آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

اشاره: دوران هشت ساله دفاع مقدس آزمونی بزرگ برای مردم مسلمان ایران بود; آزمونی که به مدد رهبری امام راحل، قدس سره، با سربلندی و افتخار پشت سر گذاشته شد. اما با پایان جنگ تحمیلی مردم ما آزمونی دشوارتر را تجربه می کنند; آزمونی که یک سوی آن دنیا با همه مظاهر فریبنده آن و سوی دیگر آن دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی و سالهای خون و آتش است.
اما چگونه می توان از این آزمون نیز سربلند بیرون آمد، و چگونه می توان راه شهیدان و رادمردان سالهای نبرد و حماسه را ادامه داد و بر حفظ ارزشها پایداری نمود؟ این موضوعی است که در این مقاله به بررسی آن پرداخته شده است، ضمن گرامیداشت هفته دفاع مقدس توجه خوانندگان عزیز را به این مقاله جلب می کنیم.
شناخت هر پدیده و حقیقتی، در گرو عواملی چند است که افق دید و زاویه نگاه آدمی، از مهمترین آن عوامل به شمار می رود. نگاههای مختلف از زوایای گوناگون، شناختهایی متفاوت به انسان می دهد و بنابراین، در نگاه به هر پدیده، باید مراتب و مواضع شناخت را مورد توجه قرار داد.
هشت سال دفاع مقدس ملت ایران، از جمله حقایق و پدیده هایی است که می توان از دریچه های مختلف به آن نگریست. این برهه فرازمند و پر افتخار نظام اسلامی، تاکنون از ابعاد گوناگون مانند بعد سیاسی، نظامی، جغرافیایی، علمی، حماسی، تاریخی، مقایسه ای و جنبه های دیگر مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته و علیرغم گفته های بیشمار، نهفته ها و نگفته ها نیز هنوز، بسیار دارد.
بعد معنوی و عرفانی، یکی از آن نگاهها و ابعاد ژرف و عمیق هشت سال دفاع مقدس است که چون گنجینه ای دست نخورده، آکنده از در و گوهر بوده و می سزد که از این منظر، بس فزونتر بدان بنگریم و بر کوله بار معرفت و بینش خویش، بیفزاییم.
در این دیدگاه، همواره به وجهه ملکوتی و باطنی پدیده ها می نگرند، و جوهره اصلی این نگاه نیز همیشه اتصال و ارتباط پدیده ها با حضرت حق و تجلی جمال جمیل او در آنهاست. از این دریچه است که بزرگ قهرمان حماسه کربلا حضرت زینب، علیهاالسلام، در خاک و خون غلتیدن عزیزترین بندگان الهی، شهادتها، سوختنها، اسارتها، مصیبتها و آن همه سختیها و ناملایمات را زیبا و والا می بیند و اظهار می دارد:
ما رایت الا جمیلا. (1)
من جز زیبایی ندیدم!
و امام امت، آن بزرگمرد الهی و عارف ژرف نگر بی بدیل، از جنگ تحمیلی به عنوان «نعمت ربوبی » یاد می کند.
و درست به همین روست که معرفت جرعه نوشان کوثر معرفت و ره پویان کوی جهاد و شهادت، دلشان همواره به یاد آن هشت سال می تپد و مرغ جانشان در آن حال و هوای معنوی و نورانی پرواز می کند. آری، سالهایی که به تعبیر «باغبان باغ عشق و شهادت »، خمینی عزیز، بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می داد.
و پیروان مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنام، بر گلدسته های آن، اذان شهادت و رشادت سر می دادند. (2)
سالهایی که پرستوهای مهاجر، از دروازه شهادت به معراج وصل محبوب شتافته، یک شبه ره صد ساله می پیمودند.
سالهایی که هر گاه دفتر دلها و آرزوها را می گشودی، در هر ورق و صفحه آن، نوشته نبود مگر قطع تعلقات، عشق به شهادت، آسمانی شدن، وصل محبوب، دیدار رخسار یار، از خود رستن و به خدا پیوستن و مانند اینها.
و در صحنه عمل، نمی دیدی مگر صفا، صمیمیت، ایثار، محبت، خلوص و...
آیا باب فیض بسته شد؟
و اکنون بعد از گذشت بیش از یک دهه از پایان جنگ، هنوز شیرینی آن روزها و آن معنویتها در ذائقه جان انسانها احساس می شود; انسانهایی که خود در «باغ جبهه ها»، هر دم رایحه روح بخش عشق به شهادت و وصال، مشام جانشان را عطرآگین می ساخت، و لذت قرب به معشوق و پرواز تا بی نهایت را با تمام وجود، می چشیدند!
اما در کنار این احساس حلاوت و شیرینی، تلخی حسرت آن روزها نیز آزارشان می دهد. همواره با افسوس و حسرت از آن برهه یاد کرده و بازگشت به آن حال و هوا و آن قرب و لذت و عشق به شهادت را بسان یک افسانه می پندارند.
آنان بر این باورند که آن شرایط و آن معنویتها، اوجها، معراجها و پروازها دیگر تمام شد! و دیگر هیچ وقت باز نمی گردد!
دیگر نمی توان پای در بلندای راه «همت »ها، «باکری »ها، «بروجردی »ها، و دیگر شهیدان شاهدی نهاد که از ذره ذره وجودشان بوی خدا و اشتیاق به شهادت، می شنیدی; و لحظه لحظه عمرشان در راه نبرد و مبارزه برای حق می گذشت...
آیا براستی همین طور است؟
آیا براستی این باب فیض کلا بسته شد؟
آیا آن معبر مقدس و مبارکی که می شد از آن به سوی معشوق پر کشید و به منزلت شهیدان رسید، دیگر باز نیست؟
آیا باب رشد و تکامل و معنویت از این معبر، هیچ گشوده نیست؟
شما ای سلحشوران جبهه های نبرد!
ای سنگرنشینان هشت سال دفاع مقدس!
ای حماسه آفرینان کشور امام زمان!
و ای همه جوانان و انسانهایی که به دنبال «گمشده » می گردید و حسرت درک آن ایام و آن معنویتها را دارید!
نیک به پاسخ این پرسشها، گوش دل بسپارید:
راه هرگز بسته نیست!
سفره زیبای هشت سال دفاع مقدس، البته، برچیده شد; اما باب فیض حضرت حق، هیچ گاه بسته نبوده و نخواهد بود; مگر این که نزول فیض تکامل و هدف والای خلقت انسان را تنها برای همان هشت سال، محدود و محصور بدانیم; و حاشا که نظام سنن آفرینش و فیض ربوبی، ناقص و ابتر باشد.
شهیدان و منتظران شهادت در قرآن
زیاد در انتظارت نگذارم!
بنگر ای عزیز! در دیدگاه قرآن، شهیدان و منتظران شهادت، هر دو یک مرتبت دارند و بر قله یک منزلت ایستاده اند; فقط به یک شرط; که بر پیمان الهی خویش، همچنان پایدار و استوار باشند.
حضرت حق می فرماید:
من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدواالله علیه، فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا. (3)
همانا از مؤمنان، بزرگمردانی هستند که صادقانه به میثاق الهی خود وفا کردند، پس گروهی از آنان بر عهد خود ایستادگی کردند [تا در راه خدا شربت شهادت نوشیدند]، و گروهی نیز در انتظار [شهادت]اند و عهد و پیمان خویش را هیچ تغییر ندادند.
در این آیه شریفه، خداوند از «یک گروه » سخن گفته و فضیلت بلند آنان را به تمامی انسانهای مؤمن و متعهد معرفی می کند. آن «یک گروه » عبارتند از «مردان بزرگ و مؤمنی که صادقانه به عهد و پیمان خویش وفا کردند». سپس بدین نکته می پردازد که از این گروه «مردان الهی »، برخی اجلشان سر آمد و در میدان نبرد به شهادت رسیدند، و برخی دیگر سر نیامد و «در انتظار شهادت به سر می برند» و خصوصیت بزرگ آنان این است که همچنان بر آن عهد و پیمان وفا دارند.
پس سخن از «یک گروه » است و «یک منزلت »; بزرگمردانی که به عهد خدایی خویش وفا کرده و آن را تغییر ندادند. از این مردان الهی، برخی شهید شدند و برخی نیز منتظر شهادتند.
بنابراین در دیدگاه قرآن، آنان که بر عهد و میثاق خویش وفادار و پایدار باشند و آن سان بر روی خود کار کرده و خویش را «بسازند» که آماده و منتظر شهادت باشند، با شهیدان یکسان خواهند بود.
و از این روست عزیزان; که می نگرید: راه باز است!
آری البته در زمان هشت سال دفاع مقدس، انسانها به تعبیری در «سرازیری فیض » بودند. آن قدر معنویت، حال و هوای شهادت و زمینه قرب به حق فراهم بود که هر کس اهل این راه بود، می توانست آن را بسرعت طی کند و در مراتب رشد و کمال پرواز نماید.
اما اکنون، انسانها به زمان همان تعبیر در «سربالایی فیض » قرار گرفته اند و طی این راه، بسی مشکلتر است، اما در هر حال، راه بسته نیست. و بعلاوه، آیا چنین نیست که هر چه مبارزه سخت تر و راه مشکلتر باشد، ثواب و ارزش آن نیز فزونتر خواهد بود؟
آری، دقیقا همین است.
انتظار، مکتب خودسازی و آمادگی
اکنون اگر بپرسی: آیا راهی «میان بر» و سرازیر وجود دارد که بتوان آن را بسرعت طی کرد و به مقصد رسید؟
می گویم: آری، هست!
مکتب انتظار امام عصر، علیه السلام، مکتبی که اگر صادقانه در آن پا نهی و دل به محبوب دهی، تو را بدین قله بلند و مقصد ارجمند خواهد رسانید.
آیا در معارف و تعالیم این مکتب نخوانده ای که:
من هر روز صبحگاهان و در تمام عمر خویش، با مولای خود صاحب الزمان، عهد و پیمان می بندم، و بر این میثاق نیز بس استوارم و از آن هیچ گاه باز نخواهم گشت. بارالها مرا از یاران و یاوران او و... از آنان قرار بده که در میدان نبرد و در حضور او، شهدشهادت نوشیده وفدای اومی شوند.
بارالها، اگر در این رهگذر، عمرم به سر آمد و از دنیا رفتم، هنگام ظهور، مرا از قبرم برون آر، در حالی که کفنم همچون لباس رزمم باشد، و در راه یاری آن حضرت، شمشیر از نیام برکشیده، نیزه به دست گرفته، و ندای آن امام همام را لبیک گویم. (4)
لطف این تربیت والا و انسان ساز در مکتب انتظار و محبت امام عصر، علیه السلام، در این است که:
اولا: انسان «منتظر شهادت » می سازد، و براستی چنین می کند.
و ثانیا: حتی با سر آمدن اجل نیز، این باب بسته نمی شود! بلکه اگر انسان حقیقتا جوهره انتظار و آمادگی شهادت را در جان خویش به وجود آورده باشد، هنگام ظهور به اذن الهی، به این جهان برگشته (5) و به دیدار یار و توفیق جهاد و سرانجام شهادت، آن هم در پای رکاب امام زمان، علیه السلام، نایل خواهد گشت.
پس در حقیقت، انتظار و محبت امام عصر، علیه السلام، همان بستر و راهی است که برای رسیدن به منزلت «منتظران شهادت » در مکتب قرآن، می توان بسرعت و باشتاب در آن ره سپرد و به مقصد نزدیک گردید.
و این، از آن روست که در مکتب انتظار، انسان با جوهره معرفت، محبت و اطاعت امام زمانش، می تواند «خود را بسازد» و چنان از تعلقات و موانع انسانیت و تکامل رها گردد که بحقیقت، آماده پرواز به کوی محبوب و منتظر شهادت شود.
فقط...
آری، فقط باید در این کوی، جدا گام نهاد
شمه ای از معرفت امام زمان بر لوح دل نوشت و جرعه ای از جام محبت آن عزیز نوشید.
و سپس شاهد پرواز و معراج روح تشنه خویش بود.
ما، همه به مکتب امامت و ولایت امام عصر، علیه السلام، معتقد هستیم و نوعا منتظر اوییم. چقدر فرق است که کسی «بگوید»: حلوا شیرین است، و کسی که حلوا را بچشد و حلاوت آن را با تمام وجود احساس کند!
آری، عزیزان!
شما که در حسرت آن روزها، آن معنویتها، و آن پروازها و معراجها به سر می برید! در این وادی قرآنی پای نهید و بنگرید چه سان می توان آسان، این راه را طی کرد و از «میان بر» به مقصد نزدیک شد.
نتیجه اینکه:
1- آدمی برای تکامل آفریده شده، و تکامل او رسیدن به مقام انسانیت و قرب حضرت حق است.
2- این جهان و امکاناتی که در اختیار آدمی است، راه و وسیله رسیدن به این مقصد عظیم است.
3- بر اساس این غایت و هدف حکیمانه الهی، راه فیض و نیل به تکامل برای انسان همیشه باز است و هیچ گاه بسته نمی شود.
4- طی این راه و رسیدن به مقام قرب، حتی به مرتبت شهیدان در همه زمانها امکان پذیر است.
5- از دیدگاه قرآن، انسان مؤمنی که صادقانه به عهد بندگی خویش وفا کرده و به مرتبه «منتظر شهادت » برسد، در مقام و منزلت با شهیدان یکسان خواهد بود.
6- والاترین و عینی ترین بستر حرکت در این مسیر، مکتب انتظار امام عصر، علیه السلام، است.
7- ثواب یک یا بیست یا هزار شهید یا غلتیدن در خون خود در راه خدا (6) و مانند آن که در روایات معتبر برای منتظر امام زمان، علیه السلام، وارد شده، همه از این دیدگاه بخوبی قابل توجیه عقلی و منطقی است.
8- در این مکتب، انسان می تواند در فضایی بسیار معنوی و نورانی، تا آخر عمر زندگی کرده و برای درک محضر امام عصر، علیه السلام، و نبرد در رکاب آن حضرت، حتی برای بعد از مرگ نیز امیدوار باشد.
سخن را با این کلام شیوای امام شهیدان به پایان می بریم که:
جنگ ما، جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست. جنگ ما، جنگ فقر و غنا بود. جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود; و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایی که خیال می کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایی نرسیده ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگی و صلابت بی فایده است... (7)
پی نوشتها:
1. بحارالانوار، ج
2. این تعبیرات از پیام امام خمینی، در وصف بسیج استفاده و اخذ شده است.
3. سوره احزاب (33)، آیه 23.
4. ترجمه فرازی از «دعای عهد»، مفاتیح الجنان.
5. اشاره به مساله «رجعت » که از عقاید مسلم و مستدل شیعه است.
6. ر.ک: الصدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، ج 2، ص 377.
7. از پیام امام خمینی، قدس سره، به حوزه های علمیه (3/12/1367)

تبلیغات