آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

بعد از شهادت امام حسین(ع) ـ که امامت و سرپرستى امور شیعیان به عهده امام سجاد(ع) قرار گرفت.ـ براى اعتراض به وضع موجود و مبارزه با فساد دستگاه اموى, قیامهایى از سوى شیعیان و دیگران صورت گرفت که عبارتند از: قیام مدینه, قیام توابین, قیام مختار, قیام عبدالله بن زبیر و...
آنچه کنجکاوى مسلمانان, بویژه شیعیان, را بر مى انگیزد این پرسش است که: نقش و موضع امام سجاد(ع) در این قیامها چه بود و آیا در شکل گیرى و بالندگى آنها دخالت داشت, یانه؟
در این پژوهش, قصد داریم به یارى خداوند به پرسشهاى فوق پاسخى مناسب دهیم تا با اطلاع از مواضع آن حضرت, بتوانیم در تصمیم گیریهاى فردى,
گروهى, اجتماعى و جهانى شیوه او را الگو و راهگشاى زندگى خود قرار دهیم.
اوضاع سیاسى مدینه بعد از واقعه کربلا
پس از واقعه عاشورا, بازگشت کاروان اهل بیت(علیهم السلام) به مدینه و آگاهى مسلمانان از وقایع کربلا و کوفه و شام, این شهر آرامش نسبى اش را از دست داد و دستگاه خلافت در نظر مسلمانان به شدت بى اعتبار و منفور گردید. (1) مدینه شهر انصار, شهر استقبال از پیامبر(ص) در دوران سختى اسلام, پایگاه نخستین حکومت اسلامى به رهبرى رسول اکرم(ص) بود و پس از مکه ـ که سرزمین وحى و رسالت و زادگاه توحید بود.ـ از قداست و منزلت ویژه اى در نظر مسلمانان برخوردار بود. مدینه بعد از پیامبراکرم(ص), به خاطر اختلافات و دسته بندىهاى سیاسى, نتوانست شکوه و عظمت پیشین خود را حفظ کند; اما با گذشت بیش از شصت سال از هجرت پیامبر(ص) هنوز مدینه مرکزعلم و فقاهت و پایتخت اسلام و پایگاه اصلى صحابه پیامبر و قاریان قرآن و حافظان حدیث به شمار مى رفت.
مردم مدینه ـ که بازماندگان انصار و مهاجر و شاهد انحرافى بزرگ در خلافت اسلامى بودند.ـ سکوت در برابر منکرات را روا نمى دانستند. به همین دلیل, حرکتهایى علیه حکومت انجام دادند که بعد از سال 61 هجرى به عزل و نصب سه حاکم در طول دو سال منحر گردید. این خود بهترین دلیل براوضاع متشنج و جو ناآرام سیاسى مدینه است; یعنى در سال 61 هجرى ولید بن عتبه حاکم مدینه بود; با کمى فاصله عمروبن سعید فرماندار شد و بعد از مدتى کوتاه, عثمان بن محمدبن ابى سفیان پسرعموى یزید, والى مدینه گردید. (2)
عوامل شتاب زا در قیام مدینه
عثمان, پسرعموى یزید, براى فرونشاندن ناآرامى سیاسى مدینه تدبیرى اندیشید و براى فریب عناصر پرشور نهضت, عده اى از سران آنها را براى دیدار یزید رهسپار دمشق کرد تا هم شوکت و قدرت او را ببینند و هم از بخششهاى او برخوردار شوند و دست از شورش بردارند. این افراد پرشورـ که از فرزندان مهاجر و انصار بودند.ـ با رفتن به دمشق توانستند سبکسرىها و کارهاى ناشایست و خلاف شرع یزید را از نزدیک مشاهده کنند, چون در این مدت از خواص یزید به شمار مى رفتند و در کاخ او بودند.
آنها, به رغم هدایایى که از یزید دریافت کردند, پس از بازگشت, در مسجد رسول الله(ص) سخنرانى کردند. (3) و فریاد کشیدند: ((اى مردم! ما از دربار خلیفه اى مىآییم که شراب مى نوشد, طنبور مى نوازد, سگ بازى مى کند و شب را با کنیزکان پست و آوازه خوان به صبح مى رساند. از شما مى خواهیم او را از خلافت عزل کنید.)) (4)
عوامل اصلى قیام
1 ـ نارضایى قاطع مردم مدینه ـ که سالها کینه بنى امیه را در دل داشتند و بیشترین مردم مدینه را انصار تشکیل مى دادند.ـ اولین عامل قیام بود. آنها از مخالفان سرسخت بنى امیه بودند و سابقه شورش علیه عثمان را در پرونده داشتند. گروههاى دیگر مردم مدینه که مخالف بنى امیه بودند, عبارتند از: (5)
الف) خاندان پیامبر(ص)
ب) خاندان زبیر
ج) خاندان ابوبکر
د) خاندان عمر
2 ـ کشتار, سرکوب و اسارت خاندان رسالت که احساسات و عواطف همه را جریحه دار ساخت و مردم را به انتقام گرفتن از حکومت واداشت. علاوه بر این, چیزى که در برانگیختن مردم موثر بود, شیون بانوان بنى هاشم بود که سبب بیدارى گروههاى مردم مدینه شد.
3 ـ تظاهر یزید به فسق و فجور و علنى شدن جنایات و تبهکارىهاى او (6) نیکان و غیرتمندان متدین را برآن داشت تا قیام در برابر حکومت یزید را یک واجب شرعى بدانند و به خاطر سکوتشان در پیشگاه خداوند متعال احساس مسوولیت کنند. به طورى که یکى از شورشیان ـ که عبدالله بن حنظله نام داشت.ـ مى گوید: ((به خدا سوگند, ما در برابر یزید قیام نکردیم مگر آن که ترسیدیم از آسمان برما سنگ ببارد.... ))
رهبرى قیام
به دنبال گزارشى که نمایندگان مردم مدینه از شام ارائه دادند, انقلابیان پرشور با عبدالله بن حنظله ـ که یکى از نمایندگان بود.ـ بیعت کردند و او را به رهبرى پذیرفتند. آن ها یزید را غیابا از خلافت برکنار ساخته, بنى امیه را ـ که شمارشان در مدینه به هزارتن مى رسید.ـ در خانه مروان بن حکم محاصره و از شهر بیرون کردند. (7)
انگیزه قیام
انگیزه قیام, مقدس بود; چون براى مبارزه و ریشه کن ساختن فساد و فحشا تحقق یافت. مردم مدینه ازنزدیک شاهد اعمال و رفتار افراد و حکام بنى امیه بودند. این نظارت سبب نفرت آنها شد و توانست با گزارشى که امام سجاد(ع) از کربلا و کوفه و شام, بیان کرد و نیز سخنان نمایندگان اعزامى به شام سبب قیام همگانى شود. (8)
نتیجه قیام
وقتى خبر شورش اهل مدینه به شام رسید, یزید ـ که پس از آن همه عطایا انتظار چنین واکنشى نداشت.ـ به شدت خشمگین شد و لشکرى دوازده هزارنفرى به فرماندهى مسلم بن عقبه ـ که سنگدلى و قساوتش در میان فرماندهان سپاه معاویه معروف و یک چشمش را در صفین از دست داده بود.ـ براى سرکوبى مردم مدینه فرستاد. (9)
این پلنگ زخم دیده یک چشم ـ که بیش از نود سال از عمرش مى گذشت.ـ ابتدا شهر را محاصره کرد و براى مردم پیام فرستاد (10) که تا سه روز مهلت دارند تا تسلیم شوند.
مردم زیر بار نرفتند و به جنگ با او برخاستند. ابتدا پیروزى با مردم بود ولى در نهایت مسلم پیروز شد; شهر را به تصرف درآورد و به سربازان خود اجازه داد تا سه روز هر کارى که بخواهند با جان و مال و ناموس مردم انجام دهند.
تعداد کشته شدگان مدینه را تا ده هزار (11) نفر نیز ذکر کرده اند. سیصد پستان از زنان بریدند و به 800 دختر تجاوز کردند. به طورى که تا سالها والدین در ازدواج دخترانشان سالم بودن آنها را تضمین نمى کردند. (12)
سپس مسلم مردم مدینه را وادار ساخت به بندگى یزید اقرار کنند و امتناع کنندگان را از دم تیغ گذراند. (13)
نقش امام سجاد(ع) در قیام مدینه
امام سجاد(ع) قبل از ورود کاروان اسرا به مدینه, دستور داد; خیمه هایى در بیرون مدینه نصب و مردم شهر را از رسیدن کاروان آگاه سازند. بیان حوادث تلخ کربلا و کوفه و شام به وسیله او, زمینه قیام را فراهم کرد. پس از آن نیز درهر فرصتى مانند آب خوردن و سربریدن حیوان, تشنگى شهداى کربلا و قربانى شدن آنها را یادآور مى شد. زنان بنى هاشم نیز با گریه و شیون براى شهدا سبب بیدارىگروههاى مدینه شدند و آن ها را به غیرت واداشتند. بنابراین, امام سجاد(ع) به خوبى توانست پیام کربلا را به مردم مدینه منتقل سازد و زمینه هاى اعتراض و شورش را فراهم آورد.
موضع امام سجاد(ع)
امام(ع) قیام مردم مدینه را تإیید نکرد بلکه موضع مخالف گرفت و یارانش را از شرکت در آن نهى کرد. (14)
اگر موقعیت آن روز امام سجاد(ع) را با تمام ابعادش در نظر بگیریم و معتقد باشیم او معصوم است و مصالح جامعه را بیش از هرکسى در مى یابد, سبب این رفتار حضرت آشکار مى شود. آن حضرت تنها راه پیشروى خود و دین را در سکوت و تحمل مظلومیت مى دانست و به دلایلى در قیام مدینه شرکت نکرد که برخى از آنها به خود امام و اهل بیت(علیهم السلام) برمى گردد و بخشى به مردم و نظام و حکومت.
چرا امام چهارم در قیام ((حره)) شرکت نکرد؟
الف) ورود امام به قیام مدینه ثمرات قیام کربلا را از بین مى برد. اگر امام سجاد(ع) قیام مردم مدینه را تإیید و حمایت مى کرد, خلع سلاح مى شد و زمینه تبلیغ و روشنگرى مردم از او سلب مى شد و خون شهیدان کربلا پایمال مى گردید; چون دشمن دون از هیچ ستمى به اهل بیت(علیهم السلام) کوتاهى نمى کرد. طبرى مى نویسد: هنگامى که یزید, مسلم بن عقبه را به سوى مدینه فرستاد, به او گفت: على بن الحسین(ع) در کار شورشیان دخالتى نداشته, پس با او بد رفتارى نکنید. (15)
ب) وضعیت روحى اهل بیت(علیهم السلام)
بین واقعه کربلا و قیام مدینه فاصله چندانى نبود و عترت پیامبر(ص) هنوز ازداغ شهداى مظلوم کربلا شب و روز مى گریستند. خیلى زود بود که مصیبت تازه اى برآنها وارد شود. از سوى دیگر, چه بسا دخالت در قیام, به شهادت امام سجاد(ع) مى انجامید و حفظ جان امام معصوم(ع) به عنوان حجت الهى, حتى برخود امام(ع) نیز واجب بود.
ج) بیگانگى مردم با روح اسلام
حدود پنجاه سال بود که حکومت اسلامى از مسیر حق خارج شده بود و مردم از روح و حقیقت اسلام بى خبر بودند. جامعه اسلامى نیز رنگ مسلمانى را از دست داده بود و خوى و خصلت جامعه عرب پیش از اسلام را به خود گرفته بود. امیر و مإمور هیچ کدام از فقه اسلامى آگاهى نداشتند و اگر هم داشتند, خود را به رعایت آن ملزم نمى دانستند. شامیان ـ که نه پیامبر را دیده بودند و نه با شخصیت صحابه راستین آشنایى داشتند.ـ معاویه را الگوى اسلام مى دانستند. مردم چنان از مسیر حق منحرف شده بودند که شهادت استوانه ها و ارکان دین مثل حسین بن على(ع) و ویرانى پایتخت اسلام و شهر پیامبر(ص) و قتل عام فجیع مردم مدینه نیز نتوانست احساسات آنها را برانگیزد. این مردم اسلام را به عنوان ابزار قدرت تلقى مى کردند. قانون و ظاهر مسلمانى آنها فقط براى فریب مسلمانان بود.
د) نبودن صداقت و وفادارى در مردم
مى توان این امر را مهمترین دلیل دخالت نکردن امام در قیام دانست. چون امام سجاد(ع) و عملکرد گذشته مردم را در زمان امیرمومنان, امام حسن و امام حسین(علیهم السلام) مى دانست, نمى توانست روى آنها حساب کند و جان خود و مسلمانان بى گناه را به خطر افکند; بویژه با توجه به جاسوسانى که در مدینه بودند و تمام حرکات امام را زیر نظر داشتند. (16)
ه.) نبودن آمادگى همگانى براى قیام
حکومت اسلامى داراى محدوده وسیعى بود. دراین موقعیت, یا باید حرکتى فراگیر انجام مى گرفت یا هیچ اقدامى صورت نمى پذیرفت; چون نهضتهاى محدود سبب هدر رفتن انرژىها مى شد. مدینه شهرى نبود که از موقعیتى استراتژیک و ممتاز برخوردار باشد. شهرى محدود بود و هرلشکر بیگانه اى مى توانست آن را مورد هجوم قرار دهد. (17) این شهر حتى مثل کوفه نبود. کوفه شهرى نظامى و لشکر نشین شمرده مى شد و راههاى ارتباطى بیشترى داشت, تدارک آذوقه و مهمات آن راحت تر بود و به راحتى قابل محاصره و تصرف نبود.
همین شتاب و حرکت خام و نا به هنگام سبب شد تا انقلاب مدنیه ثمر ندهد و به کشتار بسیارى از صحابه و مردم بى گناه بکشد. طراحان نهضت هیچ هدف مشخص و طرح از پیش تعیین شده اى براى آینده قیام و آماده کردن مردم دیگر شهرها نداشتند. حرکت آنها صرفا براى نشان دادن واکنش در برابر اوضاع سیاسى آن روز انجام گرفت.
و) جو خفقان و رعب و وحشتى که امویان برجامعه حاکم کرده بودند.
نظام موروثى ودیکتاتورى امویان چنان مردم را ترسانده بود که کسى جرإت سخن گفتن در برابر دستگاه حکومت را نداشت. مردم بعد از واقعه عاشورا از درون منقلب شده بودند و از حکومت متنفر بودند; ولى کسى شهامت اظهار نداشت. شاید نزد خود مى اندیشیدند: وقتى با فرزند پیامبر(ص) آن کنند, تکلیف ما روشن است.
هیچ قانونى بردولت اموى حاکم نبود و در واقع مى توان آن را حکومت نظامى نامید. این نظام ترس را برجامعه حاکم کرده بود, خون انسانها را مباح مى دانست, استقلال قضایى در آن وجود نداشت و حاکمان به دلخواه خود عمل مى کردند. استبداد سیاسى ویژگى بارز حکومت بود و هیچ کس حق ابراز عقیده نداشت. معاویه مى گفت: ((حاکم زمانه ماییم. هرکه را بخواهیم, پست مى کنیم و هرکه را مایل باشیم, بالا مى بریم. ))
مسلم بن عقبه نیز مى گفت: ((خدایا! پس از شهادت به یگانگى تو و نبودت محمد(ص) هیچ یک از کارهایم راکه کرده ام به اندازه کشتار مردم مدینه دوست نمى دارم و در آخرت به مزد هیچ عملى چون این کار چشم نخواهم دوخت.)) (18)
ز) جاسوسانى که امام را زیر نظر داشتند.
بعد از ورود امام سجاد(ع) به مدینه, تمام رفت و آمدهاى مردم و معاشرتهاى آن حضرت با مردم زیر نظر جاسوسان حکومت (19) بود. حدود هزار نفر از امویان در مدینه زندگى مى کردند و چون هیچ گونه کار سیاسى و ضد حکومتى از وى مشاهده نکردند, درگزارشى که از وضعیت مدینه به یزید فرستادند, آن حضرت را تبرئه کردند. یزید, براساس همین اطلاعات, به مسلم بن عقبه دستور داد: با امام سجاد(ع) ـ که در قیام دخالت ندارد.ـ محترمانه برخورد کند. (20)
پى نوشت ها:
1 ـ امام سجاد جمال نیایشگران, احمدترابى, ص 151.
2 ـ تاریخ یعقوبى, ج 2, ص 189.
3 ـ تاریخ طبرى, ج 4, ص 368.
4 ـ همان, ج 7, ص 403.
5 ـ تحلیلى از زندگانى امام سجاد(ع), باقر شریف قریشى, ج 2, ص 655.
6 ـ تاریخ طبرى, ج 4, ص 368.
7 ـ طبقات ابن سعد, ج 5, ص ;47 تاریخ یعقوبى, ج 2, ص 189.
8 ـ کامل ابن اثیر, ج 3, ص 103.
9 ـ الاصابه, ج 3, ص ;494 اعلام رزکلى, ج 8, ص 119.
10 ـ اعیان الشیعه, ج 1, ص 636.
11 ـ ارشاد, ج 2, ص 152.
12 ـ المختصرفى اخبارالبشر, ج 1, ص ;192 ارشاد, ج 2, ص 152.
13 ـ معاویه بن ابى سفیان, ص 265.
14 ـ ابن سعد, طبقات, ج 5, ص 216.
15 ـ تاریخ طبرى, ج 7, ص 421.
16 ـ طبقات ابن سعد, ج 5, ص 158.
17 ـ امامان شیعه و جنبشهاى مکتبى, محمدتقى مدرسى, ص 90.
18 ـ کامل, ج 4, ص 123.
19 ـ طبقات ابن سعد, ج 5, ص 158.
20 ـ تاریخ طبرى, ج 7, ص 421.

تبلیغات