آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

علی بن ابراهیم بن هاشم قمی از احمد بن ادریس اشعری از محمد بن عبدالجبار از محمد بن ابی عمیر أزدی از حمّاد بن عثمان ناب از محمد بن مسلم ثقفی نقل کرده که ایشان از امام باقرالعلوم(ع) در مورد این آیه قرآن «واللیل إذا یغشی والنّهار إذا تجلّی»1 پرسید. حضرت در پاسخ فرمودند:
النهار هوالقائم منّا أهل البیت، إذا قام غلب دولة الباطل. والقرآن ضرب فیه الأمثال للناس، و خاطب اللّه نبیّه به و نحن، فلیس یعلمه غیرنا»2
منظور از «روز» [در آیه کریمه]، قائم ما اهل بیت است. آنگاه که قیام کند بر دولت باطل غلبه خواهد نمود. در این قرآن مثلهایی برای مردم زده شده است و خداوند به وسیله قرآن پیامبر(ص) و ما اهل بیت را مخاطب قرار داده، لذا کسی غیر از ما به آن علم و آگاهی ندارد.
این روایت از جهت سند جزء احادیث صحیح شمرده می شود؛ چرا که سند آن متشکل از شش تن از بزرگان مشایخ محدثان است. علی بن ابراهیم شیخ القمیین بوده و احمد بن ادریس اشعری و محمد بن عبدالجبار از مشایخ حدیث ثقات هستند. و اما محمد بن ابی عمیر ازدی و حماد بن عثمان ناب و محمد بن مسلم از اصحاب اجماع می باشند که طایفه [امامیه] به مراسیل آنها همانند مسانیدشان عمل می کنند و آنچه را از طریق آنها رسیده باشد صحیح می شمارند. وجه امتیاز دیگر روایت این که محمد بن مسلم ثقفی(ره) یکی از چهار فردی است که به نص صریح امام(ع) جزء ارکان دین و اوتاد و امنای خداوند در حلال و حرام الهی هستند و این خصوصیاتی که در مورد سند این روایت ذکر شد کم تر در روایتی یکجا جمع می شود.
و اما از ناحیه فهم و درک متن حدیث به دلیل کمی وقت فقط به قطراتی از این دریا بسنده می کنیم: برای این که فهم ما درباره قول خداوند در سوره لیل «والنهار إذا تجلّی» کامل شود شایسته است که آن را با سوره شمس «والنهار إذا جّلاها» مقایسه کنیم.
خداوند در سوره شمس ابتدا شمس (خورشید) و سپس نهار (روز) را ذکر می کند ولی در سوره لیل از شب شروع و سپس نهار (روز) را ذکر می کند. در سوره «شمس»، این روز است که خورشید را آشکار می کند (یجلّی بر وزن تفعیل). اما در سوره لیل این خود روز است که آشکار می شود (یتجلّی بر وزن تفعّل).
در سخن امام باقر(ع) که می فرماید: «والقرآن ضرب فیه الأمثال للناس و خاطب اللّه نبیه به ونحن، فلیس یعلمه غیرنا» مطالب عمیقی نهفته است.
معنای آن «تجلیه» و این «تجلّی» چیست؟ چرا در یکجا فعل متعدی و در جای دیگر فعل لازم به کار برده شده است؟ و آن «خورشید» و آن «روز» چه هستند؟ تفسیر و تأویل این مطلب چیست و از بیان آن و چه هدفی دنبال می شود؟
خورشید در منظومه شمسی محور و مشعل حیات است و کارش این است که نیروهای پنهان در موجودات زمینی را با اشعه خود رشد و نمو می دهد و آنها را به کمال مناسبشان می رساند. منظومه این جهان بزرگ، منظومه ای عجیب و حیرت انگیز است که غیر خواص از خردمندان کسی نمی تواند آن را درک کند. این منظومه پوسته ای و مغزی دارد؛ یعنی به جهان ظاهری و جهان باطنی تقسیم می شود که قرآن کریم نیز به آن دو اشاره کرده است. و همین طور باطن جهان دارای منظومه ای است و منظومه ملکوت به موازات مظومه ملک است و خورشید این منظومه و محور آن به حکم برهان عقلی و نقلی ذات پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) است. مقام خاتم الانبیاء(ص) در واقع مقام انسان اولی است که دومی ندارد. و آنکه پس از اوست در واقع وجود تنزیلی ایشان است اما وجود حقیقی فقط در فردی منحصر است که دومی و همپایه ای ندارد و او کسی نیست جز پیامبر ما حضرت محمد(ص) و اوست که مظهر اسم «واحد» و «احد» خداوند، عزّوجلّ، است که ثانی نداشته و نخواهد داشت. کما این که قرآن می فرماید: «والشمس و ضحاها. والقمر إذا تلاها».
نسبت وجود تنزیلی به پیامبر اکرم(ص) مانند نسبت ماه به خورشید است و این همان معنای قول خداوند متعال است که می فرماید: «فقل تعالوا ندع... و أنفسنا و أنفسکم»3 است و همین طور معنای قول پیامبر(ص) است که فرمود: «أنا أدیب ربّی و علیّ أدیبی»؛ من تربیت یافته خدایم و علی تربیت یافته من است. و همچنین معنای این سخن خدای عزّوجلّ است که: «والشمس و ضحاها والقمر إذا تلاها».
ساختار دو سوره والفاظی که رب العالمین برای این دو سوره برگزیده و ارتباط تنگاتنگی که بین آن دو وجود دارد، متضمن اسرار عظیمی است که عقلها را متحیر می کند، اما متأسفانه ما آن چنان که شایسته است قرآن را نفهمیده و حق مباحث آن را ادا نکرده ایم.
انبساط و انتشار نور خورشید در «ضحاها» یعنی انتشار نور پیامبر(ص) در عالم ملکوت و «والنهار إذا جّلاها» یعنی تجلی خاتمیت نبوت به وسیله خاتمیت امامت؛ یعنی امام مهدی(ع) است و همین اشاره قرآن برای درک مقام امام مهدی(ع) کافی است. چه سرّی در وجود ایشان است که موجب شده در این روایت صحیح درجه یک ـ که هیچ تردیدی در صدور آن از منبع وحی نیست ـ گفته شود که مراد از این سخن خداوند «والنهار اذا تجلی» ایشان است؟
ایشان قوس نهار در منظومه عالم ملکوت است که هیچ کس قادر نیست نقش حقیقی و تأثیر ایشان در این منظومه را درک نماید و بفهمد که چرا خداوند تعالی او را ذخیره نموده و نقش او را در آخرالزمان قرار داده است و در هنگام ظهورش چه چیزهایی به دست ایشان تحقق پیدا خواهد نمود؟ اینها حقایق عظیم و حیرت آوری هستند.
در این سخن خداوند «والشمس و ضحاها والقمر إذا تلاها والنهار إذا جّلاها» قدری فکر کنید. چه کسی است که شمس خاتم الانبیاء(ص) را متجلی نموده و آن را آشکار می سازد؟
بعضی از مفسران گفته اند: آنچه که خورشید را آشکار می کند زمین و یا تاریکی است.
اما سیاق آیات و اصالت عدم تقدیر دلالت می کند که آنچه که خورشید را آشکار می کند همان روز است و روز امام مهدی خاتم الائمه(ع) است که خورشید وجود خاتم الانبیاء(ص) را آشکار می سازد.
پس لایه هایی از معرفت و شناخت شخصیت مقدس ایشان که ما به آن دست می یابیم، به اندازه فهم ماست نه به اندازه شخصیت ایشان؛ زیرا چگونه می توانیم ادعای شناخت کسی را داشته باشیم که شمس وجود خاتم الانبیاء(ع) را در منظومه عالم ملکوت متجلی و نمایان می سازد و در آن روز ظهورش که پروردگار عالم وعده به آن داده، آن را متجلی می نماید؟ و حال آن که عالم ملکوت اعم از عالم دنیا و برزخ و آخرت است.
حضرت صاحب الامر(ع) کسی است که آشکار سازنده خورشید نبوت پیامبر ما(ص) است که نبوتهای سایر انبیاء گذشته مقدمه نبوت ایشان است. و نور نبوت پیامبر(ص) را در همه عوالم وجود منتشر می سازد. بنابراین در نظام عالم ما بیش از دو خاتم نمی یابیم؛ یکی خاتم الانبیاء(ص) و دیگری خاتم الاوصیاء والحجج(ع).
سلام بر تو ای مولای ما و ای صاحب الزمان، ای کسی که قبل از آمدنت، نور خورشید خاتمیت کامل نمی گردد. سلام بر تو ای حق آشکار و ای روز آنگاه که خورشید را می نمایانی: «و قل جاء الحق و زهق الباطل إنّ الباطل کان زهوقا»4.
تو کسی هستی که خداوند در حق تو این آیه را نازل کرده است: «و أشرقت الأرض بنور ربّها و وضع الکتاب وجی ء بالنبیّین والشهداء و قضی بینهم بالحق و هم لایظلمون»5.
تو کسی هستی که خداوند تو را ذخیره کرده تا با ظهورت جمیع انبیا(ع) را شاد گرداند و سختیها و مرارتهای آنان را پایان بخشد و به دست تو ثمره بعثتهای آنها محقق سازد: «والنهار إذا جّلاها» تو کسی هستی که به دستت نور بعثت جدت مصطفی(ص) و نور خورشید آن وجود مقدس تحقق پیدا می کند و غرض خلقت بشر و عالم به وقوع می پیوندد.
درباره امام زمان(ع) مطالعه کنید و او را بشناسید و ایشان را به مردم بشناسانید.
الحمدللّه همگی شما فاضل هستید و بسیاری از شماها علمایی هستید که در سطح علمی خوبی قرار دارید، پس وظیفه شما این است که گوهرهای معرفت را از کلمات معصومین(ع) استخراج کرده و آنها را به یتیمان صاحب الزمان(ع) که در عصر غیبت تشنه و سرگشته اند برسانید. این گوهرها را به اصحاب و موالیان حضرت صاحب الزمان(ع) بشناسانید.
خاتم الانبیاء(ص) دارای دو اسم هستند. اسمی در آسمان (احمد) و اسمی در زمین (محمد) و این دو اسم را خداوند برای خاتم الانبیاء قرار داده و این دو اسم در جهان در مورد هیچ فردی جز حجة بن الحسن(ع) به همراه هم به کار نرفته است.
این یک باب و اما باب دوم این که در مورد هیچ کس اسم و کنیه پیامبر(ص) با هم به کار نرفته مگر برای حجة بن الحسن(ع) که اسم ایشان همان اسم خاتم الانبیاء(ص) و کنیه اش ابوالقاسم است. و مضاف بر آن کنیه های همه معصومین(ع) را نیز دارا می باشد که در این نکته معنای بلیغی نهفته است.
اگر به احادیث معراج مراجعه کنید خواهید دید که هنگامی که پیامبر(ص) از ملکوت خدا دید آنچه را که دید! و هنگامی که انوار ائمه دوازده گانه را مشاهده نمود، دید که نور حضرت مهدی(ع) در بین آن انوار مانند ستاره ای درخشان است. پس عرض کرد: پروردگارا اینان کیستند و این نور چیست؟ خداوند فرمود: ای محمد! اینان ائمه مطهری هستند که از پشت تو بوده و پس از تو خواهند آمد و آن که بیش از دیگری می درخشد همان حجتی است که زمین را پر از عدل و داد می نماید و شفای سینه مؤمنان است.6
و با توجه به کمبود وقت تنها به قول پیامبر(ص) در خطبه روز غدیر اکتفا می کنیم. آن گاه که دست علی(ع) را بالا برد و امامت ایشان را پس از خویش به امت ابلاغ کرد و حجت را بر آنها تمام نمود و فرمود: «ألا من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ هر کس من مولای اویم پس این علی مولای اوست. و امت اسلامی را به یک سری جملاتی وصیت کرد که همه آن جملات با (ألا) که از ادات تنبیه است شروع می شود که از جمله آن توصیه ها، آگاه ساختن آنها به مقام امام مهدی(ع) با این جملات بود:
ألا إنّ خاتم الأئمة المهدی؛ ألا إنّه خیرة اللّه و مختاره؛ ألا إنّه وارث کل عالم والمحیط به؛ ألا إنّه المخبر عن ربّه عزّوجلّ والمنبّه بأمر ایمانه؛ ألا إنّه الرشید السدید. ألا إنّه المفوّض إلیه؛ ألا إنّه قد بشّر به من سلف بین یدیه؛ ألا إنّه الباقی حجّة ولا حجّة بعده ولا حقّ إلّامعه ولا نور إلّا عنده؛ ألا إنّه لا غالب له ولا منصور علیه؛ ألا إنّه ولی اللّه فی أرضه و حکمه فی خلقه و أمینه فی سره و علانیته.7
آگاه باشید که خاتم الائمه مهدی است؛ بدانید که او برگزیده و مختار خداست؛ آگاه باشید که ایشان وارث همه علوم و محیط بر علوم است؛ آگاه باشید که ایشان خبردهنده از پروردگار عزوجل و هشدار دهنده به ایمان الهی است؛ آگاه باشید که او هدایت یافته و شایسته است؛ بدانید او کسی است که [امور] به او تفویض شده است. بدانید که او بشارت داده شده از جانب پیشینیان است؛ بدانید که او آخرین حجت است و پس از او حجتی نیست و حق نیست مگر با او و نوری نیست مگر در نزد اوست؛ بدانید که او غالبی است که کسی بر او پیروز نخواهد شد و آگاه باشید که ولی خدا در زمین و حاکم الهی در بین خلق و امین خدا در پنهان و آشکار است.
عبارات پیامبر(ص) را در این خطبه به دقت بنگرید تا دریابید که چگونه «والنهار إذا جلّاها» تحقق می یابد.
مهم تر از همه این ها این که خداوند صفت «رحمة للعالمین» را که منحصر به پیامبر(ص) است: «و ما أرسلناک إلّا رحمة للعالمین» در حدیث لوح قدسی برای امام مهدی(ع) به کار برده است:
و أکمل ذلک بإبنه (م ح م د) رحمة للعالمین، علیه کمال موسی، و بهاء عیسی و صبر ایوب.
... و کامل نمود آن را با فرزندش (م ح م د) که رحمتی است برای جهانیان و دارای کمال موسی و جلال و شکوه عیسی و صبر ایوب است.
این بالاترین مقام است که خداوند تعالی صفتی را که مخصوص خاتم الانبیاء(ص) است به خاتم الاوصیاء(ع) ارزانی دارد.
وظیفه شما ای علما و فضلا این است که مقامات امام مهدی(ع) را بشناسید و آنچه را که شناختید به ایتام آل محمد(ص) بشناسانید؛ چرا که معرفت کامل امام غیر ممکن است. بنابراین با عمل خود در راه تحصیل فقه و تحصیل معرفت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) و تبلیغ احکام حلال و حرام به مردم و آموختن مقامات پیامبر(ص) و ائمه(ع) به مردم امید آن داریم که محل نظر عنایت صاحب الزمان(ع) قرار بگیریم. ان شاءاللّه
پی نوشتها :
*این سخنرانی در تاریخ 14 شعبان 1421ق. برابر با 21 آبان 1371 ایراد شده است. متن عربی برگرفته از کتاب: الحق المبین فی معرفة المعصومین، به کوشش علی کورانی است.
1 .سوره لیل(92) آیه 2-1.
2 .تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ج2، ص425.
3 .سوره آل عمران(3) آیه 61.
4 .خزاز قمی، کفایة الاثر، ص69.
5 .سوره اسراء(17) آیه 81.
6 .سوره زمر(39) آیه 69.
7 .الإحتجاج، ج1، ص61.

تبلیغات