آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

د) پال کندی از استادان مشهور انگلیسی دانشگاههای آمریکا، نظراتی واقع بینانه تر دارد که مطالعه آنها بعضا به فهم نظریه ای که در این کتاب درباره سرنوشت آینده جهان بیان خواهم کرد، کمک می کند. هرچند که برخی از آنها خصوصا درباره رابطه آمریکا و چین، مربوط به دهه هشتاد است و دیگر کهنه شده و کاربرد ندارد. البته نظریات وی جنبه پیش بینی ندارد، بلکه بررسی مشکلات واقعی است که به ترتیب ایالات متحده امریکا، غرب و بالاخره تمام انسانها با آن مواجه هستند و خواهند بود. بنابراین می توانیم نظریات او را در دو قسمت بیان کنیم:
1. افول نسبی ایالات متحده آمریکا:
که به تعبیر وی به عارضه «گستردگی بیش از اندازه امپراتوری » دچار شده است. (یعنی مجموع منافع و تکالیف جهانی آن، امروزه بسیار بزرگتر از قدرت آن برای دفاع همزمان از همه آنهاست.) و همچنین با امکان نابودی هسته ای - که ماهیت سیاست قدرتمندانه بین المللی را کاملا دگرگون کرده است - روبرو است. به نظر وی به دلیل امکان نابودی کامل طرفین در یک جنگ تمام عیار هسته ای، آنها به گسترش نیروهای سنتی خود که هزینه بسیار بیشتری دارد، رو آورده اند. مجموع این خصوصیات سبب شده است که اگر روزی کشورهای مهم درگیر جنگ غیر هسته ای شوند، وضعیت استراتژیکی ایالات متحده آمریکا سبب شود مثل اسپانیای امپراتوری یا بریتانیای دوران ادوارد هفتم، مخاطراتی عظیم متوجه منافع این کشور در خارج از آن شود و این کشور هم به تنهایی قادر به دفاع همزمان از آنها نخواهد بود و ترک هر یک از آنها هم خطرات بزرگ دیگری دارد.
او سپس وضعیت بسیار بغرنج و خطرآفرین خاورمیانه و شمال آفریقا را تشریح می کند که ایالات متحده را در اتخاذ سیاستی درازمدت و یکپارچه در آن دچار دشواری فوق العاده ای کرده است. همچنین وضعیت آمریکای لاتین را ذکر می کند که نظام مالی و اعتباری آمریکا را بشدت مورد تهدید قرار می دهد. او بدترین بحران را در جنوب ایالات متحده در مکزیک جستجو می کند که بحران اقتصادی آن سبب مهاجرت غیر قانونی سالانه صدها هزار نفر به آمریکا و قاچاق پررونق مواد مخدر به آمریکا شده است. علاوه بر این درباره خاور دور که موقعیت صنعت و تجارت آمریکا را بشدت متزلزل کرده است و ضمنا از نظر نظامی هم تعهدات و تهدیدهای وسیع نظامی سنگینی را متوجه آن نموده است، توضیح می دهد.
ایالات متحده امروز نیز در سراسر جهان همان تعهدات وسیع نظامی بیست و پنج سال پیش را دارد، ولی سهمش از تولید ناخالص ملی، مصنوعات ماشینی، هزینه های نظامی و کارکنان نیروهای مسلح جهان، از آن زمان خیلی کمتر شده است. محدودیتهای بودجه، انتخاب فرض درست از بین فرضهای مختلف درباره نوع جنگی که احتمالا در یک درگیری باید برگزیند، نامناسب بودن ساختار ناهمگن و متشتت تصمیم گیری کنونی در آمریکا، برای اجرای استراتژی مناسب و بالاخره رابطه مناسب بین «وسیله و هدف » در امر دفاع از منافع جهانی آمریکا، از مهمترین مشکلات این کشور خواهد بود.
به عقیده پال کندی برخی از عرصه های افول آمریکا عبارتند از:
1-1. افول نسبی صنعتی آن در مقایسه با تولید جهانی (انقباض صنعتی).
1-2. بحران و افول در کشاورزی که بر اثر افزایش تولید، تنزل قیمت و بیکاری عده زیادی از کشاورزان را موجب شده است.
1-3. پدیده «روی گرداندن » سیر سرمایه بین المللی از بازرگانی کالا و خدمات بر اثر کسر موازنه بازرگانی آمریکا و کسر بودجه های دولت فدرال.
1-4. تاثیر منفی رشد آهسته صنعتی این کشور بر هماوایی اجتماعی - سیاسی آمریکاییان.
1-5. رابطه دقیق بین رشد آهسته اقتصادی و هزینه کلان دفاعی. (1)
البته نویسندگان دیگری هم این افول آمریکا (وحتی زوال و انحطاط آن را) به طرق و علل دیگری مورد توجه قرار داده اند. به عنوان مثال «اکتاویوپاز»، معتقد است که آثار انحطاط در سراسر آمریکا به چشم می خورد. از جمله تضادهای آمریکا به نظر او عبارتند از: تضاد بین فردگرایی و دموکراسی، عدالت و آزادی، اختیارات محلی و تمرکز حکومتی، ثروت انبوه و محرومیت فوق العاده، بهترین زیباییها و زننده ترین ابتذالها، حرص ماده پرستانه و حالت وارستگی (بی نیازی)، پشتکار و خمودگی معتادان و شرابخواران، دقت وسواس گونه علمی و جنون آمار زندگی، زیاده روی در عفاف و افراط در بی حیایی، و بالاخره آزادی و سرافرازی از یک سو و تمکین و تقلید گله وار از سوی دیگر، مقاصد عالی مثل رستگاری اخروی، نیکوکاری، رسیدن به حقیقت و خردمندی و محبت در افق دید آمریکاییان وجود ندارد و جزء مسائل شخصی افراد شده است. تزلزل اعتماد آنها به نهادهای سیاسی کشورشان در آینده خیلی خطرناک است.
وضع آمریکا در حال حاضر از وضعیت روم در پایان عصر جمهوری بدتر است. در سطح نهادهای سیاسی این کشور وحدت و انسجام و کفایت لازم وجود ندارد. مدینه فاضله آمریکاییها مخلوطی از سه رؤیا است: رؤیای زهد و انزوا، رؤیای سوداگری و رؤیای کشف جهان. این هر سه تصوراتی انفرادی است، لذا آنها از برخورد با دنیای خارج اکراه دارند، از درک آن عاجزند و فاقد صلاحیت اداره آن هستند. بسط نفوذ آن هم معلول پیشرفت و رشد اقتصادی و اجتماعی و دست نخوردگی نهادهای مختلف آنها بر خلاف دیگر ملل بوده است. سیاست خارجی اش پراعوجاج و بلاتکلیف و اکثرا ضد و نقیض و گاه ناهنجار و دستخوش حساسیت در برابر واکنشهای داخلی است تا توجه به واکنشهای خارجی و پاسخ مناسب و منطقی به آنها.
آمریکاییها بر اثر عدم ثبات روحی، دائما یا دچار افراطند یا تفریط، حس خویشتنداریشان را از دست داده اند، دانایی لازم را ندارند، بین سیاست خارجی و اقتدار آمریکا از یک سو و محاسن نظام داخلی و اقدامات بین المللی آن از سوی دیگر مباینت به چشم می خورد. آمریکاییان (هم ملت و هم زمامداران) حس ششمی را که تقریبا همه ملل بزرگ و مقتدر داشته اند (حس جهت گیری مناسب در جریان تاریخ) ندارند. این همان «احتیاط » است که به معنای سیاسی، ترکیبی از دانایی و پایداری و جسارت و ملایمت و حسن تشخیص و پافشاری در اجرای تصمیمات اتخاذ شده می باشد. در آمریکا نفاق، مباحثات کم اهمیت، شکاکیت، کامجویی از لذات مادی تا سرحد خودکشی، تضاد بین منافع شرکتهای بزرگ و اتحادیه های کارگری و قشر کشاورزان و بانکداران و دستگاههای خبری و اقلیتهای نژادی، باعث قربانی شدن جامعه در تمام سطوح شده است. آنها به جای درک حوادث جهان، درباره آنها قضاوت می کنند. تناقضی که پایه های موجودیت ملت آمریکا را متزلزل می کند، تناقض بین ماهیت یک دموکراسی و طبیعت یک امپراتوری است. به نظر اکتاویوپاز، همه چیز رو به افول (چیزی بدتر از انحطاط) است و ما نه شاهد پایان یک امپراتوری یا زوال یک تمدن و یا حتی انهدام یک سیستم تولید اقتصادی معین، بلکه شاهد بحران تمدن در تمام قاره های جهان هستیم که شاید هم آخرالامر به نابودی نوع بشر بینجامد و مرکز ثقل این بحران عمومی، تمدن ایالات متحده آمریکا خواهد بود. (2)
2. مشکلات آینده جهان خصوصا جهان غرب:
پاول کندی بحق برخی از مسایل را که مشکلاتی مشترک (البته از وجوه مختلف) در انتهای قرن بیستم برای بشر می آفریند، بررسی می کند:
انفجار جمعیت، انقلاب بیولوژی و در نتیجه بیکاری، فقر و نگرانی میلیونها کشاورز، پیشرفت ارتباطات، انقلاب مالی و رشد شرکتهای چند ملیتی که باعث جهانی شدن اقتصادهای خاصی گشته و این موجب نگرانیهای بسیاری از بازرگانان و سیاستمداران و غیر آنها می شود، کنترل آدمکهای کامپیوتری و دستگاههای خودکار در انقلاب صنعتی جدید همراه با مازاد سرمایه سبب افزایش شکاف بین شمال و جنوب و عقب ماندگی بیشتر کشورهای در حال توسعه یا توسعه نیافته می شود، بحران محیط زیست به صورت روز افزون نگران کننده می شود (افزایش دمای زمین، کاهش جنگها، توسعه حفره ای که در لایه اوزون بر فراز قطب جنوب تشکیل شده است، تشعشعات رادیو اکتیو و غیره). آسیب پذیری شدید جمهوریهای شوروی سابق، ظهور مجدد قومیت گرایی (ناسیونالیسم)، مشکلات ایجاد یک اروپای یکپارچه و منسجم و قدرتمند که می تواند به بحرانهای مهمی بینجامد، مشکلات روز افزون آمریکا که یا باید به سیر فزاینده افول و انحطاط ادامه دهد و یا به دکترین مونروئه (انزواگرایی پیش از 1941) برگردد که هر یک پیامدهای بسیار سنگین خاص خود را خواهد داشت و همچنین به خواسته های فراوان اصلاحگرانه داخلی باید به نحوی پاسخ داده شود، تاثیر تحولات اقتصادی و تکنولوژیکی در تغییر مکان اقتدار از «ملت - کشور» به واحدهای کوچکتر و نیز خواستهای وسیعی برای اهمیت یافتن بیشتر واحدهایی بزرگتر از کشور - ملت و بالاخره تعصبات فرقه ای و نژادی رو به تزاید.
او نتایج این مشکلات و راههای مبارزه با آن یا تقویت آن را نیز بررسی می کند. (3)
روی هم رفته کار پاول کندی عمدتا بررسی واقعیات است نه پیش بینی وسیع آینده.
البته نویسندگان دیگری هم در این مورد نظراتی دارند. مثلا دکتر احمد سیف معتقد است که دموکراسیهای غربی از جهان سوم دشمنانی دیو هیبت و اهریمنی نشان می دهند (از نظر رقابت ایدئولوژیک، از نظر احتمال مهاجرت گسترده جنوب به شمال، و از نظر تهدید نظامی و غیره) تا خود موفق شوند به حالت بربریت برگردند. (4)
ه) ساموئل هانتینگتون، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا که نظریه معروف «برخورد (رویارویی) تمدنها» را پرداخته است، خلاصه اندیشه وی از این قرار است:
1. نقطه اصلی برخورد در جهان آینده نه ایدئولوژیکی است و نه اقتصادی، بلکه فرهنگی است و بین تمدنها صورت می گیرد، هر چند که دولت - ملتها همچنان به عنوان نیرومندترین بازیگران عرصه بین الملل در درون تمدنها باقی خواهند ماند.
2. حتی ممکن است در درون یک تمدن نزاعها و برخوردهایی هم پدید آید; ولی سرنوشت جهان را برخورد تمدنها تعیین خواهد کرد.
3. تمدن، بزرگترین واحد عرصه بین الملل است و در جهان کنونی هفت یا هشت تمدن بزرگ وجود دارد: تمدن غربی، تمدن کنفوسیوسی، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی، تمدن هندو، تمدن اسلاوی - ارتدوکس، تمدن آمریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقایی. این تمدنها وجوه اختلاف اساسی دارند: تاریخ، زبان، فرهنگ، سنت، و از همه مهمتر مذهب، البته اختلاف لزوما به معنی درگیری و درگیری مترادف با خشونت نیست. هرچند اغلب، طولانی ترین و خشونت آمیزترین برخوردها بین تمدنها بوده است.
4. جهان در حال کوچکتر شدن، کنش و واکنش بین ملتهای وابسته به تمدنهای مختلف در حال افزایش، و در نتیجه هوشیاری تمدنی و آگاهی به وجوه اختلاف بین تمدنها و وجوه اشتراک در درون هر تمدن در حال شدت یافتن است (خودآگاهی تمدنی).
5. روندهای نوسازی اقتصادی و تحول اجتماعی در سراسر جهان، انسانها و دولتها را از هویت بومی شان جدا کرده است. امروزه در تمام ادیان حرکتهایی در جهت پر کردن خلا هویت صورت گرفته که «بنیاد گرایی » نام گرفته اند و بیشتر اعضای فعال آنها را افراد جوان، تحصیلکرده، کارشناسان فنی از طبقه متوسط، و صنعتگران و تاجران تشکیل می دهند. (تجدید حیات دین که ملتها را به هم می پیوندد.)
6. نقش دوگانه غرب، آگاهی تمدنی را شدت می بخشد. از یک سو غرب در اوج قدرت است و از سوی دیگر پدیده بازگشت به اصل خود و میل و اراده و منابع بیشتری برای شکل دادن به جهان به شیوه ای غیر غربی رشد می کند. امروزه بر عکس گذشته که نخبگان جوامع غیر غربی، غربزده و عامه مردم سنتی بودند، عامه مردم غربزده و نخبگان بومی و سنتی می شوند.
7. مذهب و فرهنگ، هویت واقعی افراد را تشکیل داده می دهد و حل مسایل مربوط به آن از حل مسایل اقتصادی و سیاسی دشوارتر است و تمایزات مربوط به آن واقعی و غیر قابل تعویض یا معامله است.
8. منطقه گرایی اقتصادی در حال رشد است و خود از ریشه هایی در یک تمدن مشترک ناشی شده و باعث قویت خودآگاهی تمدنی می شود. ریشه های مشترک تمدنی در هر منطقه منجر به توسعه سریع روابط اقتصادی کشورهای آن منطقه می شود.
9. خطوط گسل میان تمدنها، (5) به عنوان نقاط بروز بحران و خونریزی، جانشین مرزهای سیاسی و ایدئولوژیک دوران جنگ سرد است.
10. برخورد تمدنها در دو سطح صورت می گیرد: در سطح خرد، گروههای نزدیک به هم (وابسته به تمدنهای متخالف) در امتداد خطوط گسل میان تمدنها، غالبا توسل به خشونت برای کنترل خاک و مهار یکدیگر، می جنگند. در سطح کلان، دولتهای وابسته به تمدنهای مختلف، برای کسب قدرت نسبی نظامی و اقتصادی با هم رقابت می کنند، برای کنترل نهادهای بین المللی و طرفهای ثالث دست به مبارزه می زنند، و بر اساس رقابت، ارزشهای خاص سیاسی و مذهبی خود را ترویج می کنند. این برخورد تمدنها قبلا هم وجود داشته است و امروزه نیز در آسیا، اروپا و آفریقا جریان دارد.
11. مبنای اصلی همکاری و ائتلاف پس از جنگ سرد، مشترکات تمدنی یا «عارضه خویشاوندی کشورها» (به جای ایدئولوژی سیاسی و ملاحظات موازنه قدرت) خواهد بود. این عارضه در جنگ خلیج فارس، در جنگ قره باغ، و در جنگ بوسنی هرزگوین کاملا دیده شده است. این صف بندی تمدنی که تا کنون محدود بوده است، همچنان رو به رشد است و جنگ جهانی بعدی در صورت وقوع، جنگی بین تمدنها خواهد بود.
12. امروزه غرب، در مقایسه با سایر تمدنها در اوج قدرت است، توان نظامی و اقتصادی آن بلامنازع و درگیری نظامی در درون آن غیر محتمل است. اصطلاح «جامعه جهانی » بی مفهوم شده و عبارت «جهان آزاد» یعنی آمریکا و دیگر قدرتهای غربی جایگزین آن شده است. نهادهای مهم بین المللی از جمله صندوق بین المللی پول و شورای امنیت سازمان ملل در اختیار غرب و اهرم و آلت دست آن هستند.
این تفاوت در میزان قدرت و مبارزه برای کسب برتری نظامی، اقتصادی و قدرت صنعتی از عوامل و منابع نزاع و تمدنهای غیر غربی است.
دومین منبع، تفاوتهای فرهنگی (باورها و ارزشهای اساسی) خواهد بود. غرب می کوشد تا مفاهیم فرهنگی خود (فرد گرایی، لیبرالیسم، مشروطیت، حقوق بشر، برابری، آزادی، حاکمیت قانون، دموکراسی، بازار آزاد اقتصادی، جدایی دولت و کلیسا - سیاست دین - و سکولاریزم) را تبلیغ کند و این موجب واکنش کشورهای غیر غربی و تاکید آنها بر فرهنگ بومی می شود. این کشورها یکی از سه نوع واکنش را بر می گزینند:
12-1. انزوا و عدم مشارکت در جامعه جهانی تحت سلطه غرب.
12-2. الحاق به جمع و پذیرش ارزشها و نمادهای غربی.
12-3. تلاش برای حفظ ارزشها و نهادهای بومی از طرف دیگر (نوسازی ومدرن شدن،نه،غربی شدن)
13. برخی از کشورها «از درون گسیخته » هستند، مثل روسیه و ترکیه و مکزیک، که یا مشتمل بر جوامعی متعلق به تمدنهای مختلف اند و طبعا در معرض تجزیه خواهند بود، و یا جامعه ای متعلق به یک تمدن ولی دارای دولتی هم پیمان با تمدن غرب هستند که مجبورند در اثر احیای تمدن خودشان، به اصل خود برگردند و این منجر به تنشهای جدی و مهم می شود. لازمه تعریف مجدد هویت تمدنی در کشورهای از درون گسیخته عبارتند از:
13-1. نخبگان اقتصادی و سیاسی آن باید به طور کلی حامی و مشتاق تعریف مجدد هویت تمدنی آن باشند.
13-2. عامه مردم باید به این روند تن دهند.
13-3. گروه حاکم در تمدن پذیرنده، باید آگاهانه خواستار چنین تغییر و تحول تمدنی باشند.
14. تمدنهای کنفوسیوسی و اسلامی در حال ارتباط و همکاری با هم در برابر تمدن غرب (برای برخورد با منافع، ارزشها و قدرت آن) هستند. موضوعات همکاری و ارتباط ایندو با هم، سلاحهای هسته ای شیمیایی و بیولوژیکی، موشکهای بالستیک و ابزار پیشرفته پرتاب آنها، قابلیتهای راهبری و اطلاعاتی و دیگر امکانات الکترونیکی در این زمینه است و غرب می کوشد در قالب «کنترل تسلیحات » با آن مقابله کند. این امر احتمالا موجب درگیری بین غرب و چند کشور اسلامی - کنفوسیوسی در آینده بسیار نزدیک خواهد شد. در انتها، وی به غرب اندرزهایی از قبیل همکاری و وحدت بیشتر کشورهای غربی با هم، افزایش قدرت خود و سازش با تمدنهای دیگر و ادامه رابطه با روسیه و ژاپن، استفاده از تعارضهای درون تمدنهای دیگر و حمایت از گروههای غربگرا در تمدنهای دیگر و درک عمیقتر از ارزشهای و باورهای تمدنهای دیگر و شناخت عناصر مشترک بین تمدن غربی و سایر تمدنها و نیز تقویت نهادهای بین المللی تحت سلطه اش می نماید. (6)
15. از نظر هانتینگتون، همچنانکه موفقیتهای اقتصادی منجر به گسترش فرهنگ غربی (خصوصا سکولاریزم یا دنیاگرایی) در سراسر جهان شد، کاهش قدرت غرب هم سبب عقب نشینی فرهنگ غربی خواهد شد و اشتباه محض است اگر تصور کنیم که چون کمونیسم شوروی سقوط کرد، پس غرب برای همیشه پیروز شده است. همچنین داد و ستد زیاد (ارتباطات و حمل و نقل بیشتر) نه تنها موجب ایجاد فرهنگ مشترک نمی شود، بلکه سبب پدید آمدن مقاومت، عکس العمل و درگیری می شود. همچنین نوگرایی و پیشرفت اقتصادی در نقاط مختلف سبب ایجاد آثاری همگون و فرهنگی مشترک نمی شود. خلاصه اینکه تقدم بخشیدن سنتهای یهود - نصاری و قانون طبیعت توسط بسیاری از کشورها، بر اثر رونق شدید اقتصادی ایجاد شده است و زودگذر خواهد بود. (7)
16. از نظر هانتینگتون جهان معاصر پس از جنگ سرد دو خصیصه دارد:
16-1. در گذشته یک نظام بین المللی چند قطبی (پس از شکست ناپلئون) مبتنی بر چارچوب غرب و اروپا وجود داشت، اکنون برای اولین بار در تاریخ، سیاستهای جهانی هم چند قطبی است و هم چند تمدنی (هر یک یا چند قدرت بزرگ متعلق به یک تمدن هستند).
16-2. در جهان چند قطبی - چند تمدنی، بی تردید غرب همچنان به صورت فائقه خواهد ماند، ولی قدرت و جذابیت تمدنهای دیگر در حال افزایش و عکس العمل بر ضد غرب هم در حال شکل گیری است. ولی در دراز مدت قدرت غرب نسبت به دیگر تمدنها در حال کاهش است.
17. مهمترین منابع بی ثباتی در جهان معاصر عبارتند از:
17-1. در جهان چند ملیتی - چند تمدنی، بروز درگیریهای قومی و قبیله ای در درون کشورها و جوامع امری کاملا بدیهی است.
17-2. پویایی موجود در جهان اسلام در زمینه تجدید حیات اسلام که بنیاد گرایی اسلامی صرفا بخش کوچکی از آن است. احیای اسلام واکنشی است به مشکلات ناشی از نوسازی و تحول اجتماعی، افزایش جمعیت، شهری شدن مردم و از خود بیگانگی (گسستن از سنتهای بومی) و نیز واکنشی است علیه قدرت غرب. دولتهای جوامع اسلامی اغلب دیکتاتور، ظالم، فاسد و غیر مشروع هستند، غرب باید به صورت هماهنگ از عرضه دموکراسی در جوامع اسلامی حمایت کند، دموکراسی می تواند تاثیر مهار کننده ای داشته باشد.
17-3. تحولات ژرف جاری در آسیای شرقی که پویاترین منطقه اقتصادی جهان است و چرخش قدرت از غرب به سمت کشورهای آسیایی بسیار بدیهی است و چین بازیگر اصلی در آسیاست و در آینده این کشور (پس از رشد اقتصادی سریع) گستاختر و توسعه طلبتر و مهاجمتر و امپریالیست تر خواهد شد. (8)
18. همچنین هانتینگتون جریانهای دموکراسی شدن در جهان معاصر و آخرین مراحل آن و تغییر ساختارهای حکومتی مختلف در نقاط متفاوت جهان و همچنین تغییرات نهادها و سازمانهای تشکیل دهنده هر یک و میزان سازگاری آیین کنفوسیوس و اسلام با دموکراسی را بررسی می کند و رهنمودهایی را نیز برای دموکرات شدن ذکر می کند و علل میزان پیشرفت دموکراسی در جوامع را مورد تحقیق قرار می دهد (9) که فعلا به بحث ما مربوط نیست.
پی نوشتها:
1. ر. ک: کندی، پال، ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ، ترجمه محمد قائد شرفی و ناصر موفقیان و اکبر تبریزی - تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371، صص 880-842
2. ر. ک: اکتاویوپاز، مقاله «امپراتوری دموکراسی در سراشیب انحطاط »، ترجمه دکتر غلامعلی سیار، ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، آذر و دی 1371، شماره 64و63، صص 13-4.
3. ر. ک: به سوی سده بیست و یکم، ترجمه فریدون دولتشاهی، تهران، اطلاعات، 1374.
4. ر. ک: احمد سیف، مقاله «بربریت متمدن: لیبرالیسم جدید در پایان قرن بیستم »، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، آذر و دی 1374، شماره 100و99، صص 66-58.
5. این عبارت احتملا با الهام از خطوط گسل زمین شناختی که بر اثر تماس و حرکات صفحات قاره ای پدید می آید و منجر به آتشفشان و زلزله در امتداد آن خطوط گسل می شود، توسط هانتینگتون به کار برده شده است و از آنجا که نیروهای بنیادین و زیرزمینی منجر به تحولات در سطح زمین (جغرافیای طبیعی) می شود، تعبیری بلیغ و نیکو و بیانگر مقصود وی محسوب می شود.
6. ر. ک: هانتینگتون و منتقدانش، نظریه برخورد تمدنها، ترجمه مجتبی امیری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی بین المللی، 1374، صص 45-49 و نیز مقاله «رویارویی تمدنها»، ترجمه مجتبی امیری، اطلاعات سیاسی - اقتصادی، خرداد و تیر 1374، شماره 70 و69، صص 10-5 و13 و 112.
7. ر. ک: هانتینگتون و منتقدانش، همان، صص 107-104.
8. همان، صص 117-113.
9. ر. ک: ساموئل هانتینگتون، موج سوم دموکراسی در پایان سده بیستم، ترجمه دکتر احمد شهسا، تهران، انتشارات روزنه، پاییز 1373. 

تبلیغات