آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

رهبر فرزانه انقلاب، در روز جمعه‏26 آذرماه سال 78 در خطبه‏هاى‏نماز جمعه تهران، یکى از مهمترین اهداف دشمن در این مرحله را«تخریب ایمان و باورهاى مذهبى مردم‏» شمرده است; ایمان وباورهاى کارساز در دل مردم، یعنى ایمانها و باورهایى که این‏ملت را از یک ملت عقب افتاده توسرى خور به یک ملت‏شجاع‏میدان‏دار در دنیا تبدیل کرد. (1)
در زمینه این هشدارهاى دلسوزانه، این پرسش سزاوار بررسى است‏که: چرا مسلمانان در حالى که از نعمت‏سعادت آفرین‏ترین برنامه‏زندگى یعنى قرآن و بیانات معصومان علیهم السلام بهره‏مند بوده‏اندو بعد از وجود مقدس پیامبر اسلام(ص)، از نعمت هدایت ملکوتى‏ترین‏انسانها یعنى على(ع)و ائمه معصومان علیهم السلام برخورداربوده‏اند، چرا آن گونه که شایسته یک جامعه اسلامى است، در مسیرحق‏و عدل و تکامل مادى و معنوى گام برنداشتند و چه عوامل و موانعى‏موجب انحراف و عقب ماندگى آنان گردید؟ چواب این پرسش رامى‏توان، علاوه برعوامل و موانع درونى و برونى دیگر، در استفاده‏قدرتهاى ستمگر از روشنفکرنمایان سکولار و تخریب ایمان و باورهاى‏دینى مردم نیز جستجوکرد. آن‏ها با این کار زمینه‏هاى خوارى وتفرق و انحطاط جامعه اسلامى را فراهم آوردند. حکومت‏ستم پیشه‏اموى باهمکارى عمروبن عاص و مغیره شبعه و مانند آن‏ها که‏روشنفکرنمایان سکولار بودند. با زهر آگین ساختن افکار و ایجادتردید در اعتقادات مسلمانان، زمینه رویگردانى آن‏ها از حکومت‏حق‏و عدل على(ع)و تبعیت کورکورانه از سردمداران حزب فاسد اموى رافراهم آوردند. روشهاى آنان عبارت بود از:
1- با نابودى نظریه ایدئولوژى اسلامى(دین ایدئولوژى نیست. (2) )ووارونه جلوه دادن آن، وجدان انقلابى اسلامى مومنان را درهم‏شکستند و احساسات پاک مذهبى آنان را از حساسیت انداختند. (3)
امام صادق(ع)فرمود:
«ان بنى امیه یطلقوا تعلیم الایمان و لم یطلقوا تعلیم‏الشرک‏» (34
بنى امیه آموزش ایمان را مجاز ولى آموزش شرک را ممنوع‏ساختند.
این همان ایمانى تخریب شده است که در برابر شرک و ستم‏موضعگیرى ندارد و براى مستبدان و مستکبران خطر شمرده نمى‏شود.
2- ایجاد فرقه‏هاى مذهبى، سیاسى زیر چتر اسلام براى بیان‏تفسیرهاى دینى گمراه کننده، به نام «مرجئه‏» که ایمان راتصدیق به زبان و نه عمل (5) مى‏شمردند. و «جبریه‏» که انسان رامغلوب ومقهور عوامل غیر ارادى مى‏دانستند. (6) این مکاتب در محواندیشه قرآن و انقلاب و لزوم مبارزه براى حاکمیت توحید و عدل وآزادى محرومان و مستضعفان و وجوب مبارزه تا رفع فتنه از عالم‏کوشیدند.
3- جعل حدیث در جهت توجیه روحیه بى‏تفاوتى و همراهى با حزب‏قاعدین، مانند این که از پیامبر(ص)نقل کردند: «به هنگام فتنه،نشستگان از کسانى که راه مى‏روند، بهترند و آنان که راه مى‏روند،از آنان که مى‏کوشند، برترند...» (7)
على(ع)در نکوهش این گروه مى‏فرماید:
«و آخر قد تسمى عالما و لیس به فاقتبس جهائل من جهال واضالین من ضلال و نصب للناس اشراکاء من حبائل غرور و قول زور قدحمل الکتاب على ارانه و عطف الحق على اهوائه یومن الناس من‏العظائم و یهون کبیر الجرائم.... فالصوره صوره انسان و القلب‏قلب حیوان لایعرف باب الهدى فیتبعه و لاباب العمى فیصد عنه فذالک‏میت الاحیا. »و دیگرى دانشمندش دانند و بهره‏اى از دانش نبرده. ترهاتى چنداز نادانان و مایه جهلى از گمراهان به دست آورده، دامهایى ازفریب و دروغ گسترده، کتاب خدا را به راى خویش تفسیر کند و حق‏را چنان که دلخواه او است تعبیر کند، مردم را از بلاهاى سخت‏ایمن دارد و گناهان بزرگ را آسان شمرد. صورت او صورت انسان است‏و دل او دل حیوان. نه راه رستگارى مى‏شناسد تا در آن راه رود ونه راه گمراهى تا از آن باز گردد. چنین کسى مرده‏اى میان زندگان‏است.
سپس حضرت مى‏فرماید: پس کجا مى‏روید؟ و کى باز مى‏گردید؟ که‏علامتها برپا، دلیل‏ها هویدا و نشانه‏ها برجا است. گمراهى تاکجا؟ سرگشتگى تا کى و چرا؟» (8)
اینان با طرح و اشاعه شعارها و ضرب المثلهایى ضد اسلامى نظیر«عیسى به دین خود موسى به دین خود» ، هرکس را در درون قبرخودش مى‏خوابانند.» ، «به ده کوران رسیدى دستت را به چشمت‏بگیر» ، «خواهى نشوى رسوا همرنگ ماعت‏شو» ، «دلت پاک باشدعمل مهم نیست.» ، «سرنوشت ما چنین بود چه مى‏توان کرد» افکارمنحط مرجئى‏گرى و جبرى اندیشى را در جوامع اسلامى گسترش دادند وزمینه را براى انحراف جامعه از مسیر حق و عدل و براى تحقق‏اهداف پلید دنیایى خودشان آماده کردند.
على(ع)درباره عمروبن عاص، شاخص‏ترین چهره روشنفکر سکولار،مى‏فرماید:
«فاذا کان عندالحرب فاى زاجرو آمرهو مالم تاخذالسیوف‏مآخذها فاذا کان ذالک کان اکبر مکیدته ان یمنح القرم سبته.»
چون سخن جنگ در میان باشد، دلیر است و بر امر و نهى چیره; وچون تیغ از نیام برآید و وقت کارزار درآید، بزرگترین نیرنگ اواین است که عورت خویش گشاید. (9)
و نیز در باره مغیره، یکى دیگر از این روشنفکرنمایان که باطرح شبهات بى‏اساس سعى در انحراف جامعه و توجیه سقوطهاى فکرى واخلاقى خویش داشت، به عمار یاسر که با وى گفتگو مى‏کرد.
فرمود: «او را واگذار; چه او چیزى از دین برنگرفته جز آنچه‏آدمى را به دنیانزدیک کردن تواند و به عمد خود را به شبهه‏ها درافکنده تا آن را عذر خطاهاى خود گرداند. (10)
درایران اسلامى تقریبا از یکصد و پنجاه سال پیش، استعمارگران‏غربى به جاى حضور مستقیم سیاسى، نظامى جهت مقابله با اسلام وروحانیت مبارز که بزرگترین مانع استیلاى فرهنگى، سیاسى آنان‏بود. و نفوذ در همه سطوح جامعه از روشنفکرنمایان استفاده‏کرده‏اند.
این عالم نمایان با طرح شعارهاى دیکته شده‏اى چون نسبى و شخصى‏بودن دین و اخلاق، قراردادى بودن حسن و قبح، مباح بودن همه حدودو تقدم حق بر مسوولیت در خصوصى کردن همه چیز حتى دین وتقدس‏زدایى از دین و اخلاق و نشاندن سود به جاى ارزش، آزادى منفى‏به جاى عدالت،اصالت لذت به جاى اصالت کمال، شادى ابلهانه به‏جاى دردهاى انسانى، سرگرمى به جاى تعقل، گوساله سامرى به جاى‏خداى موسى، کوه ریا و تزویر به جاى کشتى نوح، کوشیدند تا ملت‏از خود بیگانه شود و به دلخواه آنان فکر کند و به نفع آنان عمل‏کرده، هرنوع ذلتى بپذیرند. (11)
استاد مطهرى دراین باره مى‏فرماید: مساله اصلى، استعمار است‏و استعمار سیاسى و اقتصادى، آنگاه توفیق حاصل مى‏کند که دراستعمار فرهنگى توفیق به دست آورده باشد.
بى‏اعتقاد کردن مردم به فرهنگ و تاریخ خودشان، شرایط اصلى این‏موفقیت است. استعمار تشخیص داده و تجربه کرده که فرهنگى که‏مردم مسلمان به آن تکیه مى‏کنند و ایدئولوژى‏اى که به آن مى‏نازندفرهنگ و ایدئولوژى اسلام است. پس باید مردم از آن اعتقاد و ازآن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظن تخلیه شوند تا آماده ساخته‏شدن طبق الگوهاى غربى گردند. (12)
نکته‏اى که براى متدینان بیشتر مایه تاسف است، همراهى بعضى‏از روحانیان که در مرحله جهاد اصغر روسفید بوده‏اند اما درمرحله جهاد اکبر و مبارزه با نفس امتحان موفقى نداشته‏اند. بااین روشنفکرنمایان است. البته این واقعیت‏با توجه به روایات‏صراط مستقیم که از موباریکتر و از تیغ تیزتر است و هرمسلمانى دست کم روزى ده مرتبه موظف است توفیق گام نهادن درصراط مستقیم و نغلتیدن در دامن مغضوبان و گمراهان را از خدابخواهد. قابل توجیه است; اما واقعیتى بسیار تلخ است. در صدراسلام، گروهى از پیشکسوتان جهاد و مبارزه در کنار پیامبر(ص)دربرابر على(ع)علم مخالفت‏برافراشتند. در انقلاب مشروطه نیز شیخ‏مظلوم به فتواى یک روحانى سردار رفت و به گفته جلال آل احمد، ازآن روز بود که نقش غربزدگى را همچون داغى برپیشانى ما زدند ومن نقش آن بزرگوار را بر سردار همچون پرچمى مى‏دانم که به علامت‏استیلاى غربزدگى پس از دویست‏سال کشمکش بربام سراى این مملکت‏افراشته شد. (13)
پس اگر امروز عده‏اى روحانى بر حمایت از روشنفکرنمایان سکولاربرخاسته‏اند و در برابر نظام مقدس و ولایت فقیه که با خون مطهرهزاران شهید گلگون کفن استقرار یافته است. صف آرایى کرده‏اند وبراى خاطر دستمالى قیصریه را آتش مى‏زنند، اولا جاى تاسف است نه‏تعجب (14) ; و ثانیا وظیفه مشخص است; باید طبق دستور مولاى متقیان‏دین را به اشخاص نشناسیم. باید راه را بشناسیم و با هرکس درمسیر قرار دارد، همراهى کنیم.
و براى شناخت افراد چه معیارى از آنچه در بیانات رهبر فرزانه‏انقلاب، آمده، بهتر است:
«ببینید دشمن براى چه کسانى کف مى‏زند. مسلما دشمن صلاح اسلام‏و مسلمین و ملت رشید ایران را نمى‏خواهد. ما به همه آنان که‏هنوز «میت الاحیاء» نشده‏اند، توصیه مى‏کنیم از خواب غفلت‏بیدارشوند و عرض خود نبرند و دنیا و آخرتشان را فداى مطامع بیگانگان‏نکنند.» (15)
آفتاب آمد زخواب ننگ خیز از فریب خصم بد فرهنگ خیز چهره جان تابه کى زیر حجاب دیده دل بازکن اى مست‏خواب تا به کى بازیچه رنگ فرنگ تا به کى مفتون فرهنگ فرنگ تا به کى با خویشتن بیگانگى تابه کى با دشمنان همخانگى تا به کى مسحور افسون خسان تا به کى مدهوش هوش ناکسان تا به کى مجذوب کالاى فرنگ تا به کى خفتن به لالاى فرنگ
به یاران انقلاب متذکر مى‏شویم: آنان که امروز براى قتل تعدادمعدودى نویسنده که به ناحق کشته شده‏اند و حتما قاتلان آنان‏باید شناسایى و در دادگاه عدل اسلامى به سزاى اعمال ننگینشان‏برسند. این همه سروصدا به راه انداخته‏اند، هیچ گاه براى خون‏پاک دهها هزار شهید گلگون کفن انقلاب که در مسلخ عشق به دست‏مزدوران امریکایى به شهادت رسیدند، حتى یک آخ نگفتند و امروزهم حاضر نیستند بگویند.
دشمنان شهیدان قصد دارند از آب گل آلود بهره برده، از شهیدان‏و امام شهیدان و یاران شهیدان انتقام بگیرند. آیا وقت آن‏نرسیده است که یاران بزرگوار انقلاب با درک شرایط زمانى و سعه‏صدر همدل و همصدا راه عزت آفرین امام را با قدرت هرچه تمامترادامه دهند و اذناب استکبار جهانى و روشنفکرنمایان سکولار راسرجایشان بنشانند و این آخرین تیرکمان استکبار را با صلابتشان‏به سوى قلب سیاه خودش برگردانید و قلب دو فرزند بزرگوار زهراى‏اطهر، خامنه‏اى عزیز عزیزان و خاتمى قهرمان را شاد گردانند؟
نقل کردند: شهرى مورد تهاجم ارتش یونان قرار گرفت. مدافعان‏شهر سالها مقاومت کردند. ارتش مهاجم هرچه تلاش کرد، راهى براى‏نفوذ نیافت و به ظاهر عقب نشینى کرده، تنها اسبى چوبى برجاى‏گذاشت. دیده بانان با شادمانى شکست دشمن را اعلام کردند،دروازه‏ها را باز کردند، اسب چوبى را به داخل آوردند، دروازه‏هارا مجددا بستند و شادى‏کنان به استراحت پرداختند. شبانگاه‏سربازان پنهان شده در اسب چوبى، دروازه‏ها را به روى لشکر مهاجم‏گشودند و لشکر به آسانى شهر را تسخیر کرد.
باید از تاریخ درس گرفت.در نبرد با شیطان بزرگ ، روشنفکرنمایان‏سکولار همان اسبهاى چوبى‏استعمارند و پس باید با هوشیارى به مصاف‏آن‏ها رفت.
پى نوشتها:
1- روزنامه جمهورى اسلامى،شنبه، 27 آذر 1378.
2- جنبشهاى پنهانى در اسلام، محمود اسماعیل، ص 93.
3- پیشوایان ما، عادل ادیب، ترجمه دکتر اسد الله مبشرى، ص 131.
4- انسان شناسى، آیة الله حائرى، ص 58.
5- تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانى، ص 46 و 67.
6- مقالات الاسلامیین، اشعرى، ص 141، توحید در نظام عقیدتى اسلام، آیة الله مصباحآ ص 45.
7- نظام الاسلامیه، صبحى صالح، ص 144.
8- نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، خطبه 87، ص 70.
9- همان، خطبه 84، ص 66.
10- همان، حکمت 305، ص 434.
11- روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1378 (سخنان رهبر انقلاب در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران).
12- شش مقاله، مرتضى مطهرى، ص 266.
13- غرب زدگى، جلال آل احمد، ص 78.
14- رهبر انقلاب در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران، روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1378.
15- رهبر انقلاب در خطبه‏هاى نماز جمعه تهران، روزنامه جمهورى اسلامى، 27 آذر 1378.

تبلیغات