آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰

چکیده

متن

شت از روی دلارای علی جلوه گر در جهان خدای علی چون ز احسان اوست زنده جهان باد جان جهان فدای علی
«سپاس خدایی را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارگران شمردن نعمتهای او ندانند» (1)
ذیحجه ماه خداست، ماه کعبه، ماه عرفات و مشعر و منی و ماه غدیر ماه خلافت و ولایت.
گرچه دفتر نبوت خاتم انبیاء در ذیحجه بسته شد، اما با گشوده شدن دفتر غدیر برگهای رنگین و زندگی بخش امامت و ولایت بر بندگان خدا گشوده شد تا انوار حقیقت در پناه آن جسم و جان مسلمین را روشنی و صفا بخشد.
مژده فتح و پیروزی به هنگام نزول سوره «اذاجاء نصرالله و الفتح » دلهای درمانده را جلا داد و گردهای رخوت و یاس را فرو ریخت. اما، این نوید درخود اندوه سفری غمبار در دل داشت خبری که تنها رسول خدا از آن آگاه بود. اندوه رحلت خاتم همه انبیاء الهی. سفر بزرگ پیشوای جهان اسلام. اینک مسلمین، کاروانی بزرگ بودند که در میانه راه کاروانسالار خود را از دست می دادند. چه می بایستی کرد؟ بیابان بی انتها و کمینگاههای پر خطر، حضور قافله سالاری را می طلبد تا او را به سلامت از بلا برهاند و در منزل مقصود فرود آرد.
سؤالی بزرگ برای همگان پیش آمد: کیست آنکه شایسته کاروانسالاری این قافله بزرگ است؟
آنچه علی در سی وسه سال از حیات خویش نشان داده بود، تمامیت شایستگی او را برای پیشوایی نمایان می ساخت.
پیوستگی تنگاتنگ علی با عالم معنا بسان پیوستگی و انس او با نبی اکرم صلوات الله علیه بود. همانگونه که می فرمود: «در آن روز که تنها یک خانه اسلامی وجود داشت که پیغمبر، صل الله علیه وآله، و خدیجه در آن سکنی داشتند و من سوم آنها بودم.
و فرمود: «من نور وحی و رسالت را می دیدم و بوی نبوت را استشمام می کردم و ناله شیطان را در آن هنگام که وحی بر رسول خدا نازل شد، می شنیدم: گفتم یا رسول الله! این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است که از پیروی مردم مایوس شده است.
تو می شنوی آنچه را من می شنوم و می بینم، فقط، تو پیغمبر نیستی ولی وزیر منی »
رابطه فکری او با پیامبر در حدی بود که خود می فرماید: وقتی من سؤال می کردم حضرت پاسخ می داد و وقتی اکت بودم او شروع می کرد و هیچ مساله ای برای من بوجود نیامد مگر اینکه از پیامبر در مورد آن سؤال کردم و جواب وی را حفظ نمودم.
از این رو به تعبیری می توان گفت: «علی خود محمد(ص) دیگری بود» که در معرکه های خونین نبرد با شمشیر صفوف دشمنان می شکافت و در همان حال از رنجی که بر زنی یهودی رفته بود می گریست.
در آخرین ایامی که خورشید عمر بنی مرسل به غروب می نشست خطاب آمد: ای رسول! آنچه را از جانب خداوند متعال به تو نازل شده ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنی، تبلیغ رسالت نکرده ای و وظیفه پیامبری انجام نداده ای. همانا خداوند ترا از شر مردمان حراست می کند. (3)
این فرمان چنان پیامبر را که سران قبایل عرب را می شناخت و از ریشه های عصبیت قبیله ای آنان بخوبی آگاه بود، یاری داد و همه سایه های تردید و نگرانی را از ئی دور ساخت.
از جای جای این آیات بخوبی نمودار است که خداوند پیامبر را مطمئن می ساخت که از گفتگوی نابخردان اندیشه نکند.
هیجدهم ذیحجه فرارسید، همه کاروانیان دیار کعبه در گلوگاه غدیر جمع بودند، فرصتی مغتنم و مکانی درخور بود.
پیامبر، فرمان توقف داد، بر منبری از سنگ و خاک رفت و فرمود:
«آیا شهادت می دهید که معبودی جز خدا نیست؟ و اینکه محمد رسول خداست؟ بهشت و جهنم حق است؟ یامت خواهد آمد و شکی در آن نیست؟ جمعیت یکپارچه و یکصدا تصدیق کردند.
«ای مردم! خداوند مولای من است و من مولای مؤمنین هستم و ولایت من بر مؤمنین بیشتر از خود آنهاست »
سپس بازوی علی را گرفت و اعلام فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه. اللهم وال من والاه و عادمن عاداه والنصر من نصره واخذل من خذله »
هرکس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. خدایا! دوست بدار هرکه علی را دوست دارد و دشمنی کن با آنکه با علی دشمنی کند. خدایا! یاری کن آنکه علی را یاری کند و خوار کن آنکه علی را خوار کند.
با این معرفی حیات اسلام در بستر اصیل و واقعی خود تضمین شد و خداوند نیز با نزول آیه «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (4) بر این انتخاب مهر تایید زد و مشخص شد که اتمام نبوت تنها با استمرار امامت معنی می گیرد که فلسفه اکمال دین و سر غدیر است.
پی نوشتها
1- نهج البلاغه، خطبه اول، دکتر شهیدی
2-نصر/1
3- سوره مائده/آیه 17
همان آیه 3

تبلیغات