آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۶۰

چکیده

متن

از دیدگاه تاریخى، روان‏شناسى دین، رشته‏اى است که فراز و نشیب‏ها و احیا و بازگشت دین را در طول زمان، بیان مى‏کند .(بیت، هالاهمى، 1974).

حامیان این دیدگاه معتقدند که بسیارى از شخصیت‏هاى برجسته نخستین روان‏شناسى، دین را مخاطب قرار داده‏اند . سرشناس‏ترین این افراد «ویلیام جیمز» بود که کتاب اصول روان‏شناسى‏اش، بیانگر بالاترین حد پیشرفت در روان‏شناسى آن عصر به شمار مى‏آید . جیمز، رئیس انجمن روان‏شناسى امریکا بود، و به پدیده‏هاى دینى علاقه بسیار داشت و تلاش‏هاى خویش را در تجربه دینى فرد متمرکز ساخت . سخنرانى‏هاى «گیفورد» که در کتاب «گوناگونى تجربه دینى‏» به چاپ رسید و امروزه حدود یک قرن از انتشار آن مى‏گذرد، از آثار ماندگار شمرده مى‏شود .
روان‏شناسان متنفذ دیگرى مانند «جى استانلى‏هال‏» نیز به مطالعه دین پرداختند و در صدد بهبود فرضیه‏هاى روان‏شناسى و تحقیق در رسوم دینى برآمدند .
در دوره‏هاى اخیر، روان‏شناسان امریکایى به سوى «رفتارگرایى‏» که از نادیده گرفتن مسائل معنوى سرچشمه مى‏گرفت، روى آوردند . روش‏هاى تقلیل‏گرایانه رفتارگرایى در مورد عقیده و ایمان یا فرضیه‏هاى متناسب با آن مجال بحث‏باقى نگذاشت . بتدریج روان‏شناسى، مقوله دین را ترک نمود و به موضوعات دیگرى که علمى‏تر تلقى مى‏شدند، پرداخت . این امر به چندین دهه غفلت و کوتاهى در موضوع دین انجامید .
علاقه روان‏شناسان به دین در سال 1950 دیگر بار آغاز شد . تلاش‏هاى گوردن آلپورت براى توصیف نقش دین در تجربه شخص، اثر فراموش‏نشدنى او در این زمینه را سامان بخشید و فرضیه تمایز انگیزه‏هاى دینى درونى و برونى را به عنوان بانفوذترین رویکرد در مطالعات روان‏شناسى دین در امریکا پدید آورد . در سال‏هاى پس از آن، براساس یک دیدگاه سنتى در روان‏شناسى دین، پیشرفت‏هاى بسیارى پیشنهاد داده شد که تجربه احیاى منافع در این رشته، رهاورد آن شمرده مى‏شود . انتشار نشریه تخصصى، بخشى از این پیشرفت‏ها بود . اختصاص بخشى از انجمن روان‏شناسى امریکا به مطالعات دینى و دسترسى روزافزون به کلاس‏هاى دانشگاه‏هایى که در خصوص روان‏شناسى دین مطالعه مى‏کردند، بخشى دیگر از این پیشرفت‏ها است . این الگوى رشد که به طور بسیار خلاصه بیان گردید، اخیرا با این نظر که دین هرگز از سوى جریان غالب و روند کلى روان‏شناسى، مورد استقبال قرار نگرفت، روبه‏رو شده است . این دیدگاه، معتقد است که روان‏شناسى دین در حاشیه این رشته و در خلال پیشرفت‏هاى آن آشکار گردید . ولف با استفاده از اسناد منتشر شده و سایر اطلاعات تاریخى، دریافت که نخستین نشریه در این رشته در سال 1952، هم‏زمان با پایان «نشریه روان‏شناسى امریکایى‏» تعطیل شد . البته در نیمه نخست قرن بیستم، کتاب‏هاى اختصاصى روان‏شناسى دین نیز انتشار مى‏یافت; ولى کناره‏گیرى اجتناب‏ناپذیر روان‏شناسان معروف و برجسته، به افت این رشته علمى در اوایل دهه 90 انجامید .

راه‏اندازى نشریاتى که به گونه‏اى رضایت‏بخش به مطالعات تجربى دین گرایش داشتند، عامل مهم توسعه این رشته و وضعیت کنونى آن به شمار مى‏آید .

نشریه‏هاى «مطالعات علمى - دینى‏» ، «مرورى بر تحقیقات دینى‏» و «مجله بین‏المللى روان‏شناسى دین‏» ، مانند سایر سمینارهاى تخصصى، روان‏شناسان را یارى داد تا تحقیقات خویش را درباره زوایاى رفتار و عقاید دینى، منتشر کنند . پیشرفت‏هاى مهم و اساسى روان‏شناسى دین، هنوز مرهون تلاش‏هاى پیوسته روان‏شناسانى است که تحقیقاتشان را در این نشریات ارائه دادند .

سازمان‏هایى در روان‏شناسى دینى
مطالعات و تحقیقات سازمان‏هاى حرفه‏اى روان‏شناسان علاقه‏مند به موضوع دین نیز رهاوردى مشابه دارد . بخش سى‏وششم انجمن روان‏شناسى امریکاییان، نخستین سازمان در این رشته به شمار مى‏آید . این مرکز در آغاز به عنوان انجمن روان‏شناسى امریکاییان کاتولیک، تاسیس شد و در سال 1971 با نام «روان‏شناسان علاقه‏مند به مقوله‏هاى دینى‏» مجددا سازمان‏دهى گردید . «روان‏شناسان علاقه‏مند به مقوله‏هاى دینى‏» در سال 1975 به عضویت انجمن روان‏شناسان امریکاییان درآمدند و در سال 1993 خود را «روان‏شناس دین‏» نامیدند . این گروه اکنون دو هزار عضو دارد که اکثر آنها روان‏شناسان بالینى و مشاوره‏اى هستند .

به رغم نخستین سازمان‏هاى مطالعات دینى، اقلیتى نیز در انجمن روان‏شناسان امریکایى وجود داشت که شمار آنها در مقایسه با جمعیت صدوپنجاه و نه هزار نفرى انجمن روان‏شناسى امریکاییان، بسیار اندک بود و در گسترش انجمن نقشى محدود داشت . با وجود همه این مسائل، این سازمان موضوعاتى مهم براى جلسات بحث و گفت‏وگوهاى دین و روان‏شناسى در نظر گرفت . انگیزه تاسیس جامعه روان‏شناسى امریکاییان در سال 1988 نیز همین مسئله بود . جامعه روان‏شناسى امریکایى تلاش خود را بر دانش روان‏شناختى متمرکز کرده و در برابر تاکید انجمن روان‏شناسى امریکایى بر مراقبت‏هاى بهداشت روانى وزنه تعادل به وجود آورد .

در این برهه از زمان، جامعه روان‏شناسى امریکایى براى روان‏شناسانى که عقاید و رفتار دینى یا سایر محدوده‏هاى روان‏شناسى را مطالعه مى‏کردند، بخشى ویژه نداشت، البته روان‏شناسان علاقه‏مند به دین مى‏توانستند در انجمن‏ها و محافل دیگر فعالیت کنند . برجسته‏ترین آنها، انجمن روان‏شناسى تغییر شخصیت، (Transpersenal) است، که بر مسائل تغییر حالات خودآگاهى و معنویت، بیش از دین سازمان‏یافته تاکید مى‏ورزد .

نشریه این گروه، «روان‏شناسى تغییر شخصیت‏» است که براى فرضیات و تحقیقات مربوط به تجربه‏هاى دینى ویژه پژوهش‏هاى مبتنى بر روش‏هاى غیرسنتى، راه خروج فراهم مى‏آورد . علاوه بر این، سازمان‏هاى متعددى وجود دارند که روان‏شناسى و سنت‏هاى دینى خاص، مانند مسیحیت و یهودیت را بهبود مى‏بخشند و این سازمان‏ها که روان‏شناسان مربوط به کلیسا خوانده مى‏شوند، به کاربرد روان‏شناسى در مقوله‏هاى بهداشت روانى در محیطهاى دینى، شدیدا گرایش دارند . انجمن امریکایى روان‏شناسان کلیسایى یکى از این گروه‏ها است . گروه دیگر انجمن مسیحیان براى علوم روان‏شناختى است که در خدمت جامعه پروتستان‏هاى انجیلى قرار دارد . این گروه‏ها هزاران عضو دارد; ولى به دو دلیل در رتبه دوم جاى مى‏گیرند .

1 . کوته‏بینى و تنگ‏نظرى ویژه روان‏شناسى امریکاییان که روان‏شناسى را از سایر حرفه‏هاى بهداشت روانى، ارزشمندتر مى‏دانند .

2 . ارزش‏هاى نهفته در سازمان، از علایق اولیه انگاشته شدن معنویت و ابراز رشد معنوى بودن روان‏شناسى که افزایش پندارها در میان روان‏شناسان آزاد و بى‏تعصب مى‏انجامید .

با این همه، روان‏شناسان، کارکنان اجتماعى و روحانیون این سازمان‏ها، نخستین منبع مراقبت‏هاى بهداشت روانى را براى بسیارى از مردم فراهم مى‏آورند و تاثیر عملى این سازمان‏ها قابل ارزیابى و برآورد نیست .

در نهایت‏سازمان‏هاى میان‏رشته‏اى، مانند جامعه مطالعات علمى دین و انجمن مطالعات دینى نیز وجود دارند . روان‏شناسانى که در مورد دین به تحقیق مى‏پردازند، اغلب از نشریات این سازمان‏ها بهره مى‏برند و اکثر آثار این نشریات را داراى کیفیت‏بالا مى‏دانند . در کنفرانس مشترک این سازمان‏ها، تحقیقات جامعه‏شناسى از بررسى و چیرگى فزون‏ترى برخوردار است .

دیدگاه‏هاى روان‏شناختى دین
رالف هود، از شخصیت‏هاى مهم در روان‏شناسى دین امریکا، شش مکتب فکرى روان‏شناسى در خصوص دین پیشنهاد داد: 1 . «مکتب روانکاوى‏» برگرفته از آثار فروید بود و مى‏کوشید انگیزه‏هاى ناخودآگاه عقاید دینى را آشکار سازد . تفاسیر روانکاوى لزوما دین‏ستیز نیست . 2 . «مکتب تحلیل‏گرایى‏» از توصیف‏هاى یونگ در مورد زندگانى معنوى الهام گرفته است . البته اکثر روان‏شناسان توضیح‏هاى یونگ را ناهم‏سو با تحقیقات علمى و داراى نقشى محدود در روان‏شناسى ارزیابى مى‏کنند .

3 . «مکتب objedrelation » توسط روان‏شناسان شکل گرفت، اما تلاش‏هاى خود را بر نفوذ و تاثیر مادر بر فرزند متمرکز ساخت . این مکاتب بر مطالعات بالینى و سایر روش‏هاى توصیفى و تشریحى که بر نمونه‏هاى ساده استوار است، متکى بودند . 4 . مکتب تغییر شخصیت مى‏کوشد در مسیر روبه‏رو شدن مستقیم با معنویات قرار گیرد . این مکتب، پدیده‏هاى معنوى را حقیقى مى‏داند و از شیوه‏هاى گوناگون براى مطالعه تجربیات ماوراى علم بشر استفاده مى‏کند . 5 . مکاتب پدیدارشناسى بر فرضیات نهفته تجربه دینى و رایج کردن این تجربه‏ها میان مردم تاکید مى‏ورزد . این گروه از دانشمندان واکنش‏هاى انتقادى در مسایل تجربى و سنجشى را تایید مى‏کند . 6 . مکاتب سنجشى (اندازه‏گیرى) اکنون روش غالب در روان‏شناسى دین در امریکا به شمار مى‏آید . پیروان این اندیشه جهت استفاده از شیوه‏هاى روان‏شناختى در گستره مطالعه زندگى دینى امیال و آرزوها را تقسیم مى‏کند .

با وجود سنت‏سنجش، مدل گرایش‏هاى برونى - درونى دینى آلپورت، بیش از سى سال این رشته را شکل داد . در راستاى جست‏وجوى رابطه گرایش‏هاى درونى و برونى نگرش‏ها و رفتارهاى اجتماعى، مطالعات بسیار انجام گرفته است . دورنماى درونى و برونى، اساس مطالعات مهم باتسون و دیگران بود . مطالعات و تحقیقات به منظور کشف نقش دین در فائق آمدن بر مسائل نیز در روان‏شناسى رایج است . «پارگامنت‏» از برجسته‏ترین افراد این رشته بود که چگونگى استفاده مردم را از دین براى مقابله با فشارهاى روحى، مورد مطالعه قرار داد .

روان‏شناسان، امکان مرحله‏اى بودن پیشرفت‏هاى دینى را کشف کردند . در این خصوص، تئورى اتصال (ضمیمه) بسیارى از اذهان را به خود معطوف ساخت . در روان‏شناسى شناختى یا شناخت‏نگر که توسط اسپیلکا طرح شد، به موضوع کاربرد دین مى‏پردازد .

تئورى‏هاى روان‏شناسى اجتماعى - از قبیل تئورى جذب و جذابیت - به منظور آزمایش شرایط تجربیات دینى یا درک تحولات دینى به کار مى‏رفته است .

ترس از مرگ و نقش آن در تجربه دینى در این محدوده، به عنوان حلقه ارتباط دین و روان‏شناسى مطالعه شده است . مکاتب سنجش در هر کدام از این محدوده‏ها از شیوه‏هاى روش‏شناسى علمى سنتى که در ارتباط با پدیده‏هاى دینى ارتباط دارد، استفاده مى‏کنند . آنها در این کار بر این نکته که دین با دانسته‏هاى ما در مورد رفتار و اندیشه‏هاى انسانى مرتبط است، تاکید مى‏ورزند . شواهد موجود نشان مى‏دهد که علاقه به مسائل دینى و یا دست کم موضوعات مذهبى در میان روان‏شناسان امریکایى، رشد داشته است . براى مثال موضوع برنامه تلویزیونى انجمن روان‏شناسى امریکا، در ماه آگوست‏سال 1996، دین بوده است . این انجمن کتاب‏هاى مختلفى نیز چاپ کرده است که نقش دین را در تمرین روان‏شناسى بالینى و مشاوره‏اى، بر مى‏رسد .

در میان این کتاب‏ها، کتاب «ریچاردز وبرگین‏» به موضوع درمان مؤثر هنگام مخاطب قرار دادن محترمانه عقاید دینى، مى‏پردازد و امکان برخوردارى از «روان‏شناسى خداشمول‏» را فراهم مى‏آورد . دیدگاه دائرة‏المعارفى دین در روان‏شناسى بالینى در ایالات متحده امریکا در کتاب شافرانسکه یافت مى‏شود . او در این کتاب دیدگاه‏هایى متفاوت ارائه داده است که همه آنها مطلوبند و در مقوله دین‏درمانى و عقایددرمانى مى‏گنجند . این جنبش در آغاز بحث‏هاى تاریخى گوناگون میان آلن‏برگین و آلبرت‏آلیس پدید آورد که در نشریه روان‏شناسى بالینى و مشاوره به چاپ رسید . این مناظره‏ها اختلافات فاحش فرضیات طبیعت‏گرایانه آلیس و فرضیه‏هاى مبتنى بر وجود خدا و وحدانیت‏برگین را آشکار مى‏سازد و فضاى آن روزگار را که از نگرانى‏هاى روزافزون پست‏مدرن در مورد ارزش‏ها و فرضیات روبه گسترش علم آکنده بود، باز مى‏نمایاند .

این فضا سبب شد که روان‏شناسان با دید بازتر به مطالعه دین و کاربرد مقوله‏هاى بهداشت روانى روى آورند . البته علاقه دانشجویان به روان‏شناسى دین کافى بود تا این دروس در بسیارى از دانشگاه‏ها و دانشکده‏ها باقى بماند و روش‏هاى گوناگون دیدگاه‏هاى روان‏شناسى در مورد دین، همچنان مورد مطالعه قرار گیرد .

گرایش‏هاى اخیر و جهت‏هاى آینده
روان‏شناسى دین در امریکا با مشکلات و فرصت‏هاى بسیار روبه‏رو است و این امکان وجود دارد که در آینده از اهمیت افزون‏ترى برخوردار گردد . بى‏تردید دروس و رشته‏هاى عملى روان‏شناسى دین در امریکا، همچون دیگر کوشش‏هاى انسانى، از خطا پیراسته نیست . در این گستره، انتظار از روان‏شناسان به دلایلى که ادامه تنش میان روان‏شناسى رایج‏بوده و دین یکى از آنان به شمار مى‏آید، محدود خواهد بود . این دو حوزه، فرضیات مختلف را درباره آنچه شواهد درست پدید مى‏آورد، استوار گردیده‏اند . هنوز هم روان‏شناسانى وجود دارند که مى‏کوشند فرضیات تغییر یافته را مورد توجه قرار دهند . موفقیت کتاب ریچاردز وبرگین که در زمان انتشارش از پرفروش‏ترین کتاب‏هاى انجمن روان‏شناسى امریکا شمرده شد، چنان اظهار مى‏دارد که روان‏شناسان منفرد در کارهاى پیشرفته خویش با دین درگیرى دارند . این موضوع نشان مى‏دهد که در آینده، مقوله‏هاى مربوط به دین، توجه روان‏شناسان بیشترى را به خود جلب خواهد کرد و در میان روان‏شناسان محقق، تنش علمى، فزونى مى‏یابد; همانند روان‏شناسى عصبى، روان‏شناسى تکاملى و سایر زیررشته‏هایى که به ترقى و پیشرفت ادامه مى‏دهند . ممکن است روان‏شناسان علاقه‏مند به دین با توسعه تحقیقات و تئورى‏هاى موفقیت‏آمیز به شکاف‏هاى موجود بپردازند . براى مثال تئورى ضمیمه مى‏تواند با روان‏شناسى تکاملى سازگار باشد; هر چند این پژوهش‏ها، رشته‏اى را پیشنهاد مى‏دهد که به روان‏شناسى بیش از دین توجه دارد . روان‏شناسى دین بر فرایند درک و فهم ما از دین، تاکید مى‏ورزد . روان‏شناسى دینى بر تفاسیر مذهبى روان‏شناسى پاى مى‏فشارد . مشکل همیشگى روان‏شناسى دین، تامین بودجه و سرمایه‏گذارى در امر تحقیق است . این رشته هرگز پشتیبانى مالى بسیارى در امریکا دریافت نکرده است . دانش ما در این گستره با شکاف‏هایى مهم روبه‏روست . با کمبود سرمایه‏گذارى، پیشرفت تحقیقات در مقایسه با سایر رشته‏ها کندتر خواهد بود و اجراى یک تحقیق کامل و بى‏نقص، ناممکن مى‏نماید . براى مثال این رشته به مطالعات طولى سخت نیاز دارد، اما مشکلات و هزینه‏هاى این شیوه تحقیق، اجراى آن را بدون پشتیبانى مالى غیرممکن مى‏سازد . این مسئله که پیشرفت در این رشته را به تاخیر مى‏اندازد، بدان واقعیت‏بازمى‏گردد که اکثر روان‏شناسان علاقه‏مند به مقوله دین، یا بالینى‏اند یا مشاوره‏اى .

نیازهاى نگهدارى و ادامه کارهاى بالینى، ارائه تحقیقات برپایه روان‏شناسى دین را براى آنان دشوار مى‏سازد . با این وجود در مقایسه با گذشته، دلایل خوشبینانه‏ترى نیز وجود دارد; بطور کلى این گونه رقابت‏ها ممکن است نحوه سرمایه‏گذارى و بودجه تحقیقات دینى را بهبود بخشد . افزون بر این، تلاش‏هاى اخیر انجمن روان‏شناسان امریکا در تاسیس «روان‏شناسى مثبت‏» نیز سبب خوش‏بینى است . این نوع روان‏شناسى بر عواملى که ممکن است در بهداشت روانى مؤثر باشد، توجه و تمرکز دارد . دست کم یک روان‏شناس برجسته، تاثیرهاى دین در بهبود بهداشت روانى را بیان کرده است و به نظر مى‏رسد این تلاش‏ها ادامه یابد . بدون در نظر گرفتن این حمایت‏ها در مورد تحقیقات، این نکته که پژوهش‏ها باید از نظر روش‏شناسى سالم و بى‏نقض باشد، همیت‏بسیار دارد . اگر روان‏شناسى دین بخواهد از تاثیر گسترده‏تر در جامعه روان‏شناسى امریکا برخوردار باشد، باید از نظر روش‏شناسى بسیار دقیق و موشکافانه باشد .

نتیجه‏گیرى
مطالعه روان‏شناسى دین، بخش با اهمیت و هدف‏مند روان‏شناسى در امریکا به شمار مى‏آید . روان‏شناسى دین با درک ما درباره مردم ارتباط دارد; زیرا با توجه به این که بیش از 90 درصد امریکاییان خداباورند، بعد مهمى از زندگى در امریکا را مورد خطاب و توجه قرار مى‏دهد . روان‏شناسى دین براى مطالعه نگرش‏ها، حس نوع‏دوستى و گذشت و بسیارى دیگر از پدیده‏ها که روان‏شناسان به آن علاقه‏مندند، منبعى غنى از اطلاعات به شمار مى‏آید . روان‏شناسى دین، همچنین ابتکار و خلاقیت روان‏شناسان را در اجراى تحقیقات ساختارى که نمى‏توان آنها را از طریق آزمایش به سادگى مطالعه کرد، به چالش مى‏اندازد . به طور خلاصه، پیوند بین روان‏شناسى و دین، به روان‏شناسى کمک مى‏کند تا ارتباط تاریخى خویش را با فلسفه حفظ کند . از آن جا که روان‏شناسى در پى استخدام فنون و علوم طبیعى است، روان‏شناسى دین به ما یادآورى مى‏کند که ریشه ما در فلسفه قرار دارد و فرضیاتى که در خصوص موضوعاتمان پدید مى‏آوریم، براى علوم مفاهیمى مهم به ارمغان مى‏آورد .

تبلیغات