آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۳۱

چکیده

متن

به دنبال مقاله اى درباره ساده زیستى در شماره هاى پیشین مجله مقاله زیر به دستمان رسید.از آنجا که حضرت امام مجددا خطراین مساله را بازگو کردند واین مقاله عنوان و موضوع مستقلى را در برداشت دریغمان آمد که آن را دراین شماره درج نکنیم .
[حوزه]
مردان الهى و راهنمایان وادى نور که بر قله هاى معرفت دست یافته اند جانشان دریاى نوراست و کلامشان آبشار روشنائى . آنان هستى رااز زاویه اى برتر مى نگرند. و مى بینند آنچه را که[ دیگران] نمى بینند و مى شنوند آنچه را که[ دیگران] نمى شنوند. بر آنچه[ دیگران] کودکانه دل مى بندند پشت مى کنند و با آنچه[ دیگران] از آن مى گریزند همدم و مانوسند. آنان بادیه پیماى کوى یارند و دلبسته جمال دلدار. سخنانشان تراوش معرفت است برآمده از نفسهاى وارسته و جانهاى پیراسته و درخشش نوراست درانبوه ظلمات جهل و غفلت و گمراهى مردمان را به نور مى خوانند واز بازیهاو سرگرمیهاى کودکانه و ابلهانه برحذر مى دارند.
امام خمینى یکى از نمونه هاى برجسته این جانهاى پاک است او کسى است که نخست بناى بلند شخصیت خویش را در پرتو مشکاه وحى ساخت و آن را با گوهر[علم و عرفان] آزین بست و آراست واز[عقبه ها]ى آزمایش الهى و انبوه آتش نمرودیان خلیل آسا عبور کرد و بر بلنداى قله امامت برآمد.
اینک امام هدایت ماشین انقلاب را بر عهده دارد.او هم راه را بخوبى مى شناسد هم بیراهه و چاه را امام مى کوشد تا نیروهاى بى حرکت را به حرکت وادارد حرکتهاى بى هدف و تند وانحرافى را مهار کند پیچهاى خطرناک و شیب هاى تند را به کاروانیان بنمایاند تا بجا بایستند و بجا حرکت کنند.امام از هر فرصتى سود مى جوید و توسن بیدار باش را بر گرده کاروانیان انقلاب فرود مى آورد.
دراین میان بیدارى و هوشیارى سکان داران انقلاب یعنى روحانیت و مسئولان اهمیت ویژه اى دارد. آنها باید بیش از همه گرده خود را در معرض توسن بیدار باش امام قرار دهند روحانیت بخاطر موقعیت ویژه اش باید دقیق تر و ظریفتر و موشکافانه تراز همه آفات انقلاب را بشناسد. انگل هائى را که ممکن است درارکان وجودى انقلاب نفوذ کنند ردیابى کند و نابود سازد. آفت هائى که اگر پیگیرى نشوند ممکن است مایه نابودى و مسخ ارزشهاى انقلاب وانقلاب شوند. آفتهائى چون : قدرت طلبى بى تفاوتى نسبت به مسائل جارى جامعه تحجر فکرى و گرایش به تشریفات و رفاه زدگى و دهها آفت دیگر که مى توانند حیات انقلاب را مورد تهدید قرار دهند.
رفاه زدگى و گرایش به تشریفات
آفت انقلاب وسراشیب سقوط!:
چندى پیش امام در دیدار بااعضاى مجلس خبرگان براى چندمین بار خطر گرایش به تشریفات و رفاه زدگى را مطرح فرمودند.اگر چه در گذشته نیز امام بارها بدین مساله پرداخته بودند ولى این بار سخنان امام از سوى بخشى از روحانیت و مسئولان بعنوان یک سر فصل جدید در مبارزه با بیمارى رفاه زدگى تلقى شد. و در
پى آن تلاشهاى محدود و کم بردى نیز دیده شد. گروهى از خبرگان با نشراطلاعیه اى از سخنان امام حمایت کردند و رئیس جمهور نیز در همین رابطه دستورى را به وزارت کشورابلاغ کرد. علاوه براینها برخى ازائمه جمعه در خطبه هاى خود به طرح این بیمارى پرداختند و درباره آن سخن راندند.
با گذشت اندک مدتى چنین به نظر مى رسد که کم کم غبار فراموشى بر چهره این پیام مى نشیند و دوباره آبها به آسیاب بر مى گردند. بدین جهت بایسته است که این مسئله (رفاه زدگى و گرایش به تشریفات ) مورد دقت و توجه بیشترى قرار گیرد و غبار فراموشى از چهره آن سترده شود.
دراین مجال برآنیم که به مدد سخنان امام نگاهى داشته باشیم گذرا بر مسئله[ آفت رفاه زدگى و گرایش به تشریفات] باشد که تاکید و تکرار آن مفید قرار گیرد.
1-اهمیت مسئله :
شاید برخى پندارند که مسئله مورد بحث یکى از مسائل فرعى و جزئى جامعه است و ضرورت ندارد که این همه درباره آن کاوش و دقت بعمل آید و پدیده ایست اجتماعى و آفتى است مثل همه آفتهاى دیگرى که دامنگیر جامعه مى شود.
بدون تردید چنین پندارى ناشى از عدم شناخت بافت و جوهر مکتب است اگر کسى از زاویه اى که اسلام وادیان الهى به هستى مى نگرند بنگرد و ترسیمى را که این ادیان از مجموعه هستى و گذشته و آینده آن به دست مى دهند در ذهن داشته باشد و با جوهر وحى و فرهنگ اسلامى آشنائى داسته باشد مى داند که گرایش به دنیا به معناى[ خودفراموشى] است گرایش به دنیا و رفاه زدگى به معناى فراموش کردن فلسفه هستى و غرق شدن در لجنزار عفن زرق و برق دنیا و دلبستن به این مار خوش خط و خال است ازاینرو نه تنها یک مسئله فرعى نیست بلکه زیر بنا و خشت اول همه مسائل است . پایه ایست که اگر بناى وجود آدمى بر آن نهاده شود تا[ثریاى] ابدیت دیوار شخصیت انسان کج خواهد رفت . هیچ سوره اى از قرآن کریم خالى از هشدار نسبت به این خطر نیست و هیچ خطبه اى از نهج البلاغه از برحذر داشتن مردم از[رفاه زدگى] فرو گذار نکرده است . بى هیچ تردیدى ساده زیستى یکى ازاصول معیشتى اسلام است و به موازات این امراز دیدگاه اسلام[ رفاه زدگى] یکى از بیماریهاى اصلى و عمده جامعه است به همین جهت است که امام این همه به این مسئله بها مى دهند واینگونه از آن ابراز نگرانى مى کنند که :
[مسئله دیگر مسئله تشریفات حوزه هاى روحانیت است که دارد زیاد مى شود...این امر موجب نگرانى است و واقعا نمى دانم بااین وضع چه کنم] . 1
و در فرصتى دیگر دردمندانه ازاین مسئله بدینسان یاد مى فرمایندکه :
[ زندگى صاحب جواهر را با زندگى روحانیون انروز که بسنجیم خوب مى فهمیم چه ضربه اى بدست خودمان به خودمان مى زنیم] . 2
تیین مبانى[ ساده زیستى] و جایگاه آن دراندیشه اسلامى و بموازات آن [ضرورت گریزاز رفاه زدگى] و مبانى و جایگاه آن بحثى است تئوریک و مستقل ازاین مقاله که خود مقاله مستقلى را مى طلبد دراین مقاله ما بیشتر مظاهر و پیامدهاى مسئله رفاه زدگى را بصورتى ملموس تر و عینى تر در جامعه دنبال مى کنیم و در پى ارائه مبانى فقهى و علمى این مباحث نیستیم .
2- روحانیت و گرایش به تشریفات و رفاه زدگى :
[ رفاه زدگى] هر چند یک بیمارى عمومى است و مى تواند دامن گیر همه اقشار برخوردار جامعه بشود ولى مسئولان حکومتى و بخصوص روحانیت از آنجهت که سکان داران کشتى انقلابند واز[ جامعه سالاران] بشمار مى روند بایسته و شایسته است که این بیمارى درارتباط با آنان بیشتر مورد دقت و بحث قرار گیرد. دراین ارتباط روحانیت را مى توان در سه گروه دسته بندى کرد:
الف : گروه وارستگان که جان در زلال معارف و فرهنگ اسلامى شسته اند و با تلاش و کوشش و پیمودن فراز و نشیب هاى سیر و سلوک سیرت حقیقى و صراط مستقیم را یافته اند آنان که سیمرغ اندیشه شان کرانه هاى دوردست وافقهاى ناشیداى عوالم را جولان گاه خود قرار داده است و به تعبیر على[ ع] کسانى اند که
[لولاالاجل الذى کتب الله علیهم لم تستقرارواحهم فى اجادهم طرفه عین] 4 ... .
آنان کسانى هستند که اگر خداوند زمان خاصى را براى مرگ آنان معین نکرده بود هرگز لحظه اى روحشان در کالبد قرار و آرام نمى گرفت .
از دیدگاه این گروه پرداختن به تشریفات چیزى جز بازیهاى کودکانه نیست . و تعبیرشان از زرق و برق پست و ریاست و رفت وآدهاى پر طمطراق اینست :
[...هذا ماءآجن و لقمه یغض بها آکلها] 5 .
ریاست و تشریفات دنیوى بسان گنداب است و لقمه اى است که در گلو گیر کند.
جلوه هاى این دیدگاه را مى توان در کلام وارستگانى چون حضرت آیه الله العظمى منتظرى یافت که مثل اعلاى این گروه اند ایشان دراین ارتباط فرموده اند:
[ امتیاز آدمى به انسانیت اش هست هیچوقت زرق و برق ها چشمتان را نگیرد من بسیار شده است که به خاطر همین که لازم است با چند ماشین به این طرف و آن طرف بروم (بخاطر مسائل امنیتى )از بسیارى از دید و بازدیدها صرفنظر کرده ام] . 6
امام در سخنان خود با طرح زندگى این اسوه ها روحانیت را به پیروى از آنان مى خواند و سفارش مى کند که این مشعل ها را فراراه خود قرار دهید:
[ زندگى شیخ انصارى را بسیارى شنیده اید چه وضعى داشته است در زهد اگر نبود آن وضع نمى توانست آن شاگردهاى بزرگ را تربیت کند و نمى توانست آن کتابهاى ارزنده را تحویل بدهد]. 7
ب : کم عمق ها آنان که هنوز بدرستى راه و هدف را نشناخته اند و اعتقاد به[ ساده زیستى] در عمق جانشان ننشسته است واگر چندى این طریقت را پیشه خود مى سازند یا به لحاظ همرنگى با[ همگنان] است یااز ترس ملامت ملامت گران آنهائى که در زیر شلاق گفتارهاى امام چندى را به اکراه تن به تحمل دورى از تجمل مى دهند اما همین که طوفان اعتراض خوابید دوباره تمایلات نفسانى شان سربلند مى کند و به روند زندگى رفاه زده خودادامه مى دهند بیشترین خطابهاى امام متوجه این گروه است امام مى کوشد تا آنها رااز ظلمت بازیهاى کودکانه به[ آزادى از تعلق ها]ى مادى هدایت کند. و حقیقت را بدانها بنمایاند.امام در کلمات خود خطاب به این گروه مى فرماید:
[ شما گمان نکنید که اگر با چنداتومبیل بیرون بیائید وجهه تان پیش مردم بزرگ
مى شود آن چیزى که مردم به آن توجه دارند و موافق مذاق عامه است اینست که زندگى شما ساده باشد] 8 و:
[ ارزش انسان به خانه نیست به باغ نیست اگر ارزش انسان به اینها بود بایدانبیاء یک همچنین کارى بکنند. انبیاء سیره شان را دیده اند که چه جور بوده است ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد یک اتومبیل کذا داشته باشد یک رفت ز آمد زیاد داشته باشدارزش روحانیت به این نسبت که یک بساطى داشته باشد یک دفتر و دستکى داشته باشد].
ج : در گروه سوم مى توان از فرصت طلبانى یاد کرد که در پى نام و نان آمده اند و سنگر روحانیت را پوششى براى قدرت طلبى و کامجوئى هاى خود قرار داده اند آنها هدفى جز[علف] و مشغولیتى جزاندیشیدن به اندوختن ندارند. میکربهاى خطرناکى اند که درارگانیسم زنده و سالم روحانیت نفوذ کرده اند باید متعهدان و دلسوزان به این مجموعه به طرد و نفى آنها همت گمارند واین تشکیلات را بر علیه این گونه میکربهاى خطرناک واکسینه کنند.
3- مظاهر[گرایش به تشریفات و رفاه زدگى] :
رفاه زدگى و گرایش به تشریفات تنها شکل اقتصادى ندارد و مى تواند در مظاهر گوناگونى جلوه کند که به برخى ازاین مظاهر در ذیل اشاره مى شود:
1- گرایش به تشریفات و رفاه زدگى در مسائل حفاظتى :
یکى از مظاهر و جلوه گاههاى تشریفات گرائى مسائل حفاظتى است .
این مساله از دو زاویه باید مورد مداقه قرار بگیرد:
الف : باید توجه داشت که اگر مسائل حفاظتى روحانیان و مسئولان دچار آفت تشریفات شود مى تواند بیشترین پى آمدهاى تلخ را در پى داشته باشد. زیرا که حفاظت در مرئى چشم و دید مردم انجام مى گیرد و مردم بااین مورد خاص بیشترین تماس را دارند. به همین خاطرامام صراحتا روى این نکته تکیه کردند و فرمودند:
[ اگر خداى نخواسته مردم ببینند که آقایان وضع خودشان را تغییر داده اند و رفت و آمدهایشان مناسب شان روحانیت نیست و آن چیزى را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست بدهند از دست دادن آن همان واز
بین رفتن اسلام و جمهورى اسلامى همان] .
و فرمودند:
[ این طور نباشد که امام جمعه اى وقتى در خیابان مى آید خیابان را خلوت کنند و هیاهو را بیندازند]. 11
ب :مساله حفاظت و رفت و آمدها را بایداز رفاه طلبى و تشریفات گرائى تفکیک کرد و نباید میل به تشریفات و بوق و کرنا را تحت پوشش حفاظت نگه داشت مساله حفاظت و رعایت مسائل امنیتى چیزیست پذیرفته شده واصولى و حتى در سیره رسول اکرم[ ص] آمده است :
[(در شبهاى قبل از آغاز جنگ احد...)اصحاب رسول خدا دراین شب مدینه را پاسبانى کردند و سعدبن معاذ واسیدبن حضر و سعد بن عباده با عده اى مسلح تا بامداد در مسجد و بر در خانه رسول خدا به پاسبانى ایستادند] 12
امام بااشاره به اینکه گرایش به تشریفات غیراز رعایت مسائل حفاظتى است فرموده اند:
[ البته من این نکته را عرض کنم یک دسته اى در معرض خطر هستند باید خودشان را حفظ کنند ولى همین ها هم مواظب باشند که زائد بر میزان نباشد]. 13
پر واضح است که وقتى رگبار مسلسل دشمن مى بارد باید پشت خاکریز پناه گرفت و در چنین موقعیتى ایستادن در خط آتش شجاعت نیست دیوانگى و تهوراست این مساله امرى است عرف پسند عقل پسند و طبیعى آنچه مهم است اینست که نباید در پشت خاکریز حفاظتى خوابمان ببرد و مساله اى اصلى یادمان برود. وقتى آتش نفاق از هر سو وارستگان و مسئولان را هدف قرار مى دهد استفاده ازاسکورت و محافظامرى است طبیعى ولى نبایداز[ هول آتش] نفاق[ به سیلاب] آلوده و لجن تشریفات و تجملات و تن آسائى [پناه برد] و نبایداز[چاله] کمین ترور در آمد و[در چاه] رفاه زدگى گرفتار شد
2- گرایش به تشریفات ورفاه زدگى در مسائل سیاسى :
گرایش به تشریفات در مسائل سیاسى عبارت است ازاینکه آدمى در سخنان خود ژست مردمى بگیرد دم از مستضعفین و مبارزه بااستکبار جهانى بزند و خوب تحلیل کند ولى در عمل چنان باشد که دنیا را ر شیوه زندگى مستکبران راانتخاب کرده باشد. و در مواضع اجتماعى صراحت انقلابى را کنار بگذارد و با تمام حرفهائى که گوشه پر متنفذى را بگیرد خداجافظى کند در محافل سیاسى چنان برخورد کند که همه گروههاى در خط و خارج خط و کند و میانى و تند از وى خوششان بیاید ریاست کند و نام مسئولیت بر آن بگذارد در نهایت هیچ دلى را نرنجاند و هیچ خاطرى را آزرده نسازد!
3- گرایش به تشریفات و رفاه زدگى علمى :
کنگره هاى پر هیاهو با عناوین بزرگ و با پوسترهاى تبلیغاتى رنگارنگ تشکیل شود و با خرج هاى گزافى دعوتنامه هاى رسمى به اقصى نقاط کشور و خارج از کشور فرستاده شود. تالارهاى عظیم وابهت زائى به این امراختصاص داده شود و در محل کنگره و مجمع ردیف هاى مختلف مبلغان براساس یک سیستم ویژه پیده شود و با طمطراق و تشریفات هیئت رئیسه اى مدر و مشیرى تعیین شود ولى از سخنرانى هاى روزمره و تکرارى و ملال آور بسنده شود. و گاه بنام مستضعفان و محرومان واز خرج آنان چنین مجالسى برگزار شود. و هرگز قدمى براى آنان برداشته نشود.
4- پیامدهاى رفاه زدگى و گرایش به تشریفات :
چنانکه گفتیم رفاه زدگى یک بیماریست ولا جرم پى آمدهاى تلخ و ناخوشایندى را براى فرد رفاه زده و جامعه به بار مى آورد. به چند نمونه ازاین پى آمدهاى تلخ اشاره مى کنیم .
1- دورى از معنویات :
بذر شناخت هاى درونى و معرفت و آگاهى هاى ژرف در پرتو پیراستن جان از تمایلات حیوانى است که مى شکفد و بارور مى شود و ثمر مى دهد براین مطلب در سخنان عرفاءاشارات بسیار رفته است واز جمله مولوى در مثنوى آورده است .
[پنج حسى هست جزاین پنج حس
آن چه زر خالص واین همچو مس]
[صحت این حس زمعمورى تن
صحت آن حس زرنجورى بدن]
آرى انسان رفاه زده مرده است و قلبى که بنده تمایلات نفسانى باشد و فریب عروس فریبکار دنیا را بخورد قلب نیست . دلى که مهر پرده[ کریستال] در آن جاى گرفته باشد و درخشش[ سنگ چینى] آنرااز خود بیخود کند و به نور[ لوستر برنز] نورانى بشود نمى تواند جاى خدا و معنویات باشد امام خمینى بااشاره به این مطلب مى فرمایند:[ هرچه بروید به سراغ این که یک قدم بردارید براى اینکه خانه تان بهتر باشد از معنویت تان بهمان مقدار وازارزشتان به همان مقدار کاسته مى شود.
در پرتو زندگى هاى ساده و بى آلایش است که روح مى تواند با عوالم بلند معنویات پیوند بخورد و با آبشار شناخت و آگاهى هاى درونى مطهر و نورانى شود.از زبان مرحوم آخوند خراسانى نقل شده است که فرموده است :
[... من با همه تنگدستى و بیچارگى احساس مى کردم که فکر من به عالمى بلندتر پرواز مى کند و قوه ایست که روح مرا به خود جلب مى کند]... 15
2- دورى از واقعیت ها:
دلبستگى به محیط مرفه و غرق شدن در دریاى تمایلات نامتناهى نفس پرده ایست که نمى گذارد آدمى حقایق را بدانگونه که هست ببیند.امام على[ ع] بااشاره به این مطلب مى فرماید:
[ومن عشق شیئااعشى بصره وامرض قلبه فهو ینظربعین غیر صحیحه و یسمع باذن غیر سمیعه] . 16
آنکه دیوانه وار به چیزى عشق ورزد چشمش از (دیدن حقایق ) نابینا مى شود و قلبش بیمار مى گردد و با چشمى معیوب به مسائل مى نگرد و با گوشى ناشنوا (حقایق ) را مى شنود.
آرى[ سبکباران ساحل] برخوردارى و رفاه چگونه مى تواننداز[ شبهاى تاریک] روستائیان فقرزده و[ بیم موج] مشکلات مردم و[ گرداب] گرانى و
کمبود و بى آبى و بى راهى خبر داشته باشند و فردى که هر روز در پى [تعویض مدل] است چگونه مى تواند شنواى[ درد دل] مستضعفان باشد.
3-از بین رفتن روحیه تحقیق و ژرفنگرى هاى علمى :
در تاریخ هیچ اندیشمند و مخترع و مبتکر و فقیهى را نمى توان سراغ گرفت که بدون تحمل رنج و تلاش و چشم پوشى از رفاه و آسایش و خورد و خواب به قله هاى رفیع علمى دست یافته باشد ازاینرو بر دروازه شهراندیشه نوشته اند:
انسان هاى تن آسا را در قله معرفت جائى نیست .
امام خمینى بااشاره به این مطلب فرموده اند:
[مساله دیگر مساله تشریفات حوزه هاى روحانیت است که دارد زیاد مى شود وقتى تشریفات زیاد شد موجب مى شود بنیه فقهى اسلام صدمه ببیند] 17
و در جاى دیگر به همین مناسبت فرموده اند:
[در کیفیت تحصیل علوم هر چه بروید سراغ تجملات وان شاءالله نمى روید از علومتان کاسته مى شود. آنهایى که این کتابهاى قطور و پر ارزش را نوشته اند زندگى شان یک زندگى طلبگى بوده مثل شیخ انصارى و مثل امثال اینها]. 18
4- بریدن مردم از مسئولان وانقلاب :
مردم به خاطر اینکه خواسته هاى خود را درانقلاب و کارگردانان انقلاب متبلور مى بینند به آنها عق مى ورزند و با تمام وجودایثار مى کنند. ولى اگر احساس کنند مسئولان و بویژه روحانیت بجاى قیام به حق قیام براى خود را سیره خود ساخته اند و قبل از آنکه بفکر[ تامین مسکن] براى مستضعفان باشند به فکر[ تعویض مسکن] خود هستند ازانقلاب ناامید مى شوند واز مسئولان مى برند امام با توجه به این پى آمد خطرناک هشدار مى دهند:
[ اگر خداى نخواسته نفوس این مردم از ما منحرف بشود ضرر آن براى ما تنها نیست بلکه براى اسلام است و ما باید حفظ کنیم آنهایى را که اسلام و جمهورى اسلامى را نگه داشته اند و بعدازاین هم نگه خواهند داشت و حفظ آن به اینست که زندگى ما عادى باشد]. 19
آیه الله العظمى منتظرى نیز بااشاره به همین امر فرموده اند:
[ از آن جهت که ماادعا مى کنیم پیرو و پیامبر و حاکم بر مردم هستیم ازبسیارى از مباحات باید صرف نظر کنیم اگر درت ساختن ساختمان آه چنانى داریم باز هم نسازیم چون مردم بدبین مى شوند]. 20
5- فرجام رفاه زدگى و گرایش به تشریفات :
از دیدگاه قرآن سرنوشت جامعه اى که دچار بیمارى[ رفاه زدگى] و شکر نعمت شود جز سقوط نیست . روشن است که اگر بجاى جامعه این بیمارى دامنگیر رهبران جامعه بشود مصیبت دو چندان مى شود. قرآن کریم چنان با صراحت ازاین فرجام یاد مى کند که مى توان این پیامد و فرجام را یکى از قوانین فلسفه تاریخ از دیدگاه قرآن بشمار آورد درباره جوامعى که دچاراین بیمارى شده اند در قرآن چنین آمده است .
[و کم اهلکنا من قریه بطرت معیشتها]... 21
[و چه بسیارنداقوام و جوامعى که به هوسرانى و خوشگذرانى پرداختند و ما نابودشان کردیم] .
آرى فرجام فرآیند[ رفاه زدگى] جز سقوط و هلاکت نیست خداوند یاریمان کند تا هشیار باشیم و گام در راهى نهیم که براین منزل نکبت بار ختم نشود.
پاورقیها
1و2.مجله حوزه شماره /03/7
3. در شماره 7مجله حوزه مقاله اى در تبیین مبانى ساده زیستى آمده است .
4. عبده نهج البلاغه ط بیروت 2.440.
5. عبده نهج البلاغه ط بیروت 1.93 خ /05
6. درس خارج فقه 1364/02/25.
مجله حوزه .7 سرمقاله بنقل از زى طلبگى ج اول /07/7.
8. روزنامه جمهورى اسلامى 26 تیرماه .1364.
مجله حوزه .4 سال دوم ص 1. 9.
10. روزنامه جمهورى اسلامى 26 تیرماه .1364.
11. همان منبع .
12. دکتر محمدابراهیم آیتى تاریخ پیامبراسلام ط دانشگاه تهران چاپ دوم .284.
13. روزنامه جمهورى اسلامى 26 تیرماه .1364.
مجله حوزه - /01/10
15. مجید کفائى مرگى در نور ط زوار .55.
16. صبحى صالح نهج البلاغه ط بیروت خ 109.160.
مجله حوزه /03/7 17.
مجله حوزه 10.92.18.
19. روزنامه جمهورى اسلامى 26 تیرماه .1364.
20. درس خارج فقه 1364/02/25.
21. سوره قصص .58.

تبلیغات