آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

اباصلت‏یکى از اصحاب خاص على بن موسى الرضا(ع)و خادم و محرم‏اسرار آن حضرت بود. در این مقاله با سیماى تابناک او آشنامى‏شویم. گرچه بازسازى چهره‏ى او پس از هزار و دویست‏سال کارآسانى نیست .
تولد
جد اعلاى عبدالسلام در هرات زندگى مى‏کرد. وى در یکى از جنگهااسیر و به حجاز برده شد و برده عبدالرحمان بن جندب گردید; لذا پدران وى در مدینه زندگى مى‏کردند و او در مدینه منوره متولدگردید و در آنجا رشد نمود. وى براى به دست آوردن احادیث وسخنان گهربار اهل‏بیت پیامبر(ص)مسافرتهاى زیادى نمود. گاهى دربغداد و حجاز، و کوفه و یمن و مدتى در نیشابور و دیگرشهرهاى‏خراسان بسر برد. او در علم حدیث مقامى بلند و ارجمند پیدا کرد.
سلسله نسب
عبدالسلام فرزند صالح، کنیه‏اش اباصلت و معروف به هروى است. سمعانى در انساب خود مى‏گوید: ابوالصلت فرزند صالح، فرزندسلیمان، فرزند ایوب، فرزند میسره هروى قرشى، از موالیان‏عبدالرحمان بن جندب است .
چون که جد اعلاى وى برده عبدالرحمان بود، وى را از موالیان وى‏شمردند .
شیداى ولایت
اباصلت‏با این که از راویان اهل سنت نیز روایات زیادى نقل‏کرده و در بین آنها نیز به صدق و راستى معروف است، اما شیداى‏ولایت و عاشق اهل‏بیت پیامبر:، خصوصا على بن موسى الرضا(ع)بود. تا جایى که افتخار خدمتگذارى آن حضرت را به دست آورد و محرم‏اسرار آن امام همام(ع)گردید .
از روایات زیادى استفاده مى‏شود که اباصلت مورد عنایت و توجه‏حضرت امام رضا(ع) بود و امام او را بسیار دوست مى‏داشت. درپیشبرد محافل و مجالس او را همراه خود مى‏برد. و در مواقع خاص‏تذکرات بسیار سازنده‏اى به او مى‏داد و شخصیت ایمانى او را پرورش‏مى‏داد .
«اباصلت مى‏گوید: آخرین جمعه ماه شعبان به محضرابى الحسن على‏بن موسى‏الرضا(ع) بار یافتم. حضرت به من فرمود: اى اباصلت! بیشترین روزهاى ماه شعبان را پشت‏سرگذاشتى و این آخرین جمعه ازآن ماه است. در این بقیه روزهایى که از شعبان باقى است،کوتاهیهایت را تدارک کن، و بیشتر به دعا و استغفار و تلاوت قرآن‏مشغول باش. و از گناهانت توبه کن و براى ورود به ماه مبارک‏رمضان آماده باش تا بتوانى آن را با اخلاص درک کنى . امانتى برگردنت نباشد مگر این که ادا کنى. کینه‏اى از مومنى‏در دلت‏باقى نگذار، گناهان را از خود دور کن. تقواى الهى راپیشه کن و در کارهاى پنهان و آشکارت به خدا توکل کن. کسى که به‏خدا توکل کند خدا او را کافى است...»
اباصلت هروى تا آخرین لحظه زندگى امام رضا(ع)، از وى جدا نشدو حدیث غم‏انگیز شهادت آن حضرت را چنین نقل کرد:
«روزى در محضر امام رضا(ع)بودم. آن حضرت فرمود: فردا به‏مجلس مامون داخل مى‏شوم. اگر با سرپوشیده از آن خانه خارج شدم‏دیگر با من سخن نگو. روز دیگر آن حضرت بعد از نماز صبح‏جامه‏هایش را پوشید و در محراب نشست و منتظر ماند تا این که‏غلامان مامون آمدند. آنگاه کفش خود را پوشید، رداى مبارک را بردوش افکند. و به مجلس مامون وارد شد. من در خدمت آن حضرت‏بودم. چند طبق از میوه‏هاى گوناگون نزد مامون بود. او خوشه‏انگورى را که بعضى از دانه‏هاى آن را زهرآلود کرده بودند، دردست داشت و آن دانه‏هایى که زهرآلود نبود مى‏خورد تا متهم نشود. چون نظرش به آن حضرت افتاد. مشتاقانه از جاى خود برخاست و دست‏در گردن مبارک امام(ع)انداخت و میان دو دیده وى را بوسید و به‏حسب ظاهر آنچه مى‏توانست اکرام و احترام نمود .
او را به جاى خود نشاند و آن خوشه انگور را به او داد و گفت:
یابن رسول الله! از این نیکوتر انگور ندیده‏ام .
حضرت فرمود: شاید انگور بهشت از این نیکوتر باشد .
مامون گفت: از این انگور تناول نما .
حضرت فرمود: مرا از خوردن این انگور معاف دار .
مامون خیلى اصرار کرد.. .
حضرت سه دانه از آن انگور زهر آلود تناول کرد. حالش دگرگون‏شد. باقى انگور را بر زمین افکند و از آن مجلس برخاست. مامون‏گفت: اى پسرعمو کجا مى‏روى؟!
فرمود: به آنجا که مرا فرستادى.
آن حضرت غمگین و محزون سرخودرا پوشید و از خانه مامون بیرون آمد .
اباصلت مى‏گوید: به دستور وى با او سخن نگفتم تا به خانه خودوارد شد و فرمود: در را ببند...»
امام رضا(ع)با همین انگور زهرآلود به دیار ابد شتافت و شربت‏شهادت نوشید.
در منظر اهل نظر
اباصلت هروى در نزد تمام رجال شناسان شیعه، و اکثر علماى‏اهل‏سنت مورد وثوق مى‏باشد. روایات وى را با اطمینان خاطرمى‏پذیرند .
نجاشى مى‏گوید: عبدالسلام بن صالح، ابوالصلت هروى راوى احادیثى‏از امام رضا(ع) است. وى از ثقات به شمار مى‏رود و کتابى درباره‏رحلت امام رضا(ع)تالیف نموده است .
کشى مى‏گوید: ابوصلت داراى احادیثى منقح و صحیح مى‏باشد و مادیدیم که او حدیث مى‏شنود و به تشیع بسیار علاقمند است. هیچگاه‏دروغ از او مشاهده نشد .
علامه حلى، وى را از راویان امام رضا(ع)و مورد اطمینان مى‏داندو احادیث وى را صحیح مى‏شمارد .
اباصلت هروى به علت این که با اهل سنت نیز معاشرت داشت و ازآنها روایت نقل مى‏کرد، براى بعضى این اشتباه پیش آمد که او راعامى و از اهل سنت معرفى کردند.
مرحوم شیخ طوسى، مى‏گوید: «ابوالصلت‏خراسانى هروى، عامى است‏و از اصحاب امام رضا(ع)مى‏باشد و بکربن صالح از وى روایت نقل‏کرده است.»
مرحوم شیخ حر عاملى مى‏گوید: شهید ثانى چنین نقل کرده است که‏براى مرحوم شیخ طوسى اشتباهى رخ داده و اباصلت را به علت اختلاطبا اهل سنت، عامى معرفى کرده است .
مرحوم شیخ صدوق در عیون اخبارالرضا روایاتى از وى نقل کرده‏است که دلیل بر صحت اعتقاد و تشیع وى مى‏باشد .
ابراهیم بن هاشم مى‏گوید: امام رضا(ع)به اباصلت هروى فرمود: آیا تو نیز مانند دیگران، به آنچه خداوند متعال نسبت‏به ماواجب کرده یعنى ولایت ما منکر هستى؟
اباصلت مى‏گوید: به خدا پناه مى‏برم، بلکه من به ولایت‏شمااقرار دارم .
روایات و دلائل و شواهد دیگرى نیز حاکى است که وى نه تنها به‏ولایت امام رضا(ع) اقرار داشت، بلکه عاشق و شیداى اهل بیت‏پیامبر(ص)بود .
در نظر اهل سنت
عبدالسلام اباصلت هروى در نظر اکثر علماى اهل سنت مردى صالح وراستگو مى‏باشد. اما اکثر احادیث وى را چون که بوى محبت‏اهل‏البیت: دارد، نپذیرفتند و آنها را غیر معروف شمردند .
ذهبى در میزان الاعتدال چنین نوشته است: «عبدالسلام بن صالح،ابوالصلت مرد صالحى است غیر این که او شیعى است. ..»
دارقطنى مى‏گوید: او رافضى و متهم است . از او نقل شده که گفته است: سنگ علویان بهتر از همه بنى امیه‏مى‏باشد .
ابن جوزى مى‏گوید: او خادم امام رضا(ع)و مرد صالحى مى‏باشد .
یحیى بن معین مى‏گوید: ابوصلت راستگو و مورد اطمینان است و درنزد ما از دروغگویان محسوب نمى‏شود. تنها عیبى که دارد، شیعه ودوستدار آل رسول است .
در نظر آنها همین، دوستى اهل‏بیت پیامبر: تنها عیب اوست. و درنظر ما شیعیان این بالاترین افتخار وى است که همه آن را اقراردارند .
اباصلت در نیشابور و خراسان
اباصلت که تا آن زمان در علم حدیث‏شهرت بسزایى یافته بود واز مراگز علمى آن روز یعنى: شام، حجاز، یمن، عراق و جاهاى دیگردیدن نموده بود و با مشایخ آن زمان ارتباط برقرار کرده بود،براى استماع احادیث جدید به نیشابور وارد شد. وقتى مشاهده کردکه این شهر از حوزه‏هاى بزرگ علمى و حدیثى است در آنجا اقامت‏گزید .
هنگام رورد حضرت على بن موسى الرضا(ع)به نیشابور، اباصلت نیزدر این شهر بود.
حدیث معروف سلسله الذهب را که در آن شهر املا فرمود، اباصلت‏نیز آن را نقل نموده است .
اباصلت مى‏گوید: هنگامى که امام خواستند از نیشابور به طرف‏طوس بروند حافظان و ائمه اهل‏حدیث نزد آن حضرت آمدند و از وى‏خواستند تا حدیثى از جدش براى آنها املا فرماید.. .
اباصلت‏بعد از حرکت امام رضا(ع)از نیشابور، همراه وى ازنیشابور خارج شد و به طرف طوس و مرو حرکت نمود .
هنگام که امام رضا(ع)به نزدیک سناباد رسید. متوجه شدند که‏مردم از سنگ کوه براى طبغ غذا، دیگ مى‏تراشند. مام رضا(ع)به آن‏کوه تکیه داد و دستور داد: براى آن حضرت نیز دیگى از آن سنگهابتراشند و در آن غذا طبخ نمایند . سپس همراه امام رضا(ع)وارد مرو شد .
ابن حجر مى‏گوید: اباصلت در همه مجالس و محافل با امام‏رضا(ع)بود و هنگام مناظرات و احتجاجات امام با روساى ادیان ومتکلمان و دانشمندان حاضر بودند. اباصلت‏بعد از شهادت جانسوزعلى بن موسى‏الرضا(ع)دوباره به نیشابور بازگشت و به مناظرات وبحثهاى علمى و حدیثى مشغول شد .
وفات
عبدالسلام بن صالح، اباصلت هروى، باعمرى پربرکت در نشر احادیث‏اهل‏بیت پیغمبر(ص)و بحث و مناظره با منکرین دین و مخالفین وخدمتگذارى سالهایى از عمرش به حضرت امام رضا(ع)درسال 232 یا236 ه .ق دار فانى را وداع گفت، و دوستداران علم و حدیث راداغدار نمود .
آنچه مسلم است، اندکى قبل از وفات در نیشابور بوده است. امادر کجا وفات یافته و در کجا مدفون گردیده در کتب تاریخ و حدیث‏از آن ذکرى نیست .
در حومه شهر مقدس مشهد در کنار جاده سنگ بست مزارى است که‏مى‏گویند قبر اباصلت مى‏باشد. و مردم او را در آنجا زیارت‏مى‏کنند. ولى در آن مزار هیچ گونه اثر و نشانه‏اى که ثابت کنداین مزار متعلق به ابوصلت است وجود ندارد. سنگ و لوحى هم دراثبات این مطلب در آنجا نمى‏باشد .
البته خود این شهرت تاریخى مى‏تواند قرینه‏اى بر این موضوع‏باشد .

تبلیغات