آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

استاد عبدالجبار رفاعى، محقق و نویسنده اسلام پژوه عراقى است که بیش از دو دهه از عمر خود را در ایران و در حوزه علمیه قم گذرانده است. وى با انتشار مجله ارزشمند «قضایا اسلامیه معاصره» که امسال وارد هشتمین سال انتشار خود شده است، خدمت بزرگى به اندیشه اسلامى کرده است. یکى از نویسندگان مغربى، رواج مجلاتى چون قضایا اسلامیه معاصره را زنگ خطرى براى اندیشه اسلامى سنى معاصر دانسته است، زیرا در غیاب مجلات تخصصى اندیشه‏اى سنى، مجلات شیعى مانند این مجله و مجله الکلمه و المنهاج، جاى خود را در میان خوانندگان عرب باز کرده‏اند.

رفاعى علاوه بر جمله یاد شده، مجموعه کتاب‏هایى را نیز به همین نام، یعنى سلسله کتاب‏هاى «قضایا اسلامیه معاصره» که شمارى از آنها در قم و بخش اعظم آنها در بیروت منتشر شده، مدیریت کرده است. ترجمه غربى کتاب‏هاى برخى از متفکران و نویسندگان ایرانى، مانند شهید مرتضى مطهرى، دکتر على شریعتى، جلال آل احمد، محمد مجتهد شبسترى، محمد رضا حکیمى و مصطفى ملکیان در این مجموعه منتشر شده است و جهان عرب از طریق این مجموعه کتاب‏ها، با آرا و اندیشه‏هاى متفکران و نویسندگان ایرانى آشنا شده است.

تازه‏ترین کار استاد رفاعى مدیریت مجموعه کتاب‏هایى تحت عنوان «فلسفه‏الدین و الکلام الجدید» است که در بیروت و از سوى انتشارات دارالهادى منتشر شده است؛ در این جا به معرفى اجمالى شش اثر از این مجموعه که تاکنون در این سلسله چاپ شده است، مى‏پردازیم.

1. نحو فهم معاصر للاجتهاد، حوارات فى الاجتهاد و امکانیات التجدید، (به سوى فهمى معاصر از اجتهاد، گفت‏وگوهایى در باب اجتهاد و امکانات نواندیشى)؛ دکتر زینب ابراهیم شوربا، 498 صفحه، چاپ اول 2004 م / 1425 ه ، دارالهادى، بیروت.

دکتر زینب شوربا در این کتاب، مجموعه گفت‏وگوهاى خود با برخى متفکران دینى معاصر را تنظیم کرده است. بیشتر این گفت‏وگوها، در مجله معتبر «المنطق» واخیراً «المنطق الجدید» که خانم شوربا، سردبیر هر دو مجله بوده و هستند، منتشر شده بود. دو مصاحبه نخست این کتاب، با مرحوم شیخ محمد مهدى شمس الدین رییس سابق مجلس اعلاى شیعیان لبنان انجام گرفت؛ گفت‏وگوى وى با عنوان رهیافت‏هایى در باب اجتهاد و نواندیشى و گفت‏وگوى دوم در باب نص در اصطلاح شرع و امکانات تأویلى آن که ترجمه این هر دو، در شماره‏هاى نخست، نشریه پگاه حوزه منتشر شده است. گفت‏وگوى سوم با عنوان اجتهاد و امکانات نواندیشى، با علامه سید محمد حسین فضل الله انجام شده است. گفت‏وگوى چهارم نیز که با دکتر محمد عابد الجابرى با عنوان پرسش از معناى تطبیق یافته، گفت‏وگوى پنجم با دکتر حسن حنفى با عنوان مسایل میراث و نواندیشى و دشواره نقل و ابداع، گفت‏وگوى ششم با دکتر محمد مجتهد شبسترى با عنوان پرسش‏هایى در باب موضوع و روش، گفت‏وگوى هفتم با سید محمد خاتمى درباره دین و دموکراسى، گفت‏وگوى هشتم با شیخ راشد غنوشى در باب جنبش اسلامى و مسایل وحدت و نواندیشى، گفت وگوى نهم با دکتر محمد عماره در باب امت و قدرت در دولت اسلامى، گفت‏وگوى دهم با دکتر حسن حنفى با عنوان رابطه قدرت و امت، و گفت‏وگوى یازدهم با علوم سید محمد حسین فضل الله، در باب اسلام و مسایل قدرت و ولایت.

2. جدلیه الغیب و الانسان و الطبیعه، العالمیه الاسلامیه الثانیه (دیالوگ غیب، انسان و طبیعت، جهان‏گرایى اسلامى دوم)، محمد ابوالقاسم حاج حمد، بیروت، درالهادى، چاپ سوم، 2004 م ـ 1425 ـ 662 صفحه.

محمد ابوالقاسم حاج حمد، متفکر پرآوازه و پیشتازه سودانى را مى‏توان، از چهره‏هاى استنثنایى اندیشه اسلامى معاصر دانست. این کتاب، براى نخستین بار در سال 1399 هجرى / 1979 م در 302 صحفه از سوى دارالمسیره در بیروت منتشر شد. در چاپ دوم با اضافه بیش از هفتصد صفحه به آن در 1072 صفحه از سوى دار ابن حزم در بیروت چاپ شد. چاپ سوم این کتاب، با ویرایش عبدالجبار رفاعى که به اجازه مؤلف، مطالب غیر ضرورى کتاب را حذف کرده است، در شکلى تازه و در مجموعه کتاب‏هاى فلسفه دین و کلام جدید منتشر شده است.

حاج حمد، دوره‏هاى دینى جهان را به 4 دوره تقسیم مى‏کند؛ دوره نخست دوره خانوادگى بوده است ؛ یعنى دوره آدم ابوالبشر و خاندان او. دوره دوم، دوره قبیله است، مانند قبیله بنى اسرائیل. دوره سوم، دوره امیت، یعنى جهان‏گرایى اسلامى اول است که شامل غیر اهل کتاب ساکن در میانه دو اقیانوس اطلس (غرب) و اقیانوس آرام(شرق) مى‏شده است. لازم به ذکر است که دوره‏اى که نویسنده از آن به دوره «امیّت» یا امّى‏ها یاد مى‏کند، دوره غیر اهل کتاب است. وى معتقد است که منظور از واژه امّى در قرآن، بى‏سواد یا درس ناخوانده نیست، بلکه منظور از آن غیر اهل کتاب است و آیه 2 سوره جمعه هم مى‏خواهد بگوید: خدا در میان غیر اهل کتاب فرستاده‏اى از خودشان برانگیخت و نه از میان غیر اهل کتابت. این برداشت مورد اعتراض برخى از دوستان عرب حاج حمد قرار گرفته است؛ به هر روى، وى دوره چهارم را دوره جهان‏گرایى فراگیر یا جهان‏گراى اسلامى دوم مى‏خواند که دین خدا در سطح جهان پیروز مى‏شود و همه نظام‏هاى تمدنى و دینى و روش‏هاى معرفتى را مى‏نوردد.

این کتاب با مدخل‏هاى بنیادین براى طرح جهان‏گرایى اسلامى و یک پیوست آغاز و در چهار بخش ادامه مى‏یابد؛ در بخش نخست، ویژگى‏هاى فکرى تمدن جهانى غربى کنونى بررسى شده است. وى مؤلفه‏ها و ویژگى‏هاى این تمدن را با تحلیلى دقیق مورد مطالعه قرار داده و توضیح داده که چگونه غرب به سوى پراگماتیسم گریخته است. آن‏گاه برخى از شاخص‏هاى مهم پیرامون نتایجى تلخ که نه تنها براى غرب، بلکه براى تمام جهان در اثر این تمدن نزاع طلب به دست آمده، ارائه شده است.

شگفت آنکه ابوالقاسم حاج حمد، در سال 1979 م (58 ـ 1357ش) یکى از آثار و نتایج تمدن خصومت گراى غربى را قطعیت سقوط تجربه اتحاد شوروى دانسته و نیز پیش‏بینى کرده که غرب نیز در نتیجه پراگماتیسم و لیبرالیسم، شکست خواهد خورد و غیر از اسلام، چیزى باقى نخواهد ماند. در بخش دوم کتاب، نویسنده با طرح مسئله «دیالوگ میان غیب، انسان و طبیعت» را به عنوان بدیل تمدنى اسلام معرفى مى‏کند و آن را بر روش سناسى معرفتى قرآن کریم استوار مى‏داند. وى توضیح مى‏دهد که چگونه تفسیر فلسفى حقایق علمى به عنوان روشى براى رهبرى بشریت فرو پاشیده و سقوط کرده است و تنها بدیل فلسفى آن، پریدن انسان از روى الهیات تک بعدى زمینى و الهیات تک بعدى غیبى، و پیمودن راه احاطه بر جهان در چارچوب دیالوگ هستى شناختى است و در این مسیر، نیازى به اثبات مقولات دینى از راه حقایق علمى و اثبات عدم تعارض علم و دین نیست. تنها راه درست، احاطه بر روش قرآنى است که همانا اشتمال و فراروى از حقایق علمى است.

نویسنده، بحث دیالگوى غیب و طبیعت را از تجربه موسى(ع) آغاز مى‏کند تا نشان دهد که این تجربه با رهاورد پیامبر اسلام (ص) که جمع میان دو قرائت دولت و آمیزش دادن آن دو، یعنى قرائت وحى و قرائت جهان است، تفاوت دارد. در فصل سوم که عنوان «خدا و تاریخ» دارد، مباحثى نخست این عناوین آمده است: اراده الهى و حرکت تاریخ، آفاق تجربه محمّدى، بعد تاریکى رسالت محمدى، تفاوت میان دو تجربه عربى و اسرائیلى و عرب و تحول قرآنى.

در بخش چهارم کتاب، نویسنده از رویکرد جهانى اسلامى دوم سخن مى‏گوید. وى عرب‏ها را در مسیر جهان‏گرایى دوم مى‏بیند و سپس نگاهى تحلیلى به اوضاع معاصر دارد و آنگاه بدیل تمدنى و روش قرآنى و پویایى تمدنى این تمدن را شرح و بسط مى‏دهد.

نویسنده این کتاب، همانند بسیارى از دیگر متفکران مسلمان عرب، در ایران شناخته شده نیست، در حالى که شایسته توجه بسیار است.

3. ابستمو لوحیه المعرفه الکوفیه، اسلامیه المعرفه و المنهج (معرفت‏شناسى جهان شناختى، اسلامى‏سازى معرفت و روش)؛ محمد ابوالقاسم حاج حمد، دارالهادى، بیروت، 2004 م / 1425 ه ، 428 صفحه.

جریان اسلامى‏سازى معرفت، جریانى است که از مرکز جهانى اندیشه اسلامى در ویرجینیاى امریکا، از سه دهه پیش به راه افتاده است؛ اگرچه پیش از آن نیز به صورت پراکنده در گوشه و کنار، نغمه‏هایى در این زمینه سرداده شده بود. جریان اسلامى‏سازى معرفت یا رویکرد اسلامى به علم و معرفت، یکى از رهیافت‏هایى است که براى برون شدن جهان اسلام از بن‏بست و انحطاط کنونى ارائه شده است.

این رهیافت بر آن است که اسلام در برابر علوم انسانى موضع بى‏طرف ندارد، بلکه ارزش‏هایى را طرح کرده است که مى‏تواند، مسیر این علوم را تعیین کند.

حاج حمد را مى‏توان مهم‏ترین نظریه‏پرداز اسلامى‏سازى معرفت دانست. وى اسلامى‏سازى معرفت را به معناى قطع ارتباط میان دستاوردهاى علمى بشرى با منابع و احاله‏هاى فلسفى اثبات‏گرایى آن و به کارگیرى دوباره این علوم در دستگاهى روشى و معرفتى دینى مى‏داند. در این عملیات، بعد اثباتى (پوزیستى) نظریات علمى نفى و در درون نظام هستى شناختى که مشتمل بر هدفمندى الهى در تکاپوى جهان است؛ مجددا ساختاربندى مى‏کند. اسلامى‏سازى معرفت، افزودن تعبیرهاى دینى به ادبیات علوم نیست، بلکه احیاى روش‏شناختى و معرفت‏شناختى براى علوم و قوانین آن است.

حاج حمد در این کتاب، مسئله اسلامى‏سازى معرفت را در شش فصل مورد مطالعه قرار داده است؛ در فصل نخست اسلامى‏سازى معرفت را همان جهان‏بینى توحیدى دانسته و نقد چند تن از متفکران عرب نسبت به مقوله اسلامى‏سازى معرفت را پاسخ گفته است. وى روش‏شناسى معرفتى قرآن را راه نجات تمام بشریت از گرداب پوزیتیویسم مى‏داند، زیرا قرآن کتابى جهانى و معادل تمام جهان و هستى است و به عنوان منبع معرفت جهانى و دربردارنده روح رسالت‏هاى پیشین به شمار مى‏آید.

فصل سوم، به مفاهیم و مسایل جهانى اسلامى‏سازى معرفت پرداخته است. در این فصل، به این پرسش پاسخ داده شده است که چرا قرآن (در میان دیگر کتاب‏هاى آسمانى) یگانه منبع معرفتى است؟ در فصل چهارم، مباحثى معرفت‏شناختى و قرائتى تفکیکى از نظام تاریخى تولید میراث دینى بشرى آمده است. وى در این فصل، مؤلفه‏هاى معرفتى قرآنى و ضوابط روش شناختى تعامل با نص قرآنى و برخى موضوعات مرتبط دیگر را مورد بحث قرار داده است.

فصل پنجم، تحت عنوان جهان‏گرایى و تکثرگرایى است که در آن از دو رسالت الهى حضرت موسى(ع) و حضرت محمد(ص) و ویژگى‏هاى آن دو بحث شده است. در خاتمه کتاب، از اهداف عملى و واقعى طرح اسلامى‏سازى معرفت، به تفصیل یاد شده است.

4. نحو منهجیه معرفیه قرآنیه، محاولات فى بیان قواعد المنهج التوحیدى للمعرفه؛ طه جابر العلوانى، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 500 صفحه.

دکتر علوانى در این کتاب، درصدد مبناپردازى براى طرح و ایده اسلامى‏سازى معرفت است؛ این کتاب یک مقدمه و هفده فصل دارد؛ فصل اول، عقل و جایگاه آن در روش‏شناسى اسلامى؛ فصل دوم، توازن عقل و نقل؛ میانه روى جامع اسلامى؛ فصل سوم، ابهاماتى در مفهوم روش در اندیشه اسلامى جدید؛ فصل چهارم، قواعد روش‏شناسى توحیدى معرفت؛ فصل پنجم، مبناپردازى مفاهیم و خاص‏گرایى معرفتى امت؛ فصل ششم، روش‏شناسى معرفتى قرآنى؛ فصل هفتم، دیالوگ غیب و انسان و طبیعت؛ فصل هشتم، مفهوم علم و قرائت؛ فصل نهم، سنت نبوى و سنت پژوهشى از گذشته تا کنون؛ فصل دهم، کاوش در جانبدارى (جانبدار بودن علوم و معارف)؛ فصل یازدهم، مقدمه‏اى در علم‏شناسى و اسلامى‏سازى معرفت که اهداف طرح اسلامى‏سازى معرفت و محورهاى آن و شاکلیه نظام معرفتى اسلامى و شیوه تعامل با قرآن کریم و سنت نبوى و میراث اسلامى و میراث غربى در این فصل گنجانده شده است؛ فصل دوازدهم، اسلامى‏سازى روش و علوم رفتارى؛ فصل سیزدهم، اسلامى‏سازى معرفت از دیروز تا امروز: این فصل داراى عناوینى مشابه عناوین فصل یازدهم است؛ فصل چهاردهم، اسلامى‏سازى معرفت و بحث‏ها و بررسى‏ها و میزگردهایى که در این زمینه برگزار شده است؛ فصل پانزدهم، چرا اسلامى‏سازى معرفت؟ و فصل شانزدهم، اصول فقه اسلامى، روش پژوهش و معرفت، و در نهایت فصل هفدهم، جهان‏گرایى گفتمان قرآنى.

5. الاسلام و الانتر و بولوجیا (اسلام و انسان‏شناسى)؛ ابوبکر احمد با قادر، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 374 صفحه.

دکتر با قادر، استاد علوم اجتماعى در دانشگاه ریاض است. دغدغه وى در این کتاب، نشان دادن اهمیت علوم اجتماعى در جامعه اسلامى و آشنایى با مهم‏ترین دستاوردهاى پژوهشى‏اى است که جامعه مسلمان را از دیدگاهى انسان‏شناسى مورد مطالعه قرار داده‏اند.

این کتاب، یک مقدمه و سیزده فصل دارد؛ در فصل نخست به اسلامى سازى علوم اجتماعى و در فصل دوم، به دشواره‏هاى اسلامى‏سازى علوم اجتماعى پرداخته شده است.

در فصل سوم، نویسنده نگاه‏هاى متقابل میان اسلام و غرب را از زایده انسان‏شناسى مورد تحلیل قرار مى‏دهد. فصل چهارم، تحت عنوان اسلام و گفتمان انسان‏شناسى معاصر است و فصل پنجم با حرکت «علما» از مطالعات تاریخى تا مطالعات انسان شناختى و فصل ششم، تحلیلى انسان‏شناختى و مقایسه‏اى از جامعه مدنى در جوامع عرب مسلمان ارائه داده است.

فصل هفتم جهان عرب را مقابل متون انسان‏شناختى جدید مى‏بیند و تحولات جدید در متون انسان‏شناختى را در ارائه تصویرى عمیق‏تر از جوامع عرب مؤثر مى‏داند. در فصل هشتم، به موضوع شناسنامه‏هاى محاکم عدلیه در دوره عثمانى و اهمیت آن در مطالعه گفتمان انسان شناختى و تاریخ اجتماعى ـ فرهنگى در جهان عرب پرداخته است. فصل نهم از پژوهش‏گر به عنوان موجودى اجتماعى فرهنگى که در جست‏وجوى هویت خویش است، بحث مى‏کند. فصل دهم به موضوع مهم اسلام و غرب و مراحل رویارویى این دو پرداخته است؛ برخورد و رویارویى نخست، از آغاز ظهور اسلام تا آغاز قرن دوازدهم میلادى، برخورد دوم، در طى جنگ‏هاى صلیبى، یعنى از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم، برخورد سوم در اروپاى جدید، دوره نوزایى و روشنگرى، و اخیرا اروپاى امپریالیسم، یعنى از قرن پانزدهم تا قرن نوزدهم و برخورد چهارم، در موج پست‏مدرنیسم و تحولات دهه هشتاد و پس از آن.

در فصل یازدهم نویسنده سیماى عرب‏ها را در برخى نوشته‏هاى غربى‏ها مطالعه کرده است. فصل دوازدهم تحت عنوان «تأملاتى در پروژه‏هاى فرانسیس فوکویاما؛ پایان تاریخ» است و فصل سیزدهم به جامعه‏شناسى ورزش و ارتباط ورزش با سیاست، اقتصاد و تبلیغات پرداخته است.

6. الابستمو لوجیا، دراسه تحلیلیه لنظریه العلم فى التراث (معرفت‏شناسى، پژوهشى تحلیلى درباره نظریه علم در میراث)؛ زینب ابراهیم شوربا، بیروت، دارالهادى، 2004 م / 1425 ه ، 414 صفحه.

این کتاب، پایان نامه دکتراى زینب شوربا در رشته فلسفه در دانشگاه لبنان است. که در دو باب و هرکدام با چند فصل تنظیم شده است. در باب اول، پس از مطالعه‏اى تحلیلى در باب مفهوم علم، در فصل اول علم، به دو معناى خاص و عام آن و بحث امکان یا امتناع تعریف علم پرداخته شده و تفاوت تعریف علم از فارابى تا حسن بن محمد العطار متوفاى 1835م که از علماى مصر بوده است، بررسى شده است. نویسنده آن گاه به شرایط ضرورى و کافى علم، مانند اعتقاد، صدق، جزم و... پرداخته و آن گاه اقسام علم از قدیم و حادث و حضورى و حصولى را مورد کاوش قرار داده است.

باب دوم، تحت عنوان مواد قضایا، برداشتى از حوزه تأسیسى منظومه علم سنتى است؛ این باب دو فصل دارد که فصل نخست به امکان علم و اقسام آن مى‏پردازد و فصل دوم، به مواد قضایا و تمییز میان علم و غیرعلم و مبادى یقین و مواد قضایاى غیریقینى یا ظنى و تفاوت علوم مى‏پردازد. فصل پایانى کتاب به قرائتى تحلیلى و مقایسه‏اى از علم در دو حوزه معرفت سنتى و تحلیلى اختصاص دارد.

تبلیغات