آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در لابلاى اوراق زرین تاریخ اسلام چهره‏هاى درخشانى در سکوت‏مرگبار ستم فرمانروایان غاصب مکتوم مانده است. کاش تاریخ‏نویسان،به جاى آن همه کتابها که در باره اهل دوزخ نوشته‏اند،در راه شناساندن تندیسهاى زهد و پاکى و الگوى مقاومت تلاش‏مى‏کردند. بى‏تردید اگر چنین بود، فریادگران بیدارى را در سکوت‏تاریک تاریخ فراموش نمى‏کردیم. این نوشتار به معرفى یکى از چهره‏هاى ناشناخته تاریخ پرداخته‏است. آن که نامش را امیر مؤمنان(ع) برگزید; همراه جابر بن‏عبد الله انصارى از اولین زائران حرم امام حسین(ع) بود; خطبه‏فدک و زیارت اربعین را روایت کرد و در شمار مبارزان شجاع جاى گرفت.
ولادت
با طلوع خورشید حکومت علوى در کوفه، غنچه‏اى شکوفا شد تاتماشاگر آفتاب امامت‏باشد. گرچه تاریخ دقیق این واقعه مشخص نیست; ولى مى‏توان گفت:در سالهاى 36-40 قمرى، روزى سعد بن جناده به آستان حضرت‏على(ع) شرفیاب شد; ولادت فرزندش را به عرض حضرت رساند و تقاضاى‏نامگذارى کرد. حضرت نوزاد را در آغوش گرفت و فرمود: «هذاعطیه الله‏» این نوزاد عطا و موهبت الهى است.(1) حضرت على(ع)بعد از مراسم نامگذارى، براى عطیه صد درهم حقوق ماهانه تعیین‏فرمود و پدرش با دریافت‏حقوق براى کودک غذا تهیه کرد.(2)
خاندان عطیه
عطیه عوفى در یکى از خاندانهاى معروف عرب که از طایفه بکالى‏بود، چشم به گیتى گشود. بکالى تیره‏اى از قبیله بنى عوف بن‏امرؤ القیس شمرده مى‏شد و در بین قبایل عرب شان و منزلتى خاص‏داشت. چون عطیه از قبیله بنى عوف بود، به او عطیه عوفى‏مى‏گویند.(3) گویا مادرش در شمار اسراى آزاد شده رومى جاى داشت‏و همسر سعد شمرده مى‏شد.(4)
مقام علمى عطیه
عطیه، از نظر طبقات رجالى، در گروه تابعین جاى دارد; یعنى ازطبقه‏اى است که پیامبر اکرم(ص) را ندیده و بدون واسطه سخنى ازوى نقل نکرده است. او از اصحاب حضرت على(ع) و امامان بعد ازاو تا امام محمد باقر(ع) به شمار مى‏آید. (5) عطیه از دانشمندان‏بزرگ و اسلام شناس عصر خویش شمرده مى‏شد و از چنان مقام علمى‏برخوردار بود که حتى دانشمندان اهل سنت نیز او را مورد اعتمادمى‏دانستند و دانش تفسیرى و حدیثى‏اش را تایید مى‏کردند.(6)
اساتید و شاگردان عطیه
عطیه استادانى برجسته داشت که در اسلام و تشیع از جایگاهى والابرخوردار بودند. کتاب «تهذیب التهذیب‏» نام هشت تن ازاستادان وى را برمى‏شمارد. کتاب «طبقات‏» شش تن از استادانش‏را معرفى کرده و از دیگران نام نبرده عبد الله بن عباس وجابر بن عبد الله انصارى از معروفترین استادان او شمرده‏مى‏شوند.(7) این شخصیت علمى شاگردان بسیارى تربیت کرد. کتاب‏«تهذیب التهذیب‏» نام شانزده تن از آنها را ثبت کرده است.اعمش و پسران عطیه (حسن و عمر و على) در این گروه جاى‏دارند.(8) على بن عطیه از اصحاب امام صادق(ع) نیز به شمارمى‏آید.(9)
آثار علمى
1- تفسیر قرآن عطیه دست‏پرورده استادى بزرگ چون ابن عباس بودو پنج جلد تفسیر قرآن نگاشت.(10) دانشمندان اهل تسنن از این‏تفسیر بهره‏هاى فراوان برده‏اند. آثار عطیه نزد علماى اهل سنت‏معتبر است.(11) و بزرگانى چون طبرى، خطیب بغدادى از آثار این‏دانشور بزرگ بهره فراوان بردند.(12) عشق عطیه به علوم قرآنى وانس وى با قرآن به اندازه‏اى بود که خودش مى‏گوید: من سه دوره‏تفسیر کامل قرآن را نزد ابن عباس آموختم و قرآن را نیز هفتادبار در کنارش خواندم.(13)
2- خطبه فدک دومین اثر جاودان عطیه خطبه فدک حضرت زهرا(س)است. حضرت این خطبه را در مسجد النبى ایراد فرمود. عطیه آن رابراى عبد الله ابن حسن مثنى، پسر امام حسن مجتبى(ع) نقل کرد ودر تاریخ به یادگار نهاد.(14)
3- زیارت اربعین یادگار جاودان دیگر عطیه زیارت گرانقدر و باعظمت اربعین ابا عبد الله الحسین(ع) است. او همراه جابر ابن‏عبد الله انصارى، صحابى بزرگ پیامبر اکرم(ص) در اربعین شهادت‏امام حسین(ع) کنار تربت مطهر آن حضرت حضور یافت، اشک ماتم‏ریخت و نامش را به عنوان نخستین زائر کوى حسین جاودانه‏ساخت.(15) جایگاه زیارت اربعین چنان والاست که امام حسن‏عسکرى(ع) فرمود: یکى از علامتهاى مؤمن زیارت اربعین سید الشهدااست. (16)
ابعاد شخصیت‏سیاسى عطیه
1- زبان گویاى ولایت علوى عطیه، که پرورش‏یافته مکتب تشیع‏راستین بود، آموخته‏هایش را با زبانى گویا براى جامعه اسلامى وتاریخ بیان کرد و به یادگار گذاشت. آن بزرگوار به شیوه‏اى زیبابه دفاع از حریم ولایت علوى پرداخت. بدین جهت نامش در سندبسیارى از روایاتى که منزلت و فضایل حضرت على(ع) را بیان‏مى‏کند، دیده مى‏شود.(17) عطیه از کسانى است که حدیث غدیر خم رابه دورترین نفاط بلاد اسلامى رساند. پیامبر اکرم(ص) در حجه‏الوداع در غدیر خم دست‏حضرت على(ع) را گرفت و به مردم فرمود:اى مردم، آیا نمى‏دانید که من از خود مؤمنین به آنهاسزاوارترم؟ گفتند: آرى، یا رسول الله. سپس فرمود: «من کنت مولاه فهذا على مولاه‏»(18) عطیه در باره‏شان نزول آیه شریف (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من‏ربک)(19) مى‏گوید: «نزلت هذه الآیه على رسول الله صلى الله‏علیه و آله فى على بن ابى طالب (ع)(20) این آیه در منزلت‏حضرت على ابن ابى طالب نازل شد. بیان چنین احادیثى در باره شخصیت‏حضرت، در زمانى که آشکارابدان بزرگوار ناسزا مى‏گفتند، داراى ارزشى والا بود; زیرا درباریان‏آگاه و مردم ناآگاه دشنام دادن بدان حضرت در هر قنوت‏و خطبه را از فرایض مسلمانان مى‏دانستند. در چنین فضاى آشوب‏زده‏اى،عطیه به افشاگرى پرداخت و با نقل فضایل على(ع) کوشیدولایت را در جامعه تثبیت کند.
2 زیارت اربعین و اقدامى انقلابى زیارت اربعین عطیه و جابربن عبد الله در آن زمان حساس از بعد سیاسى همیت‏بسیاردارد.(21) زمانى که یزید بن معاویه ریختن خون سید الشهدا واصحابش را افتخار مى‏دانست و شیعیان آن حضرت در خفقان شدید به‏سر مى‏بردند، بازمانده یاران پیامبر اکرم(ص) به زیارت تربت‏امام(ع) شتافت. او در واقع فرستاده خاتم المرسلین به شمارمى‏آمد; زیرا رسول خدا به وى وصیت کرده بود «یا جابر زرقبر الحسین فان زیارته تعدل مئه حجه‏»(22) اى جابر، قبرفرزندم حسین را زیارت کن. چون ثواب زیارتش با ثواب صد حج‏برابر است. جابر بعد از شهادت امام حسین(ع) و یارانش از این فاجعه تاریخى‏آگاه شده، با چشمان نابینا و دلى روشن و ضمیرى پاک راه کوفه‏پیش گرفت و خود را به دست‏پرورده مکتب علوى یعنى عطیه عوفى‏رساند. این دو بزرگمرد در اربعین شهادت ابا عبد الله الحسین(ع)و اصحابش در سرزمین مقدس کربلا حضور یافتند. و این افتخار رابه دست آوردند که از اولین زائران حرم حسینى شوند.(23) آنچه‏به زیارت اربعین جلوه‏اى خاص از شهامت و شجاعت مى‏دهد حرکت‏قهرمانانه این دو زائر در آن موقعیت‏حساس است; زیرا بعد ازشهادت امام حسین(ع) یزید کسى را مانع ظلم و فساد خود نمى‏دید وتمام سعى خودش را به کار برد تا با خفه کردن صداى هر مخالفى‏قیام عاشورا را امرى عادى و غیر الهى جلوه دهد. بدین سبب،نگرش جامعه به نهضت امام‏حسین(ع) در ابتدا نگرشى همراه با بى‏تفاوتى‏گاه اعتراض‏آمیز بود. در آن موقعیت، حرکت جابر ازمدینه و عطیه از کوفه براى زیارت سید الشهدا تاییدى بر قیام‏آن حضرت بود.(24) به ویژه این که این زیارت با رسیدن بانوان‏اهل بیت و اسرا از شام و برپایى سه روز سوگوارى براى سالارشهیدان و یارانش مقارن بود.(25) این حرکت انقلابى به شعله‏ورشدن نهضت‏حسینى و افشاى جنایات دژخیمان بنى امیه انجامید وعطیه و جابر از بنیانگزاران قیامهایى شدند که در دفاع از قیام‏کربلا به وسیله توابین و دیگران شکل گرفت.
مقاومت عطیه
عطیه چون پرستویى عاشق و بلبلى نغمه سرا در هر کوى و برزن‏ترانه عشق على مى‏خواند و لحظه‏اى آرام نمى‏گرفت. هیچ تازیانه‏اى‏نتوانست نداى این فریادگر عرفان و عدالت را خاموش سازد. تاریخ‏هرگز مبارزه سیاسى این دانشمند بزرگ را از یاد نمى‏برد. مبارزه‏سیاسى عطیه عوفى در زمان حکومت جبار عبد الملک مروان، پنجمین‏خلیفه اموى، در مقابل حجاج بن یوسف ثقفى، که دستانش به خون‏شیعیان علوى آغشته بود، همچنان جاودانه ماند. در زمان‏فرمانروایى این ستمگر اموى در کوفه قیامهاى متعددى شگل گرفت‏که یکى از آنها قیام عبد الرحمن بن محمد بن اشعث در سال 80 ه. ق بود.این نهضت از خراسان آغاز شد. عبد الرحمن، بعد از چندین‏بار درگیرى با لشکر حجاج، سرانجام در سال 83 در بصره دستگیرشد. نکته جالب توجه در این قیام آن است که عده‏اى از بزرگان ودانشمندان شیعه و قاریان عراق مانند سعید بن جبیر و ابراهیم‏نخعى و عطیه عوفى، در رکاب عبد الرحمن بودند. وقتى عبد الرحمن‏شکست‏خورد، عطیه به سمت فارس گریخت. حجاج در فرمانى، محمد بن‏قاسم ثقفى به فرماندار فارس، نوشت، عطیه را دستگیر کرده، اورا وادار سازد به حضرت على(ع) ناسزا بگوید و اگر امتناع ورزیدچهارصد تازیانه بر وى زده، موى سر و محاسنش را بتراشند. فرماندار فارس عطیه را فراخواند و فرمان حجاج را برایش خواند;عطیه زیر بار چنین ننگى نرفت; با کمال شهامت چون کوهى استوارماند و سخت‏ترین شکنجه‏ها و تازیانه‏هاى امویان را تحمل کرد. این تابعى قهرمان مدتى در فارس اقامت گزید و چون قتیبه بن‏مسلم بر مسند استاندارى خراسان جاى گرفت‏به آنجا رفت و چندى‏در آن دیار به سر برد. سرانجام وقتى فرمانروایى عراق در دست‏عمر بن هبیره قرار گرفت، عطیه نامه‏اى به وى نوشت و خواستارپناهندگى و بازگشت‏به کوفه شد. عمر بن هبیره اجازه داد و عطیه‏به کوفه باز گشت. این یاور مخلص اهل بیت (علیهم السلام) در سال 111 هجرى قمرى به‏سراى جاودانگى شتافت.(27)
پى‏نوشتها:
1- سفینه البحار، ج 2، ص 206، (چاپ قدیم); طبقات الکبرى، ج‏6، ص 304; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 2- طبقات الکبرى، ج 6، ص 304. 3- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 4- طبقات الکبرى، ج 6، ص 304; جابر بن عبد الله انصارى، ص 208. 5- رجال شیخ طوسى، ص 51; تنقیح المقال، ج 2، ص 253; سفینه‏البحار، ج 6، ص 296. 6- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 226; تاریخ التراث العربى، ج 1،جزء اول، ص 73; طبقات، ج 6، ص 304. 7- تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225; طبقات الکبرى، ج 6، ص 246;سفینه البحار، ج 6، ص 296. 8- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; تهذیب التهذیب، ج 7، ص 225;سفینه البحار، ج 6، ص 295. 9- سفینه البحار، ج 6، ص 294; تنقیح المقال، ج 2، ص 299. 10- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 296;تنقیح المقال، ج 2، ص 253. 11- تاریخ التراث العربى، ج 1، جزء اول، ص 73. 12- همان. 13- سفینه البحار، ج 6، ص 296; ریحانه الادب، ج 4، ص 218;تنقیح المقال، ج 2، ص 253. 14- بلاغات النساء، ص 12; سفینه البحار، ج 6، ص 296; بررسى‏تاریخ عاشورا، ص 246. 15- ریحانه الادب، ج 4، ص 218; سفینه البحار، ج 6، ص 295;بشاره المصطفى، ص 89. 16- بحار الانوار، ج 101، ص 106; کامل الزیارات، باب 28: ص‏90. 17- سفینه البحار، ج 6، ص 294; ریحانه الادب، ج 4، ص 218. 18- بحار الانوار، ج 37، ص 185. 19- مانده، آیه 67. 20- بحار الانوار، ج 37، ص 190. 21- بررسى تاریخ عاشورا، ص 244; مصباح المتهجد، ص 730. 22- جابر بن عبد الله انصارى، ص 205. 23- بحار الانوار، ج 68، ص 130; مصباح المتهجد، ص 730. 24- اعیان الشیعه، ج 15، ص 143; مصباح المتهجد، ص 730. 25- سوگنامه 26 تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 277 و 278. 27- سفینه البحار، ج 6، ص 296; الاعلام زرکلى، ج 4، ص 237;طبقات الکبرى، ج 6، ص 304.
 

تبلیغات