آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

بسم‌الله الرحمن‌ الرحیم‌
جلسة‌ قبل‌ راجع‌ به‌ حجج‌ و خلفای‌ الهی‌ صحبت‌ شد و گفتیم‌ که‌ باید در هر زمانی‌ خلیفه‌ای‌ از طرف‌ حضرت‌ حق‌ نماینده‌ و رهبر و واسطه‌ فیض‌ باشد؛ یعنی‌ کسی‌ باشد دارای‌ دو جنبه‌؛ یک‌ جنبه‌ یلی‌الحقی‌ دارای‌ چهار روح‌ و یک‌ جنبه‌ یلی‌الخلقی‌ دارای‌ سه‌ روح‌ که‌ بتواند به‌ وسیله‌ روح‌ چهارم‌ با مجردات‌ و مبدأ عالی‌ ارتباط‌ پیدا کند، از آنها استضائه‌ کند و ضوابط‌ و قواعد الهی‌ را اخذ کند و به‌ وسیلة‌ روح‌ سومش‌ که‌ روح‌ ملکوتی‌ است‌ تماس‌ با مخلوقات‌ بگیرد و مبشراً و نذیرا باشد و ] نیز گفته‌ شد [ که‌ با صراحت‌ آیات‌ قرآنی‌، آن‌ خلفای‌ حق‌ و حجج‌ الهی‌ انبیاء بوده‌اند. اول‌ حضرت‌ آدم‌(ع‌) بود و منتهی‌ شد به‌ خاتم‌الانبیاء، حضرت‌ محمد(ص‌) و اوصیای‌ ایشان‌(ع‌)، یکی‌ پس‌ از دیگری‌. الا´ن‌ ] مقام‌ [ خلیفة‌اللّهی‌ و حجة‌اللّهی‌ به‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌ له‌ الفداء، موکول‌ و محول‌ شده‌ است‌. همچنین‌ عرض‌ شد که‌ تمام‌ مذاهب‌ به‌ این‌ معنا معترفند که‌ حضرت‌ بقیة‌الله ] به‌ عنوان‌ [ حجة‌الله و خلیفة‌الله در آخرالزمان‌ خروج‌ خواهد کرد و و کلماتشان‌ نیز گفته‌ شد و نتیجه‌ آن‌ شد که‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌ له‌ الفداء، در آخرالزمان‌ انقلابی‌ ایجاد خواهد کرد و حکومتی‌ تشکیل‌ خواهد داد که‌ یک‌ انقلاب‌ و حکومت‌ جهانی‌ است‌، نه‌ موضعی‌ و مقطعی‌. در سراسر عالم‌ یک‌ پرچم‌ به‌ اهتزاز در خواهد آمد، یک‌ کتاب‌ قانون‌ حکومت‌ خواهد کرد و یک‌ سکه‌ رایج‌ خواهد شد.
در میان‌ مسلمانان‌، 202 نفر از علمای‌ برجسته‌ اهل‌ سنت‌ دربارة‌ امام‌ زمان‌(عج‌) کتاب‌ نوشته‌اند یا فصل‌ مفصلی‌ بیان‌ کرده‌اند یا اسم‌ پدر و مادر ایشان‌ را بیان‌ نمودند. شیعیان‌ نیز که‌ همه‌ معتقد و معترفند و متجاوز از 2000 کتاب‌ دربارة‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌الفداء، نوشته‌اند و نیز 6207 روایت‌ دربارة‌ حضرت‌ از اهل‌ بیت‌ عصمت‌ و طهارت‌ وارد شده‌ است‌ و 207 آیه‌ از آیات‌ قرآن‌ کریم‌ تفسیر و تأویل‌ به‌ وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌(عج‌) شده‌ است‌.
طبق‌ نظر کلیة‌ علمای‌ شیعه‌ وعدة‌ زیادی‌ از علمای‌ اهل‌ سنت‌ حضرت‌ در سنة‌ 255ق‌. در شهر سامراء متولد شده‌اند. پدرشان‌ امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) و مادرشان‌ حضرت‌ نرجس‌ خاتون‌ بوده‌اند.
در سنة‌ 260ق‌. امام‌ حسن‌ عسکری‌(ع‌) به‌ درجة‌ شهادت‌ رسیدند. آن‌ حضرت‌ خلیفة‌الله بودند، حجة‌الله بودند و رهبر عالم‌ وجود بودند، واسطة‌ بین‌ عالم‌ و غیب‌ و شهود بودند و با شهادت‌ ایشان‌ این‌ مسؤولیت‌ها به‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌لفداء، منتقل‌ شد حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌لفداء، شش‌ ساله‌ بودند که‌ مسؤولیت‌ عالم‌ وجود به‌ عهده‌شان‌ محول‌ شد و از همان‌ موقع‌ نیز غیبت‌ صغرای‌ آن‌ حضرت‌ آغاز شد.
] در این‌ دوران‌ چهار نائب‌ خاص‌ ایشان‌ واسطه‌ بودند بین‌ مردم‌ و وجود مقدس‌ امام‌ زمان‌(عج‌) [ ، که‌ سؤالات‌، اشکالات‌ و حوائج‌ مردم‌ را به‌ امام‌(ع‌) می‌رساندند و از طرف‌ امام‌(ع‌) برای‌ مردم‌ جواب‌ می‌آوردند.
اولین‌ نائب‌ آن‌ حضرت‌ جناب‌ عثمان‌ بن‌ سعید بود، دومین‌ محمد بن‌ عثمان‌ بن‌ سعید، سومین‌ جناب‌ حسین‌ بن‌ روح‌ و چهارمین‌ جناب‌ علی‌ بن‌ محمد سیمری‌ ـ که‌ حالاتشان‌ مفصل‌ است‌ و کتاب‌هایی‌ دربارة‌ ایشان‌ و کراماتشان‌ نوشته‌ شده‌ است‌ ـ هنگامی‌ که‌ اجل‌ علی‌ بن‌ محمد سیمری‌ رسید حضرت‌ در توقیعی‌ به‌ ایشان‌ فرمودند: «اجل‌ تو رسیده‌ است‌ به‌ کسی‌ وصیت‌ مکن‌ و نیابت‌ را به‌ کسی‌ محول‌ مگردان‌.» 1 (مضموناً). به‌ این‌ صورت‌ غیبت‌ کبری‌ آغاز شد. آغاز غیبت‌ کبری‌ در سنة‌ 331ق‌. است‌ که‌ حضرت‌ آن‌ موقع‌ 75 سال‌ داشتند (مدت‌ غیبت‌ صغری‌ 70 سال‌ بوده‌ است‌). یک‌ توقیعی‌ هم‌ از ناحیه‌ مقدسه‌ صادر شد: «و أمّا الحوادث‌ الواقعة‌ فارجعوا فیها إلی‌ رواة‌ حدیثنا، فإنّهم‌ حجّتی‌ علیکم‌ و أنا حجة‌الله علیهم‌»؛ در مورد رویدادهای‌ زمان‌ (مسائل‌ و احکام‌ شرعیتان‌) باید به‌ راویان‌ حدیث‌ ما رجوع‌ کنید که‌ آنان‌ حجت‌ من‌ بر شمایند و من‌ حجت‌ خدا بر آنها هستم‌.» 2
از سنة‌ 255ق‌. تا الا´ن‌ که‌ 1423ق‌. است‌ عمر مبارک‌ امام‌ زمان‌(عج‌)، 1167 سال‌ است‌ ـ به‌ اتفاق‌ همه‌ و طبق‌ ضابطه‌ای‌ که‌ هست‌ ـ امّا مخالفان‌ و معاندان‌ و منحرفان‌ در مورد وجود مقدس‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌الفداء، اشکالاتی‌ مطرح‌ کرده‌اند که‌ مجموعاً 12 اشکال‌ است‌. 10 اشکال‌ بسیار سهل‌ است‌ و هر کس‌ که‌ اطلاعات‌ مذهبی‌اش‌ خوب‌ باشد می‌تواند جواب‌ آن‌ را بدهد، امّا دو تا از این‌ اشکالات‌ یک‌ مقدار سخت‌ است‌.
] یکی‌ از آن‌ دو اشکال‌، اشکال‌ به‌ عمر حضرت‌ است‌ [ می‌گویند اگر عمر شریف‌ حضرت‌ امام‌ زمان‌(عج‌)، 1167 سال‌ است‌ چگونه‌ ثابت‌ می‌کنید که‌ ایشان‌ هنوز زنده‌ هستند. چه‌ موجوداتی‌ را شما می‌توانید معرفی‌ کنید که‌ این‌ مقدار عمر داشته‌ باشند؟ با توجه‌ به‌ اینکه‌ متوسط‌ عمر انسان‌ 70-60 سال‌ است‌ و اگر کسی‌ هم‌ بالای‌ 100 سال‌ عمر داشته‌ باشد نادر است‌ والنادر کالمعدوم‌. جواب‌های‌ متفاوتی‌ به‌ این‌ اشکال‌ داده‌ شده‌ است‌:
اول‌ آن‌ که‌ دانشمندان‌ روز کتاب‌هایی‌ نوشته‌اند و در کتاب‌هایشان‌ ثبت‌ شده‌ است‌ که‌ سلول‌های‌ مغز انسان‌ استعداد دارد و مقتضی‌ است‌ که‌ میلیون‌ها سال‌ عمر بکند و این‌ 1167 سال‌ بعدی‌ ندارد.
دوم‌ این‌ که‌ روایاتی‌ در این‌ زمینه‌ داریم‌. از جمله‌ می‌فرماید: «خلقتکم‌ للبقاء لا للفناء» ؛ ما شما را خلق‌ کردیم‌ که‌ همیشه‌ زنده‌ بمانید نه‌ اینکه‌ یک‌ مدتی‌ زنده‌ باشید و بعد منقرض‌ شوید ـ اگر چه‌ از این‌ روایت‌ معنای‌ دیگری‌ نیز استفاده‌ می‌شود که‌ مورد بحث‌ ما نیست‌ ـ در قصه‌ حضرت‌ یونس‌(ع‌) نیز که‌ در قرآن‌ کریم‌ آمده‌ است‌ خداوند فرموده‌ است‌: «فلولا أنّه‌ کان‌ من‌ المسبحین‌ للبث‌ فی‌ بطنه‌ إلی‌ یوم‌ یبعثون‌» ؛ 3 اگر حضرت‌ یونس‌(ع‌) که‌ در شکم‌ ماهی‌ قرار گرفته‌ بود، آن‌ ذکر 4 را نمی‌گفت‌ تا روز قیامت‌ در شکم‌ ماهی‌ می‌ماند و ] زنده‌ بود [ .
به‌ دنیا آمدن‌ علت‌ نمی‌خواهد ما که‌ در دنیا آمده‌ایم‌ باید همیشه‌ بمانیم‌ و لذا اگر دقت‌ کنید کسی‌ از نحوة‌ تولد نوزاد سؤال‌ نمی‌کند که‌ مثلاً چه‌ طور متولد شد، اما از نحوه‌ فوت‌ سؤال‌ می‌شود، این‌ سؤال‌ برای‌ چیست‌؟ برای‌ آن‌ است‌ که‌ این‌ موجود خارجی‌ استعداد بقا داشت‌، باید همیشه‌ زنده‌ می‌ماند. بزرگان‌ یک‌ بحثی‌ کرده‌اند که‌ آیا ممات‌، ظلمت‌ و شب‌، اینها امر وجود هستند یا امر عدمی‌؟ طبق‌ آیات‌ قرآنی‌ هم‌ حیات‌ و هم‌ ممات‌ امور وجودی‌ هستند. ممات‌ امر عدمی‌ نیست‌. مرگ‌ عدم‌ الحیات‌ نیست‌. خداوند در قرآن‌ می‌فرماید: «خلق‌ الموت‌ والحیاة‌» 5 مگر در دعاها نمی‌خوانید: «خلق‌ اللیل‌ والنهار» و «خلق‌ النور والظلمة‌» اگر مرگ‌ امری‌ عدمی‌ بود، خلقت‌ آن‌ معنا نداشت‌. اگر لیل‌ و ظلمت‌ امور عدمی‌ بودند که‌ خلق‌ کردن‌ آنها معنا نداشت‌. همه‌ اینها امور وجودی‌ هستند ـ اگر چه‌ حکما وجود و عدم‌ را به‌ معنای‌ مختلفی‌ تعریف‌ کرده‌اند: ثابت‌ العین‌ و منفی‌العین‌ و... ـ 6 پس‌ مرگ‌ امری‌ وجودی‌ است‌ و حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌الفداء، در این‌ امر وجودی‌ مستقر است‌ که‌ اسم‌ آن‌ حیات‌ است‌.
و اما جواب‌ حلی‌ به‌ این‌ اشکال‌ آن‌ است‌ که‌ حیات‌ انسان‌ به‌ چهار خلط‌ است‌: سودا، صفرا، بلغم‌، خون‌ (در اصطلاح‌ اطباء گرم‌ و سرد و خشک‌ و تر و اگر کسی‌ علاقه‌مند باشد در آثار اطبای‌ قدیم‌ دربارة‌ این‌ چهار خلط‌ و اعجاز خوراکی‌ها مفصلاً نوشته‌ شده‌ است‌). این‌ چهار خلط‌ سبب‌ بقا و حیات‌ انسان‌ است‌ و اگر چنانچه‌ کسی‌ این‌ چهار خلط‌ را مساوی‌ نگه‌ دارد نه‌ مریض‌ می‌شود و نه‌ می‌میرد و اطباء هم‌ بر این‌ امر اذعان‌ دارند. حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌الفداء، با قدرت‌ ولایتشان‌ این‌ چهار خلط‌ را مساوی‌ نگه‌ داشته‌اند.
جواب‌ نقضی‌ به‌ این‌ اشکال‌ آن‌ است‌ که‌ ملائکه‌ نیز عمر طولانی‌ دارند و خداوند این‌ عمر را به‌ آنان‌ داده‌ است‌. پس‌ حضرت‌ حق‌ می‌تواند عمر ملائکه‌ را به‌ ولی‌ خود و حجت‌ و ناصر دین‌ خود بدهد. روایاتی‌ موجود است‌ که‌ حضرت‌ جبرئیل‌(ع‌) در محضر نبی‌اکرم‌(ص‌) بود. حضرت‌ امیر(ع‌) وارد شدند. حضرت‌ جبرئیل‌(ع‌) بلند شد و به‌ حضرت‌ امیر(ع‌) تعظیم‌ کرد. حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) فرمودند: «مگر این‌ جوان‌ را می‌شناسی‌؟» جبرئیل‌ عرض‌ کرد: «بله‌، یا رسول‌الله! ایشان‌ استاد من‌ هستند.» حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) فرمودند: «ایشان‌ استاد شماست‌!» عرض‌ کرد: «بله‌، یا رسول‌الله» حضرت‌ فرمودند: «از چه‌ وقت‌؟» عرض‌ کرد: «زمانی‌ که‌ حضرت‌ حق‌ جلت‌ عظمته‌ مرا ایجاد کرد صدایی‌ به‌ گوشم‌ رسید که‌ می‌پرسید: «من‌ أنت‌ و من‌ أنا؟» تو که‌ هستی‌ و من‌ که‌ هستم‌. ماندم‌ که‌ در جواب‌ چه‌ بگویم‌. مرتب‌ سؤال‌ می‌شد تا اینکه‌ این‌ آقا را در ملکوت‌ اعلی‌ دیدم‌ و فرمودند بگو: «أنت‌ ربّی‌ جلّ جلالک‌ و عظم‌ کبریائک‌ و أنا عبدک‌ جبرائیل‌.» این‌ را گفتم‌ و دیگر صدا نیامد. ایشان‌ استاد من‌ هستند.» حضرت‌ رسول‌ اکرم‌(ص‌) فرمودند: «از آن‌ زمان‌ چه‌ قدر می‌گذرد؟» عرض‌ کرد: «یا رسول‌الله، نمی‌دانم‌. لکن‌ ستاره‌ای‌ هست‌ که‌ 30 هزار سال‌ به‌ 30 هزار سال‌ طلوع‌ می‌کند و تا به‌ حال‌ 30 هزار مرتبه‌ طلوع‌ کرده‌ است‌.» و حضرت‌ جبرائیل‌ هنوز زنده‌ است‌.
روایت‌ دیگری‌ در مورد شیطان‌ است‌ که‌ حضرت‌ علی‌(ع‌) فرموده‌ است‌: شیطان‌ قبل‌ از خلق‌ حضرت‌ آدم‌، دو رکعت‌ نماز در آسمان‌ چهارم‌ خواند که‌ 6000 سال‌ طول‌ کشید. 7 اگر از زمان‌ آدم‌ تا حضرت‌ خاتم‌(ص‌) را 5000 سال‌ در نظر بگیریم‌، جمعاً می‌شود 11000 سال‌ و تا الان‌ می‌شود 12400 سال‌ (که‌ ما در اینجا اقل‌ را نیز در نظر گرفته‌ایم‌) و کسی‌ هم‌ نمی‌تواند که‌ شیطان‌ را و زنده‌ بودنش‌ را تا الا´ن‌ منکر شود پس‌ بخشی‌ از زندگی‌ شیطان‌ این‌ مقدار است‌ و کسی‌ هم‌ ایراد نمی‌کند پس‌ چه‌ ایراد دارد که‌ حضرت‌ بقیة‌الله، ملاذ و ملجاء عالم‌ وجود عمر شریفشان‌ 1167 سال‌ باشد.
گذشته‌ از آن‌ به‌ شهادت‌ قرآن‌ حضرت‌ عیسی‌(ع‌) در آسمان‌ چهارم‌ زنده‌ است‌ و هنگامی‌ که‌ حضرت‌ بقیة‌الله ظهور می‌کنند، ایشان‌ از آسمان‌ نازل‌ می‌شود و با حضرت‌ بیعت‌ می‌کند، پشت‌ سر حضرت‌ نماز می‌خواند و جهاد عجیبی‌ می‌کند و به‌ امر حضرت‌ کسانی‌ را که‌ باید به‌ درک‌ بفرستد می‌فرستد. حضرت‌ خضر هم‌ زنده‌ است‌ و در همین‌ عالم‌ ماده‌ است‌ و همینطور حضرت‌ الیاس‌ و عمرشان‌ چندین‌ برابر عمر حضرت‌ بقیة‌الله است‌. درخت‌هایی‌ در عالم‌ هستند که‌ عمرشان‌ 6400 سال‌ است‌. حیواناتی‌ بوده‌اند که‌ 3000 سال‌ عمر کرده‌اند. اینها مورد ندارد و فقط‌ اشکال‌ به‌ حضرت‌ بقیة‌الله می‌کنید که‌ 1167 سال‌ عمر دارند؟
شتر حضرت‌ صالح‌(ع‌) که‌ از کوه‌ بیرون‌ آمد، 37 متر پهنای‌ کمرش‌ بود (چون‌ دهانه‌ کوهی‌ که‌ از آن‌ بیرون‌ آمد 37 متر بوده‌ است‌) و فوراً هم‌ وضع‌ حمل‌ کرد و بچه‌ بزرگی‌ هم‌ به‌ دنیا آورد و آب‌ یک‌ شهر را می‌خورد که‌ خداوند فرموده‌ بود که‌ یک‌ روز این‌ شتر آب‌ بخورد و یک‌ روز هم‌ مردم‌ شهر، آیا این‌ جز به‌ قدرت‌ خداوند بود؟ حضرت‌ ابراهیم‌(ع‌) را در دریای‌ آتشی‌ انداختند که‌ یک‌ فرسخ‌ مانده‌ به‌ آن‌ کسی‌ نمی‌توانست‌ جلو برود و این‌ آتش‌ گلستان‌ شد، آیا این‌ جز به‌ قدرت‌ الهی‌ بود؟ و حضرت‌ موسی‌ که‌ دریا را خشک‌ کرد جز به‌ قدرت‌ خداوند بود؟ رد شمس‌ بر امیرالمؤمنین‌(ع‌) ـ که‌ برخی‌ می‌گویند 36 مرتبه‌ برایشان‌ رد شمس‌ شده‌ است‌ ـ و شقّالقمر حضرت‌ رسول‌اکرم‌(ص‌) که‌ یکی‌ از معجزات‌ ایشان‌ بوده‌ است‌، جز به‌ قدرت‌ خداوند صورت‌ گرفته‌ است‌؟
خدایی‌ که‌ این‌ قدرت‌ها را دارد، این‌ قدرت‌ را نیز دارد که‌ خلیفه‌، نماینده‌ و حجتش‌ را زنده‌ نگه‌ دارد. پس‌ طول‌ عمر حضرت‌(ع‌) قابل‌ هیچ‌ بحثی‌ نیست‌. ملاذ و ملجاء عالم‌ وجود ـ نه‌ فقط‌ منظومه‌ شمسی‌ که‌ در برخی‌ منظومه‌ها 40 خورشید طلوع‌ و 40 ماه‌ غروب‌ می‌کند ـ ملاذ و ملجاء و پناه‌ همه‌ حضرت‌ بقیة‌الله است‌.
خدا رحمت‌ کند آقا شیخ‌ محمد کوفی‌ را، 57 سال‌ قبل‌ در نجف‌ اشرف‌ با پدر من‌ آشنا بود. پیرمردی‌ کوتاه‌ قد با حدود 80-75 سال‌ سن‌. ایشان‌ با امام‌ زمان‌(عج‌) ارتباط‌ داشتند و توقیع‌ امام‌ زمان‌(عج‌) به‌ سید ابوالحسن‌ (اصفهانی‌) توسط‌ ایشان‌ به‌ سید ابوالحسن‌ رسید 8 و برخی‌ از دوستان‌ ما آن‌ نامه‌ را نزد سید ابوالحسن‌ دیده‌ بودند. من‌ آن‌ موقع‌ 16 سال‌ بیشتر نداشتم‌. آقا شیخ‌ محمد کوفی‌ در کوفه‌ بودند. شب‌های‌ جمعه‌ می‌آمدند نجف‌ برای‌ زیارت‌. به‌ حجرة‌ پدر من‌ هم‌ می‌آمدند و بعضی‌ اوقات‌ داستان‌هاشان‌ را برای‌ پدرم‌ نقل‌ می‌کردند.
یک‌ شب‌ ایشان‌ آمدند حجرة‌ پدر من‌. از صدای‌ عصای‌ ایشان‌ متوجه‌ آمدن‌ ایشان‌ شدم‌. سلام‌ کردم‌ و گفتم‌: «بفرمایید». گفتند: «پدرت‌ کجاست‌؟» گفتم‌: «رفته‌ است‌ ایران‌». گفتند: «کی‌؟» گفتند: «دو سه‌ روز است‌.» ایشان‌ را به‌ حجره‌ بردم‌ و پذیرایی‌ کردم‌. شب‌ را در حجره‌ ما بودند و صبح‌ هم‌ صبحانه‌ خوردند و خواستند بروند. من‌ شنیده‌ بودم‌ که‌ مکرر خدمت‌ حضرت‌(ع‌) رسیده‌اند از ایشان‌ پرسیدم‌: «می‌خواهم‌ خدمت‌ حضرت‌(ع‌) برسم‌. چه‌ کنم‌؟» فرمودند: «واجبات‌ را به‌ جا بیاور محرمات‌ را ترک‌ کن‌ مستحبات‌ را انجام‌ بده‌ و مکروهات‌ را ترک‌ کن‌.» گفتم‌: «آقا این‌ خیلی‌ سخت‌ است‌». گفت‌: «فرزندم‌، نماز شب‌ بخوان‌». 9 ایشان‌ برای‌ پدرم‌ نقل‌ می‌کرد: «شب‌ 21 یا 23 ماه‌ رمضان‌، من‌ کوفه‌ بودم‌. گفتم‌ شب‌ قدر را به‌ مسجد کوفه‌ می‌روم‌ برای‌ خلوت‌ و اعمال‌ شب‌ قدر. مقداری‌ افطار و سحری‌ با خود برداشتم‌ و به‌ مسجد کوفه‌ رفتم‌ ـ مسجد کوفه‌ سه‌ طرف‌ اتاق‌ دارد و یک‌ طرف‌ بدون‌ اتاق‌ است‌ ـ یک‌ اتاق‌ طرف‌ قبله‌ گرفتم‌. نماز را خواندم‌ و افطار کردم‌. ضعف‌ مرا گرفت‌. گفتم‌ چند دقیقه‌ای‌ استراحت‌ می‌کنم‌ و بعد بیدار می‌شوم‌ و مشغول‌ اعمال‌ این‌ شب‌ می‌شوم‌. بیدار شدم‌. دیدم‌ همه‌ جا روشن‌ و نزدیک‌ طلوع‌ آفتاب‌ است‌. بسیار ناراحت‌ شدم‌ با خود گفتم‌ دیدی‌ چه‌ خاکی‌ بر سرم‌ شد، آمده‌ بودم‌ خلوت‌ کنم‌ و اعمالی‌ را انجام‌ بدهم‌، گناهانم‌ را پاک‌ کنم‌ و حجاب‌های‌ ظلمانی‌ را از بین‌ ببرم‌ و خودم‌ را طاهر و مطهر کنم‌، این‌ هم‌ نشد و چه‌ فیضی‌ از دستم‌ رفت‌. بلند شدم‌ برای‌ وضو گرفتن‌ و ادامه‌ فریضه‌ نماز. رفتم‌ به‌ سمت‌ حضرت‌ مسلم‌(ع‌)، دیدم‌ در یکی‌ از این‌ دهنه‌ها، یک‌ آقای‌ بسیار نورانی‌، خوابیده‌ بودند و دو نفر، بالای‌ سر ایشان‌ خیلی‌ مؤدب‌ نشسته‌ بودند. من‌ خواستم‌ رد شوم‌. سلامی‌ کردم‌. جواب‌ دادند «علیکم‌ السلام‌، آقای‌ شیخ‌ محمد کوفی‌، بفرمایید!» من‌ هم‌ نشستم‌ ـ بدون‌ توجه‌ ـ دیدم‌ آقایی‌ خیلی‌ نورانی‌ خوابیده‌ است‌ و یک‌ عبایی‌ تا سینه‌شان‌ کشیدند. به‌ این‌ دو نفر که‌ نشسته‌ بودند گفتم‌: «این‌ آقا که‌ هستند؟» گفتند: «ایشان‌ آقای‌ عالم‌ است‌.» با خود گفتم‌ اینها عربند و فرق‌ عالِم‌ و عالَم‌ را متوجه‌ نیستند. می‌خواهند بگویند «آقای‌ عالِم‌ است‌» می‌گویند «آقای‌ عالَم‌ است‌.» گفتم‌: «ایشان‌ آقای‌ عالِم‌ هستند». گفتند: «خیر، آقا شیخ‌ محمد، ایشان‌ آقای‌ عالَم‌ هستند.» بعد حضرت‌ بلند شدند و فرمودند یک‌ ظرف‌ آب‌ به‌ من‌ بدهید. یکی‌ از آن‌ دو دوید و رفت‌ یک‌ ظرف‌ آب‌ برای‌ آقا آورد. ایشان‌ یک‌ مقداری‌ خوردند و بقیه‌اش‌ را دادند به‌ من‌. گفتم‌: «نمی‌خواهم‌.» یکی‌ از آن‌ دو نفر ظرف‌ آب‌ را گرفت‌ و آب‌ را خورد. بعد یک‌ نفر از آنها گفت‌: «آقا صلاح‌ می‌دانید آقا شیخ‌ محمد را با خود ببریم‌؟» آقا فرمودند: «باید سه‌ امتحان‌ بدهد اگر از این‌ امتحان‌ها درست‌ درآمد او را می‌بریم‌.» من‌ متوجه‌ صحبت‌ آنها نمی‌شدم‌ با خود گفتم‌ بهتر است‌ بروم‌ وضو بگیرم‌. رفتم‌ وضو بگیرم‌ دیدم‌ مسجد ظلمات‌ است‌. سؤال‌ کردم‌ چقدر از شب‌ رفته‌ است‌. گفتند: «دو ساعت‌ از شب‌ رفته‌ است‌». متوجه‌ شدم‌ که‌ حضرت‌ بقیة‌الله بوده‌اند. شروع‌ کردم‌ به‌ گریه‌ کردم‌ و حسرت‌ خوردن‌ که‌ کاش‌ آب‌ را خورده‌ بودم‌. ای‌ کاش‌ التماس‌ کرده‌ بودم‌ که‌ با ایشان‌ بروم‌. حاج‌آقا سؤال‌ کردند: «امتحان‌ چه‌ شد؟» فرمودند: «آقای‌ حاجی‌، از امتحان‌ درست‌ درنیامدم‌.»
حضرت‌ بقیة‌الله آقای‌ عالَم‌ هستند نه‌ فقط‌ منظومه‌ ما جمیع‌ منظومه‌ها (سزاوار است‌ که‌ دوستان‌ بیشتر به‌ فکر و یاد آقا باشند و بیشتر به‌ آقا توجه‌ داشته‌ باشند. توسلات‌ به‌ آقا باشد. هر نمازی‌ دو دعای‌ مستجاب‌ دارد اولین‌ دعای‌ خود را ظهور و فرج‌ و نصرت‌ امام‌ زمان‌(عج‌) قرار دهید. این‌ دعایی‌ که‌ شما می‌کنید هدیه‌ای‌ از طرف‌ شما به‌ محضر آقا امام‌ زمان‌(عج‌) و ایشان‌ قطعاً تلافی‌ می‌کنند. خداوند در قرآن‌ می‌فرماید: «و إذا حیّیتم‌ بتحیّة‌ فحیّوا بأحسن‌ منها أو ردّوها إنّالله کان‌ علی‌ کلّ شی‌ء حسیبا» 10 . صبح‌ها دعای‌ عهد را فراموش‌ مکنید. ارتباط‌ خودتان‌ را با مسئول‌ عالم‌ وجود و نماینده‌ حق‌ برقرار و قوی‌تر کنید. در تمام‌ گرفتاری‌ها «یابن‌الحسن‌ یابن‌الحسن‌» را فراموش‌ نکنید. ایشان‌ محیط‌ به‌ عالم‌ وجودند. از نیت‌ها و گفتار و اعمال‌ و کردار ما آگاهند و کسانی‌ که‌ گرفتاری‌ شدید داشتند و جواب‌ هم‌ گرفتند زیاد بوده‌اند. گرفتاری‌هایتان‌ را با «یابن‌الحسن‌» اصلاح‌ کنید».
خدایا، قسمت‌ می‌دهیم‌ به‌ عزت‌ محمّد و آل‌ محمد(ص‌) فرج‌ امام‌ زمان‌(عج‌) نزدیک‌ بگردان‌. موانع‌ ظهور را برطرف‌ بفرما. خدایا قسمت‌ می‌دهیم‌ به‌ حق‌ اسم‌ اعظمت‌ و به‌ حق‌ مقربان‌ درگاهت‌، قلوب‌ همه‌ ما را نه‌ نور ایمان‌ و معرفت‌ و تقوی‌ و ولایت‌ و خلوص‌ و محبت‌ امام‌ زمان‌(عج‌) منور بگردان‌. همه‌ ماها را مشمول‌ دعوات‌ خاصه‌ امام‌ زمان‌(عج‌) بگردان‌. چشم‌های‌ آلودة‌ ما را به‌ جمال‌ منور امام‌ زمان‌(عج‌) روشن‌ بگردان‌. دل‌ امام‌ زمان‌ را از همه‌ ما راضی‌ و خشنود بگردان‌. خدایا دفع‌ ظلم‌ و پریشانی‌ و گرفتاری‌ از قاطبة‌ مسلمانان‌ دنیا، خصوصاً فلسطینی‌ها بگردان‌. شر اشرار را به‌ خودشان‌ برگردان‌.
پی‌نوشت‌ها :
1 . توقیع‌ حضرت‌ بقیة‌الله، روحی‌له‌الفداء، در پاسخ‌ به‌ سؤالات‌ اسحاق‌بن‌ یعقوب‌: «و اما الحوادث‌ الواقعه‌...» ر.ک‌ : کمال‌الدین‌، ج‌2، ص‌484.
2 . سورة‌ صافات‌ (37) آیات‌ 144 و 143.
3 . ذکری‌ که‌ حضرت‌ یونس‌(ع‌) را از بطن‌ ماهی‌ نجات‌ داد به‌ ذکر یونسیه‌ معروف‌ است‌: «لا إله‌ إلاّ أنت‌ سبحانک‌ إنّی‌ کنت‌ من‌ الظالمین‌. (سورة‌ انبیاء، آیه‌87). این‌ ذکر خیلی‌ شریف‌ و مفید است‌. اکثر علمای‌ اخلاق‌ این‌ ذکر را به‌ دوستانشان‌ توصیه‌ کرده‌اند. مرحوم‌ امام‌ هم‌ در کتاب‌ اسرار الصلوة‌ خود این‌ را نوشته‌اند و عدد زیادی‌ هم‌ برای‌ گفتن‌ این‌ ذکر آورده‌اند. لکن‌ اگر کسی‌ می‌خواهد این‌ ذکر را بگوید بیشتر از 66 بار بگوید. این‌ ذکر سبب‌ شد که‌ حضرت‌ یونس‌ از ظلمت‌ شکم‌ ماهی‌ نجات‌ پیدا بکند. کسانی‌ هم‌ که‌ در این‌ ظلمتکده‌ هستند و در حجاب‌های‌ ظلمانی‌ زندگی‌ می‌کنند اگر این‌ ذکر را مترنم‌ باشند و بگویند حجاب‌های‌ ظلمانی‌ آنها از بین‌ می‌رود و وجودشان‌ منور می‌شود و موفق‌ به‌ توفیقات‌ الهی‌ می‌شوند.
4 . سوره‌ ملک‌ (67)، آیه‌ 2.
5 . چرا از مرگ‌ می‌ترسیم‌ یا گمان‌ می‌کنیم‌ که‌ مسأله‌ مهمی‌ است‌. مرگ‌ تعویض‌ لباس‌ است‌. این‌ لباس‌ کثیف‌ گوشتی‌ را از تن‌ انسان‌ درمی‌آورند یک‌ لباس‌ هور قلیایی‌ (شفاف‌)، بین‌ تجرد و ماده‌، بر تن‌ می‌پوشانند که‌ محیط‌ به‌ عالم‌ وجود می‌شود و این‌ باید باعث‌ افتخار باشد. فلذا اولیای‌ الهی‌ مشتاق‌ مرگ‌ بودند. امیرالمؤمنین‌(ع‌) می‌فرماید که‌ اشتیاق‌ من‌ به‌ مرگ‌ بیش‌ از اشتیاق‌ کودک‌ است‌ به‌ پستان‌ مادر. «والله لابن‌ أبی‌طالب‌ ءانس‌ بالموت‌ من‌ الطفل‌ بثدی‌ أمّه‌» (نهج‌البلاغه‌ فیض‌الاسلام‌، خطبه‌ 5، ص‌57). خدا می‌داند که‌ مرگ‌ چیزی‌ نیست‌ اگر انسان‌ خودش‌ را اصلاح‌ بکند و حجاب‌های‌ ظلمانی‌ را کنار بزند. اینجا ظلمتکده‌ است‌. فقط‌ انسان‌ مسؤولیتش‌ را انجام‌ بدهد، به‌ جان‌ امام‌ زمان‌(عج‌) به‌ رفتن‌ میل‌ و رغبت‌ پیدا می‌کند. بعضی‌ بزرگان‌ شب‌ مرگشان‌ را خبر می‌دادند و می‌گفتند که‌ شب‌ عروسی‌ ماست‌. خوشحالی‌ می‌کردند. شیرینی‌ می‌دادند. شما ببینید شهدای‌ کربلا چه‌ می‌کردند برای‌ به‌ میدان‌ رفتن‌ و سبقت‌ می‌گرفتند از یکدیگر. می‌دانستند که‌ اگر بروند شهید می‌شوند می‌دانستند کجا می‌روند و این‌ چنین‌ به‌ استقبال‌ مرگ‌ می‌رفتند.
6 . نهج‌البلاغه‌ فیض‌الاسلام‌، خطبه‌ 234 (معروف‌ به‌ خطبه‌ قاصعه‌)، ص‌779.
7 . ر.ک‌: مجموعه‌ فرمایشات‌ حضرت‌ بقیة‌الله، ارواحناله‌الفداء، ـ آیت‌الله حاج‌ شیخ‌ محمد خادمی‌ شیرازی‌ ـ چاپ‌ دوم‌، ص‌170.
8 . «و من‌اللیل‌ فتهجّد به‌ نافلة‌ لک‌ عسی‌ أن‌ یبعثک‌ ربک‌ مقاماً محموداً. » (سوره‌ إسراء (17) آیه‌ 79) نماز شب‌ خیلی‌ حجاب‌ها را برطرف‌ می‌کند خیلی‌ پرونده‌ها را صاف‌ می‌کند. خیلی‌ گرفتاری‌ها را برطرف‌ می‌کند. جوان‌ها نصف‌ شب‌ بلند شوند علی‌رغم‌ جوانی‌ و رطوبت‌ مغز و خستگی‌، وضو بگیرند و نماز بخوانند. خدا شاهد است‌ حضرت‌ حق‌ پرده‌ها را عقب‌ می‌زندو به‌ ملائکه‌ می‌گوید: «نگاه‌ کنید این‌ بندة‌ خاکی‌ من‌ جوان‌ است‌ و با من‌ انس‌ گرفته‌ است‌. من‌ افتخار می‌کنم‌ به‌ وسیله‌ این‌ بنده‌ بر شما.» از خدا هر چه‌ بخواهید خداوند به‌ شما می‌دهد، کریم‌ است‌، جواد است‌، عقاد است‌، مهربان‌ است‌، رئوف‌ است‌. حبیب‌ است‌... راه‌ صد ساله‌ را می‌توانید به‌ یک‌ شب‌ طی‌ کنید و از مقربان‌ در دنیا و آخرت‌ باشید. همه‌اش‌ خوابیم‌. خواب‌. چنانکه‌ در روایتی‌ از رسول‌ اکرم‌(ص‌) آمده‌ است‌: «الناس‌ نیام‌ فاذا ماتوا انتبهوا» وقتی‌ مردیم‌ بیدار می‌شویم‌ که‌ چقدر می‌توانستیم‌ سیر کنیم‌ و خودمان‌ را برسانیم‌ و نرساندیم‌ و پشیمانی‌ آنجا هم‌ هیچ‌ سودی‌ ندارد.
9. سورة‌ نساء(4) آیه‌ 86: «هرگاه‌ کسی‌ شما را ستایش‌ کند شما نیز باید به‌ ستایشی‌ مثل‌ آن‌ یا بهتر پاسخ‌ دهید که‌ خداوند به‌ حساب‌ هر نیک‌ و بد کاملاً خواهد رسید.»

تبلیغات