آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۰

چکیده

متن


امر به معروف و نهى از منکر از اهداف پیامبران الهى و پیشوایان دینى ماست و براى اقامه آن مشقتهاى بسیار متحمل شده، تا پاى جان ایستادگى کرده‏اند.
اگر از خود بپرسیم چرا آنان تا این حد بر این موضوع پاى فشرده، زندگى خود را وقف آن کرده بودند; پاسخ را در یک جمله خواهیم یافت. آنها عاشق خدمت‏بودند و براى سعادت انسانها از جانب خداوند برگزیده شده بودند. آنها به مردم علاقه داشتند و مایل بودند تا جایى که امکان دارد آنها را هدایت کنند.
آیه (لقد جاءکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤوف رحیم) (1) ، خود بهترین دلیل بر مدعاى ماست.
خداوند در این آیه پیامبر را این گونه به مردم معرفى مى‏کند:
رسولى از خود شما به سوى‏تان آمده که دردهاى شما را خوب مى‏داند; یعنى او پاره‏اى از جان شما مردم است. پیامبرى که هرگونه ناراحتى شما بر او بسیار سخت است; به شدت از رنجهاى شما رنج مى‏برد و سخت‏به شما علاقه‏مند است. خلاصه او نسبت‏به همه مسلمانان و مومنان رووف و رحیم است.
در یک جمله، او پدر امت است (2) و همچون هر پدرى براى سعادت فرزندش تلاش مى‏کند و مواظب است تا به انحراف کشیده نشود.
این مهربانى و عطوفت و خیرخواهى در همه پیامبران و پیشوایان دینى ما به چشم مى‏خورد. فرزند زهرا حسین بن على(ع) هم، از این امر مستثنا نیست. او نیز عاشق مردم بود; براى خدمت‏به آنها از هیچ کوششى دریغ نمى‏ورزید و تا جایى که امکان داشت مسلمانان را نصیحت مى‏کرد.
وقتى حادثه خونین عاشورا را بررسى مى‏کنیم و به سخنان امام حسین(ع) از آغاز حرکت تا پایان ماموریت گوش دل مى‏سپاریم، به آسانى درمى‏یابیم که چقدر قلب رووف پسر فاطمه براى هدایت انسانها مى‏تپید. او هر جا که موقعیت مناسبى پیش مى‏آمد مسلمانان را نصیحت مى‏کرد و به راه راست هدایت مى‏فرمود.
آن حضرت در ابتداى نهضت قبل از خارج شدن از مدینه براى خدا حافظى به زیارت جد بزرگوارش رسول اکرم(ص) شتافت. خدا را مخاطب قرار داده گفت:
خدایا، این قبر پیامبر تو محمد(ص) است و من هم فرزند پیامبرت هستم. براى من پیشامدى رخ داده که آن را مى‏دانى. خدایا، من معروف و نیکى را دوست دارم و از بدى و منکر بیزارم. اى خداى صاحب جلال و کرامت، به احترام این قبر و کسى که در میان آن است، از تو مى‏خواهم راهى پیش رویم بگذارى که مورد رضاى تو و پیامبرت باشد. (3) از این راز و نیاز حسین بن على(ع) در کنار قبر پیامبر بخوبى درمى‏یابیم که او به شدت امر به معروف و نهى از منکر را دوست مى‏داشت و از خداوند متعال در این راه توفیق مى‏طلبید.
او تا آخرین ساعات روز عاشورا از انجام این وظیفه بزرگ دست نکشید; سرانجام با دلى آرام و قلبى مطمئن به جوار حق شتافت و درس بزرگ نصیحت و دلسوزى و امر به معروف و نهى از منکر را به همه انسانها آموخت.
اهمیت امر به معروف و نهى از منکر
آفریدگار جهان نخستین کسى است که امر به معروف و نهى از منکر کرده است. او در قرآن کریم مى‏فرماید:
(ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون) (4)
همانا خداوند به عدل و احسان و بخشش به خویشاوندان امر مى‏کند و از کارهاى زشت و ناپسند و تجاوز به حقوق دیگران نهى مى‏نماید; و شما را موعظه مى‏کند باشد که پند گیرید.
یکى از یاوران بزرگ اسلام به نام «عثمان بن مظعون‏» مى‏گوید:
وقتى این آیه بر پیامبراسلام(ص) نازل شد، من حقانیت اسلام را درست‏باور کردم و اعتقاد به این آیین در دلم جاى گرفت. (5)
راستى شما هم فکر کنید، آیا کسانى که به سعادت و خوشبختى و تکامل انسان مى‏اندیشند، مى‏توانند براى سعادت و بهروزى انسان سخنى بهتر و ارزنده‏تر از این کلام ارائه دهند؟!
به خاطر همین است که در میان احکام اسلامى و واجبات الهى «امر به معروف و نهى از منکر» جایگاهى ویژه دارد. امام باقر(ع) مى‏فرماید:
(ان الامر بالمعروف و النهى عن المنکر سبیل الانبیاء و منهاج الصلحاء فریضه عظیمه بها تقام الفرائض و تامن المذاهب و تحل المکاسب و ترد المظالم و تعمر الارض و ینتصف من الاعداء و یستقیم الامر) (6)
امر به معروف و نهى از منکر راه پیامبران و طریق درستکاران و وظیفه‏اى بزرگ است که با آن سایر واجبات الهى برپا مى‏شود و راهها امنیت مى‏یابد و در آمدها حلال مى‏شود و حقوق از دست رفته مردم به آنها باز مى‏گردد و زمین آباد و حق از دشمنان گرفته مى‏شود و کارها سامان مى‏یابد.
هر بررسى‏کننده آگاه و تیزبین، در بررسى تاریخ زندگى معصومان (علیهم السلام) این نکته را بدرستى مشاهده مى‏کند که «امر به معروف و نهى از منکر» از کودکى گرفته تا پایان ارتباط ناگسستنى با تمام مقاطع زندگى آنان داشته است و آنان، در تمامى مقاطع سنى از کودکى گرفته تا پایان عمر، پیوسته برپاى‏دارنده این فریضه بزرگ بوده‏اند.
ائمه معصومان (علیهم السلام ) در اداى این رسالت الهى از هیچ تلاشى فروگذار نکردند و حتى فراتر از محدوده سالت‏خویش بر این کار اصرار ورزیدند. تلاش و اصرار آنان به سبب اهمیت این فریضه الهى بود. آنها، به دلیل قلب سرشار از رافت و رحمت، حاضر نبودند هیچ کس به منکرات آلوده شده، به خشم خدا گرفتار آید.
تا آنجا که خداوند آنان را از اینهمه تلاش و دلسوزى باز مى‏داشت:
(فلعلک باخع نفسک على آثارهم ان لم یومنوا بهذا الحدیث اسفا) (7)
«گویا مى‏خواهى، از شدت تاسف بر اعمال ایشان، خویش را تباه گردانى که چرا به این حدیث ایمان نمى‏آورند.»
شرایط امربه معروف و نهى از منکر
بدیهى است که فریضه امر به معروف و نهى از منکر همانند سایر احکام اسلامى شرایط، مراتب، شیوه‏ها و بایدها و نبایدهاى بسیار دارد که، آمران به معروف و ناهیان از منکر باید بخوبى از آنها آگاه بوده، با توجه به آنها وظیفه خویش را انجام دهند. اگر بدون توجه به شرایط، امر به معروف و نهى از منکر شود، ممکن است این نسخه شفابخش به سم و زهر کشنده تبدیل شود و جامعه را از اهداف الهى و انسانى دور سازد.
امام صادق(ع) در این راستا فرموده است:
(العامل على غیر بصیره کالسائر على غیر الطریق لا یزیده سرعه السیر الا بعدا) (8)
آن کس که بدون شناخت و بصیرت اقدام به انجام دادن عملى مى‏کند، چونان رونده‏اى است که مسیر اشتباهى مى‏پیماید. شتاب بیشتر تنها او را از مقصد دورتر مى‏کند.
بنابر این، بررسى شرایط امر به معروف و نهى از منکر ضرورى و مهم است.
1- شناخت معروف و منکر
هدف از امر به معروف و نهى از منکر تصحیح مسیر فرد و جامعه در رسیدن به کمال است. کسى که امر به معروف و نهى از منکر مى‏کند، چون سوزن‏بانى است که با تصحیح مسیر قطار را در رسیدن به مقصد یارى مى‏دهد. بدون شک سوزن‏بان باید مسیرها را بشناسد و مقصدها را بداند تا هر قطارى را به مسیر صحیح هدایت کند. آمر به معروف و ناهى از منکر نیز باید بداند که صلاح و کمال فرد و جامعه در کدامین امور است تا بدانها امر کند و نیز چه چیز جامعه و فرد را به تباهى مى‏کشاند تا از آن نهى‏کند. مسعده بن صدقه مى‏گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم. از آن حضرت پرسیدند آیا امر به معروف و نهى از منکر بر همه امت واجب است؟ فرمود: نه.
عرض کردند چرا؟
حضرت فرمود:
(انما هو على القوى المطاع العالم بالمعروف من المنکر لا على الضعیف الذى لا یهتدى سبیلا) (9)
امر به معروف و نهى از منکر بر انسان قدرتمندى که از او اطاعت مى‏کنند و معروف را از منکر مى‏شناسد واجب است، نه بر ضعیفى که راه به جایى نمى‏برد.
بنابر این، اولین گام و شرط امر به معروف و نهى از منکر، شناخت معروف و منکر، احکام آنها و جایگاه شایسته و بایسته آنهاست.
2- احتمال تاثیر
امر به معروف و نهى از منکر، براى احیاى معروفها و از بین بردن منکرات است و به تعبیر فنى «واجب طریقى‏» است; یعنى تنها امر به معروف و نهى از منکر مطلوب خداوند نیست; خواست او انجام گرفتن معروفها و از میان بردن منکرات است; و امر به معروف و نهى از منکر وسیله‏اى براى تحقق این هدف شمرده مى‏شود.
اگر انسان بداند سخن او اثر ندارد، جلو منکرى را نخواهد گرفت و موجب انجام معروفى نخواهد شد; وظیفه‏اى در برابر گناه و گناهکار ندارد.
اگر در زندگى معصومان (علیهم السلام ) دقت کنیم، مى‏بینیم آنها در مقابل بعضى از منکرات یا ترک معروفها امر به معروف و نهى از منکر نمى‏کردند یا از پیگرى آن تا رسیدن به نیتجه مطلوب خوددارى مى‏کردند. این کار آنان به سبب دنیاخواهى یا بیم از پیامدهاى شخصى آن نبود، بلکه بدان علت‏بود که امر و نهى را مؤثر نمى‏دانستند. البته در برابر برخى منکرات گر چه احتمال تاثیر نباشد سکوت جایز نیست و باید اعتراض قولى و عملى خویش را نشان داد.
3- نداشتن پیامدهاى ناروا
گاه بازداشتن فرد یا جامعه از یک گناه یا واداشتن آنان به یک وظیفه الهى عواقب و پیامدهایى دارد که متوجه شخص آمر، جامعه مسلمین یا دین خدا مى‏شود. در این موارد، باید با توجه به قاعده «اهم و مهم‏» دقت‏بسیار کرد تا دریافت کدامیک از نظر خداوند اهمیت‏بیشترى دارد. آیا امر به معروف و نهى از منکر ضرورى‏تر و مهمتر است‏یا پیامدهاى ناگوار آن؟
بى‏تردید امر به معروف و نهى از منکرى که در سایه آن جان مومنى از بین مى‏رود، آبروى شخصى در معرض خطر قرار مى‏گیرد و یا افراد از دین گریزان مى‏شوند، صحیح نیست و مثل معروف «خواست ابرویش را اصلاح کند، چشمش را کور کرد» را به یاد مى‏آورد.
ما این معنا را در سیره معصومان (علیهم السلام) مشاهده مى‏کنیم.
امیر مومنان(ع) منکر بزرگ غصب خلافت و دیگر منکرات متفرع بر آن را مى‏دید و چون انسانى که خار در چشم و استخوان در گلویش باشد، صبر مى‏کرد (10) تا بنیان و اساس اسلام از بین نرود.
البته گاه گناه مورد ارتکاب یا وظیفه ترک‏شده آنقدر مهم و بزرگ است که باید جانها و مالها و آبروها فداى آن شود. بهترین دلیل لزوم امر به معروف و نهى از منکر در این وضعیت، نهضت‏خون‏بار عاشوراى امام حسین(ع) است. که به گفته آن بزرگوار براى امر به معروف و نهى از منکر تحقق یافت. هدف حاکمان اموى از بین بردن اساس دین مقدس اسلام بود. در راه جلوگیرى از این گناه بزرگ، باید جانهاى مقدس همچون ابا عبد الله الحسین(ع) و یاران گرانقدرش قربانى شود و دختران پیامبر به اسارت روند.
مراحل امر به معروف و نهى از منکر
معصومان (علیهم السلام) در باره امر به معروف و نهى از منکر بسیار سخن گفته‏اند و فقیهان، بر اساس این روایات، براى امر به معروف و نهى از منکر مراتب و درجاتى بر شمرده‏اند. این مراحل عبارت است از:
1- اظهار خشم و نفرت
اولین مرحله از مراحل امر به معروف و نهى از منکر، تنها اظهار ناخرسندى و نفرت از منکر است. گاه برخى از افراد بدون توجه و آگاهى مرتکب منکر مى‏شوند و تنها اظهار خشم و ناخشنودى موجب اصلاح آنان مى‏شود.
در این مرحله، به هیچ اقدامى حتى گفتار نیاز نیست، تنها رو ترش کردن و اخم بر چهره داشتن کافى است.
امیر مومنان على(ع) مى فرماید:
(امرنا رسول الله(ص) ان نلقى اهل المعاصى بوجوه مکفهره) (11)
رسول خدا(ص) ما را فرمان داد تا با صورتهاى درهم‏کشیده و عبوس با گناهکاران روبرو شویم.
2- قطع رابطه
گاه، براى وادار کردن به انجام وظیفه و بازداشتن از منکرات، تنها اظهار نفرت و ناخشنودى کافى نیست; باید براى مدتى از شخص روى گرداند تا زشتى کارش را دریابد و به مسیر درست‏بازگردد.
3- گفتار
چه بسا افرادى به سبب نادانى، تحت تاثیر تبلیغات قرار گیرند و دچار منکر مى‏شوند. این گروه به مربى و راهنما نیاز دارند.
در این موقعیت، باید آمر به معروف و ناهى از منکر در کمال مهربانى و عطوفت آنها را نصیحت و راهنمایى کند.
4- عمل
گاه شخصى در درجه‏اى است که روى برگرداندن و صحبت کردن و با منطق تذکر دادن بر او تاثیر نمى‏گذارد. اینجا نوبت عمل است.
شاید در آغاز چنان به نظر آید که مراد از اقدامات عملى زدن، بستن، کشتن و اقداماتى نظیر آن است; ولى حقیقت این است که گستره اقدامات عملى فراتر از این امور است و شیوه‏هاى بسیار مختلفى را در بر مى‏گیرد. على(ع) در باره پیامبر(ص) تعبیر جالبى دارد:
(طبیب دوار بطیه قد احکم مراهمه و احمى مواسمه)
او (پیامبر اسلام-ص-) پزشکى بود که بیمارها را معالجه مى‏کرد; هم جراح بود و هم مرهم‏گذار; یعنى اول مهربانى و لطف مى‏کرد و اگر مهربانى سودمند نبود، به جراحى مى‏پرداخت.
بنابر این، باید به این فریضه الهى اهمیت‏بسیار داد; زیرا پیام اصلى عاشوراست.
پى‏نوشتها:
1- سوره توبه، آیه 128.
2- انا و على ابوا هذه الامه.
3- مقتل الحسین(ع)، ج 1، ص‏186.
4- سوره نحل، آیه 90.
5- تفسیر نمونه، ج 11، ص 371.
6- سوره کهف، آیه‏6.
7- وسایل الشیعه، ج 11، ص 395.
8- همان، ص 12.
9- همان، ج 11، ص 400.
10- فصبرت و فى العین قذى و فى الحلق شجى. (نهج البلاغه، خطبه شقشقیه)
11- وسایل الشیعه، ج 11، ص‏413.
 

تبلیغات