آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

روزه، حکمت و عرفان اسلامى
باده معرفت و مفتاح غیب
الف - روزه و تطهیر باطن در حکمت اسلامى
یکى از مهم‏ترین اعمال عبادى که در فلسفه، حکمت و شعر اسلامى به عنوان مهم‏ترین عنصر تزکیه نفس تجلى یافته است، روزه یا صوم است . از دیدگاه علماى اسلام، پرخورى از آفات هبوط و توقف نفس است که موجب حبس نفس در سراى طبیعت مى‏شود . در سلوک عرفانى شاعران و حکماى طراز اول مسلمان، توجه بیش از حد به امور شکم موجب سنگین شدن روح و افسردگى آن مى‏شود و عکس آن، یعنى امساک و کم‏خورى اعتدال روح و معنویت را به دنبال دارد . روزه ضمن جلوگیرى از اشتغال به طعام، موجب سبکى روح نیز مى‏شود، زیرا در عدم اشتغال جسم و روح به غذا است که روح یا نفس آدمى توانایى به کشف حقایق و رموز عرفانى را خواهد داشت .
تنها در ماه مبارک رمضان است که بیشترین تعالى نفس براى نیل به مقام قدس و توحید شکل مى‏گیرد . خداوند بارى‏تعالى در حدیث قدسى مى‏فرمایند: «الصوم لى و انا اجزى به‏» ، با این تعبیر روزه نوعى کشف و شهود نفس است و نیز یکى از مصادیق مفتاح است که در قرآن به آن اشاره شده است، زیرا روز «مفتاح غیب‏» شهود نفس و حضور وى در آستان مقدس حق است .
حکیمان مسلمان معتقدند که روزه بیش از هر عبادت دیگرى در تزکیه درون و صفاى باطن مؤثر است . در حقیقت، با نظر به باطن سیر صعودى به مراتب متعالى و ملکوتى آغاز مى‏شود . باطن روزه، اعراض از هر نوع تعلق غیر توحیدى است . کمال باطنى روزه، اشتیاق مسلمان به مقام توحیدى حق تعالى است .
در حکمت اسلامى روزه بر دو نوع است; روزه عام و روزه خاص . روزه خاص مشتمل بر امساک از نوشیدنى‏ها و خوردنى‏ها است و روزه خاص، اعراض از ظواهر و منکرات و همه چیزهایى است که با فرامین الهى منافات دارد . متفکرین اسلامى بر انجام روزه خاص تاکید دارند .
شیخ الرئیس ابن سینا، روزه خاص را مهم‏ترین وجه در تکمیل نفس ناطقه مى‏داند . به نظر ابن سینا، روزه در تسریع وصول نفس ناطقه به کمال توحید بسیار مؤثر است .
ابوحامد غزالى، روزه را نیمى از ایمان مى‏داند، زیرا پیامبر (ص) فرموده است: «الصوم نصف الایمان‏» . غزالى روزه را از مصادیق بارز عبادت‏هاى باطنى و پنهان مى‏داند . از آنجا که روزه گرفتن به ظاهر در وجود شخص پیدا نیست . وى آن را بر سایر عبادات ترجیح مى‏دهد: «در میان طاعات و عبادت‏هاى حق، تنها روزه است که پوشیده است و خلق از آن آگاهى ندارند و صوم شخص روزه دار را نمى‏بینند» . (1)
غزالى نیز مانند ابن سینا، دو وجه عام و خاص براى روزه قائل است و مى‏گوید: «روزه عموم، نگاهداشت‏شکم و فرج است، از قضاى شهوت، و روزه خصوص، نگاهداشت چشم و گوش و جوارح از عمل منافات با اخلاق الهى و عرف عام است‏» . (2)
ب . رابطه روزه با مقامات صبر، زهد و ورع در عرفان اسلامى
صبر پنجمین مقام از مقامات است، صبر نشانه ایمان و استقامت مؤمن شمرده مى‏شود: «در خبر همى آید که پیغمبر (ص) را پرسیدند از ایمان، گفت صبر است و خوش‏خویى، و نیز در اخبار آمده است، درویشان که صبر کنند، همنشینان خداى - عز و جل - باشند در قیامت‏» . (3)
علماى علم اخلاق از دیرباز صبر را به صبر در طاعات، صبر در معصیت، صبر در مصیبت تقسیم کرده‏اند و روزه ابزار بسیار کارآمدى در تقویت صبر در طاعت و معصیت است . شخص صائم وقتى ساعت‏هاى طولانى با امساک از تناول و انجام گناه، بانفس اماره خویش مبارزه مى‏کند، به مقام صبر دست پیدا مى‏کند . ابوالقاسم قشیرى مى‏گوید: «صبر کنید به تن، در طاعت‏خداى تعالى تا صابر باشید، و به دل بر بلوى صبر کنید تا مصابر باشید، و به سر خویشتن بسته دارید، بر شوق خداى تا مرابط باشید» . (4)
روزه همچنانکه ابزار مهمى براى دستیابى به «صبر» است، عنصر قوى‏اى براى حصول مقام «ورع‏» است، زیرا ورع پرهیز از شبهات مضر و انحرافى و ترک امور زاید و ناکار آمد است . در کتاب مصباح الانس پیرامون ورع آمده است: «ورع، عبارت از احتراز هر چیزى است که در آن شوب انحرافى شرعى و یا شبهات مضرت معنوى است و متضمن قناعت است‏» . (5)
روزه خاص چنانچه پیشتر گفته شد، مى‏تواند در رساندن آدمى به مقام ورع یاور انسان باشد .
در فرهنگ اسلامى زهد کف نفس و ترک میل و رغبت از امور فریبنده است; با زهد است که انسان خواهش‏هاى نفسانى روح و جسم را تقلیل مى‏دهد و نفس انسان از تجاوز و تعدى به حقوق دیگران باز مى‏ایستد . روزه اهرم تقید خواسته‏هاى غیر معمول جسم و روح است که به صورت طبیعى پدیده «زهد» را در وجود آدمى متجلى مى‏کند . خواجه عبدالله انصارى در صد میدان مى‏گوید: «زهد در سه چیز است; در دنیا، در خلق، در خود . نشان زهد در دنیا سه چیز است; یاد مرگ، قناعت‏به قوت، محبت‏با درویشان . زهد در خلق را سه نشانه است; دیدن سبق حکم، استقامت قدر، عجز خلق . نشان زهد در خود سه چیز است; شناخت کید، ضعف خود، تاریکى استدراج; استدراج، طلب درجه نمودن است که در اصطلاح متکلمان، خارق عادت کافران را گویند، چنانکه مومنان را کرامت‏» . (6)
آنچه خواجه عبدالله انصارى براى رسیدن به مقام «زهد» بر مى‏شمارد، نظیر استقامت، قناعت و شناخت ضعف خویش، همگى در شخص روزه‏دار محقق مى‏شود .
حافظ علاوه بر تلمیحات و اشارات فراوان به جایگاه عرفانى رمضان، در هفت غزل، با صراحت‏به مضمون روزه پرداخته است; حافظ در این هفت غزل بیشتر نتیجه روزه را در قالب «عید روزه‏» محور قرار داده است .
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقى بروى شاه ببین ماه و مى بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولى
کارى بکرد همت پاکان روزه‏دار
زانجا که پرده‏پوشى عفو کریم تست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
حافظ چورفت روزه و گل نیز مى‏رود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار
روزه از دیدگاه حافظ، موهبتى است الهى براى پاکیزگى و طهارت روح که نباید با «پتیاره‏» روى و ریا آلوده شود . از این رهیافت مى‏توان گفت که حافظ نیز به نوعى به «روزه خواص‏» و صیام کامل معتقد بوده است و از این رو است که به تندى بر روزه و هر نوع عبادت «ریایى‏» مى‏تازد .
روزه یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست
مى ز خمخانه به جوش آمد و مى‏باید خواست
باده نوشى که در وى روى و ریایى نبود
بهتر از زهد فروشى که درو روى و ریاست
غلام همت آن نازنینیم
که کار خیر بى روى و ریا کرد
غزالى مى‏گوید: «شداد بن اویس (رض) گفت: رسول (ص) را دیدم که مى‏گریست، گفتم: چرا مى‏گریى؟ گفت: مى‏ترسم که امت من شرک آورند، نه آنکه بت پرستند یا آفتاب پرستند، لیکن عبادت به روى و ریا کنند» . (7)
حافظ در جاى دیگر به روزه کامل و واقعى اشارت دارد و معتقد است که باید باطن عبادت را که روح عشق است، دریافت و شرط قبولى روزه را «زیارت خاک میکده عشق‏» مى‏داند;
بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد
هلال عید به دور قدح اشارت کرد
ثواب روزه و حج قبول آنکس بود
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
مقام اصلى ما گوشه خرابات است
خداش خیر دهاد آنکه این عمارت کرد
نماز در خم آن ابروان محرابى
کسى کند که به خون جگر طهارت کرد
روزه‏دار در منظر حافظ پس از گذشت‏سى روز امساک و ریاضت نفس، به وادى خلوص رسیده است و باید «قدح مى معرفت‏» را بنوشد و آواز خوش «روزگار وصل‏» سر دهد .
ساقى بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح که موسم ناموس و نام رفت
مستم کن آنچان که ندانم ز بیخودى
در عرصه خیال که آمد کدام رفت
نقد دلى بود که مرا صرف باده شده
قلب سیاه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
مى ده که عمر در سر سوداى خام رفت
مى حافظ باده انگورى نیست، بلکه «باده عرفانى‏» است که از تلذذ روحانى حاصل مى‏شود; از این رویکرد است که حافظ شرب این «مى ناب‏» را در ماه رمضان نیز توصیه مى‏کند:
زان مى کزو پخته شود هر خامى
گرچه ماه رمضان است‏بیاور جامى
روزه هر چند که مهمان عزیز است اى دل
محبتش موهبتى دان و شدن انعامى (8)
پى‏نوشت‏ها در دفتر مجله موجود مى‏باشد .

تبلیغات