آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

چهارمین روز از شعبان سال 26 ه .ق. عیدى دیگر بر اعیاد شیعه اضافه شد. شادى و سرور صحن دلهاى بسیارى را روشنایى عشق بخشید. مردم مدینه به خانه على علیه‏السلام رهسپار بودند تا بهترین تبریکات خود را به پدر و مادر طفل نو رسیده بیان کنند.
امّ‏البنین، مادر مهربان کودک، قنداقه «ماه» را در آغوش «خورشید ولایت» على علیه‏السلام گذارد و آن حضرت نخست الماس لبان را با بلور پیکر فرزند عزیزش آشنا نمود. سپس با چسبانیدن او به سینه خود، نخستین سخنان خویش را که نغمه توحید و نبوّت و سرود ولایت بود، در گوش راست و چپ او بیان کرد. پس از اذان و اقامه، نام وى را «عبّاس» نهاد.1 عبّاس؛ یعنى شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد، خشمگین در برابر دشمنان و شادمان در مقابل دوستان.2
ناگاه دستان عبّاس از قنداقه نمایان شد و امام آنها را بوسید و بر چشمان خود گذارد. گویى دو دست کوچک این طفل، انقلاب بزرگى در درون حضرت به پا کرد که اشک از دیدگان او جارى شد و با غمى جانکاه و آهى سوزان، در برابر چشمان لبریز از تعجّب اطرافیان فرمود:
«گویا مى‏بینم که این دست‏ها یوم الطّف3 در کنار شریعه فرات در یارى برادرش حسین از بدن جدا خواهد شد.»4
نامگذارى به عبّاس، چرا؟
واژه عبّاس به اصطلاح ادبى، صیغه مبالغه است و علاوه بر معانى بیان شده آن در این مقاله، «با صلابت» هم، معنى مى‏دهد. از آنجا که حضرت على علیه‏السلام با بصیرت ملکوتى خود، عبّاس را نسبت به دشمنان و معاندان، قاطع و خشن مى‏دانست و از مصداق‏هاى روشن «اشدّاءُ على‏الکفّار»5 مى‏شمرد، نام او را به مناسبت ساختار وجودى‏اش، «عبّاس» نامید. این نام از همان عصر، نشانگر شهامت و شجاعت عبّاس بود.6
مرحوم علاّ مه حایرى مى‏گوید: «وسمّاه امیرالمؤمنین علیه‏السلام بالعبّاس، لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عُبوسته فى‏قتال الأعداء؛ امیر مؤمنان على علیه‏السلام او را از این روى عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان، آگاهى داشت.»7
سنّتى زیبا
روز هفتم میلاد عبّاس، حضرت على علیه‏السلام فرزند دلبندش را طلبید. او را در آغوش پرمهر خود گرفت و پس از ترنّم یاد خدا، بنا به سنّت پسندیده اسلام، موهاى سر کودک را تراشید و هم وزن آنها، طلا یا نقره به مستمندان صدقه داد. سپس گوسفندى به عنوان «عقیقه» ذبح کرد تا آن صدقه و این قربانى، پیکر پاک عبّاس کوچک را از سلامتى بهره‏مند ساخته و براى فرداى زندگانى او برکاتى بیافرینند.8
قامت بلند و جمال رعنا
سیره‏نویسان در مورد چهره زیبا، قامت بلند و چالاک و بازوهاى ستبر عباس علیه‏السلام چنین نوشته‏اند: «کان عبّاس ابن امیرالمؤمنین رجلاً جمیلاً وسیماً یرکب الفرس المُطَهّم و رِجْلاهُ یَخُطّان فى‏الأرض؛ عبّاس پسر امیر مؤمنان على علیه‏السلام مردى زیبا، خوش سیما و بلند قامت بود به طورى که وقتى بر اسب قوى و بلند سوار مى‏شد، پاهایش در زمین کشیده مى‏شد.»9
و در تعبیر دیگر آمده:
«وقتى سوار بر اسبهاى قوى و چالاک مى‏شد و پاهایش را بر رکاب مى‏نهاد، زانوهایش به کنار گوش‏هاى اسب مى‏رسید.»10 لذا امّ‏البنین علیهاالسلام از چشم‏زخم حسودان در مورد عباس علیه‏السلام هراس داشت و براى حفظ وى از گزند، به خدا پناه مى‏برد.11 او در این راستا، اشعار زیر را سرود:
اُعیذُهُ بالواحِدِ     مِن عینِ کلِّ حاسِدِ
قائمهم و القاعِدِ     مُسْلِمهِم و الجاحِدِ
صادِرِهم و الوارِدِ     مَولِدِهم و الوالِدِ
فرزندم عبّاس را در پناه خداوند یکتا و بى‏همتا قرار مى‏دهم؛ از گزند چشم حسودان از ایستاده و نشسته، مسلمان و غیر مسلمان، حاضر و مسافر، پدر و فرزند.12
شخصیت حضرت عباس علیه‏السلام
به گفته روان‏شناسان، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش به سزایى دارند. حضرت عباس علیه‏السلام به عنوان انسان کامل از این سه عامل برخوردار بود.
در مورد عامل اوّل (وراثت) عباس علیه‏السلام عالى‏ترین ارزش‏ها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برد. در مورد عامل دوم (تربیت) آن حضرت در محضر پدرى مانند على علیه‏السلام ، و مادرى همچون امّ‏البنین علیهاالسلام تربیت گردید و در خانه على علیه‏السلام در کنار فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام ، (حسن، حسین، زینب و امّ‏کلثوم علیهم‏السلام ) از عالى‏ترین درجه‏هاى تربیتى برخوردار بود. به ویژه در شجاعت و دلاورى در میدان‏هاى نبرد، حضرت عباس علیه‏السلام در مکتب تربیتى پدر آنچنان رشد کرد که فارغ‏التّحصیل کامل شد.
آرى، عبّاس در زیر سایه پدرى بزرگ شد که آن پدر مى‏فرمود:
«السَّیفُ و الخنجر ریحاننا ـ اُفٍّ علَى النّرجِسِ و الیاسُ
ـ شرابنُا من دمِ اَعدائِنا ـ و کأسُنا جمجمة الرَّأس؛ شمشیر و خنجر، شاخه گل ما است. اف بر گل نرجس و گل یاس، نوشیدنى ما خون دشمنان ما است و جام آن نوشیدنى، جمجمه سر است.»13
فرزندان على علیه‏السلام به خصوص نور چشمش عباس علیه‏السلام این درس را از پدر آموخته بود، از این رو با کمال دلاورى با صورت، گلو و سینه‏اش از تیر، شمشیر و نیزه دشمن استقبال مى‏کرد؛ گویى هر یک از تیرها، شاخه گلى است که از معشوق به عاشق مى‏رسد.
در عامل سوم (محیط) نیز مى‏توان گفت:
او در محیطى که فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام به وجود آورده بودند و بنى‏هاشم و تربیت‏یافتگان پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و على علیه‏السلام وجود داشتند، رشد و نمو نمود؛ محیطى که سراسر نور، صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط جز اخلاق نیک اسلامى، شیوه‏هاى ارجمند و ارزش‏هاى والاى انسانى، چیز دیگرى مطرح نبود.
به این ترتیب، شخصیت ابوالفضل العبّاس علیه‏السلام از همان آغاز زندگى بر اساس این سه پایه مهم و صحیح، تکوین یافت و با زمینه‏هاى بسیار عالى در حدّ نزدیک «عصمت» که در وجود مبارکش ریشه یافته بود، بزرگ شد و با چنین شکل‏گیرى بسیار عالى به بالندگى رسید.14
علم و معرفت در کودکى
عبّاس کوچک هر روز گوهرى گرانقدر از معارف بى‏کران پدر و برادران به دست مى‏آورد و همراه با سخنان تشویق‏آمیز مادر، سعى بیشترى در فراگیرى آموزه‏هاى آسمانى مى‏نمود، به گونه‏اى که امیرمؤمنان على علیه‏السلام جلوه‏هاى پرورش فرزند خود را در علم و معرفت، این‏گونه توصیف مى‏نمود:
«اِنَّ ولدى العبّاس زُقَّ العلم زُقّاً؛ همانا فرزندم عبّاس در کودکى علم آموخت و به سان کبوترى که بچّه خود را آب و غذا مى‏دهد، این گونه از من معارف را فرامى‏گرفت.»15
این بیان، حاکى است که حضرت عباس علیه‏السلام در دوران خردسالى، از سینه مادر علم، معرفت و حکمت را نوشیده و در دامان علم و حکمت رشد کرده و داراى علم لدنّى بوده است.16
روزى على علیه‏السلام در دوران کودکى عباس علیه‏السلام به او فرمود:
فرزندم! بگو یک (واحد). و او گفت: یک (واحد). حضرت ادامه داد: بگو دو (اثنین). اما عبّاس خوددارى کرد و گفت: پدر جان! شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده‏ام، دو بگویم!
در این هنگام لبخند رضایت و شکوه عشق بر رخسار على علیه‏السلام نمایان شد و او با علاقه بسیارى، پیشانى عبّاس عزیزش را بوسید.17
اسوه ادب
حضرت عباس علیه‏السلام از همین مکتب درخشان، درس «ادب» را نیز آموخته بود و این ویژگى در تمام مراحل زندگى‏اش ادامه داشت. در اینجا به چند نمونه از سیره ملکوتى آن حضرت بسنده مى‏شود.
1. عبّاس بدون اجازه در کنار امام حسین علیه‏السلام نمى‏نشست و پس از اجازه نیز مانند عبد خاضع دو زانو در برابر مولایش مى‏نشست.18
2. روایت شده در طول 34 سال عمر حضرت عباس علیه‏السلام آن بزرگوار هرگز به برادرش امام حسین علیه‏السلام «برادر» خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتى مانند: سیّدى، مولاى، یابن رسول‏اللّه آن حضرت را صدا مى‏زد، جز در لحظه شهادت که صدا زد: «برادر! برادرت را دریاب.» این گفتار پایانى او نیز یک نوع ادب بود، زیرا بیانگر آن بود که برادرت رسم برادرى را با بهترین وجه ادا کرد و تو اى برادر، اکنون با مهر برادرى به من بنگر.19
3. روزى امام حسین علیه‏السلام در مسجد آب خواست. عباس علیه‏السلام که در آن هنگام کودک بود، بى‏آنکه به کسى بگوید، با شتاب از مسجد بیرون آمد. پس از چند لحظه دیدند ظرفى را پر از آب کرده و با احترام خاصّى آن را به برادرش امام حسین علیه‏السلام تقدیم کرد. روز دیگرى، خوشه انگورى را به او دادند. او با اینکه کودک بود، با شتاب از خانه بیرون آمد، پرسیدند: کجا مى‏روى؟ فرمود: مى‏خواهم این انگور را براى مولایم حسین علیه‏السلام ببرم.20
نوجوانى و جوانى
حضرت ابوالفضل العبّاس حدود 15 سال از زندگانى بابرکت خویش را در کنار پدر بزرگوارش حضرت على علیه‏السلام گذرانید و بعد از آن هم در سایه لطف و مرحمت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام زندگى کرد و همچون عبدى فرمان‏بردار، در خدمت این دو بزرگوار بود. آرى، پدر و مادر گرانقدرش او را این‏چنین تربیت کرده‏اند که باید در برابر امام خود، متواضع و مطیع باشد. و چه خوب عباس علیه‏السلام این معنا را درک نمود! همدلى و همراهى عباس علیه‏السلام با برادران و شیفتگى او نسبت به سخنان و دستورات پدر و مادرش، نشانه‏اى صریح از شعور و درک والاى او بود، که هر روز بیشتر از گذشته، شهد دانش و دانایى را در کام اندیشه‏اش شیرین‏تر مى‏کرد و با آداب و اخلاق اسلامى آشناتر مى‏گشت.
بى‏شک همراهى حضرت ابوالفضل علیه‏السلام با پدر، فرصتى زرّین در بهره‏گیرى از صفات و فضائل على علیه‏السلام در سفر و وطن، حرب و محراب براى او پدید آورد تا در حوادث آینده یکایک این اندوخته‏هاى ارزشمند را به کار گیرد و در لحظه‏هاى خطر استفاده نماید.
مهم‏ترین رشادت ابوالفضل علیه‏السلام در این دوران، به خاک افکندن هفت پسر ابوشعثا و پدر خیره‏سر آنان در نبرد صفّین بود، که نمونه‏اى از انبوه فضایل وى به حساب مى‏آید؛ لحظه‏هایى که برق عشق و شوق از سیماى سپاه على علیه‏السلام مى‏درخشید و سنگینى و شرمندگى معاویه و همراهانش را در صفّین سر بزیر ساخت.21
ازدواج و فرزندان
پیوند مقدّس حضرت عباس علیه‏السلام با لُبابه دختر عبیداللّه بن عبّاس بن عبدالمطلّب، نقش به سزایى در شخصیت او داشت؛ ایمان نهفته در اعماق قلب وى را استحکام بیشترى بخشید، برکاتى ارزشمند به جاى گذارد و فرزندانى کوشا و شکیبا که هر یک صحیفه‏اى از فضیلت ابوالفضل علیه‏السلام بود، پدید آورد.22
«عبیداللّه» نخستین پسر او، قاضى مکه و مدینه شد و فرزندان او همگى از عالمان برجسته شیعى گردیدند. رهبرى مسلمانان را در مناطقى چون: قم، شیراز، مصر، یمن و حرّان عهده‏دار شد. عظمت عبیداللّه چنان چشمگیر بود که امام سجّاد علیه‏السلام او را تربیت نمود، سپس دخترش خدیجه را به ازدواج او درآورد.23
«فضل» دیگر فرزند قمر بنى‏هاشم علیه‏السلام است که گستره دانش و ولایتش، وى را زبانزد ساخته بود، به گونه‏اى که برخى از خردورزانِ نکته‏سنج، کنیه «ابوالفضل» را براى حضرت عباس، برخاسته از وجود این فرزند بافضیلت دانسته‏اند.
دیگر پسر عباس علیه‏السلام ، «محمّد» بود که در کربلا و در پانزده سالگى جام شهادت را عاشقانه نوشید.24
پى‏نوشت‏ها:
1. روزنامه رسالت (5 / 2 / 1378)، ص 1، مقاله «سپهسالار عشق» جرعه‏اى از فرات فضائل حضرت ابوالفضل7، دکتر احمد لقمانى.
2. ر. ک: منتهى‏الارب، کلمه عبّاس؛ تنقیح‏المقال، ج 2، ص 28.
3. منظور، «روز عاشورا» است.
4. خصائص‏العبّاسیه، آیت‏اللّه شیخ ابراهیم کلباسى نجفى، ص 119.
5. فتح / 48.
6. خصائص‏العبّاسیه، ص 118
7. معالى‏السّبطین، آیت‏اللّه حائرى مازندرانى، ج 1، ص 437.
8. ر. ک: العبّاس‏بن‏على علیه‏السلام ، باقر شریف قرشى، ص 25؛ مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
9. بحارالأنوار، ج 45، ص 39.
10. فرسان‏الهیجاء، ج 1، ص 190.
11. پرچمدار نینوا، محمّدى اشتهاردى، ص 32.
12. سردار کربلا، ترجمه کتاب العبّاس، سیّد عبدالرّزاق مقرّم، ص 164.
13. دیوان منسوب به حضرت على علیه‏السلام .
14. ر. ک: پرچمدار نینوا، ص 35 و 36.
15. ثمرات‏الأعواد، ج 10، ص 105؛ مولد العبّاس بن على علیه‏السلام ، محمّدعلى النّاصرى البحرینى، ص 62.
16. اقتباس از «فرسان الهیجاء»، ج 1، ص 192.
17. همان، ص 191.
18. معالى‏السّبطین، ج 1، ص 443.
19. پرچمدار نینوا، ص 43.
20. شخصیت ابوالفضل علیه‏السلام ، عطایى خراسانى، ص 116 و 117.
21. جهت مطالعه تفصیلى این واقعه، ر. ک: وسیلة‏الدّارین، موسوى، ص 269؛ مولدالبّاس بن على علیه‏السلام ص 64؛ الکبریت‏الاحمر، علاّمه بیرجندى، ج 3، ص 2؛ پرچمدار نینوا، ص 96 ـ 90.
22. ر. ک: مقاله «سپهسالار عشق»، ص 1.
23. بطل‏العلقمى، عبدالواحد المظفّر، ج 3، ص 429.
24. حضرت اباالفضل علیه‏السلام ، سید حسن صدر، ص38.

تبلیغات