آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن

در حادثه کربلا بزرگان و فرهیختگان زیادى از غیر بنى هاشم جام‏شهادت سرکشیده و به ملکوت اعلى عروج کردند ولى کمتر نامى ازآنان بر سر زبانها جارى است.
از لابلاى تاریخ اسلام چنین برمى‏آید که پنج تن از صحابه رسول‏خدا(ص) در این قافله، شهد شیرین شهادت را نوشیدند که دو تن ازآنان در کوفه و سه تن دیگر در کربلا به شهادت رسیدند. دو تنى‏که در کوفه شهید شدند عبارتند از: هانى بن عروه مرادى وعبد الله بن یقطر حمیرى.
اما افرادى که در کربلا کشته شدند عبارت بودند از: مسلم بن‏عوسجه اسدى و حبیب بن مظاهر اسدى (1)
ما در این نوشتار به‏اختصار به زندگى سراسر افتخارآفرین حبیب مى‏پردازیم.
سمعانى (متوفاى 562 ه.ق) نام وى را حبیب بن مظهر بن رئاب بن‏اشتر اسدى ذکر کرده است. (2)
حبیب صحابى رسول الله(ص)
حبیب از یاران و اصحاب رسول خدا(ص) است، گرچه برخى از بزرگان‏بر این عقیده‏اند که چون شیخ طوسى (متوفاى 460 ه.ق) حبیب را درشمار اصحاب رسول خدا(ص) ذکر نکردند، جزء صحابه به شمارنمى‏آید.
ولى این سخن قابل تامل و تردید است زیرا که مرحوم‏سید محس امین در کتاب ارزشمند (اعیان الشیعه) به نقل از ابن‏حجر نام وى را جزء اصحاب پیامبر(ص) نقل کرده‏است. (3) مرحوم‏نمازى بر این عقیده است که حبیب رسول الله(ص) را درک کرده‏است. (4)
حبیب در محضر امامان معصوم(ع)
شیخ الطائفه حبیب رادر زمره راویان آورده که از امیر مومنان(ع) نقل حدیث کرده‏اند.
و همچنین او را از اصحاب امام حسن مجتبى و حضرت امام‏حسین (علیهما السلام) ذکر نموده است. (5) على بن حکم مى‏گوید:
عمرو بن حمق خزاعى، میثم تمار، رشید هجرى، حبیب بن مظهر اسدى‏و محمد بن ابى بکر از بزرگان اصحاب امام على(ع) شمرده‏مى‏شوند. (6)
حبیب و قرآن
مردان خدا هرگز خود را از کتاب آسمانى‏جدا نمى‏بینند و همواره کلام خداوند را بر زبان جارى ساخته، درسینه جاى مى‏دهند تا روح خویش را با آیات الهى نورانى سازند.
حبیب بن مظهر از این گروه است. در باره او گفته‏اند:
«حبیب رجل ذو جمال و کمال، و فى یوم وقعه کربلا کان عمره(75) سنه، و کان یحفظ القرآن کله، و کان یختمه فى کل لیله من‏بعد صلاه العشاء.» (7)
حبیب رادمردى داراى جمال و کمال بود.
در واقعه کربلا عمر مبارکش به هفتاد و پنج‏سال مى‏رسید. وى حافظقرآن بود و هر شب تا سحرگاه یک قرآن ختم مى‏کرد.
دانش حبیب
مرحوم مامقانى گوید: حبیب به برکت وجود مقدس امیر مومنان(ع)از علم منایا و بلایا برخوردار بود; یعنى بر پیشگویى مرگ وگرفتاریها توانایى داشت. (8)
حبیب رزمنده‏اى بى‏نظیر
حضور وى در میدان نبرد و رشادت‏ها و جانبازیهاى وى تنها درصحنه کربلا ظهور نداشت‏بلکه او در تمام جنگهایى امیر مومنان(ع)شرکت جسته و از خود رشادتها به جاى گذاشته و علیه تبه‏کاران‏تاریخ شمشیر کشیده بود، و گفت‏شده که وى از نیروهایى‏«شرطه الخمیس‏» به شمار مى‏آید. (9)
حبیب و حوادث کوفه
حبیب در کوفه خاطرات بسیار فراوانى دارد، وى جزء چند نفرى است‏که به امام حسین(ع) نامه نوشت و از آن حضرت خواست که به کوفه‏بیاید و در نامه چنین نوشت: «انه لیس علینا امام فاقبل لعل‏الله ان یجمعنا بک على الحق و النعمان بن بشیر فى قصر الاماره‏لسنا نجمع معه فى جمعه و لا نخرج معه الى عید، و لو قد بلغنا انک‏اقبلت الینا اخرجناه حتى نلحقه بالشام ان شاء الله‏» (10)
ما امام و پیشوایى نداریم پس به سوى ما بیا چه بسا خداوند ما رابوسیله شما بر حق جمع کند، و نعمان بن بشیر در قصر الاماره‏مى‏باشد و ما هرگز به گرد او نمى‏چرخیم، و در نماز جمعه و عیدبه او اقتدا نمى‏کنیم و چنانچه آگاه شویم که سوى ما رهسپارى وى‏را از کوفه بیرون کرده و به شام مى‏فرستیم.
از این نامه چنین استفاده مى‏شود که حبیب در کوفه صاحب قدرت‏بوده زیرا کسى که به امام خطاب مى‏کند چنانچه به سوى ما روانه‏شوى، نعمان بن بشیر را از کوفه بیرون مى‏کنیم پیداست که حبیب‏در کوفه صاحب نفوذ بوده و یاران بى‏شمارى داشته است که این‏چنین اعلان وفادارى مى‏کند.
حبیب راهى کربلا مى‏شود
پس از آنکه عبید الله بن زیاد وارد کوفه شد و سیاست رعب و وحشت‏را علیه طرفداران امام(ع) اعمال کرد وى ناگزیر شد کوفه را جهت‏مسوولیت‏بزرگى که بر دوش خود احساس مى‏نمود پشت‏سر گذاشته و باتحمل سختى‏ها عزم کربلا کند، او شبها راه مى‏پیمود و روزها را درمخفیگاه به سر مى‏برد که به دست مامورران بنى امیه گرفتار نشودتا سرانجام وانست‏خود را به امام و معشوق خود برساند. (11)
همین که وارد کربلا شد بیدرنگ به محضر سرور شهیدان رسید و کمى‏یاران ابا عبد الله(ع) را و کثرت نیروهایى دشمن را نظاره کرد.
به امام عرض کرد: در این نزدیکى قبیله بنى اسد زندگى مى‏کنند،اگر به من اجازه دهى به سوى آنان بروم و آنها را به یارى شمادعوت کنم. شاید خداوند آنها را هدایت کند و به یارى توبشتابند.
امام به وى اجازه داد. حبیب به سوى بنى اسد رهسپار شد. به‏میان آنان رفت و گفت: اى بنى اسد، این حسین بن على، فرزندفاطمه زهرا است که با جمعى از مؤمنین در سرزمین شما رحلت‏اقامت افکنده است. دشمنانش او را در محاصره گرفته تا به قتلش‏برسانند، نزد شما آمدم تا به یاریش شتافته و او را در مقابل‏دشمنان خدا حفظ کرده و حرمت رسول خدا(ص) شرف و بزرگى دنیا وآخرت را به شما عطا خواهد کرد و به شما کرامت‏خواهدبخشید. (12)
فداکارى حبیب در کربلا
واقعه کربلا صحنه آزمایش بود. به ویژه براى مردمانى‏که در کوفه‏بودند، او هر فرصتى که پیش مى‏آمد براى یارى امام حسین(ع) گام‏برمى‏داشت و از هیچ تلاشى دریغ نمى‏ورزید، هنگامى که آن حضرت‏وارد سرزمین کربلا شد عمر سعد شخصى را به نام (قره بن قیس‏حنظلى) نزد امام فرستاد تا اوضاع را از نزدیک بررسى کند و به‏وى گزارش دهد. قره نزد امام آمد، حضرت رو به یاران خود کرد وفرمود: آیا او را مى‏شناسید؟
حبیب بیدرنگ گفت: بلى یابن رسول الله او مردى از (قبیله)حنظله تمیم، و پسر خواهر ماست و از قبل او را به نیک‏اندیشى‏مى‏شناختیم و گمان نمى‏کردم که او را اینجا ببینم.
قره پیام ابن سعد را به امام تسلیم کرد. آن حضرت در جواب‏فرمود: «مردم این سرزمین به من نامه نوشتند تا بدینجا بیایم‏و چنانچه مایل نیستند برمى‏گردم.» حبیب به پا خاست تا به‏رسالت‏خویش که همان یارى ابا عبد الله(ع) است، جامه عمل‏بپوشاند، رو به فرستاده عمر بن سعد کرد و گفت: «ویحک یا قره‏این ترجع؟ الى القوم الظالمین، انصر هذا الرجل الذى بآبائه‏ایدک الله بالکرامه‏» (13)
اى قره واى بر تو به کجا بازمى‏گردى‏آیا به سوى گروه ستمگر؟ بیا و این مرد (امام حسین(ع‏» را یارى‏کن، مردى که ببرکت پدارنش خداوند تو را کرامت‏بخشید. قره درپاسخ گفت: باید به صاحب پیام برگردم و آنگاه بیندیشم.
حبیب در شب عاشورا
حوادث شب عاشورا بسیار قابل توجه است و دشمن بى‏صبرانه اراده‏حمله به خیمه‏هاى امام(ع) را داشت. به تحرکات نظامى دست زد که‏نشان از قصد حمله مى‏داد. امام حسین(ع) حضرت قمر بنى هاشم را به‏همراه بیست اسب سوار از جمله حبیب بن مظهر نزد عمر سعد فرستادتا به ابن سعد بگوید: اگر ممکن است‏حمله را به صبح تاخیرانداز تا امشب را با خدا راز و نیاز کنیم. (14)
حبیب در روز عاشورا
رور عاشورا که در واقع آخرین آزمایش حبیب به حساب مى‏آمد، روزپرحادثه‏اى بود. امام در یک آرایش نظامى فرماندهان را برگزید.
زهیر بن القین را در طرف راست و حبیب را در طرف چپ لشکر قرارداد. (15) که این حرکت نشانگر شدت اعتماد آن حضرت به حبیب بود.
سخن حبیب با شمر
صبح روز عاشورا هنگامى که امام لشکریان عمر بن سعد را نصحیت‏مى‏کرد به آنها فرمود: «آیا من فرزند دختر رسول خدا نیستم؟ واگر تصدیقم نمى‏کنید از سهل بن سعد ساعدى و زید بن ارقم و انس‏بن مالک بپرسید. شمر بن ذى الجوشن نعره زد که او (امام) خدا رابر یک حرف مى‏پرستد (ظاهرى مى‏پرستد درست است) اگر بداند چه‏مى‏گوید. در اینجا بود که حبیب کاسه صبرش لبریز شد، رو به شمرکرده گفت: «و الله انى لاراک تعبد الله على سبعین حرفا، و انااشهد انک صادق ما تدرى ما یقول، قد طبع الله على قلبک.» (16)
به خدا سوگند مى‏بینم که تو خدا را بر هفتاد حرف عبادت مى‏کنى(یعنى به شرک آلوده‏اى و غیر از خدا هر کس و ناکس را بنده‏اى) ومن شهادت مى‏دهم که تو به این گفته صادقى و مى‏دانى که آن امام‏چه مى‏گوید؟ لیکن خدا بر قلبت مهر زده است.
حبیب در کنار مسلم بن عوسجه
مسلم بن عوسجه اسدى از معدود اصحاب رسول خدا(ص) است که درواقعه کربلا افتخار شهادت در رکاب ابا عبد الله(ع) را داشت. سیدبن طاووس (متوفاى 664 ه.ق) و دیگران مى‏گویند: هنگامى که مسلم‏بن عوسجه بر روى زمین افتاد و اندک رمقى در او بود، حبیب به‏همراه امام(ع) بر بالینش حاضر شدند. امام رو به مسلم کرده‏فرمود: «رحمک الله یا مسلم فمنهم من قضى نحبه و منهم من‏ینتظر و ما بدلوا تبدیلا» (17)
اى مسلم خدا تو را رحمت کند،برخى از آنان رفتند و برخى دیگر در انتظار به سر مى‏برند، وهیچگونه تغییر و تبدیل در عهد و پیمان خود ندارند.
حبیب به نزد مسلم آمد و به وى گفت: سخت است‏بر من کشته شدن‏تو، بشارت باد تو را بهشت، در این لحظه حساس، مسلم رو به حبیب‏کرده گفت: خداوند تو را به خیر و نیکى بشارت دهد، سپس حبیب به‏مسلم گفت: من نیز در پى تو خواهم آمد، و اگر این نبود، دوست‏داشتم هر آنچه مى‏خواهى به من وصیت کنى تا به انجامش برسانم.
مسلم در پاسخ گفت: تو را وصیت (و سفارش) مى‏کنم به او و اشاره‏به حسین بن على(ع) کرد (یعنى دست از یارى ابا عبد الله(ع) برندار و تا آخرین قطره خون از او دفاع کن.)
لبخند حبیب در روز عاشورا
روحیه بسیار بالا و قوى حبیب در روز عاشورا بى‏نهایت قابل تحسین‏و تمجید است، او به دیدار رسول خدا(ص) و على مرتضى و یاران‏ابا عبد الله(ع) مى‏اندیشد و عشق پرواز دارد، شادمان و مسروراست، با اینکه مى‏داند تا ساعاتى دیگر بدنش آماج تیرهاى پى‏درپى‏دشمن قرار مى‏گیرد و خون سرخش سرزمین طف را رنگین مى‏سازد درعین حال لبخند بر لبانش نقش مى‏بندد. مرحوم کشى مى‏گوید: حبیب‏در روز عاشورا به سوى دشمن حرکت کرد در حالى که لبخند بر لبانش‏نقش بسته بود. بریر بن حصین همدانى که وى را بزرگ قراءمى‏نامیدند به حبیب گفت: این ساعت‏خندیدن نیست، حبیب در پاسخ‏گفت: چه وقتى از این لحظه به خوشحالى شایسته‏تر! به خدا سوگندچیزى به حمله به ستمگران با شمشیرهاى آخته باقى نمانده است که‏پس از آن با حوریان بهشتى معانقه خواهیم کرد. (18) روحیه شهادت‏طلبى‏حبیب بسیار پسندیده و نیکوست، و این روحیه در تمام یاران‏سید الشهداء در شب و روز عاشورا دیده مى‏شود.
حبیب و برگزارى نماز امام
اکثر سیره‏نویسان نوشته‏اند: روز عاشورا هنگامى که وقت اداءفریضه نماز فرا رسید (ابو ثمامه صائدى) رو به امام کرده گفت:
جانم به فدایت! مى‏بینم که دشمن به ما نزدیک مى‏شود، به خداسوگند امیدوارم که کشته نشوى تا در رکابت کشته گردم و دوست‏دارم بدیدار پروردگارم بشتابم در حالى که نمازم را خوانده‏باشم. امام فرمود: بیاد نماز افتادى، خدا تو را از نمازگزاران‏و ذاکرین قرار دهد، این وقت، وقت اول نماز است. ازدشمن بخواهید تا مدتى کوتاه جنگ را متوقف کند تا نماز را به‏پا داریم، شخصى به نام حصین رو به لشکریان امام(ع) کرده وگفت: این نماز مورد قبول واقع نمى‏شود، حبیب در پاسخ گفت: اى‏حیوان! گمان مى‏کنى نماز آل پیامبر قبول نمى‏شود و نماز تو قبول‏مى‏شود! حصین به سوى امام حمله‏ور شد که حبیب ضربه کارى‏اى به اووارد کرد و وى را از اسب به زمین انداخت. (19)
حبیب در مصادف با دشمن
طبرى مورخ معروف و ابن اثیر مى‏نویسند:
حبیب کارراز سخت‏با دشمن کرد و مردانه با کوفیان جنگید، مردى‏از بنى تمیم به نام (بدیل بن صرکم) بر وى حمله‏ور شد و شخص‏دیگرى به یارى بدیل شتافت. همین که خواست از زمین برخیزد،حصین بن تمیم ضربه دیگرى با شمشیر به سر حبیب وارد ساخت و مردتمیمى بلافاصله سر حبیب را از بدنش جدا کرد، حصین رو به مردتمیمى کرد و گفت: من هم در کشتن حبیب شریکم، او گفت: بخداسوگند جز من کسى او را نکشته است، سر حبیب را به من بسپار تابه گردن اسبم بیاویزم تا مردم بدانند در قتل حبیب شریکم. (20)
از چگونگى کشته شدن حبیب چنین استفاده مى‏شود که به شهادت‏رساندن وى امتیاز بزرگى براى دشمن به حساب مى‏آمد، و نیروهایى‏دشمن اصرار مى‏ورزیدند که خود را قاتل حبیب معرفى کنند تا نزدمردمان افتخارى کسب نمایند. یا به جوایزى دست‏یابند.
امام حسین(ع) و شهادت حبیب
هنگامى که حبیب شربت‏شهادت نوشید و در رکاب حبیبش به دیدارخدا شتافت، سرور آزادگان شتابان بر بالین وى حاضر شد و فرمود:
«عند الله احتسب نفسى و حماه اصحابى‏» (21) خودم و اصحاب‏باوفایم را به حساب خدا مى‏گذارم.
مرحوم ابن طاووس نقل مى‏کندکه آن حضرت فرمود: «لله درک‏» یا حبیب مردى با فضیلت‏بودى که‏در یک شب قرآن را ختم مى‏کردى. (22) مرحوم مامقانى مى‏گوید: سن‏مبارک حبیب هنگام شهادت هفتاد و پنج‏سال بود. (23)
مدفن حبیب
بى‏تردید حبیب پس از شهادت کنار قبر مولایش حسین بن على(ع) به‏خاک سپرده شد. مرحوم قاضى طباطبایى مى‏گوید: و مدفون شدن حبیب‏در کنار قبر حسینى مستقلا جاى شبهه نیست، زیرا از قرائن وتواریخ به دست آمده، چون حبیب از قبیله بنى اسد بوده و آنهاخواسته‏اند امتیازى براى آنهاباشد. (24)
عاش سعیدا و مات سعیدا.
پى‏نوشتها:
1- به کتاب ابصار العین فى انصار الحسین(ع) مرحوم سماوى، ص‏128 مراجعه شود.
2- الانساب، ج 4، ص 331.
3- اعیان الشیعه، ج 4، ص‏553.
4- مستدرکات علم رجال و حدیث، ج 2، ص‏303.
5- رجال شیخ طوسى، ص 61،93 و 100; لسان المیزان، ج 2، ص‏218.
6- اعیان الشیعه، ج 4، ص 554.
7- تنقیح المقال، ج 4، ص 554.
8- اصطلاح شرطه‏الخمیس به جنگجویان برجسته و بارزى اطلاق مى‏شود،و همواره دوشادوش امیر مومنان(ع) بوده که تعدادشان به پنج و یاشش هزار نفر مى‏رسید. و مرحوم میرداماد مى‏گوید: شرطه الخمیس به‏سربازان امیر المونین(ع) گفته مى‏شود که خداوند آنها را بر زبان‏پیامبر(ص) بیاد آورده است. رجال کشى، ج 1، ص 25; مستدرکات‏مقباس الهدایه، ج‏6، ص 100.
9- الارشاد شیخ مفید، ج 2، ص‏37; لهوف ابن طاووس، ص‏103; کامل‏ابن اثیر، ج 4،ص 20.
10- ابصار العین فى انصار الحسین(ع)، ص‏57.
11- همان.
12- ارشاد، ج 2، ص 85.
13- همان، ص‏99; تاریخ طبرى، ج‏3، ص 320.
14- همان، ج 2، ص 90; اعلام الورى، ص 234.
15- همان، ص، 95; کامل ابن اثیر، ج 4، ص‏59; اخبار الطوال، ص‏256; انساب الاشراف، ص‏187.
16- تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏319; ارشاد، ج 2، ص 98; کامل ابن‏اثیر، ج 4، ص 62.
17- لهوف سید ابن طاووس، ص 161; سوره احزاب، آیه‏23.
18- منتهى المقال، ج 2، ص 330 به نقل از رجال کشى; اعیان‏الشیعه، ج 4، ص‏553.
19- کامل ابن اثیر، ج 4، ص 70; تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏326; نفس‏المهموم، ص 244.
20- تاریخ طبرى، ج‏3، ص‏327; کامل ابن اثیر، ج 4، ص 70;
انساب الاشراف، ص 195; ابصار العین، ص‏59.
21- ابصار العین، ص 70; ال. کامل، ج 4، ص 71.
22- در کربلا چه گذشت؟ ص‏343.
23- تنقیح المقال، ج 4، ص 554.
24- تحقیق در باره اربعین سید الشهداء، ص‏119.
 

تبلیغات