏به او مهربان مى‏سازد. » (34)
بسیارى از مشکلات و بحران‏هاى موجود در جوامع اسلامى در اثر غفلت و دورى از خدا پدید آمده‏اند که اگر همه رهبران مسلمان به قرآن و سیره رسول الله‏صلى الله علیه وآله عمل کنند، همه بحران‏ها اعم از دینى، اخلاقى‏وسیاسى - اجتماعى برطرف خواهند شد. امید است که زمامداران روزگارى همه به خدا برگردند و استقلال کشورهاى اسلامى را به ارمغان آورند.
5- تحسین و تشویق
یکى از شیوه‏هاى رایج و کارساز در فرایند تربیت، شیوه تشویق از رفتار و عملکرد مثبت متربیان است; زیرا ساختار روانى و عاطفى انسان به گونه‏اى است که اگر در برابر کارى که انجام مى‏دهد مورد تحسین قرارگیرد، به آن کار علاقه‏مند شده، آن را تکرار مى‏کند. از این‏رو، تشویق و پاداش در اصلاح یا تثبیت رفتار بسیار مؤثر است و شاید بهترین راه در تقویت عملکرد مثبت فرد باشد. کارشناسان امور تربیتى و مربیان پرورشى نیز در طول تاریخ، در تربیت افراد از این روش استفاده کرده‏اند.
تشویق و اعطاى پاداش یا وعده آن از روش‏هایى است که ریشه قرآنى دارد. خداوند ضمن تحسین و قبول کارهاى نیک بندگان، با وعده ثواب و پاداش چند برابر، آن‏ها را به تکرار و ادامه آن تشویق مى‏کند و مى‏فرماید: «هر کس نیکى کند و کار خیرى انجام دهد، ده برابر آن مزد دارد. » (انعام: 108) یا مى‏فرماید:
«هر که به کار نیکى اقدام کند، ، برایش مزدى بهتر از آن خواهد بود، و از عذاب سخت روز قیامت نیز در امان است. » (نحل: 90)
پیامبران الهى علیهم السلام نیز هر یک ضمن دعوت از مردم، مژده و بشارت پاداش را نیز به آنان مى‏دادند. از این‏رو، یکى از وظایف انبیاعلیهم السلام بشارت دادن بوده است; خداوند مى‏فرماید:
«ما انبیا را نفرستادیم، مگر این‏که بشارت دهنده و بیم‏رساننده باشند. » (انعام: 48)
همچنین درباره رسول اکرم صلى الله علیه وآله مى‏فرماید:
«اى پیامبر، تو را گواه و بشارت‏دهنده و بیم‏رساننده فرستادیم‏» (احزاب: 44) ;
یعنى گواه بر اعمال مردم باش، آنان را به نعمت‏هاى بهشتى بشارت بده و از عذاب آخرت بترسان. امام على‏علیه السلام نیز این روش را در تربیت‏سیاسى - اجتماعى کارگزاران به کار مى‏گرفتند. از نامه‏ها و فرمان‏هاى آن حضرت در نهج‏البلاغه درباره کارگزاران و چگونگى برخورد آنان با افراد رده پایین، به خوبى برمى‏آیدکه روش‏تشویق مورد توجه ایشان بوده است. به مالک دستور مى‏دهند: «مبادا نیکوکار و بدکار نزدت یکسان باشند; چون این روش نیکوکار را در نیکى کم انگیزه مى‏کند و بدکار را به بدى وامى‏دارد. » (35) منظور این است که مالک به عنوان یک حاکم اسلامى و نماینده على‏علیه السلام، نباید نیکان و بدان را برابر بداند، بلکه باید نیکوکاران را تشویق و بدکاران را مجازات نماید. نیز به مالک فرمودند: آنان (کارگزاران) را در نیکى یارى کن و پیوسته تشویقشان نما و کارهاى مهمى را که انجام داده‏اند برشمار، زیرا یاداورى کارهاى نیک آنان را به هیجان درمى‏آورد و افراد از کار مانده‏رابه خواست‏خداترغیب‏مى‏کند» ، (36) بدین معنا که تشویق در افراد ایجاد انگیزه مى‏کند و آنان را به حرکت و فعالیت‏بیش‏تر وامى‏دارد و حتى افراد بى‏تفاوت یا بى‏حال را علاقه‏مند مى‏سازد.
بر اساس اندیشه و سیره على علیه السلام، تشویق عامل مؤثرى در ایجاد انگیزه است و مى‏تواند افراد را به اصلاح یا تثبیت رفتارهاى مطلوب هدایت کند. همان‏گونه که خود آن حضرت در گفتار و رفتار، به تحسین و تمجید یاران و اصحاب مى‏پرداختند. ایشان در تحریک و تشویق یاران خود از آنان چنین یاد مى‏کنند: «شمایید یاران حق و برادران در دین و ایمان و در روز جنگ چون سپر نگهبان; پس مرا یارى کنید به نصیحتى خالى از فریب و نیرنگ و دورویى. » (37)
آنچه‏از سخنان على‏علیه السلام بر مى‏آید این است که‏تشویق در تربیت و اصلاح رفتار فرد مؤثر است و ایشان این روش را گذشته از این‏که خود به کار مى‏گرفتند، دیگران را نیز بدان دستور مى‏دادند.
ویژگى‏هاى مثبت کارگزاران
رسیدن به اهداف بلند نظام اسلامى و تحقق برنامه‏هاى آن، تدبیرى مى‏طلبد که بر اساس آن، بتوان افراد شایسته‏اى را براى تصدى امور ادارى و اجتماعى کشور تربیت کرد. تربیت‏سیاسى و پرورش افراد کاردان در امور سیاسى، بر اساس اندیشه امام على‏علیه السلام شاخصه‏ها و محورهایى دارد که لازم است مورد توجه فرمانروایان و دست‏اندرکاران این مهم قرار گیرد. على‏علیه السلام براى کارگزاران حکومتى ویژگى‏هایى را در نظر داشتند و براى رسیدن بدان‏ها، شیوه‏هایى را به کار مى‏گرفتند. در این‏جا، به برخى از ویژگى‏هاى کارگزاران مورد نظر آن حضرت اشاره مى‏شود:
1- خدامحورى
اولین ویژگى که از فرمان‏هاى حکومتى حضرت على‏علیه السلام در ارتباط با امور ادارى و سیاسى به دست مى‏آید و جنبه تربیتى نیز دارد، «خدامحورى‏» است. کسى که در وادى اداره جامعه و مسائل سیاسى قدم مى‏گذارد و مى‏خواهد به مردم خدمت کند، باید در هر شرایطى خدا باور و خدامحور باشد; چون قدرت و ریاست‏به طور طبیعى، غرورآفرین است و از این‏رو، سیاستمداران بیش از دیگران در معرض لغزش و سقوط قرار دارند. یاد خدا و توجه به او نیرویى است که همواره انسان را در لغزشگاه‏ها و خطرات حفظ مى‏کند. حضرت على‏علیه السلام بدین دلیل، در دستورالعمل خود به مالک اشتر فرمان مى‏دهند: «خداوند سبحان را با قلب و دست و زبان یارى نما; زیرا خداى بزرگ یارى و عزت کسى را که یاریش کند و عزیزش بدارد تضمین کرده است. » (38)
منظور از نصرت و حمایت دین خدا، یارى مسلمانان و اجراى احکام اسلامى در جامعه است. کسانى که با قلب و زبان و دست و در یک کلام، با تمام وجود، از دین خدا حمایت کنند و در تمام کارها خدامحور باشند مورد نصرت خداوند قرار مى‏گیرند; خداوند به این افراد وعده کمک و یارى داده و در این باره خطاب به مؤمنان فرموده است: «اگر شما دین خدا را یارى کنید، خدا یارى‏تان مى‏کند. » (محمد: 7)
خدامحورى آثار متعددى همچون اخلاص در عمل، دورى از گناه و قرب الى الله دارد که هر یک به لحاظ تربیتى بسیار مهم است; زیرا هدف عالى در تربیت اسلامى رسیدن به مقام قرب الهى مى‏باشد و باید تمام فعالیت‏هاى مربیان در این زمینه صورت گیرد. علاوه بر این، اگر مدیران و سیاست‏گذاران جامعه بر اساس خداباورى و حق‏مدارى حرکت کنند و در راه خدا قدم بردارند، خداوند محبت آن‏ها را در دل مردم جاى مى‏دهد. على‏علیه السلام نیز به این امر اشاره دارند: «هر که آنچه را بین او و بین خداست اصلاح کند، خداوند آنچه را بین او و بین مردم است درست مى‏کند. » (39) بدین‏روى، سیاستمداران نظام اسلامى باید به گونه‏اى تربیت‏شوند که ویژگى خداباورى در قلب و روح آنان رسوخ کند تا تمام کارهایشان بر اساس خدامحورى انجام گیرد.
2- حق‏مدارى
از دیگر خصوصیاتى که باید در تربیت‏سیاسى زمامداران و مدیران بدان توجه شود، «حق‏مدارى‏» است. مربیان سیاسى باید افراد را چنان براى اداره امور کشور تربیت نمایند که روحیه حق‏طلبى و حق‏مدارى از شاخصه‏هاى وجودى آنان باشد. حضرت على‏علیه السلام در این زمینه، به مالک اشتر براى انتخاب همکاران نزدیکش دستور مى‏دهند: «افراد حق‏گو را به خود نزدیک کن، از میان خواص خود کسى را به خود نزدیک‏تر کن که در حق‏گویى - گرچه گفتار حق تلخ است - صراحت لهجه داشته باشد. » (40) همچنین آن حضرت درباره حق والى و رعیت مى‏فرماید: «هرگاه رعیت‏حق والى و والى حق رعیت را ادا کند، حق در بین آن‏ها عزیز و قواعد دین استوار و روزگار اصلاح مى‏شود» (41) درباره اجراى حق به مالک مى‏فرمایند: «حق را براى هر که باشد از نزدیکان و بیگانگان اجرا کن و در انجام این تکلیف بردبار و شکیبا باش، گرچه اجراى حق درباره خویشان و خواص طبق میل قرار نگیرد. » (42)
بنابراین، یکى از صفات برازنده زمامدار، حق‏گویى و حق مدارى است که طبق کلام رسول خداصلى الله علیه وآله، «حق را باید گفت، هر چند در ذائقه بعضى تلخ آید. » (43) یاران راستین امام على‏علیه السلام - همانند مالک اشتر - در اثر تربیت‏هاى درست آن حضرت، داراى صفت‏حق‏گویى و حق‏معیارى بودند و تا آخرین روزهاى زندگى بر آن ثابت قدم ماندند.
3- عدالت‏خواهى
از شاخصه‏هاى بارز تربیت‏سیاسى در سیره و گفتار امام على‏علیه السلام عدالت‏پرورى و عدالت‏خواهى است. سراسر زندگى آن حضرت نشان دهنده اعتدال و اجراى عدالت در جامعه است. ظلم‏ستیزى ایشان و مبارزه با ستم وبیدادگرى، چه در دوران حکومت و چه پیش از آن، از ویژگى‏هاى زندگى آن حضرت است; چنان‏که دوست و دشمن‏بدان معترفند. حضرت على‏علیه السلام در دستورالعمل هاى سیاسى خود به فرمانروایان، همواره بر رعایت انصاف و عدالت در بین مردم تاکید مى‏کردند; همان‏گونه که فرازهایى از عهدنامه مالک‏اشتر به این موضوع اختصاص یافته است: «مالکا، انصاف و عدالت رابین خدا و مردم از یک سو و خود و نزدیکانت و هر که هواى او را در سر دارى از سوى دیگر، مراعات کن. » (44)
على علیه السلام‏در این فراز از گفتار خود به مالک، او را به رفتار عادلانه با مردم و پرهیز از ظلم و ستم و دورى از تبعیض در بین آنان سفارش مى‏کنند; یعنى مدیر و فرمانرواى مسلمانان نباید خود و بستگان یا طرفدارانش را در مسائل شخصى و امتیازات اجتماعى بر دیگران مقدم بدارد; زیرا در صورتى که حاکم عدالت را رعایت نکند و افراد خاصى را بر دیگران ترجیح دهد، مرتکب ظلم شده و در حال ستیز با خداست. چنین حاکمانى به زودى محبوبیت مردمى خود را از دست داده، مورد خشم خداوند و نفرت قرار مى‏گیرند. طبیعى است که با رفتار ناعادلانه و تبعیض‏آمیز سیاستمداران، نارضایتى عمومى پدید مى‏آید و در اثر آن، پایه‏هاى قدرت آنان به تدریج رو به ضعف مى‏گذارد.
براین‏اساس، یکى‏ازویژگى‏هاى‏تربیت‏سیاسى طبق فرمان‏هاى حکومتى حضرت على‏علیه السلام عدالت‏خواهى است. زمامداران مسلمان باید از چنین خصوصیتى برخوردار باشند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه اجرا نمایند. امروزه بیش از هر زمان دیگرى، به خصوص در نظام جمهورى اسلامى، ضرورت این موضوع احساس مى‏شود; چرا که این نظام براى رسیدن به اهداف بلند خود، نیاز مبرم به نیروهاى متخصص و کاردان داراى ویژگى‏هاى تعهد، وفادارى و عدالتخواهى دارد. اما متاسفانه بسیارى از کارگزاران نظام اسلامى، به ویژه در رده‏هاى پایین سیاسى - ادارى از ویژگى‏هاى مطلوب برخوردار نیستند. از همین‏روست که گاه نظام با چالش‏هایى اجرایى، قانون‏گذارى و یا قضایى روبه‏رو مى‏شود.
4- فقرزدایى
عنصر دیگرى که لازم است در تربیت‏سیاسى مورد توجه قرار گیرد تامین نیازهاى ضرورى مردم است. افرادى را باید براى تصدى امور سیاسى و اجرایى کشور انتخاب کرد که انگیزه‏اى قوى در ارائه خدمت‏به مردم داشته باشند، ایجاد چنین انگیزه‏اى تنها در اثر تربیت درست‏بر اساس اندیشه‏هاى دینى برخاسته از قرآن و سنت میسر است. توجه به سیره، رفتار و گفتار امیرالمؤمنین على‏علیه السلام در این زمینه بسیار کارساز و راهگشاست. عملکرد آن حضرت در دوران خلافت و پیش از آن الگوى کاملى براى فقرزدایى و کمک‏رسانى به نیازمندان مى‏باشد. على‏علیه السلام، هم خود یار و مددکار فقرا و محرومان بود و هم افرادى را با این ویژگى پرورش داد. دستورات آن حضرت به مجریان و مدیران ارشد حکومت در آن روز، حاکى از اهتمام ایشان به فقرستیزى و تامین اجتماعى است; چنان که خطاب به مالک مى‏فرماید: «اى مالک، درباره طبقه پایین از مردم، که چاره‏اى ندارند و در فقر و تنگ‏دستى زندگى مى‏کنند، خدا را فراموش نکن. آن‏ها عبارتند از: بینوایان، نیازمندان، گرفتاران و زمین‏گیر شدگان. آنچه را که خداوند از حق خود درباره ایشان دستور داده رعایت کن و براى آنان قسمتى از بیت‏المال و سهمى از غنایم خالص اسلامى هر شهر در نظر بگیر. » (45)
از این توصیه‏هاى على‏علیه السلام به مالک نسبت‏به فقرزدایى از جامعه برمى‏آید که حمایت از فقرا ونیازمندان به عنوان یک اصل در حکومت اسلامى مطرح است و براى تحقق آن، باید تلاش کرد; زیرا فقر و کمبود اقتصادى عامل بروز بسیارى از مشکلات، از جمله فساد اخلاقى و ناامنى در جامعه است. از این‏روست که على‏علیه السلام به مدیران و کارگزاران نظام اسلامى دستور مى‏دهند تا از طبقه ضعیف و مستمند و به خصوص کسانى که براى حفظ آبرویشان چیزى نمى‏خواهند و با فقر زندگى مى‏کنند، پشتیبانى مالى و اقتصادى نمایند.
رهبر معظم انقلاب، حضرت آیة‏الله خامنه‏اى - مد ظله العالى - نیز بر این امر تاکید دارند و بارها مسؤولان نظام را به مبارزه با فقر، فساد و تبعیض دستور داده‏اند. (46) این دستور در واقع، برخاسته از فرمان‏هایى است که على‏علیه السلام به مالک اشتر و دیگر مدیران جامعه صادر نموده است.
5- امانت‏دارى
در اندیشه سیاسى على‏علیه السلام امانت‏دارى یکى از ویژگى‏هاى برجسته و با اهمیت کارگزاران حکومت است. از این نظر، هر کس در هر پست و مقامى که باشد امانتدار مردم مى‏باشد و باید در حفظ امانت‏بکوشد; زیرا اموال، ناموس، حیثیت، شرف و بسیارى از مسائل حیاتى مردم نزد کارگزار دولت قرار داده شده و او مسؤول نگه‏دارى آن‏هاست، حتى مقام و منصبى که به او واگذار شده امانت است و بدین‏روى، باید در انجام وظیفه‏اش تلاش کند. حضرت على‏علیه السلام گذشته از این‏که خود نمونه کامل امانت‏دارى در زمینه‏هاى گوناگون بودند، دیگران را نیز به رعایت امانت‏سفارش مى‏کردند و مى‏فرمودند: «امانت را ادا کنید، هر چند صاحبش قاتلان فرزندان انبیا باشد. » (47)
سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در این‏باره فراوان است و رفتار و سیره ایشان نیز از اهمیت امانت‏دارى حکایت دارد تا آن‏جا که فرمودند: «برترین و «هر که امانتدار نیست، ایمان ندارد» (49) بنابراین، در تربیت‏سیاسى کارگزاران، باید خصیصه امانت‏دارى را در آن‏ها ایجاد و تقویت کرد. آنچه امروزه موجب بروز مشکلات گوناگون در جوامع اسلامى شده این است که رهبران و کارگزاران حکومتى افرادى صالح و امانتدار نیستند. بدین دلیل، باید برنامه‏ریزى کرد تا بر اساس اندیشه‏هاى سیاسى امام على‏علیه السلام سیاستگذاران و مدیران شایسته تربیت‏شوند، به گونه‏اى که تمام ویژگى‏هاى تربیت‏سیاسى را دارا باشند. با وجود رهبران و کارگزاران تربیت‏یافته و با صلاحیت، بحران‏هاى موجود در کشورهاى اسلامى که غالبا ناشى از بى‏لیاقتى و بى‏کفایتى زمامداران است، برطرف خواهد شد.
على علیه السلام نسبت‏به اداى امانت در همه موارد، بسیار جدى و سختگیر بودند; به خصوص در مورد امانت‏هاى مالى از قبیل بیت‏المال و اموال مسلمانان تاکید فراوان داشتند. آن حضرت به همه کارگزاران نظام اسلامى در این زمینه سفارش مى‏نمودند و اگر احیانا خیانتى از آنان سر مى‏زد، بلافاصله خاطى را مجازات مى‏کردند; چنان که به زیاد بن ابیه جانشین عبدالله بن عباس، که از عوامل عثمان بود و سابقه خوبى نداشت، فرمودند: «از روى راستى و درستى به خدا سوگند یاد مى‏کنم، اگر به من خبر برسد که تو - زیاد ابن ابیه - در بیت‏المال مسلمانان به چیزى اندک یا بزرگ خیانت کرده، بر خلاف دستور صرف نموده باشى، چنان بر تو سخت گیرم که خوار و ذلیل شوى. » (50) منظور امام‏علیه السلام از این هشدار شاید این بوده که در صورت تخلف‏وخیانت‏به بیت‏المال، زیاد را از مقام و ریاست‏برکنار مى‏کند و آنچه را از اموال مسلمانان اندوخته است مسترد مى‏گرداند. به‏گونه‏اى که هم آبرو و حیثیت او در بین مردم برود و هم از نظر مالى، خوار و ذلیل گردد.
همچنین امام‏علیه السلام به اشعث‏بن قیس، والى آذربایجان، مى‏فرمایند: «مقام فرمان‏روایى به منزله خوراک براى تو نیست که هر چه را از این طریق به تو مى‏رسدمال‏شخصى خودت‏قراردهى، بلکه امانتى است در اختیار تو که باید از آن مواظبت کنى و قدمى بر خلاف دستورات دین برندارى‏» (51) نیز آن حضرت به مالک دستور مى‏دهندکه در انتخاب کارگزاران حکومت دقت کند و سوابق افراد را از مراکز باصلاحیت تحقیق نماید و هر که را به‏امانت‏دارى شهرت‏داردبرگزیند. فرمودند: «کارمندان را امتحان کن; هر که نزد عموم مردم‏خوش سابقه و معروف به امانت‏دارى است، براى‏انجام‏کارادارى انتخاب نما. » (52)
ویژگى‏هاى منفى کارگزاران
تربیت‏سیاسى هر قدر کارساز و مؤثر باشد و بتواند کارگزاران مؤمن و متعهدى را پرورش دهد، با این وجود، در مقام اجرا و عمل، خواه ناخواه با موانع و مشکلاتى مواجه خواهد شد. این‏مشکلات بیش‏تر ناشى از ویژگى‏هاى منفى کارگزاران است; زیرا سیاست وقدرت، به‏طورطبیعى، آفت‏زاست و بدین‏روى، سیاست‏مداربیش‏ازهرکس‏دیگرى، در معرض خطا و نافرمانى خدا قرار دارد. در این‏جا، به برخى ویژگى‏هاى منفى، که ممکن است دامنگیر کارگزاران سیاسى
شود و در نتیجه آن‏ها نتوانند به صورت شایسته انجام وظیفه کنند، اشاره مى‏گردد:
1- غرور و خودبینى
یکى از پیامدهاى قدرت، غرور و خودخواهى است که معمولا پس از احراز مقام فرمان‏روایى در برخى از سیاستمداران مشاهده مى‏شود; چون بشر - نوعا - در اثر غفلت از حقیقت و ضعف ایمان به محض رسیدن به مقام و ریاست، دچار غرور و خودبینى مى‏گردد. تکبر و خودپسندى بزرگ‏ترین آفت تربیت‏سیاسى است و مى‏تواند تمام آثار تربیت را از بین ببرد. چه بسا دیده شده است زمامدارانى که پس از استقرار در مسند قدرت، همه ارزش‏ها را زیر پا گذاشته و به تعهدات خود در برابر مردم عمل نکرده‏اند. از این‏جاست که حضرت على‏علیه السلام همواره کارگزاران نظام اسلامى را به دورى از تکبر و خودبینى توصیه مى‏کنند. آن حضرت به مالک مى‏فرمایند: «بپرهیز از خودپسندى و تکیه به چیزى که تو را به خودخواهى وادارد و بپرهیز از این‏که دوست‏بدارى تو را مردم بستایند; زیرا حالت غرور و خودبینى‏مناسب‏ترین فرصت‏براى شیطان است تا نیکى نیکوکاران را از بین ببرد. » (53) آن‏حضرت‏همچنین درباره عجب و خودخواهى فرمودند: «هر که به آراء و نظرهاى خود به چشم خودپسندى نگاه کند، دشمنان براو مسلط خواهند شد. » (54)
بر اساس اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام غرور و خودخواهى بزرگ‏ترین آفت تربیت‏سیاسى است که زمامداران را به خودکامگى و سرانجام، به ذلت و خوارى مى‏کشاند; چون غرور بدترین صفت اخلاقى است که باعث مى‏شود انسان دست‏به ظلم و ستم و نافرمانى بزند. على‏علیه السلام فخر و تکبر را از ویژگى‏هاى
زمامداران بنى‏امیه دانسته، آن را عامل فسادشان در زمین به شمار مى‏آورند; آن‏جا که خطاب به مردم فرمودند «اگر بنى‏امیه بر شما مسلط شوند، تکبر و به خود بالیدن و سلطه با قهر و زور و ربودن اموال و فساد در زمین رادرمیان شما آشکار مى‏سازند» ; (55) یعنى بنى‏امیه کسانى هستند که به محض رسیدن به مقام و قدرت، در اثر غرور و خودبینى، تمام ارزش‏هاى اسلامى را کنار گذاشته، آشکارا مرتکب جنایت مى‏شوند. بنابراین، کارگزار اسلامى نباید در اثر این صفت رذیله، گرفتار وسوسه‏هاى شیطانى شده، از راه حق خارج شود، بلکه همیشه باید مواظب باشد تا به غرور و خودبینى آلوده نگردد.
2- انحصارطلبى
منظور از انحصارطلبى آن است که زمامدار و کارگزار در حوزه قدرت و اختیاراتش همه چیز را به خود و وابستگان خود اختصاص مى‏دهد; بدین معنا که قدرت، سیاست، امکانات و دیگر امتیازات اجتماعى را به اقوام، گروه و جناح سیاسى خود اختصاص داده، دیگران را از آن‏ها محروم سازد. در کلام امیرالمؤمنین على‏علیه السلام، از این خصوصیت‏به «استئثار» تعبیر گردیده و فرمانروایان را به شدت از آن بر حذر داشته‏اند; چنان که به مالک مى‏فرمایند: «از امتیازخواهى بپرهیز و از این‏که چیزى را که همه مردم نسبت‏به آن یکسانندبه‏خوداختصاص دهى، دورى کن. هر چند زمامدار نزدیکان و خویشاوندانى دارد که توقع برترى، امتیازگیرى و دخالت در قراردادها بدون رعایت انصاف را دارند، ولى تو تدبیرى بیندیش که با از بین بردن عوامل آن‏ها، ریشه انتظاراتشان را برکنى و به هیچ یک از اطرافیان و وابستگان چیزى اززمین‏و امثال‏آن‏وامگذارو مبادا در تو طمع کنندتاقراردادى به‏سودایشان‏منعقدکنى، در حالى که‏این‏کارمایه ضرر سایر مردم مى‏گردد. » (56)
از این‏گونه فرمان‏هاى امام على‏علیه السلام به مدیران ارشد نظام حکومتى، به خوبى برمى‏آید که انحصارطلبى و خودکامگى از دیدگاه آن حضرت بزرگ‏ترین آفت دولت است. تاریخ، دولت‏هاى فراوانى را سراغ دارد که در اثر انحصارطلبى و - به اصطلاح - «تمامیت‏خواهى‏» زمامداران و مدیران، به سرعت رو به ضعف نهاده و زمینه زوالشان فراهم گردیده و نابود شده‏اند. على‏علیه السلام انحصارطلبى را علت اصلى سقوط خلافت‏عثمان وقتل او معرفى نموده، مى‏فرمایند: «من قضیه قتل عثمان و مسائل مربوط به آن را در یک بیان جامع براى شما مى‏گویم: او خودکامگى و خودسرى کرد، تا آن‏جا که این خصلت در او قوى شد واز حد تجاوز کرد و تا این‏که خشم مردم دامنگیر او گردید. » (57)
امروزه نیز زمامداران بسیارى از کشورهاى اسلامى و غیراسلامى گرفتار خودکامگى و انحصارطلبى‏هاى گوناگون حزبى، نژادى، زبانى، مذهبى و امثال آن هستند که همین موجب نابسامانى‏هاى سیاسى و اجتماعى فراوان شده است. بسیارى‏از جنگ‏ها، تجاوزها و جنایت‏هاى موجود در جهان معلول انحصارطلبى زمامداران است. از این‏رو، دست‏اندرکاران امور سیاسى - اجتماعى باید تلاش نمایند تا با تربیت درست کارگزاران حکومتى از بروز این آفت جلوگیرى کنند.
3- پیمان‏شکنى
به نظر کارشناسان سیاسى، تقویت و پاى‏دارى حکومت‏ها تا حدى بسته به پاى‏بندى زمامداران به عهد و پیمان است; زیرا پاى‏بندى زمامداران به وعده‏هایى که به مردم مى‏دهند و احیانا براى تحقق آن سوگند یاد مى‏کنند سبب نفوذ آنان در دل‏ها، کسب‏اطمینان‏واستوارى‏نظام‏مى‏گردد. امیرمؤمنان على‏علیه السلام در این زمینه به مالک دستور مى‏دهند: «از این‏که به مردم وعده دهى و به انجام کارى متعهد شوى و سپس تخلف کنى، بپرهیز; چون خلف وعده و پیمان‏شکنى‏موجب‏خشم‏خداوخلق‏است. » (58)
در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام پاى‏بندى به عهد و پیمان بهترین وسیله پیوند و الفت میان مردم و زمامداران و موجب استوارى و استحکام دولت‏هاست. در این‏باره مى‏فرمایند: «از واجبات الهى، هیچ کدام همانند وفاى به عهد و پیمان در میان مردم جهان - با تمام اختلافاتى که دارند - مورد اتفاق نیست; حتى مشرکان زمان جاهلیت نیز - علاوه بر مسلمانان - آن را مراعات مى‏کردند; چون پیامدهاى پیمان‏شکنى را آزموده بودند. » (59) بنابراین، مى‏توان گفت: سنگ بناى همه امور اجتماعى پاى‏بندى به عهد و پیمان است و باسست‏شدن‏آن، تمامى مناسبات سیاسى - اجتماعى رو به سستى مى‏گراید. از این‏جاست که پیمان‏شکنى آفت‏بزرگ تربیت‏سیاسى است و چون این احتمال وجود دارد که کارگزاران دولت‏به وعده‏هایى که مى‏دهند عمل نکنند، براى پیشگیرى از این کار، باید زمامدارانى درست کار تربیت کرد; به نحوى که هرگز گرایش به خیانت نداشته باشند.
4- هواپرستى
بى‏شک، پیروى از هواهاى نفسانى خطرى است که همه انسان‏ها را تهدید مى‏کند، اما زمامداران به دلیل شرایط خاص خود، پیش از دیگران در معرض این خطر قرار دارند; زیرا همان‏گونه که گفته شد، قدرت و ریاست معمولا زمینه غفلت و بى‏توجهى آنان را به خدا و جهان آخرت فراهم مى‏سازد. بدین‏روست‏که‏على‏علیه السلام‏مى‏فرماید: «بدترین زمامدار کسى است که هواى نفس بر او غلبه کند و امارت داشته باشد. » (60)
«در اندیشه سیاسى حضرت على‏علیه السلام هواپرستى و پیروى از خواسته‏هاى نفسانى مانع اصلى تحقق عدالت است. از
این‏رو، آن حضرت همیشه دورى گزیدن از هواى نفس را به فرمانروایان توصیه مى‏کردند; چون هر گاه زمامدار بر اساس خواسته خود عمل کند و هر چه را میل دارد انجام دهد، این روش او را از عدالت و دادگرى باز مى‏دارد. (61) على‏علیه السلام در جایى دیگر مى‏فرمایند: «دین اسیر دست اشرار و بدکردارانى است که آن را وسیله رسیدن به هواى نفس و دنیاى خود قرار داده‏اند. » (62)
بنابراین، از منظر امام على‏علیه السلام هواپرستى بزرگ‏ترین آفت تربیت‏سیاسى است و اگر زمامداران گرفتار آن شوند، به حق و عدالت عمل نخواهد شد.
راه‏هاى تقویت ویژگى‏هاى مثبت کارگزاران
هر چند تربیت‏سیاسى زمامداران - چنان که ذکر شد - با آفت‏ها و پیامدهاى منفى مواجه است که هر یک از آن‏ها به نوبه خود، مى‏تواند مانع بزرگى در راه تحقق اهداف آن به حساب آید، ولى بر اساس دیدگاه سیاسى امام على‏علیه السلام، راه‏ها و اهرم‏هایى وجود دارد که مى‏توان با استفاده از آن‏ها، از بروز صفت‏هاى منفى در کارگزاران جلوگیرى و صفت‏هاى مثبت را در آنان تقویت کرد. على‏علیه السلام در فرمان‏هاى حکومتى خود به همه زمامداران نظام اسلامى، بر استفاده از این اهرم‏ها تاکید مى‏کنند. در این‏جا لازم است‏به برخى از آن‏ها، که به نوعى در تقویت ویژگى‏هاى مثبت کارگزاران مؤثر است اشاره شود:
1- تقواى الهى
تقواى خدایى نیرویى است که انسان را از همه آفات درونى و بیرونى نگه مى‏دارد و او را در برابر لغزش‏ها محکم و استوار مى‏سازد. تقوا در همه شؤون زندگى، به خصوص مسائل سیاسى و ادارى جامعه
بسیار کارساز است; زیرا ملکه تقوا در روح انسان نیرویى پدید مى‏آورد که به او مصونیت روحى و اخلاقى مى‏بخشد و او را از خطا و اشتباه باز مى‏دارد. على‏علیه السلام مى‏فرماید: «بندگان خدا، بدانید که تقوا خانه‏اى است چون دژى محکم و استوار. » (63) آن حضرت همچنین درباره «تقوا» مى‏فرمایند: «تقوا کلید درستى و اندوخته روز قیامت است; از هر بندگى آزاد مى‏کند و از هر بدبختى رهایى مى‏بخشد. » (64) و نیز مى‏فرماید: «هیچ عزتى عزت‏بخش‏تر از تقوا نیست. » (65)
تقوا از منظر امام على‏علیه السلام، در تمام سختى‏ها، بحران‏ها و لغزش‏گاه‏ها، به ویژه در مسائل سیاسى - اجتماعى و اداره جامعه، حافظ انسان است. از آن‏جا که زمامدار متقى براى خدا کار مى‏کند، هیچ یک از آفت‏هاى تربیت‏سیاسى متوجه او نیست. از این‏رو حضرت على‏علیه السلام پیش از همه، زمامداران حکومتى را به رعایت تقوا دستور مى‏دهند; مالک را به پرهیزگارى و انجام فرایضى الهى سفارش مى‏کردند. (66) دیگر کارگزاران را نیز به این مهم توصیه مى‏نمودند تا در آشکار و نهان از خدا بترسند و نافرمانى‏اورا مرتکب نشوند. (67)
بنابراین، براى پیش‏گیرى از آفت‏هاى احتمالى، لازم است کارگزاران دولت را پرهیزگار و درست‏کار تربیت کرد; چون زمامدار بى‏تقوا اسیر هوا و هوس، حرص و طمع و خشم و شهوت است و چنین کسى فقط در پى تامین نیازهاى خود مى‏باشد. پس اولین شرط مدیر شایسته این است که داراى تقوا باشد تا خطا و اشتباهى از او سر نزند; زیرا مدیر و مسؤول وظیفه سنگینى بر عهده دارد که در صورت ارتکاب خلاف، فساد بزرگ اجتماعى را موجب مى‏گردد.
2- بى‏اعتنایى به دنیا
دنیاطلبى و دل‏بستن به آن یکى از آفت‏هاى مهم تربیت‏سیاسى است و به طور قطع، مانع تجلى آثار تربیتى مى‏گردد; چون بر اساس تفکر امام على‏علیه السلام، دل‏بستن به دنیا منشا همه خطاهاست. (68) على‏علیه السلام در گفتار و رفتار، بى‏اعتنایى به دنیا را نشان مى‏دهند و همگان را بدان توصیه مى‏کنند. آن حضرت در این‏باره فرمودند: «به خدا سوگند که این دنیاى شما در نظر من از استخوان خوکى در دست‏شخصى جذامى که هیچ کس میلى به آن ندارد، پست‏تر و کم‏ارزش‏تر است. » (69) همچنین فرمودند: «دنیاى شما نزد من بى‏ارزش‏تر از برگ جویده‏اى است که در دهان ملخ باشد» (70) اگر زمامدار دل‏بسته به دنیا بوده و به مادیات‏چشم‏دوخته‏باشد، قدرت و ریاست را وسیله رسیدن به آن قرار مى‏دهد و در این راه، هر جنایتى را مرتکب مى‏شود; همان‏گونه که تجربه نشان داده است طالبان دنیا با استفاده از قدرت، در جهت تامین منافع‏مادى‏خودبرمحرومان جهان مى‏تازند و حقوق آنان را پاى‏مال مى‏سازند.
بنابراین، براى جلوگیرى از آفات زیان‏بار تربیت‏سیاسى، باید کارگزاران نظام اسلامى را به گونه‏اى تربیت کرد که با بى‏اعتنایى به دنیا انجام وظیفه نمایند; همان‏طور که سیره امیرالمؤمنین على‏علیه السلام بر دورى از زرق و برق دنیا و بى‏توجهى بدان استوار بود. او مکرر همه مردم، به خصوص کارمندان نظام اسلامى، را به زهد و دل‏نبستن به دنیا دستور مى‏دادند و مى‏فرمودند: «از دنیا بپرهیزید; زیرا دنیا در حقیقت، دام شیطان است‏» (71) شیطان به وسیله دنیا به راحتى مردم را فریب مى‏دهد و از صراط مستقیم دور مى‏سازد. متاسفانه امروزه بسیارى از زمامداران جوامع مسلمان گرفتار دنیاطلبى و هواپرستى هستند و بدین‏روى، هیچ‏گونه تصمیم و اراده‏اى نسبت‏به اداره جامعه و حفظ استقلال آن ندارند. با توجه به اندیشه امام على‏علیه السلام، بى‏اعتنایى به دنیا از اهرم‏هاى مهم در جلوگیرى یا درمان آفت‏هاى تربیت‏سیاسى است و باید زمامداران را با این ویژگى به زمام‏دارى گماشت.
3- توجه به نتایج اعمال
از دیگر عوامل مؤثر در حفظ حاکمان از لغزش‏ها توجه به پیامدهاى دنیایى و اخروى اعمال است. هر انسانى اگر واقعا معتقد به تجسم اعمال و بازگشت نتایج آن در جهان آخرت باشد، به کارهاى خلاف و گناه روى نمى‏آورد; زیرا هیچ عاقل و خردمندى با لذت‏هاى زودگذر دنیا زمینه عذاب سخت ابدى قیامت را فراهم نمى‏کند. بر اساس فرمان‏ها و توصیه‏هاى على‏علیه السلام به زمامداران، توجه به نتایج اعمال، عامل مهمى در مهار و تنظیم رفتار فرمانروایان است. آن حضرت در این زمینه مى‏فرمایند: «اى بندگان خدا، خداوند در روز قیامت از اعمال کوچک، بزرگ، آشکار و پنهان شما سؤال مى‏کند» ; (72) یعنى هر کارى در دنیا انجام دهید در آخرت مورد سؤال و تحقیق قرار مى‏گیرد. به همین دلیل، به مردم هشدار مى‏دهند: «بپرهیزید از روزى که همه اعمال شما در آن آشکار مى‏گردد. » (73)
به راستى، توجه به نتیجه کارها در قیامت و پاداش و کیفر در برابر آن، قوى‏ترین عامل در نگه‏دارى انسان از خطاست. کسانى هستند که با ایمان قوى به معاد و مشاهده نتایج اعمال، هیچ‏گاه حاضر به نافرمانى خدا نیستند. بدین‏روى با قویت‏باورهاى دینى و عقیده به معاد، مى‏توان از بروز آفت‏هاى دینى و اجتماعى پیش‏گیرى کرد و یا در صورت بروز، آن را درمان نمود. بنابراین، از منظر امام على‏علیه السلام، فرمانرواى کارامد و با صلاحیت کسى است که اعتقاد کاملى به قیامت و تجسم اعمال داشته باشد. چنین زمامدارى در اثر ترس از کیفر آخرت، مى‏تواند خود را به معصیت و گناه آلوده نکند.
4- مشورت با علما
مشاوره از موضوعات مورد تاکید اسلام است. قرآن کریم بدان دستور مى‏دهد و در این زمینه به پیامبر مى‏فرماید: «در کارها، با مردم مشورت کن‏» (آل عمران: 159) ; زیرا شور و تبادل نظر موجب مى‏شود انسان از تجارب و اندیشه‏هاى دیگران در انجام بهتر کارها استفاده کند.
على‏علیه السلام در این باره مى‏فرماید: «هر که با افراد کاردان شور نماید، با خرد و اندیشه آنان شریک گردد. » (74) و هر که به افکار و نظرهاى دیگران مراجعه کند موارد خطا و اشتباه را مى‏شناسد (75) و در نتیجه، کار را درست انجام مى‏دهد.
امروزه نیز کارشناسان مسائل سیاسى و تربیتى بر اهمیت مشاوره تاکید دارند; به خصوص در زمینه اداره کشور و امور اجتماعى استفاده از تجربه‏ها و افکار علما و حکما را ضرورى مى‏دانند; چون انسان مصون از خطا و اشتباه نیست و زمامدار و مدیر هر قدر کاردان و آموزش دیده باشد، احتمال اشتباه در تصمیم‏گیرى‏هایش وجود دارد. براى این‏که او اشتباه نکند یا کم‏تر مرتکب خطا گردد، لازم است در جهت اصلاح نابسامانى‏هاى کشور و استحکام هر چه بیش‏تر آن، با اندیشمندان و کارشناسان دینى و سیاسى تبادل‏نظر نماید. على‏علیه السلام به مالک اشتر فرمان مى‏دهد که براى استحکام و استوار ساختن اصول و پایه‏هاى نظام اسلامى، هر چه بیش‏تر با علما و دانشمندان و حکیمان گفت‏وگو و تبادل‏نظر و هماهنگى نمایند. (76) به عبدالله بن عباس، یکى دیگر از فرمانروایانش، نیز مى‏فرماید: «این حق توست که نظر مشورتى و کارشناسى خود را در مسائل اجرایى و ادارى جامعه به من اعلام کنى و اگر نپذیرفتم از من اطاعت نمایى. » (77)
براین اساس، مشاوره و تبادل‏نظر زمامداران با دانشمندان وعلما از بسیارى آفت‏هاى سیاسى و خطاهاى احتمالى جلوگیرى مى‏کند. لازم است مدیران و مجریان امور اجتماعى در بسیارى از تصمیم‏گیرى‏هاى سیاسى و اجتماعى، به خصوص مسائل فرهنگى و دینى، با علما و دانشمندان اسلامى مذاکره نموده، از نظرات آن‏ها در بهبود کارها و برنامه‏هاى درست استفاده نمایند.
جمع‏بندى
از آنچه درباره تربیت‏سیاسى از منظر امام على‏علیه السلام و فرمان‏هاى حکومتى آن حضرت گفته شد، مى‏توان به اهمیت و فراگیر بودن آن درهمه سطوح ومقاطع‏تحصیلى وحتى درکانون‏هاى خانوادگى پى برد و توجه مسؤولان و برنامه‏ریزان کشورها را بدان جلب نمود; زیرا با تربیت درست کارگزاران از نظر دینى و سیاسى، مى‏توان از بروز بسیارى از بحران‏هاى اجتماعى جلوگیرى کرد.
بر اساس اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام، عوامل متعددى در فرایند ربیت‏سیاسى نقش دارد و باید با در نظر گرفتن آن‏ها، به تربیت زمامداران جامعه پرداخت. نقش دین، خانواده و ارزش‏هاى مورد قبول جامعه، که ریشه در اعماق فرهنگ و سنت اجتماع دارد، در شکل‏گیرى نگرش‏هاى سیاسى و تاثیر آن بر گرایش‏هاى زمامداران روشن است. همچنین روش‏هاى اجراى تربیت‏سیاسى نیز به نوبه خود، داراى اهمیت است، این موضوع از فرمان‏هاى گوناگون حضرت على‏علیه السلام به زمامداران نظام اسلامى به روشنى قابل استفاده مى‏باشد.
تربیت‏سیاسى مبتنى بر اندیشه‏هاى سیاسى و حکومتى حضرت على‏علیه السلام باید ویژگى‏هایى را در کارگزاران ایجاد کند که به صورت گذرا به آن‏ها اشاره شد. حکومت چند ساله آن حضرت با این ویژگى‏ها همراه بود و خود نیز به مدیران و کارگزاران بر داشتن چنین خصلت‏هایى سفارش مى‏کردند. اگر هر زمامدارى این صفات را دارا باشد، به یقین خدماتى که در راه خدا و خدمت‏به مردم انجام مى‏دهد، در عین جلب رضایت مردم، موجب خشنودى خداى متعال نیز خواهد بود.
با این‏حال، تربیت‏سیاسى فرایندى است پیچیده و داراى ابعاد گوناگون که در اجرا، با موانع و مشکلاتى روبه‏رو مى‏گردد. ویژگى‏هاى منفى کارگزاران که جنبه فردى دارد بیش‏تر به عواملى همچون غرور، هواپرستى، پیمان‏شکنى، و انحصارطلبى کارگزاران مربوط مى‏شود. اگر زمامدار داراى چنین ویژگى‏هایى باشد، بعید است که در راه اهداف عالى نظام اسلامى قدم بردارد. بنابراین، بر اساس اندیشه سیاسى على‏علیه السلام راه‏هاى چاره‏اى وجود دارد که مى‏توان از بروز این ویژگى‏ها جلوگیرى کرد و یا پس از بروز، آن‏ها را درمان نمود. از جمله راه‏هاى پیش‏گیرى از پیدایش یا از بین بردن این صفات، آراستگى به تقوا، بى‏اعتنایى به دنیا، توجه به نتایج اعمال و مشورت با علماست. گذشته از این روش‏هاى تربیت‏سیاسى نیز در تربیت کارگزاران بسیار مؤثر است‏که در ضرورت به کارگیرى درست آن، از ویژگى‏هاى منفى به دور خواهند بود.
پى‏نوشت‏ها:
1- على‏اکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ماده «تربیت‏»
2- محمد معین، فرهنگ معین، غیاث الدین محمد رامپورى، غیاث اللغة و على‏اکبر دهخدا، پیشین، واژه «سیاست‏»
3- دمیرچى‏لو، «معاونت پرورشى وزارت آموزش و پرورش‏» ، مجله‏تربیت، سال‏هشتم، ش. م، ص‏24
4- غلامعلى حداد عادل، همان، ش. 4، (سال 1377) ، ص 32 - 36
5- جرج جرداق، شگفتى‏هاى نهج البلاغه، ترجمه فخرالدین حجازى، قم، بعثت، ص 100
6- 7- 8- نهج‏البلاغه، خطبه 131/ خ 16/ خ 159
9- حسین جمالى، مبانى علم سیاست، انتشارات سپاه، 1378، ص 17
10- على آقا بخشى و مینو افشارى‏راد، فرهنگ علوم سیاسى، مرکز اطلاعات و مراکز علمى ایران، 1374، ص 256
11- 12- 13- 14- 15- 16- نهج‏البلاغه، خطبه 196/ کلام 81/ خطبه 189 /نامه 39/نامه 155/خ 105
17- سیدمحمدحسین طباطبایى، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوى همدانى، ج 19، ص 631
18- 19- نهج‏البلاغه، نامه 10/ نامه 71
20- نهج‏البلاغه، ترجمه علینقى فیض‏الاسلام، خطبه 234
21- نهج‏البلاغه، نامه 53
22- 23- 24- 25- 26- 27- 28- 29- 30- 31- 32- 33- 34- 35- 36- نهج‏البلاغه، خطبه 205/ خ‏110/نامه 45/نامه 31/ خ 34/ خ 105 / نامه 45/ نامه 41/ نامه 53/ همان/همان/ نامه 27/حکمت 415/ نامه 53/ همان
37- نهج‏البلاغه، شرح ابن ابى الحدید، ج 7، ص 285
38- 39- 40- 41- نهج‏البلاغه، نامه 53/ حکمت 86/ نامه 53 /خ 207
42- نهج‏البلاغه، نامه 53
43- محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 107
44- 45- نهج‏البلاغه، نامه 53/ نامه 53
46- روزنامه جمهورى، 4/5/79/ش 6117
47- 48- محمدمحمدى رى‏شهرى، میزان‏الحکمة، ج‏1، ص‏214، ماده «امانت‏» / ماده «الامانة‏»
49- 50- 51- 52- 53- نهج‏البلاغه، نامه 26/ نامه 20/نامه 5/ نامه 53/ نامه 53
54- 55- 56- 57- 58- 59- عبدالواحد آمدى، شرح غررالحکم و دررالکلم، ج 5، ص 240/ نامه 53/ نامه 53/ حکمت 30/ نامه 53/ همان
60- آمدى، پیشین، ج 1، ص 444
61- 62- 63- 64- 65- 66- 67- نهج‏البلاغه، نامه 59/ نامه 53/ خ 157/ خ 23/ حکمت 371/ نامه 53/ نامه 26/
68- بحارالانوار، ج 51، ص 258
69- 70- حکمت 236/ حکمت 224
71- آمدى، پیشین، ج 1، ص 156
72- 73- 74- 75- 76- 77- نهج‏البلاغه، نامه 27/ خ 157/ حکمت‏152/ حکمت‏164/نامه 53/ حکمت 321

تبلیغات