آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

یکى از راههاى عمیق و در عین حال ساده و آسان براى شناخت اسلام‏و آثار سازنده آن، مطالعه زندگى اصحاب خاص پیامبر(ص) و امامان‏معصوم(علیهم السلام) است. آنها که تا آخر عمر در خط پیامبر وامامان بودند و از جانب آن بزرگوران مورد تایید قرار گرفتند.جابر بن عبد الله انصارى از افراد نادرى است که براستى شاگردفهیم، عارف، پارسا، مجاهد و وارسته پیامبر(ص) بود. وى بیش از90 سال عمر پربرکت‏خود را در راه اسلام و گسترش آن صرف کرد وشیرمردى مخلص و نستوه، عابدى وارسته و عاشق و عالمى پرتلاش‏بود. جابر پنج امام را درک کرد، از شاگردان و یاران مخصوص همه‏آنها بود و در نشر اندیشه آنان، سهمى بزرگ داشت.«جابر بن عبد الله انصارى‏» کسى بود که هم اسلام او را پرورش‏داد و هم او موجب رشد و گسترش اسلام شد. او در این میدان، گوى‏سبقت از همگنان ربود و چنان درخشید که وى را از «اصفیا»مى‏دانند.او به دو موضوع، که در مکتب اسلام بسیار مهم و سرنوشت‏ساز است،اهمیت‏بسیار مى‏داد: 1- پاسدارى و نگهبانى عمیق و جدى از خط راستین ولایت و رهبرى‏امامان برحق، 2- نقل و نشر احادیث پیامبر و امامان(علیهم السلام) و گسترش‏فرهنگ اسلام. او چنان به نشر روایات اهمیت مى‏داد که در تمام‏کتب احادیث اسلامى، نام او به عنوان ناقل حدیث و ناشر فرهنگ‏اهل بیت (علیهم السلام) مى‏درخشد. پس ضرورى است که زندگى این‏بزرگوار را مورد مطالعه قرار داده، از آن درس گیریم و درزندگى خود به کار بندیم.
جابر کیست؟
جابر بن عبد الله انصارى یار باوفاى پیامبر(ص) و شیفته حق وپاسدار جان برکف اسلام حدود پانزده سال قبل از هجرت در مدینه ودر خانواده‏اى محترم، از خاندان «خزرج‏» متولد شد. پدر جابر«عبد الله بن عمرو» از نخستین کسانى است که قبل از هجرت‏پیامبر(ص) از مکه به مدینه، اسلام را پذیرفت. او تمام زندگى‏اش‏را وقف گسترش اسلام کرده بود. و بیش از صد سال داشت. در جنگ بدرشرکت کرد و در جنگ احد به درجه رفیع شهادت دست‏یافت. نام مادرجابر «نسیبه‏» بود و دختر، عقبه بن عدى به شمار مى‏آمد.
جابر در عصر پیامبر
هنگامى که پدر جابر به شهادت رسید، جابر 9 خواهر داشت. گروهى‏بر این باروند که جابر پنج فرزند داشت، سه پسر که عبد الرحمن،محمد و حمید نام داشتند. و دو دختر که میمونه و ام حبیب‏خوانده مى‏شدند. به سبب نام پسرهایش، جابر را ابو عبد الرحمن وابو محمد و گاه ابو عبد الله مى‏خواندند. جابر در عصر پیامبر(ص) عنصرى پاک، مجاهدى مخلص و صحابى رسول‏خدا(ص) شمرده مى‏شد و همراه پیامبر(ص) در 19 غزوه شرکت کرد.امام باقر(ع) فرمود: از جابر بن عبد الله انصارى شنیدم که‏مى‏گفت:از رسول خدا(ص) در مورد سلمان پرسیدم، فرمود: سلمان دریاى علم‏و معرفت است که نمى‏توان به آخر آن رسید. سلمان داراى علم‏گذشته و آینده است. خداوند دشمن دارد، کسى را که با سلمان‏دشمنى کند و دوست دارد آن را که با سلمان دوستى ورزد. عرض کردم در باره ابوذر غفارى، مقداد، و عمار یاسر چه مى‏فرمایى؟حضرت پاسخ را تکرار کرد. از محضر رسول خدا(ص) بیرون آمدم، تااین چهار تن (سلمان، ابوذر، مقداد، عمار یاسر) را دیدار کنم وبه آنها بشارت دهم. وقتى از حضور رسول خدا(ص) حرکت کردم،فرمود: «الى یا جابر و انت منا، ابغض الله من ابغضک و احب من‏احبک‏» اى جابر، تو از خاندان ما هستى، خداوند دشمن دارد آن‏را که با تو دشمنى ورزد و دوست دارد آن را که با تو دوستى‏کند.
وصیت مخصوص پیامبر(ص)به جابر
از ویژگیهاى جابر بن عبد الله انصارى وصیت پر راز و رمز رسول‏خدا(ص) به اوست. این امر شگفت‏انگیز بیانگر مقام ارجمند وشخصیت عظیم جابر است. رسول خدا(ص) به جابر فرمود: «امید آن‏است که عمر طولانى کنى تا فرزندى از من را که از نسل حسین(ع)است و محمد نام دارد، ببینى که علم دین را مى‏شکافد و تشریح‏مى‏کند. وقتى او را ملاقات کردى، سلامم را به وى برسان.
جابر بعد از پیامبر(ص)
از گفتار و روش جابر و قراین بسیار استفاده مى‏شود که جابر بن‏عبد الله انصارى، بعد از رحلت پیامبر(ص)، هیچگاه به راه دیگران‏نرفت و با کمال شهامت در خط راستین اسلام پابرجا ماند. و ازافراد نادرى است که فراز و نشیبها وى را نلغزاند. ابو زبیرمکى مى‏گوید: جابر را دیدم بر عصایى تکیه داده، از کوچه‏هاى‏مدینه عبور کرد، به محل اجتماع مردم مدینه آمد و گفت: «على خیر البشر فمن ابى فقد کفر، معاشر الابصار ادبوا اولادکم‏على حب على.» على(ع) بهترین انسانهاست، پس هرکس منکر این‏موضوع شود، راه کفر پیموده است. اى مردم مسلمان مدینه،فرزندان خود را بر اساس دوستى و عشق على(ع) تربیت کنید، هر کس‏مانع از آن شد، بنگرید که مادرش چگونه او را زاده است. (اصالت‏خانوادگى ندارد.) «ابو زبیر» مى‏گوید: از جابر پرسیدم:على(ع) چگونه شخصى بود؟ جابر ابروانش را که روى چشمانش افتاده بود، بالا زد و گفت:على(ع) بهترین افراد بشر در روى زمین بود. در زمان رسول‏خدا(ص) هرگاه مى‏خواستیم منافقان را بشناسیم، معیار ما ارتباطبا على(ع) بود. یعنى هر که با على(ع) رابطه خوبى نداشت، منافق‏بود و هر که روابط خوبى با حضرت داشت، مسلمان حقیقى بود.
ناشر افکار خاندان نبوت
تلاش بى‏وقفه از ویژگیهاى جابر بود در نشر افکار و فرهنگ‏امامان(علیهم السلام) در زمانى که دشمنان براى پوشاندن فرهنگ‏اهل‏بیت(علیهم السلام) تلاش مى‏کردند، جابر گاه براى دریافت‏حدیثى‏از پیامبر(ص) از مدینه به سوى شام (با وسایل آن زمان) حرکت‏مى‏کرد. در مورد وثاقت جابر، امام باقر(ع) فرمود: «جابر هرگزدروغ نمى‏گوید.» در این باره، تاریخ‏نویسان گفته‏اند: «و کان‏من المکثرین فى الحدیث، الحافظین للسنن.» جابر در نقل گفتارو فرهنگ اسلام بسیار کوشا بود و از پاسداران سنتهاى اسلام به‏شمار مى‏آمد.
یاور امام زمان(ع)
بعضى از دانشمندان و سیره‏نویسان، تاویل معناى آیه (ان الذى‏فرض علیک القرآن لرادک الى معاد) را به رجعت جابر با امام‏زمان حضرت مهدى(ع) مربوط مى‏دانند. شاید رسول خدا(ص) یا یکى ازامامان(علیهم السلام) با خواندن آیه فوق به جابر بشارت داد که،هنگام ظهور حضرت مهدى(ع) زنده مى‏شوى; از یاران نزدیک و مخلص‏آن حضرت خواهى بود و در تثبیت و گسترش حکومت جهانى آن حضرت‏نقش بسزایى بر عهده خواهى داشت.
نخستین زائر کوى حسینى(ع)
آنچه بر شهرت جابر افزود و نام او را جهانى و جاودانه ساخت،این بود که در روز اربعین سال 61 هجرى، به عنوان «نخستین‏زیارت‏کننده مرقد شریف امام حسین(ع)، به کربلا آمد و به زیارت‏پرداخت.» پیوند مقدس و مخلصانه با امام حسین(ع) به وى رنگ‏حسینى داد و او در کنار امام حسین(ع) بر قله رفیع جهان و زمان‏قرار گرفت; زیرا زیارت او زیارتى معمولى نبود، بلکه زیارتى‏سیاسى و انقلابى و پایه‏گذار شکستن زرق و برق طاغوت زمان(یزید) و طاغوتهاى دیگر بود. این زیارت چون پتکى بر سریزیدیان و بردگان زر و زور فرود آمد. گویا خداوند مى‏خواست تاجابر در پرتو نور حسینى در همه جا حضور یابد و شیوه‏اش، الگویى‏براى مسلمانان راستین گردد.
چگونگى زیارت جابر
«عطیه عوفى‏» مى‏گوید:من با جابر بن عبد الله انصارى به زیارت قبر حسین(ع) رفتم.وقتى به کربلا رسیدیم، جابر نزدیک شط فرات رفت، غسل کرد.قطیفه‏اى به کمر بست و قطیفه‏اى دیگر بر دوش افکند. سپس کیسه‏اى‏که همراهش بود، گشود و از آن آرد «سعد» (ریشه خوشبوى کوفى)برون آورد و خود را خوشبو کرد. سپس به طرف مرقد شریف امام‏حسین(ع) حرکت کرد; در حالى که مشغول ذکر خدا بود، خود رانزدیک قبور رساند و گفت: مرا به قبر حسین(ع) برسان تا آن رالمس کنم. دستش را گرفتم و به قبر رساندم. هنگامى که دستش به‏خاک مرقد حسین(ع) رسید، از شدت اندوه بیهوش شد و به روى قبرافتاد. من بر وى آب پاشیدم. وقتى به هوش آمد، سه بار گفت: یا حسین!یاحسین! یاحسین! سپس گفت: «حبیب لا یجیب حبیبه‏» آیا دوست‏جواب دوستش را نمى‏دهد؟! بعد گفت: چگونه جواب دهى که خون ازرگهاى گلویت‏بر سینه و شانه‏ات فرو ریخته و میان سر و بدنت جدایى‏افتاده است! من گواهى مى‏دهم تو فرزند بهترین پیامبران و سرورمؤمنان و اسوه تقوا و پرهیزکارى و زاده هادیان و رهبران، وپنجمین تن از اصحاب کسا، فرزند بزرگترین نقبا(على-ع-) و فرزندسرور زنانى. چرا چنین نباشى که دست‏سید المرسلین تو را پروراند، در دامن‏پرهیزکارى بودى از پستان ایمان شیر خوردى، با اسلام از شیر بازگرفته‏شدى و در زندگى و هنگام مرگ پاک بودى. قلب مؤمنان، از فراقت‏سوخت. آنها شک ندارند که تو زنده‏اى، سلام‏و خشنودى خدا بر تو باد. گواهى مى‏دهم داستان تو مانند جریان‏شهادت حضرت یحیى بن زکریا بود. (که طاغوت زمان سر از پیکرش‏جدا کرد.) عطیه عوفى مى‏گوید: سپس جابر، به اطراف قبر امام‏حسین(ع) متوجه شد و سایر شهیدان کربلا را چنین زیارت کرد: «درود و سلام بر شما ارواحى که در محور قبر امام حسین(ع) جاى‏گزیدید. و شتر خود را در آستان او خوابانیدید. گواهى مى‏دهم‏شما نماز را به پا داشتید و زکات را ادا کردید و امر به معروف‏و نهى از منکر انجام دادید و با منحرفان و ملحدان جنگیدید.شما خدا را عبادت کردید تا مرگتان فرا رسید. سوگند به خدایى‏که محمد(ص) را به راستى فرستاد، ما با شما در آنچه بدان واردشدید، شریک بودیم. عطیه عوفى مى‏گوید: از او پرسیدم:ما چگونه در جهاد و پیکار آنها (شهیدان کربلا) شرکت داریم؟ مادر فراز و نشیب همراه آنها نبودیم و شمشیر نکشیدیم; ولى این‏شهیدان جانبازى کردند، به گونه‏اى که سرهایشان از بدنشان جداشد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه گشتند؟! جابر در پاسخ‏گفت: اى عطیه، از حبیب خود رسول خدا(ص) شنیدم که مى‏گفت: هر کس‏قومى را دوست‏بدارد، با آنها محشور مى‏شود و هر کس عمل قومى رادوست‏بدارد، در آن عمل با آنها شریک است. سوگند به خداوندى که‏محمد(ص) را به راستى فرستاد، نیت من و اصحابم همان نیت امام‏حسین(ع) و اصحاب اوست; نیتى که بر اساس آن به شهادت رسیدند.
دیدار با امام سجاد(ع) و همراهان آن حضرت
آیا جابر در روز اربعین کاروان اهل بیت(علیهم السلام) را نیززیارت کرد؟ در این باره، چهار نظر وجود دارد: 1- امام سجاد(ع) و همراهانش درهمان اربعین اول (20 صفر سال‏61) از شام به کربلا آمد و در همان روز با جابر ملاقات کردند. 2- این ملاقات، در اربعین دوم همان سال یا در اربعین سال بعد(سال 62 هجرى) تحقق یافت. 3- جابر و همراهان در اربعین اول سال 61 هجرى به زیارت قبرامام حسین(ع) توفیق یافتند، ولى ملاقات اهل بیت (علیهم السلام)بعد از خروج از کوفه، در مسیر خود به شام نخست‏به کربلا آمدند،به زیارت پرداختند و سپس به شام رفتند; آنها در این روز که‏مصادف با اربعین بود با جابر و همراهانش ملاقات کردند. به نظرمى‏رسد که نظر سوم و چهارم از بقیه مناسبتر است.
نام جابر بر ضریح امام حسین(ع)
جالب توجه اینکه در بالاى ضریح مقدس امام حسین(ع) که به وسیله‏شیعیان از هندوستان تهیه شده و 5/5 متر دراز و 5/4 متر پهنادارد، با آب طلاى خالص آیه نور و پس از آن، این حدیث نبوى‏نگاشته شده است: «یا جابر زر قبر الحسین فان زیارته تعدل‏ماه حجه و ان قبر الحسین بن على ترعه من ترع الجنه ... و ان‏کربلا ارض الجنه‏» اى جابر، قبر حسین(ع) را زیارت کن; زیراپاداش زیارت قبرحسین(ع) با پاداش انجام دادن صد حج (مستحبى)برابر است; و در حقیقت قبر حسین بن على(ع) گلزارى از گلزارهاى‏بهشت است... و زمین کربلا، زمین بهشت‏به شمار مى‏آید. جابر به‏سفارش پیامبر(ص) عمل کرد و به عنوان نخستین زائر، در موقعیتى‏دشوار، این سنت عظیم را بنیان نهاد.
رحلت جابر
پس از آنکه جابر، پیام رسول خدا(ص) را به امام باقر(ع) رساند،امام باقر(ع) به جابر فرمود: وصیت‏خود را آماده کن; زیرا تودر مسیر حرکت‏به سوى خدایى! قطرات اشک از چشمان جابر سرازیرشد و به امام باقر(ع) عرض کرد: آقاى من، این خبر را قبل ازشما رسول خدا(ص) به من داد و فرمود: «چند روز پس از دیدار با محمد بن على (امام باقر-ع-) از دنیامى‏روى.» امام باقر(ع) فرمود: «اى جابر، سوگند به خدا، خداوند علم گذشته و حال و آینده تا روز قیامت را به من عنایت‏فرموده است.» جابر وصیت کرد; آماده سفر شد. و سر انجام در 73یا 74 یا 78 قمرى در 94 سالگى در مدینه از دنیا رفت. طبق بعضى از روایات، امام صادق(ع) فرمود: جابر، آخرین نفر از اصحاب بود که باقى مانده بود. ابان بن‏عثمان، که در آن وقت‏حاکم مدینه بود، بر جنازه جابر نمازخواند.او به فرزندان جابر پیام فرستاده بود وقتى پدرتان از دنیارفت، او را به خاک نسپارید تا من بر جنازه‏اش نماز بخوانم.زیرا حاکمان نماز خواندن بر جنازه بزرگان را امتیاز و افتخارمى‏دانستند. گرچه جابر بن عبد الله انصارى، در میدان نبرد با دشمن به شهادت‏نرسید، ولى با شمشیر قلم و بیان و در مسیر مبارزه پیوسته بادشمنان بود. او با افشاگریهایش بینى دشمنان کینه‏توز را به‏خاک مالید و از حریم مقدس امامان معصوم(ع) دفاع کرد. بى‏تردید،جابر از مصداقهاى روشن این سخن رسول خدا(ص) به شمار مى‏رود: «اذا کان یوم القیامه یوزن مداد العلماء مع دماء الشهداءفیرجح مداد العلماء على دماء الشهداء» هنگامى که روز قیامت‏مى‏شود، مرکب قلم دانشمندان را با خون شهیدان مى‏سنجند; پس مرکب‏قلم دانشمندان بر خون شهیدان برترى مى‏یابد.
 

تبلیغات