آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

وحدت گرچه در ادبیات اسلامى کاربرد و نقش اساسى دارد، امّا در ادبیّات سیاسى رایج کمتر مورد بررسى قرار گرفته است و آن‏چه در این زمینه به‏کار رفته، بیشتر مفاهیمى است که برترى یک شیوه و یا تفکّر را به دنبال داشته و بیشتر کاربرد خارجى دارد؛ مفاهیمى چون ناسیونالیسم، پان عربیسم، پان ترکیسم و... از این دسته به‏شمار مى‏رود، اما مفهوم وحدت در اندیشه‏ى سیاسى اسلام علاوه بر کاربرد در حوزه داخلى و خارجى، در هر مورد نمود مختلفى دارد. براى مثال وقتى سخن از «وحدت امت اسلامى» به‏میان مى‏آید، به معنى برداشتن مرزهاى جغرافیایى نیست، بلکه به معنى وحدت عمل و درک متقابل در خصوص موضوعات مشترک، حول مصالح اسلامى است. از طرف دیگر، وقتى در محیط داخلى سخنى از وحدت به‏میان مى‏آید، نه‏تنها به معنى وحدت تفکّر یا سلیقه است، بلکه به معنى وحدت عمل در زمینه‏ى منافع ملّى، اسلامى و قانون اساسى است؛ چیزى که امروزه از آن به «وفاق اجتماعى» و یا انسجام داخلى و یا وحدت ملّى یاد مى‏شود.
از آن‏چه گفته شد، نقش و اهمّیت این مفهوم در پیشبرد اهداف داخلى و خارجى جامعه‏ى اسلامى مشخص مى‏شود. از دیرباز از زمان «سید جمال‏الدین اسدآبادى» تا زمان امام خمینى، مفهوم وحدت کاربرد زیادى داشته است. آن‏چه در این‏جا مورد بررسى قرار مى‏گیرد، بررسى این مفهوم در اندیشه‏ى امام خمینى و بررسى آن در داخل و خارج است. ایشان همواره بر این نکته چه قبل از پیروزى انقلاب و چه بعد از آن تاکید مى‏نمودند و از نظر عملى نیز راهکارهاى زیادى را براى تقریب و تحریک احساسات مسلمانان حول محور مصالح اسلامى وضع کرده‏اند.
الف) مفهوم وحدت در قرآن
در قرآن کریم آیات زیادى را مى‏توان یافت که در آن‏ها به این مسأله اشاره شده است؛ ازجمله مفاهیمى، چون «واعتصموا»(1)، «تعاونوا»(2)، «اصلحوا»(3)، «اصلاح بین الناس»(4)، «الَّف بینهم»(5)، «امّةٌ واحدة»(6)، «امّة وسط»(7)، «حزب‏الله»(8)، «صبغة‏الله»(9) و «اخوة».(10)
محور وحدت در دیدگاه قرآنى «توحید» و در مرتبه‏ى دیگر دین اسلام است. قرآن کریم پیامبر را به سوى اهل کتاب مى‏فرستد و از آنان براى پیوستن به شعار توحید و جدایى از غیر او دعوت مى‏کند: «اى پیامبر! به اهل کتاب بگو، بیایید بر اساس کلمه‏اى که بین ما و شما مشترک است، غیر از خدا را نپرستیم و یک‏دیگر را در برابر خداوند بعنوان رب و پروردگار نگیریم (وحدت کنیم). پس اگر روى برگرداندند بگویید، شاهد باشید که ما اهل تسلیم در برابر حق هستیم».(11)
آیه شریفه فوق نشان مى‏دهد که مرز اتحاد «توحید» است و مشرکان و کافران که بر محور غیر توحید حرکت مى‏کنند، در وحدت دینى پذیرفته نخواهند شد. در تبیین محور وحدت، آیات دیگرى نیز وجود دارد که اعتقاد به رسول خدا، اعتقاد به اولى‏الامر و قبول حکم را اضافه مى‏کند. به این ترتیب وحدت واقعى با توجه به این آیات تفسیر مى‏شود: در سوره «آل عمران» آمده است: «واعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرّقوا»؛ یعنى همگى به ریسمان الهى چنگ زنید و متفرّق نشوید. این آیه شریفه از مسلمانان مى‏خواهد که با اسلام از دنیا خارج شوند، از این رو اعتصام به ریسمان الهى با توحید منهاى نبوّت پیامبر و لوازم آن صادق نیست.
حضرت على(ع) نیز گرچه مسیر خلافت را ناحق مى‏دیدند و آنان را در مقابل فرمان خداوند و رسول عصیانگر مى‏یافتند، اما به خاطر مصلحتى مهم‏تر، ابراز مخالفت نمى‏نمودند. سخنان امام در این زمینه بسیار درس‏آموز است. این کلمات بیانگر آن است که وحدت اسلامى که غالبا با حیات واقعى مسلمانان همراه است، بر حق دیگرى ـ گرچه حق معصومى، چون على(ع) باشد ـ مقدم است.
این وحدت در حقیقت ائتلاف است، و بالاتر از وحدت «گذشت» از هرآن‏چه را که قطب مخالف آن را برنمى‏تابد، و بسنده کردن بر هرچه «از حق» که در نظر قطب مخالف مناسب مى‏نماید. هم‏چنین حضرت على(ع) جداى از خطبه‏ى کوتاه و پرمعناى شقشقیه، در موارد متعددى به سکوت معنادار و سخت خویش اشاره مى‏کند. این سکوت که همراه با خار در چشم و استخوان در گلو توصیف شده است، براى حفظ وحدت مسلمانان و بقاى اساس دین بوده است. امام در یکى از خطبه‏هاى اوایل دوره حکومت خود مى‏فرماید:
«قسم به خداوند که اگر ترس از اختلاف و جدایى مسلمانان نبود و اگر ترس از آن نبود که کفر بازگردد و «دین» فانى شود، هرآینه در غیر از موضعى که نسبت به آن‏ها نفع داشتیم، قرار مى‏گرفتیم.»(12)
آن‏چه از مجموع مفاهیم قرآنى، بیانات و سیره پیامبر و امامان معصوم (علیهم‏السلام) فهمیده مى‏شود، این است که همواره حفظ نظام اسلامى و مصالح عمومى بر منافع شخصى و گروهى مقدم بوده است و اینان از هر اقدامى که تفرقه و شکاف میان جماعت اسلامى را به دنبال داشته باشد، اگرچه نفع شخصى در آن مى‏دیده‏اند، احتراز مى‏کرده‏اند.
ب) وحدت از دیدگاه امام خمینى(ره)
با توجه به اختلافات مذهبى فرق اسلامى که خود نیز موجب اختلافات سیاسى عمیق‏تر مى‏گردید، دو نوع تلاش در راه ایجاد وحدت به‏وقوع پیوست: گروهى براى تقریب بین مذاهب اسلامى قیام کردند که حوزه‏هاى علمیه‏ى شیعى و دانشگاه «الازهر» عموما با توجه به شأن علمى خود از این طریق به اتحاد اسلامى نزدیک مى‏شدند. گروه دیگرى نیز با کنار گذاردن و طرح نکردن اختلافات مذهبى به دنبال ایجاد اتحاد سیاسى و توجه به قدرت بى‏بدیل مسلمانان بودند.
وحدت عامل پیروزى
در میان اندیشمندانى که اندیشه وحدت را در میان جامعه اسلامى مطرح کرده‏اند، فقط برخى از آنان مانند آیت اللّه العظمى بروجردى امکان دستیابى به موقعیت‏هاى قابل توجه را یافتند. متأسفانه به دلیل وجود افراد متعصّب و قشرى در هر دو گروه، و تلاش‏هاى استعمار براى دامن زدن به اختلافات فرقه‏اى، این تلاش در بسیارى از مراحل ناکام ماند. مفهوم وحدت به دوره برپایى جمهورى اسلامى در ایران اختصاص ندارد، بلکه ایشان حتى قبل از پیروزى انقلاب اسلامى نیز این مسأله را گوشزد نموده‏اند:
«باید این رمز پیروزى را که وحدت کلمه و اتکاى به قرآن مجید است، حفظ کنیم و همه با هم به پیش برویم و حکومت جمهورى اسلامى را در ایران مستقر کنیم.»(13)
ایشان پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز به این مسأله اشاره نموده و مى‏فرمایند: «ما اگر این وحدت کلمه و این خاصیّت که عبارت از اسلامیت است که در آن همه چیز هست، اگر این را ما حفظ کنیم، تا آخر پیروز هستیم و اگر خداى ناخواسته آن‏ها اخلال کنند یا ما شُل باشیم و جلوشان را نگیریم و یا خودمان خیال کنیم که پیروزیم و به سستى گرایش پیدا کنیم، من خوف این را دارم که خداى ناکرده با فرجامى دیگر، همان مسایل را پیش بیاورند. اگر ما ایستادگى کنیم و قدرتى که الان در دستمان است که قدرت ملت است، حفظ کنیم، وحدت کلمه را حفظ کنیم، همه پیروز خواهیم شد».(14)
امام خمینى(ره) وحدت را علت «محدثه» و «مبقیه»ى نظام اسلامى دانسته، اسلام و وحدت را ضامن بقاى مسلمانان دانسته‏اند: «اگر مسلمین آن عزت و عظمتى که در صدر اسلام داشتند، بازیابند، به اسلام و وحدت کلمه روى آورند، آن اتفاق بر محور اسلام بود که آن قدرت و شجاعت مافوق‏الطبیعه را به‏وجود آورد».(15)
وحدت یک تکلیف شرعى
در دیدگاه تکلیف‏گراى امام، اصولاً اقدام سیاسى یک تکلیف شرعى است. از این رو در بسیارى از موارد مشارکت‏هاى سیاسى؛ مانند شرکت در انتخابات یا تأیید نظام به واسطه گردهمایى و راهپیمایى و... که عموما در دیدگاه یک اندیشمند سیاسى از «حقوق» مردم است، از دیدگاه امام تکلیف و وظیفه مردم نیز هست. ایشان عدم توجه به وحدت و ترک آن را در زمره «گناه کبیره» و «جُرم بزرگ» مى‏شمارد: «اگر چنان‏چه در یک وقتى هم یک همچو مطلبى واقع شود، آن هم یک جرم است. امروز این مسأله ـ تضعیف وحدت ـ جُرم بسیار بزرگى است».(16)
این مسأله موجب گردید که امام در بسیارى از موارد که مطلب یا کارى که با دیدگاه‏هاى ایشان سازگارى نداشت، ولى مسئولین و صاحب‏نظران امور مملکتى بر آن اتفاق‏نظر داشتند، به خاطر حفظ وحدت و جلوگیرى از تفرقه و اختلاف بیشتر سکوت اختیار نمایند و حتّى زمینه‏ى اتحاد را فراهم آورند. ایشان مى‏فرمایند: «البتّه ما نمى‏توانیم از نفسانیت خودمان به‏طور مطلق جلوگیرى کنیم، ما همچو قدرتى نداریم، امّا قدرت این را داریم که جلوى خودمان را بگیریم که اظهار نکنیم. قدرت نداریم اگر با یک کسى واقعا مخالفیم، مخالفت را در قلبمان هم نداشته باشیم، اما قدرت این را داریم که در مقام عمل اظهار نکنیم...».(17)
ج) گستره وحدت از دیدگاه امام خمینى
وحدت از دیدگاه امام داراى گستره وسیعى است که شامل وحدت نیروهاى داخلى و امت اسلامى مى‏شود. قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، در میان عوامل داخلى وحدت نیروهاى فرهنگى و دینى کشور، بیش از هر چیز دیگر مورد نظر امام بوده است. ایشان با هوشیارى خاص کوشیدند تا وحدت داخلى را در میان گروه‏ها و نیروهاى داخلى برقرار نمایند که به بعضى از آنان اشاره مى‏شود:
وحدت حوزه و دانشگاه
شخصیت حضرت امام به گونه‏اى بود که اکثر افراد در جناح روحانى و دانشگاهى او را قبول داشتند. به همین دلیل ایشان دائما خطر اختلاف و تفرقه را میان این دو قشر گوشزد مى‏نمودند. ایشان در این زمینه مى‏فرمایند:
«ما چندین سال است که زحمت کشیدیم و دانشگاه را به ملاّها، مدارس علوم قدیمه و به طلاّب علوم قدیمه نزدیک کردیم. ما بازار را به این دو نزدیک کردیم. این جبهه‏هاى مختلف را با هم نزدیک کردیم و همیشه‏سفارش کردیم که وحدت کلمه[موجود] باشد تا بتوانید کارى انجام دهید.»(18)
ایشان سپس به تخصص حوزه و دانشگاه اشاره مى‏کنند و گروهى را کارشناس اسلامى و گروه دیگر را کارشناس امور کشورى و مسایل سیاسى معرفى مى‏نمایند و بدین جهت وجود هر دو را براى فرداى پیروزى ضرورى اعلام مى‏کنند. ایشان در تحلیلى از نتایج انقلاب اسلامى مى‏فرمایند: «وحدت قشر روشنفکر و روحانى، اگر تنها نتیجه نهضت باشد، مناسب است».(19) از دیدگاه ایشان حوزه و دانشگاه با توجه به توانایى‏هاى خود، باید یک‏دیگر را کامل کنند و در راستاى اهداف نهایى انقلاب و نظام قرار گیرند، به همین دلیل مى‏فرمایند:
«مى‏دانیم که این دو مرکز در حقیقت دو شاخه‏اند از یک شجره طیّبه، و ما دو بازو از یک مقام که اگر به اصلاح گرایند و تعهد روحانى خود را حفظ کنند و دست در دست هم در صف واحد در خدمت حق و خلق قیام کنند، ملت را به کمال خود در دو بعد معنوى و مادى مى‏رسانند و آزادى و استقلال کشور را حفظ مى‏کنند».(20)
پس از پیروزى انقلاب در جبهه‏ى داخلى زمینه‏هاى بیشترى براى اختلاف فراهم شد؛ اختلاف میان نیروهاى نظامى ارتش، سپاه و کمیته در زمان جنگ نیز حائز اهمیت بود و حضرت امام بارها بر لزوم وحدت تمام نیروهاى نظامى و «ید واحده» بودن آنها تاکید مى‏کردند و اختلاف آنان را مساوى با شکست در جنگ مى‏دانستند. از سوى دیگر، وجود قومیت‏ها و لهجه‏هاى گوناگون که در داخل کشور پهناور اسلامى وجود داشت، زمینه اختلاف قومى و فرقه‏اى را فراهم مى‏کرد. غائله‏ى کردستان، سیستان، ترکمن صحرا و... همه و همه با جداسازى گوشه‏اى از امت مسلمان و دامن زدن به اختلافات فرقه‏اى و مذهبى همراه بود. حضرت امام یکى از زمینه‏هاى تبلیغى مورد نظر خود را ایجاد وحدت میان این اقشار و تاکید بر اسلامیّت همه مردم ایران قرار دادند.
وحدت دولت و ملت و وحدت اجزا و عناصر گوناگون دولت با یک‏دیگر، وحدت گرایش‏هاى سیاسى و احزاب و اجتماع آنان در تحت حزب واحد اسلام، جنبه‏هاى دیگرى از وحدت در مورد تبلیغ حضرت امام در سال‏هاى پس از پیروزى انقلاب بود.
در بُعد خارجى نیز وحدت میان مسلمانان جهان و مستضعفان عالم از آرزوهاى دیرین ایشان بود که پس از انقلاب و قبل از انقلاب بر آن تاکید فراوان داشتند.
وحدت مسلمانان در مبارزه با اسراییل
در سرتاسر بیانات و مکتوبات امام خمینى(ره) مى‏توان به موضوعاتى دست یافت که در جهت مبارزه مسلمانان و اتحاد آنان علیه اسراییل و ظلم و ستم این رژیم علیه ملت مظلوم فلسطین بیان شده است. جالب آن که این اعلام ایشان در جهت اقدام علیه اسرائیل، به پس از پیروزى انقلاب اسلامى و رهبرى ایشان اختصاص ندارد، بلکه قبل از آن نیز ـ از سال 42 به این طرف ـ این اعلام خطرها را به وضوح بیان مى‏نمودند، به طورى که امروزه به دلیل جنایات صهیونیست‏ها علیه ملّت مظلوم فلسطین و انفعال کشورهاى اسلامى در قبال آن جنایات، حساسیت این مساله دو چندان مى‏شود.
زمانى ایادى صهیونیسم در ایران حکمفرمایى مى‏کردند و ساواک به عنوان یکى از مخوف‏ترین تشکیلات زیرزمینى و پلیسى تحت هدایت و آموزش کارشناسان صهیونیست قرار داشتند. آنان در هرم قدرت ایران نفوذ بى‏سابقه داشتند. ایشان در عراق ـ با این که در تبعید به سر مى‏بردند ـ با کمال شجاعت و شهامت چنین مى‏گویند:
«هدف اجانب، قرآن و روحانیت است... ما باید به نفع یهود امریکا و فلسطین هتک شویم، زندان برویم و معدوم گردیم، فداى اغراض اجانب شویم.(21) این جانب بر حسب وظیفه‏ى شرعیه به ملّت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مى‏کنم که قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال مملکت و اقتصاد آن تحت قبضه‏ى صهیونیست‏ها است». ایشان به خاطر افشاگرى علیه جنایات صهیونیست‏ها به زندان مى‏روند و تبعید مى‏شوند، اما هم‏چنان از این مهم فرو گذار نمى‏کنند و در جاى دیگر چنین مى‏فرمایند:
«من نزدیک به بیست سال است که خطر صهیونیسم بین‏الملل را گوشزد نموده‏ام و امروز نیز خطر آن را براى تمامى انقلابات آزادى بخش جهان و انقلاب اصیل اسلامى ایران کمتر از گذشته نمى‏دانم. امروز این زالوهاى جهانخوار با فنون مختلف براى شکست مستضعفان جهان قیام و اقدام نموده‏اند. ملّت و ملل آزاد جهان باید در مقابل این دسیسه‏هاى خطرناک با شجاعت و آگاهى ایستادگى نمایند.»(22)از طرف دیگر، اعلام روز قدس (آخرین جمعه ماه مبارک رمضان هر سال) از دستاوردهاى مهم ایشان در فراخوانى تمامى مسلمانان در حمایت از ملّت مظلوم فلسطین محسوب مى‏شود.
انواع وحدت
بطور کلى انواع وحدتى که براى امت اسلامى مى‏توان تصور کرد، به سه دسته تقسیم مى‏شود:(23)
وحدت مطلق
وحدت مطلق، عبارت است از اتفاق نظر در همه عقاید، معارف و احکام اسلامى با همه اصول و فروع آن.(24)
این وحدت با نظر به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیّات، و انتخاب دلایل در عناصر و اجزاى اصلى عقاید و احکام دین اسلام، به قدرى بعید است که مى‏توان گفت امرى امکان‏ناپذیر است. به خصوص با در نظر گرفتن اختلاف متفکّران در ذوق واندیشه، و کمى و بسیارى اطّلاعات درباره منابع، و هم‏چنین اختلاف آنان در نبوغ، هوش و حافظه که بدون تردید در انتخاب و فهم قضایا و تنظیم استدلال و امثال آن موثر است.
وحدت مصلحتى عارضى
وحدت مصلحتى از جبر عوامل خارج از حقیقت و متن دین پیش مى‏آید، و در مواقعى لازم مى‏آید که آن عوامل، جوامع اسلامى را در خطر اختلاف قرار داده است. معمولاً در هنگام بروز عوامل نابود کننده و مخاطره‏آمیز، تضادها و اختلافات در میان فرقه‏ها و مذاهب مختلف نادیده گرفته مى‏شوند و نوعى اتحاد و هماهنگى میان آنان برقرار مى‏شود.چون این نوع اتحاد و هماهنگى معلول عوامل جبرى خارج از متن دین است و با از بین رفتن آن عوامل این اتحاد نیز منتفى مى‏گردد. همان‏گونه که توقع «وحدت مطلق» میان متفکران و مردم جوامع اسلامى غیر منطقى است، توقع این که وحدت مصلحتى عارضى بتواند فرقه‏ها و مذاهب اسلامى را از هماهنگى و اتحاد دایمى و معقول برخوردار سازد نیز انتظارى نابجا است.
وحدت معقول
وحدت معقول با توجه به آزادى اندیشه و تعقل در خصوصیات و کیفیّات و انتخاب دلایل بیشتر مى‏تواند مورد نظر قرار گیرد که آن نیز عبارت است از قرار دادن متن کلّى دین اسلام براساس اعتقاد همه جوامع مسلمان و کنار گذاردن عقاید شخصى، نظرى و فرهنگ محلى و خصوصیات آرا و نظریات مربوط به هر یک از اجزاى متن کلى دین که به تعقل و اجتهاد گروهى یا شخصى مربوط است.
در طریق وصول به وحدت معقول، نخستین گام همان وسعت یافتن دیدگاه متفکران و شخصیت‏هاى بزرگ اسلامى است و عامل اصلى این توسعه نیز دیدگاه‏ها و هم‏چنین رهایى از چارچوب تنگ و تاریک تعصّب غیر منطقى مى‏باشد. اسلام به جهت عظمت و تنوع ابعاد نامحدود خود توانسته است، همان‏گونه که «محمد بن طرخان فارابى» را در دامن خود بپروراند، «ابن سینا، ابن رشد، ابن مسکویه، ابوریحان بیرونى، حسن بن هیثم، محمّد بن زکریا، جلال‏الدین محمد مولوى، میرداماد، صدرالمتالهین و امثال این‏ها را نیز با آرا و عقاید مختلف در جهان‏شناسى و الهیّات و حقایق مذهبى پرورش دهد.(25)
نکته‏ى مهمى که در این باره باید در نظر گرفت، این است که دین اسلام فقط به شیعه و سنّى تقسیم نشده است، بلکه این دین بزرگ به ده‏ها مذهب تقسیم شده است... .از طرف دیگر هیچ متفکر اسلامى تا کنون هیچ یک از دانشمندان و صاحب‏نظران دیگر را تکفیر نکرده است.(26)
از طرف دیگر، عده‏اى نیز وحدت را به مفاهیم دیگرى؛ هم چون «وحدت ایدئولوژیک» (وحدت معلق)، «وحدت استراتژیک» و «وحدت تاکتیکى» تقسیم کرده‏اند.(27) منظور از وحدت ایدئولوژیک اتفاق نظر در همه‏ى عقاید مسلکى است. این نوع وحدت بیشتر در رژیم‏هاى مرامى و به طور مشخص در مکتب مارکسیسم وجود دارد و رژیم‏هاى کمونیستى نیز این نوع وحدت را مورد نظر داشتند.
وحدت استراتژیک بر محور وحدت عقیده و ایدئولوژى نیست، بلکه بیشتر بر وحدت عملکرد و روش نظر دارد. هم چنین وحدت تاکتیکى نیز به عنوان یک راه حل موقت و مقطعى مورد نظر است. نظریه تضاد دیالکتیکى در عرصه اجتماع با این نوع وحدت هماهنگى دارد.(28) در عرصه مبارزه کسانى که دشمن مشترک دارند تا زمانى که آن دشمن مشترک نابود نشده است، این نوع وحدت کارایى خوبى دارد.
حال باید دید که حضرت امام خمینى به کدامیک از انواع وحدت مى‏اندیشید و دیدگاه ایشان درباره وحدت، ناظر به کدامیک از انواع وحدت مى‏باشد. از سخنان حضرت امام مى‏توان فهمید که ایشان به وجود اختلافات در نظریات و عقاید سیاسى و ایدئولوژى معتقد بودند، ایشان مى‏فرمایند:
«کتب فقهاى بزرگوار اسلام پر است از اختلاف نظرها و سلیقه‏ها و برداشت‏ها در زمینه‏هاى مختلف نظامى، فرهنگى، سیاسى، اقتصادى، عبادى و... در حکومت اسلامى همیشه باید باب اجتهاد باز باشد و طبیعت انقلاب و نظام همواره اقتضا مى‏کند که نظرات اجتهادى فقهى در زمینه‏هاى مختلف و لو مخالف با یک دیگر آزادانه عرضه شود و کسى توان و حق جلوگیرى از آن را ندارد.(29) بنابراین از دیدگاه ایشان اختلاف نظر نه تنها طبیعى است، بلکه جلوگیرى از عقاید مختلف جایز نیست.
هم چنین مى‏توان استنباط کرد که وحدت تاکتیکى که بعضا از طرف حضرت امام ایراد مى‏شده است، تمام مقصود ایشان از وحدت را شامل نمى‏شود. از این رو باید گفت: آن چه بیشتر مورد نظر امام بود، وحدت استراتژیک و یا وحدت معقول مى‏باشد. براى مثال حضرت امام وقتى سخن از وحدت با اهل سنّت را به میان مى‏آورند، منظور ایشان وحدت در عقاید نیست (وحدت مطلق)، بلکه وحدت در «روش» و «عمل» بر اساس عقاید مشترک است. به عنوان مثال ایشان در ایام حجّ به مسلمانان شیعه گوشزد مى‏نمودند که در نماز اهل سنّت و جماعات آنان به همان نحو شرکت نمایند. در سؤالى که از ایشان مى‏شود، چنین مى‏فرمایند: «مهم شناخت درست حکومت و جامعه است که بر اساس آن نظام اسلامى بتواند به نفع مسلمانان برنامه‏ریزى کند که وحدت «رویّه» و «عمل» ضرورى است».(30)
به عبارت دیگر، ایشان اختلافات را به اختلافات «عقیدتى» و «سیاسى» تقسیم مى‏نمایند و اختلاف سیاسى را مى‏پذیرند. منظور از اتّحاد در عقیده، اصول کلى اسلام است، نه فروع و راهکارهاى اجرایى آن، چرا که این نوع اختلاف سبب اختلال در نظام اسلامى نمى‏شود.
سخن پایانى آن که ماهیّت وحدت با توجه به گستره آن در عرصه‏هاى مختلف، از طرف امام خمینى مبانى خاص داشته است. به همین دلیل این وحدت از وحدت ملّى تا وحدت روشى و عملى و وحدت عرفانى و وحدت امت اسلامى در نوسان است و باید وحدت مورد نظر ایشان را در همان حوزه‏اى که بدان مى‏پرداخته‏اند، مورد بررسى قرار داد، نه این که حکمى کلى در تمام زمینه‏هایى که سخن از وحدت آورده‏اند، صادر کرد. و این همان وحدتى است که مى‏توان از آن به «وحدت معقول» و یا «وحدت استراتژیک» یاد کرد.
نکته دیگر آن که نباید اندیشه‏هاى امام خمینى در زمینه وحدت را سخنى مصلحتى و یا آرمانى صِرف نامید، بلکه این اندیشه بر یک واقع نگرى و مصلحت بینى استوار است. همانطورى که سابقا یادآور شدیم، وحدت از مسایلى است که امام در طول حیات خود، چه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و چه در زمان رهبرى نظام اسلامى بر آن تاکید نموده‏اند و امروزه بیش از هر چیز احساس وحدت و یکپارچگى تحت عنوان «وفاق ملّى» در داخل، میان احزاب و گروه‏هاى سیاسى، و در خارج «همگرایى کشورهاى اسلامى» در زمینه‏هایى که اشتراک نظر دارند، به عنوان راهکارهاى جدى جهت مقابله با چالش‏هاى پیش رو درک مى‏شود. به راستى آیا نظام سیاسى مبتنى بر مردم سالارى دینى، بدون وفاق ملّى حول محور منافع ملّى و اتفاق نظر در اصول کلى على‏رغم اختلافات سلیقه‏اى متصور است؟ و آیا برخورد با اسراییل از سوى کشورهاى اسلامى بدون وحدت و هم گرایى عملى است؟
پى نوشت‏ها:
1. سوره نساء، آیه 164.
2. سوره مائده، آیه 2.
3. سوره نساء، آیه 164.
4. همان، آیه 114.
5. سوره انفال، آیه 63.
6. سوره انبیاء، آیه 92.
7. سوره بقره، آیه 142.
8. سوره مجادله، آیه 22.
9. سوره بقره، آیه 128.
10. سوره حجرات، آیه 10.
11. جهت اطلاع بیشتر مراجعه شود به وحدت اسلامى از دیدگاه قرآن و سنّت، آیت الله سید محمد باقر حکیم، ترجمه‏ى عبدالهادى فقهى‏زاده، انتشارات تبیان، چاپ اول، سال 1377.
12. ابن ابى‏الحدید، شرح نهج البلاغه، جلد 1، ص 307.
13. امام خمینى، صحیفه‏ى نور، جلد 22، ص 201.
14. همان، جلد 5، ص 250.
15. همان، جلد 8، ص 235.
16. همان، جلد 12، ص 118.
17. همان، جلد 20، ص 72ـ74.
18. همان، جلد 4، ص 92.
20. همان، جلد 19، ص 104.
21. پیام امام خمینى بمناسبت نوروز سال 42 به نقل از اندیشه‏هاى امام خمینى، جلد اول، سازمان تبلیغات اسلامى، سال 1368.
22. صحیفه‏ى نور، جلد 14، به نقل از همان.
23. محمد تقى جعفرى، مقدمه‏ى کتاب استراتژى وحدت در اندیشه سیاسى اسلام، دکتر سید احمد موثقى، جلد اول، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، سال 1377.
24. همان، ص 29.
25. همان، ص 31.
26. همان.
27. کاظم قاضى زاده، اندیشه فقهى سیاسى امام خمینى، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهورى، چاپ اوّ ل، سال 1377، ص 448.
28. همان.
29. صحیفه نور، جلد 21، ص 66ـ47.
30. همان، جلد 2، ص 47.

تبلیغات