آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

مقدمه یک

همواره هنر براى بسیارى از اندیشمندان، دانشمندان علوم انسانى، فیلسوفان و هنرمندان مسئله مهمى بوده است . راز این اهمیت را باید در دو مقوله «ذات هنر» و «کارکرد اجتماعى هنر» جست‏وجو نمود .
در عصر حاضر، «هنر» به عنوان یکى از مهم‏ترین ویژگى‏هاى مشترک حیات انسانى نقش و جایگاه مهمى در زندگى انسان‏ها یافته است . «هنر» ، با نظر به ذات آن، راهى براى شناخت‏بهتر انسان و جهان هستى و در نهایت راهى براى شناخت‏بهتر خداوند است، و با نظر به جنبه اجتماعى و نیز جنبه ذاتى آن، یکى از عناصر اصلى تمدن‏سازى و فرهنگ‏آفرینى محسوب مى‏شود .
به همین دلایل، امروزه در پرتو مباحثى چون جهانى شدن، گفت‏وگوى ادیان و فرهنگ‏ها و تمدن‏ها، ضرورت دارد به مقوله هنر، به عنوان «زبان مشترک انسانى‏» توجه بیشترى مبذول شود
مقدمه دو
با وجود تفاوت‏ها و حتى اختلافات بسیار در تعاریف هنر، رابطه هنر و دین از مقولات مهمى است که در آثار برخى از اندیشمندان مسلمان و غیرمسلمان به آن توجه شده است . در مورد رابطه دین و هنر، مى‏توان دو دیدگاه کلى ارائه نمود که در درون هر یک از این دیدگاه‏ها برداشت‏هاى متفاوت دیگرى وجود دارد .
الف . عده‏اى از هنرمندان و اندیشمندان، دین و هنر را دو مقوله جدا از هم مى‏پندارند و چنین معتقدند که هنر نباید در هیچ محدودیتى، حتى محدودیت دینى، قرار بگیرد; محدود کردن هنر در قالب‏هاى گوناگون، بى‏توجهى به ذات حقیقى هنر است; چرا که هنر با خلاقیت و آفرینندگى همراه است و هرگونه محدودیتى مانع بروز و ظهور واقعى نیروى خلاقیت‏خواهد بود . از این رو، هنر و دین هر کدام باید راه خود را بپیمایند .

تبیین دیگرى که در این دیدگاه مى‏توان آن را جست‏وجو نمود، این است که هنر حکایت‏گر چیزهایى است که هست، نه اینکه توصیه‏کننده به چیزهایى باشد که نیست .

ب . عده‏اى دیگر معتقدند که هنر باید در محدوده دین حرکت کند و در خدمت دین باشد .

هنر و دین رابطه‏اى متقابل با یکدیگر دارند; هنر هم باید از دین تاثیر بپذیرد و هم در خدمت دین باشد . هنر نباید از ارزش‏هاى اخلاقى و دینى دور بماند; به عبارتى این عده معتقدند که هدف هنر، فقط لذت‏بخشى به یک عده قلیل نیست . کسانى که «هنر دینى‏» را قبول دارند و رابطه مثبت میان هنر و دین را پذیرفته‏اند، چند دسته هستند; به عبارت دیگر، «هنر دینى‏» تعبیرى است که مى‏توان برداشت‏هاى مختلفى از آن ارائه داد .

در این نوشته، به بررسى مقوله هنر دینى از دیدگاه هنرمند و نویسنده روسى «لئون تولستوى‏» خواهیم پرداخت و پیش از آن، نگاهى گذرا به تعاریف هنر و دیدگاه تولستوى درباره هنر خواهیم داشت .

دیدگاه‏ها و تعاریف هنر
تعاریف هنر را مى‏توان به دو دسته تقسیم کرد:

1 . تعاریفى که هنر را براساس زیبایى تعریف کرده‏اند;

2 . تعاریفى که در آنها مفهوم هنر و زیبایى از یکدیگر جدا است .

تعاریف هنر براساس زیبایى طرفداران کمترى دارد; تولستوى نیز اینگونه از شناخت هنر را رد مى‏نماید و تعاریف دسته دوم را برتر مى‏داند; اگر چه نقدهایى برخى از آنها وارد مى‏سازد .

دیدگاه‏هاى ذیل درباره هنر، از نوع دوم تعاریف هنر است:

1 . دیدگاه افلاطون و ارسطو: این دو متفکر یونانى هنر را از لحاظ مباحث وجودى شناسایى کرده، تعلیم و تربیت اخلاقى و تاثیر روانى و اجتماعى آن، یعنى پالایش روانى و التذاذ، تفریح و تفنن تبیین کردند; بدین ترتیب، طرح پرسش‏هاى عقلى از ذات و ماهیت هنر و وجوه اشتراک و افتراق صنعت و هنر آغاز گردید .

ارسطو ذیل شرح لفظ «تحنه‏» (Teehne) به مباحث فوق پرداخته است; از نظر وى منشا پیدایش تحنه به ساحت‏سوم از سه ساحت‏حیات وجود انسانى، یعنى «ساحت ابداع‏» (Poiesis) رجوع دارد .

«تحنه‏» که با تکنیک (Techique) به انگلیسى و فرانسه، و «فن‏» به عربى و «هنر» به فارسى، به معنى جدید و خاص لفظ، هم معنى است، در نظر افلاطون و ارسطو عبارت است از «ساختن و تکمیل کردن و محاکات طبیعت‏با قوه خیال .»

از این جهت، مطابق تفکر افلاطونى و ارسطویى، در حقیقت جنبه مابعدالطبیعى هنر و تحنه و ذات آن، همین تقلید و محاکات از عالم واقع و طبیعت است; بدین معنا که در هنر و تحنه یونانى، با تقلید و محاکات از عالم واقعى، یک عالم تخیلى ابداع مى‏شود .

در فلسفه ارسطو، تلقى فوق از هنر، تنها به قسمتى از هنر و تحنه مربوط مى‏شود; بدین معنى که تحنه و هنر به طور کلى به دو صورت ظهور مى‏کند:

صورت اول; هنرى که مقصد آن تکمیل کار طبیعت، مثلا تولید ابزار است .

صورت دوم; هنرى که هدف آن تقلید و محاکات از طبیعت است، و این همان هنر زیبا است که ارسطو و افلاطون ذات و ماهیت آن را در تقلید مى‏یابند . (1)

دیدگاه افلاطون و ارسطو نسبت‏به هنر، مخالفان بسیارى دارد و این مخالفان معتقدند که هنر چیزى فراتر از تقلید و محاکات از طبیعت است و مى‏گویند: «هنر درست تقلید از ماوراى محسوس است .» (2)

هنر یونانى یا هنرى که افلاطون و ارسطو آن را محاکات از طبیعت مى‏دانند، با همان فلسفه جهان‏مدارانه یونانى سازگار است . این نگاه ابتدایى و به عبارتى زمینى، نگاهى است که بعدها در دوره رنسانس مقبول واقع مى‏شود و با نظریه هنر دینى که موضوع محاکات آن عالم ماوراءالطبیعیه ازلى است، مغایرت دارد .

2 . دیدگاه «شیللر، داروین و اسپنسر; یکى از دیدگاه‏هاى جدیدى که درباره هنر وجود دارد، این است که «هنر فعالیتى است که در قلمرو حیوانیت، از احساس جنسى و تمایل به بازى به وجود آمده است .» (3)

3 . دیدگاه گرانت آلن; هنر فعالیتى است در قلمرو حیوانیت که از احساس جنسى و تمایل به بازى به وجود مى‏آید، ولى با تهیج لذت‏بخش انرژى عصبى همراه است .

4 . دیدگاه ورون; هنر تجلى خارجى احساسات نیرومندى است که انسان آنها را تجربه و آزمایش کرده است; این تجلى ظاهرى به وسیله خطها، رنگ‏ها، حرکات، اشارات، اصوات و کلمات صورت مى‏پذیرد . (4)

5 . دیدگاه سولى; هنر به وجود آوردن موضوعى ثابت‏یا عملى ناپایدار است که نه تنها قابلیت فراهم ساختن لذت مؤثر را براى به وجود آورنده دارد، بلکه تاثر لذت‏بخش را قطع نظر از هرگونه سود شخصى که از آن به دست مى‏آید، به گروهى بیننده یا شنونده انتقال مى‏دهد . (5)

6 . دیدگاه گى یو; هنر مظهر حیات عقلى و آگاهى است که از طرفى عمیق‏ترین احساسات هستى و از سوى دیگر، عالى‏ترین و بلندپایه‏ترین تصورات را در ما برمى‏انگیزد . هنر انسان را از حیات فردى به حیات جمعى ارتقا مى‏دهد و این ارتقا، نه فقط به وسیله شرکت در تصورات و عقاید جمعى صورت مى‏پذیرد، بلکه به وسیله شرکت در عواطف جمعى نیز عملى مى‏شود . (6)

7 . دیدگاه شربولحایه; هنر فعالیتى است که 1 . عشق ذاتى ما نسبت‏به هیاکل و اشباه (ظواهر) را ارضا مى‏نماید . 2 . تصورات را به این هیاکل عرضه مى‏دارد . 3 . در یک زمان، لذت را به احساسات، قلب و عقل ما اهدا مى‏کند، ولى زیبایى ذاتى اشیا نیست، بلکه کار روح ما است; زیبایى توهم است، زیبایى مطلق وجود ندارد . (7)

8 . دیدگاه تولستوى; همان‏طور که اشاره شد، تولستوى تعریف هنر براساس زیبایى را رد مى‏کند . وى هم‏چنین هر یک از دیدگاه‏هاى بیان شده دسته دوم را نیز رد مى‏نماید . دلیل او در رد بیشتر این دیدگاه‏ها این است که این دیدگاه‏ها، رد هدف هنر در لذت ناشى از آن جست‏وجو شده است، نه در منزل و مقصودى که هنر در حیات انسان و بشریت دارد . (8)

تولستوى در تعریف هنر، مانند دیدگاه چهارم، یعنى دیدگاه ورون، تجلى خارجى احساسات را در هنر شرط مى‏داند، مشروط بر اینکه این احساسات در دیگران اثر بگذارد . وى در نقد دیدگاه «ورون‏» چنین مى‏آورد: «تعریف تجربى‏اى که هنر را در تجلى احساسات تند مستتر مى‏پندارد، دقیق نیست، به دلیل اینکه انسان ممکن است‏به یارى خطها، رنگ‏ها، اصوات و کلمات احساسات خود را بروز دهد، بى‏آنکه از راه این تجلى در دیگران اثر گذارد . پس این تظاهر و تجلى هنر نخواهد بود .» (9)

تولستوى در تعریف هنر نوعى نگاه کارکردگرایانه دارد و هنر را براساس کارکرد اجتماعى و تاثیر هنرى آن تعریف و تبیین مى‏نماید; وى مى‏نویسد: «فعالیت هنرى، یعنى انسان احساسى را که قبلا تجربه کرده است، در خود بیدار کند و برانگیختن آن به وسیله حرکات، اشارات، خطها، رنگ‏ها، صداها، نقش‏ها و کلمات، به نحوى که دیگران نیز بتوانند همان احساس را تجربه کنند; آن را به سایرین منتقل سازد .

هنر یک فعالیت انسانى است و عبارت از این است که انسانى آگاهانه و به یارى علائم مشخصه ظاهرى، احساساتى را که خود تجربه کرده است، به دیگران انتقال دهد; به طورى که این احساسات به ایشان سرایت کند و آنها نیز آن احساسات را تجربه نمایند، و از همان مراحل حسى که او گذشته است، بگذرند .» (10)

همانطور که اشاره شد، تولستوى در تعریف هنر، اشاره و نگاهى به غایت هنر دارد و از توجه به ذات هنر غفلت مى‏ورزد . وى هنر را وسیله ارتباط انسان‏ها معرفى مى‏نماید: «هنر چنانکه متافیزیسین‏ها مى‏گویند، تجلى هیچ تصور مرموز، تجلى زیبایى یا خداوند نیست; هنر چنانکه زیبایى‏شناسان فیزیولوژیست عقیده دارند، «بازى‏» نیست که در آن انسان به مازاد انرژى متراکم خویش میدان مى‏دهد; هنر تظاهر احساسات سرکشى که با علائم ظاهرى جلوه‏گر شده باشد، نیست; هنر تولید موضوعات دلپذیر نیست; مهم‏تر از همه، لذت نیست، بلکه وسیله ارتباط انسان‏ها است . براى حیات بشر و براى سیر به سوى سعادت فرد و جامعه انسانى، موضوعى ضرورى و لازم است; زیرا افراد بشر را با احساساتى یکسان به یکدیگر پیوند مى‏دهد .» (11)

دو نقد اساسى به دیدگاه تولستوى وارد است:

1 . تولستوى یکى از کارکردهاى اجتماعى هنر را به جاى تعریف و ماهیت هنر نشانده است و نسبت‏به هنر نگاهى کارکردگرایانه یا غایت‏مدارانه دارد و از توجه به ذات هنر غافل مانده است .

2 . تولستوى یکى از شرایط اساسى هنر بودن اثر هنرى را تاثیر در مخاطبان بیان نموده است; اگر به دلایلى یک اثر هنرى که تجلى احساسات است، نتواند در موقعیتى قرار بگیرد که تاثیرگذارى داشته باشد; چه وضعیتى پیش خواهد آمد؟ اگر مخاطبان نتوانند آن احساسات تجلى یافته را دریابند یا به نوعى دیگر آن را دریابند، چه خواهد شد؟ آیا این وضعیت‏ها از هنرى بودن اثر هنرى خواهد کاست؟

9 . آخرین دیدگاهى که نگارنده آن را بیان مى‏دارد، این است که هنر «بیان خلاقانه دریافت‏هاى انسانى از هستى است‏» . در این تعریف که در حال حاضر قصد شرح و بسط آن وجود ندارد، ویژگى‏هایى وجود دارد:

1 . خلاقیت و آفرینندگى یا ابداع (Poiesis) ، یکى از شرایط اصلى هنر است .

2 . دریافت‏هاى انسان، شامل انواع احساسات و یا برداشت‏هاى عقلى (تجریدى و انتزاعى) از هستى است .

3 . هستى، یعنى جهان خارج، عوالم غیبى و ازلى، خویشتن انسان‏ها و ... .

هنر دینى از دیدگاه تولستوى
«هنر دینى‏» مفاهیمى دارد که در حال حاضر فقط به ذکر سه مورد از دیدگاه‏هاى مربوط به آن مى‏پردازیم و سپس دیدگاه تولستوى را بیان مى‏نماییم:

1 . هنر دینى در اندیشه یونانیان; «اگر دین معنى حیات را در سعادت دنیایى، زیبایى، قدرت و نیرو به حساب آورد، هنرى که شادى و نشاط زندگانى را انتقال مى‏دهد، هنر خوب به شمار مى‏رود و هنرى که احساس نامرادى، افسردگى و اندوه را منتقل مى‏کند، بد خواهد بود . یونانى‏ها هنر را چنین مى‏دانستند .» (12)

2 . هنر دینى در اندیشه رومى‏ها و چینى‏ها; «اگر معنى حیات، سعادت ملت و یا اطاله حیاتى که پدران شخص آغاز کرده‏اند و حرمت نهادن به ایشان باشد، هنرى که احساس شادى قربانى شدن در پیشگاه ارباب انواع را به خاطر سعادت ملت و یا غرور و شرف اجداد و حمایت از سنن ایشان منتقل مى‏نماید، هنر خوب است و هنرى که احساسات مخالف این عقیده را بیان کند، هنر بد به حساب مى‏آید .» (13)

3 . هنر دینى در اندیشه بودائیان; «هرگاه معنى حیات آزادى نفس از بندهاى حیوانى باشد، هنرى که ناقل احساساتى است که سبب تعالى روح و تن مى‏گردد، هنر خوب است و آنچه انتقال‏دهنده احساساتى باشد که شهوات جسم را شدت مى‏دهد، هنر بد خواهد بود .» (14)

4 . هنر دینى و مسیحیت; مسیحیات از بدو پیدایش تا کنون، در دوره‏هاى مختلف دیدگاه‏هاى مختلفى نسبت‏به مقوله هنر دینى داشته‏اند که به جزئیات آن اشاره نمى‏شود .

1 . دوره مسیحیت نخستین یا مسیحیت ادوار نخستین;

2 . دوره مسیحیت کلیسایى یا دوره قرون وسطى;

الف . هنر توده‏اى .

ب . هنر اشرافى .

3 . دوره رنسانس;

4 . دوره جدید .

5 . هنر دینى از دیدگاه تولستوى; تولستوى اساس نظریه هنر دینى خود را بر مفهومى به نام «شعور دینى‏» استوار مى‏سازد و معتقد است که «همیشه در همه دوران‏ها و در هر یک از جوامع بشرى، یک «شعور دینى‏» وجود دارد که تمامى افراد جامعه در آن سهیم هستند و این شعور دینى معیار نیک و بد است و ارزش احساساتى را که هنر انتقال مى‏دهد، تعیین مى‏کند .» (15)

به طور کلى ویژگى‏هاى مبنایى نظریه هنر دینى تولستوى عبارت است از:

الف . تعهد نسبت‏به مفهوم شعور دینى: تولستوى نظریه هنر براساس لذت را رد مى‏کند و مى‏گوید: «لذت انسان حدى دارد، لیکن حرکت پیشتاز بشریت که شعور دینى مبین آن است، بیکران است، فقط شعور دینى است که عالى‏ترین درجه ادراک انسان‏ها از زندگانى را در زمانى مشخص و معین نشان مى‏دهد; احساسات جوید، یعنى احساساتى که مردم هرگز آنها را تجربه نکرده‏اند به وجود مى‏آید .» (16)

تولستوى شعور دینى را منبع احساسات جدید مى‏داند; چرا که معتقد است‏شعور دینى، جز نشانى از رابطه جدید انسان با جهان در جریان نظام خلقت، چیز دیگرى نیست . (17)

ب . رهایى از هنر مبتذل انحصارى: دومین ویژگى اساسى و رکن اصلى نظریه هنر دینى تولستوى، رها شدن از ابتذال و انحصار است . تولستوى براى هنر انحصارى طبقات عالیه، سه ویژگى بیان مى‏کند: (18) غرور، شهوت جنسى و افسردگى .

غرور: مانند تمجید قدرتمندان، پاپ‏ها، پادشاهان و دوک‏ها در دوره رنسانس، به وسیله نقاشى، مجسمه‏سازى، ساختن سرداها، سرودن غزل‏ها و ... .

شهوت جنسى: از آثار «بوکاچیو» گرفته تا نوشته‏هاى مارسل پرووه که احساسات جنسى را بیان مى‏کند، اکثر تصاویر هنرمندان فرانسوى، بدن عریان زنان را به اشکالى مختلف نشان مى‏دهد . در ادبیات جدید فرانسه، کمتر نثر یا نظمى است که وصفى از برهنگى در آن نباشد; در کتاب «اسب‏هاى دیومد» ، نوشته «رنه دو گورمون‏» ، صفحه‏اى نیست که شرح و بسطهاى آن، به آتش شهوت دامن نزند .

افسردگى: سومین احساسى که مضامین هنر طبقات دولتمند را تشکیل مى‏دهد، یعنى احساس افسردگى، به جرگه احساساتى که هنر آنها را بیان مى‏کرد، درآمد . در آغاز قرن حاضر (سده نوزدهم میلادى)، فقط خواصى چون بایرون و لئوپاردى و سپس هانیه این احساس را بیان کرده بودند، ولى اخیرا مد شده است . (19)

تولستوى معتقد است که براثر بى‏اعتقادى طبقات دولتمند و محدودیت و انحصار زندگى آنان، هنر این طبقات از نظر مضمون فقیر شده است و مقام خود را از هر لحاظ، تا به پایه بیان احساسات غرور و افسردگى و بدتر از همه بیان شهوت جنسى تنزل داده است . (20)

نظریه هنر دینى تولستوى که براساس شعور دینى تبیین مى‏شود، با مفهومى به نام شعور دینى مسیحیت، شرح و بسط مى‏یابد . تولستوى مسیحیت واقعى و نه مسیحیت کلیسایى و اشرافى را سرشار از شعور دینى لازم براى به وجود آوردن هنرى دینى و واقعى مى‏داند . وى عقیده دارد: «شعور مسیحیت، راه تازه دیگرى پیش پاى همه احساسات آدمى گذاشت و بدینسان، مضمون و معناى هنر را به کلى تغییر داد .» (21) تولستوى جوهر شعور مسیحیت را به نقل از انجیل (انجیل یوحنا، باب هفدهم، آیه 21)، شناخت رابطه فرزندى انسان‏ها با خداوند مى‏داند و معتقد است: «از این شناسایى، میان انسان‏ها و خداوند و میان خود آدمیان، اتحاد به وجود مى‏آید و به این سبب مضامین هنر مسیحیت، احساساتى است که به اتحاد انسان‏ها و خداوند و به اتفاق آدمیان با یکدیگر یارى مى‏رساند .» (22)

اتحاد محبت‏آمیز میان انسان‏ها، مهم‏ترین مسئله‏اى است که تولستوى به آن مى‏پردازد و آن را ارزشمندترین ماحصل هنر دینى مى‏داند که زاییده شعور دینى است:

شعور دینى عصر ما، از نظر مصداق کلى و عمومى آن، آگاهى بر این واقعیت است که سعادت ما (یعنى سعادت مادى، معنوى، فردى، عمومى، موقت و دائم ما)، در حیات برادرانه همه انسان‏ها و در اتحاد محبت‏آمیز آنهاست .» (23)

تولستوى هنر مسیحى عصر حاضر را به دو گونه تقسیم مى‏نماید:

1 . هنرى که احساسات ناشى از شعور دینى را انتقال مى‏دهد و براساس وضع و موقعیت انسان در جهان، از نظر ارتباطى که آدمى با خداوند و همنوعان خود دارد، استوار است و هنر دینى نامیده مى‏شود .

2 . هنرى که ساده‏ترین احساسات زندگى را منتقل مى‏کند و احساسات مذکور در دسترس تمام مردم جهان قرار دارد و هنر حیاتى، ملى یا عمومى خوانده مى‏شود . در زمان ما فقط همین دو هنر است که مى‏تواند هنر خوب به شمار آید . (24)

از نظر تولستوى، هنر هنگامى ارزش دارد که عواطف نیکو، احساسات دینى و اصول دینى مشترک در تمام افراد یک دوره را تقویت نماید . (25)

اگر چه تولستوى چنین جملاتى درباره هنر دینى ارائه مى‏نماید، اما مفهوم هنر دینى را به مفهوم قرون وسطایى آن که از سوى مسیحیت کلیسایى ترویج مى‏شد، رد مى‏کند و حتى هنر دینى را تجلى زیبایى یا خداوند نمى‏داند; هنر دینى از منظر او بیان و نفوذ احساساتى است که از شعور دینى نشات مى‏گیرد .

پى‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود است .

تبلیغات