آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در روایات نیز به این هدف و اهمیت و پاداش بسیار بزرگ آن‏بسیار اشاره شده است.
مهمترین رهاورد این فریضه عبارت است از:
1- رحمت‏بى پایان الهى و بهشت و نعمتهاى اخروى
(المؤمن و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف...اولئک سیرحمهم الله ان الله عزیز حکیم وعدالله المؤمنین والمومنات جنات تجرى من تحتهاالانهار. (1)
مردان و زنان مؤمن برخى سرپرست‏برخى دیگرند. یکدیگر را امربه معروف و نهى از منکر مى‏کنند... خدا ایشان را رحمت کند. به‏راستى خداوند شکست‏ناپذیر و حکیم است. خداوند مردان و زنان مؤمن‏را به بهشت‏هایى که در آن شهرهایى جارى است وعده مى‏دهد.
2- فلاح و رستگارى
در برخى از آیات، فلاح و رستگارى درگرو امر به معروف و نهى ازمنکر شمرده شده است.
(ولتکن منکم امه یدعون الى الخیر و یامرون بالمروف و ینهون‏عن المنکر و اولئک هم المفلحون (2)
باید گروهى از شماباشند که دعوت به خیر و امر به معروف و نهى‏از منکر کنند; و ایشان رستگارانند.
3- آمران به معروف شایستگانند
(یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر اولئک من الصالحین‏امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند. ایشان از شایستگانند.
4- نجات از عذاب الهى
(انجینا الذین ینهون عن السود و اخذنا الذین ظلموانجات دادیم آنان را که از زشتى‏ها نهى مى‏کردند و آنان را که‏ستم مى‏کردند، به عذاب گرفتار کردیم.
5- شرکت در ثواب اعمال دیگران
(و من شیفع شفاعه حسنه یکن له نصیب منها (5)
هرکس به کار نیکى تشویق کند و دیگران را به نیکى‏ها دعوت‏کند(و وادارد)از آن بهره مى‏برد. شفاعت‏به معنى جفت و ضمیمه شدن در انجام دادن کار است. گاه‏مراد شفاعت در آخرت است که شفاعت کننده با گنه‏کار همراهى کرده،او را به بهشت هدایت مى‏کند. شفاعت کننده گاه در دنیا تحقق‏مى‏یابد، یعنى فرد، با هدایت و امر به معروف، دیگران را همراهى‏کرده، به صراط مستقیم رهنمون مى‏شود. در تفسیر نورالثقلین آمده‏است:
رسول الله(ص)فرمود: «من امر بمعروف و نهى عن المنکر اودل‏على خیر او اشار به فهو شریک و من امر بسوء او دل علیه اواشاره به فهو شریک.» (6)
آن که امر به معروف مى‏کند یا از منکرى باز مى‏دارد یا راهنایى‏به خیر و نیکى کند یا اشاره‏اى به نیکى و خیر کند، در(ثواب)آن‏عمل شریک است; و آن که به زشتى فرمان دهد یا بدان راهنایى کندو یا به آن اشاره کند نیز(در مجازات و آثار آن) شریک خواهدبود.
آن حضرت همچنین فرمود: «الدال على الخیر کفاعله‏» (7)
6- همراهى معصومان
رسول اکرم(ص)مى‏فرماید: کسى که یک شیعه را هدایت و ارشاد کندو شریعت را به وى تعلیم دهد، با ما در جایگاه رفیع و والا همراه‏خواهد بود. (8)
امام صادق(ع)مى‏فرماید: علماى شیعه‏اى که مرزهاى عقیدتى را پاس‏مى‏دارند و از تسلط شیطان و دشمنان بر شیعیان جلوگیرى مى‏کنند،یک میلیون بار از مجاهدان صحنه جنگ برترند. (9)
7- ارزشمندتر از جان زمینیان
مردى کسى را کشت. فرزند مقتول او را به محضر امام‏سجاد(ع)آورد تا قصاص شود. حضرت فرمود: آیا قاتل حقى برگردن شماندارد؟
عرض کرد: چرا، او توحید و نبوت و امامت را به ما تلقین کرده‏ولى این به اندازه خون پدر ما نیست. حضرت فرمود:
«والله هذا یفى بدماء اهل الارض کلهم مناالاولین و الاخرین‏سواالانبیاء و الائمه‏» (10)
به خدا سوگند، این عمل هم سنگ جان تمام اهل زمین از اولین وآخرین(جز انبیاء و ائمه)است.
امام صادق(ع)فرمود: «لایتکلم الرجل بکلمه حق یوخذ بها الا کان له مثل اجر من‏اخذبها» (11)
مردى سخن حقى را بگوید و دیگران به آن عمل کنند، براى اوهمانند پاداشى کسانى است که به آن سخن عمل کرده‏اند.
8- مقامى ویژه در قیامت
رسول خدا(ص)فرمود: «الا حدثکم عن اقوام لیسوا بانبیاء و لاشهداء یغبطهم یوم‏القیامه الانبیاء و الشهداء بمنازلهم من الله على منابر من نورفقیل: من هم قال هم الذین یحببون عبادالله الى الله و یحببون‏عبادالله الى یامرونهم بما یجب الله و ینهونهم عمایکره الله‏فاذا اطاعوهم احبهم الله.» (12)
آیا با شما سخن نگویم از کسانى که از پیامبران و شهدا نیستندولى پیامبران و شهیدان از مشاهده مقام آنان مسرور مى‏شوند که چه‏جایگاه والاى نزد خدا دارند و برچه جایگاههاى نورانى تکیه‏زده‏اند. یکى از اصحاب عرض کرد: اى رسول خدا! کیانند؟ فرمود: کسانى هستند که بندگان خدا را نزد خدا و رسول خدامحبوب مى‏سازند. بندگان خدا را به معروف و آنچه خدا دوست دارد فرمان مى‏دهند واز آنچه خدا نمى‏پسندد، باز مى‏دارند و چون بندگان خدا به امر ونهى آنان عمل کنند، خداوند آنها را دوست‏خواهدا داشت.
در پاورقى بحارالانوار آمده است: منظور از غبطه، سرور است نه‏تمناى منزلت آنها.
آثار ترک امر به معروف و نهى از منکر
همان گونه که با انجام دادن فرمانهاى الهى سعادت دنیا و آخرت‏فرد و جامعه تامین مى‏شود، عمل نکردن به این دستورها نیز عواقب‏سخت دنیوى و اخروى خواهد داشت. آثار ترک امر به معروف و نهى ازمنکر به طور خلاصه عبارت است از:
1- لعن الهى و دور شدن از رحمت‏خداوند
(لعن الذین کفروا من بنى اسرائیل على لسان داود و عیسى بن‏مریم.... کانوا لایتناهون عن منکر فعلوه. (13)
لعنت‏شدند آن دسته از نبى اسرائیل که کفر ورزیدند به زبان‏حضرت داود و عیسى‏بن مریم... ایشان، چون کار زشتى مرتکب مى‏شدند،یکدیگر را نهى نمى‏کردند.
نکته مهمى که در تفسیر این آیه وجود دارد آن است که لعن وطرد و مسخ بنى اسرائیل هنگامى واقع شد که امر به معروف را به‏طور کلى ترک نکرده بودند و تنها آن را کامل و صحیح انجام‏نمى‏دادند.
على(ع)فرمود: «لما وقع التقصیر فى بنى اسرائیل جعل الرجل منهم یرى اخاه‏على الذنب فینهاه فلاینتهى فلایمنعه من ذلک ان یکون اکیله وجلیسه و شریبه حتى ضرب الله عزوجل قلوبهم بعضهم ببعض و نزل‏فیهم القرآن حیث‏یقول الله عزوجل لعن الذین کفروا من بنى‏اسرائیل...» (14)
چون تقصیر و کوتاهى(در وظیفه)در بنى اسرائیل واقع شد، مردى‏از آنان برادر خود را درحال گناه مشاهده مى‏کرد او را نهى ازمنکر مى‏کرد; ولى گنه کار از عمل زشت‏خود دست‏بر نمى‏داشت، اصراراو برگناه مانع رفت و آمد و خوردن و آشامیدن و مجالست‏با اونمى‏شد.(به مجالست‏با گناه‏کار ادامه مى‏دادند.)تا این که خداوندقلبهاى برخى را متمایل به قلبهاى دیگران ساخت و در باره آنان‏آیه قرآن نازل شد. آن جا که مى‏گوید: لعن شدند آنان که کفرورزیدند از بنى اسرائیل.. .
1- نظیر همین روایت از رسول اکرم(ص)نیز نقل شده است. (15)
این عقاب و لعن وطرد یک سنت الهى است و در مورد همه کسانى که‏امر به معروف و نهى از منکر را ترک کنند، تحقق مى‏یابد. رسول‏الله(ص)مى‏فرماید:
«والله لتامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و لتاخذون على‏ایدى الظالم و لتاطرنه على الحق اطرا او لیضربن الله بقلوبکم‏بعضکم على بعض ثم یلعنکم کما لعنهم.» (16)
به خدا سوگند، همانا امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنید; ودست‏ستمگران را مى‏گیرید و آنان را مجبور مى‏کنید به حق روى‏آورند و گرنه خداى برخى شما را داخل در بعض دیگر مى‏کند.(آنان‏را که گناه نکرده، نهى از منکر نیز نکردند در گروه گنه‏کاران‏داخل مى‏سازد.)و سپس همه شما را لعنت‏خواهد کرد.
امام صادق(ع)به محمدبن مسلم چنین نوشت: بزرگان و خردورزان‏شما به نادانان و ریاست طلبان شما توجه کنند و آنها رابازدارند و گرنه لعنت من همه شما را فرا خواهد گرفت. (17)
2- تسلط بدکاران برجامعه و عدم استجابت دعا
وقتى امیرمومنان(ع)در بستر افتاده، روزهاى آخرعمرش رامى‏گذراند، در وصیتى به فرزندانش فرمود:
«لاتترکوا الامر بالمعروف و النهى عن المنکر فیولى علیکم‏شرارکم ثم تدعون فلایستجاب لکم.» (18)
امر به معروف و نهى از منکر را ترک مکنید و گرنه بدکاران شمابرشما مسلط خواهند شد. سپس دعا خواهید کرد، ولى مستجاب نمى‏شود.
3- عزت و ذلت
عزت و ذلت‏به دست‏خداست و براساس سنتهاى تغییرناپذیر او به‏افراد و جوامع داده مى‏شود. یکى از عوامل عزت و ذلت عمل کردن یاترک کردن امر به معروف و نهى از منکر است. امام باقر(ع)فرمود:
«الامر بالمعروف و النهى عن المنکر خلقان من خلق الله عزوجل‏فمن نصرهمان اعزه الله و من خذلها خذله الله.» (19)
امر به معروف و نهى از منکر دو مخلوق الهى‏اند. کسى که این دورا یارى کند، خداوند او را عزت مى‏دهد و آن که این دو را پست وخوار انگارد، خداى او را ذلیل و پست‏خواهد کرد.
4- رفع برکت و مشکلات دنیوى
در دعاى کمیل مى‏خوانیم: «اللهم اغفرلى الذنوب التى‏تغیرالنعم اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل البلاء.»
خدایا! بیامرز آن گناهان را که نعمتها را دگرگون مى‏سازد،خدایا! بیامرز آن گناهان را که بلا فرود مى‏آورد.
یکى از گناهانى که نعمتها را مى‏برد و مشکلات پدید مى‏آورد، ترک‏امر به معروف و نهى از منکر است. رسول الله(ص)به یارانش فرمود:
«لتامرن بالمعروف و لتنهى عن المنکر او لیلحینکم الله کمالحیت عصاى هذه. » (20)
امر به معروف و نهى از منکر کنید و گرنه خداوند پوست‏شما راخواهد کند، چنانکه من پوست رویین این عصا را کنده‏ام.
سید مرتضى در ذیل روایت مى‏گوید: مراد نقص در اموال و انفس ومصیبتهاى بزرگ است.
در روایتى دیگر، پیامبراکرم(ص)فرمود: «لاتزال امتى بخیر ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر وتعاونوا على البر فاذا لم یعفلوا ذلک نزعت منهم البرکات و سلطبعضهم على بعض و لم یکن لهم ناصر فى الارض و لا فى‏السماء.» (21)
هماره امت من در خیزند تا آن هنگام که امر به معروف و نهى ازمنکر کنند و در خوبى‏ها به کمک یکدیگر بشتابند; ولى چون این‏امور را ترک کنند، برکت‏ها از آن گرفته شده، برخى بربرخى دیگرمسلط شوند و در زمین و آسمان یاور و مددکارى نیابند.
مراتب امر به معروف و نهى از منکر
فرمانهاى الهى هریک داراى اهمیتى ویژه‏اند و افراد گناهکارنیز هرکدام به گونه‏اى خاص تاثیر مى‏پذیرند و شرایط و اوضاع‏زمان و مکان و بسیارى عوامل دیگر در چگونگى امر به معروف و نهى‏از منکر دخالت دارند. از این رو، براى امر به معروف و نهى ازمنکر مراتبى ذکر کرده‏اند که با توجه به وضعیت(زمان و مکان وافراد)معروف و منکر باید رعایت‏شود. امام(ره)در تحریرالوسیله‏مى‏فرماید:
«فان لهما(امر به معروف و نهى از منکر)مراتب لایجوز التعدى‏عن مرتبه الى اخرى مع حصول المطلوب من المرتبه الدانیه بل مع‏احتماله، المرتبه الاولى ان یعمل عملا یظهر منه انزجاره القلبى‏عن المنکر... المرتبه الثانیه الامروالنهى لسانا... المرتبه‏الثالثه الانکار بالید. (22)
همانا براى امر به معروف و نهى از منکر مراتب و درجاتى است‏که جایز نیست‏به مرتبه بالاتر وارد شوند، چنانچه مقصود از مرتبه‏پایین‏تر حاصل مى‏شود; بلکه اگر احتمال حصول مطلوب را بدهند،تعدى به مرتبه بالات جایز نیست. مرتبه اول، آن است که عملى راانجام دهد که نشان دهنده انزجار قلبى او از گناه باشد... مرتبه‏دوم، امر و نهى گفتارى است; و مرتبه سوم، انکار منکر به وسیله‏دست(اقدام عملى)است.
1- انکار قلبى
مرحله اول امر به معروف و نهى از منکر، انکار قلبى است. منظور از انکار قلبى آن است که انسان با افراد مرتکب خلاف‏برخوردى کند که نشان دهنده اعراض و عدم رضایت او از افعال آنان‏باشد و با این کار، قصد امر به معروف و نهى از منکر داشته‏باشد. حضرت ابراهیم(ع)به بست پرستان مى‏گوید:(واعتزلکم وماتدعون من دون الله. (23)
از شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید دورى مى‏جویم و کناره‏مى‏گیرم.
قرآن درباره حضرت موسى(ع)هنگامى که از کوه طور برگشت ومشاهده کرد بنى اسرائیل گوساله مى‏پرستند، مى‏فرماید:(فرجع موسى‏الى قومه غضبان اسفا) (24)
موسى خشمگین و اسفناک به سوى قوم خود برگشت.
شرط ایمان
در آیه دیگر شرط ایمان را عدم مودت با دشمنان خدا ذکرمى‏کند:(لاتجد قوما یومنون بالله و الیوم الاخریوادون من حاد الله‏و رسوله و لو کانوا ابائهم او ابنائهم او اخوانهم او عشیرتهم. (25)
نخواهى یافت گروهى را که به خدا و روز واپسین ایمان داشته‏باشد و آنان را که با خدا و رسول دشمنى مى‏ورزند، وست‏بدارند; هرچند آنها پدران، فرزندان، برادران یا اقوام و خویشانشان‏باشند.
چهره خشمگین
امیرمومنان در اشاره به این مرتبه از امر به معروف و نهى ازمنکر مى‏فرماید: «امرنا رسول الله(ص)ان نلقى اهل المعاصى بوجوه‏مکفهره.» (26)
اعتراض رسول اکرم(ص)
رسول اکرم(ص)به خانه عایشه وارد شد. خواهر عایشه در حالى که لباسى با آستین گشاد پوشیده بود وبرخى از اعضاى بدنش دیده مى‏شد، نشسته بود. حضرت بلافاصله برگشت. عایشه علت این برخورد پیامبر(ص)را فهمید و به خواهرش گفت: بیرون برو; زیرا پیامبر(ص)چیزى دید که او را ناراحت کرده است. با بیرون رفتن آن زن، پیامبر(ص)داخل شد. عایشه پرسید: چه چیزشما را ناراحت کرد؟
فرمود: آیا خواهرت را ندیدى؟ براى زن مسلمان جائز نیست جز گردى صورت و دستهایش تا مچ دیده‏شود. (26)
عابدى که خشمگین نشد
امام صادق(ع)مى‏فرماید: خداوند دو فرشته براى عذاب کردن مردم‏شهرى فرستاد. چون دو فرشته به سوى آن شهر فتند، مشاهده کردندمردى مشغول مناجات است. از خدا پرسیدند: چه کنیم؟ خطاب رسید: عذاب نازل کنید; زیر این مرد کسى است که هرگز چهره‏اش براى خدااز خشم برافروخته نشده است. (28)
امیرمومنان(ع)این مرحله را کمترین مرحله امر به معروف و نهى‏از منکر مى‏داند و مى‏فرماید:
«ادنى الانکار ان تلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره‏» (29)
کمترین انکار و مبارزه با منکر و گناه آن است که با چهره‏خشمگین با گناهکاران برخورد کنى.
2- انکار قولى
مرحله دیگر امر به معروف و نهى از منکر، استفاده از گتفاراست. در این مرحله نیز مراتبى است. اولین مرحله آن، قول لین‏است. خداوند به موسى وهارون(علیهماالسلام) فرمود: «اذهبا الى‏فرعون انه طغى فقولاله قولا لینا» (30)
به سوى فرعون بروید که او طغیان کرده است و با گفتار نرم بااو سخن بگویید.
عمل به این دستور را در سیره حضرت ابراهیم(ع)مشاهده مى‏کنید. چون به ستاره پرستان رسید، ابتدا با آنها همراه شد و گفت: «هذاربى‏» ولى چون ماه را دید فرمود: این روشن‏تر است، پس این‏باید پروردگار باشد.
چون خورشید طلوع کرد، فرمود: این بزرگتر از ماه و ستاره وشایسته عبادت است ولى چون همگى غروب کردند، با ستاره پرستان‏سخن گفت و فرمود: اینها همه در تغییر و نقصانند و در مدارى بى‏اختیار حرکت مى‏کنند، پس خود مسخرند و نقص و تغییر مى‏پذیرند. خداى من تسخیر کننده انیها و آفریننده اینها است. (31)
قرآن، در باره امر به معروف و نهى از منکر گفتارى، سه گونه‏سخن گفتن را توصیه مى‏کند:
(ادع الى سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتى‏هى احسن (32)
به وسیله حکمت و موعظه نیکو به سوى پروردگارت فراخوان و باشیوه نیکوتر با آنها جدال کن.
1- دعوت با حکمت و اندیشه و برهان
2- دعوت با موعظه و استفاده از عواطف و احساسات.
3- دعوت با مجادله و الزام و آنچه طرف مقابل پذیرفته است.
برخى از مفسران عامه این آیه را در حق کافران منسوخ‏دانسته‏اند; چرا که دستور جهاد با آنها داده شده است. (33)
ولى باید گفت این آیه با آیات جهاد منافات ندارد. سیره رسول‏اکرم(ص)آن بود که قبل از هرجهاد کفار را به وسیله بیان واستدلال به حق دعوت مى‏کرد. آن حضرت به على(ع)فرمود:
«لاتقاتلن احدا حتى تدعوه الى الاسلام و لئن یهدى الله على‏یدیک رجلا خیرلک مماطلعت علیه الشمس و غربت و لک و لائه یاعلى.» (34)
باکسى به نبرد مپرداز مگر آن که ابتدا او را به اسلام دعوت‏کنى; و اگر خدا کسى را به دست تو هدایت کند، براى تو از هرچه‏که خورشید برآن طلوع و غروب مى‏کند برتر است; و ولاى او نیز ازآن تو است، اى على!
این مضمونو در آیات دیگر قرآن نیز دیده مى‏شود، مانند:
(و لاتجادلوا اهل الکتاب الابالتى هى احسن (35)
با اهل کتاب، جز به شیوه نیکوتر مجادله نکنید.
(قل لعبادى یقولوا التى هى احسن) (36)
اى پیامبر! به بندگانم بگو آنچه نیکوتر است‏بگویید.
برخى از مفسران مردم را به سه دسته تقسیم کرده‏اند: الف)برترین گروه، حکما و اهل علم است. ب)پست‏ترین گروه، اهل مجادله و مخاصمه است که در پى حقیقت‏نیستند. ج)بین این دو دسته، دسته‏اى است که نه به درجه فهم مطالب‏عالمانه رسیده‏اند و نه در پى مجادله‏اند.
قرآن براى گروه اول حکمت، یعنى براهین یقینى و براى گروه سوم‏موعظه، یعنى براهین ظنى و اقناعى و براى گروه دوم مجادله احسن‏را که استفاده از مقدمات مورد قبول و مسلم نزد مشهور یا دست‏کم نزد گوینده است. فرمان مى‏دهد. (37)
در مراحل بعدى، نوبت‏سخن تند و درشت و تهدید است. براى نمونه‏مى‏توان به تهدید رسول اکرم(ص)با آتش زدن خانه‏هاى سرکشان (38) ، تهدیدانبیاء و معصومان(علیهم السلام )به لعن و نفرین یا خطبه‏هاى تندو آتشین امیرمومنان(ع) اشاره کرد.
3- اقدامات عملى
مرحله سوم امر به معروف و نهى از منکر، زمانى است که ازاظهار تنفر و امر به معروف و نهى از منکر گفتارى سودى حاصل‏نشود. در این صورت، باید به اقدامات عملى دست‏یازد که درجات‏مختلفى دارد. برخى مراتب آن نظیر قتل و جرح در اختیار حاکم شرع‏است; ولى مراتب پایین‏تر با حفظ حدود و مراعات شرایط براى هرانسان مسلمانى جایز است.
حضرت ابراهیم(ع)براى نهى از منکر قوم خود، به شکستن بت‏هامى‏کند:
(فجعلهم حدادا الا کبیرا لهم (39)
پس آن بتها را نابود کرد مگر بت‏بزرگ را.
حضرت موسى نیز براى دفاع از مظلوم با مرد قبطى وارد مبارزه‏مى‏شود که در نهایت‏به قتل قبطى مى‏انجامد.(فوکره موسى فقضى علیه) (40)
موسى با مشت‏به آن مرد کوبید و او از دنیا رفت.
نمونه اعلاى این گونه برخورد که البته در اختیار حاکم شرع‏است. اجراى حدود الهى است. در برخى از روایات به هرسه مرحله‏امر به معروف اشاره شده است.
امیرمومنان(ع)هنگام نبرد صفین، به اصحابش فرمود:
«ایهاالمومنون انه من راى عدوانا یعمل به و منکرا یدعى‏الیه فانکره بقلبه فقد سلم و برئى و من انکره بلسانه فقد اجرو هو افضل من صاحبه و من انکره بالسیف لتکون کلمه‏الله العلیا وکلمه‏الظالمین السفلى فذلک الذى اصاب سبیل الهدى و قام على‏الطریق و نور فى قلبه الیقین.» (41)
اى مومنان! آن که ببیند ستمى مى‏رود و به گناهى دعوت مى‏شود ودر دل خویش آن را انکار کند و از آن ناخرسند باشد(از گناه)سالم‏مانده است و از آن پیراستته است; ولى کسى که با زبان به مبارزه‏با آن بپردازد، پاداش مى‏یابد و از فرد اول برتر است; و شخصى که‏با شمشیر به مبارزه با آن قیام کند تا سخن خداى برتر باشد وسخن ستم پیشگان پست‏شود، این فرد به هدایت راه جسته و برشیوه‏درست استوار است و یقینى در دلش به نور افشانى پرداخته است.
گاه براى انسان اظهار نفرت از منکر ممکن نیست و با گفتار وکردار نیز توان جلوگیرى از آن را ندارد، در اینجا باید در قلب‏خود از منکر بیزارى جوید. این، پایین‏ترین و آخرین درجه نهى ازمنکر است. رسول‏الله(ص)فرمود:
«من راى منکم منکرا فلینکرده بیده ان الستطاع فان لم یستطع‏فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه فحسبه ان یعلم الله من قلبه انه‏لذلک کاره.» (42)
هرکس از شما منکرى را مشاهده کرد، اگر توان دارد بادست(اقدامات عملى)به انکار آن برخیزد; اگر توان اقدام عملى‏ندارد، با زبان و گفتار، و اگر توان گفتار نیز ندارد، با قلب‏خود به انکار آن اقدام کند. در این صورت، همین مقدار کافى است‏که خداوند بداند او در قلب خویش از این گناه ناراضى است.
شیوه‏ها
در بسیارى از واجبات قالب و شیوه انجام دادن واجب از طرف‏شریعت مقرر شده است و تخلف از آن شیوه معین، جایز نیست. نظیرنماز که جهت قبله و تعداد رکعات و حتى کیفیت آرام یا بلندخواندن آن معلوم است. شیوه اجراى در امر به معروف واجب به عهده‏خود مکلف گذاشته شده است. او باید بهترین و مؤثرترین روش راانتخاب کند.
پى‏نوشتها:
1- توبه، آیه 71.
2- آل عمران، آیه 2.
3- آل عمران، آیه 114.
4- اعراف، آیه 165.
5- نساء، آیه 85.
6- نور الثقلین، ج 1، ص 524.
7- وسائل الشیعه، ج 11، ص 398.
8- بحار الانوار، ج 2، ص 2.
9- همان، ص 5.
10- همان، ج 2، ص 12.
11- همان، ص 19.
12- همان، ص 24.
13- مائده، آیه 79.
14- نور الثقلین، ج 1، ص 660.
15- میزان الحمکة، ج 6، ص 265.
16- میزان الحکمة، ج 6، ص 266!
17- کافى، ج 8، ص 158.
18- نهج البلاغه، نامه 47.
19- کافى، ج 5، ص 59.
20- بحار الانوار، ج 100، ص 71.
21- وسایل الشیعه، ج 11، ص 398.
22- تحریر الوسیله، ج 1، ص 437.
23- سوره مریم، آیه 49.
24- سوره طه، آیه 87.
25- مجادله، آیه 22.
26- کافى، ج 5، ص 58.
27- سنن بیهقى، ج 7، ص 86.
28- وسایل الشیعه، ج 11، ص 413.
29- همان.
30- سوره طه، آیه 45.
31- سوره انعام، آیات 75 تا 80.
32- نحل، آیه 125.
33- قرطبى، ج 10، ص 200.
34- وسایل الشیعه، ج 11، ص 30.
35- عنکبوت، آیه 46.
36- اسراء، آیه 53.
37- تفسیر کبیر رازى، ج 20،ص 139.
38- وسایل الشیعه، ج 5، ص 376.
39- انبیاء، آیه 59.
40- قصص، آیه 16.
41- وسایل الشیعه، ج 11، ص 405.
42- همان، ص 406.

تبلیغات