آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن


روزى که امام خمینى (قدس سره) فریاد قومو الله برآورد نقاب از سیماى زیباى اسلام برگرفت، در حقیقت ادیان الهى را از چنگال زر و زور و تزویر رهایى بخشید و اسلام «ناب محمدی» را در برابر «اسلام آمریکایی» در دیدرس نسل جوان و انقلابى عالم قرار داد. آن روز ارکان نظام استکبارى و شبکه فریب صهیونیسم جهانى به لرزه افتاد و بینش تنگ و محدود مادیگرایان مورد هجوم «فلسفه وحی» قرار گرفت. امام بر تفکر هفتاد ساله کمونیستى و نظام برخاسته از آن در اتحاد جماهیر شوروى یکباره رنگ بطلان زد. از دست نورانى امام برقى درخشید که نشانه‌هاى گسیختگى و فروپاشى نظام سرمایه دارى غریب را نمودار ساخت.
سردم داران قدرت و سرمایه و حافظان صنعت و سیاست شیطانی، رایزنی‌ها کردند و به کسب اطلاع و خبر و تحلیل درباره مبانى اندیشه‌هاى انقلابى امام پرداختند. از هر طریق ممکن به گردآورى اطلاعات و برنامه ریزى و سازماندهى نیروهاى خویش دست یازیدند و سواره و پیاده خویش را براى جنگ با انقلاب خمینى کبیر (قدس سره) آماده کردند. اندیشه امام (قدس سره) اندیشة قرآنى با تفسیر علوى بود. امام (قدس سره) ، اهل بیت (علیهم السلام) را به عنوان الگوى انسان کامل می‌دانست و حلقه ارتباط زمین و آسمان می‌شناخت. امام (قدس سره) اهل بیت (علیهم السلام) را مدافع قرآن و یاور محرومان می‌دید و عترت (علیه السلام) را حجت خدا و فصل الخطاب امت اسلامى معرفى می‌کرد.
امام خواهان تشکیل هسته‌هاى «حزب الله» در سراسر جهان بود و خواستار برقرارى اتحاد جماهیر اسلامی. امام (قدس سره) خواهان حاکمیت فرهنگ «ثقلین» در سراسر عالم بود و رهایى «انسان» را تنها در پرتو پیروى از قرآن و معصومین (علیهم السلام) مقدور می‌دید.
امام (قدس سره) چون پیشواى اول شیعه فریاد زد : «هم موضع سره و لجا امره و عیبه علمه و موئل حکمه و لهوف کتبه و جبال دینه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائصه» (1)
عترت پایگاه اسرار او و پناه فرمانهاى او، گنجینه دانش و کانون حکمتهاى او و نگهبان کتابهاى وى و کوهساران دین اویند. به کمک آنان در برابر بار گران راست قامت و استوار ایستاد و هر گونه بیم و لرزش از پیکرش زدوده گشت.
امام دیگر بار «بشریت»‌را به سوى قرآن و عترت فراخواند و در وصیت نامه الهى سیاسى خویش آشکارا اعلام کرد : «من اکنون به ملتهاى شریف ستمدیده و به ملت عزیز ایران توصیه می‌کنم که از این راه مستقیم الهى که نه به شرق ملحد و نه به غرب ستمگر کافر وابسته است ؛ بلکه به صراطى که خداوند به آنها نصیب فرموده است محکم و استوار متعهد و پایدار، پایبند بود و لحظه‌اى از شکر این نعمت، غفلت نکرده و دستهاى ناپاک عمال ابرقدرتها، چه عمال خارجى و چه عمال داخى بدتر از خارجى تزلزل در نیت پاک و اراده آهنین آنان رخنه نکنند و بدانند که هر چه رسانه‌هاى گروهى عالم و قدرتهاى شیطانى غرب و شرق اشتلم می‌زنند، دلیل بر قدرت الهى آنان است و خداوند بزرگ سزاى آنان را هم در این عالم و هم در عوالم دیگر خواهد داد «انه ولى النعیم و بیده ملکوت کل شیء».
و با کمال جد و عجز از ملتهاى مسلمان می‌خواهم که از ائمة اطهار (علیهم السلام) و فرهنگ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامى این بزرگ راهنمایان عالم بشریت به طور شایسته و به جان و دل و جانفشانى و نثار عزیزان پیروى کنند. از جمله دست از فقه سنتى که بیانگر مکتب رسالت و امامت است و ضامن رشد که بیانگر مکتب رسالت و امامت است چه احکام اولیه و چه احکام ثانویه که هر دو مکتب فقه اسلامى است؛‌ ذره‌اى منحرف نشوند و به وسواس خناسان معاند با حق و مذهب گوش فرا ندهند و بدانند قدمى انحرافی، مقدمه سقوط مذهب و احکام اسلامى و حکومت عدل الهى است.» (2)
بدون تردید، اسلام را باید از قرآن و سنت و سخن و سیره معصومین (علیهم السلام) آموخت و آنها که اسلام را به قصد مقابله با آن می‌شناسند و به انگیزه «محو» و «مسخ» و «تحریف» آن رشته «اسلام شناسی» تأسیس می‌کنند، هرگز نمی‌توانند سخنگوى اسلام و مسلمین باشند.
از صدر تاریخى اسلام، ‌مشکل منافقان مدعى اسلام و اسلام شناسى مطرح بوده و هست و تأکید فراوان قرآن و پیامبر (ص) بر مسأله عترت و اهل بیت (علیهم السلام) دلایل گوناگون دارد که یکى از مهمترین ادله آن همین است که اسلام «ناب و زلال و راستین» را از «کعب الاحبارها و سمره بن جندبها و عمرو بن عاصها و اهل بدعت و قیاس و جمود و التقاط»‌ نمی‌توان آموخت.
در امالى شیخ مفید (قدس سره) آمده است که امام صادق (علیه السلام) می‌فرمود :‌ «ان الله فرض و لا یتناوا وجب مودتنا و الله ما نقول باهوائنا و لا نعمل بآرائنا و لا نقول الا ما قال ربنا عزوجل» (3)
خداوند ولایت ما را فریضه قرار داده و دوستى با ما را واجب کرده، به خدا سوگند ! ما طبق میل و هوس خویش سخن نمی‌گوییم و به رأى و نظر خود عمل نمی‌کنیم. جز آنچه خداى عزوجل فرموده، سخنى نداریم.
از آنجا که دشمنان اسلام، توان مقابله مستقیم و رویارویى با اندیشه‌هاى اسلامى را ندارند، دست به تحریف و تفسیر نادرست و تأویل آیات الهى می‌زنند و همیشه مزدوران و کج اندیشان و رفاه طلبانى هستند که ابزار دست زرمندان و زورداران قرار می‌گیرند و قرآن را بر سر نیزه می‌کنند و «کعب الاحبار» وار فتوا صادر می‌نمایند و همچون ابو موسى اشعری، مردم را از یارى «علی» باز می‌دارند تا على را در جنگ با «ناکثین‌ و قاسطین و مارقین»‌ تنها بگذارند و به شکست بکشانند.
امروز هم با هماهنگى کامل آمریکاى جنایتکار و به بهانه «روشنفکرى دینى و با ادعاى ملى – مذهبى برخى شکست خوردگان سیاسى و مردودین اخلاقى و محکومان دادگاههاى انقلابی، با قلمهاى گستاخ و مزدور خویش از چهار سو به ارزشها و مبانى و تاریخ اسلام و تشیع حمله می‌کنند. گاه سخن از دین «حدأقل»‌ و «حدأکثر» می‌گویند و گاه روحانیت شیعه را به عنوان «بانیان سقف معیشت»‌ بر ستون شریعت متهم می‌کنند و گاه یک صفحه و یک ستون، براى «فجار و فساق و کفار و مشرکین و تهیه رپرتاژ و زندگینامه و مصاحبه» با گنان اختصاص می‌دهند و از مارکسیستهاى مارکدارى همچون «محمود دولت آبادى و على اشرف درویشیان و صمد بهرنگى و جاسوسانى همچون امیر انتظام و احسان نراقى و عناصر حقیرى همچون فروغ فرحزار و صادق هدایت و … » قهرمان ملى و میهنى می‌تراشند و الگوى فرهنگى می‌آفرینند. هم اکنون مطبوعات «جبهه نفاق» به نبش قبور «مردگان»‌ طاغوت پرداخته‌اند و خیال می‌کنند با دمیدن در این استخوانهاى پوسیده می‌توانند دوباره شاه و آمریکا و جشنهاى دو هزار و پانصد ساله را برگردانند !! و در ستون دیگر، زندگینامه‌هاى فرهنگى – سیاسى «پتیاردان هالیوود و رقاصه‌گان عصر آریامهر»‌ را زینت بخش مطبوعات دوم خرداد می‌سازند و در ستون بی‌ستون که جز «ستون پنجم اسرائیل» در دنیاى مطبوعات نیست، به تمسخر و استهزاى اندیشه‌ها و روشها و ارزشهاى مکتبى برخاسته‌اند و شگفتا که همین «ستون پنجمی‌ها» از دست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى !! جایزه می‌گیرند و تشویق می‌شوند. مگر تجلیل و بزرگداشت و تعریف و تمجید از کفار و منافقان گناه نیست ؟ چرا مطبوعات مدعى اصلاح طلبى سخنگوى کفر و نفاق شده و به تعظیم و تکریم اموات سیاسی، اخلاقى دنیاى کفر و نفاق می‌پردازند و آزادانه در شهر و دیار اسلام منتشر می‌شود؟!
مدر مدج فاجران مایه لرزش «عرش الهی»‌ و «خشم خدا»‌ نیست؟ چرا برخى مطبوعات دوم خرداد گاه از کیسه بیت المال و با حمایت کفار به ستایش از معاندان و معارضان اسلام و انقلاب اسلامى می‌پردازد و وزیر محترم ! نفس بر نمی‌آورد؟ مدر تحقیر و توهین به مؤمن گناه نیست؟ چرا وزیر محترم ارشاد از تهمت و دروغ و تحقیر و توهین مطبوعات علیه مؤمنان شناخته‌ شده‌اى همچون اعضاى شوراى نگهبان، مسئولان دادگاههاى انقلابى اسلامى و سردمداران بزرگ جبهه فرهنگ و جهاد و بسیج و سپاه و … جلوگیرى نمی‌کند؟ آیا نمی‌بیند و یا می‌بیند و بر نمی‌آشوبند؟ آیا عادى سازى ارتباط با شیطان بزرگ و بستنى خوردن زیر پرچم دشمنان قسم خورده اسلام گناه نیست؟ چرا مسئولان ارشاد به دست اندرکاران این جریان تذکر کتبى و شفاهى نمی‌دهند و به دادگاههاى صالحه معرفى نمى کنند؟
راستى پرسش که حق شهروندان است. به عنوان یک شهروند از دولت محترم پاسخگو و سخنگوى آن می‌پرسیم، چرا در سال امام مطبوعات جبهه نفاق در مخالفت آشکار با اندیشه امام قلم می‌زنند و هیچ نهاد قانونى و غیر قانونى جلوگیرى نمی‌کند؟
سؤال این است که آقاى وزیر ارشاد مقلد چه کسى هستند؟ و یا «اجازه اجتهاد» خود را از کدام مجتهد گرفته‌اند؟ و آیا هر کس حق دارد قرائت و اجتهاد خود را علیه قانون اساسی،‌ مسلمات دینى و عقاید اسلامى و مصالح اجتماعى به کار گیرد؟
پرسش که حق مردم است، آیا معاون سابق مطبوعاتى و مسئول مطبوعاتى داخلى ارشاد و دست اندرکاران قبلى و فعلى ارشاد که در سمینارهاى آمریکایى شرکت می‌کنند و با نویسندگان خط نفاق هماهنگى فراوان دارند؛ می‌توانند مورد اعتماد مسلمانان مظلوم و مردم شهید پرور و بزرگ و شریف و زخم دیده ایران قرار گیرند؟
پرسش حق مردم است و دانستن هم به قول خود شما حق مردم است، مردم می‌خواهند بدانند که وزارت ارشاد تا به حال چه کمکهایى به نشریات مقبور جامعه مانند زن و سلام و روزنامه‌هاى خرداد، توس، نشاط، صبح امروز، ایران و همشهرى و کلاً مطبوعات جبهه دوم خرداد کرده‌ است ؟
پرسش حق مردم است، چرا باند «مهدى هاشمی» مدعى رأفت و رحمت می‌شود و مورد حمایت کارگزاران فرهنگى کشور قرار می‌گیرد و آیت الله مصباح یزدى به جرم دفاع از قرآن و اسلام و افشاى توطئه فرهنگى تئوریسین خشونت لقب می‌گیرد؟
مگر ایجاد تردید در اینکه دیندارى وظیفه انسان است و وظیفه را خدا تعیین می‌کند، اخلال به مبانى دین نیست؟‌ چرا وزارت ارشاد اسلامى صداى پتک و چکش و گریدر و تیشة قلمزنان مزدور و فریب خورده را که به میراث فکرى امام خمینى (قدس سره) هجوم آورده‌اند، هر روز در تیترهاى «مطبوعات جبهه نفاق» به چشم می‌خورد و از صداى بیگانه منتشر می‌شود؟ نمی‌شنود و نمی‌بیند.
راستى تئوریسین شرعى مطبوعات جبهه نفاق کیست؟
امروز برخى از این روشنفکر نمایان ملى ـ مذهبى از اسلام فقط «لا اکراه فى الدین»‌ را فرا گرفته‌اند ولى متأسفانه همان را هم عوضى فهمیده‌اند. برخی، «اختلاف امتى رحمه» را حفظ کرده‌اند ولى باز اختلاف را که به معناى «آمد و شد و ارتباط» است به جامعه چند صدایى معنى می‌کنند. برخى که ادعاى فضل و مدعى محقق بودن دارند «النصیحه لائمه المسلمین» را عمل می‌کنند و توجه ندارند که «نصیحت» به معناى دلسوزى و طرفدارى و حمایت است نه پند و اندرز دادن به خدا و پیامبر و امام مسلمین. و تازه پند و اندرز هم خصوصى و دوستانه و برادرانه مقبول است نه با نامه سرگشاده و جبهه گیرى و هماهنگى با دشمن و از انتقاد دوستانه تا انتقام کینه توزانه هزار فرسنگ است.
آری، انتقاد عالمانه و دلسوزانه، آرى ولى توطئه فرهنگى و دروغ و تهمت و تضعیف عقاید و احکام اسلامى هرگز ! که امام على (علیه السلام) فرمود: «اعینونى بمناصحه خلیه من الغش، سلیمه من الریب» به من کمک کنید با نصیحتى که از دغلبازى تهى و از اشک و تردید مصون باشد.
آری، اسلام را از فقهاى مخلص و پارسایى می‌توان آموخت که عمرى را در زهد و تلاش و جهاد فکرى و فرهنگى گذرانده‌اند.
اسلام را از کسانى می‌توان آموخت که کاسه لیس شیطان نباشند، اسلام را از کسانى باید آموخت که یک دوره تفسیر قرآن و روایات اسلامى را از منابع اصیل عترت فرا گرفته‌اند.
اسلام را از کسانى بیاموزیم که از عمق جان اسلام را باور دارند. اسلام را از کسانى بیاموزیم که از افترا بر خدا و رسول (ص) بر خویش می‌لرزند. اسلام را از کسانى بیاموزیم که در قرائت قرآن و حدیث دچار مشکل نباشند و اسلام را از على (علیه السلام) بیاموزیم که نهج البلاغه‌اش نماد رأفت با مؤمنان و خشم و خشونت علیه بیدادگران و منافقان و معاندان است. اسلام را از فاطمه (سلام الله علیها) بیاموزیم که با تحریف دین و انحراف حکومتى اسلامى با تمام توان مبارزه می‌کند.
… و اسلام را از امام خمینى (قدس سره) بیاموزیم که زلال کوثر در کویر کفر و بیداد است.
در پایان میلاد زهراى مرضیه (سلام الله علیها) و روز مادر و هفته زن و سالروز تولد حضرت امام خمینى (قدس سره) را به همه زنان و مردان متعهد و مؤمن و همه مظلومان عالم تبریک می‌گوییم.
و السلام ـ سردبیر
* پى نوشتها :
1 ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص 44.
2 ـ وصیت نامه الهى سیاسى حضرت امام (ره).
3 ـ امالى مفید، ص 59، ح 4.

تبلیغات