آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

مسأله حضور علما و روحانیان در حکومت صفوى از مسائل بحث انگیز وجنجال ساز دوره اخیر بوده است. از یک سو برخى از نویسندگان معاصر با دیدى انتقادى به این حرکت نگریسته اند و آن را از زاویه هاى مختلف به نقد سپرده اند; از سوى دیگر گروهى از دانشوران و نویسندگان آن را یک ضرورت تاریخى تلقى کرده اند و از آثار مبارک و دستاوردهاى آن سخن گفته اند. در این مجال فرصت تحلیل و تحقیق دیدگاههاى یادشده نیست امّا در تألیف محققانه آقاى جعفر المهاجر این بحث در حوزه اى محدودتر اما پر ثمر پى گیرى شده است.
نوشته (الهجرة العاملیة الى ایران فى العصر الصفوى) کندوکاوى است در مورد پیش زمینه هاى مهاجرت علماى جبل عامل به ایران صفوى و آثار و دستاوردهاى آن. آشنایان به تاریخ فقیهان شیعه و نیز تاریخ ایران عهد صفوى نیک مى دانند که گروهى از علماى برجسته جبل عامل در عصر صفوى به ایران مهاجرت داشته اند.
در این مجموعه شخصیتهاى بزرگى دیده مى شوند. از جمله مرحوم محقق کرکى که در عهد شاه طهماسب نفوذ فوق العاده اى یافت و دیگرى شیخ بهائى که در عصر شاه عباس اول داراى قوّت و نفوذ ویژه بود. صدالبته مهاجران دانشور جبل عامل به ایران عهد صفوى محدود به این دو نبودند. در این جمع بزرگوارانى را مى توان یافت چونان: على بن هلال کرکى حسین بن عبدالصمد جباعى (پدر شیخ بهائى) شیخ ابراهیم بن على بن عبدالعالى میسى و دهها شخصیت علمى دیگر.
روند مهاجرت علماى جبل عامل به ایران عهد صفوى از چند زاویه تأمل برانگیز است:
1. پیش زمینه هاى مهاجرت ایشان چه بود؟ آیا عوامل داخلى بود یا اسباب خارجى؟
2. جامعه علماى شیعى داخل کشور در عهد صفوى چه برخوردى باعلماى مهاجر داشتند؟
3. آیا علماى مهاجر از جبل عامل از یک طیف فکرى بودند یا دیدگاههاى متفاوت داشتند؟
4. علماى مهاجر یاد شده در روند فکرى حوزه هاى علمى شیعى داخل ایران چه تأثیرى آفریدند؟
5. جامعه شیعى ایرانى از الگوهاى فکرى ـ رفتارى علماى مهاجر چه تأثیراتى را پذیرفتند؟
6. علماى مهاجر از جبل عامل در سیاست مذهب و اقتصاد عصر صفوى چه دگرگونیهایى ایجاد کردند؟
پرسشهاى فوق گوشه اى از زوایاى تحقیق و پژوهش در این مقوله ارجمند است. آقاى جعفر مهاجر در دو فصل آغازین کتاب دو مبحث مقدماتى را طرح کرده است وى ابتدا اشاره اى دارد به دولتهاى عثمانى و صفوى و تعارضات آنها و
سپس فضاى سیاسى ـ فرهنگى جبل عامل بویژه تأکیدى بر ارزیابى نقش شهید اول در ساخت وساز فضاى نو فرهنگى جامعه شیعى جبل عامل.
شهید اوّل در تاریخ تفکر سیاسى عالمان شیعى نقشى برجسته و چشمگیر دارد. شهید صدر در دوره هاى مرجعیت که بر مى شمرد به این نکته تصریح دارد که شهید اوّل در تمرکز گرایى مرجعیت سهم مهمى داشته است:
(آنچه از حرکت و مسیر رویدادها مى دانم حوزه به صورت سازمان یافته توسّط شهید اول وارد این دوران شد. در حقیقت شهید اوّل با نثار خون خود این نهاد را از دوره گذشته وارد این دوره کرد. در زمان ایشان بود که این نهاد به صورت دستگاهى منظّم از نمایندگان مراجع و علماى شهرستانها ترتیب یافت که رابط بین مرجع تقلید و پایگاههاى مردمى بود.
من از نظر تاریخى قبل از شهید اوّل براى این مرجعیت سازمان یافته نمونه اى سراغ ندارم. ایشان بودند که این برنامه را در سوریه و لبنان پیاده کردند و نمایندگانى براى خود تعیین نمودند که توسط آنان خمس و زکات براى اداره امور مسلمانان از شیعیان گردآورى مى شد. بدین وسیله براى اولین بار در تاریخ روحانیت یک نهاد نیرومند دینى و سیاسى براى شیعیان پایه گذارى شد و همین پایه گذارى مهم ترین سبب به شهادت رسیدن آن بزرگوار بود.)
مجله (حوزه) شماره 4/122.
در بخشهایى از تألیف آقاى مهاجر جایگاه شهید اوّل در طرح و بسط تئورى (ولایت فقیه) مورد اشاره و ارزیابى قرار گرفته است./59
نویسنده کتاب به نوشته فقهى شهید (اللمعة الدمشقیه) که به درخواست سربداران خراسان تنظیم شد و ارسال گشت استشهاد مى کند که روح اندیشه (ولایت فقیه) در آن ظاهر و متبلور است. از جمله این که (شهید) اظهار مى کند که خمس را بایستى به (نائب الامام) یعنى فقیه جامع الشرایط داد. نویسنده ادعا دارد
که تعبیر: (نائب الامام) براى فقیه توسط شهید در فرهنگ واژگانى فقه شیعه داخل شد ورواج یافت.
/66
در مجموع دو فصل مقدماتى کتاب خواننده را با فضاى تاریخى کلّ دوره و نیز فضاى فرهنگى ـ سیاسى جامعه شیعى جبل عامل آشنا مى کند و پیش در آمدى مناسب را در ذهن مخاطب مى آفریند. در مراحل نخستین تحقیق براساس کتاب معروف: (امل الآمل فى علماء جبل عامل) اثر شیخ حر عاملى تحقیق آمارى را اظهار مى کند که از 230 نفر که نام (عاملى) براى ایشان آمده است هفده نفر واقعاً از منطقه (جبل عامل) نبوده اند و تنها وجود برخى از مناسبتها و ارتباطات دور موجب شده است که شیخ حر عاملى نام آنان را در کتاب بیاورد و 32 نفر از افراد قبل از قرن دهم هجرى مى زیسته اند; از این روى در بحث آمارى تحقیقى علماى مهاجر عصر صفوى نمى گنجند. همچنین در مورد 21 نفر راجع به زندگانى و شرح احوال ایشان در منابع و مصادر اطلاعى پیدا نشد. در نتیجه 143 نفر[البته 160نفر] باقى مى مانند که از اوائل قرن 10 تا سال 1097 (سال تألیف الآمل) مى زیسته اند.
آمار تحقیقى ـ تحلیلى نوینسده کتاب در خور مطاله است. از مجموعه یاد شده 45 نفر در جبل عامل زیسته اند و هجرت نکرده اند. 7 نفر هجرت کرده اند و به جبل عامل بازگشته اند 31 نفر به نقاط مختلف: (حجاز یمن عراق ایران و...) هجرت کرده اند; امّا در آن نقاط ساکن نشده اند و 60 نفر به ایران مهاجرت کرده اند و در ایران سکنى گزیده اند.
رقم علماى مهاجر و ساکن در ایران که تقریباً نیمى از علماى جبل عامل را در قرن یازدهم در بر مى گیرد مسلماً آمارى واقعى و یا حتى شبه واقعى هم نیست; زیرا مسلماً نام عده اى از علماى جبل عامل در کتاب (امل الآمل) نیامده است. همچنین ایشان به یاد کرد افراد برجسته و شهیر اکتفا کرده است و معمولاً نام افراد
فاضل و یا متوسط را نیاورده است.
نویسنده کتاب آمار یاد شده را به تحلیل و تتبع مى سپرد و از زاویه هاى گوناگون مورد ارزیابى قرار مى دهد.
/97
با این نگاه کلّى نویسنده دید خویش را متوجّه نقش علماى مهاجر جبل عامل در حوادث سیاسى ـ فرهنگى عصر صفوى مى کند. در فصل چهارم کتاب با عنوان: (المهاجرون فى ایران) ابتدا از شخصیت وآثار وجودى محقق کرکى. بحث مى شود. و سپس علماى دیگر بعد از او بویژه شیخ بهائى آن گاه در چهار محور دیگر مطالب کتاب را تنظیم و عرضه مى دارد:
1. نهضت ترجمه و تألیف. 3.معارضات با اخباریان.
2. نفوذ فقها. 4. مجادلات و ناهمسازى با صوفیان.
نکات خواندنى در این فصل بسیارند از جمله:
1. نقش محقق کرکى در تعدیل سیاستهاى شاه اسماعیل بویژه در مورد قتل عام سنیان.
/122
2. تحلیل مهاجرت محقق کرکى از ایران به عراق در عهد شاه اسماعیل.
نویسنده در این تحلیل اظهار مى کند که محقق کرکى شش سال در عراق زیست (پس از ترک ایران) و ظاهراً هجرت ایشان از ایران به عراق به واسطه ناهمسازى با سیاست شاه اسماعیل بود.
/124
3. درسلطنت شاه طهماسب او موکداً از محقق کرکى مراجعت به ایران را مى طلبد. محقق کرکى به ایران مى آید و شاه طهماسب فرمان معروفى را صادر مى کند. نویسنده کتاب اظهار مى کند:
(این زمان با واژگان فقهى و تأکید تام صادر شده است. گمان ما آن است که
محقق کرکى خود آن را نگاشته است و در نتیجه گمان دیگرى را مى پروراند که او نشر این مکتوب را [از سوى شاه] شرط مراجعت خویش [از عراق] قرار داده بود.)
/126
4. نویسنده کتاب از نقش علماى جبل عامل در نهضت ترجمه میراث شیعى به زبان فارسى یاد مى کند و از این زاویه ایشان را در انتقال دستاوردهاى فقهى و اعتقادى شیعه به زبان فارسى سهیم مى داند. از جمله شاگرد محقق کرکى على بن حسین زواوى هشت اثر اعتقادى شیعه را به فارسى ترجمه مى کند. از جمله (کشف الغمه) را به ترجمه مى سپرد و این در زمانى است که تمامى حرکتهاى فرهنگى در شهرهاى ایران با نظارت و اشراف عام محقق کرکى صورت مى گرفت. یا شیخ بهائى (رساله امامیه) را که منسوب به امام رضاست ترجمه مى کند و یا به تألیف (جامع عباسى) به زبان فارسى مشغول مى شود...
/181 ـ182.
5 ـ از مهم ترین آثار مهاجرت نفوذ فقها و بسط اندیشه (ولایت فقیه) بود. به گونه اى که حاکم صفوى خود را نائب فقیه مى شمرد.
6. علماى جبل داراى دو شاخه اصلى بودند: شاخه فقاهتى محض و شاخه متمایل به گرایش تصوف و عرفان. در میان گروه اخیر کسانى مانند: حسین بن عبدالصمد جباعى (پدر شیخ بهائى و شاگرد شهید ثانى) شیخ بهائى سید محمد عیناثى (سبط شهید ثانى) را نام مى برد.
نویسنده کتاب معتقد است: گرایش عرفانى در میان علماى جبل عامل داراى سابقه است از جمله کسانى مانند ابن فهد حلّى که مدتى در مناطق جبل عامل زیست و...
نویسنده در این بخش تحلیل مهم از برخورد محقق کرکى دارد. به نظر وى محقق کرکى تلاش داشت تا در میدان جامعه غیر از تشیع کلامى و فقهى چیزى حضور پیدا نکند. هر چند در پى گیرى این هدف واقع بینانه و ملاحظه کارانه
حرکت مى کرد زیرا دستگاه سلطنت شیعى در عهد او با فرقه صوفیه بود; امّا در مجموع این تلاشها به آن جا رسید که در عصر شاه عباس قزلباشان که گونه اى از اریستوکراسى صوفیانه را در عهد صفوى تشکیل داده بودند سرکوب و رهبرانشان کشته شدند و جمعیت شان در هم ریخت.
در همین جا مناسب مى نماید از تحلیل استاد شهید مرتضى مطهرى در دستاورد هجرت علماى جبل عامل به ایران یاد کرد:
(فقهاى جبل عامل نقش مهمى در خط مشى ایران صفویه داشته اند. چنانکه مى دانیم صفویه درویش بودند راهى که ابتدا آنها براساس سنت خاص درویشى خود طى مى کردند اگر با روش فقهى عمیق فقهاى جبل عامل تعدیل نمى شد و اگر به وسیله آن فقها حوزه فقهى عمیقى در ایران پایه گذارى نمى شد به چیزى منتهى مى شد نظیر آنچه در علویهاى ترکیه و شام هست. این جهت تأثیر زیادى داشت در این که اولاً روش عمومى دولت و ملت ایرانى از آن گونه انحرافات مصون بماند و ثانیاً عرفان و تصوف شیعى نیز راه معتدل ترى طى کند. از این روى فقهاى جبل عامل از قبیل محقق کرکى و شیخ بهایى و دیگران با تأسیس حوزه فقهى اصفهان حق بزرگى به گردن مردم این مرز و بوم دارند.)
آشنایى با علوم اسلامى اصول فقه فقه/87.
در پایان ضمن ارج گذارى به تلاش نویسنده کتاب بایستى یادآور شد که نوشته یاد شده گامهاى آغازین تحقیق و تتبع در مقوله مهاجرت علماى جبل عامل به ایران عصر صفوى است. برخى از پرسشهاى مطرح در ابتداى مقال در تألیف مورد نظر پاسخى نیافته اند و برخى دیگر به اشاره و اجمال برگزار شده اند. همچنین در موارد متعدد نویسنده کتاب از بحث اصلى به دور افتاده و مباحثى استطرادتى و نسبتاً غیر مرتبط با اصل بحث را عنوان کرده است. از جمله در بخشهاى: (حرکة الترجمه والتألیف) (نفوذ الفقها) (الحرکة الاخباریة المعارضة لنفوذ المجتهدین) و... نویسنده به مطالب کلّى عصر صفوى پرداخته است و نه برخوردهاى خاصّ
فقهاى جبل عامل.
در مجموع بایستى ارج این گونه تحقیقات را پاس داشت و از آشنایان تاریخ و فقاهت خواست که راه تکمیل را در پژوهش پى گیرند وزوایاى ناپیداى زندگانى عالمان دین را مکشوف سازند و نقش ایشان را در روند تاریخ جوامع اسلامى و شیعى باز نمایانند. عناصر مکنون در این تاریخ پرتحول بسیارند بایستى آن را شناخت و از آن درس گرفت. هجرت علماى جبل عامل یکى از این نمونه هاست. جمع فراوان از عالمان دین که از این سوى به ایران آمدند و علقه خانمان را رها کردند و با اقامت در این مرز و بوم توانستند آثارى مبارک و میمون بیافرینند هنوز این آوازه در گوش و جان حوزویان زنده مى نماید که راه گسترش معارف دین و استوار سازى کیان دیانت و مذهب به (هجرت) و (جهاد) تلاش علمى و دفاع) وابسته است. عالمان مهاجر جبل عامل رایت این جهاد و هجرت را در دست گرفتند و تشیع فقهى را در ایران اسلامى منتشر ساختند.
زندگانى عالمان مهاجر جبل عامل درسى براى طالبان علم است که در ره گسترش آموزه هاى دینى و تحکیم مبانى شرعى پیش آیند واز وابستگى به (موطن) و علقه هاى شخصى فراتر آیند و نیازهار ا بجویند و در راه آن پشتکار و شکیبایى را پیش گیرند. توصیه هاى مقام معظم رهبرى در ابتداى درس خارج سال 73 در این جهت درس آموز بودند:
(هجرت یعنى این که نباید به یک مکان چسبید. شاید امروز مصداق این هجرت براى طلاّب علوم دینیه و فضلاى محترم که در حوزه ها متمکن و مستقرند این باشد که به اکناف بلاد اسلامى هجرت کنند... باید از تراکم جلوگیرى شود. هجرت به جاهایى که به آنها احتیاج است به شهرها و حوزه هاى بزرگ و کوچک یکى از مصادیق هجرت است. هجرت براى تبلیغ به خارج از کشور و...)

تبلیغات